نظریه زیادگی اظهار صدق و نظریه غیرتوصیفی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه زیادگی اظهار صدق و نظریه غیرتوصیفی - نسخه متنی

رضا رسولی شربیانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌نظريه‌ زيادگي‌ اظهار صدق‌ و نظريه‌ ‌‌غيرتوصيفي‌

‌ ‌ رضا رسولي‌ شربياني‌

اشاره‌

نظريه‌هاي‌ عمده‌ درباب‌ صدق، صدق‌ را وصفي‌ براي‌ جمله‌ مي‌دانند اما براساس‌ نظريه‌ زيادگي‌ اظهار صدق‌ - كه‌ توسط‌ فرانك‌ رمزي‌ و فرگه‌ ارائه‌ شد - صدق، امري‌ زايد و حشو تلقي‌ مي‌شود. استراوسون‌ نيز صدق‌ و كذب‌ را محمول‌ توصيفي‌ براي‌ جملات‌ قلمداد نمي‌كند. به‌ عقيده‌ وي‌ انتساب‌ صدق‌ به‌ يك‌ جمله، نقش‌ انشايي‌ ايفا مي‌كند نه‌ نقش‌ گزاره‌ساز. از اين‌رو، ديدگاه‌ وي‌ را نظريه‌ غيرتوصيفي‌ درباب‌ صدق‌ مي‌دانند. نوشتة‌ حاضر، ضمن‌ تبيين‌ اين‌ دو نظرية‌ جديد به‌ نقد و بررسي‌ آنها مي‌پردازد.

‌ ‌

از زمان‌ ارسطو و شايد جلوتر مهم‌ترين‌ نظريه‌ درباب‌ صدق، نظريه‌ مطابقت‌ (thecorrespondencetheoryoftruth) بود كه‌ هنوز هم‌ در ميان‌ بسياري‌ از فيلسوفان‌ غربي‌ و حكماي‌ اسلامي‌ مورد قبول‌ است. ولي‌ اين‌ نظريه‌ به‌ دليل‌ برخي‌ اشكالات‌ مثل‌ پارادكس‌ دروغگو و ابهام‌ در معناي‌ واقع‌ تا حدودي‌ در نزد فلاسفه‌ غرب‌ مقبوليت‌ خود را از دست‌ داد و به‌جاي‌ آن‌ نظريه‌ ديگري‌ توسط‌ عقل‌گرايان‌ افراطي‌ مثل‌ لايب‌نيتز و برادلي‌ تحت‌ عنوان‌ «نظرية‌ انسجام» (thecoherence theory of truth) مطرح‌ گرديد كه‌ آن‌ نيز به‌ دليل‌ ايرادات‌ فراوان‌ مورد بي‌توجهي‌ قرار گرفت‌ و بعدها توسط‌ پراگماتيست‌ها «تئوري‌ پراگماتيستي‌ صدق»the pragmatic theory of ) truth) مطرح‌ گرديد كه‌ آن‌ هم‌ زمان‌ چنداني‌ مقبوليت‌ نيافت‌ و شايد به‌ دليل‌ چالش‌هاي‌ مذكور در مورد صدق‌ و كذب‌ قضايا، عده‌اي‌ از فيلسوفان‌ غربي‌ به‌ويژه‌ رمزي‌ و استراوسون‌ بر آن‌ شدند كه‌ در مورد خود مفاهيم‌ صدق‌ و كذب‌ تأمل‌ نمايند و در نهايت‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ نايل‌ شوند كه‌ اين‌ مفاهيم‌ در زبان‌ هيچ‌ معنايي‌ افاده‌ نمي‌كنند و يا معاني‌ آنها توصيفي‌ نيست‌ بلكه‌ معادل‌ «مقبول‌ كردن» و «موافق‌ بودن» است‌ به‌ عبارت‌ ديگر آنان‌ با تحليل‌ مفاهيم‌ صدق‌ و كذب‌ به‌ نظريه‌هاي‌ «زيادگي‌ اظهار صدق» (the redundancy theory of truth) و «غيرتوصيفي‌ صدق»the non-descriptive throry of truth) ) قائل‌ شدند كه‌ در ادامه‌ ضمن‌ تبيين‌ اين‌ دو نظريه‌ جديد به‌ نقد و بررسي‌ آنها خواهيم‌ پرداخت.

