انقلاب اسلامی و چالشهای فراروی آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی و چالشهای فراروی آن - نسخه متنی

ایرج یحیی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید






انقلاب اسلامى و چالش‏هاى فراروى آن


ايرج يحيى‏پور (1)



چكيده


مقاله حاضر، تحقيقى است جامع كه به طرح استراتژى مهار دوجانبه مى‏پردازد و در پى آن است تا موضوع تحريم ايران توسط آمريكا را مطرح ساخته و به اختصار واكنش كشورهاى منطقه خليج فارس و همچنين تأثير اين تحريم بر اين كشورها را بررسى نمايد. نويسنده بر آن است، تا با توجه به دوران پس از جنگ دوم خليج فارس در ژانويه 1991، دگرگونى نظام امنيتى اين منطقه را بازگو كند و در اين ميان، مورد خاص، كشور ايران است و آثار اين استراتژى (مهار) بر امنيت ج.ا.ا ـ محور اصلى اين مقاله مى‏باشد.



بنابراين، مؤلف در اين مقاله، ميزان تأثيرگذارى سياست مهار بر ايدئولوژى نظام سياسى و اقتصادى ايران را سنجيده و در نهايت نيز به اين نتيجه دست مى‏يابد كه اين سياست، تأثيرى كه هدف آمريكا را تأمين نمايد در برنداشته و آمريكا با انتخاب چنين سياستى، چندان در رسيدن به اهدافش موفق نبوده است. پس تحريم مذكور تقريبا بى‏تأثير قلمداد مى‏شود و در مجموع تأثير سياست مهار دوجانبه بر اوضاع داخلى و خارجى ايران و اثرات آن بر مسائل نظامى ژئوپولتيكى اين كشور ـ با توجه به اهميتش در منطقه ـ هدف محورى اين نوشتار بوده است.



در پايان، نگارنده اعمال محدوديت‏هاى آمريكا عليه ايران، در اين استراتژى را شرح و بسط مى‏كند و تأثير استراتژى مهار دوجانبه بر عليه امنيت ج.ا.ا را به اجمال بازگو مى‏نمايد.



«ولن يجعل‏الله للكافرين على المؤمنين سبيلا» (2)



مقدمه


امروزه مطالعه سياست خارجى كشورها به عنوان شاخه‏اى از حوزه مطالعات روابط بين‏الملل، طى يك فرايند مستمر و علمى، مطالعات تاريخى بهره‏گيرى از الگوهاى نظرى و همچنين كاربرد دقيق متغيرهاى تأثيرگذارنده بر سياست خارجى كشورها ميسر است. در عين حال شناخت روندهاى تعيين كننده در محيط روابط بين‏المللى عاملى بسزا و مؤثر در فهم منطقى و تأثير و تأثرات متقابل اين متغيرها خواهد بود.



فروپاشى اتحاد جماهير شوروى (سابق) و بلوك شرق تغييرات بنيادين و شگرفى را در معادلات موجود در سياست بين‏الملل پديد آورد. كه در نتيجه آنها وجود اهميت منطقه‏اى و جهانى ايران در سياست خارجى امريكا نيز دستخوش اين تحول و تغيير بوده است. ايران به لحاظ منطقه‏اى، همچنان به عنوان يكى از كانونهاى بحران در حيطه منافع حياتى آمريكا در خليج فارس تلقى شده و از نظر بين‏المللى نيز پاره‏اى از رفتارهاى جمهورى اسلامى ايران با اهداف آمريكا در تعارض مى‏باشد. آمريكا براى از بين بردن اين كانون بحران، مهار ايران را كه بخشى از استراتژى مهار دوجانبه است، انتخاب كرده و از طريق تحريم‏هاى اقتصادى اوليه و ثانويه و اقدامات خصمانه ديگرى نظير طرح كينگريچ براى خرابكارى در ايران تلاش كرد تا رفتار ايران را مطابق خواست‏هاى خود تغيير دهد.



سياست مهار ايران پديده‏اى جديد و منحصر به دوران كلينتون است، اين سياست با سياست‏هاى دولت‏هاى گذشته آمريكا متفاوت مى‏باشد، تحريم ايران بخشى از مهار ايران نه تمامى آن است، به عبارت ديگر؛ سياست مهار ايران، از تحريم‏هاى كلاسيك تجارى و اقتصادى فراتر است و در بطن و قلب خود هدفى چون تضعيف قدرت ايران و جلوگيرى از رشد و توسعه همه جانبه كشور را دنبال مى‏كند.



بنابراين مى‏توان پژوهش اين مسأله را بدين شرح بيان كرد كه پس از جنگ دوم خليج فارس، در ژانويه 1991 سيستم امنيت منطقه‏اى در اين ناحيه دگرگون گرديد. متعاقب آن ويليام كلينتون، در انتخابات نوامبر 1992 به كاخ سفيد راه پيدا كرد و گروه جديدى به كاخ سفيد راه يافتند كه داراى استراتژى‏هاى متفاوتى با كارگزاران امنيت ملى «ريگان» و «بوش» بودند.



«مارتين ايندايك» و «آنتونى ليك» كه نفوذ قابل توجهى در شوراى امنيت ملى ( NSC )داشتند در صدد گسترش محدوديت‏هاى استراتژيك بر عليه ايران برآمدند، به گونه‏اى كه در ماه مه 1993 مارتين ايندايك مشاور خاورميانه‏اى كلينتون در كميته مشترك آمريكا و اسرائيل موسوم به «ايپاك» (3) طرح مربوط به سياست مهار دو جانبه (4) ارائه كرد. اين امر اگر چه بعدا مورد انتقاد كارگزاران سياست خارجى آمريكا و تحليلگران مسائل ايران قرار گرفت، اما از سال 1994 به بعد نقش عمده‏اى در اعمال محدوديت‏هاى آمريكا عليه ايران ايفا نمود. در اين رابطه قواعد محدوديت‏هاى ديگرى بتدريج در كنگره آمريكا به تصويب رسيد؛ تا اينكه نهايتا در مارس 1995 بر اثر فشار لابى‏هاى طرفدار اسرائيل، كلينتون دستورالعمل اجراى خود را براى محدودكردن همكارى‏هاى اقتصادى اعلام نمود و بعد از اين دوران، روند مهار تشديد گرديد. شايان ذكر است كه؛ اقدامات ياد شده از سوى برخى از مراجع ساختارى و غيرساختارى در سياست خارجى آمريكا با واكنش روبرو گرديده است، آنان بر اين باورند كه آمريكا بايد به جاى مهار ايران اقداماتى را در جهت بازگرداندن اين كشور به مجامع بين‏المللى به انجام برساند.



آثار استراتژى مهار دوجانبه بر امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران


يكى از اهدافى را كه ايالات متحده در مورد اعمال سياست مهار عليه جمهورى اسلامى ايران دنبال مى‏كند، اين است كه از يك طرف با تحريم كامل اقتصادى ايران از جانب خود و كشورهاى ديگر، توانايى اقتصادى ايران را ضعيف كرده و فشارهاى اقتصادى و روانى به مردم ايران تحميل كند تا دست از حمايت دولت بردارند و حتى، اقدام به شورش‏هاى داخلى كنند و زمينه را براى كوتاه آمدن ايران از اصول و اهدافش فراهم كنند و از طرف ديگر ايران را از نظر سياسى در سطح بين‏المللى به انزوا بكشانند و نهايتا ايران را مجبور به تغيير رفتار در زمينه‏هايى كه ادعا مى‏كنند، هماهنگ با خواسته‏هاى خود و قوانين بين‏المللى نيست، وادار نمايند. در اين مقاله بر آنيم كه آثار اين سياست را از زمان اعلان آن در مارس 1993 تا سپتامبر 1997 بر امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران مورد بررسى قرار دهيم.



