کارکرد معرفتی نظریه فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کارکرد معرفتی نظریه فطرت - نسخه متنی

احد فرامرز قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كاركرد معرفتي نظرية فطرت

در انديشة استاد مطهري‏

احد فرامرز قراملكي*

چكيده‏

نظريّة فطرت بر ويژگيهاي خاص انساني در سرشت و خلقت وي اشاره مي‏كند كه انسان را از حيوانات متمايز مي‏سازد. استاد مطهري اين نظريه را از معارف اسلامي، قرآن و سنت، اخذ مي‏كند و با نظريّه‏پردازي و مفهوم‏سازي‏فلسفي از آن، در گشودن بسياري از معضلات كلامي و دين‌پژوهي به‏كار مي‏برد. نقش مبنايي نظريّه فطرت را در سامان ‏بخشيدن به انديشة استاد مطهري مي‏توان رؤيت كرد. معرفت‏شناسي، خداشناسي، جهان‏شمولي و جاودانگي‏اخلاق، انسان‏شناسي و اصالت انسان، فلسفه تعليم و تربيت و بسياري از مباحث دين‏شناسي چون پلوراليزم، منشأدين، گونه‏هاي دينداري، منطق فهم دين در انديشه استاد مطهري به نظريّه فطرت استوار است. به همين دليل نقدنظريه فطرت چالش مبنايي را به‌ميان مي‏آورد.

واژگان كليدي‏: نظريه فطرت، استاد مطهري، جهان‏شمولي، اخلاق، پلورليسم، معرفت‏شناسي.

طرح مسأله‏

1. استاد مطهري، بدون ترديد، يكي از مؤثرترين متالّه‌هاي روزگار ما در فرهنگ معاصر اسلامي است. وي بنا به‏تعريف غايي كه خود از كلام ارايه مي‏كند (مطهري، 1370، الف‏: ج 3، ص 62 و نيز 57) متفكري با دغدغة كلامي و به‏ويژه دفاع از دين است. ايفاي نقش وساطت معرفتي اقتضا مي‏كند تا با حفظ اصالت وحي بتواند آموزه‏هاي آن را روشن، مستدل و معقول به مخاطبان وحي عرضه كند. بنابراين، نه تنها با خشونت و فضولي نكن به‏ سؤال‌ها ادبار نمي‏كند (مطهري، 1358: ص 227 و 226) بلكه به نحو فعال و با خلاّقيت به طرح مسايل كلامي‏مي‏پردازد. مسايل كلامي بسيار فراخ دامن است. هر آنچه به مقبوليت آموزه‏هاي وحي نزد مخاطبان امروزي مرتبط باشد.

مسأله تبيين دينداري يا منشأ پيدايش دين نزد بشر، مسأله كاركرد و نقش دين در شدن بشري، بنيان فرامين اخلاقي‏و مباني اخلاق، مسأله حجاب و حقوق زن به طور كلي، ماترياليسم، علم و دين، مسأله ديگر اديان، وحي، اعجاز و...علي‏رغم تنوع از حيث تعلّق به گستره‏هاي معرفتي و تمايز روشي، در رسالت دفاع گرايانة استاد، در زمرة مسايل‏كلاميند.

2. استاد مطهري به دليل تعلق به سنت حكمت متعاليه صدرايي، هرگز به نظام معرفتي و يا شاخه‏اي از دانش‌ها، مانند فلسفه، كلام، عرفان و... محدود نشد بلكه ورود به شاخه‏هاي مختلف در حوزه مطالعات ديني را فراتر از مفهومِ ‏چندرشته‏اي به نحو مطالعات ميان رشته‌اي سامان بخشيد. آنچه در سامان بخشي اهميت بنيادين دارد، اخذ مباني وبنيان‏نهادن روشمند مسايل بر آن مباني است، به نحوي كه نظام معرفتي سازگاري در حل همه مسايل كلامي به دست‏آيد. تماميت و حتي سازگاري بالجمله در نظام معرفتي استاد مدعاي اين قلم نيست اما نفي و انكار وجود نظام معرفتي‏سازگار در مباني هم به دور از انصاف علمي است. وجود چنين نظامي پيش‏فرض تحقيق حاضر است و نه مسأله آن.

3. هر نظريه‏اي سه گونه ميوه دارد: لوازم منطقي، آثار عيني (در زندگي فردي و اجتماعي‏) و نتايج‏ معرفتي. (فرامرز قراملكي، 1381: ص 268) يكي از نظريه‏هايي كه استاد مطهري سعي در تدوين ونظريه‏پردازي آن دارد، اعتقاد به فطرت براي انسان است. مسأله تحقيق حاضر در واقع جستجو از نتايج معرفتي نظريه‏فطرت در نظام كلامي استاد مطهري است. مراد ما از نتايج معرفتي اعم از مواردي است كه استاد به تصريح از آنها سخن گفته است (مانند نقش اين نظريه در تفسير تكامل تاريخ (مطهري، 1370، الف‏: ج 3، ص 454) و مواردي كه نه چنين است. (مانند منطق فهم متون ديني و ترازوي نقد تفسير متن مقدس‏)،

