مقصود تویی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقصود تویی - نسخه متنی

سید علی قاضی عسگر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



اسرار و معارف

مقصود تويي

مقصود تويى كعبه و بتخانه بهانه

هر يك از عبادات، راز و رمزى دارد كه دستيابى به ثمرات شيرين و ارزشمند آنها، جز با فهم و درك صحيح آن رموز ميسّر نيست. حج خانه خدا نيز از زمره همين عبادات است. حاجيان از فرسنگها راه با دشواريها و سختى‏هاى فراوان و هزينه‏هاى سنگين، به سرزمين وحى آمده، با حضور در ميقات، لباس و پوشش معمولى خود را از تن بدر مى‏كنند و با پوشيدن دو جامه احرام و گفتن لبيك، محرم شده، به مكه مى‏آيند و گرداگرد خانه كعبه به طواف مى‏پردازند. نماز طواف مى‏خوانند. از صفا به مروه مى‏روند و بازمى‏گردند و در اين مسير گاهى عادى و گاهى تند مى‏روند. پس از آن، قدرى از مو و يا ناخن را كوتاه كرده، سپس در مراسم حج تمتّع، به عرفات مى‏آيند. نيم روزى را آنجا مى‏مانند، آنگاه حركت كرده به مشعرالحرام مى‏رسند، چند ساعتى را در آنجا بيتوته مى‏كنند و با طلوع خورشيد راهى منا مى‏شوند. روز اوّل هفت سنگريزه به جمره عقبه و در روزهاى بعد به هر يك از جمرات سه‏گانه، هفت سنگ مى‏زنند. قربانى مى‏كنند. تقصير نموده، يا سر مى‏تراشند و باز هم گرد كعبه آمده، طواف مى‏كنند و سعى صفا و مروه و طواف نساء، و آنگاه حج پايان مى‏يابد و حاجى به شهر و ديار خويش بازمى‏گردد.

آيا حج كه عبادت عمر است و گاهى در طول زندگى انسان، تنها يكبار توفيق تشرف حاصل مى‏گردد و قبل از آن نيز بارها با خواندن اين دعا: «اللهم ارزقني حج بيتك الحرام في عامي هذا و فى كلّ عام» به خدا التماس مى‏كند تا حج نصيب او شود براى همين اعمال ظاهرى است؟! آيا خداوند چنين اراده كرده است تا مسلمانان گرداگرد سنگهايى بگردند و بدون هيچگونه تغييرى به موطن خود بازگردند؟! نه، هرگز چنين نيست، تمامى اين رفتارها و اعمال، جنبه سمبليك داشته، راز و رمزهاى فراوانى را در خود نهفته دارد. پيشوايان معصوم براى پيشگيرى از اينگونه تصوّرها و انديشه‏هاى ناصحيح، مطالب مهم و ارزشمندى بيان داشته، معارف و اسرار درياوار هر يك را بر شمرده‏اند.

هر كس بدون توجه به اسرار و معارف اين عبادت بزرگ، به اعمال و رفتار حاجيان بنگرد شايد ابتدا چنين تصوّرى در ذهنش جلوه كند كه: اين همه زحمت و رنج و تلاش و صرف هزينه براى چه؟ و اين كارها و رفتارها چه معنا و مفهومى دارد؟

ابن ابى‏العوجاء كه از مشركان سرسخت و گستاخ دوران زندگى امام صادق ـ ع ـ است با قيافه‏اى روشنفكرانه به آن حضرت مى‏گويد: (1)

«إلى كم تدوسون هذا البيدر؟ وتلوذونَ بهذا الحجر وتعبدون هذا البيت المرفوع بالطّوب والمدر؟ وتهرولون حوله هرولة البعير اذا نفر؟ من فكّر فى هذا وقدّر، عَلِمَ انّه فعل غير حكيم ولا ذى نظر، فقل فإنّك رأس هذا الأمر وسنامه وأبوك أُسّه ونظامه.» (2)

«تا به كى اين خرمن را مى‏كوبيد و به اين سنگ پناه مى‏آوريد، واين خانه از سنگ و گِل برافراشته شده را مى‏پرستيد، و چونان شتران رم كرده، گرداگرد آن هروله (3) مى‏كنيد، هر كس در اين [رفتارها [انديشه كرده، تأمّل كند مى‏داند كه اينها، كار انسان حكيم و صاحب نظر نيست!»