در اين تحقيق شاخص‏هاى امنيت ملى ايران، ابعاد ايدئولوژى، اقتصادى، سياسى، نظامى، ژئوپوليتيكى و مشروعيت نظام سياسى مى‏باشد و در صدد هستيم، مشخص كنيم كه استراتژى مهار، چه تأثيرى بر شاخص‏هاى امنيت ملى كه در اين تحقيق به آنها اشاره شد، داشته است آيا اين استراتژى يك سياست موفق بود يا خير؟ آيا اين سياست توانست شاخص‏هاى مورد نظر را تحت تأثير قرار دهد اگر مثبت بود چه تأثيراتى را بر جاى گذاشته است؟



الف ـ بررسى ميزان تأثير گذارى سياست مهار بر ايدئولوژى نظام سياسى ايران


امروزه، هرگاه كه سخن از نام انقلاب اسلامى ايران در هر نقطه از جهان به ميان مى‏آيد، اولين چيزى كه به عنوان شاخصه اصلى آن تبلور مى‏كند، ايدئولوژى اين انقلاب اسلامى است؛ چه بسا بدون اتكا به اين ايدئولوژى، انقلاب ما چندان براى دوست و دشمن شناخته نمى‏شد و ارزش اين انقلاب بيشتر در اين است كه تفسير و بيان جديدى نسبت به اهداف و ايده‏آل‏هايش ارائه داده است كه البته اين تفسير و بيان به شدت متأثر از مفاهيم و فرهنگ اسلامى است. جالب آنكه ريشه اصلى مشكلات غرب، بويژه ايالات متحده از رابطه با ايران در همين جاست، چرا كه، تاكنون هيچ يك از انقلاب‏ها و نهضت‏هاى تاريخ معاصر، اهدافى را كه بيان كننده و تفسير كننده آنها چيزى به جز فرهنگ و تمدن غرب باشد، تعقيب نكرده‏اند. اين انقلاب در حقيقت نتيجه ظهور واقعيت‏هاى نهفته و در عين حال نيرومندى است كه به علل فراوانى در طول يكصد سال اخير يعنى؛ پس از برخورد فرهنگ ايران با تمدن غرب ـ پنهان و در حال كمون مانده بودند و در طى اين انقلاب مجال بروز يافته‏اند، در واقع انقلاب اسلامى نماينده جريانى است كه با خود اين انقلاب شروع شد و در آينده به نحو مؤثرتر و گسترده‏ترى ادامه خواهد يافت. در جريان انقلاب ايران نوك پيكان ايدئولوژيكى و فرهنگ اسلامى، در كليت آن است. اگر اين انقلاب صرفا به آن بخش از اسلام كه سياسى ـ انقلابى است تكيه داشت؛ نه تنها به پيروزى نمى‏رسيد، كه به فرض پيروزى در همان روزهاى اول فرومى‏پاشيد. پاى‏بندى رهبران نظام سياسى به ارزشهاى اسلامى و به تبع آن حمايت از نظام جمهورى اسلامى، بيانگر اين واقعيت است كه تلاش‏هاى آمريكا براى عدم پاى‏بندى مردم به ارزش‏هاى اسلامى بى‏فايده است. و موضع‏گيرى صريح جمهورى اسلامى در قبال مسائل جهان اسلام، اين واقعيت را نشان مى‏دهد كه ايران در مقابل تلاش‏هاى آمريكا از اصول و اهدافش عقب‏نشينى نكرده است. به عنوان مثال؛ در تمامى سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامى، شاهد آن بوده‏ايم كه شاخص‏هاى ايدئولوژيك ايران هيچ‏گونه تغييرى پيدا نكرده، بلكه در چارچوب الگوهاى جديد، تعارض با سيستم سلسله مراتبى مورد نظر امريكا افزايش پيدا كرده است. در اين رابطه رئيس جمهور كشورمان آقاى خاتمى نيز در مصاحبه با خبرگزارى امريكا بيان داشتند كه:



امريكاييها از زمان خودشان عقب افتاده‏اند، در حالى‏كه جهان به سمت چند قطبى شدن پيش مى‏رود، خيال مى‏كنند، كه تنها قدرت جهان هستند.



حمايت از جنبش‏هاى اسلامى حماس، حزب‏اللّه لبنان و ... كه اصول اوليه انقلاب اسلامى را تشكيل مى‏داد از اين مقوله قابل ارزيابى است. در خصوص حمايت ايران از لبنان، «محمدالجاسم» معاون سردبير روزنامه كويتى «الوطن» مى‏نويسد «لبنان صحنه اصلى عمليات ايران به شمار مى‏رود. حزب‏اللّه ابزار مؤثرى در تحريك آمريكا و اسرائيل به نشان دادن واكنش بيش از حد كه به اعتبار آنان در منطقه و جهان لطمه مى‏زند، محسوب مى‏شود. نمونه بارز آن عمليات تهاجمى «خوشه‏هاى خشم» در آوريل 1995 است، ايران به خوبى آگاه است كه اوج‏گيرى حملات حزب‏اللّه لبنان به افزايش اعتبار آن كشور در اكثر كشورهاى عربى مى‏انجامد كه واشنگتن را بشدت خشمگين مى‏سازد.»(1) ايران همچنين بر اصول و ارزش‏هاى اسلامى خود پافشارى مى‏كند و اگر ما در حال حاضر در سطح دنيا و منطقه مطرح هستيم، به اين دليل است كه ما حرف داريم و اگر حرف و نظر نداشتيم و داراى قدرتى نبوديم، اين‏گونه مورد توجه قرار نمى‏گرفتيم و كسى هم نمى‏خواست به ما ضربه بزند.(2) اينها نشان دهنده آن است كه ايران، عليرغم فشارهاى آمريكا، همچنان بر ارزش‏هاى اسلامى پايبند است.



ب ـ بررسى ميزان تأثيرگذارى سياست مهار بر ساختار اقتصادى ايران


عمده‏ترين تلاش‏هاى ايالات متحده در زمينه اعمال مهار عليه ايران، براى به زانو درآوردن ايران به لحاظ اقتصادى بوده است. طرح تحريم اقتصادى ايران از جانب شركت‏هاى آمريكايى، لغو قرارداد 1 ميليارد دلارى شركت كونوكو با ايران، دستورالعمل اجرايى كلينتون و طرح داماتو، همه براى اين بود كه شريان حياتى ايران را ضعيف كرده و اين كشور قادر نباشد نيازهاى اقتصادى خود را تأمين نمايد. اين اقدامات امريكا بعضى از مشكلات اقتصادى موجود در ايران را تشديد كرده است، اما اساسا اثرات منفى روى اقتصاد ايران نگذاشته است؛ البته طرفداران مهار ايران اعتقاد دارند كه سياست مهار و به تبع آن تحريم‏هاى اقتصادى بر ايران، تأثير منفى گذاشته است. «كنت تيمرمن» ناشر «ايران بريف» كه داراى مواضع خصمانه عليه جمهورى اسلامى ايران است؛ در كنفرانس ايران در مرحله گذار اعلام كرد كه سياست تحريم تا به امروز از جهاتى نيز مؤثر بوده است، چرا كه:



1ـ ارزش ريال ايران را كاهش داد.



2ـ دسترسى ايران به سرمايه‏ها و تكنولوژى خارجى را محدود و به صنعت نفت ايران ضربه زد.



3ـ اين كشور را گرفتار بدهى‏هاى خارجى كرده است.



در عين حال، تأثير مورد دلخواه را به جاى نگذاشته، چرا كه ايران ؛ به راحتى نيازهاى خود را از ديگر كشورها تأمين مى‏كند.(3) «آلفوس داماتو» در جلسه‏اى كه به بررسى اقدامات آمريكا عليه ايران تشكيل شده بود اعلام كرد كه «تنها ظرف دو هفته پس از اعلام دستورالعمل رياست جمهورى عليه ايران، پيامدهاى زير حاصل شد:



1ـ پول رايج ايران، به نام ريال به ميزان بى‏سابقه‏اى سقوط كرد و به 7500 ريال در برابر هر دلار آمريكا رسيد، حال آن كه؛ اين ميزان دو هفته پيش‏تر 4200 ريال در برابر يك دلار بوده است.



2ـ نرخ تورم محافظه‏كارانه 40% اعلام شده، اما حتى مى‏تواند، از اين هم خيلى بالاتر برود. رژيم ايران در پى سقوط ارزش ريال، سقف غيرواقعى 3000 ريال را در برابر يك دلار به عنوان نرخ مبادله ارز تعيين كرد نرخ غيرواقعى تعيين شده همچنين موجب فرار پول به خارج از كشور و افزايش خروج پول از ذخاير ملى شده است.



3ـ عليرغم ادعاى ايران مبنى بر عدم تأثير تحريم بر فروش نفت، خريد نفت شركت‏هاى آمريكايى از 000/600 هزار به 000/200 بشكه در روز رسيد.



4ـ ايران با آفريقاى جنوبى وارد معامله شد تا 000/000/15 بشكه نفت را در آنجا ذخيره‏سازى كند.



