نويسنده: دكتر محمدكاظم سجادپور بررسي اسلام سياسي معاصر بدون توجه به آنچه در امريكا ميگذرد، تصوير كامل و گويايي را از اين پديده به دست نميدهد. اگرچه در مورد تعداد مسلمانان امريكا آمار و ديدگاههاي مختلفي وجود دارد، اما نميتوان از اين واقعيت چشم پوشيد كه مسلمانان در امريكا به عنوان يك نيروي اجتماعي مهم به دليل ماهيت مهاجرتي جامعهي امريكا و رشد جوامع مسلمان به خصوص در دو دههي گذشته در اين كشور و همچنين تحول كيفي فعاليت مسلمانان آن، در چارچوبي از فشارها، تناقضها، امكانها و فرصتهايي از نظر بازبيني وضع خود و تعريف هويت جديد قرار گرفتهاند. دنياي مسلمانان امريكايي مشكل ويژهاي را در سياست به وجود آورده است كه عناصر اوليهي پديدهي هويت، هويت متحول زندگي در جامعهي اقليت و ارتباطات روزافزون جهاني با خاورميانه و سرزمينهاي مسلماننشين، در آن مؤثر و دخيل هستند.با اين توضيح، نوشتاري كه در پي ميآيد درصدد است به سؤالاتي از اين قبيل كه ويژگيهاي ارتباطات مسلمانان با سياست در امريكا چيست؟ اين ارتباط چگونه با لايههاي پيچيدهي هويتي در تعامل قرار ميگيرد؟ و يا اين كه تفاوتها و تشابههاي ميان اسلام سياسي در امريكا و ساير نقاط چيست؟ پاسخ گويد.اين نوشته به قلم دكتر «محمدكاظم سجادپور» مدير كل دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه تدوين شده و در همايش اسلام سياسي در آغاز قرن بيست و يكم ـ كه در روزهاي ششم و هفتم آبان ماه جاري در تهران برگزار شد ـ مطرح گرديد:
«پگاه»
دربارهي اسلام سياسي در امريكا سه نكتهي اساسي وجود دارد؛ به عبارت ديگر سه سؤال مهم در اين زمينه مطرح است:نكتهي اول اين كه در ميان مسلمانان امريكا در مفهوم قدرت و سياست يك رابطهي يك دست وجود ندارد و اين رابطهها متعدد، متنوع و رنگارنگ هستند. اما رابطهاي كه در حال قوت گرفتن است، كار در درون سيستم دموكراتيك امريكا است؛ به تعبير ديگر اين رابطه در آيندهي نهچندان دور به گفتمان غالب و اصلي در سياست امريكا تبديل ميشود.نكتهي دوم اين كه يكي از عواملي كه اين رابطه را تشكيل ميدهد، بحث هويت يك مهاجر مسلمان و تعلقات فردي، سرزمين اصلي، موقعيت ويژهي امريكا از نظر ساختار سياسي و اجتماعي، و سرانجام جهاني شدن است ـ كه به نظر من ابعاد مختلفي دارد؛ مانند جهاني شدن سياست و فرآيند استفاده از مكانيزمهاي دموكراتيك ـ اين موارد در روند حركت مسلمانان امريكايي و ارتباط آنها با قدرت بسيار مؤثر است. و بالاخره نكتهي سوم اين كه از نظر سياسي در آينده مسلمانان امريكا مهمتر از آنچه هستند، خواهند شد؛ هرچند كه با مشكلات و چالشهايي هم روبرو هستند و شايد هم اكنون نيز از لحاظ موقعيت مابين جامعهي مسلمانان انگليس و جامعهي مسلمانان فرانسه قرار گيرند؛ چرا كه مدل كار جامعهي مسلمانان انگليس در بين جوامع اقليتهاي مسلمانان در غرب تقريبا به يك مدل غالب و جهاني تبديل شده است.اما در ارتباط با نكته يا سؤال اول؛ يعني رابطهي مسلمانان در امريكا با قدرت چگونه است؟در ابتدا بايد به عرض برسانم كه آمار دقيقي از تعداد مسلمانان امريكا وجود ندارد و ارقام مختلفي ارايه ميشود. اما در يك دستهبندي كلي، سه گروه مسلمان در امريكا زندگي ميكنند: گروه اول مسلمانان سياه، گروه دوم مسلمانان سفيد بومي و گروه سوم مسلمانان مهاجر.مسلمانان سياه كه بعضا ديدگاههاي نژادگرايانه از اسلام دارند، به عنوان بخشي از جامعهي سياهان امريكا، حركت سياسي و موقعيت خاص خود را دارند و خود به دو دستهي طرفداران «فراخان» و «وارسين محمد» تقسيم ميشوند. وارسين محمد و فراخان هر دو در درون سيستم هستند، اما فراخان مشيي انتقادي دارد. اما مسلمانان سفيد تعدادشان بسيار اندك است و معمولاً از افرادي هستند كه خود از طريق مطالعه اسلام را برگزيدهاند يا از طريق همسران مسلمان خود به دين اسلام گرويدهاند. اما گروه سوم كه بسيار حائز اهميت است، همهي مسلمانان مهاجر ميباشند. اين گروه با سياست و مذهب رابطهاي خاص دارند، البته اين گروه هم يك دست نيستند و انگيزههاي مهاجرت در آنها متفاوت است؛ برخي مانند مهاجران اندونزي براي تحصيل به امريكا مهاجرت كردهاند، برخي براي كار و اشتغال و برخي به دلايل سياسي. اين گروه از نظر تمركز نيز متفاوت هستند. براي مثال عرب ها در ميشيگان زندگي ميكنند؛ يعني بزرگترين تجمع عرب خارج از دنياي عرب با سيصد هزار نفر شيعه، در منطقهي «ايربورد» ايالت ميشيگان تشكيل شده است. ايرانيان اغلب در لسآنجلس متمركز هستند. اما مهمترين گروهي كه در سياست نقش مهمي دارند، پاكستانيها، هنديها و به طور كلي مسلمانان شبه قاره هستند كه تمركز اصليشان در شرق و عمدتا نيويورك است. جمعيت مهاجران امريكا بسيار متنوع است. از نظر اقتصادي پولدارترين تا فقيرترين آدمها در ميان آنان ديده ميشود و از نظر تقيّد مذهبي نيز بسيار متنوع است؛ تعدادي متمايل به اسلام صوفي ـ مانند «انجمن علاقهمندان محبين عربي»، «حلقهي دراويش صوفي در نيويورك» و «انجمن مطالعات سنتي» ـ هستند و عدهاي به اسلام سياسي راديكال فلسطيني (حتي رهبران اصلي حماس مقيم امريكا هستند، به طوري كه بعد از كشته شدن رهبران قبلي، استادي از دانشگاه فلوريدا كه حتي كسي نميدانست ايشان از اعضاي حماس است، رهبري را به عهده گرفت) گرايش دارند.در ميان مسلمانان سياه، سفيد و مهاجر امريكايي سه نوع رابطه با قدرت قابل مشاهده است. رابطهي اول كه بر محوريت سرزمين اصلي استوار است؛ يعنيدرگيري سياسي و فعاليت سياسي به خاطر سرزميني است كه از آن مهاجرت كردهاند. اين بخش بيشترين حجم سياسي را در ميان مسلمانان امريكايي به خود اختصاص داده است كه تقسيمبنديهاي متعددي نيز در اين زمينه وجود دارد. اعراب و مسألهي فلسطين، مسألهي كشمير ـ كه در خاور ميانه چندان به آن توجه نميشود، اما در امريكا يكي از گفتمانهاي اصلي مسلمانان است ـ همچنين قضاياي مربوط به بالكان، اروپاي شرقي و مسلمانان شوروي سابق از دغدغههاي اين دسته از مسلمانان است. دستهي دوم كه محوريت آن در خود امريكا است. در اين زمينه دو تفكر وجود دارد؛تفكر اوّل كه اصطلاحا به آن «گتوئي» گفته ميشود، به اين معنا است كه ما در امريكا ميمانيم اما جدا از بقيه و در حلقههاي مختلف، گرايش و تفكر دوم كه معتقد است بايد با استفاده از ظرفيت دموكراتيك امريكا براي