سپس خطاب به امام صادق ـ ع ـ مى‏گويد:

«شما كه در صدر و نوك پيكان اين امر قرار داريد و پدرت نيز پايه‏گذار و شكل دهنده آن بوده است، پاسخ اين سخن را بازگوى.»

امام ـ ع ـ لب به سخن گشوده، به گوشه‏اى از اسرار اشارتى مى‏كند و مى‏فرمايد:

«هذا بيت استعبد اللّه‏ به خلقَهُ ليختبر طاعتهم فى اتيانه، فحثّهم على تعظيمه وزيارته، وجعله قبلةً للمصلّين له، فهو شعبة من رضوانه، ويؤدّى الى غفرانه ...»

«اين خانه‏اى است كه خدا بوسيله آن، بندگانش را به پرستش واداشت تا با آمدن به اين مكان، ميزان پيروى و اطاعت آنان را بيازمايد. از اين رو بندگان خود را به بزرگداشت و زيارتِ اين خانه برانگيخت و آن را قبله نمازگزاران ساخت، پس كعبه مركزى براى كسب خشنودى خداوند و راهى به سوى آمرزش اوست. خداوند آن را دو هزار سال پيش از گستراندن زمين آفريد. پس سزاوارترين كسى كه بايد اوامرش را گردن نهاد، و از نواهى او دورى گزيد، خدايى است كه چهره‏ها و جان‏ها را آفريد.» (4)

نگرشى عميق و همه جانبه به آيات و روايات، بخوبى اين معنا را ثابت مى‏كند كه حج را ظاهرى است و باطنى، آنچه را مردم در ظاهر مى‏بينند با حقيقت حج فاصله بسيار دارد و حال آن كه خداوند طالب آن حقيقت است: حجى را مى‏خواهد كه مبرور باشد و حاجى با بازگشت به موطن خويش تحوّلى اساسى در روحش پديد آيد. حجى را مى‏خواهد كه مناسك آن، مناسك زندگى صحيح اسلامى باشد. حجى را مى‏طلبد كه حاجى پس از برگشت، به غير خدا لبيك نگويد و گرد غير خدا نگردد. حجى را مى‏خواهد كه حاجى در آن با شيطان بستيزد و هر آنچه از دنيا نزدش عزيز است در راه خدا قربانى كند و جز خدا چيزى را نبيند و چيزى نخواهد و ...

حج عبادتى خشك و بى‏روح نيست بلكه هر عملى در حج نكته‏ها و معارف فراوان و والايى دارد كه هدف اصلى حج را تشكيل مى‏دهند.

فضل بن شاذان از هشتمين امام، على بن موسى الرضا ـ ع ـ از علل تشريع حج مى‏پرسد و حضرت پاسخ مى‏دهد:

«لعلّة الوفادة الى اللّه‏»؛ «حج به سوى خدا رفتن و در پيشگاه بارى تعالى حاضر شدن است.» (كسى كه معناى حضور در پيشگاه حىّ داور را بداند و بفهمد، به غير او توجه نكرده، خود را به گناه نمى‏آلايد.)

«وطلب الزيادة»؛ «حج زيادت‏طلبى و كمال‏خواهى و از خدا پاداش و ثواب فراوان خواستن است.»

«والخروج من كلّ ما اقترف العبد، وتائبا مما مضى، مستأنفا لما يستقبل»؛ «حج، از گذشته تاريك و پرگناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده توبه كردن و براى آينده كار خوب و نيك را از نو آغاز كردن است.»

«مع ما فيه من اخراج الأموال»؛ «(حج وسيله‏اى براى) خارج نمودن و جداسازى دارايى‏ها از يكديگر است؛ خمس و زكات و ديون واجب را پرداختن و حق فقرا و محرومان و ديگر حقوق دينى را ادا كردن است.»

