شرح دعاي كميل
حجةالاسلام والمسلمين حسين انصاريان2. رحمت و مهرباني
در ابتداي بحث در توضيح رحمت خدا تا جايي كه اقتضا داشت مطالب مشروح و مفصّلي نگاشته شد، و خوانندگان عزيز را به اين حقيقت توجّه دادم كه رحمت رحيميه حق شامل انسان هايي ميشود كه به لوازم بندگي و طاعت ملتزم باشند، و به خصوص نسبت به بندگان پروردگار با رحمت و مهرباني معامله كنند، و از ستم بر آنها و رنجاندنشان، و پايمال كردن حقّشان، و سختگيري بر آنان بپرهيزند، و همواره قاعده ريشه دار (ارحم تُرحم)1 مهرباني كن تا به تو مهرباني شود را مورد توجه قرار دهند.انسان اگر درباره فرائض و واجبات الهي كوتاهي كند و از عمل به دستورات حق روي بگرداند، و از گناهان دوري نكند، و با مردم با بيمهري، و از سر تلخي و خشم رفتار كند، نبايد از حضرت حق و از ديگران خود توقع مهر و رحمت داشته باشد.در مورد رحمت حق روايات بسيار مهمي در كتابهاي با ارزش حديث وارد شده است كه به بعضي از آنها اشاره ميشود:رسول خدا(ص) فرمودند: «انّ للّه تعالي مأة رحمة انزل منها رحمة واحدة بين الجن والانس والطير والبهائم والهوام فبها يتعاطفون و بها يتراحمون و آخرتسعا و تسعين رحمة يرحم الله بها عباده يوم القيامة؛2 خدا را صد رحمت است كه يك رحمتش را ميان جن و انسان و پرندگان و حيوانات و وحشيها نازل كرده و همه آنان به وسيله آن يك رحمت به يكديگر محبت و مهر ميورزند و با نود و نه رحمت ديگر در روز قيامت به بندگانش رحم ميكند.در جاي ديگر نيز فرموده: «انّ الله عزوجل يقول يوم القيامة للمؤمنين هل اجبتم لقائي؟ فيقولون: نعم يا ربّنا فيقول لم؟ فيقولون: رجونا عفوك و مغفرتك فيقول: قد اوجبت لكم مغفرتي؛3 خداي عزوجل روز قيامت به مؤمنين ميگويد: لقاي مرا دوست داشتيد؟ ميگويند آري اي پروردگارمان! ميگويد براي چه؟ ميگويند: چون به گذشت و آمرزشت اميد داشتيم، ميگويد آمرزشم را بر شما واجب نمودم.»هم چنين ميفرمايد: «يقول الله يوم القيامة، اخرجوا من النار من ذكرني يوما أو خافني في مقام؛4 خدا روز قيامت ميگويد: هر كس مرا يك روز ياد كرده، يا در مقامي از من ترسيده از آتش بيرون آوريد.»و نيز آن حضرت فرمود:«الله تعالي ارحم بعبده المؤمن من الوالدة الشفيقة بولدها؛5 خداي تعالي به بنده مؤمنش از پدرِ مهربان نسبت به فرزندش مهربانتر است.»البته بايد به اين حقيقت توجّه كنيم كه سبب جلب رحمت خدا عبادت و طاعت و دوري از گناه و مهرورزي به ديگران است. در روايت با ارزشي از پيامبر خدا نقل شده است:«الرّاحِمُون يَرحمهم اللّه إرحموا مَنْ فِي الأرض يَرحمكم مَن فِي السِّماء؛ خدا به رحمت كنندگان رحم ميكند، لذا به هر كس در زمين است رحم كنيد تا خدا به شما رحم كند.»صاحب كتاب «انيس الليل» از كتاب «زينة المجالس» نقل ميكند كه در حديث آمده: وقتي موسي در مقام راز و نياز به پروردگار عرض كرد: به كدام خصلت از خصايل به رضايت و خوشنودي تو اختصاص يافتم؟ خطاب رسيد: وقتي كه گوسفندان شعيب را ميچراندي و به كار چوپاني اشتغال داشتي در يك روز تابستاني كه هوا حرارت زيادي داشت بزغالهاي از گله گريخت، تو دنبال آن روان شدي و مسافت زيادي رفتي و از زيادي حرارت و بسياري حركت به رنج و زحمت افتادي، چون به آن حيوان رسيدي او را در كنار گرفتي و گفتي مرا و خودت را به مشقت انداختي سپس او را به دوش گرفتي و به گله باز گرداندي، پس به خاطر مهر و محبتي كه به او ورزيدي تاج اصطفا بر سرت نهادم، و كمربند كرامت بر كمرت بستم و تو را به مقام رسالت و نبوّت برگزيدم.6در حديث آمده: «قال رجل للنبي(ص)ـ: احبّ ان يرحمني ربّي قال: ارحم نفسك وارحم خلق الله يرحمك الله؛7 مردي به پيامبر گفت: دوست دارم پروردگارم به من رحم كند، فرمود: به خودت و به آفريدهها رحم كن كه خدا به تو رحم ميكند.»