يك سبو عطش
نگرشى بر موضوع دعا براى تعجيل فرج
قسمت پنجم
روايت چهارم
اشاره: موضوع سخن، دعا براى تعجيل فرج امام عصر، عليهالسلام، بود. در اين زمينه سه روايت همراه با برخى آفات آنها را بيان كرديم. در اين قسمت روايت نسبتا مشهورى از امام عصر، ارواحنافداه، رسيدهاست كه در اين شماره آن را مورد بحث قرار مىدهيم. روايت مزبور در يكى از توقيعات (1) آن حضرت بيان شده است: و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم. (2) براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، چرا كه گشايش و فرج شما نيز در همان است. نكاتى از اين حديث گرانقدر
اين روايتشريف شامل نكاتى است كه برخى از آنها را يادآور مىشويم:1. اهميت دعاى فرج
در اين حديث، چنانكه قبلا نيز گفتهايم، اهميت و ارزش دعاى تعجيل فرج به نحوى بارز مورد تاكيد قرار گرفتهاست. اين حديث نشان مىدهد كه دعاى تعجيل فرج نزد خداوند و ولى اعظم او، عليهالسلام، بس مهم است و سختبدان عنايت دارند; و به همين دليل نيز شيعيان خود را به آن «امر» فرمودهاند. بنابراين دوستداران و شيعيان آن حضرت نيز بايد به آن عنايت و التفات كنند و بنگرند اين موضوع چه بسيار نزد مولايشان داراى اهميت و ارزش است، پس آنان نيز همان قدر بدان اهميت دهند. نكته ديگر در اين زمينه خود موضوع «امر» امام است. اين امر، علاوه بر آنچه گفتيم (يعنى نسبتبه اهميت «مامور به») كه، نسبتبه اهميت «آمر» نيز بايد مورد توجه و عنايتشيعيان و علاقهمندان امام عصر، عجلاللهتعالىفرجه، قرار گيرد. همانگونه كه در قسمت دوم اين نوشتار هم متذكر شديم، اين امر از طرف انسانى معمولى بيان نشده (كه در آن صورت، تلقى «امر» نيز از آن به عمل نمىآيد)، بلكه از طرف حجتبالغه حق، خليفه مطلق پروردگار و امام زمان و زمين صادر شدهاست. آيا اهميت و بزرگى اين «آمر»، دليل بر اهميت و عظمت «امر» او نيست؟! قطعا هست. از اين گذشته، گرچه ممكن است «امر» امام معصوم در حديث مزبور، از ديدگاه فقهى حمل بر استحباب شود نه وجوب; (3) اما از ديدگاه اخلاقى، محبتى و معرفتى، واجبتر از آن چيست؟ مگر مىشود كسى به امام زمان خود معرفت و محبت داشته باشد و از كنار امر و دستور او براحتى بگذرد؟! اساسا آيا «بنده» و «محب»، اهتمام و شانى جز اطاعت از «مولا» و «محبوب» خود دارد؟ هرچه اين ارادت، شناخت و محبتبيشتر و عميقتر گردد، بىترديد انسان را در اطاعت از مولاى خود، جديتر و كوشاتر مىكند. معرفت و شناخت عميق، اين تلقى را در ضمير آدمى به وجود مىآورد كه امر امام معصوم و حجتخدا، امر خود حضرت حق است. كسى كه خداى متعال و حجتبالغه او را بشناسد، در مىيابد كه «امام»، «لساناله» و زبان خداست. پس امر او، امر خداست; بلكه بايد گفت اين امر خداوند است كه از زبان ولى او بيان شدهاست. به هر روى، اين حديث نشانگر اهميت و ارزش فوق العاده دعاى تعجيل فرج نزد خداوند و ولى اعظم اوست. 2. امر به كثرت دعا