«وتعب الأبدان والاشتغال عن الأهل والولد وحظر الأنفس عن اللّذات»؛ «حج بدن را به سختى انداختن، از زن و فرزند دور شدن، و جان را از هواهاى نفسانى و شهوات و لذّتهاى نامشروع منع كردن و تمرين خودسازى و گناه نكردن است.»

«... مع ما فى ذلك لجميع الخلق من المنافع فى شرق الأرض وغربها ومن فى البرّ والبحر ممّن يحجّ وممّن لا يحجّ، من بين تاجرٍ وجالب وبائعٍ ومشترى وكاسب ومسكينٍ ومكارٍ وفقيرٍ وقضاء حوائج أهل الأطراف فى المواضع الممكن لهم الاجتماع فيها.»

«در حج براى تمامى مردم در شرق و غرب زمين و آنانكه در دريا و خشكى بسر مى‏برند؛ چه آنها كه حج مى‏گزارند و چه غير آنان، از تاجر، وارد كننده، فروشنده و خريدار، كاسب و كرايه دهنده مركب و فقير و مسكين، سودمند بوده و نيازهاى مردم در اطراف و اكناف زمين را برمى‏آورد.»

«مع ما فيه من التّفقّه ونقل أخبار الأئمة ـ عليهم‏السلام ـ الى كلّ صُقعٍ وناحية، كما قال اللّه‏ تعالى: فلولا نفر من كلّ فرقةٍ منهم طائفة ينفقّهوا فى الدين ... وليشهدوا منافع لهم.»

«علاوه بر آن، حج جايگاه فراگيرى فقه و احكام دين، و انتقال و گسترش اخبار پيشوايان ـ عليهم‏السلام ـ به تمامى گوشه و كنار [جهان [است. همانگونه كه خداوند فرمود: پس چرا كوچ نمى‏كنند از هر فرقه و ...» (5)

آن حضرت سپس به برخى از اعمال حج اشاره نموده، نكاتى را در فلسفه هر يك بيان مى‏كند و به حاجيان مى‏نماياند كه: حج واقعى فراتر از يك سلسله رفتارها و كارهاى خشك و بى‏روح است. آنگاه مى‏افزايد:

«اگر كسى بگويد: چرا مردم به احرام مأمور شده‏اند؟ پاسخش آن است كه: تا (حاجيان) قبل از ورود به حرم خداوند بلند مرتبه، خاشع و خدا ترس شوند و از اشتغال به چيزى از دنيا و زينت‏ها و لذّتهاى دنيايى و از هر سرگرمى و هوسرانى خود را دور داشته، با تمام وجود روى بسوى او كنند ...» (6)

اسرار حج در نهج البلاغه

على بن ابيطالب ـ ع ـ در نهج البلاغه درباره اسرار و معارف اين واجب الهى فرمود:

«خداوند حج را بر شما واجب كرده، آنجا را قبله مردمان ساخت، و آن را براى دينداران نشانه فروتنى در برابر عظمت او و اعتراف به عزّت و بزرگوارى خداوند قرار داد. و از ميان بندگان خود، گوش بفرمانانى را برگزيد، كه دعوت او را پذيرفته، گفتارش را گوش فرا دادند و بر جايگاه پيامبران ايستادند، و چونان فرشتگانى شدند كه بر گرداگرد عرش خدا طواف كردند و در بازار عبادت حق تعالى، سودها برگرفتند ...

خداوند كعبه را براى اسلام نشان و براى پناه آورندگان به آن، حرم قرار داد. حج‏گزارى را واجب كرد، حق او را به مردم شناساند و زيارتش را بر شما نوشت و فرمود: بر هر كسى كه مى‏تواند و استطاعت دارد كه بر اين خانه راه يابد حج واجب است و آن كه كفر ورزيده سرباز زند، پس همانا خداوند از جهانيان بى‏نياز است.» (7)

و در خطبه قاصعه فرمود:

«خداوند خانه‏اش را، كه وسيله قيام و قوام مردم است، در منطقه‏اى كوهستانى و پر از سنگلاخ و در ميان كوههايى سخت و شن‏هايى نرم و چشمه‏هايى كم آب و روستاهايى پراكنده قرار داد و از آدم و فرزندان او خواست تا روى به آن خانه نهند و دل‏هاى خود را به سوى آن متوجه سازند ... تا از روى خوارى شانه‏هاشان را جنبانده، گرداگرد آن لا اله الاّ اللّه‏ گويند و خاك آلوده و مو پريشان گام بردارند، لباس‏ها را پشت سر انداخته و از تن بيرون افكنند. با زدن موها، زيبايى خود را از دست دهند و بدينسان در امتحانى بزرگ و آزمايشى سخت و دشوار فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد.

