بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیداسلام، مذهبى همچون سياست(نگاهى به موقعيت اسلام در شبه جزيره بالكان) ديانا ماتيچ چرا اسلام امروز حتى نسبتبه غرب، از امتياز و اولويتبرخوردار است؟ چرا حتى آمريكا سعى مىكند تا حتىالامكان با برخى از كشورهاى اسلامى، رابطه حسنهاى برقرار كند؟ چرا نفتبه عنوان يك انگيزه سياسى مطرح است؟ چرا اينك جهاد و داوطلبان مسلمان، به نزد ما روى آوردهاند؟ اصلا اسلام چيست؟ تغيير دادن جهان و حقيقتتفكرات و ديدگاهها پيرامون ماهيت و ويژگيهاى اسلام، معمولا گوناگون و گاهى نيز متناقض است; زيرا در جهان معاصر و پرتحرك امروز كه شاهد تحولات و ويژگيهاى متعددى است، منافع از حدود و مرزهاى فيزيكى فراتر رفته است. اسلام و مخالفين آن در تحولات جهان نوين، نقش مهمى را ايفا مىكنند. با اين حال، ماهيتحيات سياسى معاصر، غالبا نه كشف حقيقت، بلكه چيزى جز دستيابى به راه و تصويرى كه برخى طرفهاى درگير «اسلام - غرب» را قادر سازد تا در كشور و نزد راى دهندگان خود، يك گام جلوتر از مخالفين خويش حركت كنند، نيست. در نگاه اول، به اين واقعيت انكار ناپذير برخورد مىكنيم كه اسلام تندرو، انتخاب كلى و عمومى ملل اسلامى نمىباشد و همچنين نبايد غافل بود كه برخى رژيمهاى حاكم بر كشورهاى اسلامى، از طرق دموكراسى به قدرت رسيدهاند. بدون توجه به راههاى قدرت رسيدن و ابزارى كه براى نيل به اين هدف مورد استفاده قرار گرفته است، بايد اذعان كرد كه بدون شك، اسلام در نهايتبه جامعه گرايى روى خواهد آورد. لازم به ذكر است كه زندگى به مفهوم گسترده و وسيعش، فردا و يا حتى امروز، به خواسته اى براى شناختيك و تنها يك حقيقت پيرامون اسلام، بستگى خواهد داشت. با توجه به اين واقعيت كه هيچ گونه مرز و حدودى براى محصور كردن اسلام وجود ندارد، تنها اين امكان براى ما باقى مىماند تا آن را مطالعه و درك كنيم. به عبارت ديگر، در تلاش براى شناخت و يا حداقل آشنايى با حقايق پيرامون اين عامل اجتماعى و سياسى شناخته شده، آينده آن را پيش بينى كنيم و بدين صورت، بقاى آن بخش ديگر، يعنى غير مسلمان جهان را نيز پيشبينى نماييم. آيا در هماهنگى متقابل، ماند حفظ برابرى و محترم شمردن مذهب از سوى هر دو طرف كه هيچ يك سعى نمىكند خود را بر ديگرى تحميل نمايد، زندگى خواهيم كرد و يا با اين حال، يكى بر ديگرى كنترل خواهد داشت و آيندهاى متشنج و پر از هرج و مرج در انتظار ما خواهد بود، مسالهاى است كه فقط به ما بستگى ندارد. ولى شايد با درك اسلام به همزيستى متقابل و زندگى فاقد آرزو براى نابودى، نزديكتر شويم. اسلام، مذهب يا سياستاسلام در حقيقت چيز ناشناختهاى نيست. اسلام به عنوان يك ايدئولوژى پذيرفته شده، سياست ايده آل و هدفى كه آرزو و اشتياق آن است، چيزى جز مخالفتبا آن چيزى كه در غرب به عنوان ارزشهاى تمدنى جديد بر آن تاكيد مىگردد، يعنى بازرگانى آزاد، مبارزه براى دموكراسى و حقوق بشر، نيست. اسلام امروز به عنوان فعالترين و قدرتمندترين نيروى ماوراى ناسيوناليستى در جهان ظاهر مىشود و با اجراى قوانين مذهبى خويش «شريعت» ميليونها نفر را به حركت درمىآورد. مطالعه علمى اسلام نبايد در محدودههاى تنگ، تئوريهاى مجرد و كهنه و نظريات غير مناسب زندگى باقى بماند. تنها بايد به عرصه سياسى جهان معاصر - درگيرى در خاور نزديك، آفريقا، بوسنى و كوزوو - نگاه كرد. سپس و البته نبايد از آئينه كج و خود مدار مشاهده غرب پيرامون واقعيت نظم موجود اسلامى، تقليد نمود. مسيحيت گام به گام با تغييرات كلى، مدرنيزه شده است، اما اسلام در اين زمينه، بسيار كم و كلا به هيچ وجه تغيير نكرده است، بلكه برعكس، ماهيت كلى جنبشهاى مدرن اسلامى و يا حركتهاى اسلامگرايى، به احياگرايى يعنى بازگشتبه اصل و ريشههاى اسلام و محترم شمردن سادهترين جزئيات آن، برمىگردد. مذهب در زندگى ملل اسلامى، داراى جايگاه اصلى و مركزى است. دين چيزى كلى و همان طورى كه قبلا بيان كرديم، مافوق مليت است. از سوى ديگر، اسلام بر خلاف مسيحيت و تفكرات آن، بين دين و سياست، قداست و امور دنيوى تمايزى