اعتبار آزمون‏ها - رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت - نسخه متنی

محمدرضا کیومرثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتبار آزمون‏ها

يك شيوه معتبر و علمى در ارزشيابى شخصيّت بايد داراى پايايى، (46) اعتبار (47) و هنجاريابى (48) باشد. پايايى به معنى ثبات و همسانى نتايج آزمون در طول زمان است و اعتبار به اين موضوع اشاره دارد كه آزمون همان چيزى را بسنجد كه براى اندازه‏گيرى آن ساخته شده است هنجاريابى نيز همسانى در شرايط و روش اجراى آزمون است. روان‏شناسان در آماده‏سازى هر آزمون جديد بر اعتبار سازه (49) تأكيد فراوانى دارند. سازه قابليت آزمون در سنجش يك رگه يا انگيزه‏اى است كه يك مؤلفه فرضى يا نظرى رفتار دارد. (50)

امروزه رويكردهاى عمده ارزيابى شخصيّت عبارتند از: پرسشنامه‏هاى خودسنجى، (51) روش‏هاى فرافكن، (52) مصاحبه‏ها، (53) روش‏هاى ارزيابى رفتارى و روش نمونه‏گيرى انديشه. (54)(55)

شيوه تحليل عاملى

برخى از انواع پرسشنامه‏هاى مربوط به ارزيابى شخصيّت با روش‏هاى نسبتا پيچيده، به سازماندهى و تحليل آمارى و نهايتا همگرايى پاسخ‏هاى داده شده مى‏پردازند. پژوهش حاضر با روى‏آورد تحليل عوامل در شخصيّت و با استفاده از الگوى تحليل عاملى كتل به بررسى فرضيه‏هاى خود پرداخته است. از اين‏رو، در اين قسمت به توضيح مختصرى از اين شيوه مى‏پردازيم.

روش تحليل عوامل، روش تحليل رياضى همبستگى بين گروهى از داده‏هاست. اين روش در قلمرو استعدادها شكفته و نضج گرفته است و پس از آن، در حد وسيعى در زمينه شخصيّت، به منظور كشف متغيرهاى اساسى شخصيّت به گونه عينى، به كار بسته شده است. نظريه‏پردازان اين روى‏آورد، شخصيّت را به منزله منظومه‏اى تخصصى از رگه‏ها، توصيف مى‏كنند. ابزار اصلى ارزشيابى در اين روى‏آورد، پرسشنامه‏هاى شخصيّت‏اند. پرسش‏ها معرف رگه‏هاى عمقى شخصيّت مى‏باشند. (56)

اسپيرمن ( Sperman,C.E,1904 ) نخستين كسى است كه عامل عمومى را در قلمرو استعدادهاى عقلى به دست آورد. شاگردش وب ( Webb,E,1915 ) روش تحليل عوامل را درباره رگه‏هاى خوى به كار بست و در كنار عامل عمومى اسپيرمن، به عامل ديگرى دست يافت كه آن را به منزله «استحكام و انسجام در عمل بر اثر به كار انداختن آگاهانه اراده» تفسير كرد؛ عاملى كه با حرف « W » مشخص شده است. شيوه‏اى كه كتل (1943) در پيش گرفت مبتنى بر مفهوم دايره شخصيّت است. وى براى توصيف جامع از عواملى كه براساس آن‏ها رفتارها سازماندهى مى‏شوند بر وجود متغيرهايى كه مى‏توانند اين عوامل را توصيف كنند، تأكيد مى‏كند.

روش تحليل عاملى فقط متغيرهايى را كه در الگو وارد شده‏اند به حساب مى‏آورد. دايره شخصيّت، مجموع مشاهداتى مستقل از سن، فرهنگ و موقعيت‏ها را فراهم مى‏آورد. كتل تصوّرش براين بود كه دستيابى به اين توصيفِ فراگير را بايد در زبان توصيف‏كننده‏هاى رفتار جست‏وجو كرد. بررسى‏هاى آلپورت و همكاران (1936) و ترتيب 4500 اصطلاح انگليسى براى توصيف تفاوت‏هاى رفتار و تقليل آن‏ها به 160 رگه نخستين نمونه تشكيل داده شده، يكى از مراحل به انجام رسيدن پرسشنامه شخصيّت كتل در توصيف 16 عامل نخستين شخصيّت است.

