آرماگدون؛ تدارک جنگ بزرگ (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آرماگدون؛ تدارک جنگ بزرگ (2) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



آرماگدون؛ تدارک جنگ بزرگ -2

ريگان: براي يك هارمجدون واقعي مسلح شويم‏
رستگار شدگان ربوده خواهند شد .

در گشت سال 1983، كه به سرپرستي فال ول تشكيل شده بود، من به كلايد كه ظاهرا بخشهاي زيادي از كتاب عهد عتيق و عهد جديد را از بر كرده بود، گفتم كه درباره چگونگي پايان يافتن حالت جذبه و ربودگي، دچار معما شده‏ام. كتاب مقدس در اين باره چه مي‏گويد؟

كلايد گفت كه اصطلاح فرو شدن به حالت جذبه و خلسه در كتاب مقدس يافت نمي‏شود؛ اما به معناي از خود بيخود شدن و ربوده شدن، هست؛ و به صحنه‏اي كه در رساله اول پولس رسول به تسالو نيكيان، باب چهارم، آيه‏هاي 16 و 17 آمده است، اشاره دارد: زيرا خود خداوند با صدا و به آواز رييس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسيح اول خواهند برخاست. آنگاه ما كه زنده و باقي باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در ملكوت استقبال كنيم و اين چنين هميشه با خداوند خواهيم بود.

از كلايد پرسيدم: پس مسيح خواهد آمد و رستگاران را در هنگام ربودگي و از خود بيخودي، در خواهد يافت؟

- همين طور است.

و آيا او براي دومين بار ظهور خواهد كرد - يا با در نظر گرفتن ظهور او در 2000 سال پيش - اين ظهور او براي سومين بار خواهد بود - تا با دجال، در نبرد هارمجدّون، جنگ كند؟

كلايد گفت: بله، همين طور است.

از آنجا كه كلايد در اين باره مطمئن به نظر مي‏رسيد، گفتم آيا ممكن است كه نبوت يعني پيشگويي‏هاي انبيا هم داخل مقوله تاريخ از پيش نوشته باشد؟

كلايد توضيح داد: شما بايد درك كنيد كه نبوت، تا همين آخرها، كتاب بسته‏اي بود. زيرا خداوند به دانيال نبي تعليم داده بود، كه آن كتاب را، تا آخرالزمان، مهر كند. و شما اين نكته را در كتاب دانيال نبي، باب 12، آيه 4 مي‏بينيد. (1)

پرسيدم آيا كلايد باور مي‏كند امروز هم انبيايي باشند كه مكاشفه‏هاي خود را مستقيما از خداوند بگيرند؟

گفت: نه لزوما، اما مردماني داريم مانند هال ليندسي و جري فال ول، كه در كلام نبوت، بينش خاصي پيدا كرده‏اند.

براي كلايد نقل كردم كه يكبار در زمان كودكي خودم، وقتي از مدرسه به خانم برگشتم و مادرم را پيدا نكردم، ترسيدم كه مبادا ربوده شده باشد و من در اين جهان او را براي هميشه از دست داده باشم.

كلايد گفت: اين اتفاق در هر زماني ممكن است روي بدهد. به باور من، اين رويداد بعدي است و ميليونها نفر ربوده خواهند شد. به عنوان نمونه، وقتي در فلوريدا، با همسايه‏اي كه هنوز به نجات بخش بودن عيسي مسيح اعتراف نكرده بود، گلف بازي مي‏كردم، به او شهادت دادم كه مسيح مي‏تواند او را از لعنت ابدي نجات دهد. به او اخطار كردم كه ما داريم به آخرالزمان نزديك مي‏شويم. ما در سرود اول كليسا مي‏خوانيم: فرزندان! اين ساعت آخر است و همانطور كه شنيديد، دجال دارد مي‏آيد. به همين ترتيب دجال‏هاي بسياري آمده‏اند، بنابراين ما مي‏دانيم كه اين ساعت آخر است. و بعد، ما البته كلام خود مسيح را، در مكاشفه يوحنا باب 22، آيه 20 داريم كه مي‏گويد: بلي، به زودي مي‏آيم. (2)

پرسيدم كه كلايد دقيقا انتظار دارد كه ربودگي چگونه صورت بگيرد؟ يعني مسيح در ميان بازماندگان چگونه گزينش و انتخاب خواهد كرد؟

كلايد، در حالي كه گويي به صحنه‏اي در آينده خيره شده باشد، گفت: من داشتم با دوستم كه نجات پيدا نكرده بود رانندگي مي‏كردم، يكهو ربودگي رخ داد. من به هوا بلند شدم و از ماشين بيرون افتادم، گويي ماشين ديوانه وار از كنترل خارج شده بود و دوستم در اين سانحه كشته شد. سپس كلايد جمله‏اي را گفت كه هميشه دوست دارد تكرار كند: از فكر اينكه با نجات دهنده خود روبرو گردم شاد مي‏شوم .

- و آن دوستي كه با او گلف بازي مي‏كرديد چه شد؟ پس از اينكه ربوده شديد و در حالي كه در امنيت كامل منتظر نبرد آخرالزمان بوديد، آيا هنوز هم نگران او هستيد؟

گفت: نه، نيازي نيست كه نگران باشم. رنج و عذاب دوستان و كسان مورد عشق و علاقه‏اي كه در جهنم به سر مي‏بردند، كاملا از خاطره رستگارشدگان بهشتي زدوده مي‏شود.

كلايد، پيش‏تر به من گفته بود كه زنش دو سال پيش مرده است. از او پرسيدم: آيا زنش و ديگر كسان خانواده‏اش رستگار شده‏اند؟

- نه، و اين مرا عذاب مي‏دهد. نه زنم پيش از مرگ نجات پيدا كرده بود، نه پسرم و بچه‏هايش، هيچ كدام از آنها رستگاري پيدا نكرده‏اند. آنان از اعتراف به مسيح خودداري كردند. من به بهشت مي‏روم؛ از گفتن اين حرف نفرت دارم، اما آنان را در آنجا نخواهم ديد. و بخوبي مي‏دانم براي كساني كه در برابر خداوندگار ما سجده نكرده‏اند، چه عاقبتي ذخيره شده است. ما اين را از كتاب زكرياي نبي، باب چهاردهم آيه 12 مي‏دانيم كه گوشت (بدكاران) در حالتي كه بر پاي خود ايستاده‏اند، كاهيده خواهد گشت. (3)

كلايد، با صداي آرامي از انتقام و غضب الهي صحبت مي‏كرد. مطمئن به نظر مي‏رسيد كه خداوند به بيشتر مردگان و زندگان كنوني- يعني همه كساني كه تجديد حيات نيافته‏اند - مجازاتي را خواهد چشانيد كه هرگز آرامش هلاكت را در پي نخواهند داشت.

