سنجش دین داری و معنویت در پژوهش های مربوط به سلامت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سنجش دین داری و معنویت در پژوهش های مربوط به سلامت - نسخه متنی

اَلن سی شرمن ؛ استفانی سیمونتون؛ ترجمه : علیرضا شیخ شعاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




سنجش دين دارى و معنويت در پژوهش هاى مربوط به سلامت*





اَلن سى. شرمن1 و استفانى سيمونتون2



ترجمه عليرضا شيخ شعاعى



دين يكى از عميق ترين جنبه هاى به شدّت شخصى زندگى انسان است كه برخى از مهم ترين مسائل اسرارآميز و وصف ناپذيرترين تجربه هاى بشر را دربر مى گيرد. پس عجيب نيست اگر سنجش دين دارى يا معنويت كارى دشوار است. عنوان يكى از جديدترين سرمقاله هاى مجله غده شناسى روانى3 مربوط به اين موضوع, بجا چنين انتخاب شده است: (آيا مى توان پرتو خورشيد را با خط كش اندازه گيرى كرد؟) (Lederberg Fitchett, 1999). متخصصان امر سلامت بايد بدون اين كه پرتو خورشيد را از نظر دور بدارند, همچنان در روش شناختى صحيح تكيه گاه محكمى داشته باشند; و اين كار آسانى نيست. با اين حال, محققان حوزه دين, در چند دهه گذشته ابزارهاى زيادى براى سنجش جنبه هاى مختلف دين دارى و معنويت بوجود آورده اند. متأسفانه, بسيارى از متخصّصان سلامت از اين راه حل هاى ابتكارى مطّلع نيستند; و نتيجه اين وضعيت, پرداختن به مقدارى كارهاى زائد است (Hill Hood, 1999). بررسى هاى متعددى كه اخيراً ارائه شده است, مى تواند به آشنايى بيشتر پژوهشگران حوزه سلامت با اين ابزارها و مرحله كنونى پيشرفت آن ها كمك نمايد (به عنوان مثال, مؤسسه فتزر/مؤسسه ملّى سالمندى,1999; Gorsuch Miller, 1999; Hill Hood, 1999). با اين حال ,علائق و محدوديت هاى پژوهشگران سلامت همواره با علائق و محدوديّت هاى محقّقان دين كه در حوزه هاى ديگرى فعاليت مى كنند, يكسان نيست. ما در اين نوشته, به بررسى چند شاخص كمّى كه بويژه براى استفاده در زمينه هاى مربوط به سلامت مناسب است مى پردازيم. چيربَن [در (ارزيابى علائق دينى و معنوى در روان درمانى) كه در همين شماره نقدونظر آمده است] سنجش كيفى در روان درمانى را مورد بحث قرار مى دهد.



چند اصل راهنما وجود دارد كه مى تواند به متخصصان سلامت در پيمودن اين مسير كمك نمايد. دين دارى و معنويت سازه هايى پيچيده و چند بُعدى اند, لذا پژوهشگران بايد به دقّت بدانند كه خواهان پى گيرى چه جنبه هايى هستند. به نظر مى رسد ابعاد مختلف ايمان, اقتضاءات جداگانه اى از نظر سلامت دارند. ابزارهاى سنجش نبايد تفاوت هاى مهمّ اين ابعاد را ناديده بگيرند ـ مثلاً, آن ها را به طور دلخواه در يك نمره كلّى با هم تركيب نمايند (مؤسسه فتزر/ مؤسسه ملّى سالمندى, 1999).



تحقيقات مربوط به سلامت نوعاً مستلزم شاخص هايى هستند كه مختصر باشند تا حتى الامكان تكليف بيمار را ساده تر كنند و ابزارهايى كه به قدر كافى وسيع باشند تا براى افراد داراى پيش زمينه هاى دينى و فرهنگى مختلف مناسب باشند. اين ضرورت نيز به طور فزاينده اى مطرح شده است كه بايد از اتّكا به شاخص هاى توصيفى ـ كه اعمال و باورهاى بيان شده توسط افراد را مدّ نظر قرار مى دهد ـ به سمت شاخص هاى كاركردى تر, كه چگونگى استفاده عملى افراد از ايمانشان در زندگى روزمره را برجسته مى كند, رو بياوريم (Ellison Levin, 1998; Gorsuch Miller, 1999). دانستن اين كه يك بيمار سرطانى هفته اى سه بار به كنيسه مى رود (يك نشانگر توصيفى) آگاهى كمترى به ما مى دهد تا اين كه بدانيم وى براى چه به آنجا مى رود, از اين كار چه منظورى دارد, چه كسى را انتظار دارد در آنجا ببيند, و براى چه كسى دعا مى كند. سرانجام ارزش يك ابزار خاص به اين نيز بستگى دارد كه آيا پرسش هاى آزمون با پيامدهاى مربوط به سلامتى كه شخص مايل به كشف آن هاست, آميخته4 نيستند, و آيا چهارچوب زمانى سنجش براى اهدافى كه وى در نظر دارد مناسب است. شاخص هاى دين دارى كه شامل پرسش هايى در مورد آسودگى5 و بهروزى6 هستند , ممكن است فايده خاصى در پيش بينى درماندگى هيجانى نداشته باشند; هم چنان كه شاخص هايى كه مى پرسند آيا پاسخگر هيچگاه نوع خاصى از تجربه معنوى داشته است يا نه, ممكن است نسبت به تغييراتى كه در طول زمان [براى پاسخگر] ايجاد مى شود, چندان حساس نباشند (Gorsuch Miller, 1999).



تمركز ما در اين بررسى بر (1) شاخص هاى منتشر شده ايست كه (2) مختصر و مناسب استفاده بر روى بيماران پزشكى يا روانپزشكى باشند و (3) ويژگى هاى روان سنجى7 شان در زمينه هاى مربوط به سلامت تثبيت شده يا دست كم نويدبخش باشد. علاوه بر اين, ما (4) به ابزارهايى كه براى افراد مسيحى و غير مسيحى از گروه هاى نژادى مختلف و در سنين متفاوت قابل استفاده باشند, عنايت ويژه اى داريم. اين بررسى جامع نيست ـ شاخص هاى جديد به سرعت در حال پيدايش و گسترش هستند. بعلاوه, ملاك هاى ما موجب حذف مقياس هاى پرشمارى شد كه از لحاظ نظرى بسيار جذّاب اند ولى اطلاعات كافى در مورد اعتبار8 و رَوايى9 آن ها نداريم, طولانى تر و خسته كننده تر از آنند كه به سهولت در تحقيقات مربوط به سلامت اندراج يابند, يا محدود به افراد متعلق به سنّت مسيحى اند. شاخص هاى دين دارى عمومى,10 كنار آمدن مذهبى,11 بهروزى معنوى,12 و ديگر سازه هاى مربوط, به طور جداگانه مورد بحث قرار مى گيرند. گرچه بسيارى از اين ابزارها پرسش نامه هاى كوتاهى هستند, ما در بخش پايانى چند رويكرد ديگر در زمينه سنجش را [نيز] به صورت مختصر مورد توجه قرار مى دهيم.



شاخص هاى دين دارى عمومى


التزام معمول فرد به دين يا معنويت را با ابزارهايى ـ هم چون تعهد مذهبى,13 تجارب معنوى,14 قوّت ايمان,15 يا انگيزش مذهبى16 ـ مى سنجند. اين جنبه هاى متفاوت تجربه را, گاهى روى هم رفته, معنويت يا دين دارى (درونى)17 مى نامند (Chatters, Levin, Taylor, 1992). اعمال دينى عمومى18 يا (سازمان يافته)19 و اعمال دينى خصوصى يا (سازمان نيافته)20 نيز ابعاد مهمى از جهت گيرى دينى عمومى را تشكيل مى دهند.



پرسش نامه قوّت ايمان مذهبى سانتا كلارا21 (SCSORF)


مقياس SCSORF (Plante Boccaccini, 1997a) پرسشنامه موجزى به منظور سنجش يكى از ابعاد دين دارى است كه از سوى تحقيقات حوزه سلامت توجه نسبتاً كمى به آن شده است ـ قوّت ايمان مذهبى (مثلاً, (من ايمانم را منبع الهام مى دانم)). اين پرسشنامه ده مادّه اى در چندين مطالعه با اعضاى گروه هاى اجتماعى شهرى,22 دانشجويان (Plante Boccaccini, 1997a, 1997b; Plante, Yancey, Shrman, Guertin, Pardini, 1999) و مصرف كنندگان از مواد مخدّر (Pardini, Plante, Sherman, 2000) توانسته است هماهنگى درونى23 بالا و روايى همگراى24 خوبى از خود نشان دهد. براى بررسى ويژگى هاى روان سنجى اين ابزار در مورد بيماران پزشكى, آنرا بر روى صدوهفتادوپنج زن كه در يك كلينك پزشكى زنان تحت مراقبت بودند, و بر روى صدوچهار بيمار سرطانى كه در يك برنامه پيوند مغز استخوان تحت درمان قرار داشتند, اجرا شد (Sherman et al., 1999). در هر دو نمونه پزشكى, SCSORF هماهنگى درونى بالا (97/0ـ96/0=آلفاها) و همخوانى هاى نيرومندى با ديگر شاخص هاى دين دارى (مثلاً, دين دارى باطنى,25 اعمال مذهبى سازمان يافته, اعمال مذهبى سازمان نيافته, نيرو و آرامش ناشى از دين, ادراك خود به عنوان يك انسان مذهبى) از خود بروز داد. بعلاوه, اين مقياس صرفاً همخوانى هاى اندكى با شاخص هاى از نظر مفهومى مرتبط كه در تحقيقات مربوط به سلامت به كار مى روند, هم چون خوش بينى, حمايت اجتماعى, پر طاقتى26, و هدف زندگى, نشان داد, كه مى رساند اين مقياس اطلاعات منحصر به فردى را عرضه مى كند. SCSORF همخوانى معنادارى با سوگرايى پاسخ مقبوليت اجتماعى27 يا با ديگر سازه هاى از لحاظ نظرى غير مرتبط (مثلاً, به هم پيوستگى ارتباطى,28 عاطفه منفى) نداشت و روايى افتراقى29 خوبى نشان داد. در اين جا نيز هم چون ديگر تحقيقات مربوط به جهت گيرى مذهبى, نمره ها از جنسيت و درآمد تأثير پذيرفتند.



پس از آن, مطالعه ديگرى بر روى بيماران مبتلا به سرطان سينه (95=N) و افراد جوان سالم (53=N) براى بررسى اعتبار بازآزمايى30 مقياس SCSORF و بدست آوردن اطلاعات بيشترى در مورد روايى همگراى آن انجام شد (Sherman, Simonton, et al., in press). در هر دو نمونه, اعتبار بازآزمايى مناسب (93/0-82/0=r) و هماهنگى درونى (97/0-95/0=آلفاها) نشان داده شد. روايى همگرا با همبستگى هاى نسبتاً بالا با دين دارى باطنى, و همبستگى هاى متوسط با ديگر شاخص هاى دين دارى معلوم شد. بيماران سرطانى كه در بهبودى پيشرفت بيشترى كرده بودند, نسبت به آن هايى كه بيمارى شان متأخرتر از آن ها تشخيص داده شده بود, نمرات بالاترى كسب نمودند.



نتايج اين مطالعات نشان مى دهد كه SCSORF نويد يك شاخص ايمان مذهبى مختصر و كاربردى را مى دهد. اما ميانگين نمرات نسبتاً بالايى كه در بين بيماران پزشكى ناحيه كمربند كتاب مقدّس31 بدست آمده است, احتمال وجود آثار سقف32 را مطرح مى كند (يعنى نمره شركت كنندگان مذهبى نزديك به انتهاى بالايى مقياس است), و اين احتمال بايد در مطالعات آينده كنترل شود. يك نسخه خلاصه شده از اين مقياس در دست تهيه است.