4. تجديد مطلع؛ استاد مطهري با چه مباني به حل مسايل نوين كلامي رهنمون مي‏شود؟ مهمترين آنها كدام ‏است؟ چه نظريه‏هايي در انديشه مطهري نقش اصول نظام‏ساز را دارند؟ فرضيه تحقيق حاضر اين است كه نظريه‏فطرت در مفهوم‏سازي خاص استاد مطهري نقش كليدي را در نظام معرفتي ايشان به عنوان اساسي‏ترين مبنا ايفا مي‏كند. اين نظريه نه تنها انسان‏شناسي خاصي را به ميان مي‏آورد (به تصريح استاد در مجموعه آثار، ج 3، ص‏452) بلكه در گشودن بسياري از معضلات كلامي به كار مي‏رود. به تعبير دقيق‌تر، نظريه فطرت نه تنها مبناي حل‏مسايل فراوان است، بلكه محوري براي نظريه‏پردازي در تفسير و تبيين بسياري از پديدارها، رفتارها و آموزه‏هاي ديني ‏است.

اثبات فرضيه تحقيق محتاج گوارش مختصر از نظريه فطرت نزد استاد مطهري است. اما اين گزارش را صرفاً با جهت‏گيري گزارشي و نه پژوهشي ارايه مي‏كنيم زيرا چيستي نظريه فطرت، مباني وادلّة آن، مسأله تحقيق حاضر نيست.

نظريه‏اي غيرمدون‏

علي‏رغم اهميت زيرساختي نظريه فطرت در انديشه استاد مطهري، اين نظريه به صورتي غيرمدّون مطالعة ‏درون‏ديني روي ‏آورد استاد است و نه روش وي. ايشان در اثبات نظريه فطرت از روش برون ديني يعني فلسفي مدد مي‌جويد. روش فلسفي ايشان آميزه‌اي از روش تحليلي منطقي و ارجاع به تجارب فلسفي همگان است. «ناشي از يك‏ فكر فلسفي است كه در همه افراد بشر است». (همان‏: ج 3، ص 463)

گزارش اجمالي از نظريه فطرت‏

استاد مطهري فطرت را از ويژگي‌هايي در اصل خلقت و آفرينش انسان مي‏داند (همان‏: ج 3، ص 455) اما اين تنها به يك عنصر از مفهوم‏سازي ايشان اشاره دارد. با مقايسه‏اي كه وي در سه مفهوم طبيعت، غريزه و فطرت‏مي‏كند ويژگي‌هاي فطري را ماوراءحيواني و مقدس نيز مي‏داند (همان‏: ص 466) در موضع ديگر از آنها باعنوان ارزشهاي انساني ياد مي‏كند (همان‏: ص 468) و همچنين بر عنصر ديگر يعني اكتسابي نبودن يا ريشه ‏در ساختمان انسان داشتن (همان‏: 466)، آگاهانه بودن و ثابت بودن (همان‏: ص 545) نيز تصريح ‏دارد. مراد وي از ثبات جهان‏شمولي و تغييرناپذيري بر حسب تحولات تاريخي، اجتماعي و طبقاتي است.

استاد به دو گونه فطرت معتقد است‏: فطرت شناخت و فطرت احساس (همان‏: ص 474)

اصول تفكر انساني كه مشترك تفكرات همه انسان‌ها است، فطري‏اند، البته نه به معناي افلاطوني كلمه و نه به معناي استعلايي كانتي. اما فطرت احساسي، يك‌سري گرايش‌هاي در انسان است كه در حيوان وجود ندارد و مقدس‏انگاشته مي‏شوند مانند حقيقت‏جويي، خيرخواهي، زيبايي‏طلبي، خلاقيت و عشق و پرستش (همان‏: ص 487 ـ 501) استدلال استاد بر فطريات اين است كه چنين اموري را چگونه مي‏توان توجيه كرد؟ دو توجيه اساسي و تاحدودي غيرمنقح ارايه شده است. مهم‌ترين مباحث فطرت را استاد نه در آثار مكتوب و مدوّن بلكه در گفتارهاي ‏خود در جمع معلمان و دبيران مدرسه نيكان تهران طي ده جلسه از سال 55 تا 56 ايراد كرده است. (باقرزاده‏ ارجمندي، 1381: ص 95) و علي‏رغم چاپ‌هاي متنوع (تا چاپ 1370 در جلد سوم مجموعه آثار) هنوز محتاج ويراستاري است. خود استاد مجال ويراستاري، تبيين مباني و ادله آن را نيافت. همين امر بر غربت اين نظريه در مطهري‏شناسي افزوده است. در حالي كه بدون شناخت نقادانه نظريه فطرت نمي‏توان انديشه مطهري را به خوبي‏ شناخت.