كلايد در زندگي هر روزه‏اش، آدمي است نرم سخن، باهوش، مهربان، در كار شغلي خودش هم بسيار موفق بوده است. اما تعهد او نسبت به جهان ديگر است. جهان ربودگي و رستگاري. به نظر او، جهان ربودگي، يك امر واقعي است، نه يك روياي مكاشفه اي. از نظر عاطفي، او در دنياي مكاشفه اي خود، وجود خارجي دارد؛ زيرا كه برايش افسون كننده‏تر است و انرژي لازم جهت تحمل سختي‏ها و فرداها را، برايش تامين مي‏كند.

من از اين تعجب نمي‏توانم خودداري كنم كه كلايد چگونه فراموش مي‏كند، درست همانطور كه در انجيل، كسي ممكن است خداوند را، خداي انتقام و كينه ببيند، ميتواند به خداي عشق و محبت هم برسد؟ مسيح در پيامهاي خود ما را فرا مي‏خواند كه سلاح را از خود دور كنيم و تسليم بشويم و مانند كودكان كوچك باشيم و نه هفت بار، بلكه هفت مرتبه هفت بار ببخشاييم.

ما همچنان قدم زنان، به بحث خود درباره يك موضوع گيج كننده ديگر، كه با اينكه تا آنوقت به چندين وعظ در موضوع ربودگي گوش داده بودم، هرگز برايم روشن نشده بود، ادامه داديم. مسيحيان تجديد حيات يافته، دقيقا تا چه مدت، با مسيح در آن ملكوت اعلا، در بهشت خواهند ماند؟

كلايد گفت: هر وقت مسيح به زمين بازگردد، ما هم باز خواهيم گشت. در زمان جنگ بزرگ جهاني، هنگامي كه او بازگردد، همه بدكاران به هلاكت خواهد رسانيد؛ و درستكاراني كه باقي خواهند ماند، يهوديان باقي مانده و نيكوكاران جز يهودي و جز مسيحي به درون سلطنت هزار ساله مسيح فرا خوانده خواهند شد. يعني زماني كه مسيح به عنوان پادشاه پادشاهان به مدت هزار سال در زمين حكمراني خواهد كرد؛ در آن وقت، ما با او خواهيم بود.

در پايان هزار سال، زمين كنوني و آسماني كنوني ويران مي‏شوند و زمين و آسمان تازه‏اي خلق خواهد شد؛ و در آن زمين تازه، شهر آسماني اورشليم تازه‏اي ساخته خواهد شد، كه همه نجات يافتگان همه دورآن ها در آن خواهند زيست. آن وقت ابديت آغاز مي‏شود و پس از آن دنباله حوادث ديگر وجود نخواهد داشت. به اين ترتيب، ربودگي كليسا، در اين رشته رويدادها، نخستين رويداد خواهد بود. و اين رويداد، در هر لحظه ممكن است اتفاق بيفتد.

به كلايد گفتم، من نگران جاهاي دوردست كره زمين هستم که مردمشان، حتي اسمي هم از عيسي مسيح نشنيده‏اند. به همين علت، آيا آنها سزاوار فروافتادن در جهنم ابدي هستند؟

كلايد گفت: حالا، ما ديگر راديوي موج كوتاه داريم و در همه گوشه‏هاي دنيا مي‏توانيم پيامهاي مسيح را بگيريم. به اين ترتيب مردمان بسيار زيادي، فرصتهاي فراواني دارند كه از گناهان خودشان توبه كنند و عيسي مسيح را به عنوان نجات دهنده خودشان بپذيرند.

بعد، كلايد و من درباره تفاوت مسيح در دو دين يهودي و مسيحي به بحث پرداختيم.

و كلايد داستان يك يهودي و يك مسيحي را نقل كرد كه نشسته بودند و در اين باره بحث مي‏كردند و منتظر بودند. و هر دو در اين نكته توافق داشتند كه مساله عمده در ذهنشان عبارت از اين است: آيا مسيح پيش از اين، در جهان بوده است؟

سپس گفت: من مي‏گويم كه ما داراي سرنوشت مشتركي هستيم: يهوديان امروز در انتظار آمدن مسيح هستند؛ ما مسيحيان در انتظار بازگشت مسيح هستيم. به اين ترتيب، وقتي مسيح واقعا ظهور كند، عنوان مسيحي كه در انتظارش بوديم، باز خواهيم شناخت.

اما من باور ندارم كه هيچ روحاني يهودي، يا يهودي دينداري چنين حرفي بزند، يا چنين احساسي داشته باشد. كساني كه به دين يهود ايمان دارند، از اين عقيده كلايد كه همه يهوديان را در نظام اعتقادي خودش، به صورت يك گروه داراي اسم بي مسمّا به حساب مي‏آورد؛ و در طرح خود از بهشت و دوزخ و نجات خودش، آنها را در نهايت موجوداتي بي اهميت و هيچ كاره، در نظر مي‏گيرد، متغير و خشمناك مي‏شوند.

كلايد از پيچيدگي هاي زندگي، تصور ساده لوحانه‏اي دارد؛ مانند جنگ اتمي، آلوده شدن محيط زيست ما، انفجار جمعيت، گسترده شدن قحطي و گرسنگي، كسري موازنه پرداختهاي جهاني، ماليات هاي بيشتر و امنيت كمتر و از اين گونه.

براي كلايد، فال ول، ليندسي و ميليونها مردم مانند آنها، مساله تنها يك جواب دارد: با مسيح، به راه راست برو و روح خداوند در قلب تو تجلي خواهد كرد ؛ و بعد، پيش از آن كه تهديد ويران شدن جهان صورت بگيرد، تو به عنوان يك نفر رستگار شده، از زمين به ملكوت اعلا برده مي‏شوي. به نظر كلايد، نيازي نيست كه انسان براي از ميان بردن آلودگي محيط زيست شهرهاي خودمان و يا قحطي و گرسنگي همه گير در هندوستان و آفريقا كاري بكند. ما نبايد نگران گسترش يافتن سلاحهاي اتمي در دنيا باشيم. نيازي نيست كه سعي كنيم از جنگ ميان عرب ها و اسراييل جلوگيري كنيم؛ بلكه به جاي همه اينها، بايد دعا كنيم كه اين جنگ دربگيرد و همه دنيا را در كام خود بكشد، زيرا كه اين، بخشي از طرح هاي آسماني است.

من سخن فال ول را كه استدلال مي‏كرد چرا جنگ آخرالزمان هسته اي او را نگران نمي‏كند، شنيده‏ام.

او گفت: مي‏دونين چرا من از اين بابت هيچ نگران نيستم؟ براي اين كه اين جنگ، اينجا پيش نمي‏آد. (4) البته منظورش اين بود كه در خاك آمريکا پيش نمي‏آيد!

ريگان: براي يك هارمجدون واقعي مسلح شويم‏

آيا رونالد ريگان با همان نظام اعتقادي كلايد، جري فال ول، جيمي سواگارت و ديگر هواخواهان مشيت الهي بزرگ شده است؟ آندرولانگ از واشنگتن دي سي، كه بررسي ژرفانگري درباره ريگان و خداشناسي هارمجدون كرده است، به اين پرسش پاسخ مثبت ميدهد. اگر ريگان در دوران رياست جمهوري خودش هواخواه مشيت الهي نبوده باشد، پيش از آن بوده است.