نظام هاى سياهه باور ـ تجديدنظر شده33 (SBI-15R)


پرسشنامه 15مادّه اى SBI-15R (Holland et al., 1998) شامل دو خرده مقياس است: (1) باورها و اعمال مذهبى و (2) حمايت اجتماعى از سوى يك اجتماع مذهبى. اين يكى از معدود مقياس هايى است كه مشخصاً بر جنبه هاى اجتماعى زندگى معنوى تأكيد كرده است و سهم قابل توجهى را [در اين زمينه] ارائه مى كند. به نظر مى رسد محتواى سؤالات شامل عناصرى از دين دارى عمومى (مثل, (دين در زندگى روزمره من اهميت دارد)), كنار آمدن مذهبى با بيمارى (مثل, (من در اوقات ناخوشى با دعا استمداد مى كنم)), و نتايج دين دارى يا بهروزى (مثل: (من از طريق مراقبه34 و نيايش هايم, آرامش روانى را تجربه كرده ام)) مى باشد. بنابراين, برخى از سؤال ها مى توانند تا حدّى با سازگارى روان شناختى خَلط شوند. انجام تحقيق در بين افرادى كه از نظر جسمى سالم بودند (301=N) شواهدى از اعتبار بازآزمايى (95/0=r) و هماهنگى درونى (93/0=آلفا براى نمره كل, 92/.=آلفا براى باورها و اعمال, و 89/0=آلفا براى حمايت اجتماعى, Holland et al., 1998). روايى سازه35 [براى اين مقياس] توسط تحليل عاملى36 و توسط همبستگى هاى بالاى مقياس با شاخص هاى دين دارى باطنى (سياهه جهت گيرى مذهبى37; Alloport Ross, 1967) و تجارب معنوى (نمايه تجربه معنوى هسته اى38; Kass, Fridman, Leseeman, Zuttermeister, Benson, 1991) تأييد شد. بعلاوه, شركت كنندگان مذهبى (مثلاً, كشيشان, راهبه ها و خاخام ها) نمرات بسيار بالاترى از شركت كنندگان معمولى دريافت كردند. امّا برخلاف نمره كلّ, اطلاعات چندانى در مورد روايى دو خرده مقياس بدست نيامد. در مورد سوگيرى مقبوليت اجتماعى, يا همپوشى با شاخص هاى از لحاظ نظرى مرتبط, هم چون خوش بينى, حمايت اجتماعى غير مذهبى, يا هدف زندگى نيز اطلاعاتى در دست نداريم.



پس از آن, دو تحقيق بر روى بيماران مبتلا به ملانوم بدخيم39 انجام شد, كه يكى شامل شركت كنندگان آمريكايى (117=N, Hoolan et al., 1999) و ديگرى شامل يك نمونه اسرائيلى (100=N, Baider et al., 1999) بود. در اين دو مطالعه از يك نسخه اوليه اين مقياس (SBI-54) استفاده شد و به صورت معنادارى با گزارش هاى گذشته نگر از تغييرات در اعمال مذهبى از زمان كودكى تا بحال همخوانى داشت. نمره كل, با حمايت اجتماعى غير مذهبى همخوانى نداشت. در مورد خرده مقياس ها اطلاعاتى بدست نيامد.



اخيراً يك مطالعه بين المللى, نسخه اى اسپانيايى از اين مقياس موجز (SBI-15R) را در ميان بيماران و كاركنان كادر پزشكى در مكزيك, اروگوئه, و شيلى مورد بررسى قرار داد (Almanza et al., 1999). پژوهشگران هماهنگى درونى بالايى براى نمره كل و هر يك از خرده مقياس ها گزارش نمودند. يك تحليل عاملى با استفاده از داده هاى گرد آمده از نمونه مركّب, دو خرده مقياس را تأييد نمود, امّا ساختار عاملى40 در بين كشورها متفاوت بود (در نمونه مكزيكى بجاى دو عامل, سه عامل آشكار شد).



اين مطالعات استفاده از SBI-15 را در مورد بيماران پزشكى تأييد مى كند. برخلاف نمره كل, در مورد ويژگى هاى روان سنجى خرده مقياس ها اطلاعات بيشترى لازم است. هم چنين داده هايى مربوط به ارتباط اين مقياس با سازه هاى از لحاظ نظرى مرتبط با آن و با مقبوليت اجتماعى مى تواند مفيد باشد.



نمايه مذهبى دوك41 (DUREL)


مقياس DUREL (Koenig, Meador, Parkerson, 1997) يك شاخص موجز براى سنجش سه بعد دين دارى است: (1) نمود دينى سازمان يافته يا عمومى (مثل حضور در كليسا), (2) نمود شخصى يا سازمان نيافته دين دارى (مثل نيايش يا مراقبه), و (3) دين دارى باطنى (مثلاً, آميختگى اعتقادات مذهبى با زندگى روزمره شخصى). مقياس هاى سازمان يافته و سازمان نيافته, هركدام از يك ماده, و مقياس باطنى از سه ماده, برگرفته از مقياس انگيزش مذهبى باطنى (Hoge, 1972) تشكيل شده است. در مطالعات وسيعى با بيماران پزشكى سالمند و رزيدنت هاى اجتماعى,42 دين دارى سازمان يافته به صورت معنى دارى با شاخص هاى افسردگى, اختلال كار كردى, وخامت بيمارى, و مرگ و مير, همخوانى معكوس داشت (Koenig et al., 1997). بعلاوه, اين مقياس همانطور كه انتظار مى رفت, به طور معنى دارى با حمايت اجتماعى همبستگى داشت. برعكس, دين دارى سازمان نيافته با سلامت جسمى ضعيف تر همخوانى داشت. اين يافته ها روايى سازه DUREL را تأييد مى كند و نشان مى دهد كه چگونه ابعاد مختلف دين دارى ممكن است همبسته هاى متفاوتى از نظر سلامت داشته باشند. اما اطلاعاتى در مورد اعتبار اين مقياس به طور كلى, همخوانى هايش با ديگر شاخص هاى دين دارى (يعنى روايى همگرا), يا همبستگى هايش با مقبوليت اجتماعى (يعنى روايى افتراقى) بدست نيامد.



داده هاى بيشترى در مورد كاركرد روان سنجانه مقياس DUREL از مطالعه بيماران پيوند مغز استخوان و بيماران كلينك پزشكى زنان كه قبلاً ذكر كرديم بدست آمد (Sherman, Plante, et al., 2000). نتايج بدست آمده, هماهنگى درونى (94/0-90/0=آلفاها براى مقياس باطنى, و 90/0-87/0=آلفاها براى نمره كل) و روايى همگراى مقياس را تأييد مى كند. در بين بيماران سرطانى, همخوانى كوچك امّا معنى دارى با حمايت اجتماعى در مقياس باطنى و در نمره هاى كُل وجود داشت (21/0=rs براى هر دو مقياس). همبستگى هاى اندك با شاخص هاى مربوطه مورد استفاده در تحقيقات سلامت (مثل خوش بينى, حمايت اجتماعى, كنترل هيجانى), روايى افتراقى اين ابزار را تأييد نمود. مقياس دين دارى سازمان يافته, برخلاف انتظار, با شاخص حمايت اجتماعيِ درك شده43 همخوانى نداشت. برخى از مقياس هاى DUREL با سن, درآمد, و تحصيلات مرتبط بودند. روى هم رفته, اين يافته ها ارزش DUREL را براى استفاده در مورد بيماران پزشكى تأييد مى كند. يكى از محدوديت ها [ى اين مقياس] اين است كه مقياس هاى سازمان يافته و سازمان نيافته هركدام تنها از يك ماده تشكيل شده اند كه اين امر در مختصر بودن اين ابزار سهم دارد; ولى ممكن است از اعتبار آن بكاهد.



نمايه تجربه معنوى هسته اى44 (INSPIRIT)


مقياس INSPIRIT (Kass et al., 1991) براى سنجش تجارب معنوى هسته اى طراحى شده است كه به اين صورت تعريف شده اند: (1) رويداد معنوى واضحى كه موجب يقين شخص به وجود خدا يا يك قدرت برتر بشود و (2) احساس نزديكى به خدا و ادراك حلول خدا در شخص را موجب شود. مقياس INSPIRIT از 7ماده تشكيل شده است (البته ماده هفتم عملاً يك فهرست بررسى 12سؤالى است و برمبناى بالاترين پاسخ به هر يك از آن سؤالات نمره گذارى مى شود). ويژگى هاى روان سنجى اين مقياس در يك نمونه 83نفرى از بيماران سرپايى داراى موقعيت هاى متفاوت پزشكى كه در برنامه آموزش آرامش/ مراقبه شركت داشتند, مورد بررسى قرار گرفت. تحليل عاملى مبتنى بر مؤلفه هاى اصلى, يك عامل زيربنايى واحد را نشان مى دهد. هماهنگى درونى بالايى براى اين مقياس بدست آمد (90/0=آلفا). روايى سازه بوسيله همخوانى هاى معنادار با يك شاخص دين دارى باطنى و با طول مدت مراقبه شركت كنندگان اثبات شد. علاوه بر اين, پاسخ هاى داده شده در اين مقياس به طور معنادارى با افزايش هايى در يك شاخص رضايت مندى و هدف زندگى45 (Kass et al., 1991) و با كاهش هايى در فراوانى نشانه هاى مرضى پزشكى در طول دوره برنامه مراقبه همخوانى داشت. زن ها نمره هاى بالاترى نسبت به مردها گرفتند.



تحقيق ديگرى پس از آن به ارزيابى اين ابزار در يك نمونه دويست چهل وهفت نفرى از بيماران سرطانى كه قادر به راه رفتن بودند و يك نمونه صدوبيست وچهار نفرى از اعضاى خانواده هايى كه در اتاق انتظار جراحى بودند, پرداخت (VandeCreek, Ayres, Bassham, 1995). برآوردهاى هماهنگى درونى در هر دو شرايط بالا بود (85/0=79/-=آلفاها). اين پرسشنامه به طور معنادارى با يك شاخص دين دارى درونى (مقياس انگيزش مذهبى,46 Hoge, 1972) همبستگى داشت و ساختار عاملى اش با آنچه كَس و ديگران (1991) بدست آورده بودند همسان بود. با اين حال وندكريك و همكاران از رويكرد متفاوتى در نمره گذارى ماده پايانى مقياس حمايت كردند; آن ها مى گويند هر يك از سؤالات در اين فهرست بررسى 12قسمتى بايد نمره گذارى شود, نه صرفاً آن قسمتى كه بالاترين نمره را دارد. اين سبك نمره گذارى هماهنگى درونى را بالا بُرد, امّا ساختار عاملى را تغيير داد و موجب افتراق بيشترى بين گروه ها [ى مختلف] شد.



هالند و همكاران در مطالعه ديگرى پس از آن بر روى افراد سالم از نظر پزشكى (301=N) دريافتند كه INSPIRIT همبستگى بالايى با دين دارى درونى دارد (سياهه جهت گيرى مذهبى;47 Allport Ross, 1967), و اين تأييد بيشترى براى روايى سازه مقياس را موجب مى شود (با استفاده از سبك نمره گذارى اصلى). پژوهشگران ديگرى روابط معنى دارى با درجه بندى درد و سلامتى در مورد بيمارانى كه در يك كلينك طبّ خانوادگى48 تحت درمان قرار داشتند, گزارش نموده اند (McBride, Arthur, Brooks, Pilington, 1998). اما تاكنون از اطلاعاتى مربوط به سوگيرى پاسخ مقبوليت اجتماعى (روايى افتراقى) يا همخوانى هايى با ديگر شاخص هاى متنوع تر دين دارى و معنويت (روايى همگرا) خبرى نداريم. علاوه بر اين, على رغم جاذبه گسترده مقياس (تجارب معنوى), اشاره هايى كه در اين مقياس به خداوند شده است مى تواند قابليت كاربرد آن را محدود به افراد متعلق به سنت هاى خداپرستانه بنمايد.