5 ـ اين عوامل، مانع از آن مى‏گردد كه ايران بتواند از عهده بازپرداخت پول خارجى خود برآيد كه در حال حاضر 5 ميليارد دلار، يعنى؛ دو برابر سطح سال 1995 ، اين رژيم را ناگزير ساخته است تا در بازپرداخت پول خود با بستانكاران خارجى تجديدنظر نمايد كه خود جذب سرمايه‏هاى خارجى در ايران را دشوارتر مى‏سازد. اين عاملى است كه در تأمين مالى مقاصد منطقه‏اى آن كشور اهميت بسزايى دارد.(4) ادعاى طرفداران مهار ايران اين است كه سياست مهار باعث جلوگيرى از سرمايه‏گذارى در صنايع نفتى ايران شده و با توجه به كهنه بودن چاهها و ممانعت در امر سرمايه‏گذارى در صنايع نفتى ايران، در آينده ايران نه تنها براى توليد و فروش نفت با مشكل روبه‏رو خواهد شد؛ بلكه به وارد كننده نفت نيز تبديل خواهد گشت. آنها همچنين مى‏گويند: اجراى كامل و مؤثر مهار ايران به پنج تا ده سال ديگر احتياج دارد و اثرات سياست‏ها در آن زمان بيشتر مشهود خواهد گرديد.(5) «پيتر تارنوف» معاون وزير امور خارجه سابق آمريكا گفت: نشانه‏هايى در دست است كه نشان مى‏دهد تحريم‏هاى ما در حال حاضر اقتصاد ايران را تحت فشار قرار داده است گرچه هنوز زود است كه انتظار نتايج قطعى داشته باشيم، در عوض بايد به روندهايى توجه داشته باشيم كه حاكى از وخامت بنيادى در شاخص‏هاى اساسى اقتصاد ايران است، اقدامات ما اين سير نزولى را تشديد مى‏كند. تحريم ما افت موقت درآمد حاصل از فروش نفت را ناگزير ساخت زيرا داد و ستد نفت ايران براى كمپانى‏هاى آمريكايى ممنوع شده است، ما با وخيم‏تر كردن وضع نقدينه ايران توان دولت را براى تأمين هزينه‏هاى خارجى خود تضعيف مى‏كنيم افزون بر آن وضعيت مالى ايران نيز بدتر خواهد شد، زيرا بازپرداخت بدهى دولت ايران در سال 1996 طبق برنامه دو برابر عقب افتاده است.(6) «كانون» معاون ضداطلاعات «سيا» نيز در اين باره مى‏گويد: عليرغم تكذيب‏هاى علنى مقامات ارشد ايران، تحريم‏ها ضربات موقت اقتصادى و روانى به تهران زده است. اين تحريم‏ها، قيمت‏هاى داخلى تزلزل بازار مبادلات ارز را در تهران دامن زده است، رخدادهايى نيز شامل افزايش هزينه‏هاى مترتب بر يافتن خريداران تازه براى نفت ايران بر اثر تحريم‏ها در بخش نفت پديد آمده است، تهران در صدد برآمد تا به جاى صادرات غيرمستقيم از پايانه‏ها، در خارج از كشور به بازاريابى براى نفت خود بپردازد، نتيجه اين امر افزايش هزينه‏هاى حمل و نقل و ذخيره‏سازى بوده است. ايران فروش فورى نفت خود را به مشترى‏هاى اروپايى و آفريقاى جنوبى افزايش داد. تحريم‏ها موجب توقف پروژه‏هاى بزرگ عمرانى جديد يا ممانعت از امر تعمير و نگهدارى نخواهد شد. بلكه؛ حداكثر قيمت‏ها را بالا خواهد برد. حمايت قوى و پايدار ساير كشورها براى موفقيت تحريم ضرورى است، تأثير تحريم بر اقتصاد ايران در حداقل خواهد بود، مگر آنكه بسيارى از كشورها به اين تحريم بپيوندند و يا از ارائه وام‏هاى قابل ملاحظه خوددارى كنند، اما تا اين تاريخ حمايت بين‏المللى اندك بوده است و تنها چند كشور مانند؛ اسرائيل، السالوادر، ساحل عاج از اين تحريم حمايت مى‏كنند. اما مراودات اقتصادى اين كشورها با تهران محدود است.(7) «كنت تيمرمن» در گزارشى كه در 24 فوريه 1996 در واشنگتن تايمز منتشر كرده، مى‏گويد:



شركت‏هاى نفتى آمريكا روزانه به طور متوسط 000/613 بشكه نفت در سال 1994 از ايران دريافت كرده‏اند، اكثر نفت‏هاى خريدارى شده توسط اين شركت‏ها، براساس قراردادهاى درازمدت و با قيمت ثابت صورت گرفته است. از دست دادن اين معاملات، ايران را با زيان قابل توجهى مواجه كرده است. يكى ديگر از ضرباتى كه به ايران وارد آمده است به تعويق افتادن غيرمنتظره قرارداد ذخيره 45 ميليون بشكه نفت ايران، توسط آفريقاى جنوبى در مسير عرضه به بازارهاى جهانى مى‏باشد. تصميمى كه مقامات آمريكايى نقش مهمى در آن داشته‏اند.(8)



به نظر فريدون فشاركى ـ يكى از تحليلگران مؤسسه شرق و غرب ـ در «هرنولولو» از زمان شروع اين تحريم در ژوئن 1995 ، احتمالاً فروش نفت ايران، روزانه صد هزار بشكه تقليل يافته و با بودجه تعيين شده دولت ايران كه بر اساس فروش بشكه‏اى 5/15 دلار محاسبه شده است، خسارات وارده به ايران بيش از 335 ميليون دلار مى‏باشد، طبق ارقام ارائه شده از جانب شركت ملى نفت ايران، ميانگين صادرات نفت اين كشور در سال 1994 ، روزانه 57/2 ميليون بشكه بود و در سال 1995 ، پس از اينكه تأثير كامل تحريم مزبور آغاز گرديد، ميانگين فروش نفت ايران به 506/2 هزار بشكه در روز تقليل يافت كه زيان وارده 362 ميليون دلار خواهد بود.(9)



بى‏اثر بودن تحريم اقتصادى:


در مقابل طرفداران مهار ايران، عده‏اى اعتقاد دارند كه تحريم اقتصادى ايران كارساز نبوده است. لارى گلدشتاين از بنياد تحقيق در صنعت نفت ـ واقع در نيويورك كه از مخالفين تحريم است ـ مى‏گويد: تحريم نفتى ايران هزينه به فروش رساندن نفت را براى ايران افزايش داده است. او مى‏گويد: آنها اكنون مجبورند براى تانكرهايى كه نفت را در آنها انبار كرده‏اند، اجاره پرداخت كنند و قيمت نسبى نيز بشكه‏اى 10 تا 20 سنت ارزان گشته است اما در نهايت نفت ايران به فروش مى‏رسد.(10) جهانگير آموزگار معتفقد است كه هنوز تحريم آمريكا به طور محسوسى مشكلات ايران را بدتر نكرده است، آثار تحريم آنها به قدر كافى نتوانست تغييرات قابل توجهى در رفتار ايران ايجاد كند. اثرات روانى تحريم اين است كه نشانه‏هاى كينه‏ورزى و مبارزه‏طلبى نسبت به آمريكا را افزايش داده است، بنابراين بدون يك توافق در ميان متحدين آمريكا و جلب نظر روسيه و چين براى عدم كمك به ايران، تماميت ارضى ايران، كه پايان دادن به جمهورى اسلامى ايران است، به مخاطره نخواهد افتاد.(11) شايد يك ارزيابى مقايسه‏اى از شرايط كنونى ايران شاخص‏هايى قطعى را بيان نكند، ولى اقتصاد ايران كه تحت تحريم‏هاى آمريكاست به مراتب توانمندتر از بسيارى از كشورهاى در حال توسعه‏اى است كه از آمريكا كمك‏هاى اقتصادى دريافت مى‏كنند.(12) در ارتباط با بى‏اثر بودن تحريم‏هاى آمريكا عليه ايران، نظرات بسيار زيادى ارائه شده است كه از ذكر آنها خوددارى مى‏گردد. اما در يك جمع‏بندى كلى، با عنايت به نكات زير مى‏توان گفت: تحريم اقتصادى آمريكا عليه ايران، آن گونه كه طراحان استراتژى مهار دوجانبه دنبال آن بودند، بر اقتصاد ايران كارساز نبوده است.