لانگ، مدير تحقيقات انستيتو كريستيك، كه يك مركز پژوهشي خالي از تعصب مسيحيان، يهوديان و مسلمانان است، مي‏گويند: مطالبي كه ريگان سال 1970 ابراز كرد و براي نخستين بار در سال 1985 افشا شد، ثابت مي‏كند كه او، هواخواه مشيت الهي، يعني معتقد به ايدئولوژي هارمجدون بوده است. اين انستيتو در سال 1984، يك كنفرانس مطبوعاتي در موضوع ريگان و هارمجدون، ترتيب داد كه عنوانهاي درشت مطبوعات مهم سراسر آمريکا را به خود اختصاص داد.

لانگ، در آن كنفرانس مطبوعاتي اظهار داشت: او و ديگران در انستيتو كريستيك مي‏خواستند درباره ريگان و موضوع خداشناسي هارمجدون به تحقيق پردازند، زيرا اين امكان كه يك رييس جمهور شخصا اعتقاد داشته باشد كه خداوند از پيش، يك جنگ هسته‏اي را مقرر فرموده است، يك رشته پرسشهاي دلهره آوري را مطرح مي‏سازد: در چنين صورتي، يك رييس جمهور هواخواه مشيت الهي، آيا براستي، به عملي بودن گفتگوها درباره تسليحات، اعتقاد خواهد داشت؟ در يك بحران هسته‏اي، آيا او از روي سنجيدگي و عاقلانه عمل خواهد كرد؟ يا اينكه در عمل يا بي صبري دگمه (آغاز جنگ هسته اي) را فشار خواهد داد؛ و در نتيجه شايد در ذهن خودش خيال مي‏كند، كه دارد به تحقق اراده خداوند كه در كتاب مقدس نقشه‏هاي را براي آخرالزمان مقرر فرموده است، كمك مي‏كند؟

لانگ كه در بررسي خود درباره ريگان و هارمجدون از كمك و همكاري لاري جونز، نويسنده و پژوهشگر نيويوركي و فارغ التحصيل دانشگاه كلمبيا برخوردار بود، توضيح داد كه: يك هواخواه مشيت الهي؛ معتقد به خداشناسي هارمجدون، آدم بنيادگرايي است كه كتاب مقدس را همانند يك سالنامه مطالعه و آينده را پيشگويي مي‏كند. هواخواهان مشيت الهي مانند جري فال ول، هال ليندسي، پت رابرتسون و ديگر رهبران دست راستي مسيحي، اعتقاد دارند كه كتاب مقدس، دومين ظهور نزديك عيسي مسيح را، پس از يك جنگ هسته اي سراسري، بروز فلاكت هاي طبيعي، سقوط و فروپاشي اقتصادي و اغتشاش ها و بهم ريختگي‏هاي اجتماعي، پيشگويي كرده است.

اينان اعتقاد دارند كه اين رويدادها، بايد پيش از دومين ظهور عيسي مسيح، اتفاق بيفتند و معتقد هستند كه طرح همه اين ها در كتاب مقدس ريخته شده است. مسيحيان تجديد حيات يافته، پيش از آخرين دوران هفت ساله تاريخ، در وضع جسماني خود، از صفحه زمين به ملكوت آسمان برده خواهند شد و با مسيح در آسمان محشور خواهند بود. آنان از آن بالا، و در امنيت كامل، ناظر و شاهد جنگ هاي هسته اي و بحران هاي اقتصادي و آزمايش هاي سخت خداوندي خواهند بود. در پايان اين دوران آزمايش سخت خداوندي، اين مسيحيان تجديد حيات يافته، به همراه فرمانده عالي خود عيسي مسيح، بازخواهند گشت، تا در نبرد هارمجدون شركت كنند، دشمنان خدا را نابود كنند و سپس هزار سال بر زمين حكومت كنند.

آ يا ريگان به اين مطلب اعتقاد دارد؟

سه منبع اين قضيه را روشن مي‏كنند: نخست دوران كودكي او و نفوذ عميق مادرش نل ريگان، كه سخت به كتاب مقدس معتقد بود. باب سلوسر مدير اجرايي شبكه سخن پراكني مسيحي، در كتاب زندگي نامه ريگان به نام شناخت دروني ريگان (وردبوكس، 1984) مي‏گويد كه اين مادر به تحقق يافتن اراده خداوندي، شايد تا حد از پيش معلوم بودن سرنوشت، معتقد بود.

سلوسر، در يك سخنراني راديويي زير عنوان رونالد ريگان و نبوت هارمجدون كه توسط خبرنگار راديوي دبليو.بي.اي.آي. به نام جوكواومو كارگرداني شده بود و در پاييز 1984، از ايستگاه هاي راديويي عمومي پخش شد، چنين توضيح داد:

نل، مادر رونالد ريگان، بر او در همه زمينه‏ها، به ويژه در پرورش روحي ريگان جوان، نفوذ عميقي داشت . اين مادر، كه يكي از پيروان مسيح شمرده مي‏شد، با اخلاص و اعتقاد كامل در مراسم مذهبي شركت مي‏كرد. وي زن بسيار پرهيزگار و كتاب مقدس خواني بود. در نتيجه، طبيعي كه به درستي، يك زندگي مسيحي ناميده مي‏شود، قرار داشت.

سلوسر در برنامه كواومو گفت: ريگان، به علت پرهيزگاري بيش از حد، بارها دچار زحمت شد. سلوسر گفت: ريگان، اين پرهيزگاري خودش را، به صورتي مردانه، از نوع گاري كوپر و به صورت وسترن درآورد. او، به جاي گفتن جمله: خداوند بر من آشكار ساخت ، مي‏گفت: نخستين مشاورم، بر من آشكار ساخت . البته كساني كه ريگان را مي‏شناختند، مي‏دانستند كه منظورش از نخستين مشاور، خداوند است، سلوسر چنين نتيجه‏گيري كرد: به اين ترتيب، شما مي‏دانيد كه او در طي همه سال هاي زندگي خود، همچنان زير تاثير آموزش و تلقيني قرار دارد، كه در آغاز زندگي خود، از مادرش فرا گرفته بود.

ريگان، به نفوذ بسيار زياد تلقين و آموزش ابتداي زندگيش اقرار دارد. ريگان به ويليام رز، نويسنده مقاله مجله زندگي مسيحي در ماه مه 1968 چنين گفت: مي‏دانيد، من با انجيل بزرگ شده‏ام. من در جلسات درس روزهاي يكشنبه مدت هاي دراز، درس انجيل مي‏دادم. ريگان ‏در درس هاي يكشنبه‏هاي اولين كليساي مسيحي شهر ديكسون، در ايالت ايلي نويز، وقتي شاگرد دبيرستان بود، درس انجيل مي‏داد.