شاخص هاى دين دارى درونى/بيرونى


شاخص هاى انگيزش مذهبى از جمله قديمى ترين و پر استفاده ترين ابزارها در حوزه روان شناسى دين هستند. اين شاخص ها كه برگرفته از كار پيشگام گوردون آلپورت در اين زمينه اند (Allport, 1950; Allport Ross, 1967), به جاى اعمال يا باورهاى آشكار, متمركز بر انگيزش هاى دينى زيربنايى هستند. مقصود از انگيزش هاى دينى باطنى, نگرش هاى درونى سازى شده اى است كه زندگى فرد پاسخگر را سمت وسو مى دهند, در حالى كه انگيزش بيرونى, پى گيرى دين براى اهداف فايده گرايانه اى هم چون آرامش هيجانى يا منافع اجتماعى است. چندين ابزار مرتبط بر پايه اين الگوى نظرى تهيه شده است كه مشهورترين آن ها مقياس جهت گيرى مذهبى است (ROS; Allport Ross, 1967). از اين شاخص ها به طور گسترده در تحقيقات مربوط به علوم رفتارى استفاده مى شود, امّا از تيغ انتقاد در امان نبوده اند. برخى نويسندگان ملاحظاتى در مورد ضعف هاى روش شناختى (مثلاً, ساختار عاملى نامشخص), داورى هاى ارزشى ضمنى در مورد دين دارى (خوب) (باطنى) و (بد) (بيرونى), و كارايى قابل ترديد براى پاسخگرهاى غير مذهبى (Kirkpatrick Hood, 1990) بيان داشته اند. بعلاوه, اين مقياس ها تا حدى با مطلوبيّت اجتماعى(Burris, 1999a) و با باورهاى مذهبى ليبرال در مقابل محافظه كارانه (Wulff, 1999) آميختگى دارند.



ييكى از شاخص هاى متعدد انگيزش مذهبى, مقياس انگيزش مذهبى باطنى است (IRMS; Hoge, 1972). اين شاخص ها ماده اى برخلاف پرسشنامه اصلى (ROS) آلپورت و راس (1967), كه در مواد متعددى با آن مشترك است, به صورت خالص ترى بجاى رفتار مذهبى بر انگيزش متمركز است (مثلاً (باورهاى مذهبى من پشتوانه واقعى ديدگاه كلى من نسبت به زندگى است)). به نظر مى رسد اين مقياس براى پاسخ گرهاى غير مسيحى نيز قابليت كاربرد بيشترى دارد. اين ابزار روايى سازه و هماهنگى درونى بالايى در اجتماع و در نمونه هاى پزشكى از خود نشان داده است (Hoge, 1972; Koenig, Moberg, Kvale, 1988; Sherman, Plane, et al., 2000). در كار خود ما بر روى بيماران پزشكى زنان و غده شناسى, آلفاها بين 89/0 تا 91/0 قرار داشت (Sherman, Plante, et al., 2000).



يكى از شاخص هاى ديگر انگيزش مذهبى, مقياس جهت گيرى مذهبى كلى سنّى49 است (AUROS; Gorsuch Venable, 1983). اين شاخص 20ماده اى مستقيماً برگرفته از ابزار سنجش آلپورت و راس (1967) مى باشد, ولى جهت انطباق با پاسخ گرهاى كم سنّ و سال تر و كسانى كه سطح درك متن پايين ترى دارند, مورد بازنگرى قرار گرفته است. اين مقياس برخلاف IRMS و هماهنگ با تحقيقاتى كه نشان مى دهد جهت گيرى هاى انگيزش باطنى و بيرونى [متغيرهايى] متعامد50 هستند نه قطب هاى مخالف يك بُعد واحد, دو مقياس براى انگيزش باطنى و انگيزش بيرونى در اختيار قرار مى دهد. ما در كارمان با بيماران پزشكى, هماهنگى درونى خوبى براى مقياس باطنى (91/0-86/0=آلفاها), و اعتبار ضعيفى براى مقياس بيرونى بدست آورديم (61/0-57/0= آلفاها; Sherman, Plante, et al., 2000). يك نسخه اصلاح شده متأخرتر اين پرسشنامه (Gorsuch McPherson, 1989) نيز بعد بيرونى را به دو خرده مقياس جهت گيرى شخصى (يعنى روى آوردن به دين براى كسب آرامش,51 محافظت,52 يا آسودگى) و جهت گيرى اجتماعى (يعنى استفاده از دين براى اهداف اجتماعى; براى ملاحظه تأييد بيشترى از اين تقسيم بندى ر.ك كرك پاتريك, 1989) تقسيم نموده است. در تحقيقاتى بر روى دانشجويان دانشگاه (Gorsuch McPherson, 1989; Schaefer Gorsuch, 1991) و بيماران سرطانى مسنّ (Fehring, Miller, Shaw, 1997) روايى سازه اين نسخه 14ماده اى مورد تأييد قرار گرفت, اما هماهنگى درونى دو مقياس بيرونى پايين بود.



گرچه شاخص هاى انگيزش باطنى و بيرونى در تحقيقات روان شناختى در مورد دين كانون بيشترين توجه بوده است, بعد سومى از انگيزش مذهبى نيز مورد توجه فزاينده قرار گرفته است. جهت گيرى (جستجو)53 بر عنايت داشتن به پيچيدگى پرسش هاى بنيادين زندگى, و بر باز بودن ذهن شخص نسبت به شك و تغيير در اعتقادات مذهبى, در مقام جستجوى پاسخ, متمركز است (Batson Schoenrade, 1991a; Batson, Schoenrade, Ventis, 1993). اين تأكيد بر پرسشگرى نامحدود و اجتناب از پاسخ هاى ساده به معماهاى وجودى دشوار, بخش مهمى از تئورى پردازى اوليه آلپورت (1950) درباره بالندگى مذهبى54 بود, امّا در شاخص هاى انگيزش باطنى و بيرونى گنجانده نشد (Batson, 1976). مقياس جستجو پس از اين كه نسخه هاى اوليه اش بخاطر هماهنگى درونى ضعيف مورد انتقاد قرار گرفت, تجديدنظرهاى چندى را متحمل شد (ر.ك: Burris, 1999b, for a review). برخى ديگر استدلال كرده اند كه بى تعصب بودن بيش از شك كردن مذهبى نشان دهنده بالندگى مذهبى است (Dudley Cruise, 1990). آخرين نسخه, يك شاخص 12ماده اى است كه در نمونه هايى از دانشجويان دانشگاه, هماهنگى درونى و اعتبار بازآزمايى قابل قبولى نشان داده است و شواهد اوليه از روايى سازه آن حكايت كرده است (Batson Schoenrade, 1991a, 1991b; Burris, 1999b; Burris, Jackson, Tarpley, Smith, 1996). اما از تحقيقاتى بر روى مبتلايان به بيمارى هاى جسمانى يا روانى آگاهى نداريم.



روى هم رفته, مى توان گفت با توجه به نقش محورى شاخص هاى انگيزش مذهبى در تحقيقات مربوط به علوم اجتماعى, استفاده نسبتاً اندكى از اين شاخص ها در زمينه هاى مربوط به سلامت صورت گرفته است. اين ابزارها با وجود محدوديت هايى كه قبلاً ذكر شد, استحقاق توجه بيشترى را دارند (Kirkpatrick Hood, 1990). در اين ميان مقياس باطنى/بيرونيِ مورد تجديدنظر قرار گرفته (Gorsuch McPherson, 1989) كه جهت گيرى بيرونى اجتماعى و شخصى را از هم متمايز مى كند, و مقياس جستجو (Batson Schoenrade, 1991a, 1991b), كه جستجوى محتاطانه براى معانى وجودى را مى سنجد, به صورت خاص مى توانند سودمند واقع شوند.



شاخص هاى ديگرى در مورد دين دارى يا معنويت عمومى


چندين مقياس مختصر ديگر وجود دارد كه ممكن است براى پژوهشگران سلامت, جالب و جذاب باشد; از آنجا كه اين ابزارها به ندرت در زمينه هاى مربوط به سلامت مورد استفاده قرار گرفته اند يا هيچگاه مورد استفاده قرار نگرفته اند, ما صرفاً به طور خلاصه به آن ها اشاره مى كنيم, بررسى هاى كاملترى را مى توان در هيل و هود (1999) ملاحظه نمود. مقياس ساختار دعا55 (Luckow, Ladd, Spilka, McIntosh, Parks, Laforett, cited in David, 1999 Luckow, McIntosh, Spilka, Ladd, 2000;), يك پرسشنامه چهل وسه ماده اى است كه به سنجش هفت نوع دعا [و نيايش] مى پردازد (مثل تقاضاى مادى, اقرار ـ تقرّب, تشريفاتى [و كليشه اى], و غيره). تحقيقات اوليه, هماهنگى درونى و روايى سازه اين مقياس ها را تأييد نمود. نسخه كنونى آن (Luckow et al., 2000), يك پرسشنامه توسعه يافته است كه در آن, برخى مواد از شكل ابتدايى آن كه احتمال آميختگى شان با بهروزى روان شناختى وجود داشت حذف شده است (David, 1999). اين مقياس هنوز براى بيماران پزشكى استفاده نشده است. مقياس شك و ترديدهاى دينى (Altemeyer, 1988) يكى از شاخص هاى چندگانه شك و ترديد مذهبى است, كه حوزه مورد علاقه فزاينده اى در تحقيقات علميِ اجتماعى در مورد دين است. اين شاخص ده ماده اى در بين دانشجويان دانشگاه و والدين آن ها هماهنگى درونى و روايى سازه خوبى از خود نشان داد (Altemeyer, 1988); اما به نظر مى رسد هنوز لازم باشد كه در زمينه هاى مربوط به سلامت به كار گرفته شود. پرسشنامه تجربه دينى (Edwards, 1976) يك شاخص دوازده ماده اى در مورد تجربه دينى شخصى و درونى است. برخلاف شاخص هايى كه بر جنبه هاى شناختى دين دارى هم چون نگرش ها و باورها تمركز مى كنند, اين مقياس براى انعكاس يك ارتباط احساسى با يك خداى بخشاينده مراقبت كننده شخصى56 طرح ريزى شده است. در نمونه هاى متعدد متفاوت, از جمله در ميان بيماران بسترى شده در بيمارستان (ر.ك: Hall, 1999), شواهدى از روايى سازه براى اين مقياس بدست آمد; اما اطلاعاتى راجع به اعتبار آن فراهم نشده است. و بالاخره مقياس عرفانى (نوع D; Hood, 1975) يك شاخص قديمى تجارب عرفانى خود گزارش كرده57 است. يكى از مزيت هاى اين ابزار اين است كه يكى از معدود شاخص هايى است كه در مورد افراد غير متعلق به سنت هاى مذهبى خداپرستانه نيز كاربرد دارند. اين مقياس بر پايه هشت



مؤلفه نظرى تجربه عرفانى بنا شده است (Stace, 1960). 32ماده اى كه در اين مقياس تعبيه شده است, يك نمره براى كل مقياس, و نمره هايى نيز براى سه خرده مقياس مشتق از عامل58 بدست مى دهد (اين سه خرده مقياس عبارتند از: احساس وحدت با جهان خارج, وحدت با (عدم),59 و تعبير و تفسير دينى اين تجارب). هماهنگى درونى خرده مقياس ها مناسب است, و در زمينه هاى متعددى از جمله نمونه هاى روانپزشكى, شواهدى از روايى سازه وجود دارد (ر.ك: Burris, 1999c). از كاربرد آن در مورد بيماران پزشكى اطلاعى نداريم.



