ما برآريم شبى دست و دعايى بكنيم!
بدون ترديد دعا كردن براى حضرت صاحب الزمان، عليهالسلام، نصرت و يارى اوست، چون يكى از انواع نصرت يارى كردن به زبان است، و دعا براى آن حضرت يكى از اقسام يارى كردن به زبان است قرآن مجيد مىفرمايد: و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها (1) و هرگاه محبت و ستايش شديد به بهتر يا نظير آن جواب دهيد. در تفسير على ابراهيم قمى ذيل آيه شريفه مىگويد: سلام و كارهاى نيك ديگر. (2) پر واضح است كه دعا از بهترين انواع نيكى است، پس اگر مؤمن براى مولاى خود خالصانه دعا كند مولايش نيز براى او دعا مىكند و دعاى آن بزرگوار كليد همه خيرات و بركات و فلاح و رستگاريست. شاهد و مؤيد اين مدعا روايت ذيل است. جمعى از اهالى اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابو جعفر محمد بن علويه نقل كردند كه: شخصى به نام عبدالرحمن در اصفهان ساكن بود كه شيعه بود. از او پرسيدند: چرا به امامتحضرت امام على النقى، عليهالسلام، معتقد شدى؟ گفت: چيزى ديدم كه سبب اعتقاد محكم من شد. من مردى فقير بودم و زبان و جرات داشتم، در يكى از سالها اهل اصفهان مرا از شهر بيرون كردند. من با جمعى ديگر براى شكايتبه دربار متوكل رفتيم، در حالى كه در دربار بوديم دستور از او صادر شد، كه على بن محمد بن الرضا، عليهالسلام، را حاضر كنند. به يكى از حاضران گفتم: اين مرد كيست كه دستور احضارش داده شده؟ گفت: او مردى علويست كه رافضيان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنين مىدانم، كه متوكل او را براى كشتن حاضر مىكند و گفتم: از اينجا نمىروم تا اين مرد را ببينم چگونه شخصى است. گويد: پس آن مرد سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در صف ايستاده به او نگاه مىكردند هنگامى كه او را ديدم محبتش در دلم جا گرفت. شروع كردم در دل براى او دعا كردن كه خداوند شر متوكل را از او دفع نمايد، او در بين مردم پيش مىآمد و به كاكل اسبش نگاه مىكرد نه به چپ نظر مىكرد و نه به راست. من در دل دعايم را تكرار مىكردم. هنگامى كه به كنارم رسيد صورتش را به سويم گردانيد. سپس فرمود: خداوند دعايت را مستجاب كند و عمرت را طولانى نمايد و مال و فرزندت را زياد سازد. از هيبت و عظمت او به خود لرزيدم و درميان رفقايم رفتم و پرسيدند چه شد؟ گفتم، خير است و به هيچ كس نگفتم. پس از اين ماجرا به اصفهان برگشتم، خداوند به بركت دعاى او راههايى از مال دنيا به من گشود به طورى كه امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانهام دارم غير از اموالى كه خارج از خانه دارم. و صاحب ده فرزند شدم و هفتاد و چند سال از عمرم مىگذرد، من به امامت آن بزرگوار قائلم كه آنچه در دلم بود دانست و خداوند دعايش را دربارهام مستجاب كرد. (3) اى دوستان امام زمان، عليهالسلام، خوب در اين روايتبنگريد كه چگونه يك انسانى كه اهل ايمان نبود به خاطر يك دعا براى حضرت هادى، عليهالسلام، و دعاى آن امام همام در حقش صاحب ثروت و عزت و ايمان و تقوى گرديد. اگر ما كه از شيعيان و دوستان حضرت صاحبالزمان، عليهالسلام، هستيم براى آن بزرگوار دعا كنيم و متقابلا حضرت ما را دعا بفرمايند چه بركات عجيبى در زندگى ما پيدا خواهد شد. مرحوم آية الله موسوى اصفهانى در كتاب مكيال المكارم، مطلبى را به اين شرح نقل مىكند: يكى از برادران صالحم برايم نقل كرد كه آن حضرت را در عالم رؤيا مشاهده كرده و آن بزرگوار به او فرمودهاند: «من براى هر مؤمنى كه پس از ذكر مصائب سيدالشهدا در مجالس عزادارى دعا مىكند، دعا مىكنم». (4) تا كى به اشك و آه تمنا كنم ترا جانا بيا دمى كه تماشا كنم ترا اميد دل به راه وصالت نشستهام تا يك نظر به آن قد رع نا كنم ترا وقتسحر اميد اجابت رود كه من با سوز دل دعا به سحرها كنم ترا گفتم چه چاره آتش سوزان عشق را گفتا به آب ديده تسلى كنم ترا اى مشعر و منا ز صفاى تو با صفا من از صفا و مروه تمنا كنم ترا از درد هجر تو دل مجروح ناله كرد گفتم به وصل يار مداوا كنم ترا اى غايب از نظر به خدا، من هم از خدا چون هاشمى هميشه تقاضا كنم ترا .