برترين بهار
اشاره:
بهار، هميشه با تحفه سرسبزى و شادابى و نشاط همراه است بنابراين، طبيعت و تمام موجودات به بهار عشق مىورزند. بررسى روايات نشان مىدهد، ترسيمى كه از امام مهدى(عج) و دستاوردهاى آن بزرگمرد، صورت گرفته است؛ مملو از جلوههاى بهارى است. بالاترين كه از امام7، به عنوان بهار نام برده شده است. اين مقاله نه تنها به دنبال تبيين برخى شباهتهاى حضرت مهدى(عج) و بهار است بلكه با توجه به اين كه امام احياگر جانهاست و هيچ امرى به اهميت احياء جانها نمىرسد؛ چنين ندا سر مىدهد:
شاد از وى شو، مشو از غير وى
او بهار است و دگرها ماه دى
او بهار است و دگرها ماه دى
او بهار است و دگرها ماه دى
پس همى گويند هر نقش و نگار
مژده مژده نك همى آيد بهار(2)
مژده مژده نك همى آيد بهار(2)
مژده مژده نك همى آيد بهار(2)
زو بخندد هم نهار و بهار
در هم آميزد شكوفه و سبزهزار(4)
در هم آميزد شكوفه و سبزهزار(4)
در هم آميزد شكوفه و سبزهزار(4)
و لو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها ولاخرجت الارض نباتها و... حتى تمشى المرأة بين العراق الى شام لاتضع قدميها الا على النبات (10) قائم ما كه قيام كند، آسمان باران خويش را فرو مىفرستد و زمين، گياهان خويش بيرون مىفرستد و... تا جايى كه زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گياه نگذارد. آرى، خداوند با باران رحمتش، بهار مردمان، مهدى زهرا (عليه السلام) را سيراب مىسازد، زمين گياه خويش را بيرون مىفرستد، دامها فراوان مىشوند. يسقيه اللّه الغيث و تخرج الارض نباتاتها و تكثر الماشيه؛ (11) خداوند با باران رحمتش، او را سيراب مىسازد، زمين گياه خود را بيرون مىفرستد، دامها فراوان مىشوند. تخرج الارض نباتها و تنزل السماء بركاتها و تظهر له الكنوز؛ (12) زمين نباتات خود را خارج مىكند، آسمان بركاتش را فرو مىفرستد، گنجهاى نهفته در دل زمين براى او آشكار مىشود. امام صادق (عليه السلام): ينتج اللّه فى هذه الامة رجلاً منى و انا منه يسوق اللّه به بركات السماوات و الارض فتنزل السماء قطرها و يخرج الارض بذرها و تأمن وحوشها و سباعها؛ (13) خداوند به اين امت، مردى عطا مىكند كه از من است و من از اويم، به بركت او، بركات آسمان و زمين را عنايت مىكند، آسمان، باران خويش را فرو مىفرستد و زمين، بذر خويش را بيرون مىفرستد. 2 ـ 2. زمين براى اهل خود، چون عروسى زينت مىبندد و زيبا مىشود: تعطى السماء قطرها و الشجر ثمرها و الارض نباتها و تزين لاهلها؛ (14) آسمان بارانهايش را فرو ريزد، درختان ميوههاى خود را آشكار مىسازد. زمين گياهان خود را بيرون مىفرستد و براى ساكنان خود آرايش مىكند. سوم: تازگى، نو و جديد شدن از ديگر ويژگىهاى بهار است، كه جان را صفا مىبخشد: بهار جانها، مهدى زهرا نيز، با تازگى توأم است، جاهليتها را زدوده و اسلام را از نو بنا مىنهد. امام صادق (عليه السلام): يصنع كما صنع رسول اللّه يهدم ما كان قبله كما هدم رسول اللّه امر الجاهلية و يستأنف الاسلام جديدا بعد ان يهدم ما كان قبله؛ (15) او چون پيامبر عمل مىكند، چنانكه پيامبر آنچه در قبل بوده را از بين برده، جاهليت را نابود ساخته و اسلام را بنا نهاد، او نيز گذشته را نابود و پس از ريشه كن ساختن بدعتها، اسلام را از نو پياده مىكند. امام جواد (عليه السلام): يقوم بامر جديد و سنة جديده و قضاء جديد. (16) امر، سنت و قضا جديدى را اقامه مىسازد. چهارم: بهار يعنى رفتن تمام مظاهر سردى، خشكى و مردگى و فرج و گشايش براى تمام آنها كه آرزوى روييدن را به سر داشتهاند. پيش از ظهور بهار، سوز سرما، رنج آور و تلخ است: «ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس» (17) بىعدالتى، ظلم و ستم، دورى از معنويات و رخت بربستن حياء و امانت و... اين اوضاع يخبندان چنان خواهد بود كه آروزى بهار به فرياد و ناله مىكشد. و اشتد الطلب.