روي‏آورد و روش استاد در نظريّة فطرت‏

رهيافت استاد در وقوف بر نظريه فطرت رهيافت درون‏ديني است. وي با مراجعه به قرآن، نهج‏البلاغه و به طور كلي سنت‏اين نظريه را بر گرفته است. (در منابع اسلامي، يعني در قرآن و سنت، روي اصل فطرت تكيه فراوان شده است ...ظاهراً اين كلمه قبل از قرآن سابقه‏اي ندارد.) (مطهري، همان‏: ج 3، ص 451 و 452) در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطه او با دين آمده است. (همان‏: ص 455)

ايشان به همين دليل، به تحليل معناي فطرت بر حسب ساختار معنايي واژه در بُن و ساختار صرفي آن (فعلة) با ارجاع به منابع لغوي مربوط به قرآن و حديث، مانند مفردات راغب و نهاية ابن‏اثير مي‏پردازد. و نيز با ارجاع به نهايه (همان‏: ج 3، ص 457) و روايتي در آن استنباط مي‏كند آنچه از نظر معارف اسلامي، فطري انسان است، يك چيز نيست بلكه انسان فطرياتي دارد (همان‏: ج 3، ص 457) وجود دارد. آنها از فطرت سرچشمه مي‏گيرند و يا از عوامل بيروني ناشي مي‏شوند. در شقّ دوم نيازهاي مادي و معيشتي سرچشمه علم، عدالت، خير، اخلاق و... مي‏گردد و اين هم به معناي فرو ريختن هر گونه ارزش‌هاي انساني ‏است. (همان‏: ص 501 به بعد)

استدلال استاد قياس ذو وجهين موجب بسيط است و استحكام آن منوط به منع خلو بودن مقدمة متفصله و صدق‏شرطي متصله و ديگر مقدمات استدلال است. استاد در اثبات فطريات، وجدان و فطري‏انگاري آنها را نيز منطقي‏مي‏داند. نظريه فطرت به دو معنا با «تبيين» به مفهوم منطقي ارتباط دارد: اولاً آن محسوس نيست بلكه معقول ‏است و مفهوم تبييني مي‏باشد يعني در تبيين عده‏اي از امور (احساسات و ادرا كاستي‏ها فطري مي‏ناميم‏) به‏فطري بودن آنها تمسك كرده‏ايم. به تعبير استاد، توجيهي وجود ندارد جز آنكه بگوئيم اين مقوله‏ها فطري‏اند. ثانياً فطرت مي‏تواند نظريه‏اي در تبيين بسياري از امور باشد كه در واقع موضوع اصلي نوشتار حاضر است. به عنوان مثال‏فطرت مي‏تواند جهان‏شمولي و ثبات‏ ارزش‌هاي اخلاقي را تبيين كند.

در مواضعي كه يك نظريه، هم حاصل تبيين است و هم عامل تبيين، امكان وقوع در قياس دوري وجود دارد. يعني‏اگر بگوئيم اين مقوله‏ها فطري‏اند زيرا وإلا لازم مي‏آيد نسبيت اخلاق و در اثبات مطلق بودن اخلاق نيز استناد به‏فطريت اخلاق بنمائيم، دچار قياس دوري شده‏ايم. البته ادعا اين نيست كه در آثار استاد مطهري چنين قياسي وجوددارد اما توجه به آن فهم ما را از نظريه استاد در خصوص فطرت و نقش مبنايي آن در انديشه مطهري عميق‌تر مي‏كند.

نظريه فطرت، نتايج معرفتي فراواني در دين پژوهي استاد به ميان آورده است. عمده‏ترين آنها را مي‏توان به شش‏طبقه تقسيم كرد: ارزش معرفت‌شناختي؛ رهيافت خداشناسي؛ مباني انسان‏شناسي؛ نتايج دين‏شناسي؛ مباني‏اخلاق و منطق فهم دين.

1. ارزش معرفت‏شناختي

يكي از مسايل جاودان فلسفي بحث از مسأله‏اي است كه استاد مطهري آن را «ارزش علوم و ادراكات» مي‏خواند (همان‏: ج 6، ص 153) و آن به ساده‏ترين تقرير اين است‏: «آيا آنچه ما با حس يا عقل خود مي‏فهميم‏ واقع و نفس‏الامر هم همين‏طور است كه ما مي‏فهميم يا نه؟ (همان‏: ص 155) مقالة سوم اصول فلسفه و روش‏رئاليسم متفكل پاسخ به اين مسأله است.