اگر خدا مى‏خواست مى‏توانست خانه خود را در بهترين و زيباترين نقطه روى زمين قرار دهد و سنگهاى آن را از زمرّد سبز و ياقوت سرخ فام بپا سازد؛ ليكن خداوند بندگان خود را با انواع سختى‏ها آزمايش مى‏كند و با مجاهدتهاى گوناگون به بندگى وامى‏دارد، با دشواريها و ناخوشاينديها آنان را مى‏آزمايد تا كبر و خودپسندى را از قلوبشان بزدايند و فروتنى را جايگزين آن سازند.» (8)

نگرشى اينچنين به حج واعمال آن، در فرموده‏هاى بسيارى از امامان ـ عليهم‏السلام ـ پديدار است. امام باقر ـ ع ـ به هنگام تشرف به حج و پس از ورود به مسجدالحرام، مردمى را ديدند كه گرداگرد كعبه طواف مى‏كنند، نگاهى به آنان افكنده فرمود: «هكذا يطوفون فى الجاهلية»؛ «در زمان جاهليت نيز اينچنين طواف مى‏كردند.» (بسان اين مردم، هفت بار كعبه را دور مى‏زدند.) سپس فرمود: «به اينان چنين فرمان نداده‏اند، بلكه آنها مأموريت يافته‏اند تا گرداگرد كعبه طواف نموده، سپس بسوى ما بيايند و دوستى و محبت و يارى خويش را به ما عرضه كنند ...» (9)

از همين رو فرموده‏اند: «من تمام الحجّ لقاء الامام»؛ «حج با ديدار امام و رهبرى پايان مى‏پذيرد.» و حج بدون رهبرى و ولايت در واقع حج نيست.

اسرار حج از زبان امام سجاد ـ ع ـ

يكى از گوياترين گفتگوها كه به روشنى نشان از مدّعاى اين نوشتار دارد سخنان امام سجاد ـ ع ـ با شبلى است كه از سفر حج بازگشته است. امام از او پرسيدند:

(آقاى شبلى!) آيا حج گزاردى؟ گفت: آرى فرزند رسول خدا، فرمود: آيا به ميقات فرود آمدى و لباس‏هاى دوخته خويش را از تن بدر كردى و غسل نمودى؟ شبلى پاسخ گفت: آرى.

امام ـ ع ـ : آنگاه كه به ميقات درآمدى نيت كردى كه لباس معصيت و نافرمانى را از تن درآورده، و جامه طاعت و فرمانبرى خداوند را بجاى آن پوشيده‏اى؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : هنگامى كه لباس‏هاى دوخته را درآوردى، آيا نيت كردى كه خود را از ريا و دورويى و ورود در شبهه‏ها برهنه و دور سازى؟ شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : به هنگام غسل كردن، نيّت كردى كه خود را از اشتباهات و گناهان شستشو دهى؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : [پس تو در حقيقت] نه به ميقات درآمده‏اى، و نه لباس‏هاى دوخته را از تن كنده‏اى و نه غسل كرده‏اى ..! سپس از او مى‏پرسند: آيا خود را تميز كردى و احرام پوشيدى و پيمان حج بستى؟

شبلى: آرى.

امام ـ ع ـ : آيا اين نيت را داشتى كه خود را با نور توبه خالص پاكيزه مى‏سازى؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : به هنگام محرم شدن، نيت آن كردى كه هر چه را خداوند بر تو روا نداشته، بر خود حرام بدارى؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : به هنگام بستن پيمان حج، آيا قصد آن كردى كه هر پيمان غير الهى را گشوده‏اى (رها كرده‏اى)؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : نه احرام بسته‏اى، نه پاكيزه شده‏اى و نه نيت حج كرده‏اى! آنگاه چنين پرسيد: آيا به ميقات داخل شدى و دو ركعت نماز احرام بجاى آوردى و لبيك گفتى؟

شبلى: آرى.

