خصائص و ويژگيهايى كه از طرف حضرت حق، جلت عظمته به حضرت ولىعصر روحى له الفدا افاضه شده چيست؟ با بررسى كه بنده كردهام، حدود 44 يا 45 خصيصه براى امام زمان (ع) نقل شده است . كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مىكنيم: خصيصه اول، نور امام زمان (ع) است . در بعضى از زيارات مىخوانيم: «السلام عليكم يا نورالله الساطع» . چهارده معصوم انوار الهى هستند منتها نور امام زمان (ع) دارى جذابيتخاصى است . چهارده نور مقدس به نور توحيد و ولايت و در عالم انوار منورند و نور هر كدام دارى رنگ و جلوه خاصى است . اما نور حضرت بقيةالله (ع) جاذبه بيشترى دارد و جلب توجه بيشترى مىكند . همانطور كه راجع به حضرت فرمودهاند: «المهدى طاووس اهل الجنة» . در ميان پرندگان زيبا طاووس جلوه ديگرى و جذابيتخاصى دارد . لذا شب معراج نبىاكرم (ص) وقتى به انوار معصومين رسيدند نور امام زمان (ع) بيشتر جلب توجه كرد . سؤال كردند: پروردگارا اين نور سبزى كه شمشير به دست ايستاده نور كيست؟ حضرت حق در پاسخ پيامبر (ص) حالات و آثار وجوديه امام زمان (ع) را بيان فرمودند . بنابراين مىتوان گفت كه نور امام عصر (ع) در عالم انوار هم متمايز بوده است و اين يكى از امتيازات و خصائص ايشان است . خصيصه دوم، يكى ديگر از امتيازات و خصايص حضرت بقيةالله (ع) سير نسبى حضرت است . همانطورى كه مىدانيد سادات بعضى منسوب به اميرالمؤمنين هستند . يعنى «علوى» اند . عدهاى نسبشان به امام مجتبى (ع) مىرسد و حسنى و طباطبايىاند . عدهاى نسبشان به امام حسين (ع) مىرسد; يعنى «حسينى» اند . برخى ديگر نيز سجادى، باقرى، موسوى، رضوىاند . اما حضرت بقيةالله (ع) در اصلاب معصومين بيشترى بودهاند . از اميرالمومنين تا امام حسن عسكرى عليهم السلام . و اين سير به اين كيفيت از مختصات حضرت بقيةالله روحى له الفدا است . خصيصه سوم، از ديگر ويژگيهاى حضرت بقيةالله (ع) اين است كه در وقت ولادت آن حضرت دو ملك از طرف حضرت حق نازل شدند و قنداقه حضرت را به آسمان بردند و حضرت حق خطاب به ايشان فرمود: مرحبا به تو اى بنده من كه يارى كننده دين منى و ظاهر كننده امر من و هادى عباد من هستى . قسم خوردام كه به تو اخذ كنم و به تو بيامرزم . خصيصه چهارم، وارد شده كه: در آسمان چهارم و عالم انوار خانهاى است كه به آن «بيتالحمد» گويند . در آن خانه نورى است كه از روز تولد حضرت بقيةالله (ع) تا روز فرج ايشان آن نور خاموش نمىشود . خصيصه پنجم، در شرع مقدس جمع كردن بين اسم و كنيه حضرت نبى اكرم (ص) جايز نيست، مگر در مورد خاتمالاوصيا (ص) كه ايشان نامشان نام نبى اكرم (ص) و كنيهاش كنيه نبىاكرم; يعنى ابوالقاسم است . خصيصه ششم، در زمان غيبت، نام بردن از آن حضرت به اسمى كه اسم نبىاكرم (ص) است، حرام است . البته در اين زمينه بين بزرگان اختلاف است و هشت قول در اينجا وجود دارد; بعضى به عدم جواز بهطور مطلق بعضى ديگر به جواز بهطور مطلق و بعضى ديگر هم به تفصيل قائل شدهاند . البته بزرگان مذهب; مثل شيخ مفيد و شيخ طوسى معتقد به حرمت هستند . اما اينكه منظور از بردن اسم ايشان چيست؟ آيا به لفظ گفتن است; به كتابت نوشتن است; در مجالس خصوصى گفتن است; در زيارات خواندن استيا . . . خودش بحث جداگانهاى است . در هر حال، معروف اين است كه نام حضرت بقيةالله، روحى له الفداه، در زمان غيبت احتياطا برده نشود و به جاى آن از القاب و كنيه ايشان - كه حدود 182 لقب و كنيه است - استفاده شود . خصيصه هفتم، حضرت مهدى (ع) را بعد از تولد - كه توسط پدرشان اذان در گوش ايشان گفته شد و پدر فرمود: فرزندم مطالبى را بيان نما و بيان نمودند - به روحالقدس سپردند و بعد از چهل روز برگرداندند كه رشد زيادى كرده بودند . خصيصه هشتم، عدم معاشرت و مصاحبت ايشان با كفار، مشركان، منافقان و فاسقان است . حضرت مهدى (ع) الان 1168 سال دارند4 ولى در اين مدت هيچگونه مجالستى با اين گروهها نداشته و ندارند به خلاف پيامبر (ص) و ساير ائمه (ع) كه بالاجبار با مشركان و منافقان و . . . مجالست داشتند . خصيصه نهم، بيعت احدى