اين پاسخ مبتني بر علوم فطري است و استاد مطهري در مقدمه و پاورقي‌هاي آن ارزش معرفت شناختي فطرت‏شناخت را به تفصيل بيان مي‏كند. و در مقام بحث از نظريه فطرت نيز به همين امر اشاره مي‏كند:‏

اگر ما، اصول فطري تفكرات را منكر باشيم، براي هيچ دريافتي و هيچ علمي، ارزش باقي نمي‏ماند. (همان‏: ج 3، ص 482)

استاد در دفاع از ارزش علوم و ادراكات به راه ارسطوئيان رفته است. مي‏دانيم ارسطو در پاسخ به شبهه سوفسطائيان ‏در خصوص اثبات‏ناپذيري باورها (به دليل منجر شدن به تسلسل‏) به گزاره‏هاي بديهي تسمك مي‏جويد (ارسطو، تحليل ثاني،b 6661 ـ 5). استاد مطهري، تفسير خاص از گزاره‏هاي بديهي ارايه مي‏كند و آن نظريه‏فطري بودن اين ادراكات است. در اين نوشتار مجال بيان تفاوت ديدگاه استاد با انديشه رايج ارسطوئيان نيست. در اين‏مبنا، هر گونه معرفتي در نهايت به دانش غيراكتسابي و بي‏نياز از استدلال منتهي مي‏شود. اما نه به‌نحوي كه افلاطونيان ‏تفسير مي‌كنند و نه آن گونه كه در مفهوم استعلايي كانتي مطرح است، بلكه توانايي خاص قوه شناخت آدمي كه به فرض‏ تصور طرفين حكم اولي، آن را تصديق مي‏كند. استاد در اين نظريه، مانند ديدگاه خواجه طوسي در تجريدالمنطق* به حصر بديهي در اولي ملتزم است. به‏هر روي، بر مبناي استاد، بدون فطرت شناخت نمي‏توان شكاكيت ياد شده را مرتفع ساخت.

يگانه راه براي ارزش داشتن علم بشر، قبول كردن فطري بودن اصول اوليه تفكرات. با گرفتن اين، براي ماجز شك مطلق، چيزي باقي‏ نمي‏ماند. (مطهري همان‏: ج 3، ص 483)

2. خداشناسي

استاد مطهري، به حق مسأله خداشناسي را مهم‌ترين مسايل كلامي مي‏داند.

«آن چيزي كه به منزله اصل اولي و به ‏اصطلاح، اصل متعارف دين است، خداشناسي است. (مطهري، 1365: ص 11)

ايشان نظريه فطرت را به‏ مثابه روش خداشناسي به كار مي‏برد و آن شامل هر دو قسمِ فطرت عقل و فطرت دل مي‏باشد. سرشت آدمي‏خداخواه است و خداآگاه. به همين دليل هر كس كه خود را بشناسد، خداي خود را خواهد شناخت. در جلد پنجم ‏اصول فلسفه و روش رئاليسم نيز بر فطري بودن اصل خداشناسي تأكيد شده است.

استاد، نه تنها وجود خدا بلكه اصل رستاخيز را آن گونه كه قرآن عرضه مي‏دارد، فطري مي‏داند. اعتقاد به رستاخيز در مفهوم قرآني كه همان انا للَّه‏ و انا اليه راجعون است، فطري مي‏باشد. (همو، 1370 الف‏: ج 3، ص 471)

3. انسان‏شناسي

مهمترين دغدغه استاد مطهري در انسان‏شناسي، مسأله اصالت انسانيت است. چه امري انسان را به درستي ازحيوان متمايز مي‏كند؟ بدون ترديد مبناي فلسفي استاد مطهري در اين مقام اصالت وجودي به معناي خاص كلمه ‏است. آنچه انسان را از حيوان متمايز مي‏كند در واقع سطح وجودي آدمي است و ديگر تفاوتها طفيلي و تابع آن ‏مي‏باشند. انسان از سرشت خاصي برخوردار است و آن همان فطرت مي‏باشد:‏

اصالت انسان و انسانيت واقعي در گرو قبول فطريات است، اين حرف مفت است كه ما براي انسان فطريات قائل شويم و دم از امانيزم واصالت انسان بزنيم. (همان‏: ج 3، ص 468)

سخن استاد اشاره به مكاتب امانيستي، ماركسيسم و اگزيستانسياليسم سارتري دارد. به همين دليل، پس از تقريرنظريه فطرت با عنوان «اصالت‌هاي انساني فطري‏اند» به نقد نظريه ماركسيستي و اگزيستانسياليستي اصالت انسان ‏مي‏پردازد. البته مراد استاد از اگزيستانسياليسم جريان الحادي و ماترياليستي آن است و حاصل انتقاد استاد تعارض بين‏نفي جنبه‏هاي غيرمادي انسان و اصالت او است. اما سخن استاد با جريان‌هاي دروني اگزيستانسياليسم يعني با انديشه‏هاي كساني چون كي‏يركه گارد دانماركي و گابريل مارسل فرانسوي تطبيق‏پذير است. به عنوان مثال، نظريه‏تكامل وجودي آدمي را، هر چند در مدل ديگري، در نظريه فطرت استاد مطهري مي‏توان يافت.

