يك سبو عطش
قسمت اول
چرا «يك سبو عطش»؟ ابتدا مىخواستم نام اين نوشتار را «در جستجوى عشق» بگذارم; تا بگويم: اولا: «دعا براى تعجيل فرج» امام عصر، عليهالسلام، جدا يك «جستجو»، «طلب» و «خواستن» است; جستجو از اعماق وجود، و ژرفاى فطرت. و بگويم: دعاى فرج، نشان آن است كه انسان، «گمشده» دارد و به جستجوى آن مىپردازد. به جستجوى آرمانى بلند هدفى بس ارجمند و غايتى بزرگ، الهى و انسانى و بگويم: دعا براى تعجيل فرج، يك حركت مبارك، آگاهانه و آرمان گرايانه براى فراهم آوردن زمينههاى تحقق آن هدف و غايت عظيم است. و جوششى است از متن عواطف و احساسات پاك انسانى، و عقايد و آرمانهاى مقدس مكتبى. و مبارزه و كوششى والا و ژرف; كه انسان منتظر و معتقد به مكتب ولايت را در مسير صلابت و استقامت قرار مىدهد. و ثانيا: بگويم كه «عشق»، خلاصه و عصاره «اين همه» ارزش است و فضيلت، و آگاهى و كرامت; در واقع، همان «گمشده» انسان و جهان. به ديگر سخن، اگر بخواهيم آن همه فضيلت و ارزش و مبارزه را در «يك كلمه» بيان كنيم، شايد بتوان آن را به «عشق» تعبير كرد. و بنابراين: «در جستجوى عشق» بيانگر گوشهاى از معانى و ابعاد عميق «دعا براى تعجيل فرج» و «حكايتگر جلوهاى از فرهنگ مهدويت»، است. اما سپس نام «يك سبو عطش» به ذهنم نشست. و همين را انتخاب كردم، تا بگويم: دعاى تعجيل فرج، «آن همه» است همراه با يك «عطش». «آن همه» استبا محتوايى آگاهانهتر، مشتاقانهتر و سازندهتر. و بگويم: رسيدن به زلال حياتآفرين عشق، تشنهكامى مىطلبد. براى نيل به «ماء معين» (1) و «عين الحياة» (2) ، بايد سبويى از عطش نوشيد. بايد تشنه شد تا به «كوثر» رسيد. و بايد شناخت، تا تشنه شد. و «دعاى تعجيل فرج»، تبلور اين شناخت و عطش است. و بگويم: «يك سبو عطش» نشان تشنگى كسى است كه براستى ظهور امام عصر، عليهالسلام، را از خداوند مىطلبد و از عمق وجود براى آن حضرت دعا مىكند. و اگر بپرسى: تشنه چه؟ مىگويم: تشنه همه آرمانهاى انسانى; تشنه حق و فضيلت و عدالت; تشنه پايان يافتن ظلم و ستم از پهنه تمام گيتى; تشنه تجلى زيباترين جلوههاى خير و خوبى و والايى; و رشد و تكامل معنوى; و اسماء و صفات ربوبى. و بگويم: بياييم اين تشنگى و عطش را «درك و احساس» كنيم. چه; ما انسانها همه، به فطرت خويش تشنه اين زمزم زلال عشق هستيم، اما به آن توجه نداريم و احساسش نمىكنيم! پس بياييم آن را احساس كنيم! و چون احساس كرديم، آن را از خداوند درخواست كنيم; «او» كه بيايد، كام تشنه جهان را جرعه جرعه حق و عدالت، و جان عطشناك انسان را سبو سبو عشق و صميميت و آرامش خواهد نوشاند; زيرا او: «آب گواراى تشنهكامى انسانها» (3) است; و «ابر بارنده» (4) خوبيها و والاييها; و «باران پر بار» (5) پاكيها و صميميتها; و «چشمهسار جوشان» (6) ارزشها; و «آبشار» (7) زلال سپيديها و كرامتها; و «بهشت» (8) جان آدمها. و بگويم: يك «بحر» در اين «سبو» جا گرفته است: و من مىدانم تو خواننده خوب و صميمى، دوست دارى به حريم «اين بهشت» قدم نهى; پس با هم بدان سو مىرويم. طرح مساله