بر هر ديارى بگذرى، بر هر گروهى بنگرى
با صد بيان با صد زبان در ذكر او غوغا بود(18)
با صد بيان با صد زبان در ذكر او غوغا بود(18)
با صد بيان با صد زبان در ذكر او غوغا بود(18)
ين المعد لقطع دابر الظلمه، اين المنتظر لاقامة الامت و العوج، اين المرتجى لازالة الجور و العدوان؛(19) كجاست آنكه براى بركندن ريشه ظالمان و
ستمگران عالم مهيا گرديده است. كجاست آنكه منتظر[يم[ اختلاف و كجرفتاريها را به راستى اصلاح كند. كجاست آنكه اميد [داريم] اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد. اين قاصم شوكة المعتدين، اين هادم ابنية الشرك و النفاق اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان، اين حاصد فروع الغىّ و الشقاق، اين طامس آثار الزيغ و الاهواء اين قاطع حبائل الكذب و الفتراء؛ (20) كجاست آنكه شوكت ستمكاران را در هم شكند. كجاست آنكه بنا و سازمانهاى شرك و نفاق را ويران مىسازد. كجاست آنكه اهل فسوق و عصيان و ظلم و طغيان را نابود مىگرداند. كجاست آنكه نهال [شاخههاى[ گمراهى و دشمنى و عناد را از زمين برمىكند. كجاست آنكه آثار انديشه باطل و هواهاى نفسانى را محو و نابود مىسازد كجاست آنكه حبل و دسيسههاى دروغ و افتراء را از ريشه قطع خواهد كرد. بهار رخ مىنمايد، سردىها را مىزدايد. آنان كه به سردىها خو كرده و از عادات زشت سرما جدايى ناپذيرند، سرنوشت سرما را خواهند داشت و آنان كه در اوج سرما، روح خويش را به گرماى انتظار، تقوى و انجام وظيفه، زنده نگه داشتهاند، به ديدن بهار خوشنود مىگردند و به ياريش به جنگ سرما و سرمائيان مىروند. براى بشريّت، هيچ سوز سرمايى بدتر از ظلم، تبعيض و بىعدالتى نيست و بهار واقعى زمانى است كه از اين امور، خبرى نباشد. 1 ـ 3. عدالت برپا شده، احدى به ديگرى ستم روا نمىدارد. امام رضا (عليه السلام) فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و ضوح الميزان بالعدل بين الناس فلا يظلم احدا احدا؛ (21) به هنگام ظهورش جهان با نور پروردگارش مىدرخشد. او ميزان را به عدل در ميان مردم قرار مىدهد. ديگر كسى در حق كسى ستم نمىكند. يبيد الظلم و اهله؛ (22) ستم و ستمگران را نابود مىسازد. فتسبشر الارض بالعدل(23) جهان با پياده شدن عدالت، خوشحال مىشود. لا يقرع احدا فى ولايته بسوطٍ الا فى حد؛(24) در تمام دوران حكومتش، جز به هنگام اجراى حدود الهى، كسى را مورد ضرب قرار نمىدهد. 2 ـ 3. حق بر قرار و باطل نابود مىگردد. هو الذى يجمع الكلم و يتم النعمه و يحق اللّه به الحق و يزهق الباطل و هو مهديكم المنتظر. (25) اوست كه سخنها را يكى مىكند (وحدت كلمه ايجاد مىكند) نعمتها را كامل مىگرداند. خداوند به وسيله او حق را تحقق مىبخشد و باطل را ريشهكن مىسازد. او مهدى منتظر شماست. 