او سليمان وجود است...
بلقيس، ملكه كشور سبأ و رئيس خورشيدپرستان مشرك بود. هدهد تاجدار نامه حضرت سليمان(ع) را براى ملكه تاجدار برد. سليمان او را به اسلام دعوت نمود. ملكه، در رفت و برگشتِ هديهها و سپس عزيمت به سرزمين سليمان با ديدن آيات و نشانههاى صدق و نبوت آن پيامبر خدا، سير و سلوك معنوى خويش را آغاز كرد. قرآن كريم در دو جمله كوتاه، آغاز و انجام سلوك معنوى او را بيان فرموده است:
قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى1.
بلقيس گفت: اى پروردگار من! حقيقتا كه من به خودم ظلم كردم.
در گام نخست، ملكه سبأ به درك عميقى نسبت به ربّ خود دست يافت و دانست كه ربّ او چقدر خوب است و اعتراف كرد كه خود چه بنده بدى بوده و چقدر نسبت به خويش ستم روا داشته است. البته تنها اين كه موجودى به اين حقيقت پى ببرد كه ربّ و صاحب اختيارى دارد، دردى از او دوا نمىسازد؛ زيرا ابليس نيز اين مطلب را معترف بود و به همين خاطر گفت:
ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون2.
اى پروردگار من! پس به من مهلت بده تا روزى كه انسانها مبعوث مىشوند (يعنى تا قيامت).
بنابراين، آنچه اهميت دارد و نجاتبخش است پى بردن و ملتزم بودن به لوازم رابطه رب و عبد است. بلقيس دانست كه رابطهاش با خدا رابطه ربّ و عبد است پس اگر او رب است و اين عبد است، عبد بدون اذن مولايش به خود اجازه هيچ كارى را نمىدهد. اينجا بود كه آه از نهادش برخاست و با يك دنيا خوف و اميد گفت: پروردگارا! من به خودم ستم كردم؛ زيرا تو ربّ خوبى براى من بودهاى و هستى و در تربيت و كمال و هدايت من از هيچ چيز فروگذار نبودهاى و من چه بنده بدى بودهام كه از رابطه واقعى بين تو و خويش در غفلت بودم و سالها در اين بىخبرى بسر بردم. بلقيس اين گام را خيلى خوب برداشت؛ هم ربّ خويش را خوب شناخت و هم رابطه خود با او را به خوبى با جان و دل خويش يافت و به ستمى كه در حق خويش روا داشته بود اعتراف كرد. اين گام شايستگى ويژهاى را براى او بهوجود آورد تا گام دوم را بردارد و به مقام اسلام كه همان تسليم است برسد. او در ادامه چنين گفت:
و أسلمت مع سليمان للّه ربّ العالمين.3
و همراه با سليمان، تسليم خداى ربالعالمين هستم.
بلقيس در همه ابعاد اسلام با سليمان حركت كرده و تسليم بودن خويش نسبت به خدا را ادامه داده است. اما اين پرسش در اينجا مطرح مىشود كه همراهى با سليمان چه موضوعيتى دارد كه خداى متعال آن را مطرح و بازگو فرموده است؟ اين «معيّت» و همراهى چه معيتى بوده است؟ آيا همراهى با سليمان، صرفا يك همراهى ظاهرى بوده يا مراد، چيزى ديگرى است؟
بررسى آياتى كه كلمه «مع» در آنها به كار رفته و نيز مراجعه به لغتنامههاى معتبر ـ مثلاً مفردات قرآن ـ نشان مىدهد كه معيت با مصاحبت تفاوت اساسى دارد. در جايى كه بخواهند همراهى معنوى را بيان كنند از كلمه «مع» كمك مىگيرند و در جايى كه مراد، همراهى بدنى و ظاهرى باشد مصاحبت را به كار مىبرند. براى نمونه، آيات 145 و 146 سوره نساء را بررسى مىكنيم:
خداى سبحان در اين آيات، وضع منافقان را بيان كرده است:
إنّ المنافقين فىالدرك الأسفل منالنار ولنتجد لهم نصيرا.
حقيقتا كه منافقان در پايينترين دركات آتشند و براى آنها هرگز ياورى نمىيابى.
