در اين نوشتار فرضيه ارسطويي مكان از ديدگاه فيلسوفان مسلمان مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا پيشينه انديشه در باب مكان بررسي، و پس از آن دلايل موافقان و مخالفان وجود مكان ارزيابي شده است. در ادامه ضمن برشمردن فرضيات مختلف درباره حقيقت مكان، نظريه سطح حاوي ارسطو از وجهه نظر فيلسوفان مسلمان مورد نقد و بررسي قرار گرفته و نقصان آن در تبيين مكانمندي تمام موجودات عالم جسماني نشان داده شده است .كليد واژهها: مكان، حيّز، سطح حاوي، بُعد.انديشه درباره مكان از ديرينهترين تأمّلات فلسفي بشر بوده و حقيقت آن همچون رازي سر به مُهر خردها سوخته است. عين القضاة همداني در اشاره به صعوبت امر مكان ميگويد: «در ميان آسمان و زمين هيچ سرّي عزيزتر و بزرگوارتر از سرّ مكان و زمان نيست» (عين القضاة، 15 ). كهنترين انديشهاي كه درباره مكان نقل شده از آن هزيودوس1 شاعر يوناني است. به گفته ارسطو هزيودوس همانند همه مردم براي هر چيزي جايي و مكاني قائل بوده است («ارسطو2»، (I,287. فيثاغوريان و قائلان به جزء لايتجزا نيز به مكان توجه داشتهاند (وال، 256-257). امّا عليرغم توجه حكماي دوره باستان به مكان، تصور روشني از مكان نزد آنان ديده نميشود. در ميان فيلسوفان يونان تنها افلاطون و ارسطو در باب حقيقت مكان سخن گفتهاند. در تصور عاميانه مردم، مكان بدون اينكه به حقيقت آن توجه شود به معاني مختلفي به كار ميرود، از قبيل «چيزي كه شيء بر آن مستقر است» و يا «چيزي كه شيء در آن است، اگرچه بر آن استقرار نداشته باشد» (ابن سينا، طبيعيات، 1/ 114-115). امّا از اين معاني هميشه به اسم مكان ياد نميشود بلكه از آنها با اسامي مختلفي از قبيل جهت، جانب و حيز نيز ياد ميكنند (فخررازي، المطالب العالية، 5/111).درباره مكان سؤالاتي از ديرزمان مطرح بوده است، از قبيل اينكه: آيا مكان وجود دارد يا فقط آنچه را كه ساخته و پرداخته ذهن ماست، مكان ميناميم؟ اگر مكان وجود دارد، ماهيت آن چيست؟ آيا جوهر است يا عرض؟ ماده است يا صورت؟ در چه مقولهاي از مقولات ميگنجد؟ اين مقاله موضوع سخن را آراء فيلسوفان مسلمان، له يا عليه نظريه سطح حاوي كه نظريه ارسطو در باب مكان است، قرار داده است.ارسطو عالم طبيعي را ناگزير از وقوف و آگاهي بر سه چيز درباره مكان ميداند: اين كه آيا چيزي به نام مكان وجود دارد؟ اگر وجود دارد به چه نحو وجود دارد؟ و در نهايت اين كه ماهيت و حقيقت مكان چيست؟ آگاهيهاي فوق در باب مكان از آن رو در نظر ارسطو ضرورت دارد كه همه انسانها اشياء موجود را در جايي تصور ميكنند و نيز حركت به كليترين و اصليترين معنايش تغيير مكان است («ارسطو» ،(I,287.