مفهوم برزخ در نزد ملاصدرا و علم در حال ظهور معنویت و عرفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مفهوم برزخ در نزد ملاصدرا و علم در حال ظهور معنویت و عرفان - نسخه متنی

جیمز موریس

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مفهوم برزخ در نزد ملاصدرا و علم در حال ظهور معنويت و عرفان

جيمز موريس[1]

سخن خود را با شعري آغاز مي کنم که بهتر از هر کتاب و مقاله اي که تاکنون خوانده ام, اساس فلسفه ملاصدرا را جمعبندي مي کند. جاي اندوه است که اين آخرين شعر منتشر شده شاعري بزرگ است, نه رومي, هر چند مي توانست از او هم باشد که آن را پيش از عبور از برزخ که مي خواهم دربارة آن سخن بگويم, سروده است.

مردمان نيم بينشي بيش ندارند.

يا با چشم زندگي (امور ظاهر) را مي بينند.

يا با چشم مرگ (ارواح را در قالب امور ظاهر) مي نگرند.

هر کس هميشه بايد نيمي را درک کند.

فقط اهل بصيرت مي توانند بينشي تمام حاصل کنند.

(آن که تا ابد اهل نابخرد _ خردمند و مغرور _ فروتن خلسه است, پيش از آنکه از پلکان روزگارش بالا رود, مي تواند خوش بگذراند).

او در جمال حق رهاست.

و در محور عالم _ عشق پرسه مي زند.

در صورتيکه معتقدان انکار مي کنند,

عاشق تو (هم که از چشم زندگي و هم از چشم مرگ مي نگرد)

پيوسته (خداوند) رحمان را ذکر مي گويد.

شگفتا که نه کسي انکار مي کند و نه کسي باور دارد.

اي. اي: کامينگز

تاريخ فلسفه با فلسفه که عشق به حکمت و جستجوي آن است, يکسان نيست. تعليم تاريخ فلسفه به زمينة فلسفي و تاريخي عظيمي نياز دارد و بنابرين, به استادان و متخصصان محدود است. اما خود فلسفه, نوعي رسالت فراخواني الهي است و عاشقان حکمت, چنانکه ظاهراً سقراط دريافته بود, عشق خود را در جواني نمايان مي کنند, ايشان به تشريفات اهميتي نمي دهند. از زمانيکه نخستين بار, از وجود طرحي براي اين همايش با شکوه که به فلسفه ملاصدرا اختصاص دارد, آگاه شدم, مدتها, از خود مي پرسيدم درباره اهميت فلسفي واقعي تفکر صدرا در ايران امروز يا در محيط گسترده تر جهان امروز, چه مي توان گفت که روي سخن آن, مستقيماً, با آن جمع عظيم عاشقان حکمت باشد. خلاصه اينکه آيا امروز, صدرا به بخش ديگري از تاريخ فلسفة اسلامي تبديل شده است يا مي توان او را يک فيلسوف زندة واقعي دانست؟

پس از تأملي چند, اين نکته بذهنم خطور کرد که شايد آشکارترين سهمي که تفکر صدرا دارد و هنوز هم زنده است, روش فلسفي او باشد؛ يعني برداشت خاص او از «تحقيق» که از بسياري جهات در متن تفکر اسلامي منحصر بفرد است. براي پيشينيان او در حوزه هاي فلسفه و کلام اسلامي, مفهوم تحقيق, معمولاً, جامعيت و دقت عقلي متفکر, درک منطقي جامع و تفصيلي او از همة جنبه هاي مرتبط با يک موضوع مهم است. از سوي ديگر, براي ابن عربي و شارحان متأخر او, در ميان اهل تصوف, تحقيق, اساساً, يک مشق وجودي, روحي بود: از نظر آنان, محقق شخصي است که در عمل ممارست کرده و در درون نقش خويش و تجربة مستقيم شخصي خود, به درک بُعدي از حق, حق روحاني, در تنها محدوده اي که در آن, امکان وقوع چنين درک و تحقيقي وجود دارد, رسيده است. در اينزمينه, فرايند تحقيق از عشق _ يا بتعبير ديگر, از کنجکاوي سيري ناپذير _ که ظهور بلاواسطة نخستين اشراقات ما از حق و جمال است, جدايي ناپذير است؛ و تحقيق, از قدرت تبديل و تصفية توأمان آن عشق که بفعل درآمده باشد نيز جدا نيست.