آن حضرت فرمود:«تعرضوا الرّحمة الله بما أمركم به من طاعته؛8 خود را به سبب طاعتي كه خدا شما را به آن امر كرده در معرض رحمت خدا قرار دهيد.»اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «ابلغ ما تستدر به الرّحمة ان تضمر لجميع الناس الرحمة؛9 رساترين چيزي كه به سبب آن، رحمت فراوان و زياد ميشود اين است كه درباره همه مردم قصد رحمت داشته باشي.»و نيز آن حضرت فرمود: «بالعفو تنزل الرّحمة؛10 با گذشت از مردم رحمت نازل ميشود.»و نيز فرمود: «رحمة الضعفاء تستنزل الرحمة؛11 مهرباني و رحمت نسبت به ناتوانان، رحمت خدا را بر رحم كنندگان نازل ميكند.»امام باقر (ع) فرمود: «تعرض للرّحمة و عفو الله بحسن المراجعة واستعن علي حسن المراجعة بخالص الدعاء والمناجاة في الظلم؛12 خود را با توبه و بازگشت نيك در معرض رحمت و عفو خدا قرار بده و براي بازگشت نيك از دعاي خالص و راز و نياز در دل شب تار كمك بخواه.»رضا و قناعت نسبت به رزق و روزي
وجود مقدّس و مباركي كه همه موجودات عرصه غيب و شهود جلوه علم و حكمت و عدل و رحمت اويند و به اراده استوارش آنان را پديد آورد و هر يك را در قرارگاه معيّن خودشان قرار داد و به سوي هدفي كه براي آنها مقرّر نموده است هدايت كرد، رزق و روزي هر كدام را بر پايه اقتضاي حياتش و مناسب با زندگي و شأنش بر عهده گرفت و بر خود لازم و واجب فرمود كه روزي آنان را بر اساس تكاپو و فعاليتي كه براي به دست آوردن روزي از خود نشان ميدهد به او برساند:«وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَي اللّهِ رِزْقُهَا؛13 هيچ جنبندهاي در زمين نيست مگر اين كه روزي و رزقش بر عهده خداست.»خداي مهربان براساس مصلحت و حكمت، روزي بندگان را به دو صورت به آنان ميرساند: به گروهي گسترده و وسيع و به فرقهاي محدود و تنگ:«إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا؛14 همانا پروردگارت روزي را براي هر كس كه بخواهد وسعت ميدهد و تنگ ميگيرد، يقينا او به بندگانش آگاه و بيناست.»خداي كريم براي اين كه بندگانش بتوانند روزي حلال و پاك به دست آورند راههاي مشروعي؛ چون دام داري، زراعت، تجارت، صنعت و مشاغل مثبت ديگري كه محصول فكر و عقل و قدرت بازوست قرار داده و براي احدي از راههاي نامشروع ـ چون دزدي، غارت، چپاول، رشوه، ربا، غصب، مشروب فروشي ـ رزق و روزي مقرّر نكرده است. البته به اندازهاي كه مردم از حرام به دست ميآورند از روزي حلال آنان ميكاهد.قرآن مجيد و روايات، مردم را براي به دست آوردن روزي حلال از طريق كسبهاي مشروع تشويق ميكنند. وسعت و تنگي رزق را پس از به دست آوردنش از راه مشروع مصلحت خدا نسبت به انسان ميدانند كه واجب است انسان به اين مصلحت خواهي با كمال رضايت و خوشنودي تن دهد.آيين مقدس اسلام طلب روزي حلال را واجب و آن را عبادتي بزرگ برشمرده و زحمت كشيدن و رنج بردن و به كار گرفتن بدن را براي به دست آوردن رزق، كليد بسياري از ارزشها ميداند:در بسياري از روايات از رسول خدا نقل شده است:«طلب الحلال فريضة علي كلّ مسلم و مسلمة؛15 دنبال (روزي) حلال رفتن بر هر مرد و زن مسلماني واجب است.»