شاخص هاى كنار آمدن مذهبى


برخلاف شاخص هاى دين دارى عمومى, شاخص هاى كنار آمدن مذهبى براى بررسى اين در نظر گرفته شده اند كه افراد در مقابل يك مسئله تنيدگى زاى خاص مثل تشخيص بيمارى سرطان يا مداواى فلج چندگانه (MS) چگونه از دين كمك مى گيرند. بررسى كنار آمدن مذهبى, اطلاعاتى مجزّا از دين دارى عمومى بدست مى دهد. در ابتدا ببينيم چگونه ايمان از شرايط تأثير مى پذيرد. به نظر مى رسد سازگارى با شرايط دشوار با كنار آمدن مذهبى بهتر پيش بينى مى شود تا با دين دارى عمومى (Pargament, 1997; Pargament et al., 1999); نيز ر.ك: Shermn Simonton, Chapter7, this volume). شاخص هاى كنار آمدن متعددى كه چند بعدى و پر استفاده هستند, هم چون پرسشنامه روش هاى كنار آمدن (Folkman Lzarus, 1988), سياهه پاسخ هاى كنار آمدن60 (Moos, 1993), و صورت تجديدنظر شده سياهه برخورد با بيمارى61 (Fawzy et al., 1990), شامل موادّ اختصاصى مربوط به به كنار آمدن مذهبى مى باشند ((ايمان تازه اى پيدا كردم), (براى كسب راهنمايى و توانايى دعا كردم), (به ايمانم به خداوند اتكاء كردم)). اما در مقياس هاى ديگر, اين مواد گنجانده شده اند; بدون اين كه نمره مجزايى براى كنار آمدن مذهبى به دست بدهند. ابزارهاى متأخرتر در صدد برطرف كردن اين نقص برآمده اند (به عنوان مثال, سياهه چند بعدى كنار آمدن با درد وندر بيلت62; Smith, Wallston, Dwyer, Dowdy, 1997; فهرست بررسى تجديدنظر شده روش هاى كنار آمدن63; Vitaliano, 1991). برخى از شاخص هايى را كه مى تواند بويژه به كار پژوهشگران حوزه سلامت بيايد, در دنباله مورد بحث قرار مى دهيم.



جهت گيرى هاى كنار آمدن با مشكلات تجربه شده64 (COPE)


ابزار COPE (Carver, Scheier, Weintraub, 1989) براى 15الگوى كنار آمدن نمره ارائه مى كند (به عنوان مثال, كنار آمدن فعال, برنامه ريزى, پذيرش). و داراى يك مقياس دينى 4ماده اى است كه در مورد توكل كردن به خدا, كمك خواستن از خدا, يافتن آرامش در دين, و دعا پرسش مى كند. مطالعاتى كه بر روى دانشجويان سالم دانشگاه انجام شد (Carver et al., 1989), ويژگى هاى روان سنجى خوبى براى اين ابزار نشان داد و بعدها به صورت گسترده از آن در تحقيقات مربوط به بيماران پزشكى استفاده شد (مثلاً, Carver., 1993). در كار خود ما كه از يك نسخه خلاصه شده COPE استفاده كرديم, هماهنگى درونى مقياس دينى سه ماده اى[آن] در بين بيماران سرطانى سر و گردن 81/0 بود (120=N; Sherman et al., 2000). على رغم كاربرد گسترده COPE, تلاش نظام مند چندانى در جهت تثبيت روايى سازه مقياس دينى [آن] صورت نگرفته است.



RCOPE


اخيراً ابزارهاى متعددى تهيه شده است كه منحصراً بر رويكردهاى مذهبى به كنار آمدن متمركز است. مقياس RCOPE در اين بين, جامع ترين شاخص است (Pargament, Koenig, Perez, 2000 ). اين شاخص اطلاعاتى در مورد راهبردهاى كنار آمدن مذهبى با 17عامل اشتقاقى (به عنوان مثال, بازانديشى دينى خيرخواهانه, طلب حمايت معنوى, نارضايى معنوى, تزكيه/بخشايش65 دينى) ارائه مى كند. اين شاخص, تصوير بسيار متنوع تر و پر بارترى از كنار آمدن مذهبى را نسبت به آنچه پيش از اين در اختيار داشتيم به دست مى دهد. تحقيقات انجام شده بر روى بيماران پزشكى مسنّ و نيز دانشجويان دانشگاه, تأييدى براى هماهنگى درونى, ساختار عاملى, و روايى همزمان اين ابزار فراهم آورد (Pargament et al., 2000). اما طولانى بودن پرسشنامه ممكن است در بسيارى زمينه ها مشكل ساز باشد. شكل استاندارد اين ابزار شامل صدوپنج ماده است و شكل خلاصه شده اش شصت ماده را در بر مى گيرد.



RCOPE موجز66


بررسى راهبردهاى خاص كنار آمدن از طريق شاخص هايى هم چون RCOPE اطلاعات ارزشمندى فراهم مى كند. اما پاسخ هاى كنار آمدن معمولاً به صورت الگوهايى گرد هم جمع مى شوند. RCOPE موجز (Pargament, Smith, Koenig, Perez, 1998) براى سنجش منظومه هاى گسترده ترى از كنار آمدن مذهبى تهيه شده است. اين ابزار دو بُعد فراگير را مى سنجد: (1) كنار آمدن مذهبى مثبت (يعنى گرايش به سمت منابع دينى در مقابله با فشار روحى) و (2) كنار آمدن مذهبى منفى (يعنى تعارض يا فاصله گرفتن از منابع دينى). به نظر ما نامگذارى اين دو مقياس احتمالاً نامناسب است; از اين نظر كه مى تواند متضمن اين باشد كه شيوه اول كنار آمدن, شيوه اى انطباقى است و دومى چنين نيست. ارزش اين رويكردهاى كنار آمدن در شرايط خاص امرى تجربى است, و بهتر است از قضاوت پيشين در مورد آن اجتناب شود. با اين حال, اين مقياس ها بُعد جالب توجهى از كنار آمدن مذهبى را مورد توجه قرار داده است.



نسخه هاى متعددى از اين ابزار تهيه شده است. يك نسخه 21ماده اى اوليه, بر روى اعضاى كليسا در پيِ بمب گذارى ساختمان فدرال اوكلاهماسيتى مورد ارزيابى قرار گرفت و نتايج بدست آمده اعتبار (87/0-78/0=آلفاها) و روايى سازه اين ابزار را مورد تأييد قرار داد. (Pargament et al., 1998) ما اين شاخص را با كنار گذاشتن موادى كه اختصاص به موضوع بمب گذارى داشت, براى استفاده در مورد بيماران سرطانى سازگار نموديم (Sherman et al., 2001). داده هاى بدست آمده از بيماران سرطان مغز استخوان اعتبار (91/0=آلفا براى كنار آمدن مذهبى مثبت و 70/0=آلفا براى كنار آمدن مذهبى منفى) و روايى سازه قابل قبولى را نشان داد. پارگامنت و همكاران (1998) نسخه ديگرى از اين ابزار را با موادى كه مستقيماً از مقياس جامع تر RCOPE پيش گفته (Pargament et al., 2000) گرفته شده است, تهيه نمودند. اين شاخص 14ماده اى در نمونه هايى از دانشجويان دانشگاه و بيماران جسمى مسنّ بسترى شده در بيمارستان, هماهنگى درونى (90/0-69/0=آلفاها), ساختار عاملى, و روايى همزمان قابل قبولى از خود نشان داد (Pargament et al., 1998). يك نسخه خلاصه تر از اين مقياس ها, در يك نظرسنجى بزرگ ملّى تصادفى, هماهنگى درونى خوبى براى مقياس كنار آمدن مذهبى مثبت سه ماده اى (81/0=آلفا) ولى اعتبار ضعيف ترى براى مقياس كنار آمدن مذهبى منفى دو ماده اى (54/0=آلفا) نشان داد (نظرسنجى عمومى اجتماعى67 (1997-1998), نقل از مؤسسه فتزر/مؤسسه ملى سالمندى, 1999).



مقياس روش هاى كنار آمدن مذهبى68 (WORCS)


مقياس WORCS (Boudreaux, Catz, Ryan, Amaral-Melendez, Brantley, 1995) رويكرد ديگرى براى سنجش الگوهاى گسترده كنار آمدن مذهبى ارائه مى كند. اين ابزار 40ماده اى يك نمره كلى, به همراه نمره هاى جداگانه براى كنار آمدن درونى/خصوصى (مثلاً (من براى نيرو گرفتن نيايش مى كنم)) و كنار آمدن بيرونى/اجتماعى (مثلاً (من از روحانى كمك مى گيرم)) ارائه مى كند. اين شاخص در يك نمونه گرفته شده از دانشجويان دانشگاه, هماهنگى درونى مناسب (97/0-93/0=آلفاها) و همبستگى هاى معنى دارى با ديگر شاخص هاى كنار آمدن مذهبى و دين دارى عمومى از خود نشان داد. يك تحليل عاملى به طور كلى روايى سازه را تأييد بيشتر كرد. هر يك از مقياس ها [ى درونى و بيرونى] همبستگى اندكِ معنى دارى با مطلوبيّت اجتماعى نشان دادند (26/0-21/0=r). پس از آن, در تحقيقاتى كه ويليس, والستون, و جانسون با دانشجويان دوره كارشناسى انجام دادند, همخوانى هاى معنى دارى بين نمره هاى كنار آمدن و رفتارهاى مخاطره آميز براى سلامت مثل مصرف دخانيات و الكل مشاهده كردند. اطلاعات بيشترى نيز از يك بررسى در يك بيمارستان متعلق به شهردارى در مركز شهر بدست آمد كه هنجارهايى براى بيماران طبيب خانوادگى, بيماران جسمى سرپايى عمومى, بيماران همودياليزى, و بيماران مبتلا به ويروس اچ آى وى فراهم نمود (OصHea et al., 2000); بيشتر شركت كنندگان, آمريكايى هاى آفريقايى تبار با درآمد پايين بودند. نمره ها از نژاد, جنسيت, سنّ, و وابستگى مذهبى تأثير پذيرفتند. گرچه مقياس WORCS در مورد افراد داراى پيش زمينه هاى مذهبى متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است (Boudreaux et al., 1995), اما محتواى سؤالات نشان مى دهد كه چندتايى از آن ها براى پاسخگرهاى غير مسيحى مناسب نيستند (مثلاً (من مسيح را دوست خود مى دانم)) و يكى دو سؤال ديگر نيز ممكن است تا حدى با بهروزى روان شناختى آميختگى داشته باشند.



مقياس هاى حل مسئله69 مذهبى


فرايند كنار آمدن ارتباط نزديكى با مقوله حلّ مسئله دارد, كه مربوط مى شود به اين كه افراد چگونه مشكلات را تشخيص مى دهند, راه حل ها را بوجود مى آورند, و حس كنترل را تثبيت مى نمايند. مقياس هاى حل مسئله مذهبى (Pargament et al., 1988) شامل 36ماده است كه رويكردهاى سه گانه حل مسئله در زندگى در يك چهارچوب مذهبى را اندازه مى گيرد. اختلاف اين رويكردها در اين است كه فرد در برابر مشكل حالت فعال به خود مى گيرد يا حالت منفعل; و مسئوليت اصلى را به خود اسناد مى دهد يا به خدا. سبك خود فرمان70 بر اين تأكيد دارد كه خداوند به انسان آزادى داده است كه مشكلات را خود حل نمايد. سبك تمكين گر71 مستلزم متوسل شدن به خدا براى پيدا كردن راه حل است و سبك مشاركتى72 متضمن احساس همكارى و مسئوليت مشترك با خداست. تحقيقاتى كه بر روى دانشجويان دانشگاه انجام شد, اعتبار بازآزمايى اين مقياس ها را تأييد نمود و بررسى هايى كه با اعضاى كليسا صورت گرفت, هماهنگى درونى و روايى سازه را نشان داد (Pargament et al., 1988). اين ابزار پس از آن در شمارى از زمينه هاى مربوط به سلامت مورد استفاده قرار گرفته است (به عنوان مثال, Friedel Pargament, 1995; Harris Spilka, 1990; Pargament et al., 1999). قابل ذكر است كه سبك هاى حل مسئله مذهبى در مقياس RCOPE پيش گفته نيز گنجانده شده است (Pargament et al., 2000), اما اين دو ابزار به روش هاى نسبتاً متفاوتى اين سازه ها را سنجش مى نمايند.