گيلفورد ( Guilford J.P ) و همكاران (1956) در مرحله پايانى كار خود به 14 عامل طبق الگوى عوامل متعامد يا ناهمبسته، دست يافتند. آيسنك و همكاران (1969) با به كار بستن ماده‏تست‏هاى درونگردى گيلفورد در جمعيتى از سربازان و تحليل عوامل، دو بعد نوروزگرايى (تك قطبى) و درونگردى ـ برونگردى (دو قطبى) را تعريف كردند. آيسنك با يك پرسشنامه فراگير و تحليل عوامل، به 11 عامل مرتبه اول دسترسى پيدا كرد. سپس 7 عامل مرتبه دوم و دو عامل درونگردى ـ برونگردى و نوروزگرايى در مرتبه سوم را معرفى كرده است. بررسى كتل از حيث پويشى بودن و بررسى گيلفورد از حيث انگيزشى بودن به نام عوامل «هورمتيك» (57) مشهور است. (58)

داده‏ها در معرض فرايند آمارى تحليل عاملى قرار مى‏گيرند. در اصل، اين شيوه پيچيده شامل ارزيابى روابط بين هر زوج مقادير اندازه‏گيرى حاصل از يك گروه از آزمودنى‏هاست. هر زوج اندازه‏گيرى (مثلاً، نمره‏هاى دو آزمون روانى مختلف يا دو مقياس فرعى از يك آزمون) مورد تحليل قرار مى‏گيرد تا معلوم شود كه نمره‏هاى حاصل تا چه ميزان با يكديگر همبستگى دارند. به عبارت ديگر، يك ضريب همبستگى براى هر زوج از اندازه‏گيرى‏ها تعيين مى شود. اگر دو متغير همبستگى بالايى با يكديگر داشته باشند، در آن صورت فرض مى‏شود كه آن‏ها بايد وجوه مربوط به شخصيّت را اندازه بگيرند. چنانچه مقياس‏هاى فرعى احساس گناه (59) و درون گردى (60) يك آزمون شخصيّت ضريب همبستگى بالايى را به دست دهند، آن‏گاه فرض مى‏شود كه هر دوى اين عوامل، اطلاعاتى را درباره يك جنبه يا عامل شخصيّت به دست مى‏دهند. بنابراين، براى تعيين اين عامل مشترك (و به همين دليل، اصطلاح تحليل عاملى به كار مى‏رود)، انبوهى از داده‏ها از نظر آمارى تحليل مى‏شوند.

هدف و مقصود كتل از مطالعه شخصيّت، پيش‏بينى رفتار است؛ يعنى آنچه شخص در پاسخ به يك موقعيت محرك خاص انجام خواهد داد. به همين دليل او متغيرهاى شخصى و موقعيتى و تعامل آن‏ها را در تحت تأثير قرار دادن شخصيّت تصديق مى‏كند. وى اين ديدگاه از شخصيّت را به صورت رياضى در معادله زير بيان مى‏كند: R= f(P, S )

R نماينده پاسخ يا واكنش فرد است، S به موقعيت يا محرك مفروض اطلاق مى‏شود و P نماينده شخصيّت است. در رويكرد كتل به شخصيّت، هيچ‏گونه اشاره‏اى به تغيير يا اصلاح رفتار از نامطلوب به مطلوب يا از نابهنجار به هنجار نشده است. در حالى كه اين موضوع هدف بسيارى از نظريه‏هاى پيشين بوده است.

آزمودنى‏هاى كتل افرادى بهنجارند كه شخصيّت آن‏ها مطالعه مى‏شود و نه معالجه. به اعتقاد كتل، پيش از آن‏كه شخصيّت را با جزئيات كامل بشناسيم، غير ممكن است كه بكوشيم آن را تغيير دهيم. نظريه كتل از چارچوب داورى بالينى استخراج نشده است، بلكه رويكرد او دقيقا علمى است كه با كاربرد مشاهده‏هاى مفصل رفتار و جمع‏آورى توده‏هاى عظيمى از داده‏ها درباره هر يك از افراد همراه بوده است. بنابراين، جاى تعجب نيست كه در پژوهش‏هاى او بيش از 50 نوع اندازه‏گيرى درباره هر يك از آزمودنى‏ها انجام گيرد. داده‏هاى كتل از پرسشنامه‏ها، آزمون‏ها و مشاهدات عينى و درجه‏بندى رفتار، به صورتى كه در موقعيت‏هاى زندگى واقعى روى مى‏دهد، به دست مى‏آيد. وجه اصلى رويكرد كتل به مطالعه رفتار و آنچه آن را از ساير رويكردها تا اين حد متمايز مى‏كند، كارى است كه او با انبوهى از داده‏ها، كه بدين ترتيب جمع‏آورى مى‏شوند، انجام مى‏دهد. (61)

/ 25