اگر ما قائل به فطرت انساني باشيم، يعني معيارهاي انسانيت را معيارهاي ثابت كه ريشه‏اش در فطرت انساني است ‏بدانيم، نه تنها انسانيت معنا و مفهوم پيدا مي‏كند، تكامل انسانيت نيز معنا و مفهوم پيدا مي‏كند (همان‏: ج 3، ص 545)

تمايز دو مَن، من عِلوي و من سفلي، از مهم‌ترين اركان انسان‏شناسي استاد مطهري است. اين ديدگاه نيز بر نظريه‏فطرت استوار است زيرا من علوي در واقع به فطرت برمي‏گردد. (همو: 1366: جلد 2، ص 303 به بعد)

4. دين‏شناسي

استاد مطهري دغدغه حل مسايل ديني دارد. در دين‏شناسي به معناي اخص، مسايل متنوعي وجود دارد. استاد درحل بسياري از مسايل كلامي جديد، نظريه فطرت را به عنوان مبنا، روش و يا صرفاً مقدمات به كار مي‏برد.

1ـ4. تبيين همزادي و همراهي دين با بشر

مطالعه تاريخ تمدن بشر نشان مي‏دهد كه هيچ دوره‏اي از زندگي آدمي از رفتار و باور ديني در مفهوم اعم كلمه خالي‏نبوده است. نخستين بقاياي انسان نئاندرتال نيز واجد چنين رفتارهايي است. شواهد فراواني نشان مي‏دهد دينداري، ‏همزاد و همراه بشر بوده است. (تفصيل سخن از جمله مراجعه شود به‏: نوتينگهام، 1ـ5 ؛ اسمارت، 18)

همزادي و همراهي دين با بشر محتاج تبيين است. از نظر استاد مطهري تمام نظريه‏هاي جامعه‏شناختي وروان‏شناختي كه سعي دارند دينداري را با ارجاع به عوامل اجتماعي و رواني تبيين كنند از توجيه اين واقعيت تاريخي‏عاجزند و تنها نظريه فطرت مي‏تواند با تكيه بر گزارشهاي فطري (عشق و پرستش‏) همزادي و همراهي دين با بشررا تفسير كند.

2ـ4. تبيين منشأ دين‏

نظريه فطرت نه تنها رقيب ديدگاههاي مادي‌گرايانه در تبيين پيدايش دين نزد بشر است بلكه رهيافتي در فهم رخنة ‏بنيادين در آن ديدگاه‌ها است. حاصل سخن اين است كه مسأله تبيين دينداري نزد دانشمندان دوره جديد، در پرتو نظريه فطرت، نادرستي‏ساختاري خود را نشان مي‏دهد. زيرا بر مبناي نظريه فطرت اصل، اعتقاد به خدا و خداباوري است و لذا خلاف اين ‏اصل يعني گرايش به ماديگري محتاج علت‏يابي و تبيين است و نه خداباوري. به همين دليل است كه بحث ابتكاري‏ استاد در خصوص علل گرايش به ماترياليسم به ميان مي‏آيد. (تفصيل سخن نگ‏: فرامرز قراملكي، كلام جديد نزد استاد مطهري، فصل هفتم‏)

3ـ4. پلوراليسم ديني

مسأله اديان ديگر، به دليل اشتمال بر مسايل متنوع، تحليل ديدگاه استاد در خصوص آن، خالي از صعوبت نيست ‏استاد از نظريه فطرت نقيبي مي‏زند تا راهي براي حل معضله ديگر اديان پيدا كند. حاصل سخن اين است كه بر اساس‏منطق قرآن اديان نداريم بلكه حقيقت دين واحد است و آن اسلام است. بر مبناي نظريه فطرت، دين فطري است امافطرت آدميان، هم در ساحت شناخت و هم در ساحت گرايش، علي‏رغم گوناگوني در دو گستره زماني و مكاني، واحد است.

قرآن مي‏گويد بشر يك فطرت دارد كه آن فطرت ديني است و دين هم اسلام است. اسلام هم يك حقيقت ‏است از آدم تا خاتم. قرآن به اديان قائل نيست. به دين قائل است و لهذا هيچ وقت در قرآن و حديث. «دين» جمع‏بسته نشده است. چون دين فطرت است، حقيقتي در سرشت انسان‌ها است. انسان‌ها چند گونه آفريده نشده‏اند. (مطهري، همان‏: ج 3، ص 460)

4ـ4. جهت‏گيري دعوت انبياء

يكي از مسايل مهم در كلام جديد بيان هدف و جهت‏گيري دعوت پيامبران است. (تفصيل سخن بنگ‏: ‏فرامرز قراملكي، مباني كلامي جهت‏گيري دعوت انبياء) استاد بر مباني نظريه فطرت به اين سؤال پاسخ‏ مي‏دهد:

همه پيغمبران كه آمده‏اند، تمام دستورهاشان، دستورهايي بر اساس احياء و پيدا كردن و پرورش دادن‏حس فطري است. آنچه آنها عرضه مي‏دارند، تقاضاي همين فطرت انساني است. (همان‏: ج 3، ص 460)

اين سخن استاد با تحليل وي از هدف رسالت در ديگر آثارش سازگار است. زيرا دعوت انبياء به سوي خداپرستي،عدالت و آزادي جهت‏گيري شده است و همه اين امور را مي‏توان، بر مبناي استاد، فطري دانست.