در جاي ديگر ميفرمايد: «طلب الحلال فريضة بعد الفريضة؛16 دنبال حلال رفتن، واجبي پس از واجب ديگر است.»و «طلب الحلال جهاد؛17 دنبال حلال رفتن جهاد در راه خداست.»روايات اسلامي اموري را مطرح كردهاند كه به كارگيري آنها سبب اضافه شدن و وسعت رزق است.هنگامي كه از سوي شخصي به رسول خدا گفته شد: علاقه دارم رزق و روزي بر من وسعت يابد، حضرت فرمود:«دُم علي الطهارة يوسع عليك في الرزق؛18 بر پاكي و طهارت مداومت كن، كه رزق و روزي بر تو وسعت خواهد گرفت.»اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «مواساة الأخ في الله عزوجل تزيد في الرزق؛19 كمك و ياري رساندن به برادر ديني روزي را ميافزايد.»آن حضرت فرمود: «استعمال الأمانة يزيد في الرزق؛20 به كارگيري امانت روزي را اضافه ميكند.»امام باقر(ع) نيز فرمود: «عليك بالدّماء لاخوانك بظهر الغيب فانّه يهيل الرزق؛21پشت سر برادران دينيات به آنان دعا كن كه اين دعا كردن روزي فراواني را بر تو فرود ميريزد.»امام صادق(ع) هم فرمود:«من حسن برّه أهل بيته زيد في رزقه؛22 كسي كه نيكوكاري اش به خانوادهاش زيبا و نيكو باشد، به روزياش افزوده ميشود.» «حسن الخلق يزيد في الرزق؛23 اخلاق حسنه رزق را ميافزايد.»فعاليت و كوشش براي به دست آوردن روزي حلال از امور باارزش و جزء عبادات بسيار مهم اسلامي است.رسول خدا ميفرمايد:«من أكل من كديده نظر الله اليه بالرحمة ثم لايعذبه ابدا؛24 كسي كه از تلاش و زحمت خودش تحصيل روزي كند خدا به او نظر رحمت مياندازد و هرگز او را عذاب نميكند!»و نيز آن حضرت فرمود: «من أكل من كدّيده كان يوم القيامة في عداد الأنبياء و يأخذ ثواب الانبياء؛ كسي كه از راه تلاش و زحمت خودش روزي به دست آورد، روز قيامت در شمار پيامبران است و پاداش پيامبران را دريافت ميكند.»حضرت رضا(ع) نيز فرمود:«انّ الّذي يطلب من فضل يكف به عياله أعظم اجرا من المجاهد في سبيلحرص و طمع
رزق و روزي را نميافزايدو كليد افزايشثروت پاك و حلال نيستبلكه حرص و طمع آدمي رابه حرام دچار ميكندحرامي كه پايههاي ايمان راسست و اصول اخلاق را نابودو دنيا و آخرت انسان راتباه ميكندو سبب بر باد رفتن آبرو ميشود.الله؛25 به يقين كسي كه رزق خدا را با تلاش مشروع خود ميطلبد، تا اهل بيتش را به سبب آن از گدايي و نيازمندي حفظ كند پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است.»رسول خدا فرمود:«العبادة عشرة أجزاء تسعه اجزاء في طلب الحلال؛26 عبادت ده جزءاست كه نه جزء آن در طلب حلال است.»در هر صورت رزق، واقعيتي است كه بر سفره گسترده جهان نهاده شده و نسبت به هر كسي هم اندازه معيّن دارد و اين اندازه معيّن بر پايه مصلحت خدا است. گستردگي نعمت نشانهاي بر محبوبيت صاحب نعمت نزد خدا نيست و تنگي و ضيق نعمت هم علامت مغضوب بودن عبدي كه داراي تنگي نعمت است نميباشد، بلكه نعمت فراوان و تنگي رزق براي اهل دنيا زمينه امتحان است تا ثروتمند به شكر و تنگدست به صبر امتحان شود و شاكر از اين راه و صابر از اين طريق به پاداش عظيم الهي برسند. نيز ثروتمند با انفاق مال به تنگدست اجري افزون دريافت كند و تنگدست با حفظ شخصيت خويش و صبر بر قضاي الهي به جزايي فوق العاده نائل شود.