نقش دين در سياست حاکمه آمريکا
چندي پيش شبکه العالم ميزگردي با موضوع نقش دين در سياست حاکمه آمريکا را به حضور دكتر كامل وزنه استاد دانشگاه و منتقد و دكتر محمدالسماك نويسنده كتاب الدين في القرار الامريكي (نقش دين در تصميمگيريها و سياستهاي آمريكا) ترتيب داد. به گزارش «موعود» ترجمه اين ميزگرد به شرح زير است: عليرغم تسلط مسيحيان صهيونيست بر دولت، حكومت و مراجع تصميمگير آمريكا و به ويژه در دورة رياست جمهوري جورج بوش برخي عموميت دادن اين حضور و نفوذ بر عموم تصميمگيريهاي دولت آمريكا نميپذيرند و حتي از آن كمتر سخن به ميان آوردهاند ميخواهيم بدانيم نظر آقاي دكتر كامل وزنه در اين باره چيست؟ کامل وزنه: يهوديان در ايالات متحده آمريكا حضوري پررنگ دارند و وجود آنها در اين كشور بسيار ريشهدار است. اين مسئله منحصر به دوران رياست جمهوري جورج بوش نيست بلكه اين امر پيش از زمان جورج بوش هم وجود داشته است. اين مسئله از زمان حضور يهوديان يعني زمان آغاز حضور يهوديان در آمريكا بوده است. يعني از آغاز سال 1913 ميلادي حضور آنها را در ميان اعضاي كنگرة آمريكا هم ميبينيم. آنها در مجلس نمايندگان و مجلس سناي آمريكا حضوري پررنگ دارند، در حالي كه يهوديان تنها دو درصد جمعيت آمريكا را تشكيل ميدهند. مشاهده ميكنيم كه در مجلس سناي آمريكا از هر سيزده نفر عضو يك نفر يهودي هستند و 64 نفر يهودي در مجلس نمايندگان آمريكا هستند. در اين كشور مراكز مهمي است كه يهوديان در همة آنها حضور فعال دارند. آيا جنبش مسيحيت صهيونيستي و يهودي وارد اين مراكز شده است؟ وزنه: آنها در تمامي مراكز مهم حضور دارند، و هر جايي كه به نحوي با خاورميانه در ارتباط باشد، عدهاي از آنها در آن حضور دارند، يعني يا عضوي از مجلس سنا يا مجلس نمايندگان در رأس اين كميتهها هستند. شما چند لحظه پيش در مورد حضور و نفوذ يهوديان در شريانهاي حياتي و ادارهجات آمريكا و مؤسسات آمريكايي صحبت كرديد و گفتيد كه يهوديان يا مسيحيان صهيونيست تقريباً بر تمامي آنها تسلط دارند، لطفاً توضيح دهيد .وزنه: به عنوان مثال در مجلس نمايندگان كميتهاي وجود دارد كه تمامي مسائل مربوط به خاورميانه را بررسي ميكند. رئيس اين كميته شخصي است به نام «تام لانكس» كه دشمني او با اعراب زبانزد همه است. تمام تصميمگيريهاي مربوط به خاورميانه تحت اشراف و نظر او انجام ميشود و تمامي اعضاي اين كميته با موافقت يا تأييد لانكس تعيين ميشوند. لانكس اخيراً ديداري سرزده و كوتاهمدت از بيروت داشته و با برخي از سياستمداران لبناني ديدار كرده است. او از اشخاص صاحبنفوذ و تأثيرگذار و از اصحاب رأي در آمريكا است، در ديوان عالي كشور آمريكا از نُه نفر عضو آن دو يا سه نفر آنها يهودي هستند. يعني در آمريكا ممكن است حدود 50 ميليون نفر يك نماينده در ديوان عالي كشور نداشته باشند. در حاي كه يهوديان اين كشور شش ميليون نفر بيشتر نيستند و سه نفر نماينده در اين ديوان دارند.