ريگان، در مصاحبه‏اي كه در سال 1980، با جيم باكر كشيش انجيلي پروتستان داشت، باز درباره اين آموزش و تلقين دوران كودكي و نوجواني خود، چنين گفت: من خوشبخت بودم، زيرا مادري داشتم كه ايمان بزرگي را در روحم كاشت. اين ايمان، بسيار بزرگ تر از آن چيزي بود كه در موقعي كه مادرم اين كار را مي‏كرد، حتي تصورش را مي‏توانستم بكنم.

ريگان، علاوه بر مادر معتقد به انجيلش، زير تاثير دوستان نزديكش هم قرار داشت كه بسياري از آنان، هواخواهان پر و پا قرص مشيت الهي بودند و اعتقاد داشتند خداوند امت برگزيده خود را، هم مورد لطف خاص خود قرار مي‏دهد و هم مجازات مي‏كند.

ريگان، در مقاله‏اي در مجله زندگي مسيحي، در سال 1968 نوشت، كه در دوران كوتاهي كه در همان سال در بيمارستان بستري بودم، كشيش پروتستان شهر بل اير و بازيكن مشهور سابق فوتبال دان موماو و كشيش انجيلي بيلي گراهام به عيادتم آمدند، و سپس اين داستان را نقل كرد:

ما درباره اين مطلب گفتگو مي‏كرديم كه چه مقدار از پيشگويي ها درباره دومين ظهور مسيح، در اين زمان بخصوص، تحقق پيدا كرده‏اند. گراهام به من گفت رهبران جهان كه انجيل را مطالعه مي‏كنند، يا آن را مطالعه كرده‏اند، چگونه به همين نتيجه رسيده‏اند كه ظاهرا هرگز در تاريخ، در طي يك دوران زماني چنين كوتاهي، اين همه پيشگويي‏ها، راست درنيامده‏اند. پس از اين گفتگو، من از دان خواستم كه نوشتارهاي بيشتري درباره اين پيشگويي ها برايم بفرستد، تا خودم بتوانم آنها را با متن كتاب مقدس مقايسه بكنم.

ريگان به عنوان فرماندار يكي از بزرگ ترين ايالت هاي آمريکا از جهت وسعت و جمعيت، كارهاي اجرايي بسيار زيادي داشت؛ با اين همه، وقت بسيار فرماندار را به اين كار اختصاص داد كه پيشگويي هاي انبيا و آخرالزمان را مطالعه كند. از قرار، تحقيق خود او در انجيل، او را دست كم تا حدودي، به اين نتيجه رسانيد، تا اين نظر مذهبي را بپذيرد كه خداوند از پيش مقرر كرده است كه ميليونها نفر از مردماني كه امروز در قيد حيات هستند، در نبرد آخرالزمان كه هارمجدون ناميده مي‏شود، كشته شوند.

در 20 سپتامبر 1970، در هنگام كارزار تبليغاتي براي دومين دوره فرمانداري ريگان، خواننده هاليوود، پت بون و همسرش شرلي و نيز دو نفر از كشيشان انجيلي بانفوذ و مردم پسند، يعني جرج اوتيس و هاوالد بردسن، در خانه ريگان، در شهر ساكرامنتو، از او ديدن كردند. در اين ديدار، گفتگوي درازي درباره پيشگويي هاي انبياء و علايم و نشانه‏هاي زمان، پيش آمد. از جمله آنچه كه بردسن با عنوان ظهور روح القدس توصيف كرده است. اوتيس، اين ملاقات را در كتاب خودش به نام حادثه بزرگ ، ديداري با يك شاه نام گذاري كرده است؛ و سلوسر همين ديدار را در كتاب خودش به نام شناخت دروني ريگان نقل كرده است.

هم سلوسر و هم اوتيس چنين نقل كرده‏اند: در پايان اين گفتگو، همه حاضران همراه با فرماندار ريگان، دست به دعا برداشتيم . اوتيس زير تاثير اين حالت روحي قرار گرفته بود، و ظاهرا ريگان هم همين وضع را داشت. اوتيس ارتقاي رتبه ريگان را به رياست جمهوري پيشگويي كرد و دستان ريگان از پيشگويي اوتيس، به لرزه درآمد.

در 29 ژوئن 1971، فرماندار ريگان از بيلي گراهام تقاضا كرد يك سخنراني روحاني براي دولت ايالتي و هر دو مجلس قانون گزاري ايالت كاليفرنيا، ايراد كند. گراهام در سخنراني خود اظهار داشت كه تنها راه جلوگيري از كمونيسم، اجرا شدن طرح كتاب مقدس است. كتاب مقدس مي‏گويد كه انسان خود را از زحمت و مرارتي به زحمت و مرارت ديگر، و از قضاوتي به قضاوت ديگر مي‏اندازد؛ و روزي فرا مي‏رسد كه خداوند در تاريخ انسان مداخله مي‏كند و مسيح باز مي‏گردد.

به دنبال آن سخنراني، ريگان ضيافت ناهاري به افتخار گراهام برپا كرد. حاضران در اين ضيافت عبارت بودند از اعضاء كابينه ريگان و كاركنان آن، و همچنين رييس جنگجويان جنگ صليبي گراهام در شهر ساكرامنتو و راوي اين داستان والت هانسون.

همين هانسون براي خبرنگار راديو دبليو.بي.اي.آي. نيويورك، يعني جوكواومو، نقل كرد كه در طي ناهار، گراهام و ريگان سرگرم گفتگو درباره دومين ظهور خداوند ما، عيسي مسيح شدند. و ريگان از گراهان پرسيد: خوب، آيا شما معتقد هستيد كه عيسي مسيح بزودي مي‏آيد؟ در اين صورت علامت ها و نشانه‏ها يي كه بر آمدن او دلالت مي‏كنند، كدامند؟

گراهام پاسخ داد: اين علامت ها و نشانه‏ها ... نشانگر آنند كه عيسي مسيح، درست در آستانه در است. مسيح در هر زماني ممكن است ظهور كند.

و سخن پراكني كواومو، بنا به گزارش هانسون، چنين بود: فرماندار ريگان، سخت زير تاثير اين نكته قرار گرفت، و با آن موافق بود.

بنا بر اظهار نظر هرب الينگ وود، منشي قضايي فرماندار، در همان برنامه راديويي كواومو زير عنوان رونالد ريگان و پيشگويي هاي هارمجدون در سال 1971، ريگان كتاب هاي پرخواننده بسياري را در موضوع هارمجدون، مطالعه كرد. از جمله اين كتاب ها، كتاب ليندسي به نام زمين، ستاره بزرگ مرحوم بود، كه در آن سال، مكرر در مكرر مورد بحث قرار گرفت. الينگ وود، كه خود يكي از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسراييل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفت كه او و فرماندار ريگان، اغلب با هم مي‏نشينند و درباره پيشگويي هاي كتاب مقدس به بحث و گفتگو مي‏پردازند. الينگ وود، كه خود مراسم دعاي روزانه كاركنان اداره فرمانداري، در دوران فرمانداري ريگان را، اداره مي‏كرد؛ كه منحصرا براي ريگان دعا مي‏كرد ند، گفت: ريگان هميشه متن كتاب مقدس را نقل و يا به شيوه‏هاي مختلفي به آن اشاره مي‏كرد.