3 ـ 3. زدودن بدعتها و باطلها با كمك ياران بهارى. هذه لال محمد الى آخر الائمه و المهدى و اصحابه يملكهم اللّهُ مشارق الارض و مغاربها و يظهر الدين يميت اللّه عزوجل و باصحابه البدع و الباطل كما امات السفهة الحق حتى لايرى اثر من الظلم يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر؛ (26) امام باقر (عليه السلام) در ذيل آيه الذين ان مكناهم فى الارض...؛(27) آنانكه اگر آنها را در روى زمين امكانات بدهيم، نماز را به پاى دارند و زكات را مىپردازند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و عاقبت امور از آنِ خداست، فرمود: اين آيه در حق آل محمد (صلى اللّه عليه و آله) است. در حق امامان معصوم و حضرت مهدى (عليه السلام) و ياران اوست كه خداوند آنها را مالك شرق و غرب جهان نموده، آيين اسلام را پيروز كرده، بدعتها و باطلها را به دست او و يارانش نابود مىسازد، چنانكه سفيهان حق را لگدمال كرده باشند. ديگر از ستمها و بدعتها نشانهاى نمىماند. 4 ـ 3. زمان سختىها سپرى مىگردد رسول گرامى اسلام: به يفرج اللّه عن الامه، (28) خداوند به وسيله او از امت، رفع گرفتارى مىنمايد. به يمحق اللّه الكذب و يذهب الزمان الكلب و يخرج ذل الرق من اعناقكم،(29) خداوند به وسيله او، دروغ و دروغگويى را نابود مىسازد، روح درندگى و ستيزهجوئى را از بين مىبرد و ذلّت بردگى را از گردن آنها برمىدارد. 5 ـ 3. فتنهها و غارتها رخت برمىبندد امام باقر (عليه السلام): و تعدم الفتن و الفارات؛ (30) فتنهها و چپاولگرىها از بين مىرود. 6 ـ 3. زمين از هرگونه آلودگى پاك و پاكيزه مىگردد و تكون الارض كفاتور الفضه؛ (31) زمين همانند نقره از هرگونه تيرگى پيراسته خواهد بود. پنجم: بهار به همراه خويش، خير و بركت ارزانى مىكند، به هنگام حلول بهار اهل بيت، نيز چنين خواهد شد: فحينئذٍ تظهر الارض كنوزها و تبدى بركاتها؛ (32) آن هنگام، زمين گنجهاى خود را نمايان و بركات خويش را آشكار مىسازد. يكثر الخير و البركات؛ (33) خيرات و بركات بسيار مىشود. ششم: چنانكه بهار، عصر فراوانى سرسبزىهاست و بىحد و حسابى گياهان است. بهار آنچه از زيبايى در درون دارد، عرضه، مىدارد، همه چيز در خدمت امام قرار مىگيرد و امام بى حد و حساب بخشش مىكند تا آنجا كه غنا و بىنيازى رخ مىنمايد. 1 ـ 6. همه چيز در خدمت امام: تجمع اليه اموال الدنيا كلها من بطن الارض و ظهرها؛ (34) تمام اموال دنيا، از برون و درون زمين، در اختيار او گرد مىآيند. تظهر له كنوز الارض (35) ؛ گنجهاى زمين، براى او نمايان مىگردد. يستخرج الكنوز(36)؛ گنجها را استخراج مىكند. حضرت على (عليه السلام): السماوات و الارض عند الامام كيده من راحته، يعرف ظاهرها من باطنها و يعلم برها من فاجرها؛(37) آسمانها و زمين در نزد امام (عليه السلام) همچون كف دست اوست ظاهر و باطن آنها را مىفهمد. نيك و بد آنان را مىشناسد. ان الدنيا لمتمثّل للامام مثل فلقة الجوز فلا يعزب عنه منها شى و انه ليتناولُها من اطرافها كما يتناول احدكم من فوق مائدتهِ ما يشاء؛ (38) همه دنيا مثل حبه گردو در برابر امام نمايان مىشود؛ چيزى از آن براى او پوشيده نمىباشد. از