5ـ4. دينداري بيروني و دروني

يكي از مسايل مهم در روان‏شناسي ديني توجّه به گونه‏هاي مختلف دينداري است. بر اساس مفهوم‏سازي‏ آلپودت دو گونه دينداري را مي‏توان متمايز ساخت‏: دينداري معطوف به اغراض برون ديني و دينداري معطوف‏به اغراض صرفاً ديني (خدا). دينداري بيروني، در واقع دينداري نابالغانه است كه صرفاً ارزشي تحولي دارد و إلا در صورت تثبيت شدن به نفي دينداري مي‏انجامد.

استاد مطهري بيش و كم با اين مفهوم‏سازي موافق است زيرا در متون ديني نيز اشارات فراواني در اين خصوص‏مي‏توان يافت. اما تمايز اين دو گونه دينداري و ارزشي آلي و مقدماتي دينداري بيروني را بر اساس نظريه فطرت قابل‏تبيين و توجيه مي‏داند:‏

اصلاً پرستش، آن پرستشي است كه در زمينه عشق پيدا مي‏شود. پرستشهايي كه از راه طمع يا ترس است‏ مي‏دانيم كه از نظر اسلامي هم ارزش زيادي ندارد، يعني ارزشش ارزش مقدماتي است و براي اين است كه بعد انسان‏ به مرحله بالاتر برسد. (همان‏: ص 458)

6 ـ4. منطق فهم دين‏

يكي از مباحث عمده در دين‏شناسي نوين عناصر همبسته با فهم متون ديني است. نظريه فطرت استاد مطهري رامي‏توان به منزله يكي از منابع در استنباط از متون مقدس به كار بست چرا كه هر آنچه فطرت اقتضا مي‏كند مورد حكم‏شرع نيز است. ملازمه‏اي بين اقتضاي فطرت و حكم شرع مي‏توان به دست آورد. بررسي ديدگاه استاد مطهري در مسأله‏ربا و به ويژه نوآوريهاي وي در اين خصوص (مجموعه آثار، جلد بيستم‏) نشان مي‏دهد كه مهم‌ترين دليل وي درمخالفت با قول مشهور در تفكيك حكم شرعي بين مكيل و موزون با معدود در مسأله ربا، مراجعه به اقتضاي فطرت‏ است (مظهر قراملكي، مباني فقهي استاد مطهري در مسأله ربا)

همچنين در تعارض ادلّه، اقتضاي فطرت را مي‏توان داور و حَكَم قرار داد. هيچ فهمي از روايت به عنوان مثال، نمي‏تواند خلاف فطرت انسان باشد. بر همين مبنا است كه عدالت جايگاه خاصي در استنباط‌هاي فقهي و حقوقي پيدا مي‏كند.

5. جاودانگي و جهان‏شمولي اخلاق‏

مهم‌ترين كاربرد نظريه فطرت در انديشه مطهري نجات اخلاق از نسبيّت است. فهم كامل اين ادعا مسبوق به وقوف‏ بر پيشينة مسأله نزد مطهري است. مطهري در تحليل آراء اخلاقي اساساً پيرو علامه طباطبايي است، اگرچه اختلاف‏نظرهايي هم دارد. علامه طباطبايي در اعتباري انگاري مفاهيم بنيادين اخلاق و قول به عدم ارتباط زايش منطقي بين‏ ادراكات حقيقي و اعتباري نظريه‌اي بالكل نو و انقلابي را عرضه كرد. (اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقاله ششم‏) اين نظريه آشكارا مخالف ديدگاه رايج نزد شيعه و موافق تحليل‏كساني چون ديويد هيوم است. علامه حلي در مقصد سوم كشف‌المراد تصريح مي‏كند؛ توجيه باورهاي ديني در نهايت در گرو عقلي و ذاتي بودن ‏حسن و قبح است و چنين تلقي، ديدگاه منطق‏دانان متقدم را به نحوي كنار زد. به عنوان مثال، ابن‏سينا در نهج ششم منطق اشارات، در تحليل گزاره‏هاي اخلاقي معتقد است‏: اگر انسان باشد و عقل و وهم و حس وي، و خالي از عواطف‏ و انفعالات و تأثيرپذيري از محيط باشد هرگز به خوبي و بدي امور حكم نمي‏كند.

بر مبناي چنين تحليلي حكم به خوب و بد بودن به عواطف دروني بر مي‏گردد. گزاره «x خوب است» اساساً فاقد ساختار‌شناختي است زيرا به گزاره «x را دوست دارم» برمي‏گردد. استاد مطهري با چنين تحليلي موافق است اما جهان‏شمولي، اطلاق و جاودانگي اخلاق را چگونه مي‌توان تأمين كرد؟ به علاوه اگر حسن و قبح را اعتباري بدانيم با چه‏ملاكي مي‏توان تعابير اخلاقي را ارزيابي كرد؟ استاد بر اساس نظريه فطرت به اين پرسشها پاسخ مي‏دهد:‏