آن كه در وسعت رزق است بايد بداند كه اگر قيام به سپاسگزاري ـ كه خرج كردن نعمت در مسير صحيح و قرار دادن نعمت در مخارج مشروع است ـ ننمايد به عذاب دنيايي، و آخرتي گرفتار ميگردد و آن كه در ضيق و تنگدستي است هم اگر در برابر اين تنگدستي صبر نكند و استقامت نورزد و دين را براي رفع تنگدستي با مردم نامرد معامله كند به عذاب دنيايي و آخرتي دچار خواهد شد. در اين كه وسعت رزق و تنگي آن، امتحان و آزمايشي از جانب خداست اميرمؤمنان ميفرمايد: «و قدّر الارزاق فكثرها و قلّلها و قسمها علي الضيق و السعة فعدل فيها ليبتلي من أراد بميسورها و معسورها و ليختبر بذلك الشكر و الصبر من غنّيها و فقيرها؛27... و روزي مردم را مقدر فرمود و آن را براي برخي فراوان و براي بعضي ديگر اندك قرار داد و ارزاق را بر پايه تنگي و وسعت قسمت كرد. در اين تقسيم بندي عدالت به خرج داد تا هر كس را بخواهد با فراواني رزق و كمي و تنگي آن آزمايش كند و به اين وسيله ثروتمندان و تنگدستان را از جهت شكر نعمت و تحمل سختي در مجراي امتحان قرار دهد.»از طرف ديگر مؤمن بايد به تقسيم عادلانه حضرت حق نسبت به رزق و روزي، و آن چه سهم او شده است راضي و خشنود باشد و از خشم گرفتن به تقسيم حق و سهم رزقش ـ به ويژه اگر به او بنابر مصلحت تنگ گرفته باشد ـ راضي و خشنود باشد و با اقتداي به امام عارفان و سرمشق مؤمنان حضرت علي ـ عليه السلام ـ حال رضا و خشنودي را به طور دائم براي سلامت دنيا و آخرتش از خدا بخواهد و با زاري و تضرع به درگاه حضرت حق عرضه بدارد:«ان تسامحني و ترحمني و تجعلني بقسمك راضيا قانعا؛ پروردگارا نسبت به من سهل انگار باش، و مرا مورد رحمت قرار ده و به سهمي كه از روزي نصيب من نمودهاي مرا خشنود و قانع ساز.»امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در اين زمينه ميفرمايد:«كيف يكون المؤمن مؤمنا و هو يسخط قسمه و يحقّر منزلته و الحاكم عليه الله؛28 چگونه مؤمن مؤمن است در حالي كه به سهم رزق و روزي اش ناخرسند است و منزلت و جايگاهش را كوچك ميشمارد، در صورتي كه خدا حاكم بر همه شئون اوست.»رسول خدا(ص) ميفرمايد: به جبرئيل گفتم تفسير رضا چيست؟ جبرئيل گفت:«الراضي لايسخط علي سيّده أصاب من الدنيا أم لم يصب و لا يرضي لنفسه باليسير من العمل؛29 شخص راضي بر آقاي خود حضرت حق خشم نميگيرد؛ چه به چيزي از دنيا برسد يا نرسد و نسبت به خود به عمل اندك راضي نميشود.»امام صادق(ع) فرمود:«أرض بما قسم الله لك تكن غنيّا؛30 به آن چه خدا از روزي و رزق نصيب تو كرده خشنود باش كه بينياز ميشوي.»اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايد:«من رضي من الله بما قسم له استراح بدنه؛31 كسي كه از خدا نسبت به رزقي كه سهم او قرار داده راضي باشد، بدنش استراحت ميكند.»امام صادق(ع) هم فرمود:«من لم يرض بما قسم الله عزوجل اتهم الله تعالي في قضائه؛32 كسي كه به روزي و رزق خدا ـ كه بر پايه مصلحت او قرار داده ـ رضايت ندهد خدا را در حكمراني و تدبيرش متهم نموده است.»هنگامي كه از اميرالمؤمنين(ع) تفسير آيه شريفه: «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً؛33 را پرسيدند، فرمود: حيات طيبه قناعت است.»