آنچه كه واقعيت روش انسانها نشان ميدهد اين است كه افراد بشر در توجه به خدا متفاوتند. عدهاي ـ همانگونه كه راسل يادآور شده است ـ تنها در مواجه با ناملايمات زندگي و به انگيزه رهايي از آنها به خدا روي ميآورند. اين واقعيت در آياتي از قرآن كريم نيز بازگو شده است.35 در مقابل اين افراد، عدهاي ديگر به هنگام برخورداري از نعمتها به سپاسگزاري خدا روي آورده، و در شدايد و در بحرانهاي زندگي از خداوند رويگردان ميباشند. در برخي از روايات آمده است كه فقر يكي از علل كفر است.از ديدگاه اسلام، هيچ يك از اين دو حالت به طور انحصار عامل توجه به خدا نبوده، بكله هر يك از آن دو ميتوانند از اسباب توجه به خداوند باشند. آنچه در اين مورد بهنظر ميرسد اين است كه بايد مقدمات و علل اعتقاد افراد به مذهب را دقيقا بررسي كرد. عدهاي مقدمات عقيده را به گونهاي تصديق كردهاند كه در ناملايمات بيشتر به خداوند متوجه ميشوند، و عدهاي ديگر به عكس؛ هر چه دستگاه هستي به ميل و رغبت آنها بچرخد، تمايلشان به مذهب بيشتر است. ولي ـ چنانكه گفتيم ـ هر دو پديده در مسئله خداشناسي قابل استفاده است.
3. مذهب جايگزين ندارد
تا پرسشهاي سه گانه: از كجا آمدهام؟ براي چه آمدهام؟ به كجا خواهم رفت؟ به حل قطعي و نهايي نرسد ـ چنانكه قوانين شناسايي ما اظهار ناتواني از حل نهايي آنها ميكند ـ مذهب با ريشه عميقي كه دارد، انسان را به خود جلب خواهد كرد؛ مگر اينكه ثابت كنيم كه اين پرسشها نبايد مطرح شود! ولي آيا ما ميتوانيم افكار را از طرح اين سؤالات باز داريم؟ درحاليكه بدون توجه به اينكه ممكن است در آينده كشف شود بشر اين پرسشهاي عميق را در مقابل خود مطرح ديده است.