اگر چه در تعابير اخلاقي نمي‏توان از صدق و كذب آنها سخن گفت و ملاك‏هاي رايج صدق و كذب قضاياي ‏نفس‏الامري را در مورد آن‏ها به كار برد، مي‏توان ملاكي را براي ارزيابي آنها در نظر گرفت. اين ملاك، ملامت يا عدم‏ ملامت با من علوي انسان است. هر گاه حكمي اخلاقي با من علوي و جنبه والاي نفس مناسبت و سنخيّت داشته ‏باشد خوب است و بايد بدان عمل كرد. در غير اين صورت، بد است و نبايد به آن عمل نمود. (مطهري، 1370، ب: ص‏184)

استاد مطهري من علوي و من سفلي را در مواضع مختلف از آثار خود مورد بحث قرار داده است (از جمله تعليم‏و تربيت در اسلامي، ص 245) و آن مبتني بر نظريه فطرت است. تمايز نظريه اخلاق نزد استاد مطهري و علامه‏طباطبايي (و نيز ديويد هيوم‏) در همين نكته است‏:‏

ما اصل خوبي و بدي را همان طور قبول مي‏كنيم كه امثال آقاي طباطبايي و راسل گفته‏اند كه معناي خوب بودن و خوب نبودن و بايد و نبايد همان دوست داشتن و دوست نداشتن است. ولي كدام من دوست داشته باشد؟ من سفلي يا من علوي؟ آنجا كه من علوي انسان دوست‏ داشته باشد مي‌شود، اخلاق و ارزش. (مطهري، 1367: 245)

همان‏گونه كه مشهود است استاد مطهري نظريه‏اي نوين را در تاريخ تفكر اسلامي به ميان مي‏آورد. وي آشكارا در نزاع‏ حسن و قبح عقلي و شرعي راه سوم را مي‏پذيرد ولي بر خلاف بسياري از كساني كه در راه سوم به اخلاق نسبي ‏رسيده‏اند و نتوانسته‏اند جهان شمولي و جاودانگي اخلاق را تأسيس كنند، ايشان با به ميان آوردن من علوي و فطرت ‏آدمي معضله را حل مي‏كند.

حال بايد ديد پشتوانه كليّت و دوام و اطلاق تعابير اخلاقي چيست؟ از آن جا كه بين اجزاي تصوري تعابير اخلاقي رابطه نفس‏الامري‏ وجود ندارد و اين رابطه، قراردادي است، چگونه مي‏توان اين اوصاف را درباره آنها پذيرفت؟ نظريه مختار اين است كه اين اوصاف نه بااتكاء بر روابط نفس‏الامري اجزاي تصوري بلكه با اتكاء بر وجود من علوي و ملكوتي انسانهاست كه موجب مي‏شود، تمام افراد انساني در تمام زمان‌ها و به طور دايمي و در تمام شرايط و موقعيت‏ها، اعتبارهاي واحدي را لحاظ و ايجاد مي‏كنند (همو: 1366: ج 2، ص‏304)

قبلاً يادآور شديم كه استاد در فطرت «مشترك بين همه انسان‌ها بودن» را نيز اخذ مي‏كند. ارجاع خوب و بد به‏ دوست دارم و دوست ندارم و ارجاع آنها به فطريات (مشترك بين انسان‌ها، خصوصيت انساني آدمي، امور مقدس ومتعالي‏) اولاً جهان‏شمولي اخلاق را تأمين مي‏كنند و ثانياً تقدّس و تعالي اخلاقي را نيز حفظ مي‏نمايند. كساني كه با مباحث دهه اخير در خصوص اخلاق و جهان آشنايي دارند، بر اهميت نظريه‏پردازي استاد در خصوص حفظ جهان‏شمولي و تقدس اخلاق وقوف دارند. (فرامرز قراملكي، 1382: ص 79 و بعد)

استاد، ثبات، اطلاق و جهان‏شمولي اخلاق را تنها با نظريه فطرت قابل تأمين مي‏داند:‏

اگر خيرخواهي را فطري ندانيم آنگاه نسبيّت در احكام اخلاقي به ميان مي‏آيد. (مجموعه آثار، ج 3، ص‏476)... حرف ما اين است كه انسان از آن جهت كه انسان است يك سلسله اخلاقيات دارد كه اين اخلاقيات بر دوره ‏بدويّت انسان آن گونه صادق است كه بر اين دوره تمدن صنعتي او. (همان‏: ص 526)... انسان نمي‏تواند قائل ‏به اخلاق باشد و در عين حال اخلاق را متغير و نسبي بداند. (همان‏: ص 529)

دليل مطلب از نظر استاد مطهري اين است كه در تحليل گرايش‌ها و رفتار اخلاقي انحصاراً دو نظريه قابل طرح‏ است‏: ريشه در ساختمان انسان دارد (نظريه فطرت‏) يا امر تلقيني برخاسته از ضرورت‌هاي اجتماعي و امثال آن ‏است (نظريه رقيب‏). در تحليل استاد، نظريه‏هاي رقيب به نسبيت منتهي مي‏شوند زيرا با تغيير شرايط و عوامل ‏اجتماعي و يا حتي روان‏شناختي، حكم اخلاقي نيز تغيير مي‏يابد. (نگ‏: مجموعه آثار، ج 3، ص 467) در اينجا مجال گفتار مفصل در نظريه استاد در فلسفه اخلاق نيست. تفصيل سخن را از جمله مراجعه كنيد به مسعود اميد، ص 165 ـ 194)

