راسل: به واسطه عقايد داروين، زمينشناسي جديد، و دكترين تكامل بود كه براي اولين بار اعتقاد مردان علم انگلستان متزلزل شد. زيرا اين فرض كه نژاد انساني از تغييرات نامحسوس جانداران كوچكتري پا به عرصه وجود نهاده است، به دنبال خود مسائلي را كه فهمشان بس مشكل است، مطرح خواهد كرد. از آن جمله اينكه از چه لحظهاي در مسير تكامل، اجداد ديرين ما به كسب اختيار نايل آمدند، و در چه مرحلهاي از اين سفر طولاني كه از وجود تك سلولي آغاز شده بود، نسل بشر صاحب ارواح فناناپذير و جاويدان شدند، و براي اولينبار در چه زماني اجداد بزرگ ما قادر به انجام چنان شرارتهايي شدند كه مستحق عذاب ابدي گردند.20آنچه گاليله و نيوتون در نجوم انجام دادند، داروين در زيستشناسي انجام داد. سازش جانداران ـ اعم از حيوان و گياه ـ با محيطي كه در آن زندگي ميكنند، مورد علاقه علماي طبيعي قرن 18 و قرن 19 بود. اين سازش بر مبناي هدف آفرينش توضيح داده ميشد. توضيح آنان حقيقتا در پارهاي از مواقع خسته كننده بود. مشكل ميتوان باور كرد كه اگر خرگوشها هم خداشناس بودند، از اينكه راسوها طبيعتي مناسب با شكار خرگوش دارند، سپاسگزار ميشدند و يا در مورد كرم كدو سكوتي تعمدي وجود داشت.21استاد جعفري: امروزه، عقايد داروين و بلكه اصل مكتب ترانسفورميسم، دچار چنان ابهامات و معماهاي لاينحلي گشته كه پير روسو مؤلف كتاب معروف تاريخ صنايع و اختراعات ميگويد:مشكلاتي كه بر اين مكتب گرفتهاند تا ابد حل نخواهد شد.با صرف نظر از چگونگي ابهامات و اشكالات فوق، اين نكته مسلم است كه وجود آنها به مقدار زيادي از تزلزل عقايد مربوط به آفرينش او جلوگيري كرده است. جاي تعجب است كه آقاي راسل، چگونه از اين همه تغييرات كه به وسيله دانشمندان جانورشناس در عقايد داروين انجام گرفته بيخبر است. خلاصه اينكه مشكلاتي را كه آقاي راسل مطابق نظريه داروين به ميان ميكشند، ميتوان منتفي دانست.ثانيا: همين مشكلات به گونهاي ديگر بر عقيده داروين نيز وارد است: آيا خلأ موجود ميان انسان و ميمون پرشده است؟ از كدامين زمان بشر نيروي اختيار را در خود احساس كرده، و در مقابل كارهاي اختياري بد، احساس ندامت كرده است؟ و از كي به تجرّد روح و ادله آن متوجه شده است؟ تاريخ حقيقي يا تخميني تبديل ميمونها به انسان از كي شروع شده است؟ ساختمان مغز انساني، تشكيلات خاص خود را از كي و با چه شرايطي به خود گرفته است؟ مشكلات مهمي از اين قبيل، بر نظريه تكامل داروين وارد است كه طرفداران تكامل را حيران كرده است. خلاصه، مسئله تكامل، آنقدرها هم روشن نيست كه آقاي راسل روي آن تكيه كرده و با آوردن چند مثال ـ مانند هميشه ـ اصل و قانوني را پيريزي نمايد.22ناچيز شمردن برخي موجودات طبيعي، باتوجه به سود و زيانهاي نسبي آنها، ناشي از قضاوتي سطحي است و از محدوديت دانش و آگاهي انسان نسبت به موجودات طبيعي سرچشمه ميگيرد. در يك كارخانه بزرگ، يك پيچ يا مهره براي فرد غيرمطلع بيمصرف و ناچيز جلوه ميكند، درحاليكه همان پيچ و مهره براي كسي كه از كار آن دستگاه آگاه باشد، ممكن است از بسياري از قسمتها ضروريتر هم باشد.اما شكار شدن حيوانات ضعيف بهدست حيوانات نيرومند، البته با نظر سطحي زننده بهنظر ميرسد، ولي با نظر به محدوديت حيات جانداران، مسئله نابودي و مرگ هر جانداري حتمي است. نهايت اين است كه مقدمات بعضي از مرگها با ناراحتي توأم است 23