امام ـ ع ـ : به هنگام خواندن دو ركعت نماز (طواف)، نيت آن داشتى كه به بهترين كارها و بزرگترين نيكى‏هاى بندگان (كه همان نماز است)، خود را به خدا نزديك مى‏كنى؟ شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : آنگاه كه لبيك گفتى، نيّت آن كردى كه به هر چه فرمانبردارى محض خداوند است سخن مى‏گويى و از هر نافرمانى و معصيتى سكوت مى‏كنى؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : نه در ميقات داخل شده‏اى، نه نماز گزارده‏اى و نه لبيك گفته‏اى! وباز پرسيد: آيا به حرم داخل شدى و كعبه را ديدى و نماز خواندى؟

شبلى: آرى.

امام ـ ع ـ : به هنگام ورود به حرم نيت آن كردى كه هر غيبت و بد گويى مسلمانى از جامعه اسلامى را بر خود حرام مى‏كنى؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : به هنگام رسيدن به مكه، نيت كردى كه فقط خدا را مى‏خواهى [و مى‏جويى]؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : پس نه به حرم وارد شده‏اى و نه كعبه را ديده‏اى و نه نماز گزارده‏اى! و ادامه داد: گرداگرد خانه خدا طواف كردى؟ و اركان خانه را لمس نمودى؟ وسعى انجام دادى؟

شبلى: آرى.

امام ـ ع ـ : به هنگام سعى، نيّت آن داشتى كه (از شرّ شيطان و نفس) به خدا پناه مى‏برى و او كه آگاه به پنهان‏هاست، نسبت به اين مسأله داناست؟

شبلى: نه.

امام ـ ع ـ : پس نه طواف خانه كرده‏اى، نه اركان را لمس نموده‏اى و نه سعى بجا آورده‏اى!

سپس فرمود: آيا با حجر الاسود دست دادى، كنار مقام ابراهيم ايستادى، و دو ركعت نماز خواندى؟

شبلى: نه.

در اين هنگام امام فريادى برآورد چونانكه گويى نزديك است از دنيا برود، سپس فرمود: آه، آه ... آنگاه فرمود: كسى كه با حجرالاسود دست داده، مصافحه كند، در حقيقت با خداوند متعال دست داده است، پس اى نادار ناتوان بنگر و بيانديش، و پاداش آنچه را حرمت قائل شده و بزرگ داشته‏اى، ضايع مگردان و همچون معصيت كاران، دستى كه به خدا دادى (و پيمانى را كه با خدا بستى) نگسل و نشكن. (10)
برخى عقيده دارند كه حج از دو حرف «حاء» و «جيم» تركيب شده. «حا»ى حج اشاره به «حلم حق» و «جيم» آن اشاره به «جرم خلق» است. در صورتى كه حج‏گزار حج مبرور و سعى مشكور داشته باشد، خداوند با حلم خود، كه بر خشم او برترى دارد (يا من سبقت رحمته غضبه)، جرم بندگان را پوشانده و از آن درخواهد گذشت. حج مبرور نيز آن حجّى است كه حج گزار با نيتى پاك و خالص به خانه حق پاگذاشته و خود را از معاصى برهاند و با خدا پيمان بندد كه در بازگشت، بكلّى از شيطان گسسته، رضاى خدا را بجويد و غير از راه محبوب راهى را نپويد. (11)

اسرار حج از زبان امام خمينى ـ قدّس سرّه ـ

حضرت امام خمينى ـ قدّس سرّه ـ نگرشى همچون امامان معصوم ـ عليهم‏السلام ـ به حج داشت و در پيامهايى كه به مناسبت مراسم حج صادر كرده، به گوشه‏اى از اين راز و رمزها اشارت‏ها داشته، مى‏فرمايند:

«لبيك‏هاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت اللّه‏ تعالى به اسم جامع، جواب مى‏دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گويى گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مى‏كند و دنباله آن سلب شريك به معناى مطلق آن مى‏نمايد كه اهل اللّه‏ مى‏دانند نه شريك در الوهيت فقط. گر چه سلب شريك در آن نيز شامل همه مراتب تا فناى عالم در نظر اهل معرفت است و حاوى جميع فقرات احتياطى و استحبابى است؛ مثل «... الحمد لك والنعمة لك ...» و حمد را اختصاص مى‏دهد به ذات مقدس، همچنين نعمت را. و نفى شريك مى‏كند و اين نزد اهل معرفت غايت توحيد است و به اين معناست كه هر حمدى و هر نعمتى كه در جهان هستى تحقق يابد، حمد خدا و نعمت خداست، بدون شريك. و در هر موقف و مشعرى و وقوف و حركتى و سكون و عملى اين مطلب و مقصد اعلى جارى است و خلاف آن شرك به معناى اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستيم.» (12)

در جاى ديگر مى‏فرمايند:

«در لبيك، لبيك، «نه» بر همه بت‏ها گوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوت‏ها و طاغوتچه‏ها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است دل را از ديگران تهى كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد و به موازات عشق به حق، از بت‏هاى بزرگ و كوچك وطاغوت‏ها و وابستگانشان برائت جوييد، كه خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى‏ء هستند.

و در لمس «حجرالاسود» بيعت با خدا بنديد كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشيد و به اطاعت وبندگى آنان هر كه باشد و هر جا باشد ـ سر ننهيد و خوف و زبونى را از دل بزداييد ...

و در سعى بين صفا و مروه، با صدق و صفا، سعى در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه بافت‏هاى دنياوى گسسته شود و همه شك‏ها و ترديدها فرو ريزد ...

و با حالت شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده‏هاى حق و حكومت مستضعفان بيافزاييد ...

پس به منا رويد و آرزوهاى حقانى را در آن جا دريابيد كه آن قربانى نمودنِ محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است و بدانيد تا از اين محبوب‏ها كه بالاترينش حب نفس است و حب دنيا تابع آن است نگذريد، به محبوب مطلق نرسيد و در اين حال است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد. و رجم شيطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند. (13)

با توجّه به آنچه آمد و نيز رازها و رمزهاى فراوان نهفته در آيات و روايات، مى‏توان اينگونه جمع‏بندى نمود كه:

1 ـ حج، مظهرى از مظاهر توحيد است و هدف از تشريع آن، پرستش خداى يگانه، و انجام عمل خالص براى اوست، از اين رو در قرآن آمده است:

«و اذ بوّأنا لابراهيم مكان البيت أن لا تُشرك بى شيئا و طهّر بيتى للطائفين والقائمين والرّكّع السّجود»؛ (14) «و هنگامى كه ابراهيم را در مكان اين خانه فرود آورده، جاى داديم [او را فرمان داديم] كه با من چيزى را شريك مدار و خانه‏ام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع و سجود كنندگان پاك نماى.»

ابراهيم ـ ع ـ نيز در قرآن رمز توحيد و شكننده بت‏ها و سمبل مبارزه با شرك معرفى شده است.

2 ـ حج پذيرش دعوت خداوند، و پيمودن صراط مستقيم او است و حاجى با اظهار لبيك، پذيرش دعوت خدا را اعلان نموده، خود را به اجراى فرموده‏هاى الهى مكلّف مى‏سازد.

3 ـ حج پايگاه اعلان مخالفت مسلمانان با جهل و آثار بجاى مانده از دوران جاهليت است. همان كارى كه رسول خدا ـ ص ـ انجام داد و آن را در خطبه حجة‏الوداع بيان فرمود.

4 ـ حج پيوند جامعه اسلامى در عصر حاضر با صدر اسلام و يادآور خاطرات شكوهمند آن دوران شيرين و سرنوشت ساز است، بخصوص دو شهر مكه و مدينه كه وجب به وجب آن مملوّ از خاطرات تلخ و شيرين آن روزگار سراسر شرف و فضيلت است.

5 ـ حج تجلّى بخش برادرى، برابرى و وحدت اسلامى است و جلوه عينى اين حديث شريف است كه: «الناس من آدم و آدم من تراب، لا فضل لعربى على أعجمى ولا لأبيض على أسود الاّ بالتقوى.»

