سلطه‏طلبى - رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت - نسخه متنی

محمدرضا کیومرثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سلطه‏طلبى

آدرنو ( Adorno ) و ديگران (1950) دريافتند كه تمام اعضاىِ كليساهاى مختلف در امريكا، نژادپرست‏تر از افراد غيرمذهبى هستند. آن‏ها در بررسى‏هاى اخير پى بردند كه سلطه‏طلبى (120) به طور متوسط در افراد با عقايد سنتى بيشتر است و در كاتوليك‏ها و بنيادگراها (121) در بالاترين حدِ خود مى‏باشد (پاتنى Putney, E.G ، ميدلتون Middleton ، براون Brown .)

همچنين در پژوهشى درباره 599 دانشجوى دانشگاه كويت (الثاكب Al - Thakeb و اسكات Scott ، 1982 ) و مسلمانان، هندوها و يهودى‏هاى بنيادگرا، در كانادا (هانسبرگر Hansberger ، 1996 ) به اين نتيجه رسيده‏اند كه افراد مذهبى به دليل آن‏كه خواستار پذيرش نظريات والدينى هستند، سلطه‏طلب‏اند. اما پاتنى و ميدلتون (1961) در يك تحقيق از 1088 دانشجو، تشخيص دادند كه مذهبى‏ها بيشتر سلطه‏طلب هستند، چه تابع عقايد والدينى باشند و چه در برابر آن‏ها تمرّد كنند (براون، 1962.)

اگر به جنبه‏هاى متفاوت سلطه‏طلبى نظر افكنيم، روشن خواهد شد كه تنها بخش‏هاى معينى از آن مربوط به مذهب مى‏باشد. كِهو ( Tahoe ، 214 ) دريافت كه 11 تا از 30 ماده در مقياس « F » با ديندارىِ درونى همبستگى داشته است و اين همبستگى در ابعادى ديده شد كه رسوم‏گرايى و خرافه‏پرستى رفتار كليشه‏اى، (122) ناميده شده است، ولى با بدبينىِ كلبييون، پرخاشگرى يا باور به خوبى يا بدىِ مردم همبستگى ندارد. (123)

مسئله اين است كه سلطه‏طلبى با فقدان آموزش و پرورش همبستگىِ منفى بالايى، معمولاً بين 50% تا 60% دارد (كريستى Christie و جهادا Jahoda ، 1954 ). اين نتيجه مى‏تواند برخى از سلطه‏طلبى‏هاى آشكارِ كاتوليك‏ها و بنيادگراها را در مطالعاتِ مربوط به ايالات متحده توجيه كند. تبيين مزبور ممكن است در مورد سبك‏هاى متفاوتِ كودك‏پرورى نيز صادق باشد. شمارى از بررسى‏ها نشان مى‏دهد كه والدين كاتوليك بيش‏تر تنبيه‏هاى بدنى به كار مى‏برند و با كودكان‏شان روابط استبدادى دارند (مثل: الدر Elder ، 1968 )، اگر چه اين روش ممكن است تا حدودى ناشى از طبقه اجتماعى باشد.

در مطالعه اخير اليسون ( Ellison ) و شركات ( sherkat ) كه به منظور كنترل چنين متغيرهايى تنظيم شده بود، به اين نتيجه رسيدند كه پروتستان‏هاى محافظه‏كار و كاتوليك‏ها، بيش‏تر از ديگران سلطه‏پذيرى كودكان را ارج مى‏نهند. از نظر پروتستان‏ها ارزشمندىِ سلطه‏پذيرى، با عقايد برگرفته از نصوص، يعنى گناهِ اوليه و داشتن يك بازخوردِ تنبيه‏گر نسبت به خاطى مرتبط است. ولى چنين چيزى براى كاتوليك‏ها صادق نيست؛ به اين معنا كه آن‏ها صرف‏نظر از يك چنين عقايدى، سلطه‏پذيرى را بها مى‏دهند. تحقيقات متعدد برخى خصايصِ مثبت را در افراد قدرت طلبِ مذهبى، نظير هميارى (124) و آرمان‏گرايى، (125) به دست آورده‏اند (ولف Wulff .)

/ 25