در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمى كنند.
راشحه پانزدهم:
بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از امام صادق(ع) نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده اند؟ روايات او از امام صادق(ع) با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. ميرداماد بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال مى پردازد و در نهايت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مى كند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمى كند.
راشحه شانزدهم:
بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهايت، نظر ميرداماد اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم مى شود). راشحه هفدهم: آداب نجاشى را در نقل، بيان مى كند.
راشحه هجدهم:
ابتدا جمله اى را از كشّى درباره حمدان بن احمد مى آورد كه ابن داود آن جمله را از «رجال» كشّى نقل مى كرده است. طبق آن نقل، كشّى حمدان بن احمد را از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث درباره جمله اى كه نقل شد، مى پردازد و مى فرمايد: اين جمله در «رجال» كشّى كه فعلا در اختيار ماست، وجود ندارد. شايد ابن داود به اصل كتاب كشّى دسترسى پيدا كرده و اين مطلب را در آنجا ديده است.
راشحه نوزدهم:
بحث درباره محمد بن اسماعيل است كه از فضل بن شادان روايت كرده است.
راشحه بيستم:
بحث از تفاوت مشيخه و مشيخه و شيخه و شيخه و شيخان و شيخان مى باشد. [2]
راشحه بيست و يكم:
در اين راشحه، سخن درباره محمد بن احمد علوى است كه از ابى هاشم جعفرى روايت كرده است.
راشحه بيست و دوم:
در اين راشحه به بحث از اعمش كوفى (كسى كه شيعه و سنى او را به عنوان يك فرد ثقه مى شناسند) پرداخته اند؛ ولى در كتب رجال، بحث درباره او مسكوت گذاشته شده است.
راشحه بيست و سوم:
بحث درباره حسين بن على بن سفيان بن خالد بن سفيان (معروف به ابو عبداللّه البزوفرى) است.
راشحه بيست و چهارم:
در اين راشحه، واژ ه هاى سعى، غى و رشد معنا مى شود.
راشحه بيست و پنجم:
تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه مى باشد.
راشحه بيست و ششم:
بحث درباره ابن سنان است كه بين ابوعبداللّه محمد بن خالد برقى و اسماعيل بن جابر واقع شده است. نظر ميرداماد اين است كه اين شخص، محمد بن سنان است كه مشهور، عدم وثاقت اوست؛ نه عبداللّه بن سنان كه وثاقت او اتفاقى است. چون برقى و محمد بن سنان در يك طبقه هستند و هر دو از اصحاب امام رضا(ع) هستند؛ ولى عبداللّه بن سنان از اصحاب امام صادق(ع) است.
راشحه بيست و هفتم:
بحث در ضابطه هاى «نسبت» و موارد اختلاف آنهاست، نظير همدانى و همدانى، قاسانى و قاشانى، عُمانى و عَمانى و…
راشحه بيست و هشتم:
بحث در گفته هاى متعدد محدّثان در نقل روايت است كه گاهى صيغه مجهول ذكر مى كنند و گاهى معلوم.
راشحه بيست و نهم:
بحث اين راشحه، درباره اصول اربعمأه است كه گفته شده آنها را چهار صد نفر از شاگردان امام صادق نوشته اند. راشحه سى ام: بحث در تفاوت بين تخريج و تخرّج در اصطلاح علم رجال، فقه، اصول و حديث است.
راشحه سى و يكم:
ذكر ديدگاه هاى مختلف درباره تعدد افراد در جرح و تعديل و شهادت، موضوع اين راشحه است. آيا تعدد شرط است يا شرط نيست يا در برخى شرط است و در برخى شرط نيست؟
راشحه سى و دوم:
در اين بخش، بحث درباره تعارض جرح و تعديل است كه در صورت تعارض، كدام يك متقدّم است؟ نظر ميرداماد اين است كه هيچ كدام رجحانى بر ديگرى ندارد و نظرى را كه قائل به تقدم جرح است، رد مى كند.
راشحه سى و سوم:
بحث از اين است كه اگر فردى توثيق شد و اين فرد از كسى روايت كرد، آيا بدون اينكه تصريح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه است يا نه؟ نظرات متعددى در اينجا مطرح است كه به طرح آن نظرها و بحث درباره آنها پرداخته شده است. نظر ميرداماد اين است كه اگر كسى عادت او اين باشد كه جز از «عدل» روايت نمى كند، نقل روايت او به منزله توثيق و تعديل آن فرد است و الاّ نه.
راشحه سى و چهارم:
اين راشحه، ادامه بحث قبلى مى باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل مى كند، در عين حال اگر از ضعيفى نقل كرد، اين قابل قبول نمى باشد. در بخشى ديگر از اين راشحه به بحث مقابل مى پردازد كه گاهى از روايات افراد ضعيف (كه طبق قاعده ضعيف است) رواياتى استثنا شده كه قابل قبول اند؛ از جمله در مورد احمد بن هلال (با اينكه او محكوم به غلو شده، ولى در عين حال) ابن غضائرى مى نويسد كه روايات او قابل اعتماد نيست، مگر آنچه وى از كتاب مشيخه از حسن بن محبوب نقل كرده است و نيز مانند طلحة بن زيد كه شيخ مى فرمايد «مذهبش عامى است؛ ولى كتابش قابل اعتماد مى باشد».
راشحه سى و پنجم:
بحث در اين راشحه درباره تعيين ابن غضائرى است. ابن غضائرى يى كه علامه و ابن داود در دو بخش جرح و تعديل از او نقل مى كنند، غير از ابن غضائرى يى است كه استاد شيخ طوسى و نجاشى و ديگران بوده است.
راشحه سى و ششم:
بحث در اقسام پنج گانه حديث است كه آيا در ترجيح در طول يكديگر قرار دارند يا بعضى هم رتبه با بعضى ديگر هستند؟
راشحه سى و هفتم:
در ادامه راشحه سى و ششم، بحث درباره اقسام فرعى حديث مى باشد كه مندرج در تحت همان اقسام پنج گانه اند؛ مخصوصا قسمت پنجم كه خبر ضعيف مى باشد. اصطلاحات حديثى يى كه در اين بخش بدانها پرداخته شده، خيلى زياد است. اين قسمت، گسترده ترين راشحه از كتاب «رواشح» مى باشد كه از مجموع كتاب، 82 صفحه به اين راشحه اختصاص دارد (كه بعد از اشاره به راشحه سى و هشتم و سى و نهم به بحثهاى تفصيلى كتاب درباره اخبار تحريف شده و تصحيف شده و اخبار موضوعه مى پردازيم).
راشحه سى و هشتم:
بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است.
راشحه سى و نهم:
بحث درباره اقسام حكم عقل است كه يا به مباحث اعتقادى مربوط مى شود يا احكام شرعى. احكام شرعى هم اعم از حكم وضعى و حكم تكليفى است.