ريگان اغلب درباره پيشگويي‏هاي انبيا صحبت مي‏كرد. شواهد سال 1971 دلالت دارند بر اين كه، دست كم در اين سال، ريگان از هواخواهان مشيت الهي يا معتقد به پرستش اسراييل و ايدئولوژي هارمجدون بوده است. جيمس ميلز، رييس موقت پيشين مجلس سناي ايالت كاليفرنيا، براي مجله سان ديه گومگزين ، اين رويداد را گزارش كرده است:

نخستين سال دوره دوم فرمانداري ريگان و همچنين نخستين سال انتخاب ميلز، به عنوان رييس مجلس سناي ايالتي بود. اين دو نفر در ضيافتي كه به افتخار ميلز و با شركت فعالان انتخاباتي هر دو، در ساكرامنتو تشكيل شده بود، در كنار يكديگر نشسته بودند. ريگان، با مهارت اعجاب‏انگيز و شادي و خنده رويي مسري اش، داشت لطيفه مشغول كننده‏اي درباره باربي اولد فيلد، اتومبيل ران مسابقه اي، تعريف مي‏كرد. اما وقتي سرپيشخدمت، دو كاسه بزرگ شعله ور را در برابر فرماندار ريگان و ميلز، روي ميز گذاشت، ريگان رويش را به سوي ميلز كرد و ناگهان از او پرسيد: آيا تاكنون دو باب 38 و 39 كتاب حزقيال نبي را خوانده‏ايد؟

ميلز، فرماندار را مطمئن ساخت كه با بزرگ شدن در يك خانواده پروتستان تعميدي (5) معتقد به انجميل، باب هاي مختلف كتاب حزقيال نبي را، كه درباره ياجوج و ماجوج (كه هواخواهان مشيت الهي مي‏گويند همين روسها هستند) صحبت مي‏كند، بارها خوانده و بحث كرده است؛ و همين طور ديگر باب هاي مربوط به آخرالزمان را در بابهاي شانزدهم و نوزدهم مكاشفه يوحنا.

ريگان گفت: اي نبي خشمگين عهد قديم، حزقيال است كه بهتر از هر كسي، قتل عمدي را كه عصر ما را به ويراني خواهد كشيد، پيشگويي كرده. در اين لحظه، ريگان با خشم تندي درباره كمونيست شدن ليبي صحبت كرد و مصرانه اظهار عقيده كرد كه اين، علامت آنست كه زمان فرا رسيدن هارمجدون، دور نيست.

ميلز سپس به ياد ريگان آورد، كه اتيوپي هم در ميان نيروهاي شيطاني خواهد بود؛ و اضافه كرد: اما براي من قابل درك نيست كه چطور هايله سلاسي، اين شير يهودا، رام دست يك عده كمونيست بشود و با امت برگزيده خدا به جنگ برخيزد.

ريگان گفت: نه، قبول دارم كه هنوز، همه چيز در جاي خودش قرار نگرفته است، اما تنها آن يكي مانده كه بايد انجام بشود. سرخ ها، بايد اتيوپي را بگيرند.

ميلز گفت كه احتمال نمي‏دهد چنين حادثه‏اي پيش بيايد.

ريگان اصرار داشت: اما من احتمال مي‏دهم، اين امر ناگزير است. لازم است كه پيشگويي اين نبي، درباره اتيوپي تحقق پيدا كند و ملت اتيوپي هم يكي از امت هاي بي خدا بشود، كه دست خود را بر ضد اسراييل بلند مي‏كنند . (سه سال پيش از اين گفتگو در ميان اين دو نفر، ميلز در مقاله خودش نوشت كه كمونيستها هايله سلاسي را از سلطنت خلع كردند، و شايد ريگان از تحقق پيدا كردن آشكار پيشگويي انبيا درباره ظهور مسيح، خوشحال بشود.)

ميلز درباره آن ضيافت شام سال 1971 نوشت، كه ريگان درباره وقوع يك هارمجدون هسته اي آينده مانند واعظي كه براي يك دانشجوي شكاك، صحبت مي‏كند حرف زد. ريگان به ميلز گفته بود: همه پيشگويي هاي ديگر كه بايد پيش از هارمجدون تحقق پيدا كنند، عملي شده‏اند. در باب 38 كتاب حزقيال آمده است كه خداوند فرزندان اسراييل را از بلاد كفر، كه در آنها متفرق بودند، گرد آوري مي‏كند و آنان را دوباره به ارض موعود مي‏آورد. اين رويداد، پس از تقريبا 2000 سال، دارد تحقق پيدا مي‏كند. نخستين بار است كه همه چيز براي تحقق هارمجدون و دومين ظهور مسيح، در جاي خودش قرار گرفته است.

وقتي ميلز به ريگان يادآوري كرد كه تنها چيزي كه در كتاب مقدس، درباره بازگشت مسيح، از همه چيز صريح‏تر و واضح‏تر تصريح مي‏شود، اين است كه هيچ كس نمي‏داند كه اين رويداد، چه وقت روي خواهد داد ، ريگان بيشتر با بالا بردن لحن صدايش تا حجم آن، پاسخ داد:

همه چيز دارد در جاي خودش قرار مي‏گيرد. حالا ديگر زياد طول نمي‏كشد. حزقيال مي‏گويد باران سيل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، بر فوج هاي دشمنان امت خداوند خواهد باريد. معني اين، حتما بايد اين باشد كه با سلاح هاي هسته اي نابود مي‏شوند. حالا اين سلاح ها وجود دارند، اما در گذشته هرگز وجود نداشتند.

ريگان ادامه داد: حزقيال مي‏گويد ياجوج، يعني امتي كه نيروهاي تاريكي را عليه اسراييل رهبري خواهد كرد، از شمال خواهد آمد. نسل هاي بسيار علماي كتاب مقدس مرتب گفته‏اند كه ياجوج بايد روس ها باشند. كدام امت قدرتمند ديگري در شمال اسراييل وجود دارد؟ هيچ. اما اين پيشگويي، پيش از انقلاب روسيه، وقتي كه روسيه يك كشور مسيحي بود، هيچ معني پيدا نمي‏كرد. اما حالا معني پيدا كرده است. حالا كه روسيه كمونيست و بي خدا شده، حالا كه روسيه، بر ضد خدا بلند شده، معني پيدا كرده است. حالا ديگر كاملا با توصيف قوم ياجوج جور درمي آيد.

ميلز نتوانست از اين سخن ريگان، فكر او را به درستي بخواند. از اين رو بي فاصله پس از شام، يادداشت هاي مفصلي از آنچه كه فرماندار ريگان گفته بود، برداشت. و آن يادداشت ها كه در سال 1971 برداشته شده بود، پايه مقاله سال 1985 او را تشكيل داد.

