مَدار نُطق
بنابراين اگر صدرنشين است و حقيقت بين و اگر بى حايل و يكسر، واصل; پس: «و ما يَنطِقُ عَنِ الهَوى. اِنْ هُو اِلاّ وحىٌ يُوحى.» (النجم / 3 و 4)
الهامش از جليل و پيامش ز جبرئيل
رأيش نه از طبيعت و نطقش نه از هوى
رأيش نه از طبيعت و نطقش نه از هوى
رأيش نه از طبيعت و نطقش نه از هوى
منطقى كز وحى نبود از هواست
تا كه ما يَنطق محمّد عَن هَوى
اِن هو الاّ بوحى احتوى (مثنوى مولوى)
همچو خاكى در هوا و در هباست
اِن هو الاّ بوحى احتوى (مثنوى مولوى)
اِن هو الاّ بوحى احتوى (مثنوى مولوى)
جان شيرين
با چنين ويژگى هايى، كدام موجود جز او شايسته سوگند جانانه «لَعَمْرُكَ»( ) خواهد بود؟; كه از او تا خداى جان آفرين، تنها همين سوگند الهى حايل است و بَسْ و هر قَسَمى نيز جز از روى او، بر سايرين نمى تابد.
چون لَعَمْرُكَ تاج آمد بر سرش
اوست سلطان و طُفيل او همه
اوست دايم شاه و خيل او همه...
كوه حالى چون كمر شد بر درش
اوست دايم شاه و خيل او همه...
اوست دايم شاه و خيل او همه...