هر طرف بخواهد در آن تصرف مىكند. آن چنان كه يكى از شما در سفرهاى كه در برابرتان گسترده است از هر طرف بخواهد دست مىبرد و از آن بهره مىگيرد. ينزل له من السماء قطرها و تخرج له الارض بذرها؛ (39) به خاطر او از آسمان باران مىبارد. و زمين براى او، بذرهاى خويش را عرضه مىداد. تفى الارض افلاذ كبدها امثال الاسطوان من الذهب و الفضه، (40) زمين جگرپارههاى خود را چون قطعات طلا و نقره بيرون مىريزد. 2 - 6. بهار سرسبز آروزها، بىحساب مىبخشد. فيعطيكم فى السنة عطاءين و يرزقكم فى الشهر رزقين (41) سالى دوبار و ماهى دو مرتبه، عطايايش شامل حالتان مىشود. پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله): ثم يبعث اللّه رجلاً منى و من عترتى....يحثوالمال حثوا لايعده عدا و ذلك حين يضرب الاسلام بجرانه؛ (42) اموال را چون سيل مىريزد، ثروت را كلان كلان مىبخشد و آن را نمىشمارد اين هنگامى است كه اسلام به طور كامل اجرا شود. 3 ـ 6. چنان مىبخشد كه تا حال چنين نعمتى نديدهااند: تنعم امتى فى زمانه نعيما لم ينعموا مثله قط البر منهم و الفاجر، يرسل السماء عليهم مدرارا و لاتحبس الارض شيئا من نباتها و المال كدوس ياتيه الرجل فيسأله فيحثوله؛ (43) در دولت او مردم آن چنان در رفاه و آسايش به سر مىبردند كه هرگز نظير آن ديده نشده، مال به قدرى فراوان مىشود كه هر كس نزد او بيايد، درخواست كند، اموال فراوانى زير پايش مىريزد. يفيض المال فيضا؛ و يحثو المال حثوا و لايَعدُّهُ عَدّا؛ (44) اموال را چنان سيل مىريزد، ثروت را كلان كلان مىبخشد و آنرا نمىشمارد. امام صادق (عليه السلام): المهدى سمح بالمال، شديد على العمال رحيم بالمساكين؛ (45) مهدى، بخشندهايست كه مال را به وفور مىبخشد، بر مسؤلين كشورى بسيار سخت مىگيرد و بر بىنوايان بسيار رئوف و مهربانست. فيعطى شيئا لم يعطه احد كان قبله؛ (46) آن گاه آنچنان عطاياى كلان به آنها مىدهد كه هرگز در تاريخ بشرى سابقه نداشته است. يكون عطاياه هنينا؛ (47) عطايايش گوارا مىباشد. 4 ـ 6. بى نيازى: اين بىنيازى، گاه در اثر غناى مالى است و رفع فقر و از اين مهمتر، روح بىنيازى است كه در اثر رشد عقلى، رخ مىنمايد: فحينئذٌ تظهر الارض كنوزها و تبدى بركاتها فلا يجد الرجل منكم يومئذٍ موضعا لصدقته و لالبره لشمول الغنى جميع المؤمنين؛ (48) در آن هنگام، زمين گنجينههاى خود را براى او آشكار مىسازد و بركاتهايش را بيرون مىفرستد، ديگر انسان براى صدقه و بخشش محلّى پيدا نمىكند، زيرا بىنيازى همه مومنان را زير پَر مىگيرد. رسول اسلام (صلى اللّه عليه و آله): يفيض فيهم المال حتى يَهمّ الرجل بماله من يقبَلُهُ حتى يتصدق فيقول الذى يعرضه عليه لا ارب لى به؛ (49) ثروت را در ميان آنها به فراوانى مىبخشد. كسى كه درصدد صدقه دادن باشد، اموالى را برمىدارد و به مردم عرضه مىكند. به هر كس عرضه كند مىگويد: من نيازى ندارم. يَقْسِم المال صحاحا و يملأُ قلوب اُمّة محمد غنى و يسعهم عدلُهُ؛ (50) مال را علىالسويه تقسيم مىكند و دلهاى امت محمدى (صلى اللّه عليه و آله) را بابىنيازى پر مىكند و عدالتش همه آنها را فرا مىگيرد. امام صادق (عليه السلام): يامرُ مناديا فيقول: من كان له فى المال حاجة فليقم. فما يقوم من الناس الارجل واحد فيقول: انا فيقول القائم: ائتِ السادن فقل له: ان المهدى يامرك ان تعطينى مالا فيقول السادن: اُحثُ و يحثو له فى ثوبه حثوا حتى اذا جعله فى حجره و ابرزه ندم و قال: كنتُ اَجْشَعَ اُمّةِ محمدٍ نفسا او عجز عَنّى ما و سعهم ثم يَرُدُّ المال الى الخازن فلا يُقِبلَ منه و يقول المهدى: انا لاناخذ شيئا اعطيناه؛ (51) به منادى دستور مىدهد كه در ميان مردم اعلام كند كه هر كس نيازى به مال دنيا دارد برخيزد. از ميان همه مردم فقط يك نفر برمىخيزد و مىگويد: من. حضرت قائم (عليه السلام) به او مىفرمايد: برو پيش كليددار و بگو: مهدى (عجل اللّه فرجه شريف) به تو دستور مىدهد كه مالى به من بدهى. كليددار مىگويد: جامهات را بياور. جامهاش را پهن مىكند و وسط آن را پر مىكند. هنگامى كه آن را بر دوش گيرد پشيمان مىشود كه چرا در ميان امت محمدى (صلى اللّه عليه و آله) من از همه آزمندتر باشم؟ چرا آن عفّت نفس عمومى را من دارا نباشم؟! آنگاه مال را به كليددارمى دهد و پذيرفته نمىشود و حضرت مهدى (عجل اللّه فرجه شريف) مىفرمايد: ما آنچه عطا كرديم هرگز باز پس نمىگيريم.
هفتم: بارانهاى حياتبخش بهارى، زمين مرده را پس از مدتها خواب و مرگ حيات مىبخشد. استعدادها شكوفا مىشود ـ بذر خشك مرده كه باور نمىشد، چيزى را در دورن داشته باشد. شكوفا شده، گياه زيبايى مىگردد. زمين خشك و نفوذناپذير با بارش پياپى باران، رام گشته و آنچه در درون دارد، به وزش باد بهارى مىسپارد. بذرهايى كه سالم به خاك سر سپردهاند، رجعتى دوباره مىيابند و به روى بهار لبخند مىزنند و در سرسبزى طبيعت، به ياريش برمىخيزند، بهار زيباى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله) نيز چنين مىكند: 1 ـ 7. ويژگى بهار، حيات بخشيدن است و مهدى برترين حيات بخشى است كه آرزوى تمام انبياء و اوصياء را به هدف اجابت مىرساند: امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه «اعملو ان اللّه يحيى الارض بعد موتها (52) ؛ بدانيد كه خداوند زمين را پس از مرگش زنده مىسازد» فرمود: كُفر أهلها فيحيها اللّه بالقائم؛ (53) پس از مرگ زمين به وسيله كافر شدن مردمان، خداوند آن را بوسيله قائم (عجل اللّه فرجه شريف) زنده مىكند. امام باقر (عليه السلام) درتفسير همين آيه فرمود: يحييها بالقائم (عليه السلام) فيعدل فيها، فيحيى الارض بعد موتها بالظلم؛ (54) خداوند آنرا به وسيله قائم (عليه السلام) زنده مىكند پس عدالت را در آن به اجراء درمىآورد و زمين را زنده مىسازد پس از آنكه به وسيله ستم مرده باشد جعلهم حياة للانام و مصابيح للظلام، (55) خداوند آنان را مايه حيات مردم، و مشعلهاى هدايت در گمراهىها قرار داد.
