هدايت شده پيروز
مرتضي دهقان، بهروز عليزاده پاسخ به تحريفهاي بريتانيکا در موضوع مهدويت
در سال1996 ميلادي به شکل CD منتشر و در دسترس علاقهمندان به اين دايرة المعارف بزرگ قرار گرفت. دايرة المعارف بريتانيکا علاوه بر داشتن مقالاتي در زمينه علوم تجربي داراي مقالاتي در زمينه علوم انساني و علوم مذهبي نيز ميباشد. تهيه کنندگان اين دايرة المعارف در مورد معرفي امام زمان، عجلاللهتعاليفرجه، نيز مقالاتي را ارايه دادهاند. بررسي اين مقالات نشان ميدهد که نويسندگان آنها اطلاع چنداني از موضوع مهدويت در اسلام نداشتهاند و در بسياري از موارد، اطلاعات غلط و تحريف شده درباره ولي عصر، عجلاللهتعاليفرجه، به استفاده کنندگان از اين دايرة المعارف ارائه دادهاند. آنگونه که هر چند انسان خوشبين باشد، نميتواند برخي از نادرستيها را در اين مقاله ناديده انگارد. و جاي اين پرسش باقي ميماند که چرا نويسندگان دايرة المعارف، در اين زمينه به منابع و مآخذ معتبر و مستند شيعه و سني مراجعه نکردهاند. در حالي که عالمان و پژوهندگان شيعه از صدر اسلام تا به امروز کتابهاي ارزشمندي در موضوع مهدويت تدوين نمودهاند، و مقاله نويسان بريتانيکا ميتوانستند براحتي با حوزههاي علمي تشيع و مراکز تحقيقاتي در ايران و يا ساير نقاط جهان تماس برقرار نمايند و از آثار اصيل و منابع معتبر تشيع و تسنن بهره ببرند، و اطلاعات کاملي نسبتبه امر مهدويتبه دست آورند. اين مورد و ديگر موارد، از اين دست، نشانگر آن است که نه تنها بسياري از مستشرقان و اسلام شناسان غربي، بلکه مراکز مهم تحقيقي غرب نيز، در بررسي عقايد آئين تشيع و مکتب اهلبيت، عليهمالسلام، در پي آن نبودهاند که آنچه را مينويسند، مستند به مراجع دست اول و مآخذ معتبر شيعه و سني باشد. از اين رو يک دانش پژوه و محقق مسلمان، براي دريافت معارف ديني و حتي تاريخي خود، نميتواند به آثار تحقيقي و تجزيه و تحليل غربيان، به چشم وثاقت و اطمينان بنگرد و به آنها مراجعه نمايد، تا چه رسد به اينکه آنها را مبناي نگرش و دين باوري و تحقيق خود قرار دهد. در اين نوشتار، ابتدا ترجمه دو مقاله تحت عناوين «آخر الزمان در مذاهب اسلام و زرتشت» و «مهدي»، از دايرة المعارف بريتانيکا آورده شده و سپس به نقد و بررسي آنها خواهيم پرداخت. ذکر اين نکته ضروري است که پاسخ تمامي شبهات و اتهامات وارده در دو مقاله مذکور و ديگر موارد، در سخنان معصومين، عليهمالسلام، و آثار بزرگان و علماي تشيع، رضواناللهتعاليعليهم، و حتي برخي از علماي اهل سنتبا بهترين شکل، موجود بوده و با مراجعه به آنها جاي هيچگونه ترديد و ابهامي باقي نميماند. بنابراين در اين مقاله صرفا به جمع آوري و نقل پارهاي از اين پاسخها اقدام شدهاست. اميد آنکه اين تلاش ناچيز، در کنار خدمات ارزشمند مرزداران عالم تشيع مورد لطف و رحمتحضرت بقيةاللهالاعظم، ارواحنافداه، قرار گيرد. ترجمه مقالهها:
دکترينهاي مذاهب و اصول مذهبي آخرالزمان در مذاهب غرب اسلام و زرتشت اسلام ديني نيست که در آن ظهور منجي انتظار برود، و جايي براي مسيح نجاتبخش در آن وجود ندارد. با اين همه به طور تدريجي و شايد تحت تاثير مسيحيت عقيده به يک اعاده کننده آخر الزماني ايمان از نسل پيامبر و يا به عنوان عيساي رجعت کننده در آن مطرح گرديده که معمولا از او به نام مهدي ياد ميشود، که به معناي کسي است که به طور الهي هدايتشده است. بعد از ظهور عيسي، روز قيامتشروع ميشود. خوبها وارد بهشت و شريران به داخل جهنم خواهند افتاد. بهشت و جهنم داراي مراحل مختلفي براي مجازات خوبي و بدي ميباشد. دوره قبل از پايان جهان به صورت بدبينانهاي مورد نگرش قرار گرفتهاست. خداوند، خودش جهان بدون خدا را ترک و رها خواهد کرد. کعبه (زيارتگاه بزرگ و مقدس جهان اسلام) ناپديد خواهد شد. نسخههاي قرآن تبديل به اوراق خالي ميشود و کلمات آن از خاطرهها محو ميگردد. پس آن گاه پايان فرا ميرسد. در اسلام اهل سنت تمام اين موضوع بيشتر به صورت افسانهآميز بيان شدهاست تا به صورت يک اصل مسلم مذهبي. البته تمام مسلمانان متعصب به آمدن يک اعاده کننده نهايي ايمان، اعتقاد دارند. در زمانهاي بروز بحران و اضطرابات سياسي يا مذهبي، توقع براي ظهور مهدي افزايش يافته و موجب قيام تعداد زيادي از کساني که خود را مهدي ميخوانند، شدهاست. بهترين نمونه آن «محمد احمد» مهدي سوداني است که در سال 1881 م. شورشي را بر عليه دولت مصر بر پا کرد و بعد از چندين پيروزي پي در پي، دولت مهدي را به وجود آورد و تا سال 1898 م. که توسط فرمانده ارتش انگليس به نام «کيچينير» (KITCHENER)، در سودان شکستخورد، دوام آورد. در آيين مسلمانان شيعه (که به واگذاري رهبريت روحاني در خانواده علي، عليهالسلام، پسر عمو و داماد محمد،، صلي الله عليه و آله، اعتقاد دارند) نظريه مهدي، بخش اساسي اعتقادات آنها را تشکيل ميدهد. در ميان شيعيان اثني عشري که اصليترين گروه شيعياناند، اعتقاد بر اين است که مهدي منتظر، امام يا رهبر مذهبي دوازدهم است که مخفي شده و از مکان پنهان خود مجددا ظاهر خواهد شد. عقيده به مهدي در ايجاد مذاهب جديد و يا فرقههاي شيعه نيز نقش داشتهاست. به عنوان مثال، ميتوان از اعتقاد دروزيها نام برد که معتقدند «الحکيم» خليفه مصري سلسله فاطميون (که در سالهاي996 1021 م. سلطنت کرد) و تصور ميشود آخرين نماينده الهي پيامبر باشد، در آخرالزمان (هزار سال بعد از ظهورش در اواخر قرن نهم) باز خواهد گشت تا حکومتخود را بر تمام جهان بر پا کند. ديگر چهرههاي منجيان اسلامي عبارتند از: ميرزا غلام احمد، بنيان گذار فرقه احمديه [قادياني] که در اواخر قرن نوزدهم خود را به عنوان مسيح و مهدي معرفي کرد. و همين طور ميرزا علي محمد شيرازي در ايران که بنيانگذار مذهبي بود که بعدا به نام هائيتشناخته شد. او در سال 1844 م. اعلام کرد که باب (دروازه) ميباشد. اين اعلام مصادف با هزارمين سالگرد غيبت امام دوازدهم بود. آئين زرتشتي، مذهبي استبا يک افق کاملا آخرالزماني;زيرا تاريخ جهان در اين مذهب ميدان جنگي است که در آن نيروهاي روشنايي و خوبي، با نيروي ظلمت و بدي