قائل نبوده، بين آنها حد و مرزى را ندانسته و به رسميت نمىشناسد. آرى، هرچند اسلام يك پديده روحانى و معنوى است، اما همچنين يك پديده سياسى - دنيوى در عصر حاضر، همچون روزهاى پيدايش و ظهورش مىباشد. پس از پايان جنگ سرد، ما از وجود يك ابرقدرت محروم گرديديم و در حالى كه اين يكى براى بقاى خويش مبارزه مىكند، آن ديگرى خواستار ايجاد نظم نوين جهانى است. بدون توجه به ميل و خواسته ما، كشورهاى اسلامى در اين نظم نوين جهانى است. بدون توجه به ميل و خواسته ما، كشورهاى اسلامى در اين نظم نوين جهانى، بايد جايگاهى داشته باشند، اما آيا آنها تنها خواستار اين هستند و تا چه مدتى؟ ريشههاى اسلام نزد ما هر چند اسلام، در پيدايش خود، نسبتبه مسيحيت تاخير داشته است، اما موفق شده است تا به سرعتبه عنوان مذهب در ميان ملتهاى عرب، آفريقايى و آسيايى، مهمترين جايگاه را تصاحب نمايد. قرآن نه تنها به عنوان مجموعه قواعد و اصول معنوى، بلكه همچون حيات دنيوى، در بسيارى از كشورهاى اسلامى پايه و اساس قانونگذارى است. قرآن يك رساله كلى مافوق مليت و حقوق همه جانبهاى است كه وجدان هر مسلمان، از آن تبعيت و پيروى مىكند. اسلام، پس از نبرد كوزوو (در زمان عثمانيها) تا به امروز، موفق گرديده است تا از راههاى گوناگون، به عنوان يكى از مذاهب بزرگ، در سرزمين ما جاى خود را پيدا كند. قرنهاى متمادى، جزئى از ساختار خلافت عثمانى به شمار مىآمديم و اين خود دليلى بر وجود شمار كثيرى مسلمان در سرزمين ماست. آزادى و بويژه آزادى عقيده و مذهب و برابرى آن در مقابل قانون، پايه و اساس قانون اساسى امروزى ما به شمار مىآيد و از اين نظر، هيچگونه اختلافنظر و منازعهاى وجود نداشته و ندارد و نبايد داشته باشد. نزاع مذكور، هنگامى بوجود مىآيد كه مذهب شروع به ورود به صحنههاى سياسى و اقتصادى نمايد. اسلام هنگامى در كشور ما از موقعيت والا و بالايى برخوردار گرديد كه يوگسلاوى پس از جنگ جهانى دوم، وارد جنبش كشورهاى غيرمتعهد شد، يعنى ورود به جنبشى كه اكثر اعضاى آن، كشورهاى مسلمان بودند و جوامع اسلامى يوگسلاوى، از اعضاى مذكور، كمكهاى ايدئولوژيكى و مالى دريافت كردند. با مسامحه كارى كليه عناصرى كه يك جامعه را تبديل به يك ملت مىكند، مليت جديد براساس اعتبار گرايش مذهبى «اسلام»، يعنى ملت مسلمان در يوگسلاوى به وجود آمد. در لحظات بحرانى فروپاشى يوگسلاوى و بروز جنگ داخلى (يا مذهبى)، اسلام اعلام جهاد - نبرد مقدس - مىكند. علىرغم اينكه جهاد معانى گوناگونى دارد، ولى براى رفع هرگونه شبهه و ابهام، بايد گفت كه جهاد در اين مورد، به معناى مبارزه با نبرد عليه پليدى و شيطان بوده و به عبارت ديگر، به معناى نبرد براى گسترش و دفاع از اسلام مىباشد. مجاهدين، اين افراد آموزش ديده، براى چنين مواقعى از سرتاسر كشورهاى عربى براى انجام وظيفه دينى خويش، به منظور دفاع از اسلام، به اين سرزمين سرازير شده، در كنار مسلمانان بوسنيايى جنگيدند. اكنون ما يك بار ديگر، دچار سرنوشت مشابهى شدهايم و اين بار، مساله كوزوو مطرح است. چرا؟ بالكان نقطه برخورد سه مذهب بزرگ جهان، كاتوليك، ارتدوكس و اسلام بوده و باقى خواهد ماند. سرنوشتشبه جزيره بالكان تا زمانى كه در اين منطقه ميان مذاهب مذكور نزاع و درگيرى وجود دارد و تا زمانى كه قدرتهاى بزرگ براى حفظ منافع خويش در اين منطقه، مبادرت به تبديل آن به كانون جنگ و درگيرى مىكنند و تا زمانى كه اينجا محل برخورد و نزاع منافع است و زمانى كه احساس و اشتياق براى حفظ زندگى و همزيستى در مردم منطقه بيدار نشود، شبه جزيره بالكان روى صلح و آرامش را به خود نخواهد ديد. اسلام - تهديد يا نيرنگ رسانهاى آيا اسلام واقعا تهديدى براى جهان معاصر محسوب مىگردد؟ اگر چنين است، چگونه آن را كنترل كنيم؟ با توجه به شناخت ما از اسلام، مىتوان دريافت كه اسلام نه تنها تهديدى براى جهان معاصر نيست، بلكه ماهيتى كاملا مخالف با آن دارد. هر چند در ميان مسلمانان تفاوت چشمگيرى ديده مىشود، ولى ماهيت و اصل يك است. منبع: سفارت ج.ا.ا - بلگراد به نقل از ماهنامه دانشجو.