راستى چه شيرين است زندگى در زير سايهاش و در زمان حضورش. در خاتمه اين بحث دستبه دعا برمىداريم و مىگوييم: پروردگارا! لباس فرج را بر اندام زيباى دلربايش بپوشان و دل نازنينش را با بشارت ظهورش مسرور فرما، و توفيق ديدار جمال ملكوتيش را با عافيت نصيب گردان بمنك و كرمك يا ارحم الراحمين اى حجت كردگار مهدى اى خاتم هشت و چار مهدى تنها نه منم اسير عشقت عالم به غمت دچار مهدى تا كى ز براى ديدنت من آواره هر ديار مهدى مسرورم از اينكه با نگاهت كردى تو مرا شكار مهدى ياد تو بود فروغ جانم در خلوت شام تار مهدى بر چوبه دار عشق باشد نام تو مرا شعار مهدى بيچاره دل شكسته من دارد ز تو انتظار مهدى تااز سر لطف پا گذارى بر ديده اشكبار مهدى با اين دل بيقرار و زارم بگذار شبى قرار مهدى با بنده رو سياه عاصى يك لحظه بيا كنار مهدى با ناله زار هاشمى گفت دستى به دلم گذار مهدى .در بهترين و عاليترين حالات براى فرج آن نازنين دعا كنيم! متاسفانه بسيار ديده مىشود كه در محافل دينى و جلسات مذهبى اهميت فوقالعاده و خاصى به دعا براى فرج آن عزيز داده نمىشود، در حاليكه شيعه حاجتى مهمتر از فرج آن بزرگوار ندارد و وظيفه اين است كه در بهترين اوقات و اماكن اجابت دعا اول فرج آن امام همام را از خدا مسئلت كنيم. يكى از علماى وارسته و برجسته نجف به كربلاى معلى مشرف مىشود و در حرم مطهر امام حسين، عليهالسلام، شرفياب محضر مقدس امام عصر، عليهالسلام، مىگردد، حضرت به او مىفرمايد: فلانى ببين، اين جا كه دعا مستجاب است مردم به فكر من نيستند و براى فرجم دعا نمىكنند. سپس حضرت تصرف ولايتى مىفرمايند و آن عالم ربانى خواستههاى مردم را مىشنود كه هر كدام براى حوايجخصوصى خود دعا مىكنند، حضرت مىفرمايند: شنيدى حتى يك نفر از اين زائرين نگفتخدايا فرج مهدى، عليهالسلام، را برسان. براى اينكه خوانندگان گرامى بااوقات اجابت دعا و اماكن اجابت دعا بيشتر آشنا گردند به اوقات و اماكن اجابت دعا اشاره مىكنيم كه هرگاه دوستان حضرت و شيفتگان وصال در آن لحظات خاص و در آن اماكن مقدس قرار گرفتند براى فرج امام زمان، عليهالسلام، دعا كنند. اوقات اجابت دعا
1. سحر 2. بعد از نماز واجب 3. بين صلوتين 4. بين الطلوعين 5. هنگام آمدن باران 6. هنگام وزيدن بادها 7. هنگام شنيدن اذان 8. هنگام رؤيت هلال 9. در قنوت نماز وتر 10. هنگام رؤيت كعبه 11. هنگام غروب خورشيد 12. ايام و ليالى ماه مبارك رمضان 13. روز عرفه 14. شب و روز جمعه 15. هنگام صف آرايى لشگريان حق در مقابل باطل 16. شب عيد فطر 17. شب عيد قربان 18. شب نيمه شعبان 19. شب اول ماه رجب 20. هنگامى كه نيمى از خورشيد غروب كرده و نيم ديگرش در حال غروب است كه در روايت دارد حضرت زهرا، سلاماللهعليها، به غلامش مىفرمود: بالاى بلنديها، و پشتهها برو، چون ديدى نصف قرص خورشيد از افق غروب كرده، به من اعلام كن تا دعا كنم. (5) 1. سوره نساء (4)، آيه 8 2. القمى، علىبنابراهيم، تفسيرالقمى ، ج1، ص145. 3. الراوندى، سعيد بن هبةالله، الخرائج و الخرائج، باب حادى عشر در معجزات حضرت هادى. 4. موسوى اصفهانى، مكيالالمكارم، ج1، ص386. 5. طرائفالحكم، ج1، ص365.