نيز آن حضرت فرمود:«انتقم من حرصك بالقنوع كما تنتقم من عدوّك بالقصاص؛34 از حرص و آزمندي خود كه تو را به عرصهگاه حرام وارد ميكند، و دين و دنيايت را تباه مينمايد با قناعت به داده خدا انتقام بگير، چنان كه از دشمنت با قصاص انتقام ميگيري.»در معارف اهل بيت(ع) آمده: حرص و طمع، رزق و روزي را نميافزايد و كليد افزايش ثروت پاك و حلال نيست، بلكه حرص و طمع آدمي را به حرام دچار ميكند، حرامي كه پايههاي ايمان را سست و اصول اخلاق را نابود و دنيا و آخرت انسان را تباه ميكند و سبب بر باد رفتن آبرو ميشود.قناعت به حلال خدا و آرام بودن به سهمي كه از روزي براي انسان مقرر شده گنجي است كه پايان ندارد و حقيقتي است كه خير دنيا و آخرت آدمي را تضمين ميكند.رسول خدا ميفرمايد:«خيار أمتي القانع، و شرارهم الطامع؛35 خوبان امتم قانعانند و بَدان آنها طمع كارانند.»امام باقر(ع) ميفرمايد:«أكل عليّ من تمر ذقل ثم شرب عليه الماء، ثم ضرب علي بطنه و قال: من ادخله بطنه النار فابعده الله؛36 علي(ع) بدترين نوع خرما را ـ كه در بازار ارزشي نداشت ـ ميخورد، سپس روي آن آب مينوشيد، آنگاه بر شكمش ميزد و ميگفت: كسي كه شكمش او را وارد دوزخ كند، خدا وي را از رحمتش دور سازد.»امام باقر و حضرت صادق(ع) فرمودند:«من قنع بما رزقه الله فهو من أغني الناس؛37 كسي كه به آنچه خدا روزي او كرده قناعت ورزد از بينيازترين مردم است.»و نيز حضرت صادق(ع) ميفرمايد:«أقنع بما قسم الله لك و لا تنظر الي ما عند غيرك و لاتتمن ما لست نائله فانّه من قنع شبع و من لم يقنع لم يشبع و خذ حظّك من آخرتك؛38 به آن چه خدا از روزي و رزق، نصيب تو كرده قانع باش و چشم به آنچه نزد ديگران است مدوز و به ثروت مردم طمع مكن و آنچه را به آن نميرسي آرزو نداشته باش، بيترديد كسي كه قناعت ورزيد سير شد و آن كه قانع به داده خدا نشد سير نگشت و نصيب و سهمت را از آخرت برگير.»علي(ع) ميفرمايد:«كيف يستطيع علي صلاح النفس من لايقنع بالقليل؛39 كسي كه به رزق و روزي كم و ثروت اندك قناعت نورزد، چگونه بر اصلاح كردن خود قدرت دارد!»شاعر چه زيبا سروده:
پشته خار همي برد به پشت
هر قدم دانه شكري ميكاشت
وي نوازنده دلهاي نژند
تاج عزّت به سرم بنهادي
گوهر شكر عطايت سفتن
رَخْشِ پندار همي راند ز دور
گفت كاي پير خرف گشته، خموش
عزت از خواري نشناختهاي
كه نيم بر در تو بالين نِه
به خسي چون تو گرفتار نساخت
بر در شاه و گدا بنده نكرد
عزّ آزادي و آزادگيام
داد با اين همه آزادگي ام
خاركش پيري با دلق درشت
لنگ لنگان قدمي بر ميداشت
كي فرازنده اين چرخ بلند
كنز دولت به رخم بگشادي
حدّ من نيست ثنايت گفتن
نوجواني به جواني مغرور
آمد آن شكرگزاريش بگوش
عمر در خار كشي باخته اي
پير گفتا كه چه عزّت زان به
شكر گويم كه مرا خوار نساخت
همره حرص شتابنده نكرد
داد با اين همه آزادگي ام
داد با اين همه آزادگي ام
تواضع هميشگي
تواضع و فروتني، حقيقتي بسيار باارزش و از حقايق اخلاقي اي است كه سبب رفعت و سربلندي و وسيلهاي براي رسيدن به مقامات ملكوتي و معنوي است.ارزش تواضع و فروتني تا جايي است كه اميرالمؤمنين(ع) آن را در دعاي كميل با حال ندبه و زاري از حضرت حق براي خود درخواست ميكند.تواضع و فروتني واقعيتي است كه اگر انسان در همه حالات آن را به كار گيرد به خير دنيا و آخرت و به سعادت ابدي نايل ميشود. از عذاب آخرت مصون ميگردد و به راحتي، به بهشت عنبر سرشت ميرسد.