ویژگیهای امامان معصوم علیهم‏السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ویژگیهای امامان معصوم علیهم‏السلام - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ويژگيهاى امامان معصوم عليهم‏السلام

در گفتگو با حجة‏الاسلام والمسلمين على كورانى

موعود: با تشكر از فرصتى كه در اختيار ما قرار داديد. موضوعى كه در اين جلسه قصد گفتگو درباره آن را داريم، مقام امام زمان عليه‏السلام و ويژگيهاى شخصيتى ايشان است.

ويژگيها و خصائص امام‏عصر «عجل‏الله تعالى فرجه‏» را از منظرهاى مختلف مورد بررسى قرار داده‏اند، اما اگر بخواهيم ويژگيها و خصائص آن حضرت را به عنوان اينكه ايشان از سلسله امامان معصوم عليه‏السلام، و ادامه‏دهنده خط امامت هستند مورد بررسى قرار دهيم، به چه نكاتى مى‏توانيم اشاره كنيم؟

با تشكر از شما برادران مسؤول و متعهد مجله موعود اروحنافداه، آن امامى كه سزاوارترين انسانهاست در عالم براى اينكه مجله و روزنامه‏اى به نامش چاپ شود و آراء و رسالت او را براى مردم تفسير كند و مردم را متوجه كند به اينكه او همان منجيئى است كه ظهورش از طرف خداوند تبارك و تعالى وعده داده شده‏است.

من از خداوند مى‏خواهم كه به شما توفيق بدهد تا مجله را روز به روز پربارتر كرده و به حد مطلوب و مورد ضايت‏حضرت صاحب‏الزمان، ارواحنافداه، برسانيد و لااقل آن را به دو زبان عربى و انگليسى بطور گسترده منتشر و توزيع كنيد. چرا كه در سراسر جهان قلوب مردم مملو از حب امام مهدى عليه‏السلام است و مشتاقان و شيفتگان ايشان همگى خواهان ديدار اويند، در حالى كه يك مجله جهانى مناسب وجود ندارد تا موضوعاتى كه مسلمين و غيرمسلمين در دنيا تشنه آن هستند در مورد امام مهدى عليه‏السلام عرضه كند. از اين رو علاقه‏مندم، سؤالات شما را در مورد مقام امام مهدى عليه‏السلام و ويژگيهاى شخصيتى ايشان پاسخ گويم. هر چند كه كار سخت و عظيمى است چرا كه وقتى ما مى‏خواهيم راجع به شخصيت علما، نوابغ و هوشمندان از فلاسفه و بزرگان گفتگو كنيم دشوار است، زيرا هر كدام از اينها دنيايى هستند يا دنياهايى كه در اين عالم جمع شده‏اند و غيرمعصوم هم هستند. پس چگونه مى‏شود از صيت‏حجت‏خدا در زمين و مركز نور خدا و سر خدا و مظهر شناخت‏خدا و كسى كه براى بيان منظور رسالت و تحقق عدالت در زمين ذخيره شده سخن گفت. در واقع بايد گفت كه بسيارى از پژوهشگران غربى مخصوصا روشنفكران و آنهايى كه تحت تاثير فرهنگ غربند دچار اشتباه شده و با خلط شخصيت معصوم و غيرمعصوم، مثلا از رسول‏خدا نوشته‏اند و خيال كرده‏اند كه آن حضرت رهبر نابغه‏اى بوده كه به خاطر نبوغش از قبيله‏هاى بيابان نشين جزيرة‏العرب يك جامعه متمدنى ساخته‏است. يا ايشان را نابغه‏اى انگاشته‏اند كه در مدت كوتاهى با كمترين كشته (بنابر آنچه به ما رسيده فقط 600تن از طرفين در تمام جنگها) توانسته‏است جامعه متمدنى در جهان بپا كند. بايد گفت اين پژوهشگران يا دركشان بيش از اين قد نداده و يا اينكه از طرح اينگونه مسائل غرض و مرضى دارند.