آنچه صدرا در تحول فلسفي خود و بيان مکتوب بعدي آن انجام داد, اساساً, ترکيب اين دو بُعد بسيار متفاوت تحقيق در يک فرايند واحد جدايي ناپذير بود. در اصرار صدرا بر تأثير متقابل لازم و داير اين دو بُعد اساسي تفکر عقلي و تأمل اشراقي, روش تحقيق ديالکتيکي او, دست کم باندازة نظريات فلسفي که معمولاً, به دستگاه [فلسفي] او وابسته است, «افلاطوني» است. اين ترکيب ديالکتيکي, بويژه, در دو جنبة ساختاري و اساسي همة نوشته هاي متأخر او آشکار است: اول, اشارة صريح او در همة کتابهايش به بصيرتهاي بنيادي فلسفي که فقط, با فرايند چالشگر کشف و اشراق و شهود و آمادگي عملي دريافت که ملازم هم هستند, مي تواند متحقق شود (واژه هاي متفاوت اين اشراقات يا «اشارات معنوي» براي هر کس که مطالعة کتابهاي او را آغاز کرده باشد, آشناست)؛ جنبة دوم که از اينهم آشکارتر است, مقدمه ها و نتايج نوعاً هيجان انگيزي است که در بيشتر آثار او, مي توان يافت که در آنها, قدرتمندانه _ و اغلب, با جدل عليه علماي عصر خود _ اوصاف و اعمال واجب شخصي را براي تصفيه, (و شرايط اجتماعي پشتيباني کنندة وسيعتر را) بياد آورده که هميشه, براي مبادرت به اين تحقيق فردي لازم است. از اينرو, او, هرگز, از تکرار اين سخن خسته نمي شود که نمي توان به جستجوي حق پرداخت و خود را به روي قدرت متحول کنندة عشق گشود, بدون آنکه از آگاهي عميق از جهل و نياز آغاز کرد: تحقيق براي آنان که معتقدند آنچه را حق است مي دانند يا بنحوي آن را در اختيار دارند, غيرممکن است. چنانکه خواجه حافظ مي گويد:

بحريست بحر عشق که هيچش کناره نيست

در اين معنا, روش تحقيق عرفاني متمايز صدرا, آنتي تز تقليد است, بهر معنايي که اين کلمه داشته باشد. ممکن است اين امر شکهاي سودمندي را در مورد ماهيت ظاهراً منتظم تفکرات صدرا و تمايلات نهايي او مطرح کند.

در اينمقاله مي خواهم با اشاره به يک حوزة ابداعي اساسي در فلسفة ملاصدرا, مسئلة روش فلسفي را مطرح کنم و يکي از راههاي برونرفت از اين وضع بنيادي انساني را کشف کنم. اين حوزة ابداعي همان برداشت فلسفي او از برزخ يا جهان واسط خيال الهي است که از برداشتهاي عقيدتي و سطحي رقيب در حوزة کلام دربارة قيامت و حالت نفس پس از مرگ, بسيار فراتر مي رود (مي توانيد در رسالة کوتاه الحکمة العرشيه, خلاصة بسيار فشرده اي از مشخصترين ديدگاههاي او و روش ديالکتيکي اش را در شرحي که به روشني تمام در اين کتاب آمده است, پيدا کنيد؛ ما نيز بهمين دليل, آن را بمنزلة مقدمه اي بويژه مفيد براي خوانندگان غير متخصص, براي ترجمه, انتخاب کرديم)؛([1]) زيرا با نگاهي به گذشته روشن مي شود که ملاصدرا در تنوير علم در حال ظهور عرفان که انبوه تحولات همگراي نظري و عملي معاصر را در حوزه هاي بسيار متنوع, مانند روانشناسي, طب, زيست شناسي, بومشناسي و پديدارشناسي تجربه ديني, بهم نزديک مي کند, يک شخصيت پيشتاز و مهم فلسفي است.

