بررسى نقش مذهب در انتخاب مجدد جرج دبليو بوش
سكولاريسم و جدايى دين از سياست، يكى از لوازم اساسى ليبراليسم است كه ساختارهاى حقوقى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى يك جامعه را فارغ از تأثيرگذارى و دخالت آموزههاى دينى ومذهبى مىداند. از ديدگاه جان لاك، بنيانگذار ليبراليسم، «حكومت براى حفظ وحمايت ازجان، مال و آزادى به وجود آمده است. جامعه مدنى، وظيفهاى مدنى دارد و انسان را وا نمىدارد تا به آموزه مذهبى خاصى بگرود يا به گروههاى مذهبى معينى بپيوندد. كاربرد زور براى دست يافتن به يكنواختى مذهبى هم غيرممكن است هم اين كه با اخلاق مسيحى مغايرت دارد».1 با اين همه، در عمل مشاهده مىشود كه مهمترين كشور حامىليبراليسم، يعنى ايالات متحده آمريكا، رويكردى مذهبى در خط و مشىهاى داخلى وخارجى خود در پيش گرفته است و با استفاده ابزارى از مذهب، در صدد سيطره صهيونيسم مسيحى بر جامعه آمريكا و تمام جهان مىباشد. نوشتار زير، ضمن بررسى اجمالى وضعيت مذهبى جامعه آمريكا وتعامل سياست با مذهب در اين كشور، به بررسىشخصيت، عقايد و اقدامات مذهبى جرج بوش، رئيسجمهور آمريكا و ميزان تأثير گذارى اين مؤلفهها در پيروزى مجدد وى در انتخابات اخير رياست جمهورى آمريكا مىپردازد. الف) بررسى وضعيت مذهب در آمريكا
از نظر دينى، اكثريت مردم آمريكا مسيحى هستند. در اين كشور، هر سه فرقه اصلى دين مسيحيت، پروتستان، كاتوليك و ارتدوكس، با توجه به مهاجر پذير بودن آن، حضور دارند؛ ولى جمعيت گروه مذهبى پروتستان، بيش از ساير گروههاست و بعد از آن، كاتوليكها و ارتدوكسها دومين و سومين گروه جمعيتى اين كشور را تشكيل مىدهند. مذهب پروتستان مانند مذهب كاتوليك، تمركزگرا نيست؛ چون كاتوليكهاى سراسر جهان، قيادت پاپ را مىپذيرند؛ ولى پروتستان مذهبى، داراى شاخهها و تقسيمات مختلفى است و به طور مرتب، تشكيلات جديد، ساخته و منشعب مىشود و در عين حال، اين گروهها پس از انشعاب، با همديگر خصومت، نزاع و جنگ فرقهاى ندارند؛ چون همه آنها پذيرفتهاند كه همگى پيرو يك مذهب هستند. تعداد گروههاى پروتستان به چند هزار تشكل مىرسد و هر يك، كليساهاى خاص خودشان را دارند و هر فرد مىتواند از يك تشكيلات مذهبى جدا شده، به تشكيلات ديگرى بپيوندد. در حال حاضر، بزرگترين شاخههاى كليساى پروتستان در آمريكا، شامل پروسبيترينها، متدوديستها، اپيسكوپولينها، باپتيستها و انواع گروههاى جديدتر بنيادگرا، مثل پنتكاستاليستها، سونتدىادونيستها، انواع افوَنجليستها و بالاخره مورمونها هستند.2 علاوه بر بنيادگرايى يهودى كه تأثيرات آن بر سياستهاى آمريكا مشهود است، در سى سال اخير، به طور محسوسى شمار اعضاى كليساهاى ليبرال كاهش يافته و بر شمار كليساهاى محافظه كار و بنيادگرا افزوده شده است. علت اين موضوع، اين است كه كليساهاى سنتى ليبرال، تنها بر روى معنويات تأكيد مىكنند؛ ولى فعاليت مذهبى و مناسك كليساهاى بنيادگرا، به صورت پرشور و احساسى برگزار مىشود و در ضمن يك احساس عميق همبستگى بين اعضا به وجود مىآيد و حتى به طور جمعى به حالت خلسه فرو مىروند. گروههاى اونجليست يا انجيلى ( Evangelist ) به شدت در عرصه تبليغ مذهب، فعال هستند و رسالت خودشان را در تبليغ دين و مسيحى نمودن ديگران تعريف كردهاند. يكى از بارزترين روشهاى مورد استفاده آنها، تبليغ از راه تلويزيون و شبكههاى راديويى و حتى ماهوارهاى به صدها زبان مختلف دنياست.3 اكثريت قريب به اتفاق 80000 كشيش بينادگراى پروتستان كه روزانه از 400 ايستگاه راديويى سخنپراكنى مىكنند، خواهان مشيت الهىگرايى هستند. در قرن گذشته در آمريكا، مبلغان مسيحى تلاش كردند تا نوعى احساس ترس از دنياى خارج را در مردم آمريكا القا كنند. فيلمهاى آرماگدون و طالع نحس از جمله فيلمهايى هستند كه در آنها مردم آمريكا با هجوم يك دشمن خارجى روبهرو مىشوند. هدف اصلى در اين فيلمها، ايجاد نوعى حالت وحشت در مردم آمريكا بود تا بتوان از اين حالت وحشت براى هجوم استفاده كرد.4 آنها اعتقاد دارند كه پيروان كليساى پروتستان، براى ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته مسيح راكه در تفاسير انجيل در قرن بيستم به عنوان پيشگويىهاى انجيل بيان شده، عملى نمايند. اين جريان نوظهور در پروتستانيسم، با عنوان «صهيونيسم مسيحى» شهرت دارد. طرفداران صهيونيسم مسيحى ( Christian Zionism ) مسيحيان پروتستانى هستند كه معتقد به آرماگدون « Armageddon » و نبرد آخرالزمان هستند و معتقدند براى ظهور دوباره مسيح بايد اقدامات و شرايط پيش از ظهور را فراهم كرد. اين جريان، يك پديده جديد دينى - سياسى در مسيحيت است كه براى اولين بار توسط كليساى انگليس در اواخر قرن نوزدهم ميلادى به وجود آمد. به اعتقاد مسيحيان صهيونيست، در مرحله وقوع آرماگدون، جنگى فراگير در جهان رخ مىدهد كه در آن، همه زمين به سختى نابود خواهد شد. اصل اين كلمه، هارمجيدو (يا هارمگيدو) است. مكان وقوع اين جنگ، صحراى مگيدو در شمال اسرائيل و كرانه غربى رود اردن است. در اين مكان، در گذشته، شهرى استراتژيك بوده كه در مسير عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب قرار داشته است. جنگهاى زيادى در اين مكان رخ داده است. اين جنگ، ميان نيروهاى خير (يهوديان) و نيروهاى شر( مسلمانان از ايران و روسيه) رخ مىدهد و به همه دنيا كشيده مىشود. ريگان، رئيسجمهور اسبق امريكا نيز بسيار تحت تأثير تعليمات دينى - كه توسط مادرش، نل ريگان ديده بود - قرار داشت. وى مىگويد: «اين نبى خشمگين، حزيقال است كه بهتر از هركسى، قتل عامى را كه عصر ما را به ويرانى خواهد كشاند، پيشگويى كرده است... اين علامت آن است كه فرا رسيدن آرماگدون، دور نيست». براى تبليغات تفكرات صهيونيستها، ابزارهاى فراوانى وجود دارد. 85% سرمايه هاليوود، متعلق به صهيونيستهاست. از اين رو، آنها به راحتى مىتوانند جهت رواج نظريات خود، به فيلمهاى سينمايى متوسل شوند. در فيلمهاى آرماگدون، ماتريكس، شمارش معكوس تا آرماگدون، امگا كد (يا مگيدو)و... بسيارى از كارگردانان و بازيگران معروف سينماى صهيونيست فعاليت مىكنند و در خدمت منافع اسرائيل هستند.6 مسيحيان بنيادگرا، با به خدمت گرفتن اصطلاح «قوم برگزيده» كه يهوديان، خودشان را با اين عنوان مىشناسانند، معتقدند در عصر حاضر، مسيحيان پروتستان آمريكا، رسالت ايجاد حكومت خدا را بر روى زمين بر عهده دارند و نه يهوديان معاصر. مسيحيان صهيونيسم، با تحريف مفاهيم دينى و سوء استفاده از عقايد مذهبى جامعه آمريكا، با شيطنتى خاص در صدد تعقيب منافع و اهداف نامشروع خود و ترسيم آيندهاى با تسلط كامل صهيونيزم بينالملل بر ساير ملتها و مذاهب جهان مىباشند. در يك جمعبندى، مىتوان مهمترين اهداف مسيحيان صهيونيست از ترويج چنين عقايدى را چنين بيان نمود: 1. تشويق و دلگرمى در گفتوگوهاى يهوديان و مسيحيان. 