در مورد حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام هم همين است و غربيها هرگاه بخواهند راجع به شخصيت ايشان هم بحث كنند ايشان را يك انسان نابغه معرفى مى‏كنند. متاسفانه ما در درگيريهاى فرهنگى متاثر از فرهنگ ناپسند غرب شده‏ايم و نگاه ما به همه معصومين، عليه‏السلام، متاثر از راه و روش و زاويه فكرى غربيها شده‏است.

عقيده ما در مورد معصومين عليهم‏السلام فقط يك عقيده تعبدى نيست. اگر هم كسى بخواهد نظر شيعه را در اين باره بنويسد يا اگر بخواهد شخصيت امام عليه‏السلام را تحليل كند، لازم است كه آن را از يك فرد شيعى راستين بشنود، ولى متاسفانه اكثرا به معصومين با نگاه غربيها مى‏نگرند و اين يك اشتباه بزرگ است.

از ديگر اشتباهاتى كه پيش آمده، اين است كه معصوم و غيرمعصوم مخلوط شده‏است و گمان كرده‏اند كه معصوم يعنى مرجع تقليد كه با تلاش به درجه‏اى از علم رسيده، در حاليكه مساله اينطور نيست. تفاوت بين معصوم و غيرمعصوم بسيار زياد است. شاخصها و نمونه‏هايى از غير معصومين داريم مثلا امام‏خمينى قدس‏سره كه خود شاخص در علم و جهاد و داراى ويژگيهاى شخصى مهمى است ولى در بالاترين مرتبه مى‏گويد: اى كاش من خاك پاى امام‏زمان عليه‏السلام بودم. زيرا آنها مى‏دانند كه هر چه شاخص و متمايز باشند; باز هم شاخصهاى زمينى و كره خاكى هستند. اما معصومين عليهم‏السلام شاخصهاى آسمانى هستند كه احدى را نمى‏شود با آنها قياس نمود و اصلا صحيح نيست و مراجع و علما، با آن جايگاه و عظمتى كه دارند قبول نمى‏كنند و جايز نمى‏دانند كه فردى يا يكى از آنها با معصومين عليهم‏السلام مقايسه شود.

ائمه معصومين داراى ويژگيهاى خاص شخصيتى هستند و حتى اگر كسى بگويد كه آنها داراى فرقهاى فيزيكى در اصل آفرينش و تكوين هستند، اگر ثابت‏شود ما اين را قبول مى‏كنيم، ولو اينكه صحيح است كه در ظاهر بشر هستند و لكن در درون و مضمون غيرعادى هستند پس مى‏شود گفت كه ائمه معصومين در واقع بشر هستند و طعام و غذا مى‏خورند و در بازار راه مى‏روند و سنتهاى طبيعى آفرينش درباره آنها جارى مى‏شود، همه اينها صحيح است، ليكن محتواى عقلى و روحى كه خداوند به شخصيت آنها بخشيده آنها را از تمام مردمى كه ما مى‏شناسيم جدا مى‏كند و لذا وقتى در زمان امام‏صادق عليه‏السلام روايتى در مورد سال ظهور امام مهدى عليه‏السلام مطرح مى‏شود كه 12نفر ادعاى مهدويت مى‏كنند و شخصى از آن حضرت مى‏پرسد: در آنوقت ما هستيم و دوازده نفر كه همه آنها از بنى‏عبدالمطلب هستند و ادعاى مهدى بودن مى‏كنند، چگونه آن امام عليه‏السلام را تميز بدهيم و جدا كنيم حضرت نگاه مى‏كند و اشاره مى‏كند به روزنه‏اى در خانه كه خورشيد از آن وارد شده‏است و مى‏فرمايد بنگر! راوى مى‏گويد: نگاه كردم. فرمود: امر ما آشكارتر از اين خورشيد است‏شخصت امام‏مهدى عليه‏السلام او را از همه متمايز و جدا مى‏كند.