اين شاخص هاى گوناگون حل مسئله و كنار آمدن مذهبى با مفاهيم عام تر فشار روانى و كنار آمدن كه نقش مهمى در تحقيقات مربوط به سلامت ايفا مى كنند, رابطه نزديكى دارند; در نتيجه, اين ابزارها استعداد اين را دارند كه در چند سال آينده به صورت گستره مورد استفاده قرار گيرند. يك مزيّت قابل ذكر اين شاخص ها جهت گيرى كاركردى آن هاست. آن ها اطلاعاتى در مورد اين كه افراد چگونه از ايمانشان در مواجه با شرايط دشوار بهره مى گيرند, ارائه مى دهند. علاوه بر اين, شاخص هاى كنار آمدن پارگامنت (Pargament et al., 2000; Pargament et al., 1998) در كنار ابعاد مثبت ترى كه غالباً مورد تأكيد قرار مى گيرد, شامل تأكيد آشكارى است بر برخى جنبه هاى دردآور دين, هم چون دوسوگرايى73 و احساس رهاشدگى.74 و سرانجام, اين شاخص ها, هم ابزارهايى براى سنجش سبك هاى خاص كنار آمدن دينى (به عنوان مثال, RCOPE) و هم الگوهاى گسترده و كلى ترى از كنار آمدن (RCOPE موجز, WORCS) ارائه مى دهند. البته اطلاعات ما در مورد ارتباط مقياس هاى پارگامنت با ديگر شاخص هاى دين دارى (روايى همگرا) اندك است. بعلاوه, حدّ تأثيرپذيرى اين ابزارها از مطلوبيّت اجتماعى (روايى افتراقى) نيز روشن نيست.



شاخص هاى بهروزى معنوى75


اين شاخص ها به سنجش جنبه هاى دينى يا وجودى بهروزى مى پردازد. شمارى از محققان استدلال نموده اند كه شاخص هاى رايج كيفيت زندگى مربوط به سلامت76, تصوير بسته اى از اين مقوله ارائه مى دهند; چرا كه بُعد معنوى يا وجودى اى را كه بسيارى از بيماران آن را براى خود با اهميت گزارش كرده اند, و از لحاظ نظرى مجزّا از ديگر جنبه هاى كيفيت زندگى است را دربر نمى گيرند (Brady, Peterman, Fitcher, Mo, Cella, 1999; Mount, Strobel, Bui, 1995). شاخص هاى بهروزى معنوى براى پر كردن اين خلأ بوجود آمده است. شواهدى اين نظر را تأييد مى كند كه معنويت جنبه مهمى از بهروزى است. اما درباره اين كه بهترين روش براى مفهوم سازى بهروزى معنوى چيست, ابهام وجود دارد, برخى از پژوهشگران آن را منبعى تلقى مى كنند كه بيماران از آن يارى مى گيرند; نه نتيجه اى كه در برابر اقتضائات بيمارى يا تنيدگى تغيير مى كند. به نظر ما بهتر است بهروزى معنوى را به عنوان يك نتيجه تلقى كنيم, و اين با گنجاندن آن در شاخص هاى گسترده تر كيفيت زندگى (يعنى نتيجه) سازگار است. از نظر ما اين شاخص ها اطلاعاتى درباره عكس العمل هاى معنوى افراد در برابر بيمارى ارائه مى دهند و اين عكس العمل ها از كوشش هايى كه ايشان براى كنار آمدن با آن مبذول مى دارند (كنار آمدن مذهبى/معنوى) و از منابع معنوى اى كه تجربه مى كنند (جهت گيرى عمومى مذهبى/معنوى) تأثير مى پذيرد, ولى از آن ها مجزّا است.



سنجش كاركردى درمان بيمارى هاى مزمن77 (FACIT)

و مقياس بهروزى معنويِ آن



مقياس FACIT (Cella, 1997) يكى از پركاربردترين شاخص هاى چند بعدى كيفيت زندگى در تحقيقات مربوط به غده شناسى و ايدز مى باشد. FACIT يك ابزار قطعه بندى شده است شامل يك پرسشنامه عمومى كه براى استفاده در مورد بيماران داراى انواع مختلف بيمارى طراحى شده است, و نيز يك رشته مقياس هاى مربوط به بيمارى ها و درمان هاى خاص, كه اطلاعاتى در مورد امور منحصر به انواع خاصى از بيمارى ها يا درمان ها ارائه مى دهد. اخيراً قطعه ديگرى به آن اضافه شده است كه بهروزى معنوى را سنجش مى كند (مقياس باور معنوى شتابزده)78. يك بررسى بزرگ بين المللى بر روى بيماران سرطانى و مبتلايان به اچ آى وى (1120=N) هماهنگى درونى بالايى را براى اين مقياس اثبات نمود (87/0=آلفا; Fitchett, Peterman, Cella, 1996). تحليل عاملى مؤلفه هاى اصلى, دو عامل را آشكار ساخت: (1) ايمان و اطمينان (مثلاً, (من در ايمان يا باورهاى معنوى ام آرامش مى يابم)) و (2) معنا و هدف (مثلاً, (من احساس آسودگى مى كنم)). وجود همبستگى هاى معمولى اين مقياس با نمره هاى كلى كيفيت زندگى و با مقياس هاى جداگانه بهروزى هيجانى, كاركردى, اجتماعى, و جسمى, نشان دهنده اين بود كه مقياس بهروزى معنوى به صورت قابل اعتمادى با ساير جنبه هاى كيفيت زندگى مرتبط است, اما اطلاعات منحصر به فردى ارائه كرد. عامل معنا و هدف, در مقايسه با عامل ايمان و اطمينان, همخوانى نيرومندترى با ديگر ابعاد كيفيت زندگى داشت. نمره هاى كل مقياس بهروزى معنوى از جنسيت, وضعيت زناشويى, قوميت, وابستگى مذهبى, و به صورت ضعيف ترى از سنّ تأثير پذيرفت. بيماران فاقد نشانه هاى مرضى يا ناتوانايى كاركردى, نسبت به كسانى كه ناتوانى يا نشانه هاى مرضى گسترده ترى داشتند, نمره هاى بالاترى كسب كردند.



پس از آن در تحقيقات ديگرى كه با بيماران سرطانى يا مبتلايان به اچ آى وى انجام شد (131=N), مقياس بهروزى معنوى همبستگى هاى معمولى معنى دارى با شاخص هاى دين دارى سازمان يافته (34/0=r), دين دارى سازمان نيافته (31/0=r), و دين دارى باطنى (41/0=r) نشان داد (Pargament, 2000). اين يافته ها روايى همگراى اين مقياس را تأييد مى نمايد. اين مقياس همبستگى كوچك امّا معنى دارى با مطلوبيّت اجتماعى نشان داده است (Pargament, Fitchett, Brady, Cella, 2000). همانگونه كه انتظار مى رفت, بهروزى معنوى با سازگارى با سرطان همخوانى داشت (Cotton, Levine, Fitzpatrick, Dold, Tang, 1999). اما تاكنون اطلاعات چندانى راجع به همخوانى آن با ديگر شاخص هاى بهروزى, رضايت از زندگى, يا معناى وجودى ارائه نشده است (غير از ساير نمره هاى FACIT).



پرسشنامه كيفيت زندگى مك گيل79 (MQOL)


شاخص چند بعدى ديگرى كه به كيفيت زندگى مربوط به سلامت مى پردازد, مقياس MQOL است كه شامل مقياسى براى سنجش بهروزى وجودى80 است (به عنوان مثال, (زندگى من به كلى بى معنا و بى هدف/بسيار هدفمند و با ارزش بوده است); Cohen et al., 1997; Cohen et al., 1995). اين مقياس موادى را از آزمون هدف زندگى (Crumbaugh Maholick, 1968) كه چند دهه مورد استفاده قرار داشت, اخذ نموده است. تحقيقات مربوط به بيماران سرطانى كانادايى كه تحت مراقبت هاى تسكين دهنده قرار داشتند (يعنى كسانى كه عارضه شان پيشرفته و دون درمان بود) هماهنگى درونى قابل قبولى براى مقياس بهروزى معنوى اثبات نمود (79/0=آلفا; Cohen et al., 1997). داده هاى تحليل عاملى مؤلفه هاى اصلى, روايى سازه اين شاخص را تأييد كرد. جالب توجه است كه در ميان مقياس هاى متعدد گنجانده شده در MQOL (يعنى نشانه هاى مرضى جسمى, نشانه هاى مرضى روانشناختى, حمايت, بهروزى وجودى), مقياس وجودى يكى از نيرومندترين پيش بينى كننده هاى كيفيت زندگى به طور كلى بود. اما اطلاعات چندانى راجع به همخوانى اين مقياس با ديگر شاخص هاى بهروزى وجودى يا معنوى, رضايت از زندگى, يا عاطفه مثبت يا منفى (روايى همگرا) در دست نداريم. اطلاعاتى در مورد رابطه اش با ديگر شاخص هاى دين دارى عمومى يا معناى وجودى نيز ارائه نشده است.



مقياس بهروزى معنوى (SWBS)


مقياسSWBS (Ellison, 1983) يك ابزار 20ماده اى داراى دو خرده مقياس است: (1) بهروزى مذهبى (به عنوان مثال, (رابطه ام با خدا به من كمك مى كند احساس تنهايى نكنم)) و (2) بهروزى وجودى (به عنوان مثال, (من نسبت به زندگى ام احساس رضايت و خشنودى مى كنم)). اين شاخص بويژه در تحقيقات مربوط به پرستارى رايج بوده است و در نمونه هاى چندگانه اى كه عمدتاً شامل شركت كنندگان مذهبى بود, اعتبار بازآزمايى و هماهنگى درونى خوبى براى نمره كل و خرده مقياس ها نشان داد (Bufford, Paloutzian, Ellison, 1991). در بين بيماران مبتلا به سرطان سينه (Mickley Soeken, 1993; Mickley, Soeken, Belcher, 1992) و مراقبين خانوادگى بيماران آسايشگاه ها (Kirschling Pittman, 1989) نيز هماهنگى درونى قابل قبولى نشان داده شد. در نمونه هاى سالم از نظر پزشكى, همخوانى هاى معنادار با معنا و هدف زندگى, سازگارى هيجانى, سازگارى زناشويى, رضايت از زندگى, خودانگاره, و سلامت جسمانى, روايى سازه را مورد تأييد قرار دادند (Bufford et al., 1991). در بررسى هايى كه با بيماران مبتلا به سرطان سينه انجام شد, همخوانى هاى معنادارى بين نمره هاى بهروزى معنوى و دين دارى باطنى بدست آمد (Mickley Soeken, 1993; Mickley et al., 1992). در برخى نمونه ها, نمره ها از سنّ و جنسيت تأثير پذيرفتند (Bufford et al., 1991). يكى از محدوديت هاى اين ابزار, وجود اثر سقف است كه باعث مى شود براى سنجش افراد بسيار مذهبى مفيد نباشد (Bufford et al., 1991; Ledbetter, Smith, Vosler, Vosler-Hunter, Fischer, 1991). ترديدى راجع به ساختار عاملى آن نيز وجود دارد.



هر يك از اين شاخص ها اطلاعات مفيدى درباره بهروزى معنوى ارائه مى كنند. هم مقياس بهروزى معنوى FACIT (Fitchett, Peterman, Cella, 1996) هم مقياس بهروزى معنوى اليسون (1983) با تدارك خرده مقياس هاى جداگانه, تمايزهاى جالب توجهى بين بهروزى مذهبى و بهروزى وجودى به حساب آورده اند. اين شاخص ها به توجه دادن نسبت به يك جنبه مهم از كيفيت زندگى كه معمولاً در تحقيقات مربوط به سلامت ناديده گرفته مى شد, كمك نموده است. اما از آنجا كه بنظر مى رسد مواد اين مقياس ها (بويژه خرده مقياس هاى وجودى يا معنايى) با بهروزى روان شناختى و خُلقى همپوشى دارد, اين شاخص ها ممكن است براى پيش بينى نتايج روان شناختى كه با آن آميختگى دارند, مفيد نباشند.