2. مقابله با افكار ضد يهودى. 3. آموزش با نگرش به ريشههاى يهودى دين مسيح (اين برنامه در 200 مدرسه با 100000 دانشجو اجرا مىشود). 4. اقدامات بشردوستانه در ميان پناهندگان يهودى. 5. مخالفت با مقامات يهودى ميانهرو كه به دنبال روشهاى مصالحهجويانه براى صلح در فلسطين هستند. 6. سوء استفاده از مسيحيت براى توجيه اعمال ضد حقوق بشر. 7. با تبليغ تفكرات تدبيرگرايى (يا مشيتگرايى) در ميان عموم تلاش مىكنند تا اين باور را به وجود آورند كه مسائلى كه رخ مىدهد، همان است كه در كتاب مقدس آمده و ما نبايد با آنها مبارزه كنيم.7 قدرتهاى بزرگ جهان، سياست خارجى خود را بر مبناى حوادثى كه پيش از آن رخ مىدهد جهت داده، نقشههاى نظامى خود را به شكلى سامان دادهاند تا آمادگىهاى لازم براى اين حادثه در آن رعايت شود. اين در حالى است كه مؤسسات دينى و رسانههاى اين دولتها نيز مردم خود را براى استقبال از اين حادثه آماده مىسازند. ب) تعامل سياست و مذهب در آمريكا
هر چند قانون اساسى آمريكا متضمن جدايى دين از سياست است، اما امروزه به وضوح شاهد حضور دين و ديدگاههاى ايدئولوژيك در بين جامعه و دولتمردان آمريكايى هستيم. اگر از نگاهى تاريخى بخواهيم كاربرد مذهب در سياستهاى داخلى و خارجى آمريكا را مورد بررسى قرار دهيم، با موارد متعددى روبهرو خواهيم شد كه عبارتند از: 1. در جريان مقابله با خطر نفوذ كمونيسم، از آن جا كه كمونيستها هميشه به ترويج بىخدايى و الحاد مىپرداختند، در نتيجه چنين تبليغى مورد پسند مسيحيان آمريكا هم نبود و همين عامل، يك انگيزه قوى را براى مبارزه با كمونيسم در جامعه مذهبى آمريكا ايجاد كرد. 2. در طول تاريخ آمريكا، بسيارى از رؤساى جمهور بر ريشههاى مذهبى خود تأكيد ورزيده، در سخنرانىهاى خود به تورات اشاره كردهاند. 3. استفاده كردن از نمادهاى مذهبى در فعاليتهاى سياسى، بيشتر به زمانى بر مىگردد كه احساس شد راست مسيحى و خصوصاً گروه «اكثريت معنوى» به عنوان يك نيروى تأثيرگذار در صحنه انتخابات حضور يافته است. جيمى كارتر هم كه از لحاظ سياسى، آدمى ليبرال است، عضو كليساى محافظهكار برتيست جنوبى مىباشد. 4. درانتخاب رونالد ريگان به رياست جمهورى ايالات متحده آمريكا نيز جمعيت طرفدار ارزشهاى اخلاقى، نقش مهمى داشت. ريگان پس از رسيدن به قدرت، برخى از شخصيتهاى راستگراى مسيحى را در پستهاى مهم سياسى منصوب كرد. مسائلى از قبيل كاهش پرداخت ماليات از سوى اولياى دانش آموزانى كه در مدارس اسقفى و مذهبى تحصيل مىكردند ، اجازه خواندن دوباره نماز در مدارس و محكوم نمودن حكم دادگاه عالى، جهت دادن مجوز سقط جنين، برخى از اقدامات مذهبى ريگان در عرصه سياست داخلى آمريكا بود و در عرصه سياست خارجى نيز با تغييردادن گفتمان مذهبى، شخصاً اتحاد جماهير شوروى را «امپراتورى شيطانى» ناميد و صحبت از جنگ ستارگان