آنها ادعاى مهدى بودن مى‏كنند در سابق و الآن و آينده در حالى كه يكى از اركان و ويژگيهاى آن حضرت اين است كه علم شريعت نزد آن حضرت است و اين شخصى كه ادعاى مهدى بودن مى‏كند، حتى احكام شريعت را هم نمى‏شناسد. پس چگونه مى‏تواند كه چنين ادعايى بكند؟

از صفات آن حضرت اين است كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند و بايد پرسيد آيا آنهايى كه ادعاى مهدى بودن دارند خانه‏هايشان را پر از عدل و داد مى‏كنند؟ و از ديگر نشانه‏هاى آن‏حضرت عليه‏السلام اين است كه مال را بدون حساب و شمارش به افراد مى‏دهد شما كجا سراغ داريد كسى را كه به عامه مردم و فقرا بدون حساب و شمارش كمك كند و همينطور است‏خصوصيات ديگر آن حضرت.

در واقع براى روشن شدن عناصر اساسى و مهم در شخصيت معصوم به بحثهاى فراوانى نياز داريم و پس از آن تطبيق آنها بر امام‏مهدى عليه‏السلام و غير امام تا بشناسيم كه چه كسى را به عنوان پيشوا انتخاب كنيم و بيشتر بفهميم شخصيت ائمه خودمان را.

بهترين چيزى كه در اين فرصت پيدا كردم كتاب كوچكى است از مرحوم سيدهاشم بحرانى كه تقريبا معاصر مرحوم مجلسى است‏به نام «ينابيع المعاجز و اصول الدلائل‏» اين كتاب به گونه‏اى بحثها را مطرح كرده كه با پيشرفته‏ترين بحثهاى دانشگاهى جهان برابرى مى‏كند.

من از اين كتاب مهمترين اركان و ويژگيهاى شخصيت معصوم را كه درود خدا و سلام او بر همه آنها باد و بر پايان‏بخش آنها امام ما حضرت مهدى عليه‏السلام كه جانهاى ما فداى او باد استخراج كردم و سپس آن را در اين امور خلاصه نمودم:

اولا مقومات را شمرده‏است و مى‏گويد، اولين ركن و ويژگى در شخصيت معصوم اين است كه علم كتاب پيش اوست، علم قرآن، كه در قرآن تمام اشياء بيان شده‏است. بعضى خواسته‏اند اين آيه را كه مى‏فرمايد «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى‏ء» (1) را در اينجا به تعميم نسبى تفسير كنند. يعنى اينكه قرآن بيان همه چيز است مراد چيزهايى كه بشر به آن محتاج است، نه ماوراء اينها، بر فرض اينكه ما اين‏گونه تفسير و تعميم نسبى را قبول كنيم، تمام اشيائى كه بشر به آن محتاج است كم نيست. بشر الآن نياز دارد به راههاى ارتباطى و ديگر كرات و سيارات و همينطور حل و فصل امور زندگى و مشكلات اقتصادى، نفسانى، روحى، قانونى، اجتماعى، سياسى. تمام آنچه كه بشر به آن نياز دارد; كم نيست ولى در عين حال پيش ما شيعه رواياتى هست كه دلالت مى‏كند بر اينكه قرآن بيان تمام اشياء است كاملا نه تنها نسبت‏به مايحتاج بشر و مردم و علم‏الكتاب نزد امام است.