طرح مساله، به اشارت چنين است: الف) بر كسى پوشيده نيست كه مكتب امامت و ولايت در اسلام ناب، از اهميتى حياتى و جايگاهى بس بلند برخوردار است. اسلام بدون ولايت، آسمانى بىخورشيد و پيكرى بىجان بيش نيست. ب) و در اين مكتب، «مهدويت» به همان اندازه مهم، ژرفناك و ارجمند است. اعتقاد به «مهدى موعود» و منجى بشريت در اسلام، خود، يك «فرهنگ» است. انديشه و آرمانى است كه با سرنوشت اسلام، سعادت و سيادت مسلمين، آينده جهان و بشريت، و هدف آفرينش، ارتباطى اصيل و تنگاتنگ دارد. در اين مبانى، اكنون سخنى بيشتر نداريم و چنانكه گفتيم به اشاره مىگذريم. ج) و اين فرهنگ خود، از گستره و ابعادى وسيع برخوردار است و مىسزد كه هر يك، به ژرفايى و زيبايى روشن شود و در خور تفصيلى شايسته تبيين گردد; همچون: معرفت، حجت، غيبت، انتظار، حيات و مرگ جاهلى، تشكيل حكومت، وظايف و مسؤوليتهاى زمان غيبت، نشانههاى ظهور، حقوق امام عصر، عليهالسلام، بر شيعيان، ارتباط با آن حضرت، ديدار آن وجه دلآراى الهى و بسيارى از موضوعات ديگر. در اين ميان، موضوع «دعا براى فرج امام عصر، عليهالسلام» جايگاه و اهميتى ويژه دارد، زيرا: اولا: با بسيارى از آن گستره و ابعاد متنوع فرهنگ مهدويت، ارتباط دارد; با: ايمان، معرفت، محبت، وظايف و مسؤوليتهاى زمان غيبت، و جوهره اصيل اين فرهنگ يعنى «انتظار»; و بنابراين مرتبه اهميت آن به همين تناسب، ارتقا مىيابد. ثانيا: به صورت كاملا جدى در تحقق زمينههاى ظهور و تسريع آن، تقش و تاثير دارد; يعنى حقيقتا موجب جلو افتادن ظهور مىشود. و ثالثا: به طور اكيد، مورد التفات و دستور خود امام عصر، عليهالسلام، و ديگر ائمه، عليهمالسلام، بوده است. امام عصر، عليهالسلام، فرمودهاند: و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم. (9) براى تعجيل در فرج و ظهور «بسيار دعا كنيد»، زيرا گشايش و فرج شما نيز در همان است. «طرح مساله» را به سخنى ديگر، اين گونه نيز مىتوان ارايه نمود كه: اصل مهدويت و حتميت و قطعيت ظهور امام عصر، عليهالسلام، و آمدن منجى بشريت، يك موضوع است، و اينكه چه كنيم اين ظهور و آمدن، زودترواقعشود،موضوعىديگراست. اولى صرفا تدبيرى است الهى; اما دومى دقيقا و مستقيما با مسؤوليتها و عملكرد منتظران و انسانهاى معتقد به آرمان ظهور، ارتباط دارد. در اين راستا، مساله «دعا براى تعجيل فرج» بخصوص با توجه به ابعاد ژرف و عميق آن، نمود بسيار مهمى از موضوع دوم است. علاوه بر اين، آن گاه كه «تحليلها و خاستگاههاى» دعا براى تعجيل فرج نيز مورد بررسى قرار گيرد، ارزش و اهميت موضوع مزبور، بسيار روشنتر خواهد شد. اما... اما متاسفانه، اين موضوع بسيار مهم، (10) به دليل وجود زمينههايى چند، هيچ گاه اهميت و جايگاه خود را در اذهان باز نيافته، و در جامعه و حتى در ميان دوستداران و ارادتمندان امام عصر، عليهالسلام، مورد فراموشى، بىتوجهى و بىمهرى قرار گرفته است. برخى از اين زمينهها عبارتاست از:1- تحريف مساله «انتظار»
تحريف مساله «انتظار» و وجود بينشهاى نادرست و انحرافى در اين زمينه، موجب گشته كه مفهوم عميق و بلند «دعا براى تعجيل فرج» نيز اهميت و جايگاه خاص خود را از دستبدهد. در اين ارتباط، عدهاى فقط به تشكيل مجالس دعا پرداخته و از ابعاد اصلى و سازنده آن غفلت مىورزند. برخى ديگر نيز، بعكس، تنها به ابعاد حماسى و انقلابى انتظار توجه كرده، ابعاد عاطفى و معنوى آن را به دست فراموشى سپرده و به مساله «دعا براى تعجيل فرج» رغبتى نشان نمىدهند. اين هر دو گروه، تلقى و نگرشى يك بعدى و ناقص نسبتبه انتظار فرج، و در نتيجه به دعا در اين زمينه، دارند. 2- عدم درك و تبيين مفهوم دعاى فرج