به ميان آورد. ريگان به طور مرتب از اصطلاح «آرماگدون» استفاده مىكرد و با استفاده از چنين عقايد مذهبى، حمايت همه جانبه آمريكا از اسرائيل را به عنوان مهمترين وظيفه ملت و دولت آمريكا ترسيم كرد. 5. گروه كوچكى متشكل از بنيادگرايان مسيحى بر هيئت حاكمه آمريكا تسلط يافتهاند. اينان نه تنها عهدهدار مناصب كليدى در دولت بوش هستند، بلكه تشكيل دهنده هستهها و گروه مشاورانىاند كه هم در شكل دادن به سياست آمريكا و هم در تنظيم مطالب تأثيرگذارترين و مهمترين روزنامهها و نشريههاى آمريكايى، بازىگر اصلىاند. سالها بود كه اين گروه، در همه عرصهها يك گروه حاشيهاى به شمار مىآمدند. آنها در اين دوران، عليه سقط جنين، همجنسبازى، هرزهگرى و مواد مخدر به مقابله پرداختند و با به قدرت رسيدن بنيامين نتانياهو در اسرائيل، در مورد نحوه مقابله اسرائيل با اعراب، پيشنهادهايى به وى ارائه نمودند.8 اعمال نفوذ لابى قدرتمند يهودى - صهيونيستى بر سياستمداران و مجامع سياست گذارى آمريكا، محور اصلى جهتگيرى سياست داخلى و خارجى اين كشور را در مسير دفاع و حمايت بى چون و چرا از دولت اسرائيل قرار داده است. تبليغات بنيادگرايان مسيحى به نفع اين دولت غاصب به حدى است كه 25% مردم آمريكا عملاً به اين فرقه پيوستهاند و اكثريت مردم آن كشور معتقدند كه به بركت حمايت دولتشان از رژيم صهيونيستى است كه خداوند به آنها روزى و نعمت مىدهد. ازسوى ديگر، آنها در فعاليتهاى خود تبليغ مىكنند كه صلح، نتيجهاى در بر ندارد و بايد به دنبال جنگ بود و با استناد به آيات انجيل اثبات مىكنند كه اكنون در آخرالزمان حضور داريم (نظريه جنگ تمدنها و مخالفت با روند صلح خاورميانه). ساير مردم جهان نيز از آثار سوء اين تبليغات بىبهره نيستند. سربازان اسپانيايى شركت كننده در جنگ عراق، خود را نمايندگان مسيح مىدانند و از علائم جنگهاى صليبى استفاده مىكنند. 6. اعمال نظر تشكلهاى مذهبى درمسائلى نظير طلاق، سقط جنين، حقوق همجنس بازان، اجراى مراسم مذهبى در مدارس، خانواده و جايگاه آن، همواره از موضوعات مهمى بودهاند كه هم در حوزه سياستگذارى و هم در حوزه عملكرد و جهتگيرىهاى مسئولين اجرايى آمريكا، تأثيرگذار بوده است. 7. در سال 2001م. نيز عليرغم آن كه غرب سه قرن شعار سكولاريزم و جدايى دين از سياست و زندگى اجتماعى را داده است، رئيسجمهور آمريكا جرج بوش دوم، در خطابه تحريكآميز خود كه پس از ويران شدن برجهاى دوقلوى تجارت جهانى در نيويورك ايراد نمود، همانند پاپ اوربان دوم، سخن از جنگ صليبى دوم، به ميان مىآورد. او به عنوان نماينده تمام عيار آمريكا، نه تنها ضرورتى در ادامه يك رفتار سكولار و غيردينى نمىبيند، بلكه علاوه بر سخنان حماسى مذهبى، كابينهاى تشكيل مىدهد كه اعضاى كليدى آن از چهرههاى كليسارو و مقدسمآب مسيحى هستند. 8. تربيت نسل آينده سياستمداران آمريكا بر اساس اصول واعتقادات مذهبى توسط بنيادگرايان مسيحى، شاهد ديگرى بر دخالت مذهب در سياست آمريكاست؛ به عنوان نمونه در دانشگاه ريجينت - كه دانشگاهى مسيحى است - رشته هاى حقوق، علوم سياسى و روزنامهنگارى تدريس و دانشجويان براساس آموزههاى مذهبى يهودى - مسيحى پرورش مىيابند.9 ج) ابزار مذهبى بوش و نقش آن در پيروزى مجدد وى در انتخابات اخير آمريكا