ما مى‏دانيم كه وقتى آصف برخيا وزير و وصى سليمان خواست كه پيامبر خدا تخت‏بلقيس را از يمن به قدس بياورد بنابر آنچه در روايات برادران سنى مذهب ما هست و بنابر آنچه در روايات ما هست از يمن به مسجدسليمان در اهواز بياورد زيرا سليمان در اهواز بود و خواست كه شى‏ء را با سرعت از فاصله سه‏هزار كيلومترى منتقل كند پرسيد چه كسى آنرا براى من مى‏آورد؟ كسى كه (جزئى از علم كتاب را مى‏دانست) گفت من آنرا قبل از آنكه پلكت را به هم بزنى برايت مى‏آورم يعنى كسى كه نزد او دانشى بود و به طورى كه روايت مى‏گويد دست‏خود را دراز كرد يعنى چيزى گفت و خواند حد فاصل بين مجلس سليمان تا عرش بلقيس شكافته شد بعد از آنكه تخت را برداشت زمين به حال اول برگشت اين علمى است كه در زمين تاثير مى‏كند و خارج و مافوق زمان است‏بگونه‏اى كه گويا اصلا چيزى اتفاق نيفتاده زيرا بالاخره با شكافتن زمين عده‏اى على‏القاعده بايد در اين بين نابود شوند ولى اين عمل بقدرى سريع اتفاق مى‏افتد كه اصلا انگار چيزى اتفاق نيفتاده است. الآن آخرين نظريه‏اى كه درباره عطسه مطرح است اين است كه عطسه مرگ كامل است ولى چون مدت آن كوتاه است انسان آنرا درك نمى‏كند و آن اتصال بلافاصله راسا برمى‏گردد اين عمل خارج و مافوق زمان است و اين آن چيزى است كه مربوط به نظريه انيشتين مى‏شود پس در يك لحظه مى‏شود طى‏الارض كرد سه‏هزار كيلومتر را پيمود و چيزى را گرفت و پس از آن به حالت اوليه خود برگشت. همينطور ما داريم كه جبرئيل دستش را از مدينه تا كربلا دراز كرد (1500 يا 1200 كيلومتر) و از خاك كربلا برداشت و سپس زمين به حال اولى برگشت و اين واقعه در مجلس پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله در مدينه بود كه جبرئيل پرسيد آيا مى‏خواهى به‏بينى خاكى را كه حسين عليه‏السلام در آن شهيد مى‏شود؟ حضرت فرمود: بله، و اينرا با دو روايت مسند ابن‏حنبل هم آورده است و صاحب مجمع الزوائد از طبرانى نقل مى‏كند و مى‏گويد روات آنها ثقة هستند كه دراز كرد دستش را مابين مجلس پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله و كربلا شكافته شد و يك كف دست از خاك برداشت و زمين به حال اولى برگشت. اين عمل مافوق زمان است. اين يك دانش و علم است و كسى مى‏گويد كه پيش او جزئى از علم و دانش كتاب است كه قبل از پلك به‏هم زدن آن را برايت مى‏آورم. ما بعد از پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله بزرگتر از آصف ابن‏برخيا بلخى را داريم خداوند به پيامبرش صل‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد بگو اى پيامبر كه گواهى خداوند بين من و شما بس است و كسى كه علم و دانش كتاب تماما پيش اوست نه كه جزئى از علم و دانش كتاب پيش او باشد، علم كتاب نزد حضرت على عليه‏السلام و نزد ائمه عليهم‏السلام است. هيچ‏كس ادعا نكرده كه علم كتاب پيش اوست و توان تشريع و تنفيذ دارد. اين اولين صفت امام معصوم است كه علم قرآن را مى‏داند و پيش اوست و چه بسيارى از علوم ديگر كه در علم قرآن نهفته‏است. اين يك ركن. ديگر اينكه نزد امام معصوم مواريث همه انبياء وجود دارد و تمام آنچه كه نازل شده از كتابهاى انبياء، تورات، انجيل، عصاى موسى، انگشتر سليمان، تابوت بنى‏اسرائيل و چه بسيارى علومى كه در مواريث انبياء نهفته‏است.

سوم اينكه همراه امام معصوم روح‏القدس هست كه من در اينجا زياد تفصيل نمى‏دهم، فقط فهرستوار مى‏خوانم و تا حدى كه فرصت اجازه دهد درباره بعضى صحبت مى‏كنم.