1. نظرية‌ زيادگي‌ اظهار صدق‌ ‌ 1.1. توضيح‌ نظريه‌

نظريه‌ زيادگي‌ اظهار صدق‌ اولين‌ بار توسط‌ رمزي‌(F.P.Ramsey) در سال‌ 1927 مطرح‌ شد ولي‌ در آثار فرگه‌ نيز نشانه‌هايي‌ از اين‌ نظريه‌ را مي‌توان‌ يافت. رمزي‌ نظريه‌ خود را به‌طور مختصر در لابلاي‌ بحث‌هاي‌ مربوط‌ به‌ قضيه‌ و اعتقاد به‌ آن‌ آورده‌ است. او مي‌گويد «واقعاً‌ بحث‌ مجزايي‌ درباره‌ صدق‌ وجود ندارد و آنچه‌ كه‌ مطرح‌ مي‌شود تنها آشفتگي‌ زباني‌ است.»(1)

از ديدگاه‌ رمزي‌ محمول‌هاي‌ صادق‌ و كاذب‌ زايدند و هيچ‌ تأثيري‌ در جمله‌ ندارند و مي‌توان‌ آنها را حذف‌ كرد. يعني‌ جمله‌ «باران‌ مي‌بارد» با جمله‌ «درست‌ است‌ كه‌ باران‌ مي‌بارد» هيچ‌ تفاوتي‌ ندارند و به‌عبارت‌ ديگر «P» باP صادق‌ است‌ و «P » با «P كاذب‌ است» به‌ يك‌ معنا است.

البته‌ رمزي‌ خود متوجه‌ بود كه‌ اگر محمول‌ صادق‌ و كاذب‌ را در بعضي‌ جمله‌ها حذف‌ كنيم‌ معناي‌ جمله‌ ناقص‌ مي‌شود. مثلاً‌ در جمله‌ «آنچه‌ استاد مي‌گويد صادق‌ است» نمي‌توان‌ «صادق‌ است» را حذف‌ كرد چون‌ جمله‌ ناقص‌ مي‌شود (آنچه‌ استاد مي‌گويد...)

ولي‌ رمزي‌ براي‌ اعمال‌ نظريه‌ خود در اين‌گونه‌ جمله‌ها آنها را مسور مي‌كند و جمله‌ بالا را به‌صورت‌ زير مي‌نويسد: «براي‌ هرP اگر استادP را بيان‌ مي‌كند پس‌P » البته‌ چون‌ او متوجه‌ است‌ كه‌ باز هم‌ جمله‌ در زبان‌ طبيعي‌ ناقص‌ است‌ و تكميل‌ آن‌ نياز به‌ يك‌ فعل‌ دارد سعي‌ مي‌كند اين‌ اشكال‌ را به‌گونه‌اي‌ برطرف‌ سازد به‌طوري‌كه‌ مي‌گويد، از آنجا كه‌P خود يك‌ گزاره‌ است‌ داراي‌ فعل‌ است‌ و آوردن‌ فعل‌ دوباره‌ تكراري‌ خواهد بود.(2)

1.2. بيان‌ آيرAyer. A.J.

آير نيز از طرفداران‌ نظريه‌ زيادگي‌ اظهار صدق‌ است. او تصريح‌ مي‌كند كه‌ «حال‌ اگر بخواهيم‌ به‌ تحليل‌ حقيقت‌ بپردازيم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ در تمام‌ جملات‌ به‌ صورت‌ «P صادق‌ است» عبارت‌ صادق‌ است‌ از لحاظ‌ منطقي‌ زايد است. مثلاً‌ وقتي‌ مي‌گوييم‌ «علي‌ آمد صادق‌ است». با اينكه‌ مي‌گوييم‌ «علي‌ آمد». و يا «هوا سرد است‌ كاذب‌ است» با «هوا سرد نيست» تفاوتي‌ ندارد چون‌ جمله‌ اول‌ يعني‌ «علي‌ آمد» و دوم‌ يعني‌ «هوا سرد نيست» همان‌ معنا را افاده‌ مي‌كند كه‌ دو جمله‌ قبل‌ درصدد بيان‌ آن‌ بودند. بنابراين‌ كلمات‌ صادق‌ و كاذب‌ مفاهيمي‌ زيادي‌اند و در جمله‌ فقط‌ به‌عنوان‌ علامت‌ سلب‌ و ايجاب‌ مي‌آيند.»(3)