1ـ افزايش درآمد ارزى


بر اساس ترازنامه بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران مربوط به سال 1375، درآمد ارزى جمهورى اسلامى ايران نسبت به سال‏هاى گذشته بيشتر بوده است. به جدول زير توجه كنيد: (5)







«درآمد ارزى حاصل از صدور نفت و گاز در سال 1375 ، حدود 2/19 ميليارد دلار بوده است.»(13) اين امر حكايت از آن دارد كه ايالات متحده نتوانست بازارهاى نفت جهانى را بر روى نفت ايران مسدود كند. جهانگير آموزگار در اين زمينه مى‏گويد: در هر جا كه انتظار مى‏رفت تحريم، ضربه‏اى كارساز بزند، با تعجب مى‏بينيم كه اثرات آن كمتر نمايان شده است. توليد روزانه نفت خام در سال‏هاى 1997 ـ 1996 از سالهاى 1994 ـ 1993 بيشتر است. دريافتى‏هاى خالص ارزى ايران از محل فروش نفت قوس صعودى داشته است، سرمايه‏گذاريهاى داخلى نيز به عنوان بخشى از توليد ناخالص ملى افزايش نشان مى‏دهد، كسر بودجه و بدهيهاى خارجى و افت بازرگانى كاهش داشته است كه از پيامدهاى افزايش قيمت نفت و ارزش دلار پس از اعمال تحريمهاست.(14) اين افزايش درآمد ارزى در حالى صورت گرفت كه ايران در وضعيت كامل تحريم اقتصادى از جانب آمريكا قرار داشت. سالهاى گذشته (94 ـ 1993) درآمد ارزى ايران وضعيت مطلوبى داشت. چونكه ايران در ميان مهار آمريكا توانست نفت خود را به مشتريانش بفروشد. حتى شركت‏هاى آمريكايى نيز خريدار نفت ايران بودند؛ به‏طورى كه 33% از مجموع 6/3 ميليون بشكه نفت در روز را، از ايران خريدارى مى‏كردند و روزانه، (بزعم دولتمردان آمريكايى) 5/2 ميليون دلار درآمد ارزى ناشى از فروش نفت ايران عايد اين كشور مى‏شد.(15) ايران از زمان كاهش قابل ملاحظه واردات در سال 1994 مازاد ارزى قابل توجهى در موازنه پرداخت‏هاى خود به دست آورده است. طى 2 سال يعنى در مارس 1996 ، ميانگين مازاد تجارى كشور، سالانه به حدود 6 ميليارد دلار بالغ گرديده و ميانگين مازاد كنونى حساب‏ها بيش از 4 ميليارد دلار است. در پايان سال جارى ايرانى (20 مارس 1997) مازاد تجارى ايران ظاهرا به 5/6 ميليارد دلار مى‏رسد و موازنه حساب‏ها 4 ميليارد دلار بستانكار نشان داد. بانك مركزى با پشتوانه چنين مازادى توانسته است جريان بازپرداخت بدهى‏ها را ـ كه تقريبا به 5 ميليارد دلار در سال بالغ مى‏شود ـ بدون هيچ‏گونه دشوارى سامان دهد. در عين حال ميزان ذخاير استراتژيك ارزى كشور به 9 ـ 8 ميليارد دلار افزايش يافته كه در صورت سقوط قيمت نفت در بازارهاى بين‏المللى پوششى كافى براى هزينه‏هاى اضطرارى خواهد بود. در صورت وقوع چنين رويدادى، به دليل بازار پررونقى كه از اوايل 1996 براى نفت ايجاد شد، درآمد اضافه نفت نه فقط ذخاير ارزى كشور را افزايش مى‏دهد بلكه؛ امر كاهش واردات را با هراسى كمتر از آنچه گمان مى‏رفت ميسر سازد. در سال 95 ـ 1994 نرخ رشد اقتصادى، به جاى افت، با يك افزايش ملايم همراه بود و در سال 1996 ـ 1995 نيز به 5/3 درصد رسيد (طبق آمار رسمى) بانك مركزى و صندوق بين‏الملل پول يك رشد 4 درصدى براى امسال (1997) پيش‏بينى مى‏كند.(16) در سال 1996 (1375) از نظر فشار اقتصادى، عامل جديدى در ايران احساس نشد. و برعكس به علت افزايش قيمت نفت وضع ارزى دولت بهبود يافته است.



براساس اعلام مدير كل بين‏المللى وزارت نفت، ايران در شش ماهه اول اين سال توانسته است بيش از 9 ميليارد و 310 ميليون دلار از فروش نفت خام و فراورده‏هاى نفتى، درآمد ارزى كسب كند كه 1 ميليارد و 200 ميليون دلار بيش از پيش‏بينى بودجه بوده است.(17) به واسطه بهبود در تراز پرداخت‏هاى كشور (افزايش درآمد و تنزل واردات كشور، به حدود 12 تا 13 ميليارد دلار) ذخاير ارزى كشور از مرز 10 ميليارد دلار تجاوز نمود. و بدهى‏هاى خارجى نيز به موقع پرداخت گرديده است.(18) به نظر نمى‏رسد كه لايحه تحريم آمريكاتوانسته باشد بر عملكرد اقتصاد كلان ايران تأثير گذاشته باشد ولى مى‏توان فرض كرد تأثير آن بر مسئولان، اين بوده كه با احتياط بيشترى عمل كنند. براى مثال؛ بلافاصله براى افزايش قيمت نفت مانع جديد ايجاد نكنند در مورد پرداخت بدهى‏هاى خارجى و به طور كلى روابط مالى خارجى با احتياط عمل نمايند زيرا؛ هر گونه خطا كردن در اين زمينه‏ها مى‏تواند هزينه‏هاى قابل توجه اقتصادى و سياسى به سيستم تحميل كند ايران به رغم تحريم بين‏المللى كه به وسيله يك قدرت اقتصادى مهم در جريان است با سرعت قابل توجهى اعتبار مالى بين‏المللى خود را بازمى‏يابد، چنانكه؛ امروزه در گزارش‏هاى تحليلى راجع به خطر سرمايه‏گذارى در ايران، رديف ايران نسبت به سال گذشته (1375) بهبود يافته است.(19) همان‏گونه كه در فصل اول بيان شد، نفت بيشترين درآمد ارزى را به خود اختصاص داده است و تلاش آمريكا بر اين بود كه اين شريان حياتى را قطع كند تا به ايران ضربه كارى وارد سازد، اما به دنبال تحريم خريد نفت؛ ايران به فكر جايگزين كردن شركت‏هاى آمريكايى افتاد و توانست خلأ ناشى از عدم خريد نفت از جانب آمريكا را جبران كند بدان سان كه فروش نفت در سال 1996 نسبت به سال 1995 افزايش داشته و پيش‏بينى شده است كه در سال 7 ـ 1996 بيشتر شود، كه اين امر مى‏تواند كل شاخص‏هاى اقتصادى ايران را تحت تأثير قرار دهد.



2ـ افزايش سرمايه‏گذارى شركت‏هاى خارجى در ايران:


يكى ديگر از شاخص‏هايى كه نشان مى‏دهد اقدامات آمريكا براى مهار ايران بى‏تأثير بوده است، سرمايه گذارى شركت خارجى براى توسعه ميدان‏هاى نفتى و گازى ايران مى‏باشد. بر اساس قانون «داماتو» هر شركت خارجى كه بيش از چهل ميليون دلار در ايران سرمايه‏گذارى كند، مشمول مجازات خواهد گرديد. اما برخلاف اين تصميم آمريكا،ايران تاكنون چندين طرح مهم در زمينه انرژى با كشورهاى منطقه منعقد نموده است كه از آن جمله مى‏توان به طرح خط لوله گاز تركيه، نفت قزاقستان، پالايشگاه پاكستان، مشاركت شركت پتروناس مالزى در پروژه جزيره سيرى با مشاركت توتال فرانسه و شركت گاز پروم روسيه، و بهره‏بردارى از منابع نفت و گاز درياى خزر بين ايران و روسيه و تركمنستان اشاره نمود.(20) در فصل مربوط به اقدامات و مواضع جمهورى اسلامى ايران در قبال تحريم آمريكا، پيرامون قراردادهايى كه قبلاً ذكر گرديد، بحث شد. آمريكا كه سعى مى‏كرد نهضتى جهانى عليه ايران به راه اندازد، پس از بى‏اعتنايى قدرت‏هاى بزرگ اقتصادى جهان در پيوستن به تحريم تجارى يك طرفه كاخ سفيد عليه ايران، روز يكشنبه پنجم خرداد 76 اعلام كرد كه با اجراى بزرگترين خط انتقال گاز تركمنستان، از طريق ايران به اروپا مخالفتى ندارد. شركت‏هاى نفتى آمريكا در آسياى مركزى و قفقاز پيش از اين، طرح كاخ سفيد براى تحريم تجارى ايران را شكست خورده توصيف كرده و از رهبران آمريكا خواسته بودند تا براى جبران شكست خود تحريم تجارى را لغو كند.(21) بنابراين لايحه تحريم داماتو نيز، نتوانسته است سرمايه‏گذارى را در صنعت نفت ايران متوقف كند؛ چرا كه قبل از تصويب لايحه، پيشنهاد جدى مطرح نبوده ولى با فشارى كه اين لايحه ايجاد كرد، دولت ايران را به سمت يك سلسله توافقات نفتى ديگر راغب نمود كه در نتيجه اين توافقات و در صورتى كه به مرحله اجرا درآيند، صنعت نفت و گاز ايران، كمى از حالت ارتباط خارج از منطقه خود بيرون آمده و ارتباط منطقه‏اى افزايش يافته و زمينه كار گسترده‏تر مى‏شود و اين موضوع در افزايش انتخاب‏هاى ايران تأثيرى بسزا دارد.(22)