آن نمايندگان از ميان يهوديان انتخاب شدهاند يا اين كه تنها يهودي هستند، اين مسئله نيازمند توضيح بيشتر است ؟وزنه: در اين ديوان سه نفر يهودي هستند كه در درجه اول نماينده مردم آمريكا و در پي منافع و مصالح آنها هستند و در مرتبه بعد در پي منابع اسرائيل و يهوديان نيز هستند و اينها هم براي آنها اهميت دارند. يهوديان ايالات متحده و يهوديان تمام جهان و بر مراكز مالي ايالات متحده يعني مراكز مالي، دانشگاهي و مؤسسات... تسلط و نفوذ دارند. اجازه بدهيد بخشي از كتاب «الدين في القرار الامريكي» را در اين جا بخوانيم: «جنبش مسيحيت صهيونيستي مالك صد ايستگاه تلويزيوني و هزار ايستگاه راديويي است و بر همه آنها نظارت و اشراف دارد. اين جنبش، به صورت بسيار گسترده در سطح جهان فعاليت ميكند و كليساي آنها گستردهترين و بزرگترين كليساي آمريكا از نظر گسترش دامنه فعاليتها است، به گونهاي كه 80 هزار كشيش اين جنبش در ميدان تبليغ عقائدشان فعاليت ميكنند و تنها در دهه هشتاد ميلادي 250 مؤسسه و انجمن و سازمان ديني آمريكايي حامي و پشتيبان اسرائيل در آمريكا به وجود آمده است»1. البته آقاي دكتر وزنه، به آن اشاره كردند. آقاي دكتر سماك! سؤالي در اين جا هست كه خواننده را به خود مشغول ميدارد و آن اين كه، همان گونه كه آقاي دكتر وزنه فرمودند، آيا مسيحيت صهيونيستي و يهوديان به طور كامل بر دولت و حكومت آمريكا يا بهتر بگوييم بر تمامي ايالات متحده تسلط دارند؟ دكتر محمد سماك: عناصر زيادي با هم جمع شده و دست به دست هم داده و در امر تأثيرگذاري بر تصميمگيريهاي آمريكا در زمان رياستجمهوري جورج بوش نقش دارند. برخي از آنها عبارتند از:1. لابي كلاسيك يهودي موجود در ايالات متحده آمريكا؛ 2. نو محافظهكاران كه در دولت، وزارت دفاع و وزارت امور خارجه آمريكا حضور فعال دارند و سوم، اين مسيحيان صهيونيست كه ما در موردشان صحبت ميكنيم، در بعد ديني تأثير و نفوذ زيادي دارند. آنان با يهوديان و لابي يهودي در سازمان «ايپاك» يهوديان آمريكا همسو و همعقيده هستند. اين سه گروه ميتوان گفت تقريباً به طور كامل بر تصميمگيريهاي دولت آمريكا تسلط و نفوذ دارند و به همين جهت بازتاب آن نه تنها در موضعگيريهاي دولت، بلكه در سخنرانيهاي رئيسجمهور آمريكا، نيز قابل مشاهده است. شما منظورتان سخنرانيهاي جورج بوش است ؟سماك: بله. اگر اجازه بدهيد، در اين جا به يك موضوع سرنوشتساز و بسيار مهم كه به اين امر مربوط است، بپردازيم. در حال حاضر نه تنها نفوذ بلكه استيلاي مطلق نيروهاي صهيونيستي مسيحي يا يهودي در تصميمگيريهاي آمريكا روشن است. اما پس از جنگ [اخير لبنان]، جنبش صهيونيسم جهاني تصميم گرفته «لابي» مشابهي در اروپا مانند لابي موجود در آمريكا، تأسيس كند. زيرا در حال حاضر تصميمگيريها در اروپا پس از اتحاديه اروپا اهميت زيادي پيدا كرده و محوريت دارد. علاوه بر اين بازتابها و عكسالعملهاي اروپاييها براي اسرائيل رضايتبخش نبوده است. در اروپا احساسات دشمنانه و مخالفت با اسرائيل به خاطر قطع ارتباط اسرائيل با مردمان غير سامي، وجود دارد. لذا اين جنبش تصميم به تأسيس يك لابي يهودي صهيونيستي مشابه آنچه در آمريكا وجود دارد، گرفته است. در اين جا هوشياري عربها بسيار اهميت دارد و آنها بايد با آگاهي و هوشياري در مقابل اين امر ايستادگي كرده و در مقابل دست به انجام يك ضد حمله بزنند (تأسيس لابي عربي، پيش از آنكه فرصت از دست برود و تا اينكه اروپا هم آمريكاي دومي (تحت تأثير يهوديها) نشود. آقاي دكتر وزنه، باز هم از شما سؤال ميكنيم. شما در ابتداي جلسه گفتيد كه احتمالاً ملاحظات و نظراتي در مورد اين كتاب آقاي سماك داريد، شايد شما تمايل داشتيد، آقاي سماك در بخشي از فصول كتاب به تفصيل بيشتري سخن ميگفت و يا به نظر شما بايد در مورد مسائل ديگري صحبت ميشد كه در كتاب نيامده است، لطفاً توضيح دهيد ؟