6 ـ حج مُطَهّر روح آدميان است. انسانهاى آلوده به عصيان و گناه با حضور در سرزمين وحى، بخصوص عرفات، از گذشته سياه خود اظهار پشيمانى نموده، خود را از گناه شستشو مى‏دهند و تربيت شده به موطن خويش بازمى‏گردند.

7 ـ حج جايگاه تربيت انسانها است. حاجيان با ترك زندگى و خانه و كاشانه و زن و فرزند و پذيرش زحمت و رنج، خويشتن را از رفاه زدگى و دنيا خواهى، جدا مى‏سازند و خود را براى پذيرش سختى‏ها در مسير تحقق آرمانهاى الهى آماده مى‏كنند.

8 ـ حج يادآور صحنه‏هاى حضور انسانها در قيامت و صحراى محشر است. لباسى چون كفن مردگان بر تن كرده، در صحرايى به دور از امكانات شهرى وقوف مى‏نمايد و كسى جز خدا فريادرس انسان نيست. در نتيجه مى‏تواند گوشه‏اى از هيجان و ترس و اضطراب آنچه را كه انسان در آينده با آن روبروست به نمايش بگذارد.

9 ـ حج تمرين بريدن از شهوات و گناهان و هواهاى نفسانى است. احرام به حاجى مى‏آموزد تا از پاره‏اى گناهان دورى كند و فرمانبرى و دورى از معصيت را تمرين نمايد.

خداى در قرآن فرمود:

«الحجّ أشهرٌ معلومات فمن فرض فيهنّ الحج، فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فى الحج»؛ (15) «حج ماههايى معين است، پس هر كس در اين ماه‏ها حج بجاى آورد [اين را بداند] كه آميزش، زشتكارى و مجادله در حج نيست.»

10 ـ حج تمرين نظم است. خداوند به حاجى مى‏آموزد كه حتما طواف را از حجرالاسود آغاز نمايد. با شكل خاصى طواف كند. نماز را پشت مقام ابراهيم بخواند. سعى را حتما از صفا شروع به مروه ختم نمايد و ...

11 ـ حج گردهمايى همه نيكان و پاكان و كنگره جهانى براى حلّ مشكلات مسلمانان است كه قرآن فرمود:

«وأذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً وعلى كلّ ضامرٍ يأتين من كلّ فجٍّ عميق ليشهدوا منافع لهم»؛ (16) «و در ميان مردم بانگ حج بردار تا پياده يا سواره از هر راه دورى بسوى تو آيند [و] در آنجا منابع بسيار براى خود فراهم بينند.»

و بالاخره حج از اين راز و رمزها و درسها فراوان دارد. اميد آن كه تمامى حاجيان با اين نگرش به حج بروند و در درياى موّاج رحمت حق، خود را از گناهان دورسازند و تربيت شده براى ساختن جامعه‏اى اسلامى و نمونه به شهرها و كشورهاى خويش بازگردند.

1 ـ وافى، ج2، كتاب الحج، باب ابتلاء الخلق واختبارهم بالكعبه، ص34

2 ـ بحار، ج10، ص209

3 ـ به تندى راه رفتن.

4 ـ ارشاد مفيد، طرف من فضائل ابو عبداللّه‏ الصادق ـ ع ـ .

5 ـ عيون اخبار الرضا، باب34، مروى از ابن شاذان؛ با همين مضمون در باب 33 نيز نقل شده است.

6 ـ همان.

7 ـ نهج البلاغه، خ1

8 ـ نهج البلاغه، خ192

9 ـ كافى، ج1، ص392

10 ـ مستدرك الوسائل، ج10، ص166

11 ـ محمد القارى الهروى المكى، انوار الحجج فى اسرار اللجج، ص45

12 ـ پيام حج مورخ 7/6/63، صحيفه نور، ج19، ص42

13 ـ پيام حج مورخ 12/6/63 صحيفه نور، ج18، ص87

14 ـ حج : 25

15 ـ بقره : 197

16 ـ حج : 27

/ 1