1.3. اشكالات‌ نظريه‌ زيادگي‌ اظهار صدق‌

‌ ‌1.3.1. حذف‌ محمول‌ صدق‌ موجب‌ ناقص‌ شدن‌ جمله‌ مي‌شود: يك‌ اشكال‌ همان‌ است‌ كه‌ در مورد جمله‌هاي‌ شبيه‌ «آنچه‌ استاد مي‌گويد صادق‌ است» آورديم. چون‌ اگر آنها را با تقرير رمزي‌ بپذيريم‌ باز هم‌ نياز به‌ يك‌ فعل‌ براي‌ آنها باقي‌ است‌ زيرا وقتي‌ كه‌ جمله‌اي‌ مسور مي‌شود محتاج‌ يك‌ فعل‌ است‌ تا معناي‌ آن‌ كامل‌ شود و فعل‌ خود جمله‌ از آن‌ كفايت‌ نمي‌كند. بنابراين‌ تقرير رمزي‌ در مورد جمله‌ بالا به‌ اين‌ صورت‌ تكميل‌ مي‌شود؛ «براي‌ هرP اگر استادP را بيان‌ كند،P صادق‌ است.»

‌ ‌1.3.2. حذف‌ صدق‌ موجب‌ تفاوت‌ معناي‌ جمله‌ مي‌شود: اشكال‌ مهم‌ ديگر اين‌ است‌ كه‌ اگر بپذيريم‌ كه‌ كلمات‌ صادق‌ و كاذب‌ محمول‌هاي‌ توصيفي‌ براي‌ گزاره‌ها نباشد اما دست‌كم‌ آنها از حيث‌ منطقي‌ زايدند و دو جمله‌ «علي‌ آمد» با «علي‌ آمد صادق‌ است» از نظر منطقي‌ و جدول‌ ارزش‌ هم‌ارزش‌ هستند، اما از نظر معنايي‌ اين‌ دو جمله‌ هم‌معني‌ نيستند. چون‌ هم‌ارزش‌ بودن‌ منطقي‌ با هم‌معني‌ بودن‌ يكسان‌ نيستند. مثلاً‌ دو گزاره‌ «اين‌ شكل‌ مثلث‌ متساوي‌الاضلاع‌ است.» با «اين‌ شكل‌ متوازن‌ و متقارن‌ است»، از نظر منطقي‌ هم‌ارزش‌ هستند ولي‌ هم‌معني‌ نيستند. اين‌ اشكال‌ درصورتي‌ جدي‌تر مي‌شود كه‌ جملات‌ را در قالب‌ سئوالي‌ درآوريم. مثلاً‌ گزاره‌ «باران‌ مي‌بارد» با «باران‌ مي‌بارد صادق‌ است» هم‌ارزش‌ است‌ ولي‌ «آيا باران‌ مي‌بارد؟» با «آيا گزاره‌ باران‌ مي‌بارد صادق‌ است؟» هم‌معنا نيستند.

البته‌ اين‌ اشكال‌ را مي‌توان‌ چنين‌ جواب‌ داد كه‌ چون‌ شما صادق‌ است‌ را يك‌ محمول‌ توصيفي‌ معنادار تلقي‌ مي‌كنيد لذا دو جمله‌ سئوالي‌ بالا از نظر معنايي‌ متفاوت‌ مي‌شوند و اگر «صادق‌ است» را فقط‌ يك‌ تاكيد تلقي‌ كنيم‌ جمله‌ها به‌ اين‌ صورت‌ مي‌آيد «آيا باران‌ مي‌بارد؟» و «آيا حتماً‌ باران‌ مي‌بارد؟» كه‌ از نظر معنايي‌ چندان‌ تفاوت‌ ندارند و در دومي‌ فقط‌ يك‌ مقدار تاكيد شده‌ است.

‌ ‌1.3.3. نفي‌ نظريه‌ مراتب‌ زبان: اشكال‌ ديگر اين‌ نظريه‌ آن‌ است‌ كه‌ اساساً‌ نظريه‌ زبان‌ (thehierarchy theory of language) و فرازبان‌ را كه‌ تارسكي‌ براي‌ رفع‌ پارادكس‌ دروغگو و دفاع‌ از نظريه‌ مطابقت‌ ارائه‌ كرده‌ بود ابطال‌ مي‌كند و همه‌ گزاره‌ها زباني‌ تلقي‌ مي‌شوند. يعني‌ واژه‌هاي‌ «صادق» و «كاذب» كه‌ اساساً‌ در مورد جمله‌هاي‌ زبان‌ سخن‌ مي‌گويند خود واژه‌هاي‌ زباني‌ به‌حساب‌ مي‌آيند. حال‌ آنكه‌ مي‌دانيم‌ عباراتي‌ مثل‌ «صادق‌ است» كه‌ مابه‌ازأ و محكي‌عنه‌ آنها جملات‌ زبان‌ باشند خود فرازباني‌ شمرده‌ مي‌شوند.