مبارزه ميکنند. اگر چه عقيده به يک فرد مشخص نجاتبخش جنبه اساسي در نظام زرتشتي ندارد با اين وجود چنين فردي حتما قيام خواهد کرد. گفته شده است دولت زرتشت، پيامبر ايراني (قرن ششم قبل از ميلاد) در پايان تاريخ چهار مرحلهاي جهان که هر دوره آن 3000 سال به طول ميکشد گشوده خواهد شد و به فاصله هر 1000 سال، سه نجاتبخش ديگر که از پسران زرتشت محسوب ميشوند و بعد از مرگ وي به دنيا خواهند آمد، در پي وي ظاهر خواهند شد، آخرين آنها سوشيانز (SOSHYANS) و يا سائوشيانت (SAOSHYANT) نام دارد که در پايان جهان ظاهر خواهد شد و خداوند وظيفه بر پايي آخرين حکومت جهان و رستاخيز مردگان را بر عهده وي خواهد گذاشت. مهدي
واژه عربي: به معني شخصي که به طور الهي هدايتشدهاست. و در آخرالزمانشناسي اسلامي عبارت است از منجي که انتظار ظهورش ميرود و زمين را از عدالت و برابري پر خواهد کرد. دين راستين را اعاده خواهد نمود و در طي يک دوره کوتاه طلايي که هفت، هشت و يا نه سال تا قبل از پايان جهان طول خواهد کشيد، راهنمايي مردم را بر عهده خواهد گرفت. قرآن (کتاب مقدس اسلامي) اشارهاي به او ندارد و به هيچ حديث (گفته منسوب به محمد پيامبر، صلي الله عليه و آله) قابل اعتمادي نيز در مورد مهدي نميتوان استناد کرد. بسياري از علماي متعصب سني اعتقاد به مهدويت را زير سؤال ميبرند. اما اين اعتقاد، بخش ضروري اصول عقايد شيعيان ميباشد. به نظر ميرسد عقيده به مهدي در دورههاي اغتشاش و عدم امنيت مذهبي بر تحولات سياسي اوايل اسلام (قرنهاي هفتم و هشتم ميلادي) رواج يافته باشد. شايد مختار بنابو عبيده ثقفي، رهبر شورش مسلمانان غير عرب در عراق، در سال686 م. اولين کسي باشد که از اين نظريه براي نگهداشتن ياران خود در کنار يکي از پسران علي، عليهالسلام، (داماد پيامبر، صلي الله عليه و آله) به نام محمد بن حنفيه، استفاده کرد. حتي بعد از مرگ محمد بن حنفيه نيز اين اعتقاد ادامه يافت. ابوعبيد [مختار] فکر ميکرد که مهدي يا همان محمد حنفيه زنده مانده است و در معبد خود در حالت پنهاني (غيبت) زندگي ميکند. و مجددا ظاهر خواهد شد تا دشمنان خود را نابود کند،در سال 750 م. انقلابيان عباسي از پيشگوييهائي که در آن هنگام درباره آخرالزمان رايجبود، استفاده کردند. اين پيشگوييها ميگفت که مهدي از خراسان که در مشرق قرار دارد، قيام خواهد کرد و پرچمهاي سياهي را حمل ميکند. اعتقاد به مهدي در هر زمان که بحراني رخ ميدهد، مورد تاکيد قرار ميگيرد، بنابراين بعد از جنگ «لاس ناواس دو تولوسا». LAS NAVAS DE TOLOSA در سال 1212 م. که بيشتر خاک اسپانيا از دست اسلام خارج شد. مسلمانان اسپانيايي حديثي را بين خود، رد و بدل ميکردند که منسوب به پيامبر، صلي الله عليه و آله، بوده و پيشگويي ميکرد که اسپانيا مجددا توسط مهدي فتح خواهد شد. در هنگام تصرف مصر توسط ناپلئون نيز شخصي ادعا کرد که مهدي است و در دوره کوتاهي در مصر سفلي ظاهر شد. از آنجايي که مهدي اعاده کننده قدرت سياسي و خلوص ديني اسلام است، در جامعه اسلامي اين عنوان مورد ادعاي انقلابيون قرار کرفته است. بويژه شمال آفريقا شاهد تعدادي از اين مدعيان، به نام مهدي بوده است. مهمترين آنها«عبيدالله» مؤسس سلسله فاطميون (در سال909 م.) است. «محمدبن تومرت» بنيانگذار نهضت المهاد در «موروکو» در قرن دوازدهم ميلادي و «محمد احمد مهدي سوداني» که در سال 1881 م. بر عليه دولت مصر، شورش کرد نيز از اين جملهاند. پاسخ به اشتباهات و انحرافات