روح‏القدس ملكى است كه همراه ايشان است و هميشه با ائمه عليهم‏السلام است و احاديث مى‏گويند اينطور نيست كه هر آنچه را كه بخواهد بيابد. آن ملك مى‏گويد به او اينكار را بكن! اينكار را نكن! توجه كن! فلانى مى‏آيد او را خبر مى‏دهد و آگاهش مى‏كند. اين مامور خداوند است كه همراه معصوم عليهم‏السلام است و ما رواياتى داريم كه حضرت على عليه‏السلام با روح‏القدس سخن مى‏گفت‏خيلى اوقات به او مى‏گفت من اينطور مى‏گويم آيا اينگونه نيست؟ مى‏گفت چرا و اين از خصائص آن حضرت بود.

چهارم اينكه ملائكه همراه ائمه عليهم‏السلام هستند كه گاهى آنها را صدا مى‏زنند و گاهى با آنها صحبت مى‏كنند.

پنجم اينكه به آنها الهام مى‏شود و به دلشان مى‏افتد كه موضوع فلانى اينگونه است اينجور مى‏بيند كه در پشت كوه فلان جريان اتفاق مى‏افتد اينطور به ذهن امام الهام مى‏شود.

ديگر از اركان و ويژگيهاى ائمه عليهم‏السلام اين است كه اسم اعظم را مى‏دانند گرچه در ميان خودشان قواعدى است كه در چه موقع اسم اعظم را به كار گيرند و چه وقت‏به كار نگيرند. ائمه عليهم‏السلام قادر بر انجام امورند از راه غير طبيعى يا به تعبير ديگر تسلط بر قوانين طبيعى دارند و مافوق قوانين عادى عمل مى‏كنند ولى در عين حال با قوانين عادى و طبيعى و طبق معمول زندگى مى‏كنند. اما مى‏دانند كه در چه حالى اسم اعظم را به كار ببرند.

از ديگر اركان و ويژگيهاى امام معصوم عليهم‏السلام اين است كه صاحب شب قدر است. در آن شب برنامه‏هاى الهى براى طول سال معين شده بر امام نازل مى‏شود و ما روايتى داريم كه مى‏گويد در آن شب برنامه‏هاى شخصى امام عليه‏السلام و برنامه‏هايى كه مربوط به همه مردم است مشخص شده به امام عليه‏السلام تحويل مى‏شود و سپس برنامه‏هاى نازل شده را امام عليه‏السلام بين اصحاب خود تقسيم مى‏كند. و طبيعى است كه صاحب برنامه‏هاى الهى كه در هر شب قدر بر او نازل مى‏شود نمى‏تواند يك انسان عادى باشد.

از ديگر ويژگيهاى امام معصوم عليهم‏السلام هوشمندى و فراست اوست. مؤمن با نور خدا مى‏نگرد، گاهى هوشمندى و فراست مؤمن به حدى مى‏رسد كه از هوشمندى مؤمنان و قصص قطعى كه براى آنها رخ خواهد داد سخن مى‏گويد، انسان تعجب مى‏كند بعضى مردم صاف و صادق حتى از غيرمسلمانها كه بر فطرت اوليه هستند در بعضى شهرهاى دور يا غرب امكان دارد كه افرادى داراى فراست و هوشمندى صادق و صحيح باشند يا بعضى مردم با رياضت داراى هوشمندى عادى تعجب برانگيزى مى‏شوند كه بعضا مصيب به واقع هست و بعضا نيست ولى فراست و هوشمندى معصوم هميشه به واقع ختم مى‏شود و همين فراست طبق واقع تفسير شده قول خداوند متعال: «ان فى ذلك لآيات للمتوسمين‏» (2) و تفسير به امام مهدى عليه‏السلام نيز شده و امام عليه‏السلام به يك نگاه دوست‏خود را از دشمن مى‏شناسد و شخصيت واقعى آن فرد را نيز مى‏شناسد و اين هوشمندى از نور خداوند تبارك و تعالى حاصل شده‏است.