برداشت فلسفي صدرا از برزخ, بيش از هر چيز, در پديدار شناسي جامع ابن عربي در مورد تجربة معنوي, بشکلي که در کتاب عظيم او, فتوحات مکيه, آمده است, ريشه دارد. اين کتاب پديدار شناسيي است که در سراسر تمدن متأخراسلامي, بمنظور دفاع (هم کلامي و هم فلسفي) از همة انواع اعمال عرفاني, درمانها و اشکال فرهنگي که بطور وسيع, به تصوف (و با همتاهاي شيعي آن) مربوط مي شود و بمنظور تبيين آنها, بسيار بکار گرفته شد. برداشت صدرا از برزخ, همة آن پديدارهاي عرفاني مکرر را بروشني, در زمينة وجودي وسيعتري قرار مي دهد که در آن, برزخ, خود, فقط, يک وجه اساسي از برداشت جامع او, «حرکت جوهري», سفر دائم نفس (و تمام هستي) از مبدأ به معاد است. در اين زمينة گسترده تر, «آنچه عملاً, در اين حوزة تفکر صدرا مورد بحث است, آراء کلامي واقعي و دائم «عالم خيال» براي وجود خاکي ماست, اينجا و اکنون». آنچه, بويژه, از اهميت بسيار برخوردار است, نحوة معرفت در حال تعميق, در مورد «حقيقت» هستي شناختي «برزخ» است که فرايند و پارامترهاي «روش تعليم روحاني» بشر را توضيح مي دهد و ما را در درک آن ياري مي کند _ بويژه, ارتباطات متقابل دائم ميان هر نفس و «هاديان» آن (فرشتگان, امامان, پيامبران و ...) و زمينة آموزشي خاص يا (بتعبير قرآني) «امتحانهاي» روحاني که سرانجام, به شکلگيري مقصد غايي و کمال روحاني آن کمک مي کند. در اين بينش جامع در مورد فرايند گستردة کمال روحاني نفس, فلسفة ملاصدرا, بطور کامل, بر مطالب بنيادي قرآني متمرکز مي ماند, حتي اگر تعبير فلسفي اين مطلب, بوضوح و بطور عمده, از طريق سنن عقلي مختلط منسوب به ابن عربي, مؤلفان و شعراي صوفي ديگر و تا حد کمتري, سهروردي رسيده باشد.

امروزه, اگر بقدر کافي کنجکاو باشيم, نخستين مراحل توقف را در توسعة علم جامع عرفان, در همه جا مي بينيم. در مقياس جهاني, اين تحولات, را مي توان از بسياري جهات, با شرايط علوم اجتماعي نو ظهور, علوم شيعي و زيست شناسي در زمان صدرا مقايسه کرد _ که تمام آنها, بطريق مشابه, با کوششهاي دقيق در جمع آوري و طبقه بندي منظم پديده هاي طبيعي مربوط به خود, ضمن جستجوي بسيار صبورانه مدلهاي فرضيه اي و توضيحات مناسب, آغاز شد (هر چند امروزه, اين کوششها بنظر ما بسيار «خام» مي رسد)؛ بويژه, اگر نوشته هاي معاصر را در زمينه هايي که من مي خواهم بدان اشاره کنم, با «پديدارشناسي» هايي _ بچشم مدرن ما _ بسيار غريب و ناقص قوانين اجتماعي و حقايقي مقايسه مي کنيم که در مقدمه مشهور ابن خلدون (و بقية کتاب العبر او), در روح القوانين منتسکيو, يا در علم جديد ويکو يافت مي شود, اين شباهت آشکارتر مي گردد.

در اينجا, فقط, مي توانم, باختصار, به برخي از اين تحولات همگرا اشاره کنم([2]) که معادل جهاني عملي «پديدارشناسي» پيچيدة اسلامي تجربة معنوي دوران صدرا در زمان ما هستند. هر چند در هر کتابفروشي, مي توان صدها عنوان کتاب يافت که از اين تحولات سخن مي گويند, شايد حتي مهمتر آن باشد که به جنبشهاي اجتماعي متنوع و بسيار گسترده و حقايق نهفته در بن اين کتابها و جلوه هاي عقلاني, بطور مشخص, بنگريم. نوع تحقيق _ بررسي عقلاني و بررسي عرفاني توأمان _ که فقط, چند فيلسوف واقعي, مانند ملاصدرا, در چند قرن گذشته بدان دست يافتند, امروزه, به مسئوليت عملي گزير ناپذير و ضرورتي تبديل شده است که در عين حال, اجتماعي و فردي است و لزوماً, بخش فزاينده اي از کل نوع بشر را فرامي گيرد. با آشکار شدن تحولاتي که مي خواهم شرح دهم, در سراسر جهان, افراد بيشتر و بيشتري, ناگزير, در وضعي قرار مي گيرند که کوششهاي پيشتازانة صدرا را در باب تحقيق, در اينزمينه, ارتقا ببخشند.