وزنه: خير، دستاوردها و مطالب و نتايج اين كتاب بسيار كامل است. اين كتاب با وجود آنكه 100 صفحه بيشتر نيست اما اطلاعات مفيد زيادي به خواننده ميدهد. اما مطالبي در آن آمده كه جاي سؤال دارد. به عنوان مثال، آقاي سماك در بخشي از كتاب در مورد برخي مطالب و برخي اصلاحات سخن گفته، به ويژه در مورد تأسيس يك لابي عربي، بنده ميگويم اگر به نفع ماست، با توجه به دو بعد اسلامي و عربي، يك لابي عربي [در آمريكا] تأسيس شود و به اسرائيل فرصت داده شود تا حسن نيت خود را ثابت كند، اين امر چگونه خواهد بود. چه پيشنهاداتي براي گفتگو و مذاكره با آمريكا در اين مورد وجود دارد. البته من فكر ميكنم كه وجود يك لابي عربي كه حامي فكر و انديشه و تاريخ ما باشد و ما از طريق آن بتوانيم با جهات ديگر به خصوص لابي صهيونيستي مقابله كنيم، خوب است. لابي صهيونيستي مسائل ما را بهتر از خود ميشناسد اما آيا ايالات متحده اجازه تأسيس چنين لابي را به ما ميدهد و با آن موافق است؟ به ويژه با وجود فشار لابي اسرائيلي در آمريكا، علاوه بر اين براي موفقيت اين طرح، ميان كشورهاي عربي و اسلامي همكاري وجود ندارد. پس شما با اين طرح مخالفيد. وزنه: خير من با آن مخالف نيستم.پس شما تحقق و اجراي اين طرح را دشوار ميبينيد؟ انسان ميتواند در جمع كساني كه با نظريات او مخالفند و يا نظريات ديگري دارند، اجازة طرح چنين مسائلي را بدهد. آيا كشورهاي عربي براي تأمين نيازها و تواناييها و امكانات با هم همكاري ميكنند؟ به خصوص اين كه لابي صهيونيستي از پشتيبانيهاي مالي... و پوشش تبليغاتي وسيعي برخوردار است و اين چيزي است كه در جهان عرب وجود ندارد و نكته اصلي بحث ما هم دراين است. يك نوع حالت نااميدي در اين امر ميبينيد؟ حالت نااميدي خاصي در اين موضوع وجود دارد و آن در برخورد با آمريكا است، در اينجا اين سؤال وجود دارد كه آيا بايد اين طرح را متوقف كنيم و يا اينكه آن را كامل كنيم و اگر ميخواهيم آن را كامل كنيم، چگونه بايد اين كار انجام شود؟اگر اجازه دهيد، پاسخ آن را از آقاي سماك بشنويم و ببينيم نظر ايشان در اين مورد چيست؟ آقاي دكتر سماك! سؤالهاي زيادي از شما داريم، از ميزان تأثير و نفوذ يهوديان بر رئيسجمهوريهاي آمريكا از «لينكلن» و «جانسون» گرفته تا به جورج بوش، عنصر دين چه تأثيري در تصميمگيريهاي اينها داشته است؟ در ابتدا بايد گفت كه ايالات متحده قدرت بزرگي در جهان است و به نفع ما نيست كه وضعيت و حالات آن را در هالهاي از ابهام قرار دهيم و به طور كلي از آن قطع اميد كنيم. در آمريكا مؤسساتي وجود دارد، به طور مشخصتر كليساهاي آمريكايي؛ پيش از آن كه در مورد مسلمانان صحبت كنيم، مسلمانان آمريكا پنج ميليون نفر جمعيت دارند، در اينجا كاري به مسلمان ان نداريم. شوراي ملي كليساهاي آمريكايي، اين مجلس شورا مخالف سياست كنوني آمريكا است. اين مجلس مخالف جنبش صهيونيسم در ايالات متحده آمريكا است. اين مجلس شامل كاتوليكهايي است كه نسبت بسيار بالايي از جمعيت ايالات متحده را تشكيل ميدهند. به خصوص پس از مهاجرت گسترده كاتوليكها از آمريكاي جنوبي و مكزيك.مهاجرت آمريكاي لاتين؟ بله، همه آنها كاتوليك هستند و كليساي كاتوليك در ايالات متحده اثرگذار و داراي نقش است. جنبش مسيحيت صهيونيستي با اين كليسا مخالف است و راه آنها را نادرست و منحرف ميشمارد و جنگهايي بر ضد آنها (كاتوليكهاي آمريكاي جنوبي) به راه انداخته است. آنها دست به انجام يك مجموعه كارها در اين جهت دادهاند كه به آن پيروزي دوباره يا تصحيح مسيحيت ميگويند. بله آنها ضد كليساي كاتوليكي هستند. كليساي ارتدوكس آمريكايي هم كه گسترش يافته و پيوسته در حال گسترش است نيز مخالف و ضد جنبش مسيحيت صهيونيستي و مخالف سياست آمريكا است. در اين كشور كليساهاي انجيلي متعددي نيز وجود دارد و همان گونه كه اشاره شد، كليساي مشيخيه در رأس آنها است. اين كليسا موضعي اتخاذ كرده كه بسيار فراتر از موضع بسياري از كشورهاي عربي و اسلامي است. براي انجام اين طرح (لابي عربي) در آمريكا پايگاههايي وجود دارد، كليساهايي كه مخالف با صهيونيستها و سياستمداران آمريكايي، با ما همسو است. در آمريكا مؤسساتي در جامعه مدني وجود دارد كه ميتوان با آنها ارتباط برقرار كرد، اما مشكل اصلي همان گونه كه دكتر كامل وزنه فرمودند، وجود نداشتن همكاري و همياري ميان كشورهاي عربي و اسلامي براي بهرهگيري و استفاده از امكانات موجود در ايالات متحده آمريكا است. البته اين امر هم هميشگي و دائمي نيست. به نظر شما آيا اين امكان وجود دارد كه با برخي از مؤسسات مدني و كليساهاي آمريكايي تعامل داشت و روي آنها حسابي باز كرد. اساساً نميشود به آمريكا با ديدي مأيوسانه نگاه كرد، جامعه آمريكايي جامعهاي باز و آزاد است. اجازه بدهيد بخشي از كتاب را در مورد موضوعي كه شما به آن اشاره كرديد، قرائت كنيم: «با اين وجود در ايالات متحده عقلا و انديشمندان و متفكران و اديبان و شاعران زيادي وجود دارد كه عقيده «كيلينگ» ـ شاعر انگليسي كه صد سال پيش زندگي ميكرد ـ دارند، آنها هم مانند اين شاعر در مورد درسي هشدار ميدهند كه پايان ندارد.»2 درسي كه پايان ندارد، چيست؟ شباهت و نزديكي اتفاقي كه براي امپراطوري انگلستان اتفاق افتاد و دچار آن شد با اتفاق و سرنوشتي كه ممكن است براي ايالات متحده پيش بيايد. آمريكا با ديدگاه امپراطوري نوين به جهان نگاه ميكند، يعني دشمني و مبارزه و سركوب ديگران. زيرا ايالات متحده از اوايل قرن نوزدهم طرحي براي امپراطوري جهان مطرح ساخت، يعني زماني كه هاوايي و فيليپين را اشغال كرد. بنده در اين كتاب يادآور شدهام كه ايالات متحده و مردم آمريكا بر اساس طرح امپراطوري صاحب يك پيام و رسالت هستند كه بايد آن را منتشر سازند و نمود آن در نقشه اشغال هاوايي و فيليپين بود. در حال حاضر آمريكاييها نيز با همين ديد امپراطوري به خاورميانه چشم دوختهاند و اين ديدگاه آنها در حقيقت ادامه همان نگرش امپراطوريشان به جهان است. به خاطر اين ما بايد دوباره تاريخ آمريكا را در منطقه مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم تا بدانيم چه رفتاري با اين كشور داشته باشيم. آقاي دكتر وزنه، باز هم از شما سؤال ميكنيم، نويسنده اين كتاب در مورد رابطه جورج بوش رئيسجمهور آمريكا و جنبش مسيحيت صهيونيستي صحبت كرده، نظر شما در اين مورد چيست؟ دكتر وزنه: بيشك جورج بوش رئيسجمهور در تماس با آنان است. فرهنگ و اعتقاد و نگرش او نيز با عقايد مسيحيان صهيونيست در ارتباط بوده و با آن همسو است. صهيونيستها در مناطق ما باعث ويراني و خرابي و... ميشوند. زيرا جرج بوش عقيده دارد كه دوباره بايد به فلسطين بازگشت و معبد (سليمان) را بازسازي كرد و يهوديان بايد در فلسطين جمع شوند تا مسيح بازگردد و تمامي حركات و تصميمگيريهاي جورج بوش از اعتقاد به اين عقيده سياسي و فكري نشأت ميگيرد. به همين جهت است كه ميبينيم با وجود انديشمندان و مشاوران و حتي تمام كليساهايي كه معترض سياستهاي بوش هستند، اما او توجهي به آنها نشان نميدهد. او به طور كلي خصوصيات يك رئيسجمهور را دارا است. يعني زماني كه در مورد مسئلهاي قانع شد، ديگر نظرش در مورد آن عوض نميشود. يعني اجازه نميدهد كسي نظر او را برگرداند و عوض كند. بله، اجازه نميدهد. آخرين باري كه او به معترضان و مخالفانش اجازه ديدار در كاخ سفيد را داد، در زمان تبليغات انتخاباتياش بود. اما معروف است كه جورج بوش كسي است كه زود قانع ميشود و وقتي نسبت به موضوعي قانع شد، تغيير دادن نظر و عقيدة او بسيار دشوار است. حال به تحركات و اعمال كليساها در اين مورد باز ميگرديم. اين تحركات و اعتراضات به حدي جدي و بزرگ نبود كه مانعي در راه سياستهاي بوش قلمداد شود. بلكه آنها به نوعي فرماليته و تشريفاتي بود، يعني خبرهايي كه از واتيكان و كليساهاي آنجا و ايالات متحده شنيديم اين گونه نبود كه از جرج بوش خواسته شود كه دست از سياستهاي كنونياش بكشد، بلكه بيشتر تشريفاتي بود و بسيار جدي نبود. اما در مورد عراق تظاهرات بزرگي برگزار شد و ميليونها نفر در آن شركت كردند. بله، درست است. اگر درست به آن نگاه شود، آن تظاهرات در حقيقت به مثابه جنگي داخلي عليه سياست دولت آمريكا بود. بله، من خود در زمان تظاهرات در نيويورك بودم، همان تظاهرات ميليوني، اما زماني كه رأيگيري براي رياست جمهوري به پايان رسيد و جورج بوش پيروز شد و به كاخ سفيد بازگشت، پس از آن ديگر شاهد تحركاتي نبوديم. اگر هم بعضي تحركات انجام شد، بدون برنامهريزي منظم و سازمان نيافته بود، حتي در مورد انتفاضه فلسطين. حتي ميان يهوديان موجود در نيويورك، مخالفاني در مورد عقايد و سياستهاي بوش وجود دارد و اين مخالفتها به دلايل مختلف سياسي، ديني، اجتماعي و... است. به طور كلي تمامي مردم آمريكا موافق سياستهاي او نيستند. اجازه بدهيد دوباره وقت را به دكتر سماك بدهيم تا ايشان در مورد برخي مطالب كه در كتاب آوردهاند، توضيح دهند. در اين كتاب از صفحة 59 تا صفحه 92 كه تقريباً نصف حجم كتاب است، در مورد رابطه رئيسجمهور آمريكا ـ جورج بوش ـ و مسيحيان صهيونيست و به صورت دقيقتر بعد ديني جنگ، جنگ عليه عراق و انتفاضه فلسطين صحبت شده است. دين در اينجا چه نقشي دارد؟ لطفاً به اختصار در مورد جنگ عراق و سياست آمريكا در قبال انتفاضه فلسطين، البته منظور هر دو انتفاضه است، صحبت كنيد؟ سماك: اولاً در مورد جنگ عليه عراق، من در اين كتاب به سخناني از كشيشان استناد كردهام. كشيشان جنبش صهيونيستي در ايالات متحده آمريكا، سخناني در مورد توجيه جنگ ضد عراق، البته توجيه ديني و يهودي آن، نمودهاند. لازم به ذكر است كه جورج بوش هم در اين مورد با آنها همعقيده است و با عقايد آنها آشنايي دارد. كار كشيشان اين حركت به جايي ميرسد كه اعلام ميكنند جنگ ضد عراق، در حقيقت انتقام الهي در عراق است، زيرا عراق در زمانهاي دور در به اسارت گرفتن يهوديان نقش داشته است، پس اين جنگ يك انتقام الهي از مردم عراق است و به طور كلي از كل عراق. اين كشيشان در حال حاضر از طريق كمكهاي انساندوستانه، به تبليغ عقايد خود در عراق ميپردازند. اينها همه در مورد انتقامگيري از عراق به خاطر اسارت يهوديان بود، در مورد فلسطين چطو ر؟فلسطين سرزميني است كه مسيح به آن بازميگردد و مسيح به آنجا برنخواهد گشت، مگر آنكه معبد (سليمان) برپا شود، معبد هم ساخته و برپا نميشود مگر بر خرابههاي مسجدالاقصي و به خاطر اين مسجدالاقصي بايد خراب شود تا به جاي آن معبد ساخته شود و شرايط بازگشت مسيح فراهم و كامل شود. آقاي دكتر وزنه، در پايان و در يك دقيقه بفرماييد، نظر شما در مورد نقاط ضعف و قوت اين كتاب چيست؟ دكتر وزنه: [نقطه قوت آن كه] اين كتاب در مرحلة خاصي به بازار عرضه شده و در مورد مسائل مهمي هم صحبت كرده است. در مورد نشانههاي آخرالزمان و نزديكي يهوديان به خاطر مسيح و بر ضرورت دفاع از محكوميت اسرائيل متمركز شده است. به خصوص اين كه بوش در سخناني كه اخيراً «واشنگتن پست» آنها را چاپ كرده، گفته است: «او حتي 6 ماه پيش از حوادث 11 سپتامبر به شارون اعلام كرده بود كه او مصمم به دفاع از حكومت اسرائيل است.»اينها نقاط مثبت و قوت كتاب بود. در مورد نقاط ضعف كتاب چطور؟ اين كتاب نقطة ضعفي ندارد. به عنوان سخن آخر، آقاي دكتر محمد سماك پس از انتشار اين كتاب چه صحبتي داريد، ظاهراً اين كتاب جزئي از يك مجموعه كتابها است؟ سماك: اين كتاب در سال 2005 ميلادي به چاپ رسيده است. دقيقاً ابتداي سال 2005. از زمان چاپ كتاب تا كنون عناصر جديدي به دست آمده كه آنها نيز ميزان تأثر دين در سياست آمريكا را در قبال خاورميانه روشنتر ميسازند. يعني اتفاقاتي روي داده كه مطالب شما را تأييد ميكند؟ در اين مورد مطالبي براي افزودن به مطالبي كه در اين كتاب آمده وجود دارد و اين امر خود خواهان كتابي جديد يا پژوهشگر ديگري است و يا لازم است محقق ديگري بيشتر به اين مطالب بپردازد و آن را روشنتر سازد. در پايان از جناب دكتر وزنه و دكتر سماك به خاطر حضور در اين برنامه تشكر ميكنيم و به آقاي سماك به خاطر اين كتاب تبريك ميگوييم و اميدواريم كه كتاب مباركي باشد. تا برنامه ديگر و كتاب جديد ديگر، شما را به خدا ميسپاريم.
1. السماك، محمد، الدين في القرار الامريكي، ص19.2. همان، ص100. الدين في القرار الأمريكيتأليف: محمد السماكبيروت: دار النفائس، 2003م