امام عصر، عليهالسلام، تنها امر به دعا نفرمودهاند; بلكه فرمودهاند براى تعجيل فرج «بسيار» دعا كنيد، چنانكه لفظ «اكثروا» بر آن دلالت دارد. از اين مطلب، دو موضوع روشن مىشود: يكى اينكه براى فرج آن حضرت «زياد» بايد دعا كرد; و دوم همان ارزش و اهميتى كه در نكته اول درباره آن توضيح داديم; زيرا اگر اين دعا، موضوعى عادى بود و اهميت نداشت امر نمىفرمودند نسبتبه آن «بسيار» دعا كنيم. مساله مهم ديگر، اين است كه بنگريم «زياد دعا كردن» چه مفهومى دارد. اين نيز روشن به نظر مىرسد. منظور از «زياد دعا كردن»، تعداد خاصى از دعا نيست; (4) بلكه مقصود اين است كه اين دعا، دغدغه اصلى شيعيان قرارگيرد; يعنى - همانگونه كه در توضيح حديث دوم گفتيم - به راستى تشنه و خواهان امام زمانشان باشند; او را از اعماق وجود از خداوند «طلب كنند» و با سوز دل «بخواهند». غيبت و نبود امام زمان، آنان را «نگران كند». واقعا احساس كنند «گمشده» دارند و جاى خالى او را «ببينند». امام عصر، عليهالسلام، در حديث گرانقدر خويش، در مقام تذكار همين حقيقت است كه شيعيان را بدين حالتسوق دهند، آرى شب و روز دعا كردن، در مواقع استجابت دعا، ظهور مولاى خود را از خدا خواستن، دغدغه فرج را فراموش نكردن، به اقتضاى هر موقعيتى ياد آن عزيز افتادن و فرج او را از حضرت حق طلب كردن. اين است معناى «اكثار» و «زياد دعا كردن». البته اين مطلب منافاتى با كثرت دعاهاى فردى براى تعجيل در فرج امام عصر، عليهالسلام، ندارد. يعنى نبايد كسى تصور كند كه تا تمام شيعيان و همه جامعه بصورت جمعى به اين مرحله نرسند، دعاى فردى فايده و اثرى نخواهد داشت. خير; هر دعايى اثر خود را دارد و دوستداران آن حضرت بايد به دعا كردن و تكرار و كثرت آن - گرچه به صورت فردى - رومىآورند. 3. حتميت تاثير دعا
چنانكه گفتيم هر دعا براى تعجيل فرج، چه فردى و چه اجتماعى، تاثير خود را دارد و اين امر حتمى و قطعى است، بخصوص اگر از سوز دل و توجه به حضرت حق باشد. اين حتميت همانگونه كه قبلا گذشت، براساس روابط تكوينى و سنن حاكم بر جهان آفرينش است. آنچه در حديثبر اين معنا دلالت دارد، كلمه «ان» است كه براى مفهوم «تحقيق» و تاكيد به كار مىرود. اميدوارى و اطمينان خاطر نسبتبه استجابت و تاثير دعا، از ديگر امورى است كه بر مفهوم مذكور مترتب مىشود. آشكار است كه اگر دوستداران امام عصر، عجلاللهتعالىفرجه، به اجابت و قطعى بودن دعاى خود اميدوار و مطمئن باشند، با انگيزه و رغبتبيشترى به آن رو خواهند آورد. بنابراين، پيام حديثبه لحاظ كلمه «ان»، اين است كه: اى شيعيان و رهپويان كوى ولايت، براى فرج مولايتان دعا كنيد و اطمينان داشته باشيد كه دعايتان هيچگاه بىتاثير نخواهد بود و به اجابتخواهد رسيد. اين تاثير مهم هرگونه وسوسه و تشكيك شيطان را مانند: «اين دعاها به كجا مىرسد؟»، «با اين وضعيت روحى افراد و جامعه، چگونه ممكن است دعاهاى ما مستجاب شود؟» و... را نيز از بين مىبرد. 4. معناى دقيقتر حديث
با توجه به اينكه كلمه «ذلك» اسم اشارهاست، و نيز با توجه به كلمه «فرجكم»، ممكن است معناى حديثبه يكى از دو صورت زير باشد: اول: براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، زيرا فرج و گشايش شما نيز به فرج من خواهد بود. (5) دوم: براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، زيرا گشايش و فرج شما نيز به همين دعا كردن (براى فرج) است. (6) در هر صورت، دو نكته مهم در اين حديث مورد تاكيد قرار گرفتهاست: يكى: بسيار دعا كردن براى فرج; كه ما معناى حديث را هر يك از صورتهاى مذكور بگيريم، بر «زياد دعا كردن» تاكيد شدهاست. و ديگر حصول فرج و گشايش براى دعا كننده; اعم از اينكه علت آن حصول فرج امام عصر، عليهالسلام، باشد، يا اصل دعا كردن، يا زياد دعا كردن. در هر صورت به نوعى براى دعا كننده، فرج و گشايش حاصل خواهد شد. اگر بپرسيد: چگونه براى دعا كننده، فرج و گشايش حاصل مىشود؟ پاسخ اين است كه به يكى از صورتهاى زير: الف) ممكن است دعا كننده براى فرج امام عصر، عليهالسلام، به خواسته خود برسد و اين به بركت همان دعا خواهد بود. يعنى خداوند متعال عين حاجت و خواسته دعا كننده را نيز به بركت دعاى تعجيل فرج، عطا خواهد فرمود. ب) ممكن استبه عين خواسته و آرزوى خود نرسد، اما در عوض خداوند متعال به گونهاى ديگر جبران فرمايد، مثل اينكه بلايى را از او دفع نمايد; گرفتاريى را از او بر طرف سازد و خلاصه فيض ديگر به او برساند. ج) ممكن است كه خداوند متعال به دعا كننده صبر و استقامتى در سختيها و گرفتاريها عطا فرياد كه مشكلات برايش آسان گردد. اينها در صورتى است كه فرج كلى امام عصر، عليهالسلام، واقع نشده باشد، والا كدام مشكل است كه با ظهور مولاى ممكنات برطرف نشود؟! (7) 5. انس به مساله ظهور
يكى از آثار «زياد دعا كردن براى فرج»، پيدا شدن انس به آن، و در نتيجه ايجاد آمادگى تدريجى براى آن خواهد بود. در واقع، امام عصر، عليهالسلام، با حديث و امر گرانقدر خود خواستهاند كه شيعيان با آرمان اصلى خويش انس داشته باشند. نه تنها آن را فراموش نكنند، بلكه همواره به ياد آن باشند و آن را از خداوند طلب كنند. روشن است كه وقتى فرد يا جامعهاى، آرزو و آرمان مهمى را هميشه ياد كند، به دنبالش باشد و همواره آن را از حضرت حق بخواهد، با آن انس پيدا خواهد كرد. همين انس و علاقه بتدريجبراى آنان حالت آمادگى ايجاد خواهد نمود و در زندگى عملى و نزديك شدن به آن آرمان، ياريشان خواهد كرد. اين خود، اثر و ثمر بسيار مهم و ارزشمندى براى دعاى تعجيل فرج به شمار مىآيد و اگر اين دعا هيچ اثرى جز همين نداشت، در بزرگى و اهميت و تاثير آن، كافى بود. چنانچه سخنان بالا را دقيقتر بيان كنيم، كثرت دعا براى فرج امام عصر، عليهالسلام، حداقل اين آثار را دارد: الف) زدودن غفلت و بىتوجهى نسبتبه ظهور امام، عليهالسلام; ب) دور ماندن از آثار و عواقب اين بىتوجهى و غلفت; ج) انس با مساله ظهور و فرج امام عصر، عليهالسلام; د) انس و عادت نسبتبه ذكر و ياد خود آن حضرت و برخوردارى از آثار و بركات آن; ه) آمادگى روحى براى درك ظهور; و) زياد شده علاقه و محبت انسان به مولا و امام زمانش; ز) آمادگى براى گام برداشتن عملى در راه بندگى حضرت حق و تقرب به سوى او و ولى اعظم او. 6. ظهور و فرج; آرمان اصلى شيعه
گرچه ممكن استبرخى مواقع، تكرار موضوعى، ملال آورد و از نظر ادبى نيز مطلوب به شمار نيايد; اما اهميت فوق العاده و ارزش حياتى آن موضوع نه تنها اين امر را مىپوشاند، بلكه تكرار را ضرورى نيز مىنمايد. يكى از نكات بسيار مهم و برجسته در حديث امام عصر، عليهالسلام، اين است كه: آرمان اصلى و بنيادين شيعه، همانا ظهور و فرج امام زمان است و ما در تفات گذشته، بدين امر اشاره و بلكه تصريحاتى داشتيم، اما اهميت و ارزش والاى آن باز ايجاب مىكند كه آن را جداگانه مورد تاكيد قرار دهيم. نيك بنگريد; لحن و پيام حديث اين است كه: اى شيعيان! در زندگى شما، و همه مسلمانان و حتى