جلوه آغازين - نور الهی محمدی، با نگاهی به اندیشه های صدرای شیرازی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نور الهی محمدی، با نگاهی به اندیشه های صدرای شیرازی - نسخه متنی

سید حسن حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جلوه آغازين

در آفرينش سرآمد تمامى آفريده هاى ازلى و نخستين جلوه ذات ابدى است كه: «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ نُورى... .»( )




  • آن چه اوّل شد پديد از غيب غيب
    بعد از آن، آن نور عالى زد عَلَم
    گشت عرش و كرسى و لوح و قلم...



  • بود نور پاك او، بى هيچ ريب
    گشت عرش و كرسى و لوح و قلم...
    گشت عرش و كرسى و لوح و قلم...



(منطق الطير عطار)

و اين بدان جهت بود كه در نوبت آغازين، بارِ شراب شهود جام «اَلَسْت» را، هم او مى نوشد: «...كان محمّدٌ(ص) اَوَّلُ مَنْ قالَ بَلى.»( )

پس عالم، يكپارچه در پرتو نور او آراسته و جمله كائنات، سايه سار سرور كائنات و مُفخّر موجودات:




  • مراتب جمله زير پايه اوست
    احد در ميم احمد گشت ظاهر
    ز احمد تا احد يك ميم فرق است
    جهانى اندر آن يك ميم غرق است



  • وجود خاكيان از سايه اوست
    در اين دور اوّل آمد عين آخر
    جهانى اندر آن يك ميم غرق است
    جهانى اندر آن يك ميم غرق است



(گلشن راز شبسترى)

و سراسر گيتى، جلوه شگفت آساى بندبند پيكره هويّت اوست و تحقق جهان آفرينش، بسته به حضور رمز آميزش دارد. و از همين جهت، آبشخور وجود هستى، «صادر اوّل» مى گردد: «اِنَّ اَوّلَ ما خَلَقَ اللّهُ العقلُ»;( ) و نيز سرآمد اولاد آدم كه: «... و اَنَا اوّلُ المُسلمين» (الانعام / 163).




  • آفتاب عالم دين پروران
    هشت جنّت جرعه اى از جام اوست
    نيست عالم را مگر يك «ميم» قِسْمْ
    لاجرم يك عالمى از ميم اوست
    خواجه اولاد عالم اوست بَسْ
    شمع جمع هر دو عالم اوست بَسْ



  • خواجه فرمان ده پيغمبران
    هر دو عالم از دو ميم نام اوست
    پس محمّد را دو ميم آمد ز اسم
    و آن دگر عالم ز ديگر ميم اوست
    شمع جمع هر دو عالم اوست بَسْ
    شمع جمع هر دو عالم اوست بَسْ



(مصيبت نامه عطار)

پس، عقل اوّل، همان حقيقت محمّديه(ص)( ) است كه:




  • عقلِ اوّل سايه نور خداست
    ذات او معنّىِ روحِ مصطفى است... .



  • ذات او معنّىِ روحِ مصطفى است... .
    ذات او معنّىِ روحِ مصطفى است... .



(ملاصدرا)

بدين سان، چنانچه عالم جلوه اوست، در خلقت نيز، «نخستين»، هم اوست; «...فَاَوّلُ ما خَلَقَ نُوُر حَبيبه محّمد(ص)...»;( ) چرا كه اگر خداوند در ابتداى خلقت، گِل آدم را سرشت: «... كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُراب... .» (آل عمران / 59)، از سوى ديگر، نيز خطاب آمد كه: «... و لو لا محمّدٌ ما خَلَقْتُكَ يا آدَمُ».( )




  • «... همچو شبنم آمدند از بحر جود
    نور او مقصود مخلوقات بود
    حق چو ديد آن نور مطلق در حضور
    بهر خويش آن پاك جان را آفريد
    بهر او خلقى جهان را آفريد.



  • خلق عالم بر طفيلش در وجود
    اصل معدومات و موجودات بود
    آفريد از نور او صد بحر نور
    بهر او خلقى جهان را آفريد.
    بهر او خلقى جهان را آفريد.



(منطق الطير عطار)

نه خلقت، كه نبوّت او نيز بر آدم پيشى داشت: «... كُنتُ نَبيّاً و آدَمُ بينَ الماء و الطين...»( ) يعنى: «...تو مخلوقُ و آدم هنوز آب و گل» (كليات سعدى) و از همين رو، چه نيكو، آن منزلت والاى اوّلين، سبب گشايش و رستن آدم مى شود كه: «فَتَلَقّى آدَمُ مِن ربّه كَلِمات فَتابَ عليه اِنّه هو التوَّابُ الرّحيم». (بقره / 37)

/ 20