از ديگر ويژگيهاى امام معصوم اين است كه اعمال و كارهاى مردم بر آنها عرضه مى‏شود. چگونه اعمال پنج‏ميليارد انسان بر امام عرضه مى‏شود؟ در قرآن كريم داريم كه: «و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المؤمنون‏» (3) بگو اى پيامبر عمل كنيد كه بزودى خدا و رسول او و مؤمنان كردار شما را خواهند ديد. در تفسير آيه آمده كه اين رؤيت تنها مربوط به آخرت نيست در دنيا هم ديدن اعمال هست و حجت‏خدا در هر عصر و زمانى اعمال و افعال مردم را مى‏بيند. حال چگونه مى‏بيند؟ نمى‏دانيم. ما مى‏دانيم كه براى رئيس‏جمهورى مثلا سياهه اعمال مردم را عرضه مى‏كنند يعنى ملائكه اينگونه تقريرى براى امام عليه‏السلام مى‏آورند؟ نمى‏دانيم. شايد عميقتر از اين حرفها باشد و شايد كه حجت‏خدا داراى يك نوع علمى از علوم پروردگار باشد كه اعمال مردم را بشناسد كه البته اين به دست‏خداوند است ولى آنچه كه بطور عام در نزد ما ثابت است. اين است كه اعمال مردم در هر عصر و زمانى بر حجت‏خدا و امام معصوم عرضه مى‏شود.

و نيز از اركان و ويژگيهاى ائمه ما اين است كه نزد آنها نوعى از علم وجود دارد كه از هر باب آن چندين باب باز مى‏شود. به امام عليهم‏السلام گفتند چه چيزى را بتو آموخت؟ فرمود هزار باب علم را به من آموخت. پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله چه بسا در يك جلسه بابى از علم را به حضرت على عليه‏السلام آموخت كه از آن باب هزار باب باز شد و از هزار باب هزار باب ديگر، چه نوعى از باب علم را آموخت؟ كافيست كه علم عدد و رقم را آموخته‏باشد يا اينكه نوع ديگرى از علم را به آن حضرت آموخته‏باشد كه به وسيله آن امور آخرى را بشناسد. ما از علم بهره اندكى بيش نداريم، وارد شده كه اين هزار بابى كه پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله تعليم حضرت على عليه‏السلام نمود; در غلاف شمشير حضرت بود، يك صحيفه كوچكى بود، از آن حضرت سؤال شد كه چيست در اين صحيفه؟ بخارى روايت مى‏كند و در ديگر منابع برادران اهل‏تسنن هست كه در آن صحيفه احكام بود، ارث، حدود، قصاص. ولى ما مى‏گوييم در آن صحيفه هزار باب بود، رموز هزار باب را بنگر كه چگونه علوم مربوط به خودشان و جدشان را از اين صحيفه استخراج مى‏كنند.

از ديگر اركان و ويژگيهاى امام معصوم عليهم‏السلام اين است كه مصحف فاطمه سلام‏الله‏عليها پيش امام عليه‏السلام است. بعضى از برادران اهل‏سنت مى‏گويند مصحف يعنى قرآن، يعنى قرآن فاطمه سلام‏الله‏عليها غير از قرآن موجود فعلى است و به خاطر همين روايات است كه شيعه را متهم مى‏كنند كه آنها قرآن ديگرى دارند. برادران ما اولا كه غيرمنصفانه سخن مى‏گويند و ثانيا در امور شتابزده عمل مى‏كنند، مصحف يعنى كتاب و لذا مى‏گويند قرآن در مصحف (قرآن فى المصحف) مصحف يعنى مجلد، هر گاه مى‏گوييم مصحف فاطمه يعنى مجلد فاطمه. حالا در مجلد فاطمه سلام‏الله‏عليها چه هست؟