منافقان در مصاحبت با مؤمنان بودند اما در معيت آنان نبودند. به همين خاطر در ادامه چنين مىفرمايد كه اگر منافقان چهار مطلب را انجام دهند از مصاحبت ـ كه چندان ارزشى ندارد ـ به معيت مؤمنان مىرسند. مصاحبت با مؤمنان آنان را نجات نمىدهد اما اگر به منزلگاه معيت با آنان برسند اهل نجاتند و به اين معيت نمىرسند مگر پس از احراز چهار مطلب:
إلاّ الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا باللّه و أخلصوا دينهم للّه فاولئك مع المؤمنين... .
به جز آنانى كه توبه كنند؛ اصلاح كنند؛ به خدا چنگ بزنند و دينشان را براى خدا خالص گردانند اينان در معيت مؤمنان خواهند بود.
از همينجا روشن مىشود كه در فرهنگ قران كريم، معيت به معناى همراهى روحى و معنوى و در عالم معناست نه در عالم ظاهر وماده برخلاف مصاحبت كه مربوط به همراهى در عالم ماده و ظاهر است.
بلقيس گفت من تسليم شدم ـ با سليمان ـ نسبت به خداى ربالعالمين. و خداست كه مىداند اين تسليم همهجانبه كه در معيت سليمان انجام گرفت بلقيس را به كجا رساند. اين آيه و داستان ايمان و اسلام بلقيس، امروز پيام زندهاى دارد كه بايد به آن توجه كرد، همانگونه كه آيات ديگر قران كريم نيز چنين هستند كه همواره در هر عصر و زمانى و در هر شهر و مكانى، پيام زنده دارند به طورى كه هر شخص يا گروه و قومى در هر عصر و زمانه و در هر مكان و آشيانهاى به قرآن تمسك كند هدايت خويش را مىيابد.
در مورد آيه مذكور پيام زندهاى كه مىتوان گرفت اين است كه: سليمان(ع) حجّت زنده زمان بلقيس بود و بلقيس توانست در معيت او مسلمان باشد و به مقصد برسد. امروزه نيز حجت زنده زمان ما، حضرت بقيةالله الاعظم، امام زمان ـ أرواحنا فداه ـ است. بنابراين كسى كه بخواهد راهى به سوى خدا پيدا كند و مطمئن باشد كه به مقصد خواهد رسيد به خدا عرضه خواهد داشت كه:
ربّ إنى ظلمت نفسى و أسلمت مع الحجة بن الحسن المهدى(عج) للّه ربالعالمين.
اين معيت از ما مىطلبد كه در همه ابعاد اسلام، از امام زمان فاصله نگيريم. لازمه اين همراهى آن است كه در نماز حضور دل و خشوع قلب داشته باشيم؛ زيرا قرار است كه تسليم ما نسبت به خداوند، در معيت با امام باشد و از آنجا كه امام كاملترين خشوع را دارد كسى كه همراه او نماز مىخواند نيز نمىتواند خالى از خشوع باشد وگرنه از منزلگاه معيت خارج خواهد شد و از امام فاصله معنوى خواهد گرفت.
اين معيت از ما مىخواهد كه نماز شب بخوانيم؛ زيرا در غير اينصورت چگونه مىتوانيم ادعا كنيم كه در معيت امام زمان، تسليم خدا هستيم؟ امام زمان كه هرگز نماز شب را ترك نكرده است پس كسى كه در معيت اوست نيز اينچنين خواهد بود.
اين معيت از ما مىطلبد كه به خدا آن طورى كه امام زمان مىشناسد و معرفى مىكند ايمان داشته باشيم. اين معيت از ما مىخواهد كه اخلاق الهى و ربانى داشته باشيم تا همراهى با امام زمان، صادق و راست باشد نه لقلقه زبان.
البته هر چه قدم نخست سالك؛ يعنى اعتراف به ربوبيت پروردگار، پذيرش عبوديت او و اقرار به ستمى كه بر خود روا داشته، محكمتر و استوارتر باشد گام بعدى كه اعلام به تسليم بودن نسبت به خداى ربالعالمين در معيت حجت زنده است با قاطعيت و استحكام بيشترى همراه خواهد بود. اگر بندهاى، صادقانه و عارفانه گفت «ربّ إنّى ظلمت نفسى»؛ و سپس اعلام نمود كه در معيت اما معصوم تسليم ربالعالمين است او به هر جا كه قرارست برسد خواهد رسيد؛ زيرا كه گفتهاند:
اگر به ذرهاى نظر لطف بو تراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
1. سوره نمل(27)، آيه 44.
2. سوره اعراف(7)، آيه 14.
3. سوره نمل(27)، آيه 44.