تواضع و فروتني بايد در دو مورد به كار گرفته شود: يكي در برابر حق و ديگر در برابر خلق. تواضع در برابر حق به اين است كه انسان همه دستورات خداي مهربان را ـ چه در امور دنيايي و چه در امور آخرتياي كه در قرآن و سنّت پيامبر و گفتار امامان و اولياي خاص حق بيان شده ـ با عمق قلب و ذات جان بپذيرد و پس از پذيرفتن آن با همتي بلند و نشاطي وافر و عشقي سرشار به كار بندد.تواضع و فروتني در برابر خلق نيز به اين است كه انسان خود را از ديگر برادران مؤمن و مسلمانش برتر نداند، يعني خود را مقامي بالاتر از آنان به حساب نياورد و به آنان به چشم حقارت نظر نكند و از احترام و خاكساري نسبت به آنان و ياري دادنشان در همه امور دريغ نورزد. از خطا و اشتباه آنان با بزرگواري و كرامت گذشت كند، حتي پس از گذشت كردن، با همه وجود به آنان احسان و نيكي نمايد و احترام آنان را ـ چه در خلوت و چه در آشكار ـ رعايت كند.قرآن و تواضع
قرآن مجيد علاوه بر اين كه همه مردم را به تواضع در برابر حق دعوت ميكند، از مؤمنان هم ميخواهد كه نسبت به اهل ايمان و گرويدگان به اسلام تواضع و فروتني را رعايت كنند؛ حتي پيامبر بزرگ اسلام را ـ كه شخصيتي برتر از فرشتگان و جن و انس است و برتر از مقام معنوي او مقامي در صاحب مقامات نيست ـ به اين صفت پسنديده امر ميكند و از او ميخواهد كه در برابر اهل ايمان تواضع كند: «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُوءْمِنِينَ؛40 نسبت به همه مؤمنان فروتن و متواضع باش.»و «تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الأَرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛41 ما [زمينه بهرهمند شدن از همه نعمتهاي جاويد] خانه آخرت را براي كساني قرار ميدهيم كه در زمين خواهان برتري و فساد نيستند و سرانجام نيكو ويژه پرهيزكاران است.قرآن به صراحت ميگويد: خدا اهل تكبّر را دوست ندارد و آلودگان به صفت ناپسند تكبر اهل دوزخ اند: «إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ؛42 يقينا خدا دارندگان صفت تكبر را دوست ندارد.و «أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًي لِّلْكَافِرِينَ؛43 آيا براي متكبران جايگاهي در دوزخ نيست؟»تواضع در آينه رواياتاز رسول خدا(ص) روايت شده است: «ما لي لا أري عليكم حلاوة العبادة؟ قالوا و ما حلاوة العبادة؛ قال: التواضع؛44 چه شده كه من شيريني عبادت را در شما نميبينم؟ گفتند: شيريني عبادت چيست؟ فرمود: تواضع.»اميرالمؤمنين(ع) با بيان تواضع پيشينيان مؤمن و آنان كه همواره نسبت به حق و درباره خلق فروتن بودند مردم را پند ميدهد: «ولكنه سبحانه كرّه اليهم التكابر، و رضي لهم التواضع، فالصقوا بالارض خدودهم، و عفّرو في التراب وجوههم، و خفضوا اجنحتهم للمؤمنين؛45 خداوند پاك، تكبّر را ناخوشايند آنان قرار داد و تواضع و فروتني را براي آنان پسنديد، پس قسمتي از صورت خود را به نشانه عبادت به زمين چسبانيدند و صورتهايشان را به علامت بندگي در خاك ساييدند و در برابر همه مؤمنان تواضع و فروتني كردند.»و نيز آن حضرت فرمود:«عليك بالتواضع فانّه من أعظم العبادة؛46 ملازم تواضع باش، زيرا تواضع از بزرگترين عبادات است.»