همچنان كه گذشت، در طول تاريخ آمريكا دخالت مذهب در سياست - عليرغم سكولار بودن اين كشور- به صورت متعدد اتفاق افتاده است. بسيارى از رؤساى جمهور اين كشور چه در مبارزه انتخاباتى خود و چه در اعمال سياست داخلى و خارجى خويش، از عامل مذهب استفاده كردهاند؛ ولى بعد از ورود جورج دبليو بوش، مذهب نقش بسيار مهم و ارزندهاى در عرصه سياسى آمريكا، به ويژه در سياست خارجى آن پيدا نمود. تفكرات جرج بوش، زاييده تفكر ايدههايى است كه از سالها پيش به وسيله مبلغان انجيل در اذهان مردم آمريكا در حال تزريق شدن بود. خبرنگار كاخ سفيد در زمان جرج بوش پدر در كتابى در مورد خاطرات خود مىنويسد: پدر جرج واكر بوش در زمان به دنيا آمدن وى، نام او را جرج واكر بوش ( Goarge walker Boucsh ) گذارد؛ زيرا مىخواست و اعتقاد داشت كه فرزند او، همان ديكتاتور آخرزمان است كه به مدت هفت سال بر زمين حكومت خواهد راند. ديكتاتورى كه انجيل يوحنا وى را 666 معرفى مىكند. در كتاب يوحنا آمده است: در آينده ديكتاتورى ظهور خواهد كرد كه يك حكومت جهانى را رهبرى خواهد كرد و نوعى اتحاد نظامى و اقتصادى بين كشورهاى جهان به وجود خواهد آورد. انجيل يوحنا اين ديكتاتور آخرالزمان را با عدد 666 معرفى كرده است. همچنان كه پدر جرج بوش با افزودن نام ميانى «واكر» به اسم جرج بوش، تلاش كرد كه همان 666 آخرالزمان باشد.10 جورج بوش در ايام جوانى زندگى خود، كارنامه چندان درخشانى نداشته است. وى در سال 1985م. پس از حدود دو دهه مىگسارى و بطالت، وارد يك گروه مطالعاتى كتاب مقدس شد و طى مدت دو سال، موفق شد مطالعه هر دو كتاب مقدس (تورات و انجيل) را به پايان رساند. وى به مدد اين موفقيت بزرگ، توانست عيب بزرگ مىگسارى را از عادات شخصى خود پاك كند و گام در راه جديدى بگذارد.11 هوارد فاينمان در گزارشى كه در مجله نيويورك زير عنوان «بوش و خدا» به چاپ رساند، چنين توضيح داد: بوش كه ذوق كمىدر مسائل تجريدى داشت، ولى در رابطه با مردم بسيار كنجكاو بود، به داستان تغيير مذهب پل، توجه بسيار نشان داد. از آن جا كه بوش اعتقادات مذهبى را با بهرهبردارى از وسايل ارتباط جمعى درهم مىآميزد، در دو دورهاى كه فرماندار بود، مرتباً همراه با چندين غيبگو در نمايشهاى تلويزيونى ظاهر مىشد. او علاقه فراوانى به جيمز دابسن يكى از اين غيبگوها و مجرى برنامه يك گروه دست راستى افراطى مذهبى، به نام «تمركز بر خانواده» و نيز جيمز رابينسن يك مبلغ تلويزيونى انجيل داشت و آنها را بسيار تحسين مىكرد.12 جورج دبليو بوش در سال 1993م. در زمان انتخابات فرماندارى تگزاس، چنين گفته بود: «تنها مؤمنان به عيسى مسيح، به بهشت مىروند». بوش، زمانى كه فرماندار تگزاس بود و تصميم گرفت براى كسب مقام رياست جمهورى به رقابت با ساير مدعيان برخيزد، تصميم شخصى خود را «مأموريتى از جانب خدا» ناميد كه بر دوش او نهاده شده است. او سعى خواهد كرد به اين مأموريت پيغمبرگونه، جامه عمل بپوشاند. در اين راستا، او تمامىكشيشهاى معروف منطقه را دعوت كرد تا طى يك مراسم روحانى كه در مورد سياستمداران چندان مسبوق به سابقه نيست، با وى «بيعت» كنند. او به كشيشهاى ميهمان گفت: وى (مشخصاً از جانب خدا) براى نامزدى پست رياست جمهورى برگزيده شده است. وقتى بوش تصميم گرفت كه در انتخابات رياستجمهورى دوره گذشته شركت كند، «كارل رووه»، استراتژيست سياسى آمريكايى به بوش نصيحت كرد كه بهتر است تا حد امكان درباره عقايد مذهبىاش با مردم آمريكا سخن بگويد. بوش در تمامىمراحل مبارزات انتخاباتىاش تأكيد ورزيده بود كه عيسى مسيح، متفكر محبوب اوست؛ «چون ناجى قلب او بوده است» وخود را «مردى با عشق مسيح در دل» معرفى مىكرد. وقتى يك خبرنگار از او درباره فيلسوف مورد علاقهاش پرسيد، بوش پاسخ داد: « مسيح؛ زيرا او قلب مرا تسخير كرده است».13 او در اولين سخنرانىاش به عنوان رياستجمهورى اعلام كرده بود كه « فرشتهاى بر فراز گردباد قرار دارد و طوفان را هدايت مىكند»؛ قياسى غريب و متحيركننده، با الفاظى بيشتر شبيه به پيشگويىهاى تورات. او به محض آن كه قدرت را به دست گرفت، روز بيستم ژانويه را روز ملى نيايش اعلام كرد؛ در حالى كه چنين روزى قبلاً در ماه مى وجود داشت. چندى بعد نيز برنامهاى اعلام كرد كه طبق آن به كودكانى كه در مدارس دولتى تحصيل مىكردند و مشكلات تحصيلى داشتند كمك شود تا جذب مؤسسات مذهبى شوند. در 23 ژانويه 2000م. او در جمع مردم اعلام كرد كه قصد دارد بودجه مربوط به مؤسسات تنظيم خانوادهاى را كه چه در خاك آمريكا و چه در خارج از آن با سقط جنين موافق هستند، قطع كند. در همان روز، هزاران طرفدار دست راستى افراطى مسيحى و كسانى كه به او رأى داده بودند، در واشنگتن جمع شدند و خواستار لغو لايحه قانونى شدن سقط جنين كه در سال 1973م. توسط دادگاه عالى تصويب شده بود، گشتند. آلن ليشمن، تاريخدان دانشگاه واشنگتن در آن هنگام نوشت: «اختلاط سياست و مذهب، توسط يك رئيسجمهور، در دو هفته اول اشتغال، در تاريخ آمريكا بىسابقه بوده است».14 پس از وقايع يازده سپتامبر، اقدامات رياستجمهور به طور آشكارى رنگ مذهبى غليظترى به خود گرفت. كلمه «شيطان» كه در متون مذهبى بسيار رايج است، اغلب در گفتههاى وى به كار مىرفت؛ او در سال 2001م. در سخنرانى خود گفت: اهريمن در بين ماست( The evil is one among us ) از نظر او، اسامه بن لادن و گروهش، تجسمى از شيطان بودند. بوش زمانى كه در حال تدارك آغاز جنگ عليه عراق بود، اعلام كرد: «اين كشور [آمريكا] و دوستان ما همگى در برزخى ميان جهانى پر از صلح و صفا و جهنمى پر از آشوب و اختناق به سر مىبرند و دائماً صداى زنگ خطر را مىشنوند. يك بار ديگر، اين وظيفه [از جانب خدا] بر دوش ما نهاده شد تا از آرامش و آسايش مردممان و اميدوارىهاى نوع بشر دفاع كنيم. ما اين مسئوليت را با جان و دل مىپذيريم... و ما با اطمينان به پيش مىرويم؛ زيرا اين مسئوليت تاريخى به دوش كشورى نهاده شده است كه شايستگى آن را كاملاً دارد». به نظر نمى رسد كه بوش ترديد چندانى در ابراز عقايد مذهبىاش داشته باشد. در يك سخنرانى ديگر در سپتامبر 2002م. بوش در رابطه با پروژه جنگىاش به بيان عباراتى ايدئولوژيك [از دين مسيحيت] پرداخت و گفت: «و نور [آمريكا] به تاريكى و ظلمت [دشمنان آمريكا] تابيده است و ظلمت هرگز بر نور فائق نخواهد آمد». بار ديگر، وقتى بوش در يك سوئيت پروازى در بيرون پايگاه هوايى «آبراهام