اينک به نحو اجمال و اختصار به پاسخ اشکالات فوق ميپردازيم. نويسندگان مقالات مزبور معتقدند: «اسلام ديني نيست که در آن ظهور منجي انتظار برود و جايي براي مسيح نجاتبخش در آن وجود ندارد». براي پاسخ ميگوييم: اسلام ديني است که اساس تعليمات خود را برتذکرات فطري پايه گذاري کرده، و از فطرت انسانها به عنوان گنجينه عظيمي از وديعههاي الهي بهره برده و آن را پشتوانه اصول معارفي و تربيتي خود قرار داده است. يکي از اصول غير قابل انکار فطري که همواره در طول تاريخ بشري توسط اديان و مذاهب تکرار شده، موضوع فرارسيدن روز موعودي است که عموم رسالتهاي آسماني با همه ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجهاي طولاني و نگرانيهاي جا نفرسا، انسانيت مسيري مطمئن و قرارگاهي مجهز براي تلاشهاي آرماني خود بيايد. شهيد «صدر» [1] در اين زمينه ميگويد: انتظار آيندهاي اينچنين، تنها در درون کساني که با پذيرش اديان، جهان غيب را پذيرفتهاند راه نيافته، بلکه به ديگران نيز سرايت کرده است. تا آنجايي که ميتوان انعکاس چنين باوري را در مکتبهايي که جهتگيري اعتقادي شان، با سر سختي، وجود غيب و موجودات غيبي را نفي ميکند، مشاهده کرد. براي مثال، در ماترياليسم ديالکتيک که تاريخ را بر اساس تضادها تفسير ميکند نيز روزي مطرح است که تمامي تضادها از ميان ميرود و سازش و آشتي حکمفرما ميگردد. بدين سان ميبينيم که تجربه دروني که بشريت در طول تاريخ در مورد اين احساس داشته، درميان ديگر تجربههاي روحي، از گستردگي و عموميتبيشتري برخوردار گرديده است. دين اسلام نيز در عين حال که به اين احساس روحي همگاني، استواري ميبخشد; با تاکيد بر اين عقيده که زمين همانگونه که از ظلم و بيداد پر شود; از عدالت و دادگري آکنده خواهد گشت، به اين احساس، ارزش عيني بخشيده و جهت فکري باورمندان به اين اعتقاد را، به سوي ايماني به آينده روشن، متوجه ميسازد. نگاهي به ادبيات مذهبي در اديان الهي و حتي آيينهاي بشري نشان دهنده اعتقاد ديرينه انسانها به روز موعود است که در آن عدالتبه دست مصلحي جهاني، در سرتاسر آفاق گسترده ميشود. تکرار اصل ظهور يک منجي و نياز به آن، دليلي بر فطري بودن اين احساس است. اعتقاد به ظهور يک منجي موعود نه فقط در دين مسيحيتبلکه در ديگر اديان الهي و يا حتي آئينهاي بشري مورد بحث و تاکيد قرار گرفته است. به عبارت ديگر اين امر يک اعتقاد فطري است که در طول تاريخ بشري توسط سفيران الهي پيوسته تذکر داده شده است. [2] اما ويژگي اسلام به عنوان آخرين دين الهي در اين است که جزئيات اين امر را نيز مورد بحث قرار ميدهد و ريشههاي فطري بودن عقيده به مهدويت را نيز بيان ميکند. محمد بن يعقوب کليني (م 328 ق.) در کافي به اسناد خودش از حمران بن اعين، از ابوحمزه از امام باقر، عليهالسلام، نقل ميکند که فرمود: اخذ الله الميثاق علي النبيين و قال الستبربکم؟ قالوا بلي و ان هذا محمدا رسولي و ان عليا اميرالمؤمنين و الاوصياء من بعده، عليهمالسلام، و لاة امري و خزان علمي و ان المهدي، عليهالسلام، انتصر به لديني و اظهر به دولتي و انتقم به من اعدائي و اعبد به طوعا و کرها قالوا اقررنا ربنا و شهدنا. [3] . خداوند از پيامبران ميثاق و پيمان گرفت و فرمود: آيا من پروردگار (مالک) شما نيستم؟ گفتند آري، سپس فرمود و اينکه اين محمد، صلي الله عليه و آله، رسول من است و علي، عليهالسلام، اميرالمؤمنين و جانشينان بعد از او، عليهمالسلام، ولي امر من (و اولي به تصرف) و خزانه داران علم من هستند و همانا بوسيله مهدي، عليهالسلام، دين خود را ياري ميکنم و دولتخود را توسط او نمايان ميسازم، و با او از دشمنانم انتقام ميگيرم و بوسيله او با گردن نهادن يا اکراه، پرستيده ميشوم. گفتند اي پروردگار ما، اقرار کرديم و گواه هستيم. اين روايت نشان ميدهد در عوالم قبل از اين عالم هنگامي که خداوند ميثاق توحيد را از پيامبران اخذ ميکرد، ميثاق ولايت چهارده معصوم را نيز از آنها اخذ کرد. اين اخذ ميثاق در روايتهاي متعددي در مورد تمام انسانها وارد شده است. [4] . نويسنده مقالات بريتانيکا در مورد مهدي، عليهالسلام، ادعا کرده است که عقيده به مهدي در دورههاي اغتشاش و عدم امنيت مذهبي و تحولات سياسي اوايل اسلام (قرنهاي هفتم هشتم ميلادي) رواج يافته است. با توجه به آنچه در مورد فطري بودن اعتقاد به ظهور منجي گفته شد، رواج اعتقاد به مهدي، در دورههاي اغتشاش و عدم امنيت مذهبي و سياسي، نه تنها ترديدي در اصل مهدويت ايجاد نميکند بلکه تاکيد ديگري بر فطري بودن آن است. زيرا امور فطري هنگامي ظهور و بروز پيدا ميکنند که انسان با مشکلات و مصائب شديدي روبرو ميگردد. در آن هنگام که کشتي آسيب ديده در دل درياي طوفاني دچار امواج ميشود مسافران کشتي هر لحظه خود را در ورطه غرق شدن ميبينند، براساس فطرت، ناخودآگاه متوسل به يک نجاتدهنده ميشوند که ميتواند آنها را نجات دهد و شروع به دعا براي نجات خود مينمايند. در صحنه اجتماعي نيز هر گاه امنيت و عدالت در جامعه دستخوش آسيب گردد همان يادآوري فطري باعث ميشود افراد جامعه به وجود منجي که ميتواند امنيت و عدالت را برقرار کند، متوسل گردند. و انتظار ظهور چنين شخصي را در دل بپرورانند. البته در چنين مواقعي همواره افرادي وجود دارند که بنابر دلايل مختلف مانند حس جاهطلبي، دخالتبيگانگان و يا حتي انگيزه اصلاح اجتماعي، خود را به نام همان منجي موعود مينامند، و مقام وي را مدعي ميشوند. در حقيقت هنگامي کالاي تقلبي رواج پيدا ميکند که نوع اصيل آن نيز وجود داشته باشد. و اگر طلايي وجود نداشت کسي نيز به عرضه طلاي تقلبي اقدام نميکرد. بديهي است که از نظر