اين دم ابدال باشد ز آن بهار
در دل و جان رويد از وى سبزهزار(56)
در دل و جان رويد از وى سبزهزار(56)
در دل و جان رويد از وى سبزهزار(56)
آن خزان نزد خدا نفس و هواست
عقل و جان عين بهار است و بقاست(62)
عقل و جان عين بهار است و بقاست(62)
عقل و جان عين بهار است و بقاست(62)
وقت پژمردگى و غمزدگى آخر شد
مردگىها و فروريختگىها بشدند
زندگىها به دو صد نقش و نگار آمد باز(65)
روز آويختن از دامن يار آمد باز
زندگىها به دو صد نقش و نگار آمد باز(65)
زندگىها به دو صد نقش و نگار آمد باز(65)
امام كاظم (عليه السلام): يفرج بخروجه المومنون و اهل السماوات و لاييقى كافر و لامشرك الا كره خروجه. (73) مومنان و اهل آسمانها با ظهور او خوشحال و شاداب مىشوند ولى هيچ كافر و يا مشركى نمىماند جز اينكه ظهور او را ناخوش دارد. 2 ـ 2 ـ 8. شادمانى مسلمانان و مؤمنان درگذشته: لا يبقى مؤمن الا دخلت عليه تلك الفرحة فى قبره و ذلك حيث يتزاورون فى قبورهم و يتباشرون بقيام القائم؛ (74) مؤمنى نيست جز آنكه، اين شادمانى در قبر او نيز وارد آيد، هنگامى كه در قبرها به ديدار هم مىروند و قيام قائم را به هم بشارت مىدهند. 3 ـ 2 ـ 8. شادمانى همگانى: يفرح بخروجه اهل السماوات و مكانها؛ (75) به قيام او، اهل آسمانها و ساكنين آنها شادمانى كردند. امام صادق (عليه السلام): يفرح به اهل السماء و اهل الارض و الطيران الهواء و الحيتان فى البحر؛(76) اهل آسمان و زمين به وسيله ظهور او خوشحال مىشوند، پرندگان هوا و ماهيان دريا نيز با ظهور او شادى مىكنند. فعند ذلك تفرح الطيور فى او كارها و الحيتان فى بحارها و تفيضُ العيون و تنبت الارضُ ضعفَ اُكُلها؛ (77) در آن هنگام پرندگان در آشيانههاى خود شادمان مىشوند و ماهيان در قعر درياها شادمانى مىكنند و چشمهها سرازير مىشوند و زمين چندين برابر محصول خود، مىروياند. امام حسن عسكرى (عليه السلام) به امام زمان (عجل اللّه فرجه الشريف) فرمود: يود الطفل فى المهد لواستطاع اليك نهوضا و نواشطُ الوحشُ لو وجد نحوك مجازا تهتز بك اطرافُ الدنيا بهجة و تهتز بك اعطاف العِزِّ نُضرةً؛ (78) كودكى كه در گهواره آرميده، آرزو مىكند كه بتواند به سوى تو بشتابد، وحشيان صحرا آرزو مىكنند كه بتوانند به سوى تو راهى يابند. اقطار و اكناف جهان سبز و خرم مىشود، چهره دنيا خندان و قلههاى شرف و عظمت از تو شاداب و خرامان مىگردد. نهم: بهار، خير و بركت، طراوت و... همه و همه زمينه محبت را فراهم مىآورد، نفرتها از بين مىروند، گويى الفت و مهربانى و صميميت ارمغانى جدا ناشدنى از بهار است. 1 ـ 9. زدودن نفرتها و كينهتوزىها: و تذهب الشحناء من قلوب العباد و يذهب الشر و يبقى الخير؛ (79) كينهها را از دل مردم بيرون رود و شرّ از جهان رخت بربندد و تنها خير باقى بماند. 2 ـ 9. الفت: الفت، يكى از نعمتهايى است كه قرآن بر آن تأكيد فراوان دارد: و اعتصموا بحبل اللّه جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمة اخوانا و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها (80) ...