بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تجربه گرايان در طول تاريخ خود سه برخورد گونه گون با استقراء داشته اند: (يقين آور) (اعتقاد راجح) و (عادت ذهنى).1 . استقراى يقين آور: براساس تفسير نخست استقراء يقين مى آورد21 و بزرگ ترين طرفدار آن جان استوارت ميل فيلسوف انگليسى است22.به نظر ايشان استقراء در پيدايش خود به دو قانون (عليت) و (اطّراد) (حالهاى يكسان نتيجه يكسان دارند) نيازمند است23.استوارت ميل در اين نكته با ارسطو هم عقيده است كه استقراء به قياسى پيوند مى خورد كه صغراى آن از مثالها و كبراى آن از دو قضيه عليت و اطّراد تشكيل شده است24. هر استقراء كننده اى در طول استقراى خود با بهره گيرى از عليت و اطّراد است كه در مى يابد اگر پديده اى در پى شرايط خاصّى پيدا شد در همه موارد همانند نيز به وجود خواهد آمد.روش تجربى قضاياى عليت و اطراد را محصول داده هاى حسّى و استقراء هاى پيشين مى داند. عليت در معناى تجربى چيزى جز پيوستگى پيوسته و شايع دو پديده در ظرف زمان نيست ولى در مفهوم عقلى از رابطه حتمى بودن ميان دو پديده حكايت مى كند25.نوآورى شهيد صدر در اين نكته نهفته است كه ايشان گسترش دليل استقرايى را نيازمند اصول بى چون و چرايى چون عليت و اطّراد نمى داند26. او هر چند مانند علماى تجربى قضاياى علت و معلولى را نتيجه استقراء مى داند منكر مبادى و قواعد پيشين عقلى آن نيست. برترى نظر شهيد صدر در اين است كه اگر علم پيشين اين قضايا را ناديده بگيريم باز درستى آنها را از رهگذر استقراء مى توانيم بر كرسى بنشانيم27.بنابراين درتحليل منطقى صدر دليل استقرايى بدون استمداد از اصول مسلّم پيشين مى تواند اين قضايا را ثابت كند. مشكلى كه مسلك تجربى با آن رو به روست. اين است كه از سويى گسترشهاى استقرايى را بر قضاياى علت و معلولى استوار كرده است; و از سوى ديگر گمان برده قضاياى علّى خود نتيجه استقراء هستند و از گسترشهاى استقراء هاى پيشين به دست آمده اند.وى يادآور مى شود: مقصود از عليت مورد بحث معنى عقلى آن است كه از رابطه ضرورى ميان سبب و مسبّب حكايت مى كند. اگر عليت به معنى عقلى آن را نپذيريم و بگوييم هيچ راهى براى اثبات آن نيست در اين صورت نه اثبات عليت به مفهوم تجربى با كمك گرفتن از دليل استقرايى امكان پذير است و نه هيچ يك از گسترشهايى كه با استقراء ثابت مى گردد. بنابراين شرط اساسى نتيجه گيرى از دليل استقرايى آن است كه استقراء بتواند عليت را در مفهوم عقلى آن اثبات كند و پيوند ضرورى علت و معلول را تثبيت كند. ما تا زمانى كه معنى عقلى عليت را پذيرا نباشيم دليل استقرايى نخواهد توانست گسترشى را ثابت كند28.شهيد صدر اطّراد به معنى (حالتهاى يكسان نتيجه هاى يكسان دارند) را شبيه قانون ارسطويى (الاتفاقى) مى داند كه مى گفت (تصادف نسبى در يك خط طولانى تكرار پذير نيست). به نظر او تنها فرق آن دو در اين نكته نهفته است كه قانون اطراد در مكتب تجربى از منشأ استقرايى برخوردار است ولى در مكتب عقلى ريشه در امور عقلى پيشين دارد.شهيد صدر به دنبال اين يادآورى مهم به نقد راه حلهاى چهارگانه استوارت ميل براى حل اشكال دوم مى پردازد و به اين نتيجه مى رسد كه در همه اين راه حلها تنها حل مشكل دوّم مورد توجه قرارگرفته و دواشكال اوّل و سوّم به فراموشى سپرده شده است. افزون بر اين اين راه حلها هر چند احتمال تصادف نسبى (وجود علّتى به جز علت شناخته شده معلول مورد نظر) را كاهش مى دهند ولى آن را به كلّى و صد درصد از بين نمى برند29.2 . استقراء منشأ اعتقاد برتر: براساس اين تفسير مكتب تجربى از استقراء كه آن را (اعتقاد راجح) قلمداد مى كند اگر ما بخواهيم حكم به دست آمده از اين روش استدلالى را گسترش دهيم بايد قضايايى را فرض كنيم كه هيچ پيوندى با استقراء ندارند و مبانى منطقى آن را به وجود مى آورند و اثبات چنين قضايايى امكان ندارد; از اين روى هيچ استدلال استقرايى نمى تواند ما را به يقين برساند و اين استدلال تنها حجم احتمالها را بزرگ تر مى كند و ارزش قضاياى استقرايى را بالا خواهد برد30.برتراند راسل از جمله فلاسفه تجربى است كه تجربه هاى حسى را در راستاى استدلال بسنده نمى داند و مى گويد: براى استوار كردن استدلال استقرايى بايد از قانون عقلى كمك جست تا بتواند حكم رويدادهاى گذشته را به رويدادهاى آينده و موارد موجود را به موارد ناموجود گسترش دهد. هر چند ايشان در وجود چنين قانون عقلى ترديد كرده اند.شهيد صدر درنقد اين تفسير شرح بحث را به جاى خود مى گذارد و در روشن گرى موضع خود از نوشته دكتر زكى كمك مى گيرد كه مى نويسد:(اين كه ما بر اين باوريم نتيجه دليل استقرايى علم به گسترش حكم استقراء است چنين نيست كه دليل استقراء به دليل قياسى تبديل شده و از عام به سوى خاص سير مى كند بلكه دليل استقرايى استدلالى مستقل است كه بدون استمداد از هيچ مبدأ عقلى از خاص به عام حركت مى كند31.)ييقين حاصل از استقراء را شهيد صدر يقين موضوعى مى نامد.او مى نويسد: