محمدرضا حکیمی کیست و چگونه می اندیشد؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محمدرضا حکیمی کیست و چگونه می اندیشد؟ - نسخه متنی

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محمدرضا حكيمي‌ کيست و چگونه مي انديشد؟

حكيمي‌ و يك‌ اثر جنجالي‌

3-1- در سال‌ 1375 شمسي‌ كتابي‌ تحت‌ عنوان‌ مكتب‌ تفكيك‌ چاپ‌ و منتشر شد كه‌ برخي‌ از بخشهاي‌ آن‌ نيز قبلاً در مجله‌ي‌ كيهان‌ فرهنگي‌ انتشار يافته‌ و مورد علاقه‌ بسياري‌ از خوانندگان‌ آن‌ مجله‌ قرار گرفته‌ بود. نويسنده‌ي‌ اين‌ كتاب‌ محمدرضا حكيمي‌ از طرفداران‌ سرسخت‌ و علاقه‌مندان‌ جدّي‌ اين‌ جريان‌ فكري‌ شناخته‌ مي‌شود. وي‌ در محضر بسياري‌ از علماي‌ مكتب‌ تفكيك‌ درس‌ خوانده‌ و از دانش‌ آنان‌ بهره‌ گرفته‌ است‌.

اصطلاح‌ « مكتب‌ تفكيك‌ » با انتشار كتاب‌ محمدرضا حكيمي‌ كه‌ تحت‌ همين‌ عنوان‌ تأليف‌ شده‌ بيشتر مطرح‌ گشت‌ و مورد توجه‌ قرار گرفت‌. او در اين‌ كتاب‌ چنين‌ ادعا مي‌كند كه‌:

«واژه‌ تفكيك‌ را اينجانب‌ از سالها پيش‌ درباره‌ي‌ اين‌ مكتب‌ پيشنهاد كردم‌ و به‌ كار بردم‌ و امروز اصطلاح‌ شده‌ و معروف‌ گشته‌ است‌. در اينجا بايد از باب‌ توضيح‌ بيفزايم‌ كه‌ اين‌ مكتب‌ به‌ جز جداسازي‌ سه‌ جريان‌ شناختي‌ از يكديگر بُعد ديگري‌ نيز دارد و آن‌ بيان‌ معارف‌ ناب‌ و سره‌ي‌ قرآني‌ است‌، بدون‌ هيچ‌گونه‌ امتزاجي‌ و التقاطي‌ و خلطي‌ و تأويلي‌، از نوع‌ تأويلهايي‌ كه‌ مي‌دانيم‌ و همين‌ خود جوهر غايي‌ اين‌ مكتب‌ است‌.»

محمدرضا حكيمي‌ پس‌ از يك‌ سلسله‌ توضيحات‌ ديگر كه‌ ذكر آن‌ در اينجا ضروري‌ به‌ نظر نمي‌رسد مي‌گويد:

پس‌ بيان‌ معارف‌ قرآني‌ در مكتب‌ تفكيك‌ جزء عناصر اصلي‌ است‌ بلكه‌ اصلي‌ترين‌ عنصر است‌ و استاد ما رضوان‌اللّه‌ عليه‌ (يعني‌ حاج‌ شيخ‌ مجتبي‌ قزويني‌) دوره‌ي‌ كتابي‌ را كه‌ در اين‌ مقصود از نوع‌ تأليف‌ عام‌ اهل‌ اين‌ مكتب‌ نوشت‌ بيان‌الفرقان‌ ناميد به‌ معني‌ تشريح‌ تفاوت‌ و تبيين‌ فرق‌ و فاصله‌ ميان‌ سه‌ مشرب‌ و مكتب‌ معروف‌ و او در بيان‌الفرقان‌ نمي‌خواست‌ كتابي‌ فلسفي‌ و عرفاني‌ بنويسد... بلكه‌ درصدد بود تا به‌ قدر ضرورت‌ به‌ مطالب‌ اشاره‌ كند و سپس‌ مباني‌ معارف‌ قرآني‌ را تشريح‌ نمايد و بدين‌گونه‌ نام‌ «مكتب‌ تفكيك‌» از تعبير تداعي‌گر «بيان‌الفرقا» نيز الهام‌ يافته‌ است‌. (1)

دوادعاي‌ حكيمي‌

3-2- محمدرضا حكيمي‌ در جاي‌ ديگر اين‌ كتاب‌، از اين‌ هم‌ روشن‌تر و صريح‌تر سخن‌ گفته‌ و ادّعا كرده‌ است‌ كه‌ «مكتب‌ تفكيك‌» مساوي‌ و معادل‌ با اسلام‌ است‌. به‌ اين‌ ترتيب‌ آنچه‌ با «مكتب‌ تفكيك‌» مطابق‌ نباشد با اسلام‌ نيز منطبق‌ نخواهد بود. عين‌ عبارت‌ او در اين‌ باب‌ چنين‌ است‌:

«... بدين‌گونه‌ واقعيت‌ جريان‌ تفكيك‌ امري‌ است‌ مساوي‌ با خود اسلام‌ و ظهور آن‌ يعني‌ قرآن‌ و حديث‌ و سنّت‌ معارف‌ قرآن‌ و تعاليم‌ اهل‌ بيت‌(ع‌) و خلاصه‌ هرچه‌ از ثقلين‌ استفاده‌ شود بدون‌ هيچ‌گونه‌ اقتباس‌ از كسي‌ و مكتبي‌ و بدون‌ هيچ‌گونه‌ نيازي‌ به‌ انديشه‌ها و نحله‌اي‌ همين‌ و لاغير. و اين‌ مقتضاي‌ شناخت‌ اخلاقي‌ و قرآني‌ مستقل‌ است‌ كه‌ به‌ سائقه‌ فطرت‌ و بر شالوده‌ي‌ گردشهاي‌ ايماني‌ در گروندگان‌ وجود دارد. (2)

آنچه‌ جالب‌ توجه‌ است‌ و در عين‌ حال‌ موجب‌ شگفتي‌ مي‌گردد اين‌ است‌ كه‌ آقاي‌ حكيمي‌ براي‌ تأييد سخن‌ خود و اينكه‌ «مكتب‌ تفكيك‌» مساوي‌ با اسلام‌ است‌، تفكر توده‌ي‌ خلق‌ و انديشه‌ي‌ عوام‌ مردم‌ را شاهد اين‌ مدعا گرفته‌ و گفته‌ است‌ «عوام‌ مردم‌ براساس‌ مكتب‌ تفكيك‌ مي‌انديشند.»

در اين‌ فرازها دو مسئله‌ي‌ اساسي‌ مطرح‌ شده‌ است‌: يكي‌ اينكه‌ مكتب‌ تفكيك‌ مساوي‌ با اسلام‌ است‌ و ديگر اينكه‌ توده‌ي‌ خلق‌ و عوام‌ مردم‌ براساس‌ مكتب‌ تفكيك‌ مي‌انديشند. آنچه‌ در مورد مسئله‌ي‌ اول‌ ادعا شده‌ و گفته‌ مي‌شود «مكتب‌ تفكيك‌» مساوي‌ با اسلام‌ است‌ تا حدود طبيعي‌ مي‌نمايد و باعث‌ شگفتي‌ اشخاص‌ نمي‌گردد زيرا اين‌ ادّعا يك‌ ادّعاي‌ عام‌ و فراگير است‌ كه‌ در ميان‌ همه‌ي‌ ارباب‌ مكاتب‌ و متصديان‌ جريانهاي‌ فكري‌ وجود دارد و هيچ‌يك‌ از بنيانگذاران‌ فِرَق‌ برخلاف‌ آن‌ سخن‌ نمي‌گويند. اگر متصديان‌ «مكتب‌ تفكيك‌» ادعا دارند كه‌ جريان‌ فكري‌ آنها مساوي‌ با اسلام‌ است‌ مخالفان‌ آنان‌ نيز همين‌ ادعا را دارند. فلاسفه‌ي‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ مانند شيخ‌الرئيس‌ ابوعلي‌سينا و صدرالمتألهين‌ شيرازي‌ به‌ انطباق‌ فلسفه‌ي‌ خود با اسلام‌ باور دارند و هرگونه‌ فلسفه‌اي‌ كه‌ برخلاف‌ اسلام‌ باشد در نظر آنها مردود شناخته‌ مي‌شود. اين‌ سخن‌ در مورد عرفا نيز صادق‌ است‌. درست‌ است‌ كه‌ محيي‌الدين‌ عربي‌ و آثار او در نظر طرفداران‌ «مكتب‌ تفكيك‌» مورد انتقاد شديد قرار گرفته‌ است‌ ولي‌ خود محيي‌الدين‌ ادعا دارد كه‌ طي‌ مبشّره‌ پيغبر اسلام‌(ص‌) به‌ او دستور داده‌ است‌ كه‌ كتاب‌ معروف‌ فصوص‌الحكم‌ خود را در معرض‌ افكار مردم‌ قرار دهد. به‌ اين‌ ترتيب‌ ادعاي‌ طرفداران‌ مكتب‌ تفكيك‌ يك‌ ادعاي‌ بدون‌ دليل‌ بوده‌ و با ادعاي‌ كساني‌ كه‌ در رأس‌ جريانهاي‌ مخالف‌ آنان‌ قرار گرفته‌اند در تعارض‌ واقع‌ مي‌شود. در اينجا ممكن‌ است‌ گفته‌ شود ادعاي‌ طرفداران‌ مكتب‌ تفكيك‌ به‌ هيچ‌وجه‌ بدون‌ دليل‌ نبوده‌ و صحت‌ آن‌ همان‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ قبلاً مورد اشاره‌ واقع‌ شد. (و در نظر مؤلف‌ و ساير اهل‌ تفكيك‌ يك‌ مسئله‌ي‌ اساسي‌ شناخته‌ مي‌شود).

كلمات‌، منحصراً دلالت‌ بر محسوسات‌ دارند

3-3- در نظر اصحاب‌ تفكيك‌، الفاظ‌ و كلمات‌ بر موجودات‌ خارجي‌ وضع‌ شده‌ و دلالت‌ آنها نيز محدود و منحصر است‌ به‌ آنچه‌ در جهان‌ عيني‌ محسوس‌ تحقق‌ دارد. كساني‌ كه‌ با مبحث‌ «وضع‌» آشنايي‌ دارند به‌ خوبي‌ مي‌دانند كه‌ بر اين‌ نظريه‌ چه‌ آثار و لوازمي‌ مي‌تواند مترتب‌ باشد. وضع‌ الفاظ‌ بر موجودات‌ خارجي‌ دايره‌ي‌ دلالت‌ را محدود مي‌كند و با محدودشدن‌ دايره‌ي‌ دلالت‌، راه‌ وصول‌ به‌ عالم‌ معاني‌ مسدود خواهد شد. ما در اينجا به‌ عين‌ عبارت‌ برخي‌ از طرفداران‌ مكتب‌ تفكيك‌ اشاره‌ مي‌كنيم‌.

آيت‌ اللّه‌ شيخ‌ محمدباقر ملكي‌ ميانجي‌ در كتاب‌ خود تحت‌ عنوان‌ توحيد الاماميه‌ چنين‌ مي‌گويد:

إنّ مفتاح‌ التعليمات‌ في‌ كل‌ قوم‌ هو الفاظهم‌ في‌ لغاتهم‌ و قد انسوا بها و عرفوا معانيها و الألفاظ‌ في‌ لغة‌ كل‌ قوم‌ و ما هو المتعارف‌ عندهم‌ موضوعةٌ للخارج‌ فأن‌ المشهود و المعلوم‌ عندهم‌ هي‌ الأعيان‌ و الحقايق‌ الخارجية‌ (3)