2. نظريه‌ غيرتوصيفي‌ صدق‌ ‌ 2.1. طرح‌ نظريه‌ مذكور

همه‌ طرفداران‌ نظريه‌ مطابقت‌ و انسجام‌ و پراگماتيستي‌ صدق‌ معتقد بودند كه‌ كلمات‌ صادق‌ و كاذب‌ محمول‌هاي‌ توصيفي‌ براي‌ جملات‌ هستند و خبري‌ درباره‌ جمله‌ متعلق‌ خود ارائه‌ مي‌كنند. ولي‌ استراوسون‌(Strawson) اين‌ اعتقاد را مورد مناقشه‌ قرار داد و گفت: صدق‌ و كذب‌ كلمات‌ توصيفي‌ نيستند بلكه‌ كلمات‌ انجازي‌ [=تنجيزي(performative) ] و تأييدي‌ هستند عبارت‌هاي‌ «صادق‌ است‌ و كاذب‌ است» عبارت‌هاي‌ انشايي‌ هستند. او معتقد است‌ كه‌ اگر مي‌گوييم‌P صادق‌ است‌ اساساً‌ خبري‌ درباره‌P نمي‌دهيم‌ بلكه‌ عملي‌ را مي‌پذيريم‌ و برP صحه‌ مي‌گذاريم‌ و به‌عبارت‌ ساده‌ترP صادق‌ است‌ يعني‌ من‌P را قبول‌ دارم‌ و يا وقتي‌ كسي‌ مي‌گويد «صادق‌ است‌ كه‌ باران‌ مي‌بارد» درواقع‌ مي‌گويد «من‌ مي‌پذيريم‌ كه‌ باران‌ مي‌بارد» و «يا تائيد مي‌كنم‌ كه‌ باران‌ مي‌بارد».

بنابراين‌ در نظريه‌ انجازي‌ [=تنجيزي] استراوسون‌ كلمات‌ «قبول‌ كردن» و «موافق‌ بودن» و «تأييد كردن» و «بله» جايگزين‌ صادق‌ مي‌شوند و «قبول‌ نكردن» و «موافق‌ نبودن» و... جايگزين‌ كاذب‌ مي‌شود.

درواقع‌ استراوسون، نظريه‌ رمزي‌ يعني‌ نظرية‌ زيادگي‌ اظهار صدق، را تصحيح‌ كرده‌ و معتقد است‌ عبارت‌ «صادق‌ است» و «كاذب‌ است» زايد نيستند بلكه‌ نشانگر عملكرد و عكس‌العمل‌ خاصي‌ هستند و به‌عبارت‌ ديگر آنها مثل‌ كلمه‌ «واقعاً‌ و اكيداً»(reality) عمل‌ مي‌كنند و از جمله‌ مربوطه، رفع‌ شك‌ و عدم‌ باور مي‌كنند درحالي‌كه‌ هيچ‌ وصفي‌ هم‌ به‌ جمله‌ اضافه‌ نمي‌كنند.(4)

2.2. اشكالات‌ نظريه‌ غيرتوصيفي‌ صدق‌

‌ ‌2.2.1. صدق‌ با تأكيد و توافق‌ هم‌معني‌ نيست: ما بالوجدان‌ درمي‌يابيم‌ كه‌ ميان‌ «بله‌ و موافقم‌ و مي‌پذيرم» و «صادق‌ است» تفاوت‌ وجود دارد چون‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ گزاره‌ «آب‌ در صد درجه‌ مي‌جوشد صادق‌ است» نياز به‌ ارائه‌ دلايل‌ و براهين‌ است‌ اما اگر مي‌گوييم‌ «مي‌پذيرم‌ كه‌ آب‌ در صد درجه‌ مي‌جوشد.» ديگر نيازي‌ به‌ اقامه‌ دليل‌ نيست.