شيعيان تمامي ادعا کنندگان ذکر شده در مقالات بريتانيکا غير واقعي و دروغين ميباشند. زيرا همگي آنها علاوه بر نداشتن علايم امامت، نتوانستند به صورت جهاني به گسترش عدالت اقدام نمايند. نويسنده مقاله بريتانيکا مدعي است که قرآن، کتاب مقدس اسلامي اشارهاي به او يعني مهدي، عليهالسلام، ندارد و به هيچ حديث قابل اعتمادي، يعني گفته منسوب به محمد، صلي الله عليه و آله، نيز در مورد مهدي نميتوان اشاره کرد!! مراجعه به برخي آيات قرآن بطلان اين ادعا را نشان ميدهد، که از جمله ميتوان به آيات ذيل توجه نمود: هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره عليالدين کله و لو کره المشرکون. [5] . او همان خدايي است که رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان غلبه و چيرگي دهد، هر چند که مشرکان ناخوش داشته باشند. هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره عليالدين کله و کفي بالله شهيدا. [6] . او همان خدايي است که رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا اينکه آن را بر تمام اديان چيرگي و غلبه دهد و خداوند براي شهادت کافي است. يريدون ليطفئوا نور الله بافواهم و الله متم نوره و لو کره الکافرون. [7] . ميخواهند تا نور خدا را با دهانهايشان فرو نشانند، در حاليکه خداوند تمام کننده نور خود خواهد بود هر چند که کافران ناخوش داشته باشند. به صراحت اين آيات دين اسلام به رغم خواسته کافران و مشرکان بايد بر تمام اديان جهان چيره شود و اين هدف و اراده خداي متعال است. بايد از مدعيان پرسيد آيا تاکنون چنين اتفاقي در جهان افتاده است؟ و اسلام بر همه اديان غالب و چيره گشته يا هنوز بايد براي تحقق اين فرموده خداي متعال در انتظار بود و چشم به راه آنکس که رسول خدا، صلي الله عليه و آله، به وي بشارت داده، که اين کار به دست تواناي او انجام خواهد شد. انسان در شگفت ميشود که چگونه حقايق ناديده انگاشته شده و افرادي که گويا از همان مصاديق بارز مخالفان در آيات فوق هستند به کتمان يکي از بر جستهترين و بارزترين عقايد اسلامي که توسط رسول خدا بيان شد، پرداختهاند. روايات منقول از رسول خدا، صلي الله عليه و آله، در امر قيام «مهدي، عليهالسلام» از منابع سني و شيعي، افزون بر صدها حديث است که در صدها کتاب و اثر، آمده است. قيام حجتحق در آخرالزمان تا آنجا قطعي است که اهل سنت از رسول خدا، صلي الله عليه و آله، نقل کردهاند که فرمود: من انکر خروج المهدي فقد کفر بما انزل علي محمد، صلي الله عليه و آله. [8] . هر کس قيام مهدي را انکار کند همانا بر آنچه بر محمد، صلي الله عليه و آله، نازل شده، کفر ورزيده است. روايات انبوهي که بسياري از آنها فوق حد تواتراند از طريق اهل سنت در قيام مهدي، عليهالسلام، از سوي رسول خدا، صلي الله عليه و آله، نقل شده که از آن جمله است: لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عز و جل ذلک اليوم حتي يبعث فيه رجلا من ولدي اسمه اسمي. [9] . اگر از عمر جهان جز يک روز باقي نمانده