مبانی منطق استقراء از دیدگاه شهید سید محمد باقر صدر نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

مبانی منطق استقراء از دیدگاه شهید سید محمد باقر صدر - نسخه متنی

غلامرضا جلالی نائینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از اين جا فرق يقين ذاتى از موضوعى مشخص مى شود. يقين ذاتى عبارت است از: تصديق در بالاترين حد ممكن چه روا كننده هاى واقعى براى اين حدّ از تصديق باشند يا نباشند ولى يقين موضوعى آن است كه تصديق به بالاترين مرز خود برسد و درجه

تصديق با درجه رواكننده واقعى درحدّ جزم برابرى كند.

بنابراين رابطه يقين ذاتى و موضوعى عموم و خصوص من وجه است يعنى گاهى يقين ذاتى هست ولى يقين موضوعى وجود ندارد و گاهى يقين موضوعى وجود دارد و ذاتى وجود ندارد.

از بيان بالا روشن مى شود كه در يقين موضوعى يقين برابر واقع است و از روان فرد متأثر نمى شود ولى در يقين ذاتى يقين تحت تأثير حالت روانى انسان قرار مى گيرد.

در احتمال موضوعى كه برابر تصديق موضوعى قرار دارد قطع وجود ندارد. حركت از گمان به يقين نيازمند اصلى است كه به وجود آورنده يقين باشد. اصل يادشده يك حركت طبيعى در قلمرو معرفت بشرى است. براساس اين اصل هرگاه شمار بسيارى احتمال در يك محور جمع شد آن محور از ارزش احتمالى بيش تر برخوردار است و در شرايط معينى به يقين تبديل مى گردد و احتمالهاى ناچيز جاى خود را به احتمال بزرگ مى دهند و خود از ميان مى روند. اين دگرگونى مثل فال بد زدن از گونه دگرگونى يك احتمال به يقين به دلايل نفسانى نيست54; زيرا اين يقين زوال نمى يابد و هميشه با علم اجمالى در پيوند است. هر مقدار احتمال عبارت است از مقدار احتمالى يك عضو درمجموع اطراف علم اجمالى درنتيجه خود جزئى از همان مقدار علم اجمالى است كه هميشه در مجموع مقدارهاى احتمالى اطراف نمودار مى شود. بنابراين وقتى مقدارهاى احتمالى در يك محور انباشته شوند با علم اجمالى روبه رو مى شويم كه بخش اعظم آن را احتمال بزرگ و بخش كوچكى از آن را احتمال كوچك اشغال كرده و مفهوم آن اين است كه احتمال بزرگى را كه اين محور به دست آورده از اين جا ناشى مى شود كه خود بخش بزرگى از علم اجمالى است و اين

احتمال انبوه كم كم به يقين تبديل مى شود و احتمال كوچك مخالف از ميان خواهد رفت.

احتمال بزرگ وقتى احتمال كوچك را برمى اندازد كه از بين نرفتن احتمال كوچك به از ميان رفتن احتمال بزرگ نينجامد. درغير اين صورت احتمال بزرگى كه مدار گرديده و سبب پيدايش يقين شده دگرگون نخواهد شد زيرا با برانداختن احتمال كوچك خود نيز بر مى افتد;55 مثلا اگر بدانيم كتاب ناقصى در كتابخانه اى كه شمار كتابهاى آن بيش از صدهزار جلد است وجود دارد بنابراين هركتابى راكه از كتابخانه برداريم 1/100000 احتمال دارد كه همان كتاب ناقص باشد و احتمال ناقص بودن آن 99999 بار منتفى است و دركل يك صدهزار بار تنها يك بار احتمال دارد كه كتاب ناقص همين كتاب باشد ولى اين جمع شدن برخلاف بزرگى ممكن نيست به يقين بينجامد و احتمال كوچك مخالف را از ميان بردارد زيرا اين جمع شدن در حقيقت چيزى نيست مگر بخش بزرگ تر علم ما نسبت به وجود كاستى در يكى از كتابها و هر كتابى كه دركتابخانه وجود دارد بهره اى از اين علم را مى برد و اين امر مدار جمع شدن احتمال منتهى به يقين را نيست مى كند و امكان ندارد احتمال كوچك مخالف تحت تأثير احتمال بزرگ از ميان برود. بنابراين محال است كه جمع شدن درجه احتمال در يك محور منتهى به وجود ييقين و از بين رفتن احتمال كوچك گردد56; زيرا در همه اين موارد پيوسته با درجه هاى احتمالى برابر به شمار اعضاى اطراف علم اجمالى رو به روييم و جمع شدن مخالف با درجه هاى احتمالى ديگر روبه روست و امكان شكل گيرى و پيدايش محور تجمع احتمالها ميسّر نيست تا بتواند احتمال كوچك تر را نيست كند و اگر احتمال اندك را در نظر نگيريم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه هيچ يك از كتابها ناقص نيست و اين

برخلاف علم اجمالى نخستين ماست. بنابراين شرط استفاده سودمند از اصل بالا اين است كه علم اجمالى نخست را نيست نكند.

بر اين اساس دو علم اجمالى لازم است57 كه به يك موضوع تعلق داشته باشند و اين به يكى از دو شكل امكان پذير است:

/ 19