ريگان، در سال 1976، در طي يك مصاحبه ضبط شده با جرج اوتيس خبرنگار كاليفرنيايي كه پيش‏تر از او ياد شد و ارتقاي او را به رياست جمهوري پيشگويي كرده بود، درباره نبرد هارمجدون، به بحث پرداخت. اوتيس در كتاب خودش به نام شبح هاجر(6) مي‏نويسد او (ريگان) در انتظار جنگ ياجوج و ماجوج است (كه آن را به تهاجم شوروي به اسراييل در آينده نزديك تعبير مي‏كند.) او در مصاحبه از ريگان مي‏پرسد، آيا ريگان تصور مي‏كند كه او هم ربوده خواهد شد و در آن دوران آزمايش سخت و وحشتناك نبرد نهايي نجات خواهد يافت؟؛ نجاتي كه به موجب خداشناسي هواخواهان مشيت الهي، تنها درباره كساني كه تجديد حيات يافته باشند، عملي خواهد شد.

اوتيس پرسيد: آيا ريگان تجديد حيات پيدا كرده است؟

ريگان گفت: بله، من هيچ وقتي را در زندگي ام نمي‏توان به ياد بيارم كه به ياد خدا نبوده باشم و با اميد كامل، خدا را شكر مي‏كنم؛ همانطور كه اغلب مي‏كنم. با اين حال، بله، بايد با تجربه خودم به اين اعتقاد رسيده باشم كه يك بار، چيزي پيش آمد كه رابطه تازه‏اي - اما نه بر اثر احتياج - ميان من و خداوند برقرار شد. و ريگان نتيجه گرفت بايد بگويم، به معنايي كه من مي‏فهمم، بايد بگويم، بله، من تجربه‏اي داشته‏ام، كه بايد آن را به عنوان پيدا كردن يك حيات دوباره توصيف كرد.

فرماندار ريگان، درباره هارمجدون با كشيش انجيلي كاليفرنيايي، هارلد بردسن هم صحبت كرده است. در فرصتي بردسن همراه با پت بودن و جرج اوتيس، در خانه ريگان، با او ديدار كرده بودند، كه در طي آن فرماندار ريگان، با تيك زدن در كنار تك تك سطور پيشگويي هاي كتاب مقدس موجب خوشنودي و حتي تا حدودي شگفتي بردسن و ديگر ديداركنندگان شده بود.

بردسن اين گفته ريگان را نقل مي‏كند كه ابتدا، يهودياني كه به خدا ايمان نداشته باشند، به همه كنار و گوشه‏هاي جهان پراكنده مي‏شوند. اما وقتي اين دو اتفاق افتاد، خدا آنها را به كلي فراموش نمي‏كند. پيش از بازگشت پسر خدا، او آنها را دوباره در اسراييل گرد هم مي‏آورد. حتي جزئيات وسايل حمل و نقل آنها به اسراييل هم در پيشگويي انبياء آمده است. او گفت كه بعضي از يهوديان با كشتي بر مي گردند و ديگران به صورت كبوتر به لانه باز مي‏گردند. به عبارت ديگر، آنها با كشتي يا هواپيما مي‏گردند و در طي يك روز، امتي دوباره به دنيا خواهد آمد .

او (ريگان) اين واقعيت را نقل كرد، كه امت هاي جز يهودي و جز مسيحي تا زماني كه زمان آن امت ها به سر آيد در اورشليم راه خواهند رفت و اين پيشگويي در سال 1967 كه اورشليم دوباره به زير پرچم اسراييل درآمد، تحقق پيدا كرد.

بردسن ادامه مي‏دهد آنچه كه مرا، بخصوص زير تاثير قرار داد، اين واقعيت بود كه ديدم ريگان از نظر روحي، به طور خارق العاده‏اي رشد پيدا كرده است. مثال خوب اين رشد، آگاهي كامل او - از نظر مبحث آخرت و رستاخيز - نسبت به رويدادهاي در حال وقوع، و توانايي اش در گفتن اين بود كه اين گردهمايي دوباره، در همان روز سال 1948 پيش آمد، كه اسراييل از نو به عنوان يك ملت تشكيل شد.

و بردسن سخن خود را اين گونه به پايان مي‏برد: اين احساس در من ايجاد شد كه ريگان كاملا از هدف خداوند در خاورميانه آگاه است؛ و به همين دليل، دوراني را كه ما حالا در آن زندگي مي‏كنيم، داراي اهميت بخصوصي مي‏داند، زيرا رويدادهايي كه در كتاب مقدس پيشگويي شده‏اند، همگي در اين دوران دارند تحقق پيدا مي‏كنند.

ريگان در سال 1980، به عنوان يكي از نامزدهاي رياست جمهوري، باز هم درباره هارمجدون صحبت مي‏كرد. او در مصاحبه با روحاني انجيلي جيم باكر از شبكه تلويزيوني پي. تي. ال. گفت: ممكن است ما همان نسلي باشيم كه هارمجدون را مي‏بيند .

نويسنده انجيلي، داگ ويد، كه در آن مصاحبه حضور داشته است، گزارش داد، بارها اين اين جمله را از ريگان شنيده است كه شايد آخرالزمان نزديك باشد. در ضيافت شامي كه در خانه ريگان در پاليسيد در كاليفرنيا در ساحل اقيانوس آرام، تشكيل شده بود، و خانواده ويد هم در آن حضور داشتند، گفتگو به موضوع اتحاد شوروي و پيشگويي هاي كتاب مقدس چرخيد. در ميان اين بحث، از قراري كه ويد نقل مي‏كند، ريگان به مهمانان خود اعلام كرد: شايد ما نسلي باشيم كه هارمجدون را مي‏بيند.

و اين نكته، يك موضوع اتفاقي نبود. ويد مي‏گويد: ريگان پيشگويي هاي كتاب مقدس و بحث هاي آن را درباره آخرت و پايان كار جهان، از موضوع هاي پيش پا افتاده مي‏داند و اضافه مي‏كند، در مصاحبه‏اي كه حضور داشته است، از او (يعني ريگان) شنيده است كه همين نسل، شايد نسلي باشد كه هارمجدون را مي‏بيند. كاملا امكان دارد كه اين همان نسل باشد.

در همان سال 1980، ريگان باز به عنوان نامزد رياست جمهوري، تفسير مكاشفه‏آميز ديگري كرد. چنان كه ويليام سافاير مقاله نويس در نيويورك تايمز گزارش مي‏دهد، ريگان در ضمن سخنراني براي گروهي از رهبران يهودي چنين گفت: اسراييل تنها كشور دموكراسي پايدار است كه ما مي‏توانيم به آن، به عنوان محلي كه در آن هارمجدون، ممكن است پيش بيايد، تكيه كنيم.