امام صادق(ع) در بيان حدّ و مرز تواضع ميفرمايد:«التواضع ان ترضي من المجلس بدون شرفك، و ان تسلّم علي من لاقيت، و ان تترك المراء و ان كنت محقّا و رأس الخير التواضع؛47 تواضع خشنود بودنت به محلّ نشستني اي است كه آن محلّ پايينتر از برتري و بزرگواري توست و اين كه هر كه را ديدار كني به او سلام نمايي و جدال و ستيز در بحث و گفت و گو را رها كني؛ هرچند حق با تو باشد و رأس خير تواضع است.»رسول خدا(ص) فرمود:«انّ افضل الناس عبدا من تواضع عن رفعة؛48 همانا برترين مردم از جهت بندگي كسي است كه با وجود برتري مقام، فروتني كند.»و نيز آن حضرت فرمود: «انّ التواضع يزيد صاحبه رفعة فتواضعوا يرفعكم الله؛49 فروتني به صاحبش مقام و مرتبه ميافزايد، پس فروتني كنيد تا خدا شما را بلند مقام گرداند.»دانشمندان علم اخلاق تكبر را ـ كه صفتي ناپسند و حالتي شيطاني است ـ افراط شمردهاند و خواري و ذلت نشان دادن در برابر هر كسي را تفريط به حساب آوردهاند. تواضع و فروتني كه صفتي انساني و حالتي پسنديده است به عنوان حدّ وسط و مرز اعتدال و ميانه روي دانستهاند. از امامان معصوم روايت شده است كه تواضع و فروتني در برابر خدا، قراردادن همه وجود خود در مدار عبوديت و بندگي است و با مردم معامله و معاشرت همراه با انصاف و عدالت و خود را در حقوق انساني با ديگران برابر و مساوي دانستن است.تواضع رسول خدا
رسول بزرگوار اسلام با تهيدستان، مستمندان، فقيران و نيازمندان متواضعانه نشست و برخاست داشت، به هر كس ميرسيد ـ گرچه طفل خردسال بود ـ سلام ميكرد. بيريا روي زمين مينشست، با مردم كوچه و بازار ـ به ويژه بينوايان ـ انس ميگرفت. از حال آنها و زندگي و معيشت و كارشان جويا ميشد. بر عاديترين مركب سوار ميشد، گوسفندان را خود ميدوشيد. لباسش را خود ميشست. با خادمان خانه هم غذا ميشد و در ميان مردم، هم چون يك فرد عادي زندگي ميكرد.تواضع علي بن ابي طالب(ع)اميرالمؤمنين (ع) نيز همانند پيامبر متواضعانه زندگي ميكرد. ابن عباس ميگويد: روزي بر آن حضرت وارد شدم ديدم كفش خود را وصله ميزند، گفتم: اين كفش ارزش وصله زدن ندارد، فرمود: به خدا سوگند! اين كفش از دنياي شما نزد من محبوبتر است از اين كه دنيا را به دست آورم و حقي را پايمال كنم. من دوست دارم اين كفش را وصله بزنم و اين كار را بر خود عيب و عار نميدانم و علاقه دارم اگر حكومتي در اختيارم باشد به وسيله آن حق را بر پا كنم و رسم باطل را براندازم. ابنعباس در ادامه گفتارش ميگويد: علي(ع) لباسش را هم خود وصله ميزد و بر عاديترين مركب سوار ميشد!50تواضع سليمان
سليمان(ع) داراي چنان حشمت و جلالو عظمتي بود كه او را در اين زمينه هم پايهاي نبود، ولي به اندازهاي متواضعانه و با انصاف رفتار ميكرد كه حتي موري ناتوان هم نميتوانست او را محاكمه كند و حق طبيعي خود را از سليمان دريافت دارد.روزي موري روي دستش به حركت آمد، سليمان مور را از روي دستش برداشت و بر زمين گذاشت. سليمان مانند همه فكر نميكرد كه مور بر او اعتراض كند و او را مورد بازخواست قرار دهد، ولي تواضع و عدالت و ضعيف نوازي سليمان كار را به جايي رسانيده بود كه مور لب به سخن گشوده و گفت: اين خودپسندي چيست؟ اين بزرگ منشي چيست؟ مگر نميداني من بنده خدايي هستم كه تو نيز بنده او هستي، از نظر بندگي خدا چه تفاوتي ميان من و توست كه تو با من چنين رفتار كردي؟