3ـ به بار نشستن پروژه‏هاى بزرگ زيربنايى:


از نظر داخلى، به رشد اقتصادى ـ كه برنامه دولت آقاى هاشمى رفسنجانى از ابتداى رياست جمهورى ايشان بود ـ تأكيد بيشترى مى‏شد و بسيارى از ميوه‏هاى اين سازندگى درست در همين زمان به بار نشست. در نتيجه به طور غيرمستقيم سياستى كه مى‏خواست از نظر اقتصادى ايران را تضعيف كند،(23) بى‏نتيجه بود. به عنوان نمونه، مى‏توان به پروژه‏هايى نظير پالايشگاه بزرگ بندرعباس، سد كارون، راه‏آهن سرخس ـ تجن ـ مشهد اجاره نمود. كه اينها نشان دهنده آن است كه تحريم اقتصادى آمريكا نتوانست، خللى در روند بازسازى و سازندگى ايران ايجاد كند. افتتاح راه‏آهن بين سرخس ايران و عشق‏آباد تركمنستان در ماه مه 1996 ، كه در مراسم آن نمايندگان و سران بيش از 40 كشور جهان شركت داشتند، از سوى ايران موفقيتى در قبال تحريم‏هاى آمريكا توصيف شد و همچنين رهبران ايران حضور 1500 شركت از 54 كشور جهان در نمايشگاه بين‏المللى 1996 را، شكستى براى آمريكا و تحريم‏هاى اين كشور ناميدند.(24)



ج ـ تأثير سياسى


سياست ايالات متحده در قبال ايران، با هدف انزواى سياسى در سطح بين‏المللى منطقه‏اى و داخلى نيز بى‏تأثير بوده است. چرا كه اين كشور نتوانست نظر متحدان خود را براى منزوى كردن ايران جلب كند. گراهام ـ اى ـ فولر ـ تحليلگر ارشد سياسى و معاون پيشين شوراى ملى اطلاعات در سازمان جاسوسى آمريكا ـ و يان.او.لسر ـ عضو اسبق برنامه‏ريزى سياست‏گذارى در وزارت خارجه آمريكا ـ كه جزئى مخالفين سياست مهار بوده‏اند ـ با نگارش مقاله‏اى در نشريه «فارين افرز» تحت عنوان «افسانه‏هاى خليج فارس» اعتقاد دارند؛ سياست مهار دوجانبه به پايان راه خود كه يك بن‏بست است، رسيد. اكثريت متحدان واشنگتن معتقد بودند، كه آمريكا از ايران يك غول ساخته است و با همين استدلال به جهت شناخت آمريكا از ايران به عنوان تهديدى اصلى براى امنيت بين‏المللى متحدان آم ريكا، روابط نزديك اقتصادى خود را با ايران متزلزل نكردند. آمريكا در منزوى ساختن ايران به طور علنى و قانونى، همه توان و كارتهاى برنده خود را به كار گرفته است.(25) آنها همچنين معتقد هستند كه با سياست‏هاى مهار، حتى مى‏توانند دشمنان سنتى يكديگر را به دليل بيم از رويارويى با آمريكا به سوى يك اتحاد تاكتيكى سوق دهد.(26) از نظر گراهام فولر، اهميت موقعيت كنونى ايران در جهان، بيشتر از جهت گسترش نفوذ معنوى جمهورى اسلامى در ساير كشورهاى مسلمان و توانايى آن در ايجاد بى‏ثباتى، در كشورهايى چون مصر و الجزاير است. فولر با تأكيد بر همين نكته، عنوان مقاله خود را جاذبه ايران گذاشته و معتقد است كه آمريكا با تلاش براى منزوى كردن ايران از نظر سياسى و اقتصادى از اين جاذبه نخواهد كاست.(27)



ريچاردمورفى، برژينسكى و اسكوكرافت (مقامهاى سياسى و امنيتى آمريكا) بر اين باورند كه سياست يك جانبه تحريم ايران كارساز نبوده و تلاش براى وادار ساختن ديگر دولت‏ها به پيروى از سياست‏هاى آمريكا اشتباه بوده است. قلدرى فرامرزى سبب بروز شكاف غيرضرورى ميان آمريكا و متحدان اصلى آن شده است و نظم و تجارت آزاد بين‏المللى را كه آمريكا مشوق آن بوده، به مخاطره انداخته است و يكى از جنبه‏هاى منفى سياست كنونى آمريكا زيانى است كه از دسترسى بيشتر آمريكا به منابع انرژى در آسياى مركزى، متوجه منافع آمريكا مى‏شود.(28) آمريكا در اين سياست خيلى ناشيانه عمل كرد، چرا كه، به جاى اينكه ايران منزوى شود، خود را منزوى كرده است. به عقيده اعضاى شوراى روابط خارجى آمريكا، ائتلافى كه در جنگ خليج فارس «صدام» را شكست داده بود، در حال گسستن است. تشديد تحريم‏ها در مورد ايران گرچه صدماتى به اقتصاد ايران زده بود، اما دستاورد عمده‏اى نداشت و آمريكا را نخست به انزوا كشاند و ادامه آمادگى و توانايى برخى از اعضاى شوراى همكارى خليج فارس و ديگران، در كمك به اجراى اين سياست‏ها محل ترديد است.(29) اين سياست پيش از آنكه يك استراتژى باشد، يك شعار است و براى مدت زيادى دوام نخواهد يافت و همچنين بر تلاش براى انزواى هر دو كشور قدرتمند خليج فارس يعنى؛ ايران و عراق استوار مى‏باشد كه فاقد كارايى استراتژيك بوده و از نظر مالى و ديپلماتيك نيز با هزينه‏هاى سنگين همراه است.(30) سياست مهار دوجانبه به عنوان محور استراتژى آمريكا در قبال ايران و عراق، ازهم پاشيده است. متحدان آمريكا در غرب و اروپا، از اين سياست حمايتى مؤثر نكرده‏اند و اختلافات داخلى در درون شوراى همكارى خليج فارس روبه افزايش است، آثار بالقوه بى‏ثباتى در عربستان سعودى در سطحى گسترده مشاهده مى‏شود و تزلزل در روند صلح و سازش در خاورميانه فشار جديد بر رژيم‏هاى خليج فارس وارد مى‏آورد.(31)



با وجود اعمال فشارهايى از سوى ايالات متحده عليه ايران و عراق، هنوز خطر ايران و عراق به عنوان دو دولت سركش از بين نرفته است و در حقيقت، استراتژى مهار دوجانبه به‏شكل فزاينده‏اى مشخص كرده كه ايالات متحده؛ به عنوان يك دولت حامى نظامى دولت‏هاى خليج فارس به ويژه عربستان سعودى است. اين نقش انتقادهاى داخلى و خارجى از رژيم‏هاى خليج فارس را بيشتر كرده است. مهار دوگانه، افزايش هزينه، كاهش ظرفيت توليدات نفت، تقويت نيروهاى راديكال و نيز افزايش انگيزه تلاش نظامى‏گرى، به ويژه بين ايران، عراق و چين را افزايش داده است.(32) ايران هنوز با كشورهاى اتحاديه اروپا، روابط تجارى بازرگانى دارد با اين وجود درباره سلمان رشدى و قضاياى ديگر حقوق بشر، اختلاف تحت‏اللفظى دارند.(33) عدم هماهنگى بين متحدين آمريكا كه مارتين ايندايك ـ طراح استراتژى مهار ـ آن را عدم توازن ساختارى بين روش‏هاى مقابله با ايران و عراق مى‏نامد، سبب شده است كه وى صراحتا اعتراف كند كه جامعه بين‏الملل در مقابله با عراق، با موفقيت‏هايى روبه‏رو شد، اما در مواجهه با ايران، ناكام بوده است.(34) برژينسكى ضمن تأكيد بر بى‏اثر بودن سياست آمريكا در قبال ايران و نيز پافشارى بر اينكه آمريكا نبايد ايران را در انزوا قرار دهد، مى‏گويد: اگر در دو دهه آينده، نه تنها خواهان ثبات در منطقه خليج فارس بلكه دستيابى به آسياى مركزى و كشورهاى شمالى‏تر منطقه با ذخاير عظيم نفتى آنها هستيم، نيازمند آنيم كه با ايران روابط استراتژيك داشته باشيم.(35) از سياست مهار كنونى ما، چيزى جز اين باقى نمانده است كه حكومت ايران را يك حكومت سرخ بشماريم و از آن دورى جوييم، ولى اين سياست در درازمدت پايدار نخواهد ماند.(36) با توجه به مطالب فوق و عنايت به نكات زير مى‏توان نتيجه گرفت كه سياست مهار آمريكا در قبال ايران، از بعد خارجى ناكام بوده است.



