مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم! - نسخه متنی

علی فهیم‏ دانش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسيحيان صهيونيست را بهتر بشناسيم

على فهيم دانش

مبانى عقيدتى

پيروان كليساى انجيلى آمريكا كه پيروان آن حدود يك چهارم جمعيت آمريكا(70 مليون نفر) را شامل مى شوند و تعدادشان رو به رشد است، مهم ترين خاستگاه نظرى راست گرايان مسيحى است. هسته مركزى پيروان اين فرقه، مطلق گرا و معتقد به نبرد دائم بين خير و شرّ هستند. »بازگشت دوم حضرت مسيح« در »آخرالزمان« بعد از طى مراحلى كه نهايت آن به »جنگ و ويرانى بزرگ« ختم مى شود، از جمله مبانى اعتقادى اين جريان است.

بر مبناى چنين اعتقاداتى حضرت مسيح روزى به زمين برخواهد گشت و براى هزار سال حكومت خواهد كرد. و اقدامات او طى هفت مرحله (1)صورت مى گيرد. اكنون مرحله ششم، يا مرحله كليسا، است و مرحله بعد، »آخر الزمان« (2)خوانده مى شود كه طى آن حضرت مسيح به سوى زمين رو مى كند و مؤمنان مسيحى را حيات دوباره مى بخشد. سپس »ضد مسيح« (3)در زمين ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجى يهوديان خواهد خواند. برخى معتقدند كه آنچه كه موجب باور برخى به او مى شود اين است كه او قادر به اعاده صلحى ظاهرى در خاورميانه خواهد شد. حكومت ضد مسيح، هفت سال به طول مى انجامد و دوره »رنج يا آزمايش بزرگ«(4) خوانده خواهد شد.

در نيمه اول اين دوره، ضد مسيح صلح ظاهرى را برقرار و در نيمه دوم عليه اسرائيل اقدام خواهد كرد. او به اين ترتيب مجموعه گناهان بشر را كامل كرده و حكم نهايى خدا و شروع دوره اى بى سابقه براى آزار يهود را باعث خواهد شد. اين دوره با محاصره اورشليم (بيت المقدس) به وسيله ملتهاى متخاصم كه قصد نابودى آن را دارند خاتمه خواهد يافت و صحنه براى »نبرد نهايى« يا »آرماگدون« (5) آماده خواهد شد.

پيروان كليساى انجيلى معتقدند كه در اين مرحله، حضرت عيسى، سوار بر اسبى سفيد، به زمين برخواهد گشت، و در پى او سواره نظامى مركب از مؤمنان از ابرها سرازير خواهند شد و حركت خواهند كرد. عيسى مسيح پيروزمندانه به جنگ وارد شده، معابد باستانى يهوديان را احيا و حكومتى هزار ساله را آغاز خواهد كرد، بهشتى و زمينى جديد را نشان خواهد داد و شيطان را براى هميشه خاموش خواهد كرد.

»بنياد گرايى مسيحى« (6) در گذشته بر سلوك اخلاقى صحيح تكيه داشت، ولى در دهه هاى گذشته صرفاً سياسى شده است. به »بنياد گرايان«، لقب »تجديد حيات يافته« نيز داده مى شود. اين مسئله شامل يك نوع تجربه بيدارى معنوى و يا صرفاً گرايش به افكار سياسى خاص است. آنها معتقدند تاريخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام »آرماگدون« به پايان مى رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسيح است؛ پس از آن، داورى نهايى براى همه مردگان و زندگان انجام مى شود.

اين جريان معتقد است: خداوند مقرر كرده است كه بشر هفت مرحله يا هفت مشيت الهى را از سر بگذراند كه يكى از آنها »نبرد هسته اى آرماگدون« است.(7) با آغاز اين جنگ وحشتناك، رستگارشدگان به آسمانها عروج خواهند كرد و از مصيبت جنگ در امان خواهند بود.