بشريت، هيچ چيز همچون ظهور و فرج امام عصر، عليهالسلام، اصالت، ارزش و اهميت ندارد. اصل اساسى، آرمان نهايى و هدف غايى براى شما، همانا، ظهور بزرگ منجى انسانيت است. پس به دنبال آن باشيد. تشنه آن شويد و آن را از خداوند بخواهيد. هيچ مساله و موضوع ديگرى در قبال اين آرمان مقدس، اصالت و اهميتى ندارد، و هرچه باشد نيز با ظهور و فرج آن حضرت به تحقق خواهد پيوست. اگر فرض كنيم فرمانده يك پادگان بنابر ضرورت، مدتى نامعلوم از سپاه و لشكر خود دور شده باشد; به نظر شما چنانچه بخواهد مهمترين و بزرگترين پيام و توصيه خود را براى نيروهايش بفرستد، چه موضوعى را مطرح خواهد كرد؟ (اين را نيز در نظر بگيريد كه قرار است طرح بسيار بزرگ، گسترده و مقدسى به دست اين فرمانده و نيروهايش پياده شود كه سرنوشت انسانها همه به آن بستگى دارد. فرماندهى كل نيز اوضاع را تحت مراقبت دارد و هرگاه اين نيروها آماده شوند، دستور آمدن فرمانده پادگان را صادر خواهد كرد). جواب كاملا روشن است. آنچه فرمانده پادگان در پيام خود بايد مطرح كند، دو مسالهاست: يكى آمادگى نيروها براى نبرد و فداكارى و ديگر، توصيه به نيروها كه نزد فرمانده كل رفته و ضمن اعلام آمادگى خويش، از او بخواهند فرمانده آنان را نزدشان بفرستد و آن طرح عظيم و مقدس را اجرا كند. به ديگر سخن، آنچه را كه فرمانده پادگان مطرح خواهد كرد، در واقع مهمترين و اساسىترين وظيفه و آرمان نيروها خواهد بود. آنچه كه امام عصر، ارواحنافداه، نيز در حديث پر بركتخويش مطرح فرمودهاند، دقيقا همين مسالهاست. يعنى آن حضرت، بزرگترين و مهمترين آرمان مكتب و انسانيت و بخصوص شيعه را تذكر دادهاند. بنابراين شيعيان و دوستداران آن حضرت نيز بايد نسبتبه مساله دعاى تعجيل فرج همين شناخت و تلقى را داشته باشند و امر مولاى خود را اجابت نمايند. به درگاه الهى روى آورند و فرج مولا و فرمانده خويش را از او به طور كاملا جدى درخواست كنند. بديهى است كه مساله آمادگى براى ظهور و فداكارى در ركاب آن حضرت نيز در اين آمدن و درخواست كردن، نهفته و مندرج است. يعنى دعا كنندگان بايد در مسير كسب آمادگى قرار داشته باشند و چون اين مساله، بديهى و روشن بوده، ديگر در اينجا تذكر داده نشدهاست; گرچه در پيامها و روايتهاى ديگر بس بدان عنايتشده و يادآورى گرديدهاست. اگر هم در اين ميان، عدهاى به دعاى تعجيل فرج متوجه بوده و براى آمدن مولاى خود دعا مىكنند، اما در مسير عمل و آمادگى نيز سستيها و كاستيهايى دارند، باز اينان نسبتبه ديگران به آن آرمان بزرگ نزديكتر و جلوترند و به سبب همين دعا كردن و بخصوص كثرت آن، آمادگى روحى و در نتيجه زمينه براى كسب آمادگى عملى بيشترى را دارا خواهند بود. 7. معقوليت ژرف
آنچه امام عصر، ارواحنافداه، در حديثشريف بدان امر فرمودهاند (يعنى كثرت دعا براى تعجيل فرج و ظهور) از نهايت درجه خردمندى و معقوليتبرخوردار استيعنى اين مساله يك امر كاملا معقول، خردمندانه و مبتنى بر قوانين و سنتهاى حكيمانه الهى و بشرى است. اين امر از دو جهت كاملا روشن است: يكى از اين جهت كه امام، خود، معدن حكمت و علم است و آنچه بدان امر فرمايد نيز حكيمانه و معقول خواهد بود. و دوم از جهتخود موضوع و سيره عقلا. اما خود موضوع معقول است، زيرا (دعاى تعجيل فرج) طلب گشايش، راحتى، رحمت، كمال، كرامت، خير، سلامتى و همه ارزشها و خوبيهاست; آن هم براى همه انسانها. آيا اين از معقوليتبرخوردار نيست؟ معقوليتى ژرف و والا؟ اما سيره عقلا; اين نيز آشكار است; زيرا هر عاقل فرزانهاى همواره در پى بهترين راه براى رسيدن به راحتى، گشايش، خير و خوبى است. و اگر عقل را به مفهوم حديث معروف: «آنچه خدا بدان عبادت شود و بهشتبه دست آيد» (8) بگيريم; معقوليت «دعاى تعجيل فرج» بسيار روشنتر خواهد بود; زيرا تحقق فرج و ظهور امام عصر، عليهالسلام، دقيقا به معناى تحقق عبادت خداوند و بهشت موعود دنيا در سراسر گيتى است. (9) نه تنها شيعيان و مسلمانان، بلكه تمامى عقلا و خردمندان جامعه بشرى نيز، اگر امام عصر، عليهالسلام، زمان ظهور، ابعاد حكومت آن حضرت و ارزشها، بركات و خوبيهاى آن را بشناسند، بىترديد و به حكم عقل نسبتبه آن مشتاق و تشنه شده و به سوى آن خواهند شتافت. نكته مذكور (يعنى معقوليت دعاى تعجيل فرج) بسيار مهم و قابل توجهاست. از آنجا كه همواره عقلا براساس عقل، فطرت و طبيعتخود، معقولانه و فطرى حركت و زندگى مىكنند بنابراين دعاى تعجيل فرج نيز در واقع، يك كار فطرى، طبيعى و معقول است. به همين روى نيز، عدم انجام آن بايد شگفتانگيز و مورد سؤال باشد اگر انسان در كويرى خشك و سوزان، سخت تشنه شد و به خطر افتاد و از چشمه سار زلال و آب حيات بخش سراغ نگرفت، بايد تعجب كرد. اگر بيمار، در جستجوى طبيب برنيامد، شگفتانگيز خواهد بود. اگر جهان در آتش بيداد و ظلم سوخت و انسانها به دنبال منجى راستين نرفتند و او را طلب نكردند، غير معقول و غير طبيعى خواهد بود. به حكم عقل، «بايد» تشنه امام زمان شد. «بايد» او را طلب كرده و در جستجويش برآمد. «بايد» او را از خدا خواست و براى فرج و ظهورش دعا كرد. اين يك حكم عقلى، فطرى و طبيعى است، و اگر انجام نشد، نامعقول و شگفتآميز خواهد بود. اين «بايد» عقلى آنگاه كه به زبان شرعى بيان شود، به صورت همان «امر» امام عصر، عليهالسلام، در حديث مزبور جلوهگر مىشود. 1. «توقيع» عبارت است از نامههايى كه امام عصر، عليهالسلام، ابتداء يا در پاسخ نامهها و سؤالات ديگران نوشتهاند. 2. الشيخ الصدوق، كمالالدين، باب 45، حديث چهارم. 3. اگرچه اين استحباب هم معمولى نيست، بلكه از نوع مؤكد و قوى آنست، چنانكه از متن حديث پيداست. 4. مثل چهل بار يا هفتاد بار، تا مثلا كسى تصور كند به امر امام عمل كردهاست. گرچه، اين تعداد در يك مجلس، ممكن است از باب مصداق «ذكر كثير»، مصداق «زياد دعا كردن» نيز به شمار آيد. 5. در اين حالت، كلمه «ذلك» اشاره به «فرج» است; و جمله دوم حديث، تعليل براى «امر به دعاى فرج» يا «امر به اكثار دعاى فرج» است. 6. در اين حالت، «ذلك» اشاره به «دعاى فرج» يا «اكثار دعاى فرج» خواهد بود. معناى حديث در صورت چهارم چنين است: براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد; زيرا گشايش و فرج شما به همين زياد دعا كردن مىباشد. ر.ك: الاصفهانى، السيد محمدتقى، مكيالالمكارم (عربى)، ج1، ص308. 7. ر.ك: همان، ج1، ص309. 8. «العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان». 9. گرچه منظور از «بهشت» در حديث فوق بهشت آخرت است; اما بهشت دنيا در زمان ظهور نيز بهشتى معنوى و در واقع نمودى از همان بهشت اخروى است.