شاخص هاى مرتبط


اخيراً موجى از شاخص ها براى سنجش مفاهيم مرتبط با دين دارى, هم چون بخشايندگى,81 منبع خدايى كنترل,82 و از خود گذشتگى ايجاد شده است. تاكنون فقط تعدادى از آن ها براى زمينه هاى مربوط به سلامت رواسازى شده است. در اين قسمت به ذكر چند تا از اين ابزارها كه ارزش آن ها براى تحقيقات مربوط به سلامت اثبات شده, يا نويدبخش به نظر مى رسد, مى پردازيم.



بخشايندگى


در چند دهه گذشته چندين شاخص بخشايندگى پديد آمده است. بسيارى از آن ها بر بخشايش در برابر موقعيت ها يا خطاكارى هاى خاص متمركز است. در مقابل, مقياس خصيصه اى بخشايندگى (Berry, Worthington, OصConnor, Parrott, Wade, 2000) به سنجش آمادگى بخشودن در شرايط متفاوت, يا (بخشاينده بودن) مى پردازد (Roberts, 1995); نيز ر.ك: Worthington, Berry, Parrott, فصل5, همين كتاب). اين ابزار ده ماده اى در مجموعه اى از بررسى هاى انجام شده با دانشجويان سالم دوره كارشناسى (Berry et al.,, در حال بازنگرى), اعتبار بازآزمايى (78/0=r) و هماهنگى درونى (79/0=آلفا) قابل قبولى نشان داد. روايى سازه اين ابزار بوسيله همبستگى هاى معنادار بين درجه بندى هاى خود و ديگران كه بر مبناى اين مقياس انجام شد, همخوانى هاى معنادار با ديگر شاخص هاى بخشايندگى, و همبستگى با سازه هاى مرتبطى هم چون همدلى,83 اهل توافق بودن,84 و خشم, مورد تأييد قرار گرفت. ابزار موجز ديگر, سياهه انگيزش هاى بين شخصى مربوط به خطاكارى85 است (TRIM; McCullough et al., 1998). اين پرسشنامه 12ماده اى بر انگيزش هايى متمركز است كه تصور مى شود زيربناى بخشايندگى هستند. اين ابزار نمره هاى جداگانه اى براى [دو سبك برخورد با خطاكارى يعنى] اجتناب مرتبط با خطاكارى (مثلاً, (من ارتباطم را با او قطع مى كنم)) و انتقام (مثلاً, (من تلافى خواهم كرد)) توليد مى كند. در بررسى هايى با دانشجويان دانشگاه شواهدى بر هماهنگى درونى, اعتبار بازآزمايى, و روايى سازه بدست آمد (McCullough et al., 1998). مزيت هاى مقياس TRIM و مقياس خصيصه اى بخشايندگى, عبارتند از مختصر بودنشان در مقايسه با ابزارهاى مشابه و تأكيدشان بر ابعادى از بخشايندگى كه از لحاظ نظرى داراى اهميت هستند. اما تاكنون نه در جامعه پزشكى نه در جامعه روانپزشكى رواسازى نشده اند.



منبع خدايى كنترل


سازگارى با شرايط دشوار, از جمله بيمارى, متأثر از باورهاى شخصى درباره كنترل پذيرى آن رويدادهاست. مقياس هاى چند بعدى منبع كنترل سلامتى86 (MHLC), نوع C, شامل چهار مقياس است كه به سنجش اين مسئله مى پردازد كه به باور پاسخگرها, بيمارى شان تا چه حدّ نتيجه (1) رفتار خودشان, (2) رفتار پزشكان, (3) رفتار ديگران (غير از پزشكان), و (4) شانس يا سرنوشت است (Wallston, Stein, Smith, 1994). اخيراً مقياس پنجمى تهيه شده است كه به ارزيابى باورهايى مى پردازد مربوط به اين كه وضعيت شخص تحت كنترل خداوند است (مثلاً, (وضعيت من به هر صورتى دربيايد, مشيت خداوند است); Wallston et al., 1999). مقياس شش ماده اى منبع خدايى كنترل سلامتى87 (GLHC) در بين بيماران مبتلا به آرتريت روماتوئيد و فلج سيستمى,88 هماهنگى درونى بالا (94/0-87/0=آلفاها), همخوانى هاى معنادار با دين دارى عمومى و كنار آمدن مذهبى, و همبستگى هاى معنادارى با سازگارى هيجانى از خود نشان داد. منبع خدايى كنترل همخوانى نيرومندى با ساير مقياس هاى منبع كنترل نداشت, كه نشان مى دهد اين مقياس اطلاعات مجزّايى بدست مى دهد. تصورات [مربوط به] اين كه خدا بر سلامت شخص تأثير مى گذارد, اشكال متفاوتى مى تواند داشته باشد (Pargament et al., 1988; نيز ر.ك. به قسمت پيشين همين نوشته درباره حل مسئله مذهبى). نحوه بيان در مواد مقياس GHLC و الگوى همخوانى هايش با درماندگى, نشان مى دهد كه اين مقياس در درجه اوّل منعكس كننده سبك (تمكين) منفعلانه است كه در آن مسئوليت اصلى به خدا اسناد داده مى شود, برخلاف سبك (خودفرمان) يا سبك (مشاركتى) ارتباط با خدا.



وجوه ديگر سنجش


پرسشنامه هاى مختصرى مثل آن هايى كه در قسمت هاى پيشين شرح داده شد, داراى مزيت هاى متفاوتى در تحقيقات مربوط به سلامت هستند. اين پرسش نامه ها اجرا و نمره گذارى شان آسان است, غالباً از سوى بيماران به خوبى پذيرفته مى شوند, و به سهولت مى توان آن ها را در مجموعه هاى سنجشى بزرگ ترى كه معمولاً مورد استفاده پژوهشگران حوزه سلامت است, وارد نمود. با اين حال, محدوديت هايى كه پرسشنامه هاى خودسنجى رايج دارند, كاملاً شناخته شده است. اين پرسشنامه ها تنها حيطه محدودى از تجربه را منعكس مى كنند, و در معرض سوگيرى بوسيله حالت تدافعى,89 مديريت برداشت,90 حافظه محدود, اقتضاءات زمينه اى, و غيره هستند. ضرورت روزافزونى براى استفاده از رويكردهاى پر بارتر و خلاق ترى در زمينه سنجش زندگى مذهبى, از قبيل مصاحبه هاى ساخت دار, درجه بندى هاى مشاهده گر,91 داستان پردازى كتبى داراى رمز كامپيوترى,92 و درجه بندى هاى بوم شناختى گذرا93 وجود دارد. گرچه تمركز ما در اين نوشته بر ابزارهاى مختصر و كاربردى بوده است, چند مثال از رويكردهاى متنوع تر به سنجش دينى و معنوى نيز در ذيل مورد اشاره قرار گرفته است. (سنجش كيفى به قلم چيربن [در مقاله (ارزيابى علائق دينى و معنوى در رواندرمانى) در همين شماره نقدونظر] مورد بحث قرار مى گيرد.)



تلاش هاى معنوى


شاخص هاى هدف محور, راه نويدبخشى پيش روى تحقيق در زمينه دين دارى مى گشايد. با استفاده از پرسش هاى باز پاسخ و درجه بندى هاى خود, روش هايى ايجاد شده است براى سنجش اين كه متغيرهاى انگيزشى كه به صورت هاى مختلف, به عنوان تلاش هاى شخصى (Emmons, 1999), تكاليف زندگى (Cantor, 1990), يا طرح هاى شخصى (Little, 1989) تعبير و تفسير شده اند, چگونه در زندگى روزمره ابراز مى شوند. اين رويكرد به سنجش اهداف شخصى, پس از آن, در بررسى تلاش هاى معنوى يا وجودى نيز مورد استفاده قرار گرفت (مثلاً, تلاش هايى براى (تعميق ارتباطم با خدا), (بخشاينده تر بودن); Emmons, 1999). اين روش هم داده هاى فردنگر94 و هم قانون نگر95 را فراهم مى كند. اگر بتوان راه هايى براى به حداقل رساندن تكليف برخى نظام هاى درجه بندى مفصل تر بر دوش بيمار پيدا كرد, اين رويكرد مى تواند اطلاعات ارزشمندى در مورد اين كه بيماران پزشكى و روانپزشكى چگونه اهداف معنوى را در زندگى روزمره دنبال مى كنند در اختيار بگذارد و مكمّل اطلاعات بدست آمده از شاخص هاى خصيصه اى دين دارى به طور كلى باشد.



مصاحبه هاى ساخت دار


مصاحبه آزاد سلطنتى براى باورهاى دينى و معنوى96 (King, Speck, Thomas, 1995) يك مصاحه ساخت دار است كه داده هايى كمّى در مورد باورهاى مذهبى بيماران پزشكى و تصوراتشان نسبت به بيمارى شان ارائه مى كند. اين مصاحبه بين سه گروه از پاسخگران تمايز قائل مى شود; (1) گروهى كه يك جهان بينى (مذهبى) را بيان مى كنند (يعنى, پيوندجويى با يك سنت اعتقادى), (2) كسانى كه يك جهان بينى (معنوى) را اظهار مى كنند (يعنى, باور به قدرتى ماوراى خود, در غياب يك دين خاص), و (3) پاسخگرهايى كه يك ديدگاه (فلسفى) تحويل مى دهند (يعنى, جستجوى يك معناى وجودى [براى زندگى] بدون توسّل به يك قدرت ماوراى خود). مقياس هاى جداگانه, نمره هايى براى باورهاى معنوى و باورهاى فلسفى فراهم مى كند و سؤالات انفرادى نيز باورهاى شركت كنندگان را درباره علت و ماهيت بيمارى شان مى سنجد. تحقيقاتى كه با كاركنان بيمارستانى و بيماران متعلق به بخش پزشكى عمومى انجام شد, هماهنگى درونى خوبى براى مقياس معنوى (81/0=آلفا) اما اعتبار ضعيفى براى مقياس فلسفى نشان داد (60/0=آلفا; King et al., 1995; Seybold, 1999). اعتبار بازآزمايى كه در ميان كاركنان بيمارستانى ارزيابى شد براى هر دو مقياس و براى هر يك از مواد انفرادى خوب بود, گروهى از پاسخگران بسيار مذهبى (مثلاً كشيشان, روحانيان) در مقياس معنوى نمرات بالاترى نسبت به كاركنان و بيماران بدست آوردند. اطلاعات ديگرى درباره روايى اين مقياس وجود ندارد.



سنجش فرافكن97


آزمون موضوعات معنوى و پاسخ هاى مذهبى (STARR; Saur Saur, 1993; Brokaw, 1999) نشان دهنده انطباق فنون فرافكنى با سنجش معنويت است. اين آزمون از 11 كارت محرك تشكيل شده كه به سبك آزمون اندريافت موضوع (TAT) تهيه شده است. از پاسخگرها خواسته مى شود داستانى درباره آدم هايى كه در تصويرهاى سياه و سفيد كشيده شده اند, تعريف كنند; بجاى اين مى توان از تعدادى دستورالعمل ها و پرسش هاى ديگر نيز استفاده نمود. نظام هاى نمره گذارى متعددى تهيه شده است. اعتبار ارزيابيها براى 12بُعد نمره گذارى كه مسينر ايجاد نمود, بين 46/0 تا 88/0 قرار داشت (ميسنر,98 1995, نقل از: Brokaw, 1999). وى شواهدى از روايى همزمان اين آزمون گزارش نمود. البته استفاده از اين شاخص, مستلزم مهارت در اجراى آزمون فرافكن, علاوه بر ديدن آموزش ويژه اين ابزار مى باشد. در مورد استفاده از آن در زمينه هاى مربوط به سلامت اطلاعى نداريم.