كتاب بر جاى مانده نوشته »تيم لاهه«، تشريح كننده چنين اعتقاداتى است و تا كنون در دوازده جلد انتشار يافته و مجموعاً بيش از 50 ميليون نسخه فروش داشته است. در اين مجموعه كتابها اعتقادات مسيحيان انجيلى در مورد نبردهايى كه قبل و در جريان »بازگشت دوم« مسيح به وقوع خواهد پيوست، تشريح شده است. برخى از پيروان اين جريان بر اين مبنا كه حركت در جهت برخورد نهايى نبايد مختل يا كند شود، نسبت به بسيارى از اقداماتى كه در سطح بين المللى صورت مى گيرد، نظر منفى دارند، از جمله آنها، دبير كل سازمان ملل را - كه وظايفى در مورد حفظ صلح دارد - در جهت ضد مسيح مى دانند. بسيارى از آنها در پى حوادث يازده سپتامبر و درگيريهاى فلسطين بسيار فعال شده و آنها را دلايل ديگرى بر اجتناب ناپذير بودن »جنگ و ويرانى بزرگ« يافته اند. به قول »دولت گيبسون« مدير »ائتلاف جهانى انجيلى ها«، »خشونتها مردم را به فكر انداخته كه آيا مسيح در حال ظهور است؟«

آنچه در نظر بحث ما مهم است اين است كه مسيحيانى كه پروتستان انجيلى شمرده مى شوند و ظاهراً به درجات مختلف داراى چنين عقايدى هستند، بزرگ ترين فرقه مسيحى در آمريكا را به وجود آورده اند؛ اگرچه روشن نيست كه چه بخشى از آنها اصولاً به اين عقايد باور دارند و چه بخشى ندارند. به هر حال، بر مبناى چنين عقايدى راست مسيحى در آمريكا برقرارى صلحى پايدار، جامع و حقيقى در خاورميانه را تا قبل از آمدن »منجى« و وقوع »نبرد نهايى« نه تنها مشكل بلكه غيرممكن مى داند و نسبت به تلاش هايى از نوع »روند صلح« و »موافقت نامه هاى اسلو« به ديد شك مى نگرد.

چنانكه در آينده تشريح خواهد شد، عقايد دين شناختى (تئولوژيك) راست مسيحى به نوبه خود مبناى اصولى جانبدارى اين جريان از اسرائيل است و پايگاه سياسى قابل توجهى براى طرفداران ليكود در آمريكا و عملكرد كسانى چون شارون در اراضى اشغالى فراهم آورده است. بر اين مبنا، ايجاد اسرائيل در سال 1948 تحقق يك »پيشگويى پيامبرانه« و مقدمه عملى شدن پيشگوييهاى ديگر بوده است. از اين جهت ملاحظات استراتژيك يا سياسى يا ارزشهاى مشترك و امثال آن كه مبناى جانبدارى جريانهاى غيرمذهبى از اسرائيل است نقش عمده اى ندارد.

البته بحث آخرالزمان در فرقه هاى مختلف مسيحيت به گونه هاى مختلف مطرح شده است و حتى در داخل جريان راست مسيحى نيز تفاوتهايى در نگرشهاى بخشهاى مختلف آن به مسئله آخرالزمان و ربط آن با كشور اسرائيل وجود دارد. برخى از اينان حاكميت خدا را به گونه اى موسع مى بينند و بر اين مبنا معتقدند كه خدا قادر به انجام هر آنچه كه اراده كند، هست و لذا ضرورى نيست كه وسيله به خصوصى (دولت به خصوصى) وجود داشته باشد تا خدا بتواند هدف به خصوصى را محقق سازد. به علاوه موضوع تشكيل اسرائيل تا جنگ دوم به عنوان موضوعى جدى مطرح نبود و تنها بعد از اين جنگ جدى شد. اين واقعيت كه نزديك به دو هزار سال اعتقادى كه رژيم اسرائيل از محورهاى آن به شمار مى رود، نقشى در مسيحيت نداشته است، از بزرگ ترين نقاط ضعف اين اعتقاد است.