كسب حقوق مسلمانان تلاش كرد، در اين زمينه به خصوص در دهههاي 80 و 90 فعاليتهاي زيادي توسط دهها سازمان اسلامي صورت گرفته است. اين فعاليتها هر روز مؤثرتر و جديتر ميشود، به طوري كه در حال حاضر اگر در ارتش امريكا سربازي مسلمان باشد، ميتواند از امكانات مذهبي استفاده كند. همچنين كنگرهي امريكا كه معمولاً با دعا شروع ميشود، در برخي موارد كار خود را با قرآن آغاز ميكند. اين رابطه تحت تأثير چه عواملي است؟ سه عامل: عامل اول هويت مهاجر. مهاجر انسان ويژهاي است كه سه لايهي هويتي دارد؛ تعلق به سرزمين اصلي، درگير بودن در سرزمين محل اسكان و سرانجام ظهور يك هويت جهاني. هم اكنون ما شاهد يك نوع پيوند جهاني ميان تمام مهاجران و همهي افرادي كه در ارتباط مسلمانان با قدرت مؤثر هستند، ميباشيم.عامل دوم شرايط ويژهي امريكا است، امريكا با تمام كشورهاي غربي تفاوت دارد؛ يعني در عين اين كه از نظر قانوني كشوري سكولار است، اما از نظر جامعهشناسي جامعهاي عميقا مذهبي است و به عنوان اولين يا دومين جامعهي مذهبي دنيا محسوب ميشود. اين مسأله در ارتباط ميان مسلمانان با جامعهي امريكا بسيار مؤثر است. همچنين امريكا تمركز و تأكيد خاصي بر چند فرهنگگرايي (مولتي كالچراليزن Multi culcheralision,) دارد. اين مسايل فضاي خاصي را براي استفادهي مسلمانان از امكانات، قدرت و كارهاي دموكراتيك فراهم ميآورد.و سرانجام عامل سوم جهاني شدن مشكلات است، اكنون ديگر قضيهي فلسطين به منطقهي خاورميانه محدود نميشود و مسايل و تحولات ايران در چند سال اخير بهشدّت بر جامعهي مسلمانان امريكا [ از طريق ارتباطات جهاني به وجود آمده [تأثيرگذار بوده است.سؤال سوم، وضعيت آيندهي مسلمانان امريكا است. حادثهي 11 سپتامبر نقطهي عطفي است كه ظرفيتهاي مثبت و منفي ايجاد كرده است. اما در اين مقطع مسلمانان امريكايي با چالشهاي عمدهاي نيز روبرو هستند، از جمله مسألهاي كه از حدود 15 سال پيش توسط تعدادي از خاورميانهشناسانِ طرفدار اسرائيل به وجود آمده است. آنها وجود مسلمان در امريكا و فعاليتهاي سياسي آنها را مخرب ميدانند. يكي از اين افراد بلافاصله پس از حادثهي يازده سپتامبر، طي مقالهاي در روزنامهي «وال استريت ژورنال» در مورد خطرناك بودن تداوم حركتهاي مسلمانان در امريكا بحث كرد. اكنون اين مسأله جدي محسوب ميشود. مسألهي دوم رابطهي دولت و نظام امريكا با مسألهي اسلام است. پس از جريانات اخير اين كشور نياز دارد كه به جهانيان بفهماند، مقابلهي اين كشور با تروريسم، جنگ عليه مسلمانان نيست. البته ممكن است در اين زمينه قصد استفادهي ابزاري از مسلمانان را داشته باشد. از طرفي اين نوع برخورد دولت امريكا در سرنوشت رابطهي قدرت و سياست با جامعهي مسلمانان امريكا تأثيرگذار خواهد بود.اما جهاني شدن ارتباطات و سياستهاي همراه با آن، شرايطي را به وجود آورده است كه سرنوشت هر مسلماني در هر نقطه از دنيا بر ديگر مسلمانان تأثير ميگذارد، چرا كه سرنوشت همهي جهان به هم پيوند خورده است و در نهايت اين پيوستگي سرنوشتها در چگونگي رابطهي قدرت و سياست با جامعهي مسلمانان امريكا تأثير بهسزايي خواهد داشت.