علم ما يكون در مجلد فاطمه است‏حوادث و وقايعى كه اتفاق خواهد افتاد با املاء و ديكته جبرئيل و نوشتن حضرت على عليه‏السلام. و اين احاديث پيش ما قطعى و ثابت است. بعضى مى‏گويند كه چگونه جبرئيل بر غير از رسول‏خدا صل‏الله‏عليه‏وآله نازل مى‏شد؟ ما روايات ثابت و متقنى داريم به دست ما نيست كه بگوييم اى خدا جبرئيل را نزد احدى نفرست اين خواست پروردگار عالم است، مى‏شود كه خداوند بفرستد جبرئيل و ميكائيل و ملائكه خودش را به سوى مادر موسى و مريم و حضرت‏زهرا سلام‏الله‏عليها. چرا شما بخل مى‏ورزيد؟ وقتى كه اين با روايت ثابت‏شد ديگر چه مانعى از ارسال هست؟ ما معتقديم كه پبامبرى بعد از پبامبر صل‏الله‏عليه‏وآله نيست و حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد من بنده‏اى از بندگان محمد صل‏الله‏عليه‏وآله هستم. حضرت على و زهرا صل‏الله‏عليه‏وآله ايمان به نبوت پبامبر صل‏الله‏عليه‏وآله و خاتميت وى دارند، مى‏شود كه هيچ‏گونه اكرامى از طرف خداوند متعال نداشته‏باشند و ملائكه خود به سوى آنها نيايد؟!

برخى ادعا مى‏كنند كه ملائكه با بعضى اشخاص و صوفيه صحبت مى‏كنند. آيا جايز است كه ملائكه با صوفيها سخن بگويند ولى با حضرت على عليه‏السلام و حضرت زهرا سلام‏الله‏عليها سخن نگويند.

مهم اينكه پيش ما قطعى و ثابت است كه علم مايكون در مصحف فاطمه سلام‏الله‏عليها است تمام آن خبر از آينده است. حتى هيچ گروه و دسته‏اى نيستند كه در آن صد نفر هدايت‏شوند يا صد نفر گمراه شوند، مگر اينكه اسم آنها و اسم رئيس آنها در مصحف فاطمه سلام‏الله‏عليها وجود دارد. تمام حركتها و گروهها و جاعات كه هدايت‏شوند يا گمراه شوند اسم آنها در مصحف فاطمه سلام‏الله‏عليها وجود دارد. شايد در آن مصحف قواعد و رموزى باشد كه اسم آنها را از آن استخراج كنند. عبدالله بن‏حسن و غيره وقتى كه قيام كردند; امام صادق عليه‏السلام فرمود اينها پيروز نمى‏شوند چون اسمى از اينها در مصحف جده‏ام فاطمه سلام‏الله‏عليها نديدم و اين دليل بر اين است كه اسامى تمام حكام در آن صحيفه بوده‏است.

يعنى در آن مصحف فاطمه سلام‏الله‏عليها صورت تمام جرياناتى كه تا ظهور امام زمان عليه‏السلام اتفاق خواهد افتاد وجود دارد و اين نيز ارث خاص و بخش خاص است كه پيش اهل‏بيت عليهم‏السلام است و الآن پيش امام عصر ارواحنافداه است.

اين بود مهمترين اركان و مقومات امام معصوم ارواحنافداه كه دايره هر كدام از اينها بسيار وسيع است و سخن درباره هر كدام آنها نياز به بحثهاى طولانى و زمان زياد دارد.

من معتقدم كه ما در حوزه علميه و شما در مجله امام مهدى، اروحنافداه، مسؤوليت مهمى داريم و آن اينكه اين عناصر و ابعاد اينها را بشناسانيم ما به اين معتقديم كسى كه به اينها عقيده ندارد گناهش هم بر گردن خود اوست و بايد مطالعه و تحقيق كند اما ما كه عقيده داريم و پذيرفتيم كه خداوند متعال به ما دستور داده تا بعد از رسول‏الله صل‏الله‏عليه‏وآله از ائمه اطهار عليهم‏السلام متابعت كنيم و حتى پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله آنها را نامگذارى كرده و بعضى از آنها در زمان خود رسول‏خدا صل‏الله‏عليه‏وآله‏حاضر بوده‏اند.