در بين برخى از انجيلى ها اعتقاد راسخى وجود دارد مبنى بر اين كه شكل گيرى حكومت ضدمسيح نزديك است و در اثر آن يك ديكتاتورى سياسى و اقتصادى شديد حاكم خواهد شد به نحوى كه حتى براى خريد و فروش معمولى نيز احتياج به كسب اجازه قبلى خواهد بود. اينان اعتقاد دارند كه براى تقويت چنين رژيمى يك پيامبر دروغين توانا و يك مذهب جهانى به وجود خواهد آمد.

البته همه هواداران جريان راست مسيحى الزاماً به اين گونه عقايد پايبند نيستند، و اعتقادى به مراحل هفت گانه ندارند، بلكه بعضاً پذيرفته اند كه آموزه هاى انجيلى بايد با شرايط عصر جديد انطباق داده شده و بازگشت به قوانين انجيلى و تحقق قطعى آنها ممكن است قرنها به طول انجامد. اما رهبران سياسى و مبلغان راست مسيحى؛ مانند »پاتريك رابرتسون« و »جرى فالول« و در واقع اكثر مبلغان تلويزيونى و نيز ميليونها تن از پيروانشان معمولاً داراى اعتقادات افراطى هستند.

يكى ديگر از مبانى اعتقادى كليساى انجيلى اعتقاد به حضرت مسيح به عنوان تنها منجى است. اين در حالى است كه پيروان ديگر فرقه هاى ليبرال تر پروتستانيسم؛ مانند »پرسبيتريين ها« و »متوديست ها« حضرت مسيح را يكى از راههاى نجات مى دانند. اين امر به ويژه يكى از مبانى اعتقادى مهمى است كه باعث گرايش شديد انجيلى ها به دعوت پيروان ديگر اديان بلكه پيروان ديگر فرقه هاى مسيحى به كليساى انجيلى شده است.

برنامه هاى عامه پسند تلويزيونى كشيشان پروتستان در آمريكا كه حدود 60 ميليون بيننده دارند، پيوسته مى كوشند مردم را متقاعد سازند كه به جاى »صلح« بايد در پى »جنگ« باشند. آنها با نقل آيات انجيل سعى مى كنند ثابت كنند كه ما در دوره آخرالزمان هستيم. اينان چون اعتقاد دارند اسرائيل بايد »مقر فرود آمدن« دومين ظهور مسيح باشد، سعى دارند پرستش سرزمين اسرائيل را به يك آيين مذهبى بدل سازند. آثار سياسى قرارگرفتن معتقدان به »مشيت الهى گرايى« در سمتهاى حساس ايالات متحده مى تواند بسيار نگران كننده باشد. به عنوان مثال، »جيمس وات« به عنوان وزير كشور اسبق ايالات متحده، در كميته مجلس نمايندگان اظهار داشت:

»به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح، نمى توانم خيلى در بندف نابودى منابع طبيعى خودمان باشم.«

پيام مشيت الهى گرايان، منحصر به مرزهاى ايالات متحده نيست. اين گروه در اوت 1985 نمايشى را به صحنه آوردند كه نخستين كنگره »مسيحيان صهيونيست« نام گرفت.

در اوايل دهه 90، آمريكائيان به بيش از 1400 راديوى مذهبى گوش مى دادند. اكثريت هنگفتى از 80000 كشيش بينادگراى پروتستان كه روزانه از 400 ايستگاه راديويى سخن پراكنى مى كنند، خواهان مشيت الهى گرايى هستند. برخى از مشهورترين اين افراد عبارتند از: پاتريك رابرتسون، جيمى سواگارت، جيم باكر و جرى فال ول.

مدرسه هاى انجيلى بسيارى، چه فرقه اى و چه فرافرقه اى در سراسر آمريكا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پايه پرستش اسرائيل تعليم مى دهند. تعداد اين مدارس در حدود 200 مؤسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مى باشند. اين دانشجويان پس از فراغت از تحصيل، كشيش پروتستان مى شوند، به ميان مردم مى روند و اين ديدگاه را تبليغ مى كنند.