ماهيت اين امتحان جهاني, چنانکه حافظ اشاره مي کند, آن است که «راه برونشو»ي براي پذيرش بدون قيد و شرط اشکال سنتي موروثي نيست و عموميت يافتن و آشکار شدن فزايندة اين مشکل بدانمعنا است که نتايج اجتماعي و سياسي کوششهاي هر فرد و پيامدهاي عملي اکتشافات و آفرينشهاي نوين او, احتمالاً, در دهه هايي که در پيش است, بطرزي فزاينده, آشکارتر خواهد شد.

· نخستين جنبة اين وضع جهاني آن است که علوم ديني و تاريخي (و شاخه هاي معاصر آنها در ميان علوم اجتماعي), پديدار شناسي, باز هم گسترده تر, عمل و تجربة عرفاني را امکانپذير مي کند که دامنة جهاني فزايندة فرهنگها و اعتقادات را شامل مي شود. در عين حال _ و شايد بسيار مهمتر از تحولات دانشگاهي, بتنهايي _ تحولات جهاني که در زمينة ارتباطات و حرکت پديد آمده است, درجه اي از دسترسپذيري اجتماعي و دستکم, آشنايي بالقوه با دامنة وسيعي از اعمال نمادگرايي و تجربة ديني را در سطح عمليتر اجتماعي _ فرهنگي, با خود بارمغان مي آورد که قبلاً, تصورپذير نبود: تأثير عملي اين تحول اجتماعي که مي توان, بوضوح, در ميان دانشجويان و جوانان, از هر دين و با هر زمينة فرهنگي ديد, همانا, عطف توجه آنان به نتايج تجربي, عملي و شرايط زندگي عرفاني واقعي, بجاي توجيهات کلامي مجرد يا زمينه هاي آييني موروثي آن است.

· اين تحولاتِ اساساً همگراي فرهنگهاي مختلف در عرفان عملي, در سطح نظري _ عقلي, نوعي «انقلاب پنهان» را در مورد نقش تاريخي و سياسي دير پاي علوم کلامي و بنيادهاي ديني مرتبط, در تمدنهاي زميني و دينهاي سه هزار سال گذشته, بهمراه مي آورد؛ يعني اين تحولات, متفکران جدي بسياري از سنن مذهبي را بسوي نظرية يگانه و جامع حيات عرفاني انسان (عرفاي نظري) مي راند؛ دقيقاً, بهمان شکلي که در فلسفه ملاصدرا و اسلاف مسلمان او ديده مي شد. باز هم براي آنکه به سطحي عمليتر بر گرديم, [بايد گفت] اين امر سمتگيري طالبان و عاملان زمينه هاي فرهنگي متفاوت و متعدد را که بگونه اي فزاينده, تجربي است, بسوي توجيه عمل ديني و اعتقاد به آن براساس تجارب مشاهده پذير مشخص قابل تحقيق, به جاي وفاداري به سنن تاريخي, منعکس مي کند؛ يا بتعبير نسل دانشجويان (و فرزندان) من, آزارها و تجاوزات گسترده و علني که امروزه, در سراسر جهان شاهد آن هستند و به نام «اديان و مذاهب» قومي صورت مي گيرد, فقط, آنچه را ايشان ضرورت و عموميت اصولي «عرفاي عملي» مي دانند, روشن و تقويت مي کند.

· در مورد حوزة روانشناسي _ در وسيعترين معناي اين کلمه _ در اينجا, فقط, مي توانيم به حوزه هاي مختلف و جديد تحقيق و عمل, مانند مطالعة فرهنگهاي مختلف در مورد تجارب نزديک به مرگ, درمان هيپنوتيکي _ رجعي (و انبوه پديدارهاي مشابه که در عمل درمانهاي «متمرکز بر بدن» متعدد ديگر روي مي دهد)([3]) و حيات روحي و خيالي کودکان, انواع «بيماريهاي ذهني» که از لحاظ ارگانيکي توضيحپذير نيست, تجارب خارج از بدن و ديگر حالتهاي نامعمول آگاهي .... اشاره کنيم. باز هم نکتة جالب توجه در اين موارد, عبارت است از: 1) طريقه ايکه در آن, اشکال از لحاظ تجربي مبتني بر عمل, درمان و تجربه که در ابتدا, منزوي و خاص بوده, بلافاصله, چارچوب درک عقلاني و عرفاني وسيعتري مي طلبد؛ 2) طريقه ايکه رويکردهاي علمي و عيني به هر «پديدار» خاص در اين زمينه ها, بسرعت, بسوي حقيقت عميقاً پيچيدة زمينة عرفاني تماميتگراي آنها ميل مي کند يا به عبارت ديگر, راههايي که در آن, عملگران و درمانگران (يا بيماران) در هر يک از اين زمينه ها, لزوماً و دقيقاً, بسوي آنچه ملاصدرا تحقيق مي نامد, رانده مي شوند.