اين‌ گرايش‌ به‌ امور ظاهر و توجه‌ به‌ موجودات‌ عيني‌ و محسوس‌ در جهان‌ خارج‌ در آثار اصحاب‌ تفكيك‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌. اين‌ تفكر و نوع‌ انديشه‌ موجب‌ شده‌ كه‌ شخصي‌ مانند محمدرضا حكيمي‌ مؤلف‌ كتاب‌ مكتب‌ تفكيك‌ از حكما و عرفا انتظار داشته‌ باشد كه‌ مانند فقها بينديشند و راه‌ و رسم‌ آنان‌ را درپيش‌ گيرند.

علاوه‌ بر آنچه‌ ذكر شد به‌ اين‌ نكته‌ نيز بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ حتي‌ فقهاي‌ عالي‌ مقام‌ نيز بدون‌ فراگرفتن‌ و توجه‌ به‌ بسياري‌ از علوم‌ و معارف‌، قادر نبودند به‌ يك‌ مكتب‌ فقهي‌ و نظام‌ فكري‌ دست‌ پيدا كنند. يك‌ فقيه‌ براي‌ اينكه‌ به‌ مقام‌ اجتهاد كامل‌ نائل‌ شود به‌ فراگرفتن‌ يك‌ سلسه‌ علوم‌ نيازمند است‌. علومي‌ كه‌ از شرايط‌ و مقدمات‌ علم‌ فقه‌ شناخته‌ شده‌اند از طريق‌ وحي‌ الهي‌ نازل‌ نشده‌اند و از ثمرات‌ و كوششهاي‌ فكري‌ بشري‌ به‌ شمار مي‌آيد. از باب‌ نمونه‌ مي‌توان‌ گفت‌ اگر عالم‌ اصول‌ فقه‌ به‌ منصّه‌ي‌ بروز و ظهور نمي‌رسيد فقها چگونه‌ مي‌توانستند به‌ يك‌ مكتب‌ فقهي‌ منظم‌ و منسجم‌ دست‌ پيدا كنند.

امور ظاهر، راه‌ به‌ اسلام‌ ناب‌ مي‌برد؟

3-4- به‌ اين‌ ترتيب‌ براي‌ دست‌يافتن‌ به‌ امور خالص‌ و سره‌ و ناب‌ توجه‌ به‌ ظواهر و جمود بر آنها مفيد نيست‌. اگر توجه‌ به‌ امور سطحي‌ و جمود بر ظواهر مي‌توانست‌ انسان‌ را به‌ اسلام‌ خالص‌ و ناب‌ برساند علماي‌ اخباري‌ بيش‌از ساير مردم‌ مي‌توانستند به‌ اسلام‌ خالص‌ و ناب‌ دست‌يابند. در حالي‌ كه‌ غالب‌ علماي‌ مكتب‌ تفكيك‌ با علماي‌ اخباري‌ موافق‌ نبوده‌ و طريقه‌ي‌ آنان‌ را مردود مي‌شناسند.

حكيمي‌: اخباري‌ نيستيم‌!

3-5- محمدرضا حكيمي‌ در كتاب‌ مكتب‌ تفكيك‌ در نفي‌ و زدودن‌ تهمت‌ اخباري‌گري‌ از دامن‌ اصحاب‌ تفكيك‌ كوشش‌ فروان‌ كرده‌ و چنين‌ مي‌گويد:

«... اصطلاح‌ اخباري‌گري‌ مربوط‌ به‌ محدوده‌ي‌ فقه‌ و استنباط‌ احكام‌ عمليه‌ و اجراي‌ قواعد اصولي‌ در اجتهاد يا عدم‌ آن‌ است‌ و ربطي‌ به‌ قلمرو ژرف‌ شناختهاي‌ سترگ‌ ندارد...»