؛ همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمتِ (بزرگ) خدا را برخود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او، برادر شديد و شما بر لب حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد.... ذريه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله)، چون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) كه بهار يتيمان (ربيع الايتام) (81) و بهار خير (ربيع الخير) (82) بود، مظهر رحمت الهىاند. مهدى فاطمه (عجل اللّه فرجه الشريف) كه رحمت واسعه الهى (83) است كمال رحمت، الفت و مهربانى را هديه مىآورد: بنا يؤلف اللّه بين قلوبكم بعد عداوة الفتنه كما الف بين قلوبهم بعد عداوة الشرك و بنا يصبحون بعد عداوة الفتنه اخوانا كما اصبحوا بعد عداوة الشرك اخوانا فى دينهم؛(84) خداوند به دست ما در ميان آنها الفت و صميميت ايجاد مىكند چنانكه پس از كينه توزىهاى شرك به دست ما در ميانشان صفا و صميميّت ايجاد نمود. بعد از عداوت روزگار فتنه، به وسيله ما برادرى خود را باز يابند، چنانكه بعد از عداوت شرك، به دست ما برادر ايمانى گشتند. 3 ـ 9. صميميّت: اذا قام القائم جاءت المزامله و ياتى الرجل الى كيس اخيه فيأخذ حاجته لا يمنعه؛ (85) هنگامى كه قائم قيام كند، دوستى واقعى و صميميت حقيقى پياده مىشود. هر نيازمندى دست مىبرد و از صندوق برادر ايمانى خويش، به مقدار نياز برمىدارد و صاحب صندوق هم او را منع نمىكند. دهم: برترين بهار، محبوبترين يار
شاد از وى شو مشو از غير وى
او بهار است و دگرها ماه دى(86)
او بهار است و دگرها ماه دى(86)
او بهار است و دگرها ماه دى(86)
بىزبان گويند سرو و سبزهزار
شكر آب و شكر عدل نوبهار(93)
شكر آب و شكر عدل نوبهار(93)
شكر آب و شكر عدل نوبهار(93)
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش(97)
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش(97)
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش(97)
1. بحار الانوار، ج 99 ص 101 باب 7؛ مفاتيح الجنان به نقل از سيد بن طاووس، بلد الامين ص 286؛ با تعبير «ربيع اليتام و نضرة الايتام»؛ مصباح كفعمى ص 497 با تغيير. 2. مثنوى معنوى، دفتر اول، 131. 3. كافى، ج 1، ص 198، تحف العقول؛ 439. 4. مثنوى معنوى، دفتر دوم، 246. 5. كمال الدين، 2، 67، باب 58؛ غيبت نعمانى، ص 238، باب 13. 6. ينابيع الموده، ج 3، ص 136؛ روزگار رهايى، 601. 7. بحار الانوار، 53، ص 85 باب 29. 8. منتخب الاثر، ص 472. 9. ينابيع الموده، ج 3، ص 78 و 132. 10. خصال / 2 / 626. 11. مستدرك على الصحيحين؛ ج 4، ص 557، كتاب الفتن و الملاحم؛ منتخب الاثر، ص 591. 12. احتجاج، 2، 290. 13. غيبت طوسى، ص 188. 14. بشارة الاسلام، ص 71؛ روزگار رهايى، ص 639. 15. غيبت نعمانى، باب 13، ص 230. 16. غيبت نعمانى، باب 13، 234. 17. روم / 41. 18. ديوان امام خمينى (ره)، ص 103. 19. دعاى ندبه، مفاتيح الجنان، ترجمه الهى قمشهاى. 20. همان. 21. اعلام الورى، فصل ثانى، 434؛ كمال الدين ج 2، باب 35، 372. 