عامل ديگر، در واقع، عدم درك درست و عدم تبيين صحيح و عميق اصل مفهوم دعاى فرج است. در حقيقت اين عامل، زمينهساز آن دو بينش و نگرش ناقص و نادرستى است كه در بالا ذكر شد. بايد اذعان كرد كه مفهوم صحيح دعا براى تعجيل فرج و ابعاد محتوايى آن، تاكنون براى جامعه بيان نشده است; جايى كه اصل مساله انتظار به چنين سرنوشت تاسفبارى دچار شده باشد، ديگر در مورد يكى از فروع آن، شگفت نخواهد بود. به هر روى، بر تمامى ارادتمندان و منتظران امام عصر، عليهالسلام، مىسزد كه نسبتبه اين مساله، شناخت و دركى صحيح و جامع پيدا كرده و نقش و تاثير مهم آن را دريابند و در عمل از آن غفلت نورزند. 3- برخورد نادرستبا فرهنگ مهدويت
عامل ديگرى كه نه تنها سخن گفتن و تبليغ در مورد دعاى تعجيل فرج، بلكه گاه درباره اصل فرهنگ مهدويت و امام عصر، عليهالسلام، را با اشكال مواجه ساخته، برخورد نادرست و انحرافى يا ناقص و سطحى با اين فرهنگ از سوى برخى «خوديها» است. اينان متاسفانه در طى زمانى طولانى كه به سالها قبل از انقلاب اسلامى برمىگردد، با فرهنگ سازنده، ستيزنده، معنوى و انقلابى مهدويت چنان سطحى، يك بعدى و گاه انحرافى برخورد كرده و از آن، دفاع و تبليغ نمودند كه بعد از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامى و روشن شدن بسيارى از حقايق، هنوز هم آثار منفى آن از اذهان دور نگشته است. يكى از آن آثار منفى، اين است كه زمينه تبليغ صحيح، والا و سازنده درباره امام عصر، عليهالسلام، و فرهنگ مهدويت را نيز با مشكل روبرو ساختند. اين در حالى است كه امام عصر، عليهالسلام، و مكتب متعالى انتظار و ظهور موعود، در حقيقت روح تمامى اعتقادات، عبادات، زندگى و آرمان شيعه است، و در نتيجه، تبليغ درباره آن حضرت و مكتب انتظار از وظايف اصلى و حياتى آنان به شمار مىرود. آثار منفى عملكرد اين گروه موجب شد تا بسيارى از آگاهان فرزانه و دلسوز و روحانيون ژرف نگر در طى آن زمان طولانى، و حتى امام امت، رحمةالله عليه، نيز با آنان برخورد نمايند. (11) ما چه مىگوييم؟ با خواستحضرت حق، جل شانه، و عنايت مولايمان امام زمان، عليهالسلام، تلاش ما در نوشتار «يك سبو عطش» در اين موارد خواهد بود: - زدودن غبار تحريف و كژفهمى از رخسار زلال اين بعد عميق از مكتب انتظار و فرهنگ مهدويت; - تبيين مفهوم، ابعاد و محتواى بسيار مهم دعا براى تعجيل فرج; - بيان تحليلها و خاستگاههاى موضوع مذكور; - بيان اشكالات و انتقادات نسبتبه مساله «دعا براى تعجيل فرج» و پاسخ به آنها; - آثار معنوى و سازنده دعا براى فرج در زندگى فردى و اجتماعى; - و نكات و مسايل ديگرى كه بتدريج مطرح خواهد شد. شما خوانندگان گرامى نيز مىتوانيد ما را در غناى هر چه فزونتر اين نوشتار، يارى نماييد. ادامه دارد 1. اشاره به آيه آخر سوره مباركه «ملك» كه در آن، «ماء معين» به وجود مقدس امام عصر، عليهالسلام، تاويل شده است: ر. ك: البحرانى، السيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ج8، ص79 - 82. 2. تعبيرى از وجود مبارك آن حضرت در زيارت روز جمعه: السلام عليك يا «عين الحياة» (مفاتيحالجنان)
3. «الامام الماء العذب على الظماء»: الكلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، ج1، ص200. شايان ذكر است كه روايت از امام رضا، عليهالسلام، نقل شدهاست. 4 و 5. «الامام السحاب الماطر و الغيث الهاطل...»; همان. 6. «[الامام] العين العزيرة»; همان. 7. «والغدير»; همان. (با قدرى تسامح، «غدير» را به «آبشار» ترجمه كرديم.)
8. «والروضة»; همان. 9. ر.ك: المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج53، ص177. 10. اهميت موضوع مذكور در اينجا تنها در حد اشاره مورد عنايت قرار گرفت; به خواستخداوند متعال، در شمارههاى آينده بتفصيل بيان خواهد شد. 11. در مورد اين زمينهها و عوامل، باز هم با شما سخن خواهيم گفت.