نتيجه گيرى ها


در مجموع, پيشرفت قابل ملاحظه اى در زمينه ايجاد يا سازگار كردن شاخص هاى دينى براى استفاده در زمينه هاى مربوط به سلامت حاصل شده است. پژوهشگران و متخصصين بالينى عرضه انتخاب هاى روزافزونى را پيش رو دارند. واضح است كه هيچ يك از اين ابزارها بى عيب و نقص نيست. بجز مقياس هاى بهروزى معنوى, بيشتر شاخص ها بر دين دارى تمركز دارند, نه معنويت (يعنى, دغدغه امور مقدس يا متعالى كه ضرورتاً ريشه در يك سنت اعتقادى تثبيت شده ندارد). تا آنجا كه ما اطلاع داريم شاخص هاى دقيق بسيار كمى از معنويت يا كنار آمدن معنوى با يك بيمارى خاص (مجزّا از بهروزى معنوى) تهيه شده است. (مصرف كنندگان دقيق متوجه اين نكته هستند كه برچسب روى جعبه هميشه محتواى آن را نشان نمى دهد). و اگرچه شاخص هاى بهروزى معنوى راه هاى جديدى فراروى تحقيقات گشوده است, چنان كه گفته شد, به نظر مى رسد اين ابزارها با بهروزى روان شناختى خَلط مى شوند, لذا بايد در چگونگى تعبير و تفسير آن ها احتياط نمود. نقائص ديگرى را نيز مى توان براى برخى از اين ابزارها برشمرد, از جمله, محدود بودن اطلاعات مربوط به پايايى زمانى99 و روايى همگرا, آثار سقف بالقوه,100 و فقدان اطلاعات مربوط به سوگيرى مطولبيت اجتماعى. علاوه بر اين, بيشتر مواد اين پرسشنامه ها در چهارچوب زبان توحيدى شكل گرفته اند و, بنابراين, معلوم نيست تا چه حدّ مورد قبول پاسخگرهاى غير خداپرست قرار خواهد گرفت.



با اين حال, هم اكنون شمارى از شاخص هاى مختصر و كاربردى براى سنجش ابعاد مهم معنويت يا دين دارى در زمينه هاى مربوط به سلامت را در اختيار داريم. كار اخير مؤسسه فتزر/مؤسسه ملّى سالمندى (1999), كه كوششى جمعى براى بهبود بخشيدن به اين ابزارهاست, در پيشرفت هاى بيشتر اين حوزه سهيم خواهد بود. كمال مطلوب آن است كه در رشد و توسعه مقياس ها, تأكيد بر شاخص هاى مختصر و كاربردى اى باشد كه داراى پشتوانه تئوريك باشند, از مخلوط كردن ابعاد متفاوت دين دارى يا معنويت اجتناب كنند, و براى افراد متعلق به سنت هاى دينى و فرهنگى متفاوت (از جمله پاسخگرهاى غير خداپرست) قابل استفاده باشند.


كتاب نامه:


Allport, G. W. (1950). The individual and his religion. New York: Macmillan.



Allport, G. W., Ross, J. M. (1967). Personal religious orientation and prejudice. Journal of Personality and Social Psychology, 5, 432-443.



Almanza, J., Bimbela, A., Monroy, M., Cesarco, R., Iusin, S., Puig, M. E., Campillay, M., Torres, P., Ordenes, R., Holland, J. (1999). Cross cultural adaptation of the Systems of Belief Inventory (SBI-15) in three Latin American Countries [Abstract]. Psyco-Oncology, 8 (Suppl.), 172.



Altemeyer, B. (1988). Enemies of freedom: Understanding right-wing authoritarianism. San Francisci: Jossey-Bass.



Baider, L., Russak, S. M., Perry, S., Kash, K., Gronert, M., Fox, B., Holland, J., Kaplan-Denour, A. (1999). The role of religious and spiritual beliefs in coping with malignant melanoma: An Israeli sample. Psycho-Oncology, 8, 27-35.



Batson, C. D. (1976). Religion as prosocial: Agent or double-agent Journal for the Scientific Study of Religion, 15, 29-45.



Batson, C. D., Schoenrade, P. (1991a). Measuring religion as quest: 1. Validity concerns. Journal for the Scientific Study of Religion, 30, 416-429.



Batson, C. D., Schoenrade, P. (1991b). Measuring religion as quest: 2. Reliability concerns. Journal for the Scientific Study of Religion, 30, 430-447.



Batson, C. D., Schoenrade, P., Ventis, W. L. (1993). Religion and the individual: A social-psychological perspective. New York: Oxford University Press.



Berry, J. W., Worthington, E. L., Jr., OصConnor, L. E., Parrott, L., Wade, N. G. (2000). The measurment of trait forgiveness. Manuscript submitted for publication.



Boudreaux, E., Catz, S., Ryan, L., Amaral-Melendez, M., Brantley, P. J. (1995). The Ways of Religious Coping Scale: Reliability, validity, and scale development. Assessment, 2, 233-244.



Brady, M. J., Peterman, A. H., Fitchett, G., Mo, M., Cella, D. (1999). A case for including spirituality in quality of life measurement in oncology. Psycho-Oncology, 8, 417-428.



Brokaw, B. F. (1999). Spiritual Themes and Religious Responses Test [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 371-374). Birmingham, AL: Religious Education Press.



Bufford, R. K., Paloutzian, R. F., Ellison, C. W. (1991). Norms for the Spiritual Well-Being Scale. Journal of Psychology and Theology, 19, 56-70.



Burris, C. T. (1999a). Religious Orientation Scale [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 144-154). Birmingham, AL: Religious Education Press.



Burris, C. T. (1999b). Quest Scale [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 138-141). Birmingham, AL: Religious Education Press



Burris, C. T. (1999c). The Mysticism Scale: Research Form D [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 363-367). Birmingham, AL: Religious Education Press



Burris, C. T., Jackson, L. M., Tarpley, W. R., Smith,G. (1996). Religion as quest: The self-directed pursuit of meaning. Personality and Social Psychology Bulletin, 22, 1068-1076.



Cantor, N. (1990). From thought to behavior: زHavingس and زdoingس in the study of personality and cognition. American Psychologist, 45, 735-750.



Carver, C. S., Pozo, C., Harris, S. D., Noriega, V., Scheier, M. F., Robinson, D. S., Ketcham, A. S., Moffat, F. L., Jr., Clark, K. C. (1993). How coping mediates the effect of optimism on distress: A study of women with early stage breast cancer. Journal of Personality and Social Psychology, 65, 375-390.



Carver, C. S., Scheier, M. F., Weintraub, J. K. (1989). Assessing coping strategies: A theoretically based approach. Journal of Personality and Social Psychology, 56, 267-283.



Cella, D. F. (1997). Functional Assessment of Chronic Illness Therapy Manual, version 4. Evanston, IL: Evanston Northwestern Healthcare, Center on Outcomes, Research and Education.



Chatters, L. M., Levin, J. S., Taylor, R. J. (1992). Antecedents and dimensions of religious involvement among older black adults. Journal of Gerontology, 47, S269-S278.



Cohen, S. R., Mount, B. M., Bruera, E., Provost, M., Rowe, J., Tong, K. (1997). Validity of the McGill Quality of Life Questionnaire in the palliative care setting: A multi-centre Canadian study demonstrating the importance of the existential domain. Palliative Medicine, 11, 3-20.



Cohen, S. R., Mount, B. M., Strobel, M. G., Bui, F. (1995). The McGill Quality of Life Questionnaire: A measure of quality of life appropriate for people with advanced disease: A preliminary study of validity and acceptability. Palliative Medicine, 9, 207-219.



Cotton, S. P., Levine, E. G., Fitzpatrick, C. M., Dold, K. H., Tang, E. (1999). Exploring the relationships among spiritual well-being, quality of life, and psychological adjustment in women with breast cancer. Psycho-Oncology, 8, 429-438.



Crumbaugh, J. C., Maholick, L. T. (1968). An experimental study in existentialism: The psychometric approach to Franklصs noogenic neurosis. Journal of Clinical Psychology, 20, 200-207.



David, J. P. (1999). Structure of Prayer Scale [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 70-72). Birmingham, AL: Religious Education Press.



Dudley, R. L., Cruise, R. J. (1990). Measuring religious maturity: A proppsed scale. Review of Religious Research, 32, 97-109.



Edwards, K. J. (1976). Sex-role behavior and religious experience. In W. J. Donaldson, Jr. (Ed.), Research in mental health and religious behavior: An introduction to research in the integration of Christianity and the behavioral sciences (pp. 224-238). Atlanta, GA: Psycholigical Studies Institute.



Ellison, C. G. (1993). Spiritual well-being: Conceptualization and measurement. Journal of Psychology and Theology, 11, 330-340.



Ellison, C. G., Levin, J. S. (1998). The religion-health connection: Evidence, theory and future directions. Health Education and Behavior, 25, 700-720.



Emmons, R. A., (1999). The Psychology of ultimate concerns: Motivation and spirituality in personality. New York: Guilford Press.



Fawzy, F. I., Cousins, N., Fawzy, N. W., Kemeny, M. E., Elashoff, R., Morton, D. (1990). A structured psychiatric intervention for cancer patients. I. Changes over time in methods of coping and affective disturbance. Archives of General Psychiatry, 47, 720-725.



Fehring, R. J., Miller, J. F., Shaw, C. (1997). Spiritual well-being, religiosity, hope, depression, and other mood states in elderly people coping with cancer. Oncology Nursing Forum, 24, 663-671.



Fetzer Institute/ National Institute on Aging. (1999). Multidimensional measurement of religiousness/ spirituality for use in health research. Kalamazoo, MI: John E. Fetzer Institute.



Fitchett, G., Peterman, A. H., Cella, D. F. (1996, November). Spiritual beliefs and quality of life in cancer and HIV patients. Paper presented at the meeting of the Society for the Scientific Study of Religion, Nashville, TN.



Folkman, S., Lazarus, R. S. (1988). Manual for the Ways of Coping Questionnaire. Palo Alto, CA: Consulting Psychologists Press.



Friedel, L. A., Pargament, K. I. (1995, August). Religion and coping with crises in the work environment. Paper presented at the annual convention of the American Psychological Association, New York.



Gorsuch, R. L., McPherson, S. E. (1989). Intrinsic/ Extrinsic measurement: I/E- Revised and single-item scales. Journal of the Scientific Study of Religion, 28, 348-354.



Gorsuch, R. L., Miller, W. R. (1999). Assessing spirituality. In W. R. Miller (Ed.), Integrating spirituality into treatment: Resouces for practitioners (pp. 47-64). Washington, DC: American Psychological Association.



Gorsuch, R. L., Venable, G. D. (1983). Development of an زAge Universalس I-E scale. Journal of the Scientific Study of Religion, 22, 181-187.



Hall, M. E. L. (1999). Religious Experience Questionnaire [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 218-220). Birmingham, AL: Religious Education Press.



Harris, N. A., Spilka, B. (1990). The sense of control and coping with alcoholism: A multidimensional approach. Paper presented at the meeting of the Rocky Mountain Psychological Association, Tucson, AZ.



Hill, P. C., Hood, R. W., Jr. (Eds.). (1999). Measures of religiosity. Birmingham, AL: Religious Education Press.



Hoge, D. R. (1972). A validated intrinsic religious motivation scale. Journal of the Scientific Study of Religion, 11, 369-376.



Holland, J. C., Kash, K. M., Passik, S., Gronert, M. K., Sison, A., Lederberg, M., Russak, S. M., Baider, L., Fox, B. (1998). A brief spiritual beliefs inventory for use in quality of life research in life-threatening illness. Psycho-Oncology, 7, 460-469.



Holland, J. C., Passik, S., Kash, K. M., Russak, S. M., Gronert, M. K., Sison, A., Lederberg, M., Fox, B., Baider, L. (1999). The role of religious and spiritual beliefs in coping with malignant melanoma. Psycho-Oncology, 8, 14-26.



Hood, R. W., Jr. (1975). The construction and preliminary validation of a measure of reported mystical experience. Journal for the Scientific Study of Religion, 14, 29-41.



Kass, J. D., Friedman, R., Leserman, J., Zuttermeister, P. C., Benson, H. (1991). Health outcomes and a new index of spiritual experience. Journal of the Scientific Study of Religion, 30, 203-211.