· چون انهدام و ناپديد شدن روشهاي قديمي حيات زميني, ارتباطات ذاتي ميان تجربة روزمرة ما از جهان طبيعي و همة آيينها و نمادهاي دينهاي سنتي را که تجربة طبيعت, عميقاً, در آن جاي گرفته بود, از بين برده است, مردم سراسر جهان, نااميدانه, در پي آن هستند که بخشي از آن ارتباط ذاتي را پس بگيرند. اما تأثير پيچيدة اين چالش, در کنار ابعاد متعدد فيزيکي, اقتصادي و سياسي اين بحران بومشناختي, آن است که افراد و جوامع را وادار مي کند تا بکوشش جامع, خلاق و بسيار آگاهانه اي براي تحقيق مبادرت کنند که افراد, تمدنها و فرهنگهاي قبلاً جدا را که در جستجوي اشکال عرفاني و عملي جديد حيات هستند که آن ارتباط ذاتي را با تمام ابعاد طبيعت حفظ خواهد کرد, بگونه اي فزاينده و در سطحي لزوماً فراگير, گرد يکديگر مي آورد. اين برجسته ترين انعکاس حرکت جوهري صدرا که در قرآن و در شاعران عارف قبل از وي, مانند رومي, از اهميت يکساني برخوردار است, بطرزي فزاينده, کوششهاي جوانان تمام جهان را شامل مي شود.

· سرانجام, حتي در حوزه هاي شکاکتر طب رسمي و علوم زيستي, تحت فشار مشابه علاقة فزايندة عمومي, بسياري از اشکال طبهاي جايگزين, در تمدنها و سنن عرفاني گوناگون گرفته شده است. ما شاهد نخستين مطالعات تجربي _ يعني براساس روشهاي پذيرفته شدة علوم جديد _ در مورد تأثير عملي دعا, موسيقي, مراقبه, روزه و انبوه ديگر نظامها و آداب عرفاني قديمي (شکر, زيارت و ...) مرتبط با اشکال سنتي شفاي روحي, درمان و تحقيق هستيم.

تصور نمي کنم اغراق باشد اگر بگوييم ملاصدرا نخستين فيلسوف واقعي دين در سنت اسلامي است؛ يعني آشکارا, فيلسوف محققي است که به اشکال سياسي و تاريخي مذاهب و ملل توجهي ندارد, بلکه بحث و علاقة فلسفي او درک عملي جامعيت و حقيقت کامل ابعاد عرفاني وجود انساني (دين الحق) است. (بايد, فوراً, اضافه کنم که اين بدانمعنا نيست که سنن وسيعتر تفکر اسلامي, از متفکران ديني قابل ذکر با اهميت جامع و ارزش فزاينده برخوردار نيست؛ ما, فقط, مشاهده مي کنيم که متفکران مسلمان قبلي, نوعاً و از روي احتياط, از واژگان و تعابيري که بصراحت, فلسفي باشد, استفاده نمي کردند.)