باشد خداوند بزرگ آن روز را طولاني خواهد کرد تا اينکه برانگيزد در آن روز مردي را از فرزندانم که نام او نام من است. المهدي حق و هو من ولد فاطمة. [10] . مهدي حق است و او از فرزندان فاطمه، عليهالسلام، است. در مجلدات اول و دوم از دوره پنج جلدي «معجم احاديث الامام المهدي» بيش از پانصد و چهل حديث به نقل از رسول خدا، صلي الله عليه و آله، آمده است که بيشتر آنها از طريق اهل سنت روايتشده است. منابع و مآخذ دو مجلد 408 کتاب و رساله ميباشد که حدود بيست اثر از آنها از شيعه و همگي مآخذ ديگر از اهل سنت است. در اين آثار انبوه ويژگيهاي فرواني از «مهدي، عليهالسلام» و قيام و نهضت جهاني او ترسيم شده است. نکته مهمتر آنکه امر قيام مهدي در آخرالزمان تا آن پايه قطعي بوده که اهل سنت آثار مستقل در موضوع «مهدي». قيام او نگاشتهاند. از جمله در خلال «کتابنامه امام مهدي» نوشته علي اکبر مهديپور که بيش از دو هزار اثر تاليف شده در باب مهدويت را معرفي نموده، هفتاد نوشته مستقل از اهل سنت نيز شناسانده شده است. هم چنين مؤلف اين اثر، در مقدمه خود مينويسد: هم اکنون بيش از يکصد جلد کتاب مستقل، از علماي اهل سنت در دست داريم که پيرامون آن موعود جهاني، نگارش يافته است. [11] . در «کتاب خورشيد مغرب»، تاليف محمد رضا حکيمي نيز بيش از چهل اثر از اين دست گزارش شده که از آن جملهاند: - البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، علي بنحسامالدين معروف به متقي هندي (975 ق.). - البيان في اخبار صاحب الزمان، محمد بن يوسف گنجي شافعي (658 ق.). - العرف الوردي في اخبار المهدي، جلالالدين سيوطي (911 ق.). - صفةالمهدي، ابونعيم اصفهاني (430 ق.). - عقدالدرر في اخبار المنتظر، يوسف بن يحيي بن شافعي (قرن هفتم). [12] . - احقاق الحق و ازهاق الباطل، مجلد سيزدهم، مجموعهاي از روايات اهل سنت و از منابع ايشان است در اينکه ائمه، عليهمالسلام، دوازده نفرند. و ويژگيهاي دوازدهمين امام، عليهالسلام. - «احقاق الحق» مجلد چهاردهم، نيز مجموعهاي است از روايات از طريق اهل سنت در تفسير آيات قرآن کريم که مربوط به اهل البيت، عليهمالسلام، و از جمله مهدي، عليهالسلام، ميباشد. [1] امام مهدي حماسهاي از نور، ص14-13. [2] ر.ک: امام مهدي حماسهاي از نور، ص14-13. [3] تفسيرالبرهان، ج2، ص47، ذيل آيه 172، سوره اعراف. [4] براي مصادر فراوان ديگر، رک: مدرک ياد شده ص46 51، بحار الانوار، ج25، ص1 تا36. [5] سوره توبه (9)، آيه33. [6] سوره فتح (48)، آيه 28. [7] سوره صف (61)، آيه 8. [8] احقاق الحق، ج13، ص213، به نقل از ابنحجر عسقلاني در لسان الميزان، ج5، ص130، چاپ حيدرآباد. [9] معجم احاديث الامام المهدي، ج1، ص142-143، به نقل از يازده اثر از اهل سنت. [10] معجم احاديث الامام المهدي ج1، ص136-141، به نقل از 50 کتاب از اهل سنت که برخي از آنها، صحاح و مسندهاي ايشان است. [11] ج1، ص9، ج2، صص،828 -829. [12] براي خصوصيات چاپي آثار همانند ديگر ر.ک: معجم احاديث الامام المهدي ج2، ص46-49