اردوگاه امپریالیسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اردوگاه امپریالیسم - نسخه متنی

اسدالله مرتضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اردوگاه امپرياليسم

است برنامه ريزي شده كه به دست اردوگاه امپرياليسم به منظور حاكميت بر سرمايه‏هاي طبيعي و انساني ديگر كشورها و به چنگ آوردن هر چه بيشتر نيروي كار ارزان و ورود به جوامع مختلف بدون موانع دست و پاگير فرهنگي، حقوقي، سياسي، اقتصادي و... طراحي شده، يا اينكه «جهاني‏شدن» مسئله‏اي طبيعي است كه سرنوشت محتوم بشر است و نمي‏توان در برابر آن ايستادگي كرد. كساني كه طرف‏دار ليبراليسم غربي هستند، معمولاً از فرضيه دوم طرف‏داري مي‏كنند. طرف‏داران نظريه اول، دسته‏هاي مختلفي هستند كه نويسنده مقاله تنها به يكي از آنها اشاره كرده است. جريان پسامدرنيته، تنها يكي از جريانات مخالف جهاني‏سازي است. در خود فرهنگ غرب بسياري جريان‏هاي ديني و مذهبي وجود دارند كه با پروژه جهاني‏سازي مخالف‏اند. همه‏روزه اخبارِ مخالفت‏هاي گوناگون با جهاني‏سازي به گوش مي‏رسد. در شهرهاي مختلف اروپا و آمريكا تظاهرات بسياري عليه سياست جهاني‏سازي اردوگاه سرمايه داري ليبرال برپا شده است. اين امواجِ گوناگونِ مخالف را نمي‏توان به جريان پسامدرنيسم نسبت داد؛ زيرا همان طور كه نويسنده محترم نيز اذعان داشته است «اين پديده هنوز در همان حد تئوري و مشغله فكري باقي مانده و برعكس همزاد خود، وارد سياست عملي يا حتي ايدئولوژي سياسي نشده است».

2. آيا همه جوامع بايد مسير مدرنيته را بگذرانند؟ اين سؤالي است كه نويسنده محترم پاسخ مثبت به آن را به صورت يك فرضيه اثبات ناشده، اصل مسلم گرفته است. نمي‏توان گفت همه جوامع يا مدرن شده‏اند يا در نيمه‏راه مدرنيته هستند. البته اگر مقصود از مدرنيته استفاده از ابزار و تكنولوژي جديد و پيشرفته باشد، سخن نويسنده پذيرفتني است؛ اما مدرنيته به معناي ياد شده نيست. مدرنيته يك نوع نگرش فراگير و مبنايي به كل هستي است. مدرنيته يعني اصالت دادن به انسان، اصالت دادن به عقل و تجربه انسان، و ناديده گرفتن عقل برتر يا نفي آن. مدرنيته يعني اعتماد بي‏حد و حصر به عقل انسان و بي‏اعتمادي به دانش آسماني و وحي الاهي و احساس بي‏نيازي از دستگيري هاديان آسماني. اين نوع نگرش به جهان و انسان را همه جوامع نه پذيرفته‏اند و نه الزامي در پذيرش آن دارند. بر عكس بايد گفت حال كه انسان مدرن غربي دوران مدرنيته را تجربه كرده و همه مشكلات و مصائب آن را در كنار برخورداري‏هاي آن چشيده است، و در نهايت راه مدرنيته، به پوچي انساني و واهي بودن مقاصد معرفي‏شده آن مسير پي برده و نوعي بازگشت به اصل انساني خويش را آغاز كرده است، توصيه به ديگر جوامع براي پيمودن مسير جهان مدرن، نوعي توصيه خرافي و تقليد جاهلانه مدرن است.

بنابراين نقد مدرنيته به معناي توصيه به ماندن در پستوهاي سنت‏هاي كهن و ارزش‏هاي ريشه دار در فقر و جهل و خرافه نيست. نه همه ارزش‏هاي كهن ريشه در جهل و فقر و خرافه دارند و نه همه ارزش‏هاي مدرن مبرا از جهل و فقر و خرافه‏اند. انسان همواره استعداد دارد كه در ورطه جهل و خرافات بيفتد. اگر اين استعداد با نيروي عقل، عقل اصيل و هدايت يافته به هدايت عقل كل و خالق هستي و علم مطلق الاهي، مهار نشود هر آينه احتمال فراوانِ فروغلطيدن به چرخه هلاكت جهل و خرافه وجود دارد، چه در دوران مدرن باشيم، چه در دوران پيشامدرن و چه در دوران پسامدرن. آنچه جهل و خرافه را مي‏زدايد عقل صرفا استدلال گر حسابگر مدرن نيست، كه آن نيز دستمايه شيطان جن و انس تواند شد و به ضد عقل تبديل مي‏شود. عقل نجات‏دهنده انسان از دامن جهل و خرافه، ويژگي‏هايي دارد كه در منابع اسلامي گردآمده‏اند و با اخلاق و سلوك حق‏جويانه و صادقانه انسان بسيار پيوند دارد.

3. اِعمال نظارت نهادهاي بين‏المللي و مداخله آنها در مسائل داخلي كشورها زماني مي‏تواند درست و مفيد باشد كه آن نهادها مستقل از قدرت‏هاي اقتصادي و نظاميْ شكل گرفته باشند، و بتوانند مستقل از آنها عمل كنند. همه نيك مي‏دانيم كه هيچ‏يك از نهادهاي بين‏المللي كه در چند دهه اخير، به‏ويژه پس از جنگ جهاني دوم، شكل گرفته‏اند، مستقل از قدرت‏هاي مسلط و پيروز در جنگ عمل نكرده‏اند و همواره حافظ منافع آنان بوده‏اند. اگر كسي در اين مسئله آشكار ترديد داشته باشد، بايد در سلامت فهم او و نيز در قدرت تشخيص اجتماعي و سياسي‏اش ترديد جدي كرد، و اگر با وجود آشكار بودن اين مسئله، توصيه به توسعه حاكميت اين نهادهاي بين‏المللي كند، آن‏گاه بايد در سلامت اخلاقي او ترديد روا داشت.

/ 1