King, M., Speck, P. Thomas, A. (1995). The Royal Free Interview for Religious and Spiritual Beliefs: Development and standardization. Psychological Medicine, 25, 1125-1134.



Kirkpatick, L. A. (1989). A psychometric analysis of the Allport-Ross and Feagin measures of intrinsic-extrinsic religious orientation. In M. Lynn D. Moberg (Eds.), Research in the social scientific study of religion (Vol. 1, pp. 1-30). Greenwich, CT: JAI Press.



Kirkpatick, L. A., Hood, R. W., Jr. (1990). Intrinsic-extrinsic religious orientation:The boon or bane of contemporary psychology of religion Journal for the Scientific Study of Religion, 29, 442-462.



Kirschling, J. M., Pittman, J. F. (1989). Measurement of spiritual well-being: A hospice caregive sample. Hospice Journal, 5, 1-11.



Koenig, H. G., Meador, K., Parkerson, G. (1997). Religion Index for Psychiatric Research: A 5-item measure for use in health outcomes studies [Letter to the editor]. American Journal of Psychiatry, 154, 885-886.



Koenig, H. G., Moberg, D. O., Kvale, J. N. (1988). Religious activities and attitudes of older adults in a geriatric assessment clinic. Journal of the American Geriatrics Society, 36, 362-374.



Ledbetter, M. F., Smith, L. A., Vosler-Hunter, W. L., Fischer, J. D. (1991). An evaluation of the research and clinical usefulness of the Spiritual Well-being Scale. Journal of Psychology and Theology, 19, 49-55.



Lederberg, M. S., Fischer, G. (1999). Can you measure a sunbeam with a ruler Psycho-Oncology, 8, 375-377.



Little, B. R. (1989). Personal projects analysis: Trivial pursuits, magnificent obsessions, and the search for coherence. In D. M. Buss N. Cantor (Eds.), Personality psychology: Recent trends and emerging directions (pp. 15-31). New York: Springer-Verlag.



Luckow, A., McIntosh, D. N., Spilka, B., Ladd, K. (2000, February). The multidimensionality of prayer. Poster presented at the annual meeting of the Society for Personality and Social Psychology, Nashville, TN.



McBride, J. L., Arthur, G., Brooks, R., Pilkington, L. (1998). The relationship between a patientصs spirituality and halth experiences. Family Medicine, 30, 122-126.



McCullough, M. E., Rachal, K. C., Sandage, S. J., Worthington, E. L., Jr., Brown, S. W., Hight, T. L. (1998). Interpersonal forgiving in close relationships: II. Theoretical elaboration and measurement. Journal of Psrsonality and Social Psychology, 75, 1586-1603.



Mickley, J. R., Soeken, K. (1993). Religiousness and hope in Hispanic and Anglo-American women with breast cancer. Oncology Nursing Forum, 20, 1171-1177.



Mickley, J. R., Soeken, K., Belcher, A. (1992). Spiritual well-being, religiousness and hope among women with breast cancer. Image: Journal of Nursing Scholarship, 24, 267-272.



Moss, R. H. (1993). Coping Responses Inventory: CRI Adult Form, Professional Manual. Odessa, FL: Pschological Assessment Resources.



OصHea, E. L., Boudreaux, E. D., Martin, P. D., Catz, S. L., Scarinci, I. C., Brantley, P. J. (2000, April). The Ways of Religious Coping Scale: Norms and demographic predictors across several low-income medical samples. Poster presented at the annual meeting of the Society of Behavioral Medicine, Nashville, TN.



Pardini, D., Plante, T. G., Sherman, A. (2000). Strength of religious faith and its association with mental health outcomes among recovering alcholics and addicts. Journal of Substance Abuse Treatment, 19, 1-8.



Pargament, K. I. (1997). The psychology of religion and coping: Theory, research, practice. New York: Guilford Press.



Pargament, K. I., Cole, B., VandeCreek, L., Belavich, T., Brant, C., Perez, L. (1999). The vigil: Religion and the search for control in the hospital waiting room. Journal of Health Psychology, 4, 327-371.



Pargament, K. I., Kennell, J., Hathaway, W., Grevengoed, N., Newman, J., Jones, W. (1988). Religion and the problem-solving process: Three styles of coping. Journal for the Scientific Study of Religion, 27, 90-104.



Pargament, K. I., Koeing, H. G., Perez, L. M. (2000). The many methods of religious coping: Development and initial validation of the RCOPE. Journal of Clinical Psychology, 56, 519-543.



Pargament, K. I., Smith, B. W., Koenig, H. G., Perez, L. (1998). Patterns of positive and negative religious coping with major life stressors. Journal for the Scientific Study of Religion, 37, 711-725.



Peterman, A. H. (2000, March). Spirituality and quality of life among cancer and HIV/AIDS patients: The role of ethnicity. Paper presented at the annual meeting of the American Psychosomatic Society, Savannah, GA.



Peterman, A. H., Fitchett, G., Brady, M. J., Cella, D. (2000). Psychometric validation of the FACIT Spiritual Well-being Scale. Manuscript in preparation.



Plante, T. G., Boccaccini, M. T. (1997a). Reliability and validity of the Santa Clara Strength of Religious Faith Questionnaire. Pastoral Psychology, 45, 429-437.



Plante, T. G., Boccaccini, M. T. (1997b). The Santa Clara Strength of Religious Faith Questionnaire. Pastoral Psychology, 45, 375-387.



Plante, T. G., Yancey, S., Sherman, A. C., Guertin, M., Pardini, D. (1999). Further validation for the Santa Clara Strength of Religious Faith Questionnaire. Pastoral Psychology, 48, 11-21.



Roberts, R. C. (1995). Forgivingness. American Philosophical Quarterly, 32, 289-306.



Saur, M. S., Saur, W. G. (1993). Spiritual Themes and Religious Responses Test (STARR): Preliminary manual. Chapel Hill, NC: Author.



Schaefer, C. A., Gorsuch, R. L. (1991). Psychological adjustment and religiousness: The multivariate belief-motivation theory of religiousness. Journal for the Scientific Study of Religion, 30, 448-461.



Seybold, K. S. (1999). The Royal Free Interview for Religious and Spiritual Beliefs [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 351-357). Birmingham, AL: Religious Education Press.



Sherman, A. C., Plante, T. G., Simonton, S., Adams, D. C., Burris, S. K., Harbison, C. (1999). Assessing religious involvement in medical patients: Cross-validation of the Santa Clara Strength of Religious Faith Questionnaire. Pastoral Psychology, 48, 129-142.



Sherman, A. C., Plante, T. G., Simonton, S., Adams, D. C., Harbison, C., Burris, S. K. (2000). A multidimensional measure of religious involvement for cancer patients: The Duke Religious Index. Journal of Supportive Care in Cancer, 8, 102-109.



Sherman, A. C., Plante, T. G., Simonton, S., Moody, V., Wells, P. (2001). Patterns of religious coping among multiple myeloma patients: Associations with adjustment and quality of life [Abstract]. Psychosomatic Medicine, 63, 124.



Sherman, A. C., Simonton, S., Adams, D. C., Latif, U., Plante, T. G., Burris, S. K., Poling, T. (in press). Measuring religious faith in cancer patients: Reliability and construct validity of the Santa Clara Strength of Religious Faith Questionnaire. Psycho-Oncology.



Sherman, A. C., Simonton, S., Adams, D. C., Vural, E., Hanna, E. (2000). Coping with head and neck cancer during different phases of treatment. Head and Neck, 22, 787-793.



Smith, C. A., Wallston, K. A., Dwyer, K. A., Dowdy, S. W. (1997). Beyond good and bad coping: A multidimensional examination of coping with pain in persons with rheumatoid arthritis. Annals of Behavioral Medicine, 19, 11-21.



Stace, W. T. (1960). Mysticism and philosophy. Philadelphia: Lippincott.



VandeCreek, L., Ayres, S., Bassham, M. (1995). Using the INSPIRIT to conduct spiritual assessments. Journal of Pastoral Care, 49, 83-89.



Vitaliano, P. P. (1991). Revised Ways of Coping Checklist (RWCCL) and Appraisal Dimensions Scale (ADS) manual. Seattle: University of Washington.



Wallston, K. A., Malcarne, V. L., Flores, L., Hansdottir, I., Smith, C. A., Stein, M. J., Weisman, M. H., Clements, P. J. (1999). Does God determine your health The God Locus of Health Control Scale. Cognitive Therapy and Research, 23, 131-142.



Wallston, K. A., Stein, M. J., Smith, C. A. (1994). From C of the MHLC scales: A condition-specific measure of locus of control. Journal of Personality Assessment, 63, 534-553.



Wulff, D. (1999). Humanistic Morality/ Liberal Belief Scale [Review]. In P. C. Hill R. W. Hood, Jr. (Eds.), Measures of religiosity (pp. 19-22). Birmingham, AL: Religious Education Press.


* مشخصات كتاب شناختى



Sherman, Allen C., Stephanie Simonton زAssessment Of Religiousness And Spiriuality In Health Researchس, In, Plante Thomas G. Allen C. Sherman (eds.), Faith And Health: Psychological Perspectives. New York and London: The Guilford Press, 2001, pp. 132-63.



1. Allen C. Sherman



2. Stephanie Simonton



3. Psycho-Oncology



4. confounded



5. peacefulness



6. well-being



7. psychometric properties



8. reliability



9. validity



10. general religiousness



11. religions coping



12. spiritual well-being



13. religions commitment



14. spiritual experiences



15. strength of faith



16. religious motivation



17. Subjuctive



18. public



19. organizational



20. nonorganizational



21. Sauta Clara Strengh of Religious Faith Questionnaire



22. community civic group members



23. internal consistency



24. convergent validity



25. intrinsic religiosity



26. hardiness



27.social desirability response bias



28. relationship cohesion



29. divergent validity



30. test-retest reliability



31. Bible Belt, ايالت هاى جنوبى امريكا كه بنيادگرايى مذهبى در آن ها رواج بيشترى دارد (م).



32. ceiling effects



33. Systems of Belief Inventory-Revised



34. meditation



35. construct validity



36. factor analysis



37. Religious Orientation Inventory



38. Index of Core Spiritual Experience



39. malignant melanoma



40. factor structure



41. Duke Religious Index



42. community residents



43. perceived social support



44. Index of Core Spiritual Experience



45. Life Purpose and Satisfaction



46. Intrinsic Religious Motivation Scale



47. Religious Orientation Inventory



48. family practice clinic



49.Age Universal Religious Orientation Scale



50. orthogonal



51. comfort



52.protection



53. "quest" orientation



54. religious maturity



55. Structure of Prayer Scale



56. a personal, caring, forgiving God



57. self-reported



58. factor-derived subscales



59. "nothingness"



60. the Coping Responses Inventory



61. Dealing with Illness Inventory-Revised



62. Vanderbilt Multidimensional Pain Coping Inventory



63. Revised Ways of Coping Checklistl



64. Coping Orientations to Problems Experienced



65. Purification/Forgiveness



66. Brief RCOPE



67. General Social Survey



68. Ways of Religious Coping Scale



69. Problem-Solving



70. self-Directing



71. Deferring



72. Collaborative



73. ambivalence



74. perceived abandonment



75. measures of spiritual well-being



76. health-related quality of life



77. Functional Assessment of Chronic Illness Therapy



78. Rush Spiritual Belief Module



79. McGill Quality of Life Questionnaire



80. existential well-being



81. forgiveness



82. God locus of control



83. empathy



84. agreeableness



85. Transgression-Related Interpersonal Motivations Inventory



86. the Multidimensional Health Locus of Control Scales



87. God Locus of Health Control



88. systemic sclerosis



89. defensiveness



90. impression management



91. observer ratings



92. computer-coded written narratives



93. momentory ecological ratings



94. idiographic



95. nomothetic



96. the Royal Free Interview for Religious and Spirituality Beleif



97. Projective Assessment



98. Misner



99. temporal stability



100. potential ceiling effects


/ 1