از جباران بر گردن آن حضرت نيست . تمام ائمه معصومين (ع) در زمان جبارى از جباران، بودند و زير فرمان آنها، اما حضرت بقيةالله (ع) زير فرمان احدى نيستند . خصيصه دهم، بر بازوى راستحضرت بقيةالله در زمان تولدشان، با خط جلى نوشته شده بود: «جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا» و بر بازوى چپ ايشان نوشته شده بود: «بقيةالله خير لكم ان كنتم مؤمنين» . حضرت نبىاكرم (ص) در بين دو كتف مهر خاتميت داشتند و حضرت خديجه هم بعد از ديدن آن مهر شيفته حضرت شد و به آن عظمت [مهر نبوت] حاضر شد ملامتها را به جان بخرد و در خدمت آن حضرت باشد . حتى مشركان هم آن مهر را ديده بودند . پس همانطور كه مهر پيامبر اكرم (ص) نشان اين بود كه آن حضرت خاتم الانبياء است، مهر حضرت بقيةالله هم نشان اين است كه آن حضرت خاتمالاوصياست و بعد از ايشان وصى نيست . 5 خصيصه يازدهم، حضرت حق، جل و علا، در روايت معراجيه و غير معراجيه، تمام انبيا را نام برده; مانند موسى، عيسى و . . . ، لكن حضرت نبىاكرم (ص) را به لقب ذكر كرده مگر در يك يا دو جاى قرآن; مثلا «يس والقرآن الحكيم» ، «ن والقلم» ، «يا ايهاالرسول . . . » و . . . - به لقب اسم بردن به خاطر عظمت است - در مورد حضرت بقيةالله هم همين است . خداوند اين بزرگوار را نيز به اسم نام نبرده، بلكه در قرآن و روايات معراجيه با لقب از ايشان ياد كرده است; مثل «جاءالحق» كه اشاره به امام زمان (ع) استيا «بقيةالله» كه از القاب ايشان است . پس به خاطر عظمتحضرت ولىعصر (ع) مكررا از ايشان به لقب و كنيه نام برده شده و اسم ايشان برده نشده است . به هر حال بحث از امام زمان (ع) مفصل است و چنانكه گفتيم ايشان حدود 45 - 44 خصيصه دارند . هر امامى در زمان خود مسئوليت عالم وجود، هم از حيث تكوين و هم از حيث تشريع، را به عهده دارد لكن حضرت بقيةالله موقعى كه مسئوليت تشريعى به عهده ايشان موكول مىشود، آثار و علائمى ايجاد مىشود كه در دنيا نمونه خواهد بود . وظايف ما سنگين است . مكررا عرض كردهام - چنان كه بزرگان فرمودهاند - فرج خيلى نزديك است . البته بايد هر كس را كه براى ظهور وقت تعيين مىكند تكذيب كنيد; چون حتى اگر كسى هم زمان ظهور را بداند حق بيان كردن ندارد . مضافا اينكه ما كسى هم نداريم كه بداند . اما ما وظيفه داريم كه انتظار داشته باشيم . . . يكى از وظايف ما دعا كردن براى فرج است . كسى مدتى قبل خدمتحضرت تشرف پيدا كرده بود، حضرت فرموده بودند: به دوستان ما بگوييد: چرا شما به فكر ما نيستيد؟ فرج شما و رفع گرفتارى شما در فرج من است . فرج من نزديك شده است از خدا بخواهيد كه بداء حاصل نشود . بعد از هر نمازى دو دعاى مستجاب داريم - دعا كنيد براى تعجيل فرج . در مكيالالمكارم مفصلا نوشته كه چه موقع دعا كنيد . اما مثل اينكه تمام اوقات بايد براى فرج آن حضرت دعا كرد، به گونهاى كه ارتباط و سيم دائما وصل باشد تا از مزاياى ولايت دائما بهرهمند شويم . راجع به كسانى كه به خدمتحضرت مشرف شدهاند در كتابها زياد نوشتهاند ولى خيلىها را بيخودى نوشتهاند و تشرف ندارند; چون كسانى كه ملازم حضرتاند پنج طايفهاند: نجبا، نقبا، اوتاد، رجالالغيب و صلحا و هر كدام هم عدد محصورى هستند . در روايات متعدد آمده است كه سى نفر هميشه ملازم حضرت هستند و مجموع اين پنج طايفه هم حدود 500 نفرند و در مواقع اضطرار كه بنده و امثال بنده، التجا به آن حضرت پيدا مىكنيم يكى از اينها مىآيند و كار ما را اصلاح مىكنند و تو گمان مىكنى كه امام زمان است . تو مگر ايشان را ديده بودى كه مىگويى امام زمان است؟ چون اشخاص يك دفعه با اين ملازمان امام زمان (ع) برخورد مىكنند، گمان مىكنند امام زمان (ع) را ديدهاند . هر كس كه تشرف يابد خيلى درجهاش بالا مىرود; يعنى انوار قديسه ولايت در او منشعب مىشود و او را جذب ولايت مىكند كه اين براى كسانى مانند شيخ انصارىها، مقدس اردبيلىها و . . . رخ مىدهد . حالا هر كسى پيدا شده اين را مىگويد . بله، ممكن استبه هنگام گرفتارى و توسل به آن حضرت، يكى از نقبا كار را حل كرده باشد .