اما »آرماگدون«؛ كه در اصل »هار مجدّو« مى باشد، به معنى »كوه مجدّو« است. »مجدّو« در شمال فلسطين اشغالى در كرانه غربى رود اردن واقع شده و در طول تاريخ، شهرى استراتژيك بوده است. اين شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داشته است و تبعاً جنگهاى بسيارى در آن رخ داده است. در صحيفه »حزقيال نبى« درباره اين جنگ آمده است:

»بارانهاى سيل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تكانهاى سختى در زمين پديدار خواهند آورد؛ كوهها سرنگون خواهند شد، صخره ها خواهند افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد.«

كشيشان بنيادگرا اين توصيفات را نشانه مبادله سلاحهاى تاكتيكى هسته اى مى دانند. آنها معتقدند مسيح ضربه نخست را وارد خواهد كرد. او سلاح نوينى را به كار خواهد برد كه اثرى شبيه بمب نوترونى دارد: در كتاب »زكرياى نبى« آمده است: »گوشت ايشان در حالتى كه بر پاهاى خود ايستاده اند كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.«

برخى معجزات در طى اين نبرد روى خواهد داد: ازجمله نهر فرات خشك خواهد شد. در اين تهاجم همه اعراب به اضافه كنفدراسيون روسيه و ايران به اسرائيل هجوم خواهند برد. دجال وارد خاورميانه مى شود و تنديس خود را در معبد يهودى نصب مى كند و تقاضا مى كند كه همه جهان آن را به جاى خداوند بپرستند.

كشيشان بنيادگرا زمانى كمونيست شدن روسيه را نشانه آخرالزمان دانستند. به تبع اين نگرش، آنها اعتقاد قلبى به قراردادهاى صلح خاورميانه ندارند و آنها را پايدار نمى دانند.

»لانگ«، مدير تحقيقات »انستيتو كريستيك« در 1985 افشا كرد »رونالد ريگان«، رئيس جمهور آمريكا، معتقد به ايدئولوژى آرماگدون بوده است. رونالد ريگان در طى همه سالهاى زندگى خود تحت تأثير آموزش مادرش »نل ريگان« بود كه گفته مى شود زنى بسيار معتقد به كتاب مقدس بوده است. خود وى گفته است كه ايمانش را مديون مادرش است. »الينگ وود« كه خود يكى از معتقدان پر و پاقرص پرستش اسرائيل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفته است كه او و فرماندار ريگان اغلب با هم مى نشينند و درباره پيشگوييهاى كتاب مقدس به بحث و گفت وگو مى پردازند. ريگان در يك مجلس شام مى گويد:

»اين نبى خشمگين عهد قديم، حزقيال است كه بهتر از هر كسى، قتل عامى را كه عصر ما را به ويرانى خواهد كشيد پيشگويى كرده است«.

و سپس با خشم تندى درباره كمونيست شدن ليبى سخن مى گويد و اظهار عقيده مى كند كه:

»اين علامت آن است كه فرارسيدن آرماگدون، دور نيست«.

ريگان همچنين در يك مصاحبه گفته است: »اعتقاد دارد كه تجديد حيات پيدا كرده است«.

دادن لقب »امپراتورى شيطانى« به روسيه توسط وى كه بعدها در زبان سياستمداران آمريكايى مصطلح شد، از همين بينش سرچشمه مى گيرد.

اصول آموزش هواخواهان »مشيت الهى« اين است كه قبل از استقرار پادشاهى جهانى مسيح، مطابق پيشگوييهاى كتاب مقدس، ابتدا مى بايست يهوديان به اسرائيل بازگردند، سپس دولت يهود تاسيس و كلام خدا براى همه امتها تبليغ شود. آنها معتقدند يك روز، يك يهودى افراطى، قدس را منفجر خواهد كرد تا در جاى آن معبد سليمان بازسازى شود؛ مراسم قربانى يهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرماگدون خواهد رسيد. حفاريهايى كه در زير قدس انجام مى شود به منظور كشف آثار معبد سليمان است تا ثابت شود معبد سليمان در همين مكان فعلى قدس بوده است. در نتيجه با اين توجيه به خراب كردن قدس و تاسيس معبد سليمان درجاى آن بپردازند. در حالى كه مسلمانان بيم دارند هدف از اين حفاريها فرو ريختن خودبه خودى مسجدالاقصى باشد.