1ـ عدم همراهى متحدين آمريكا، به ويژه اتحاديه اروپا و كشورهاى صنعتى با اين كشور، مانع از تحريم همه جانبه ايران گرديد، چرا كه اهميت ايران به عنوان يك كشور مهم و استراتژيك در منطقه و ضرورت حضور آن در صحنه مبادلات منطقه‏اى و جهانى، يكى از عوامل عدم همراهى كشورها با سياست‏هاى ضد ايرانى آمريكا مى‏باشد. حقيقت اين است كه ايالات متحده در موقعيتى نيست كه بتواند كشورهاى متحد خود را در برخورد با ايران متقاعد سازد و از سوى ديگر، مشكل ايران با آمريكا به گونه‏اى نيست كه تأثير آن صلح و ثبات بين‏المللى را خدشه‏دار كند و استراتژى مهار دوجانبه از بعد خارجى هيچ‏گونه تأثير جدى و اساسى را متوجه نظام جمهورى اسلامى ايران نكرده است و صرفا تأثيرات كوتاه مدت و مقطعى را به دنبال داشته است. پس تا زمانى كه ساير كشورها از همراهى با آمريكا خوددارى نمايند و ايران نيز به طرح‏هاى زيربنايى و بهبود روابط با اروپا و كشورهاى منطقه مبادرت ورزد، دكترين مهار ايران و طرح داماتو محكوم به شكست است. تأكيد وزارت امور خارجه آمريكا بر اين موضوع است كه تعدادى از دولت‏هاى ارزيابى، اقدامات سخت‏گيرانه‏اى را عليه ايران اعمال كنند. در اين صورت احتمالاً اين امكان براى ما وجود خواهد داشت كه تحريم‏هاى اعمال شده عليه شركت‏هاى اين كشورها را كنار بگذاريم كه اين عاملى اساسى در جهت درگيرى اروپا و آمريكا و نيز عقب‏نشينى آشكار آمريكا مى‏باشد.(37) از اين منظر مى‏توان روابط بسيار خوب ايران با روسيه، ژاپن، چين و نيز روابط توأم با فراز و نشيب كشورهاى اتحاديه اروپا را مورد توجه قرار داد، كه ايران در سطح عالى با اين كشورها روابط حسنه دارد.



2ـ از نظر سياسى ايران بيش از گذشته فعال بوده و نقش ويژه‏اى را در آفريقا و افغانستان ايفا نمود كه به خوبى نشان دهنده اهميت ايران در عرصه بين‏المللى و منطقه‏اى و روابط گسترده اين كشور بود؛ نه نشانه انزواى ايران. همچنين ايران توانست نقش مهمى را در حل منازعات منطقه‏اى نظير؛ قره‏باغ و تاجيكستان ايفا كند. ريچارد مورفى با تأكيد به نقش ارزنده ايران در حل مسائل منطقه‏اى مى‏گويد: «در اين سياست آمريكا يعنى سياست مهار، نقش پيچيده و غالبا مثبت ايران در آسياى مركزى و خاورميانه ناديده گرفته شده است. ايرانى‏ها با ميانجيگرى در تاجيكستان، به توافق صلح ميان طرفين درگير در جنگ داخلى اين كشور كمك كردند. ايران در جنگ خليج فارس با اشغال كويت مخالفت ورزيد و از تحريم‏هاى شوراى امنيت سازمان ملل برضد عراق پشتيبانى كرد.»(38) از رژيمى كه آمريكا آن را «ياغى» اعلام كرده است، بارها دعوت شده در مناقشات بين‏المللى ميانجيگرى كند. دعوت از ايران براى ميانجيگرى و حل و فصل مناقشات آذربايجان و ارمنستان، سودان، اوگاندا و چندين كشور ديگر، از چشم جهانيان پوشيده نماند. ايران همچنين نقش فعالى در ميانجيگرى ميان طرفين درگير در جنگ داخلى عراق و بوسنى و ديگر نقاط جهان داشته است. به رغم مخالفتهاى واشنگتن، نمايندگان ايران به رياست كميته‏هاى مختلف سازمان ملل و ارگان‏هاى وابسته به آن برگزيده شدند. در دسامبر سال 1996 ، دادگاه بين‏المللى لاهه با 14 رأى موافق در مقابل دو رأى به حقانيت ايران در مورد انهدام يك سكوى نفتى ايران در خليج فارس، در سال 1987 به وسيله نيروهاى آمريكايى مستقر در منطقه رأى داد. قدرت تهران امروز در مورد توانايى اقتصادش براى بررسى عضويت در سازمان تجارت جهانى، از احساسى آكنده از اعتماد به نفس برخوردار است.(39)



3ـ موفقيت ايران در كند كردن روند سازش بين اعراب و اسرائيل نشان ديگرى از بى‏اثر بودن سياست آمريكا، براى منزوى كردن ايران در سطح بين‏المللى است. ايران همواره با روند صلح با اسرائيل مخالفت كرده و از آن، به عنوان صلحى ظالمانه نام مى‏برد. پافشارى ايران براى توقف روند صلح و به دنبال آن اقدام رژيم صهيونيستى براى توسعه شهرك‏هاى يهودى نشين، تصميم اين رژيم براى تغيير پايتخت اين كشور از تل‏آويو به بيت‏المقدس خشم اعراب را برانگيخت و سرانجام كشورهاى عضو كنفرانس اسلامى و اتحاديه عرب را به واكنش واداشت، به گونه‏اى كه بيشتر كشورهاى عربى، دفتر نمايندگى خود در اسرائيل را تعطيل كردند. در ادامه همسويى كشورهاى عربى با مواضع برحق ايران بود كه اكثر كشورهاى عربى، گردهمايى كشورها در دوحه قطر با عنوان «توسعه همكارى‏هاى رژيم اسرائيل و آفريقا» را تحريم كردند كه اين خودگامى براى به كرسى نشاندن رأى جمهورى اسلامى ايران در عرصه منطقه محسوب مى‏گردد.



4ـ برگزارى هشتمين كنفرانس سران كشورهاى اسلامى در 1997 در تهران، علامت ديگرى برشكست ايالات متحده در به انزوا كشاندن جمهورى اسلامى ايران است. در اين كنفرانس كه از تاريخ 18 تا 20 آذر 1376 در تهران برگزار شد، سران و مقامات بيش از پنجاه كشور اسلامى شركت كردند. اين در حالى بود كه از زمان شكل‏گيرى تصميم برگزارى كنفرانس در تهران، آمريكا تلاش مى‏كرد كه با ناامن جلوه دادن اوضاع داخلى ايران، كشورهاى اسلامى را از برگزارى اين كنفرانس در تهران منصرف كند، ثانيا؛ اين كشورها را لااقل در حد سران، از شركت در اين كنفرانس باز دارد. چنان كه به گفته كارشناسان ارشد سياسى و امور بين‏المللى، تعدادى از مقامات كشورهاى اسلامى، از ايران خواسته بودند كه بيهوده براى برگزارى كنفرانس تلاش نكنند، چرا كه آمريكا مخالف برگزارى كنفرانس در تهران است. گذشته از موضع‏گيرى‏ها و صدور قطعنامه در اين كنفرانس، حضور 29 نفر از سران كشورهاى اسلامى در اين كنفرانس بسيار حايز اهميت است. كه نشان دهنده موقعيت جمهورى اسلامى ايران در ميان تهاجم گسترده سياسى ايالات متحده به اين كشور، و عدم توجه كشورهاى اسلامى به خواسته‏هاى نامشروع آمريكاست. اين در حالى بود كه در اجلاس هفتم كه در مراكش برگزار شده بود، سران بيست و پنج كشور در آن حضور داشتند.