لينكلن» حاضر شد، خطاب به نظاميان آمريكايى گفت: «هر جا كه برويد، حامل پيام اميدوارى و صلح هستيد... پيامىكه ازلى است و هنوز هم به قوت خود باقى است. به قول عيسى مسيح، اسيران و بردگان را آزاد كنيد! آنهايى را كه در قيد و بند تاريكى و ظلمت گرفتار آمدهاند رهايى بخشيد».15 عبارات فوق و اصطلاحاتى نظير «مأموريت آسمانى» و يا «جنگ صليبى» و واژه «آرماگدون» كه دردوره رياست جمهورى بوش پسر به اوج خود رسيده و او دائماً خود را يك مسيحى باز تولد يافته، معرفى مىكند، ناشى از اعتقاد بوش به صهيونيسم مسيحى است كه شباهت بسيار زيادى به ادعاهاى پيغمبران دروغين عهد عتيق دارد. در جريان مبارزات انتخاباتى اخير آمريكا، يكى از مهمترين عواملى كه به پيروزى مجدد جورج بوش انجاميد، مسئله مذهب بود. او خود را يك مسيحى واقعى مىداند و در سخنانش به كرّات از عبارات انجيل استفاده مىكند. او كه به خاطر جنگ عراق محبوبيتش را از دست داده بود، با شعارهايى مانند مبارزه با سقط جنين و مقابله با فساد اخلاقى دولتمردان، از آن نوع كه كلينتون به آن دچار شده بود و مخالفت با ازدواج همجنس گرايان، بالاخره توانست رأى مسيحيان ديندار آمريكا را براى پيروزى به دست آورد. نتيجه انتخابات حاكى از اين بود كه بنيادگرايان مسيحى كه در ايالتهاى مركزى و تا حدى جنوب شرقى آمريكا متمركز هستند، بيشترين آراى را براى بوش كسب كردند. بر پايه آمار به دست آمده از شركتكنندگان در انتخابات اخير رياستجمهورى آمريكا، 23 درصد آنان به خاطر عقايد مذهبى، 13 درصد به خاطر جنگ عراق و همچنين 17 درصد به خاطر مسائل اقتصادى در اين انتخابات شركت كردهاند. گفتنى است كه رقم بالايى از شركتكنندگان با اعتقادات مذهبىشان، نقطه ضعف جان كرى در انتخابات بودند. بيشتر آنان لاابالىگرى مذهبى را كه تا اندازهاى در عقايد جان كرى و تيم او در آن دخالت داشته است، دليل شكست كرى در انتخابات مىدانند.16 سرانجام اين كه بوش پسر بر خلاف پدرش، دائماً از سمبوليسم مذهبى استفاده مىكند و خودش را يك مسيحى متدين نشان مىدهد كه سياست را از دين جدا نمىداند.1. عبدالرحمن عالم، تاريخ فلسفه سياسى غرب، تهران :وزارت خارجه،مركز چاپ وانتشار،1377، ص 289. 2. مذهب در آمريكا، گفت وگو با دكتر كاووس سيد امامى، روزنامه ايران، شنبه آبان، . 3. همان. 4. مسيحيان صهيونيست، جرج بوش و ديكتاتور آرماگدون، خبرگزارى مهر. 5. واقعه آرماگدون، غرب و آمادگيهاى پيش از ظهور،عبدالكريم زبيدى، ترجمه امين ميرزايى، فصلنامه موعود ش28. 6. محمد صالح مفتاح، سايت رهپويان. 7. به نقل از: مسيحيت صهيونيستى، سايت موعود. 8. يهودگرايى بوش،مرتضى شيرودى، ماهنامه پرسمان شماره 21 خرداد ماه 1383. 9. مسيح يهودى و فرجام جهان، همان، صص10-11. 10. مسيحيان صهيونيست، جرج بوش و ديكتاتور آرماگدون، خبرگزارى مهر. 16- زبان مذهبى بوش، على عبدالمحمدى، روزنامه شرق26 /1382/9 به نقل از Nation . 11. انجيلگراى مدرن، اريك لوران روزنامهنگار و كارشناس سياست خارجى -ترجمه ياسمن شيبانى، منبع: باشگاهانديشه. 12. زبان مذهبى بوش، همان. 13. انجيلگراى مدرن، همان. 14. زبان مذهبى بوش، همان. 15. مذهب برگ برنده بوش در انتخابات آمريكا!، سايت بازتاب، آبان .