6. فلسفه تعليم و تربيت‏

نظريه فطرت در تبيين جهت‏گيري نظام تعليم و تربيت نقش مهمي دارد زيرا هدف آن را در شكوفايي فطرت انسان‏ نشان مي‏دهد. استاد در كتاب تعليم و تربيت اسلامي تلاش مي‏كند تا بر اساس نظريه فطرت مبنايي اسلامي در تعليم و تربيت به دست آورد. اين مبنا، در واقع بر، من علوي كه از نظريه فطرت برآمده است، اشاره مي‏كند.

7. آزادي

استاد مطهري، سازگار با فيلسوفاني چون هابز، آزادي را به فقدان مانع تعريف مي‏كند اما در تحليل مانع كه مقوم‏آزادي است، از نظريه فطرت بهره مي‏جويد، مراد از مانع، مانعِ تكامل است و مقصود از تكامل، كمال وجودي وشكوفايي فطري است. تقسيم آزادي به آزادي اجتماعي و معنوي در ديدگاه استاد مطهري اساسي است. تحقق آزادي‏ اجتماعي منوط به آزادي معنوي است و تحقق آن محتاج اصالت انسانيت است. به همين دليل در گفتارهاي معنوي كه‏ انديشه مطهري در باب آزادي را شامل است با بحث از من انساني و من حيواني مواجه مي‏شويم. (آزادي معنوي، ص 11 تا 35، تكامل اجتماعي انسان، ص 121 ـ 99، بيست گفتار، ص 301)

نتيجه‏

نظريه فطرت در انديشه اسلامي، نظام آفرين و مبنايي است. بسياري از مسايل كلامي نوين در دين‏شناسي، خداشناسي، انسان‏شناسي، فلسفه اخلاق، معرفت‏شناسي، تعليم و تربيت و مسأله آزادي بر نظريه فطرت استوارند، رهيافت استاد به نظريه فطرت، رهيافت درون ديني است. وي آن را از معارف اسلامي، قرآن و سنت، برگرفته و با روشها و ابزارهاي تحليلي سعي در نظريه‏پردازي در خصوص آن كرده است. به دليل مبنايي بودن نظريه فطرت، نقد اين نظريه مي‏تواند مبنايي‏ترين چالش را در انديشه مطهري به ميان آورد و عدم فهم دقيق آن، سبب مي‏گردد، نظام ‏معرفتي استاد مطهري در دين‏شناسي در هاله‏اي از ابهام بماند.

منابع‏ و مأخذ

طباطبايي، علامه سيدمحمدحسين، الميزان في تفسيرالقران، تهران، انتشارات رجا.

ــــــ ، اصول فلسفه و روش رئاليسم، پاورقي استاد مطهري، تهران، انتشارات صدرا، 1377.

مطهري، مقالات فلسفي، تهران، انتشارات صدرا، 1366.

ــــــ ، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا، 1370.

ــــــ ، آزادي معنوي، تهران، صدرا، 1378.

ــــــ ، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، 1367.

ــــــ ، حكمت‏ها و اندرزها، قم، 1365.

ــــــ ، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1370.

ــــــ ، بيست‏گفتار، قم، 1358.

فرامرز قراملكي احد، تأملي در اخلاق جهاني، نامه حكمت، ش 1، 1382.

ــــــ ، روش‏شناسي مطالعات ديني، مشهد، دانشگاه رضوي، 1381.

پترسون و همكاران، عقل و اعقتادات ديني، ترجمه نراقي، تهران، 1376.

باقرزاده ارجمندي، ميراحمد، كتاب‏شناسي توصيفي استادمرتضي مطهري، تبريز، 1381.

طوسي، تجريدالمنطق، در: علامه حلي، الجوهرالنضيد في شرح منطق‌التجريد، قم، انتشارات بيدار.

ابن‏سينا، الاشارات و التنبيهات، تصحيح محمود شهابي، تهران، دانشگاه تهران، 1339.

اميدمسعود، درآمدي بر فلسفه اخلاق از ديدگاه متفكران مسلمان معاصر ايران، تبريز، 1381.

17. Nottingham, E. k. , Keligion and Society, U.S.A. 1954.

18. Smart, N. the Religionus Experience of Mankind , NewYork, 1984.

* دانشيار دانشگاه تهران‏.

* خواجه طوسي در منطق تجريد گويد: «مبادئه ستةٌ‏: الاوليات و المحسوسات و المجربات و الحدسيات و الفطريات‏ و المتواترات و الاخيرتان ليستا بمبادٍِ بل و اللتان من قبلهما و العمدة هي الاوليات».

1

140

سال نهم / زمستان 1382 و بهار 1383

/ 1