‌ ‌2.2.2. نقش‌ انشايي‌ با توصيفي‌ تعارضي‌ ندارد: داشتن‌ نقش‌ انشايي‌ براي‌ بعضي‌ كلمات‌ مانع‌ از نقش‌ توصيفي‌ براي‌ آنها نيست‌ مثلاً‌ وقتي‌ به‌ كسي‌ مي‌گوييم‌ تو نمي‌فهمي‌ يا فلاني‌ نادان‌ است، ضمن‌ اينكه‌ يك‌ انشأ توهيني‌ در مورد شخص‌ به‌كار برده‌ايم‌ ضمناً‌ توصيفي‌ هم‌ كرده‌ايم. همچنين‌ اگر بگوييم‌ «صادق‌ است‌ كه‌ باران‌ مي‌بارد» ضمن‌ اينكه‌ وصفي‌ درباره‌ گزاره‌ «باران‌ مي‌بارد» اقامه‌ مي‌كنيم‌ موافقت‌ خود را نيز براي‌ اين‌ قضيه‌ اظهار مي‌كنيم.

‌ ‌2.2.3. اشكال‌ پيتر گيج‌:Geach. P. او اشكال‌ كرده‌ است‌ كه‌ اگر نظريه‌ استراوسون‌ را قبول‌ كنيم‌ بايد از برخي‌ استدلال‌هاي‌ منطق‌ مثل‌ وضع‌ مقدم‌ دست‌ برداريم‌ مثلاً‌ به‌ قياس‌ زير توجه‌ كنيد.

1. اگرX صادق‌ است‌ پس‌P

2X . صادق‌ است‌

‌ ‌از نظر استراوسون‌ در مقدمه‌ دوم‌ «صادق‌ است» نقش‌ انشايي‌ دارد درحالي‌كه‌ در جملات‌ شرطي‌ اين‌طور نيست. بنابراين‌ مقدم‌ شرطي‌ با مقدمه‌ دوم‌ يكي‌ نيست‌ و نمي‌توان‌ قاعده‌ وضع‌ مقدم‌ به‌كار برد.

‌ ‌2.2.4. پاسخ‌ به‌ اشكال‌ گيج: به‌ اشكال‌ وي‌ چنين‌ جواب‌ داده‌اند كه‌ در برخي‌ موارد چنين‌ استدلالي‌ معتبر است، به‌عنوان‌ مثال:

1. اگر من‌ قول‌ بدهم‌ كه‌ به‌ تو كمك‌ كنم‌ احمقم‌

2. قول‌ مي‌دهم‌ كه‌ به‌ تو كمك‌ كنم.

در مقدمه‌ دوم: «من‌ قول‌ مي‌دهم‌ انشايي‌ است» درحالي‌كه‌ در مقدمه‌ شرطي‌ انشايي‌ نيست‌ ولي‌ از حيث‌ معنايي‌ قياس‌ وضع‌ مقدم‌ هيچ‌ مشكلي‌ ندارد و نتيجه‌ مي‌دهد.(5)

ولي‌ به‌نظر مي‌رسد گرچه‌ در اين‌ برهان‌ قول‌ دادن‌ به‌ دليل‌ بار معنايي‌ انشايي‌ علي‌رغم‌ اينكه‌ در يك‌ مقدمه‌ نقش‌ غيرانشايي‌ و در مقدمه‌ ديگر نقش‌ انشايي‌ مي‌كند، خدشه‌اي‌ به‌ برهان‌ وارد نمي‌كند ولي‌ در مورد صدق‌ و كذب‌ چنين‌ ادعايي‌ قابل‌ قبول‌ نيست‌ و ايراد گيج‌ همچنان‌ باقي‌ است.

3. نتيجه‌گيري‌

به‌طوري‌كه‌ ملاحظه‌ شد اين‌ دو نظريه‌ ايرادات‌ جدي‌ دارند به‌ويژه‌ نظر دوم‌ كه‌ مي‌كوشيد عبارت‌ صادق‌ است‌ يا كاذب‌ است‌ را با «قبول‌ دارم‌ و قبول‌ ندارم» هم‌معني‌ تلقي‌ كند درحاليكه‌ بالبداهه‌ اين‌ معادل‌سازي‌ نادرست‌ است.


1-.127. Haack, Susan, Philosophy of Logics. Cambridge University Press, 8791, P. 1
2-.128. Ibid. P. 2
3-.3 آير، آلفرد جي. حقيقت، زبان، منطق؛ ترجمة‌ منوچهر بزرگمهر، انتشارات‌ علمي‌ دانشگاه‌ صنعتي، بي‌تا، ص‌ 113.
4-. Edward, Paul. Encyclopedia of Philosophy. Vol 5 Per formutive by Strawson.4
5-.92-93. Parkinson, H. R. An Encyclopedia of Philosophy. Routledge, 8891. P. 5

/ 1