مفهوم جهت‏گيرى مذهبى - رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت - نسخه متنی

محمدرضا کیومرثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مفهوم جهت‏گيرى مذهبى

واژه «جهت‏گيرى مذهبى» كه در اين پژوهش به كار رفته، در واقع به روى‏آورد كلى شخص كه از مذهب اتخاذ كرده است اطلاق مى‏شود، به گونه‏اى كه در ارتباط با موجودى متعالى (قدسى)، مجموعه‏اى از اعتقادات، اعمال و تشريفات خاص مى‏باشد. جهت‏گيرى مذهبى را تقريبا مى‏توان معادل «ديندارى» يا «دين‏ورزى» دانست، (74) كه در سطح رفتارهاى ظاهرى شخص نمايان مى‏شود و بيانگر گرايش احتمالى فرد به يك بينش مذهبى (اسلامى) مى‏باشد.

انديشه دينى و دين‏پژوهى در قرن نوزدهم و بخصوص در قرن بيستم ترقى و حتى تعالى شگرفى يافته است. يكى از اتفاقات حسنه قرن بيستم اين بود كه دانشمندان بزرگى همچون پوانكاره ( Poincare, H )، ادينگتون ( Eddington, A.S )، ماكس پلانك ( Plank, M )، اينشتين ( Einstein,A )، هايزنبرگ ( Heisenberg, W ) و ديگران در عين آن‏كه مجذوب پوزيتويسم نشدند، شخصا ديندار يا به نوعى معتقد به حقايق دينى بودند و اين امر براى عامه مردم كه پيشرفت علمى را با دين و ديانت مخالف مى‏دانستند، مايه تأمّل و عبرت بود. پس از شلاير ماخر (1831) و ويليام جيمز (1824-1910)، دين‏پژوهانى همچون رودلف اوتو، فان در ليو ( Leiv, F )، و ميرچاالياده و متكلمان و كلام‏شناسانى همچون برونر ( Brunner E )، بارت ( Barth )، بولتمان ( Bultmann R )، تيليخ ( Tillich, P )، هيك ( Hick J .) و كونگ ( Kong H .) به عرصه آمده‏اند كه آثار و آراءشان تأثيرى درازدامنه و درازآهنگ بر فكر دينى و دين‏پژوهى قرن حاضر به جاى گذارده است. حجم و تنوع و عمق آثار دينى كه در غرب به سه زبان عمده منتشر مى‏شود سالانه بيش از 2000 عنوان كتاب مى‏باشد. (75)

اما مقصود از دين و ديندارى چيست؟ براى به دست آوردن يك مفهوم مشترك از دين، به تعريف اين واژه از ديدگاه دين‏پژوهان معاصر و برخى از نظريه‏پردازان مشهور روان‏شناسى مى‏پردازيم:

آيت‏الله جوادى آملى (1381) دين را چنين تعريف نموده‏اند: «مجموعه عقايد، اخلاق و قوانين و مقرراتى است كه براى اداره فرد و جامعه انسانى و پرورش انسان‏ها از طريق وحى و عقل در اختيار آنان قرار دارد.» (76)

ويليام جيمز (1929) دين و مذهب را چنين تعريف كرده است: «تأثرات و احساسات و رويدادهايى كه براى هر انسانى در عالم تنهايى و دور از همه بستگى‏ها براى او روى مى‏دهد. به طورى كه انسان، از اين مجمومه مى‏يابد كه بين او و آن چيزى كه آن را امرخدايى مى‏نامند رابطه‏اى برقرار است.» (77)

تايلور ( Taylor C.S,1871 ) دين را به اعتقاد به موجودهاى معنوى، تعريف كرده است. دوركيم (1984 Durkheim ,) در توصيف دين گفته است: دين نظام وحدت يافته‏اى از باورها و اعمال در برابر اشياء مقدس است. (78)

از تعاريف مزبور چنين برمى‏آيد كه دين نوعى اعتقاد به وجودهاى معنوى يا مقدس است كه منشأ يك سرى رفتارها و نگرش‏هاى خاص در زندگى انسان مى‏شود. پس انسان ديندار يا متديّن نمى‏تواند با وجود يك چنين اعتقادى عارى از هرگونه رفتار حاكى از باورهاى درونى خود باشد.

/ 25