ترديدي‌ نمي‌توان‌ داشت‌ كه‌ ظواهر متون‌ ديني‌، حجت‌ است‌ و حجيت‌ آن‌ نيز از طريق‌ براهين‌ عقلي‌ به‌ اثبات‌ رسيده‌ است‌. ولي‌ در اين‌ مسئله‌ نيز ترديد نيست‌ كه‌ هر يك‌ از ظواهر ديني‌ داراي‌ باطن‌ است‌ و باطن‌ آن‌ نيز داراي‌ باطن‌ ديگري‌ است‌ و تعداد اين‌ باطنها در علم‌ حق‌ تبارك‌ و تعالي‌ معلوم‌ و آشكار است‌. به‌ اين‌ نكته‌ي‌ اساسي‌ نير بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ ميان‌ ظاهر و باطن‌ يك‌ متن‌ ديني‌، هرگز اختلاف‌ نيست‌ و همواره‌ ظاهر با باطن‌ خود متحد و يگانه‌ است‌.

گريز از تأويل‌

3-6- محمدرضا حكيمي‌ مانند ديگر اصحاب‌ تفكيك‌ از شناخت‌ راستين‌ مبادي‌ و اصول‌ و حقايق‌ قرآن‌ و حديث‌ سخن‌ مي‌گويد ولي‌ براي‌ اين‌ شناخت‌ راستين‌ و خالص‌ ملاك‌ و ضابطه‌اي‌ ذكر نمي‌كند. تنها ملاك‌ و ضابطه‌اي‌ كه‌ در خلال‌ آثار ايشان‌ ديده‌ مي‌شود نوعي‌ گريز از پذيرش‌ تأويل‌ و انتقاد سخت‌ از سخنان‌ بسياري‌ از حكما و عرفا را بايد نام‌ برد.

البته‌ بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ «تأويل‌» براساس‌ معنايي‌ كه‌ در قرآن‌ كريم‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ غير از تأويلي‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ آن‌ را « تفسير به‌ رأي‌ » ناميد. راه‌ شناخت‌ راستين‌ و خالص‌ قرآن‌ و حديث‌ تنها جمود بر ظواهر نيست‌ بلكه‌ طريق‌ تأويل‌ صحيح‌ نيز از طرق‌ شناخت‌ حقيقت‌ به‌ شمار مي‌آيد.

مكتبي‌ با 50 مطلب‌ بنيادين‌ و 900 مسئله‌ اساسي‌!

3-7- محمدرضا حكيمي‌ آفاق‌ تحقيق‌ را در مكتب‌ تفكيك‌ بسيار گسترده‌ دانسته‌ و معتقد است‌ اين‌ مكتب‌ مشتمل‌ بر 50 مطلب‌ بنيادين‌ و 900 مسئله‌ي‌ اساسي‌ است‌. البته‌ اين‌ سخن‌ اغراق‌آميز است‌ و آنچه‌ او آنها را به‌ مكتب‌ تفكيك‌ اختصاص‌ مي‌دهد هيچ‌ ارتباطي‌ با اين‌ جريان‌ فكري‌ ندارد. آقاي‌ حكيمي‌ فهرستي‌ تهيه‌ كرده‌ و بسياري‌ از مسائل‌ كلامي‌ - فلسفي‌ را در آن‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌. آنچه‌ او در اين‌ فهرست‌ آورده‌ همان‌ مسائل‌ كلامي‌ - فلسفي‌ معروف‌ و شناخته‌ شده‌ است‌ كه‌ قرنهاي‌ متمادي‌ در ميان‌ حكما و متكلمان‌ اسلامي‌ مورد بحث‌ و گفتگو بوده‌ است‌.


1. محمدرضا حكيمي‌، مكتب‌ تفكيك‌ ، چاپ‌ 1375، ص‌ ص‌ 159-160.

2. همان‌، ص‌ 187.

3. آيت‌ اللّه‌ شيخ‌ محمدباقر ملكي‌ ميانجي‌، توحيد الامامية‌ ، ص‌ 53.

/ 1