مهم اين است كه پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله به ما دستور داده تا از ائمه عليهم‏السلام متابعت كنيم و آنها را به ما شناسانده و نامگذارى نموده‏است و ما هم متابعت نموده‏ايم و اصلا معقول نيست كه خداوند پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله را مبعوث نمايد و اسلام و قرآن را نازل كند و به دين اسلام مشروعيت دهد، آن هم براى مدت كوتاهى تا بالاخره در دست عثمانيها در استانبول پايان پذيرد و امت پيرو غربيها شده و گمراه شوند اين تصورى غيرمعقول براى تاريخ است. اين روش از خداوند متعال درباره اسلام معقول نيست. راه و روش معقول همان است كه پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله فرموده كه خداوند جهان اسلام را با ما شروع نمود و با ما به پايان خواهد برد. خداوند عزوجل با رسول خودش آغاز نمود و با پايان‏بخش اوصياء الهى امام ما حضرت مهدى عليه‏السلام هم به پايان خواهد برد و اين پايان‏بخش اوصياء الهى آن كسى است كه به وسيله او نور قرآن، نور اسلام و نور رسول‏خدا صل‏الله‏عليه‏وآله بر سرتاسر گيتى خواهد تابيد و عدل الهى تمام عالم را در بر خواهد گرفت. ان شاء الله

موعود: خصوصياتى كه شما به آن اشاره كرديد در واقع ناظر به همه معصومين عليهم‏السلام به طور اعم بود. اگر ممكن است‏به ويژگيهاى خاص حضرت ولى‏عصر عليه‏السلام نيز اشاره فرماييد.

مهم اين است كه بفهميم تمام اين خصوصيات در شخصيت امام مهدى، ارواحنافداه، موجود است و ويژگيهاى آن حضرت متعدد است. از ويژگيهاى آن حضرت اين است كه نتيجه تمام زحمات پيامبر و سلف گذشته به دست آن حضرت به ثمر مى‏نشيند.

در روايت آمده‏است كه پيامبر صل‏الله‏عليه‏وآله مى‏فرمايد:

نحن بنو عبدالمطلب سادة اهل الجنة، انا و على، و حمزة، و جعفر، و الحسن، و الحسين، و المهدى (3)

ما فرزندان عبدالمطلب سرور اهل بهشتيم، من، حمزه، على، جعفر، حسن، حسين و مهدى.

اين حديث در منابع ما و در بيش از 50تا60 منبع اهل‏سنت نيز آمده‏است.

آن حضرت خصوصيات شخصيه فراوانى دارد. ما روايت داريم كه مثلا درباره قدرت بدنى آن حضرت عليه‏السلام از امام صادق عليه‏السلام سؤال كردند آن حضرت فرمود: بنيه و قدرت بدنى مهدى عليه‏السلام بقدرى است كه دستش را دراز مى‏كند و يك درخت‏بزرگ را از ريشه بيرون مى‏آورد يعنى قدرت و بنيه بدنى حضرت مهدى عليه‏السلام نوع بنيه و قدرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام است و همينطور خصوصيات زياد ديگرى در عمل و حركت آن حضرت عليه‏السلام است.


1-سوره نحل (16)، آيه‏89.

2 -سوره حجر(15)، آيه‏75.

3 -سوره توبه(9)، آيه 105.

4 -الحاكم النيسابورى، ابوعبدالله محمد، المستدرك على الصحيحين فى الحديث، ج‏3، ص‏211; الطوسى، ابوجعفر محمد بن‏الحسن، الغيبة، ص‏113.

/ 1