22. بشارة الاسلام، 297؛ روزگار رهايى، ص 524. 23. بشارة الاسلام، ص 71؛ روزگار رهايى، ص 639. 24. الملاحم و الفتن، 66؛ روزگار رهايى، 603. 25. ينابيع الموده، ص 92؛ روزگار رهايى، ص 500. 26. بحار الانوار، 51، 47، الزام الناصب، ص 25 و 237. 27. حج / 41. 28. غيبت طوسى، 187. 29. همان. 30.ينابيع المودّة، 3، 78. 31. الملاحم و الفتن، 66؛ روزگار رهايى، 603. 32. ارشاد/2/384. 33. ينابيع المودة، 3، 78؛ روزگار رهايى، 602. 34. علل الشرايع، 1، 161 باب 129. 35. خرائج، 3، 1165. 36. كشف الغمه، ج 2، 470. 37. الزام الناصب، ص 11. 38. اختصاص مفيد، ص 217. 39. غيبت طوسى، 180. 40. ينابيع الموده، ج 3، ص 86، روزگار رهايى، 601. 41. غيبت نعمانى، باب 13، 338. 42. امالى طوسى، باب 18، 512. 43. روضة الواعظين، 2، 485. 44. كشف الغمه، 2، 470. 45. الملاحم و الفتن، ص 137؛ روزگار رهايى 598. 46. غيبت، نعمانى، باب 13، 237. 47. كشف الغمه، ج 3، 262؛ روزگار رهايى، 596. 48. ارشاد، 2، 384. 49. مسند احمد، ج 2، 530؛ روزگار رهايى، 597. 50. كشف الغمة، ج 3، 261؛ روزگار رهايى 597. 51. الصواعق المحرقه، 164؛ روزگار رهايى، ص 642. 52. حديد: 17. 53. الزام الناصب، ص 244؛ روزگار رهايى ص 636. 54. الامام المهدى ص 57، روزگار رهايى ص 636. 55. غيبت نعمانى، 232. 56. مثنوى مولوى / دفتر اول / 92. 57. غيبت نعمانى، 233. 58. الزام الناصب، ص 128؛ روزگار رهايى، 106. 59. اصول كافى، ج 1، ص 412؛ روزگار رهايى، ص 109. 60. بشارة الاسلام، 297؛ روزگار رهايى، 514. 61. شرح نهج البلاغه / 1/ 113. 62. مثنوى، دفتر اول، 93. 63. بشارة الاسلام، 254؛ روزگار رهايى، 622. 64. اعلام الورى، 435؛ روزگار رهايى، 462. 65. ديوان امام، 125. 66. بشارة الاسلام، 243؛ روزگار رهايى 421. 67. الزام الناصب، 185؛ روزگار رهايى، 421. 68. الزام الناصب، 228؛ روزگار رهايى، 475. 69. ينابيع الموده، 3، 160، روزگار رهايى 78. 70. بشارة الاسلام، 254؛ روزگار رهايى 622. 71. نعمانى 152/. 72. المهدى 221؛ روزگار رهايى 526. 73. روزگار رهايى، 526 نقل از منتخب الاثر 439. 74. غيبت نعمانى، 323. 75. نعمانى / 223. 76. المهدى، 221؛ روزگار رهايى 526. 77. ينابيع المودة، ج 3، 136؛ روزگار رهايى، 601. 78. وفات العسكرى 49؛ روزگار رهايى، 531. 79. بشارة الاسلام، 249؛ روزگار رهايى 640. 80. آل عمران، 103. 81. بحار الانوار، 98، 320. 82. بحار الانوار، ج 15، ص 392. 83. زيارت آل يس (رحمة الواسعه) 84. البيان، 86؛ روزگار رهايى 594. 85. اختصاص مفيد، 24؛ روزگار رهايى، 631. 86. مثنوى، مولوى، دفتر سوم، 365. 87. الملاحم و الفتن 137، روزگار رهايى 598. 88. غيبت، نعمانى، 212. 89. تحف العقول، 516؛ كافى ج 1، 198. 90. تحف العقول، 516؛ كافى ج 1، 198. 91. بشارة الاسلام 185، روزگار رهايى 640. 92. بشارة الاسلام، 28 و 280؛ روزگار رهايى 601. 93. مثنوى، مولوى، دفتر ششم، 1123. 94. الحاوى للفتاوى، ج 2، 153؛ روزگار رهايى 599. 95. كشف الغمه، ج 3/ 324؛ روزگار رهايى 499. 96.بقره / 196. 97. حافظ.