راست گرايان مسيحى و اسلام

در حالى كه دولت بوش خصوصاً در اوايل دوره بعد از حوادث 11 سپتامبر كوشيد تا مانع تبليغات سوء عليه اسلام شود و مبارزه عليه تروريسم را جنگى بين »جهان متمدن« و دشمنان آن تعريف كند، گرايش راست مسيحى تلاش كرد كه نوك تيز حمله را متوجه اسلام در كليت خود كند. عناصر و گروههاى فعال در طيف وسيع راست مذهبى، در اين رابطه كوشيدند تا با استفاده از تعبيرات و دعاوى مندرج در سخنرانيهاى »اسامه بن لادن« و همفكران او بر عليه يهوديت ومسيحيت از يك سو و تحريف برخى مضامين قرآنى از سوى ديگر چنين تبليغ كنند كه نظرات جريان القاعده، عين نظرات اسلام است و به اين ترتيب مسلمانان وارد جنگ عليه مسيحيان شده اند. به عبارت ديگر به قول برخى، راست مسيحى خود را درگير نوعى »جنگ صليبى سربسته« عليه مسلمانان كرده است. اين امر در عين حال به عامل مهم ديگرى درتقويت گرايش مسيحيان راست به تلاش براى تحت تاثير قرار دادن سياست خارجى آمريكا تبديل شده است.

اظهارات سردمداران راست مسيحى مانند »جرى فالول«، »پاتريك رابرتسن«، »جرى واينز« و... نشان مى دهد كه چگونه طرح مطالب سوء عليه اسلام از 11 سپتامبر به بعد جزء ثابتى از گفتمان سياسى راست مذهبى شده است. جرى واينز، كشيش كليساى »بابتيست اول« در جاكسون ويل و رئيس سابق كنوانسيون بابتيست جنوبى كه در كنوانسيون سالانه كشيشان محافظه كار در 15 ژوئن 2002 سخن مى گفت، علاوه بر طرح مطالب اهانت آميز عليه اسلام، از »كثرت گرايى مذهبى« در آمريكا انتقاد كرد و گفت اين كثرت گرايى به غلط، همه مذاهب را با هم برابر فرض مى كند. به نوشته »نيويورك تايمز« ديگر رهبران كنوانسيون مذكور نيز در همان جلسه يا در روزهاى بعد، از اظهارات واينز حمايت كرده و مدعى شدند كه اظهارات وى »بر تحقيقات وى درباره اسلام« مبتنى است. مطلب قابل توجه اين كه جرج بوش روز بعد از سخنرانى واينز از طريق ماهواره، پيامى براى نشست مذكور فرستاد و از جمله اين جماعت را از »پيشگامان مدارا و آزادى مذهبى« خواند. روشن نيست كه آيا وى قبل از ارسال پيام، از مضامين سخنرانى واينز مطلع بوده، يا خير ؛ هر چند كه در سخنان وى نشانه اى حاكى از اطلاع وى وجود نداشته است. شمارى از فعالان حقوق مدنى، از جمله گروه يهودى »جامعه ضد بهتان« ضمن انتقاد از اظهارات واينز از بوش خواستند تا علناً از اظهارات وى فاصله بگيرد.

اظهارات فالول در برنامه 60 دقيقه اى در شبكه تلويزيونى »سى . بى . اس« عليه پيامبر (ص)در 8 اكتبر 2002 نمونه ديگرى از اقدامات سوء سردمداران راست مسيحى عليه اسلام است .