رابرت شير خبرنگار، در مصاحبه مارس 1981 خود با جري فال ول فاش كرد كه رييس جمهور ريگان گفته است، ويراني دنياي ما حقيقتا ممكن است به زودي زود اتفاق بيفتد. فال ول به شير اين كلام ريگان را گفته بود كه تاريخ دارد به نقطه اوج خود مي‏رسد و اضافه كرده بود گمان نمي‏كند كه ما حتي 50 سال هم با آن فاصله داشته باشيم. و در برابر اين سوال شير از فال ول، كه پرسيده بوده: آيا ريگان هم با اين حرف او موافق بوده است يا نه؟ فال ول پاسخ داده بود: بله، او هم با اين حرف موافق است. من گاهي اوقات اعتقاد پيدا مي‏كنم كه ما حالا به سرعت داريم به هارمجدون مي‏رسيم.

دو سال بعد، ريگان ترتيبي داد تا فال ول در جلسه شوراي امنيت ملي شركت كند و با كاركنان عالي رتبه دولت آمريکا درباره نقشه‏هاي جنگ هسته اي با روسيه، به بحث بپردازد. همچنين از قراري كه هال ليندسي مي‏گويد، ريگان تصويب كرد كه نويسنده هواخواه مشيت الهي كتاب زمين، ستاره بزرگ مرحوم درباره يك جنگ هسته اي با روسيه، براي استراتژي پردازان پنتاگون سخنراني كند.

در يكي از روزهاي اكتبر 1983، ريگان فاش كرد كه هارمجدون همچنان ذهن او را اشغال كرده است. رييس جمهور ريگان در ضمن گفتگوي تلفني خود با تام داين از كميته روابط عمومي آمريکا و اسراييل، يعني نيرومندترين گروه هواخواه اسراييل در كنگره آمريکا، اين حرف را زده است. از قرار گزارش داين، رييس جمهور گفته است:

مي‏دانيد، من به انبياي كهن شما در عهد قديم برمي گردم، به علامت هايي كه هارمجدون را پيشگويي كرده‏اند؛ و هميشه در اين شگفتي هستم كه آيا ما همان نسلي نيستيم كه ناظر آن پيشامد خواهيم بود؟ من نمي‏دانم شما اين آخرها به هيچكدام از آن پيشگويي ها توجه كرده‏ايد يا نه؟ اما حرف مرا باور كنيد؛ اين پيشگويي ها به يقين زمانهايي را توصيف مي‏كنند، كه ما در آن به سر مي‏بريم.

ريگان در سه نوبت در سالهاي 1982، 1983 و 1984، براي بنگاه هاي سخن پراكني مذهبي ملي ( N.R.B )، كه اكثريت بسيار بالاي آن را هواخواهان مشيت الهي تشكيل مي‏دهند و معتقد به نزديك شدن يك جنگ هسته‏اي هستند، سخنراني كرد.

ريگان در سال 1982، در حالي كه اعضاي N.R.B برايش كف مي‏زدند، چنين گفت: شايد اين حادثه، ديرتر از آنچه كه ما فكر مي‏كنيم، روي بدهد . به نظر آنان جنگ آخرالزمان هارمجدون، خود پيش درآمد و مژده دهنده دومين ظهور مسيح خواهد بود.

ريگان در خطابه سال 1983 خود به N.R.B ، اهميت كتاب مقدس را در زندگي خود، چنين توصيف كرد: در ميان دو ورقه مقوايي كه اين كتاب منحصر به فرد را در ميان گرفته اند، پاسخ همه پرسش ها و همه مساله هايي كه امروز در برابر ما قرار گرفته‏اند، وجود دارد.

او در سخنراني سال 1984 خود براي 4000 نماينده N.R.B ، موافقت خود را با كساني كه مي‏گويند بهتر است انسان بميرد، اما سرخ نباشد (7) چنين ابراز داشت. او براي آشكار ساختن احساس خود در اين باره، داستاني را نقل كرد: وقتي در پيش صحنه يك گردهمايي مذهبي در لوس آنجلس حضور داشتم، كه پت بون خواننده، سخنران برجسته آن بود. دو دختر بودن هم كه در آن موقع دختركان كوچكي بودند، حضور داشتند. بون گفت: با اين كه دو دختر را در روي زمين بيش از هر چيز دوست مي‏دارد، ترجيح مي‏دهد كه اين دو همين حالا با اعتقاد به خداوند بميرند، اما در يك رژيم كمونيستي بزرگ نشوند. ريگان در همين سخنراني سال 1984 خود براي نمايندگان N.R.B بون را براي گفتن چنين جمله سنگيني بر ضد شيطان كمونيستي، مورد تحسين قرار داد، و گفت تا وقتي بون، اين حرف را نزده بود، من به او كم بها مي‏دادم.

بسياري از هواخواهان پر و پا قرص مشيت الهي، روسيه را شيطاني، و امپراطوري شيطان مي‏دانند. ريگان اين كلام را در 8 مارس 1983 ايراد كرده است: آنها (اتحاد شوروي) كانون شيطان در دنياي مدرن كنوني هستند . او باز ضمن سخنراني براي انجمن مسيحيان پروتستان چنين گفت: اعتقاد من بر اين است كه كمونيسم، فصل غم‏انگيز و عجيب ديگري از تاريخ بشر است كه، حتي حالا، آخرين صفحه هايش دارد نوشته مي‏شود.

جيمس ميلز، در مقاله پيش گفته‏اش در سان ديه گو مگزين، مي‏نويسد: كاربرد اصطلاح امپراطوري شيطان در مورد شوروي توسط ريگان، تنها لفاظي و بازي با كلمات نبود، كه براي خوش آيند بنيادگرايان مذهبي و سياسي ابراز شده باشد، بلكه بيشتر اظهار عقيده‏اي بود كه از عقيده‏اي كه آن شب، در سال 1971 ابزار كرده بود، برمي خاست.

ميلز در مقاله خود نوشت كه ريگان در مقام رياست جمهوري هميشه تعهد خود را نسبت به انجام وظايفش در تحقق اراده خداوندي درست همانند هر متدين معتقد عالي مقام ديگري ابراز مي‏دارد و افزود: ريگان به ويژه انجام اين تعهد را كه در صدد باشد تا قدرت نظامي ايالات متحده و متفقان آن را بالا ببرد، همواره احساس مي‏كند. ميلز چنين ادامه مي‏دهد:

درست است كه حزقيال نبي پيروزي ارتش اسراييل و متفقان آن را در جنگ وحشتناكي بر ضد نيروهاي تاريكي، پيشگويي كرده است؛ اما مسيحيان محافظه كاري مانند ريس جمهور ما نبايد اين تفنن گرايي روحي را بر خود هموار كنند؛ و اين پيروزي را مسلم فرض كنند. قدرتمندتر كردن نيروهاي بر حق، براي اين كه در اين مهمترين جنگ پيروز بشوند، در چشم اين گونه آدمها، خود به تحقق رسانيدن پيشگويي‏هاي خدايي است؛ و آن را مبتني بر اراده خداوندي در مورد آخرت و آمدن درباره مسيح براي سلطنت هزار ساله‏اش مي‏دانند.