اما ممکن است کسي ايراد بگيرد که اگر استدلال ما در مورد نو بودن و اهميت کنوني روش تحقيق ملاصدرا درست باشد, چرا شاهد همين نوع باز آفريني خلاق و کاربردي بصيرتها و بينشهاي ملاصدرا در مورد متفکران پر کار قبلي اسلامي, مانند, فارابي, غزالي, ابن سينا يا ابن عربي نبوده ايم؟ چرا بجاي آن شاهديم که قرنها, در ايران, بحثهاي عمدتاً اسکولاستيکي و مدرسي در مورد ملاصدرا مطرح بوده است که او را خواه بعنوان يک مشائي ديگر مانند ابن سينا, يا در بهترين حالت, بديل نظام مند ديگري براي تفکر مشائي ابن سينا, نوعي هگل اسلامي, مي نماياند؟ (در اينخصوص, جالب توجه است يادآوري کنيم که يکي از دقيقترين و عميقترين واکنشهاي عقلي در مقابل تفکر ملاصدرا, انتقادهاي شديداً خصمانة شيخ احمد احسايي است که ديدگاه اساساً غير عقلي و ضد فلسفي او, نمي تواند واکنش کي يرکگار را به هگل, يا انتقاد ابن تيميه را از غزالي و فلاسفة متقدم اسلامي که بهمين اندازه پرسر و صدا و ضد عقلي است, بياد نياورد.

خوشبختانه, در حاليکه خود را براي اين همايش آماده مي کردم, اتفاقاً, به يک باز آفريني خارق العاده از فلسفة ديني صدرا دست يافتم که شاهکاري است جالب توجه از سازگار سازي خلاق روشها و نظرهاي اصلي او بويژه, در مورد برزخ و حرکت جوهري _ با وضع جهاني جديد که در بالا, باختصار, دربارة آن بحث کردم. اشارة من به يک اثر فلسفي کوچک, اما کاملاً غني و فکربرانگيز است که ظاهراً, در دهة 1960, بقلم مرحوم استاد نورعلي الهي (ف. 1974) با عنوان معرفت الروح برشتة تحرير در آمده است و من آن را ترجمه کرده ام و اميدوارم که بزودي, منتشر شود.([4]) در اينجا, مي توان پرداخت جالب توجه مکاشفات و روش تحقيق عرفاني صدرا را ديد که بصراحت و بطور خلاق, براي توسعة ارتباطات نظرية برزخ صدرا با تمام تحولات ياد شده در پديدارشناسي معاصر حيات عرفاني و روحاني بکار گرفته شده است. اين اثرِ قبلاً ناديده گرفته شده مانند صدرا در زمان خود, احتمالاً, در آينده, کوششي پيشتازانه در گشايش اين علم جديد عرفان و معنويت که امروزه, در اطراف خود, در همه جا, شاهد آن هستيم, تلقي خواهد شد.

در پايان, با ابراز اميدواري از ثمرات سودمند و اثر پايدار کنگره, مي خواهم اين آيه را از قرآن نقل کنم که اصليترين جنبه هاي تفکر ملاصدرا را مي توان, بصورت فشرده, در آن يافت.

وَلِکُلٍ وَجهَةٌ هو مُوَلّيها فَاستَبِقُوا الخَيّراتِ أينَ ما تَکُونوا يَأتِ بِکُمُ اللهُ جَميعاً اِنَّ اللهَ علي کُلَّ شَيءٍ قَديرٍ (بقره, 148): هر کسي را راهي است بسوي حق که بدان راه يابد و به آن قبله روي آورد. پس بشتابيد به خيرات و عبادات که هر جا باشيد, همة شما را خداوند به عرصة محشر خواهد آورد و محققاً, خدا بر همه چيز تواناست.

پي نوشتها:

1. James W.Morris

1. See The Wisdom of the Throne: An Introduction to the Philosophy of Mulla Sadra, Princeton, Princeton University Press, 1981.

2. نيازي به گفتن نيست که هر فرد نيز دائماً با ضرورت ديالکتيک شهود تأمل روحاني و درک عقلاني, از طريق همة, «آزمونهاي» معمول و شخصيتري که حواس معنوي ما را بيدار مي کند, از قبيل رنج شديد, شکست, فشار, خلسه و اشراق, مواجه است. در اينجا, فقط به آن پديده هايي مي پردازيم که جمعيتر و در جهان, نسبتاً, جديدتر هستند و ابعاد عمومي و فکري اين فرايند تحقيق را بسرعت شتاب مي بخشد.

3. اين نوآوري اخير امريکايي, تا حدي, گمراه کننده است؛ زيرا, در واقع, به انبوه روشهاي درماني اشاره مي کند که همة آنها شامل کار با ارتباطات متقابل روح _ بدن مي شود.

4. اين کتاب در نوبت چاپ است, اما کسانيکه خواهان دريافت متن ترجمه در فايل word 97/95 هستند, مي توانند با نشاني الکترونيکي زير با من تماس بگيرند:

jwinstonmorris @ hotmail.com

/ 1