تأثير سياست مهار دو جانبه بر اوضاع داخلى ايران


يكى از اهدافى را كه آمريكا در ارتباط با ايران دنبال مى‏كرد اين بود كه با تحريم اقتصادى و بين‏المللى بر ايران و در تنگنا قرار دادن اين كشور از لحاظ اقتصادى، زمينه را براى نارضايتى عمومى در ايران فراهم كند تا علاوه بر فشارهاى خارجى؛ در داخل نيز فشارهاى مردمى را عليه نظام جمهورى اسلامى ايران اعمال كند تا بتواند رفتار جمهورى اسلامى را در سطح مسائل مورد علاقه آنها، تغيير دهد، اما در اين زمينه هم ناكام بوده است. زيرا در صورت موفقيت سياست تحريم به واسطه فشارهاى بين‏المللى و اقتصادى، بايد نارضايتى عمومى در ايران افزايش پيدا مى‏كرد و فشار از اين طريق بر دولت بيشتر مى‏شد، ولى فشارهاى اقتصادى و بين‏المللى به جهت اين سياست افزايش پيدا نكرد تا موجب نارضايتى گردد.



اصولاً به نظر مى‏رسد كه مردم ايران ارتباط چندانى بين اين سياست و احيانا كمبود و نارسايى‏هاى موجود در كشور برقرار نمى‏كنند و موضوع آمريكا و ارتباط با آمريكا هر روز بيشتر در مسائل سياسى و اقتصادى ايران فرعى مى‏گردد. افكار عمومى، نسبت به مسائل امنيتى در مقايسه با مسائل سياسى و اقتصادى چون؛ تورم و مشاركت سياسى و وضعيت مطبوعات حساسيت كمترى دارد.(40) «هنرى كسينجر» در سمينارى در سانفرانسيسكو گفت: آمريكا در متزلزل كردن اوضاع داخلى ايران ناتوان است، مگر اينكه كلينتون بخواهد منطقه را بار ديگر اما به شكل فاجعه‏آميزى بحرانى كند. ماهيت نظام حاكم بر ايران پيچيده‏تر از آن است كه تهيه كنندگان گزارش‏هاى سنتى و كلاسيك ترسيم مى‏كنند. آمريكا بايد نهايت زور خود را بزند تا بتواند متحدينش را نسبت به تحريم اقتصادى ايران متقاعد سازد.(41)



«هوشنگ امير احمدى» پژوهشگر دانشگاه رادگرز آمريكا نيز اعتقاد دارد كه: «بعيد است كه جمهورى اسلامى ايران زير فشار تسليم شود، بلكه برعكس به عقيده من اين تدابير آمريكا سبب خواهد شد كه نيروهاى ضد آمريكايى و تندروها در داخل ايران، تقويت شوند و اين سناريويى است كه به اهداف آمريكا كمك نمى‏كند.»(42) ايالات متحده از بدو پيروزى انقلاب اسلامى، همواره در صدد بود تا با توسل به انواع ترفندها، اوضاع داخلى ايران را متشنج كند و از آن سود ببرد. ايجاد جنگ داخلى در كردستان، آذربايجان، گنبد، كودتاى نوژه و در نهايت جنگ تحميلى، از اين حربه‏ها بود. اما نتوانست به هدف خود دست يابد، چرا كه مردم در صحنه بودند و انقلاب اسلامى را از آن خود مى‏دانستند. در دوران پس از جنگ نيز، مردم دو برنامه پنج ساله توسعه اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى را تحمل كردند. گر چه اين برنامه‏ها به دليل سوء مديريت و عدم پاسخگويى ساختار اقتصادى ايران با برنامه توسعه، مشكلاتى را بر قشر عظيمى از مردم ايران وارد كرد، اما مردم همه اين مشكلات را تحمل كردند و همچنان حمايت خود را از انقلاب اسلامى اعلام نمودند كه اوج اين حمايت‏ها، حضور بيش از 29 ميليون نفر از مردم ايران در انتخابات رياست جمهورى در دوم خرداد 1376 (ماه مه 1997) بود. پس از اين انتخابات، ريچارد مورفى در مقاله‏اى در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «انتخابات اخير ايران نشان داد كه ما در مورد سياست داخلى ايران چقدر بى‏اطلاع بوده‏ايم. بر هيچ كس پوشيده نيست كه وقتى خاتمى توانست در انتخابات دوم خرداد، 69 درصد از آراى مردم را از آن خود كند، واشنگتن غافلگير شد. چنانچه پيروزى خاتمى را نتيجه سياست مهار آمريكا بدانيم و نتيجه‏گيرى كنيم كه تنها عمل لازم، به منظور يارى رساندن به خاتمى براى پيشرفتى سازنده‏تر، ادامه اين فشار است سخت در جهل و اشتباه هستيم».(43)



دـ تأثير نظامى


تحريم نظامى ايران از جانب آمريكا، در واقع زودتر از تحريم اقتصادى شروع شده بود، چرا كه؛ پس از پيروزى انقلاب اسلامى، ايالات متحده ميلياردها دلار از تسليحات نظامى خريدارى شده توسط ايران را در آن كشور، بايكوت كرد كه نقطه شروعى براى تحريم نظامى ايران محسوب مى‏شد. و ممنوعيت سلاح، به ويژه سلاح‏هاى پيشرفته به ايران همچنان ادامه دارد. اما هيچ‏گونه تأثيرى بر بنيه دفاعى ايران نگذاشت.



«هرالد تريبون» در 11 نوامبر 1992 نوشت: «شركت‏هاى اروپايى، آسيايى و آمريكايى، با مشاهده كوشش‏هاى زياد ايران براى تجهيز انقلاب اسلامى به علوم جديد و شكوفايى اقتصادى، تازه‏ترين تكنولوژى‏هاى روز را به سوى اين كشور سرازير كرده‏اند. از تكنولوژى‏هايى كه در اختيار ايران قرار گرفته است، مى‏توان از تجهيزات آزمايش رادار، تجهيزات دريايى و هوايى، دستگاه تجزيه و تحليل منطق، الياف‏هاى نورى، كليدهاى ديجيتال، كامپيوترهاى سريع و موتورهاى جت يادكرد. گرچه اين تكنولوژى‏ها را براى استفاده غيرنظامى چون فرودگاههاى جديد و شبكه‏هاى تلفن سفارش داده‏اند، اما مقامات غربى معتقدند كه اين تكنولوژى‏ها را به راحتى مى‏توان به منظور نظامى هم به كار برد.»(44) آقاى آموزگار در مقاله‏اى كه به ارزيابى تحريم آمريكا عليه ايران پرداخت، معتقد است كه ايران از نظر نظامى نسبت به سال 1989 ، نيرومندتر است و از بسيارى از متحدان آمريكا در منطقه، كمتر آسيب‏پذير مى‏باشد.(45) با وجود تحريم تسليحاتى آمريكا عليه ايران، هنوز در مورد توانايى‏هاى نظامى اين كشور در محافل سياسى نظامى آمريكا نگرانى وجود دارد. گرى سيك ـ عضو اسبق شوراى امنيت ملى آمريكا ـ مى‏گويد: در بين افرادى كه در زمينه منع تكثير سلاح‏هاى اتمى كار مى‏كنند، اين نظر متداول است كه اگر كشورى مشكوك به داشتن يك برنامه اتمى باشد، پس حتما يك برنامه اتمى دارد. اين داورى براساس تجربه است كه تقريبا هر كشورى، مشكوك به داشتن برنامه اتمى بوده، بعدها حتما چنين برنامه‏اى داشته است. عراق، پاكستان و آفريقاى جنوبى و هر كشور ديگرى، چنين برنامه‏اى را تكذيب كرده است و آنها گفته‏اند: ما كارى نمى‏كنيم و آنچه انجام مى‏دهيم، صلح‏آميز است. در مورد ايران؛ ايراد گرفتن از برنامه اتمى آن دشوار نيست زيرا؛ ايران انواع ديگر و كارآمدترى از انرژى را در اختيار دارد و همچنين از بهترين كشورهايى است كه مى‏تواند اين تكنولوژى‏ها را به‏كار گيرد.(46)



«گراهام فولر» مى‏گويد: به طور قطع مى‏دانم كه ايران با جديت به دنبال كسب توان يا تسليحات هسته‏اى است و در اين راه از هيچ تلاشى فروگذار نخواهد كرد، پس ما بايد به شدت مراقب حركت‏هاى آن باشيم.(47)