»جرى فالول« در مهر ماه 81 در مصاحبه اى با شبكه تلويزيونى »سى . بى . اس« آمريكا، رسول گرامى اسلام (ص) را مورد اهانت قرار داده بود. متعاقب اين اظهارات توهين آميز، علاوه بر ملتهاى مسلمان در كشورهاى مختلف، سازمان كنفرانس اسلامى، طى واكنشهايى بيانات اين كشيش و اقدام شبكه تلويزيونى »سى.بى.اس« امريكا در پخش آن را محكوم كردند.

اگرچه مقامات امريكايى در مواجهه با اعتراض مسلمانان اين كشور نسبت به اظهارات موهن اين كشيش گستاخ، باآنان به طور صورى همدردى كرده و اين اظهارات را موضع شخصى گوينده آن تلقى كرده اند ولى نمى توان سهم دولت امريكا ودولتهايى را كه با عملكرد فرهنگى و سياسى خود زمينه چنين گستاخيهايى را در داخل كشور خود به وجود مى آورند، ناديده گرفت.

دركشورى كه رئيس جمهور بى خرد و بى تجربه اش پس از حادثه 30 شهريور تعمداً لبه تيز حملات خود را متوجه »اسلام گرايى« مى كند و از سر نادانى سخن از لزوم به راه افتادن مجدد جنگهاى صليبى به ميان مى آورد، طبيعى است كه كشيشان و اسقفهاى آن نيز اينگونه مقدسات مسلمانان را وقيحانه مورد تعرض و هتك حرمت قرار دهند.

تظاهرات اعتراض آميز مردم هند عليه اظهارات وهن انگيز »جرى فالول« كشيش امريكايى كه در آن به نبى اكرم (ص) جسارت كرده بود، دست كم پنج شهيد و تعداد زيادى مجروح بر جاى گذاشته است. اين خونين ترين عكس العمل مسلمانان عليه گستاخى آن كشيش حمايت شده امريكايى بود.

»فريد زكريا« يكى از نويسندگان مجله »نيوزويك« طى مقاله اى ضمن انتقاد از اظهارات فالول نوشت: »بلافاصله بعد از 11 سپتامبر فالول و رابرتسون تصميم گرفتند كه از اين فاجعه براى بسيج طرفدارانشان عليه ليبرالها، طرفداران سقط جنين و... استفاده كنند، اما اين امر عكس العمل شديدى در جامعه آمريكا برانگيخت و محكوميت آنها را توسط طيف وسيعى از جمله رئيس جمهور بوش در پى داشت. در نتيجه فالول و رابرتسون وادار به عقب نشينى شدند، معذرت خواستند و به نحوى ناشيانه مدعى شدند كه اظهارات آنها خارج از متن درنظر گرفته شده است. آنها بعداً از آن نوع كينه توزى دست برداشتند و در عوض مسلمانان را هدف آسان ترى يافتند«.

نكته قابل توجه در دوره بعد از توهين فالول، نحوه برخورد كاخ سفيد بود. سخنگويان كاخ سفيد حتى در مواردى كه كراراً مورد سؤال قرار مى گرفتند از اظهار نظر در اين مورد خوددارى كرده و تنها به تكرار اين كه »به نظر رئيس جمهور، اسلام دين صلح است« بسنده مى كردند. به طور كلى كاملاً مشهود است كه جرج بوش ديگر توجهى را كه بلافاصله بعد از 11 سپتامبر به تبليغ بردبارى مذهبى و جلوگيرى از انجام اقدامات و طرح مطالب سوء عليه مسلمانان و اسلام نشان مى داد، ندارد. يكى از دلايل اصلى اين امر را مى توان نفوذ بسيار بالاى راست مسيحى در حزب جمهورى خواه و نقش مهمى كه آنها در انتخابات رياست جمهورى در سال 2004 ايفا مى كنند، دانست.

1 .Dispensation

End time .2

Antichrist .3

4 .Tribulation

Armageddon .5

Rebirth .6

7. اين نظام »مشيت الهى گرايى« ناميده مى شود

/ 1