سليمان از صراحت گويي مورچه متأثر شد، آري دچار اضطراب و تأثر شد كه اگر روز قيامت با چنين بياني در پيشگاه حق محاكمه شود چه بايد كرد، همين اضطراب و تأثر، او را از حال طبيعي خارج ساخت، وقتي به حال آمد فرمان داد مور احضار شود. شايد شما فكر كنيد مور را احضار كرد تا به جرم صراحت لهجه گرفتارش كند و او را زير شكنجه و آزار قرار دهد! ولي سليمان مرد خداست، داراي مقام نبوت است، به همه حسنات اخلاقي آراسته است و كمالات انساني در او جلوهگر است. او از صراحت گفتار مور خوشحال شد و از اين كه زيردستانش اين همه آزادي دارند كه حتي مثل موري جرأت اعتراض دارد خرسند گرديد.سليمان از مور پرسيد: چرا با چنين صراحت لهجه سخن گفتي و چرا اين گونه اعتراض كردي؟مور گفت: پوست و گوشت و اندام من ضعيف است، شما مرا گرفتي و به زمين افكندي و دست و پا و بدنم در فشار قرار گرفت و مرا ناراحت كرد و اين برخورد سبب شد تا من بر تو اعتراض كنم.سليمان گفت: چون تو را به زمين افكندم و سبب ناراحتي است را فراهم ساختم و دچار شكنجهات كردم از تو عذر ميخواهم، يقينا من اين كار را از روي قصد و غرض بدي انجام ندادم لذا جاي عذر دارد. بنابراين از تو معذرت ميخواهم.آري سليمان با آن جلال و حشمت وقتي ميبيند اندكي از حدود اخلاق پا فراتر گذاشته ناراحت ميشود و از طرف مقابلش گرچه موري ضعيف است عذرخواهي ميكند!!مور گفت: من از تو گذشت ميكنم و از اين كاري كه كردي چشم پوشي مينمايم به شرط اين كه روي آوردنت به دنيا از روي شهوت و ميل نباشد، ثروت و مال دنيا را براي رفاه و آسايش هم نوع خود بخواهي، غرق در خوش گذراني و اسراف نشوي، آن چنان دچار خوشي لذت نگردي تا ملت بينوا را از ياد ببري و هر درمانده و واماندهاي از تو كمك و ياري طلبيد به او ياري رساني.سليمان ـ كه قلب پاكش مملو از مهرباني و محبت و لطف و عنايت به زير دستان بود ـ شرايط مور را متواضعانه پذيرفت و مور هم از سليمان درگذشت.51
پس اي بنده افتادگي كن چو خاك
زخاك آفريدت چو آتش مباش
به بيچارگي تن بينداخت خاك
از آن ديو كردند از آن آدمي
تكبر به خاك اندر اندازدت
به خواري نيفتد ز بالا به پست
بلنديت بايد بلندي مجوي
كه اين بام را نيست سُلّم جز اين
بلنديت بايد تواضع گزين
زخاك آفريدت خداوند پاك
حريص و جهان سوز و سركش مباش
چو گردن كشيد آتش هولناك
چو آن سرفرازي نمود اين كمي
تواضع سر رفعت افرازدت
به عزت هر آن كو فروتر نشست
به گردن فتد سركش تند خوي
بلنديت بايد تواضع گزين
بلنديت بايد تواضع گزين
1. انيس الليل، ص166.
2. محجة البيضاء، ج8، ص384.
3 و 4 و 5. همان، ص384 ـ 385.
6. انيس الليل، ص166.
7 و 8 و 9. تفسير معين، ص580.
10. تفسير معين، ص580.
11. همان.
12. بحار، ج78، ص164.
13. سوره هود، آيه6.
14. سوره اسراء، آيه30.
15 و 16 و 17. ميزان الحكمة، ج2، ص1075.
18 و 19 و 20 و 21 و 22 . همان، ص1073.
23. همان، ص1075.
24 و 25. همان، ص1074 و 1075.
26. نهج البلاغه، خطبه90.
27. ميزان الحكمة، ج2، ص1093.
28. بحار، ج69، ص373.
29 و 30. ميزان الحكمه، ج2، ص1094.
31. بحار، ج78، ص202.
32. سوره نحل، آيه97.
33. غررالحكم، ص2339.
34 و 35 . ميزان الحكمة، ج3، ص2637.
36 و 37. كافي، ج2، ص138 و 139.
38. سوره حجر، آيه88.
39. سوره قصص، آيه83.
40. سوره نحل، آيه23.
41. سوره زمر، آيه60.
42. ميزان الحكمه، ج4، ص3554.
43. نهج البلاغه، خطبه192.
44. بحار، ج75، ص119.
45. همان، ص123.
46. همان، ج77، ص179.
47. ميزان الحكمة، ج4، ص3558.
48. تذكره ابن جوزي، ص67.
49. قصص الانبياء، ثعلبي، ص288.