اگر ريگان هنوز هم به آنچه كه در سال 1971 به من گفت، اعتقاد داشته باشد - كه هنوز اعتقاد داشتن يا نداشتن او، خود موضوع بحث و گفتگوي بسياري از مقاله نويسان مطبوعات در سالهاي اخير بوده است - من هيچ ترديد ندارم كه او حالا مسئوليت هاي خودش را، به عنوان رهبر دنياي غرب تلقي مي‏كند. و به نظر من چنين مي‏رسد كه او در هنگام بيشتر تصميم گيريهاي سياسي خودش، زير نفوذ اين احساس است.

ميلز باز ادامه مي‏دهد: طرز تلقي او، درباره هزينه‏هاي نظامي و ناشنوايي او در برابر هر گونه خلع سلاح هسته‏اي، به يقين، در زير نفوذ اين بينش مكاشفه‏اي قرار دارد. زيرا كه هارمجدون، آن گونه كه در كتاب هاي حزقيال نبي و مكاشفه يوحنا پيشگويي شده است، ممكن نيست در يك دنياي خلع سلاح شده تحقق پيدا كنند. هر كس كه معتقد باشد اين پيشگويي ها بايد تحقق پيدا كنند، نمي‏تواند عملي شدن خلع سلاح را بپذيرد. چون اين بر خلاف طرح خداوندي و كلام اوست.

ميلز در ادامه سخن خود مي‏گويد: سياست هاي داخلي و پولي رييس جمهور هم با تعبيرهاي مو به موي پيشگويي هاي كتاب مقدس همخواني دارد. چون، اگر دنيا به زودي به آخر برسد، ديگر دليلي ندارد كه درباره بازپرداخت بدهي‏هاي ملي كاري بكنيم.

پشتيباني او از محافظه كاران نويني مانند جيمس وات، در زمينه حفاظت محيط زيست هم - اگر بدين گونه به موضوع نگريسته شود - معني پيدا مي‏كند؛ چون اصولا چرا بايد در بند حفظ محيط زيست بود؟ چرا بايد وقت و پول را بيهوده صرف حفاظت اين چيزها براي نسل آينده بكنيم، در حالي كه همه چيز - از جمله اين چيزها - سرانجام در يك آتش سوزي همه جاگير، در آخرت خاكستر خواهد شد؟

تحقق پذيرفتن بازگشت مسيح به زمين ، به عنوان يك هدف سياسي، هرگز رقابت تامين هزينه‏هاي وسايل و لوازمي مانند تراكتورهاي آبي - خاكي را، برنمي تابد. بنابراين، نتيجه مي‏گيريم كه همه برنامه‏هاي داخلي، بويژه آنهايي كه مستلزم سرمايه گذاري هستند، بايد كنار گذاشته شوند، تا همه پولها صرف تامين مالي افزايش و تكميل سلاحهاي هسته‏اي بشوند، تا اينكه با راندن هلاكت آتشين بر سر دشمنان شيطاني خداوند و امت او، ممكن گردد.

يكي از برجسته‏ترين انديشه‏هايي كه توسط جيمس ميلز در مقاله‏اش ابراز شده اين است كه هارمجدون، در دنيايي كه خلع سلاح شده باشد، نمي‏تواند تحقق پذيرد. با اين كه همه ملت ها دارند سلاح هاي بيشتر و بيشتري مي‏سازند - اما هيچ كدام بيشتر و سريع‏تر از ايالات متحده سلاح نمي‏سازند - امروز، بنا بر كتاب ميدان هاي نبرد هسته‏اي اثر ويليام ام. آركين و ريچارد دبليو. فيلد هاوس، ايالات متحد داراي 670 جنگ‏افزار هسته اي در 40 ايالت است، كه جمع كلاهك هاي آنها، به 14599 بالغ مي‏گردد. آلمان غربي ميزبان 3396 جنگ‏افزار هسته‏اي آمريکايي است؛ انگليس 1268؛ ايتاليا 549؛ تركيه 489؛ يونان 164؛ كره جنوبي 151؛ هلند 81 و بلژيك 25.

چنان كه وزير سابق دفاع، كلارك كليفرد، در 14 اوت 1985، در باشگاه ملي مطبوعات در واشنگتن دي.سي. اظهار كرد، امروز قدرت ويرانگري نيروهاي هسته اي جهان، يك ميليون بار نيرومندتر از قدرت بمبي است كه ما بر هيروشيما افكنديم؛ با اين همه، ما چه مي‏كنيم؟ باز هم داريم سلاح هاي بيشتري مي‏سازيم.

از وقتي جرج بوش رييس جمهور شده است، ما نشانه‏اي در دست نداريم كه او شخصا از خداشناسي هارمجدون پشتياني كرده باشد. اما خبرنگاراني مانند الينور برچر از شهر لوييزويل، كنتاكي كورير جرنل (25 سپتامبر 1985) و ليز سميث خبرنگار نيويورك ديلي نيوز (3 اكتبر 1988) پرسشهايي را درباره اعتقادهاي مذهبي دان و ماريلين كويل (معاون رييس جمهور و همسرش) مطرح ساخته‏اند. اين خبرنگاران گزارش داده‏اند كه هم والدين دان، و هم ماريلين كويل، در شمار پيروان متعصب سرهنگ رابرت بي ثايم (پسر) از شهر هوستون، يعني هواخواهان دو آتشه مشيت الهي هستند، كه گفته مي‏شود صدها بار دست راستي‏تر از جري فال ول است.

من خودم، مصاحبه تلويزيوني ماريلين كويل را در شبكه تلويزيوني اي.بي.سي. گوش كرده‏ام، كه از اعتقادهاي مذهبي خودش و همسرش دفاع مي‏كرد. اما از آنجا كه دال كويل، دسترسي نزديكي به دگمه (آغازگر جنگ هسته اي) دارد، خداشناسي او در مورد هارمجدون، بيش از تنها اعتقاد شخصي او اهميت پيدا مي‏كند. مساله اينجاست كه اعتقاد او به اين كه خداوند، خواستار نابودي كره ما، كره زمين است، ديگر به مساله همه ما آمريکاييان مبدل مي‏شود.

1- متن آيه 4 باب 12 كتاب دانيال نبي: اما تو اي دانيال كلام را مخفي دار و كتاب را تا آخرالزمان مهر كن.

2- متن آيه 20 باب 22 مكاشفه يوحنا: او كه بر اين امور شاهد است مي‏گويد بلي مي‏آيم. آمين، بيان اي خداوند عيسي* .

3- متن آيه 12 باب 14 كتاب زكرياي نبي: و اين بلااي خواهد بود كه خداوند بر همه قومهااي كه با اورشليم جنگ كننده، وارد خواهد آورد* گوشت ايشان در حالتي كه بر پاي خود ايستاده‏اند كاهيد خواهيد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيد خواهد گشت.

4- گوينده در اينجا عاميانه سخن گفته است.

5- تعميدي يا Baptist نام يكي از فرقه‏هاي مذهب پروتستان است.م.

Ghost of Hagar - 6

7- اين جمله كوتاه در زبان انگليسي داراي سجع مي‏باشد: Better dead than red

/ 1