«آنتونى كوردزمن» (6) در زمينه بى‏اثر بودن تحريم آمريكا عليه ايران مى‏گويد: ايرانى‏ها در اواسط دهه 80 ، برنامه ساخت توليد تسليحات شيميايى را به صورت گسترده آغاز كرده‏اند و هم‏اكنون نيز اين برنامه بى‏وقفه ادامه دارد و ما هر تحريمى هم كه اعمال كرده‏ايم، تنها تأثيرى محدود داشته است، به‏طور قطع ما سعى كرده‏ايم كارى كنيم تا آنها ديرتر به موشك دست يابند، ولى آنهااز كره شمالى موشك‏هاى مورد نياز را دريافت كرده‏اند، هم‏اكنون نيز قرار است تكنولوژى توليد موشك را از كره شمالى و چين دريافت دارند.(48) او همچنين مى‏گويد: ايران بتدريج مشغول ساخت شبكه دفاع هوايى است، چنانچه روسيه موشك‏هاى سام ـ 10 به آن كشور كه دو سال است براى دريافت آنها تلاش مى‏كند بفروشد، ما قادر نخواهيم بود براى خنثى كردن آنها اقدام كنيم ايران بطور قطع و يقين بنيه نظامى خود را از نظر تعداد تانك دو برابر خواهد كرد. اين كشور در حال تبديل شدن به يك خطر نظامى مسلم است كه در آن بزرگترين نيروى غيرمتعارف جهان يعنى؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به كار گرفته مى‏شود.(49)



آمريكا در راستاى تحريم نظامى ايران، در مورد انعقاد قرارداد ايران با روسيه در زمينه تكميل نيروگاه اتمى بوشهر ـ با اين تصور كه ايران از آن در زمينه ساخت سلاح‏هاى هسته‏اى استفاده خواهد كرد ـ تلاش‏هاى گسترده‏اى را آغاز كرد تا روسيه را وادار كند كه قرارداد يك ميليارد دلارى با ايران را لغو نمايد. اما در اين زمينه نيز موفقيتى كسب نكرد. بيل كلينتون براى لغو قرارداد روسيه با ايران در سال 1994 ، سفرى به مسكو داشت، اما او نتوانست همكارى هسته‏اى روسيه با ايران را متوقف سازد، بلكه آنچه كه بدان دست يافت تعهد يلتسين به فروش سيستم گريز از مركز بود كه آن نيز از ابتدا بين ايران و روسيه توافق نشده بود. به اين ترتيب كلينتون مانند كودكى كه با يك آب‏نبات خشنود مى‏شود، راضى به آمريكا بازگشت، به خيال آب‏نباتى كه با توجه به بى‏اعتنايى جامعه بين‏الملل به تحريم واشنگتن عليه ايران، شيرينى چندانى نداشت.(50) يكى از مقامات ارشد وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) اعلام كرد كه تلاش‏هاى نظامى اخير ايران، در واقع نشان دهنده اين موضوع است كه رهبرى ايران، به شدت و به‏طور جدى در پى يافتن جايگاهى برتر در منطقه آن هم با حداقل هزينه ممكن است. جالب اينكه، اين تلاش‏ها زمانى صورت مى‏گيرد كه ايران از لحاظ اقتصادى با برخى مشكلات جدى روبه‏رو شده است.(51)



ه ـ تأثير سياست آمريكا بر اهميت ژئوپليتيكى ايران


به رغم تلاش‏هاى آمريكا براى كم اهميت جلوه‏دادن موقعيت ژئوپليتيكى ايران، همچنان كشور ما به لحاظ جغرافياى سياسى براى كشورهاى منطقه حايز اهميت بسيار است و كشورهايى نظير؛ قزاقستان، تركمنستان، تركيه، ايران را امن‏ترين، راحت‏ترين و سريع‏ترين مسير انتقال نفت و گاز به ساير كشورها مى‏دانند. و عليرغم فشارهاى آمريكا نيز، قرارداد چندين ميليارد دلارى با ايران امضا كردند.



آمريكا معتقد است كه به رغم تمايل خود و موافقت اكثر كشورهاى منطقه و شركت‏هاى نفتى، با گذاشتن خطوط لوله نفت قفقاز از خاك ايران، به دليل عملى بودن و مقرون به صرفه بودن آن نبايد اجازه چنين اقدامى را داد؛ زيرا راه را براى نظارت انحصارى روسيه به اين خطوط باز مى‏كند.(52)



«جفرى كمپ» رئيس پيشين امور خاورميانه در شوراى امنيت ملى آمريكا، در مورد ويژگى‏هاى ژئوپليتيكى ايران نوشت: «ايران از چنان اهميتى برخوردار است كه آمريكا نه مى‏تواند آن را ناديده بگيرد و نه مى‏تواند آن را منزوى سازد.» دسترسى به نفت خليج فارس براى جهان صنعتى داراى اهميت حياتى است وابستگى غرب به اين منطقه با كاهش توليدات منابع نفتى ديگر افزايش خواهد يافت. كنترل خليج فارس از طرف هر قدرت مخالف يا غيرقابل اعتماد خطر جدى براى منافع جهان غرب به وجود خواهد آورد. ايران در اين منطقه، از موقعيتى به مراتب حساس‏تر از عراق برخوردار است و هر رژيمى بر سركار باشد، اهميت ژئوپليتيكى آن بر سر جاى خود باقى است. موقعيت جغرافيايى ايران، اين كشور را خواه ناخواه درباره مسائل مربوط به خليج فارس در يك موضع كليدى قرار مى‏دهد. اين واقعيت انكارناپذير است كه آمريكا نمى‏تواند نسبت به آنچه در ايران مى‏گذرد، بى‏تفاوت بماند.(53) در برابر تلاش گسترده براى محاصره اقتصادى و سياسى ايران، عوامل جغرافيايى در خليج فارس به سود ايران است. ايران بزرگترين كشور منطقه است؛ چه از ديد جمعيت و چه از نظر طول كناره‏ها، كنترل ايران توسط حساس‏ترين راههاى دريايى و جزيره‏هاى استراتژيك پراهميت در تنگه هرمزو حياتى بودن منافع اقتصاديش در منطقه، در مجموع حكايت از حضورى ژئوپليتيك اين كشور در خليج فارس دارد كه به مراتب، بزرگتر از آن است كه تحت‏الشعاع تاكتيك‏هاى محاصره قرار گيرد. گرچه خليج فارس شاهرگ حياتى ايران است وگرچه ايران به همكارى با كشورهاى عربى در خليج فارس علاقه دارد، ولى براى به حداكثر رساندن منافع خود در منطقه، چندان وابسته به همكارى ديگران نيست.(54) همچنين ايران ارتباط هوايى با كشورهاى آسياى مركزى راگسترش داده و از 13 مه 1996 راه آهن مشهد ـ سرخس ـ تجن داير شده است.



افتتاح اين راه آهن كه شبكه‏هاى راه آهن آسيايى و آسياى مركزى را از ايران به خليج فارس و اروپا وصل مى‏كند، گام بزرگى در پيشرفت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك منطقه محسوب شده و مورد استقبال عمومى قرار گرفته است. اين راه آهن كه دسترسى به خليج فارس و اروپا را براى كشورهاى منطقه خزر ـ آسياى مركزى ميسر مى‏سازد، مى‏تواند در حكم گشوده شدن پنجره‏اى به سوى نقش‏آفرينى ژئوپوليتيك بسيار پوياتر ايران در گستراندن پيوندهاى آينده ميان درياى خزر، آسياى مركزى و خليج فارس باشد.(55) در تحليل نهايى، استراتژى ناديده گرفتن مقام ژئوپولتيك ايران در شرايط كنونى از سوى برخى از آگاهان، با سردرگمى سال‏هاى 73-1971 ـ ناشى از پديده نخستين ضربه نفتى ـ قابل مقايسه است. در آن دوران سياستمداران در ايالات متحده، سياست ناديده گرفتن منافع اقتصادى درازمدت، كمپانى‏هاى باختر زمين را پيش گرفتند و مشكل موجود را به بحران تبديل كردند و هم اكنون نيز اين استراتژى، سردرگمى مشابهى را در برخورد ميان پاى‏بندى آمريكا به پشتيبانى از خواست‏هاى سياسى اسرائيل در خاورميانه از يك سو، و منافع واقعى خود آمريكا و اتحاديه اروپا و دوستان عرب آنها در مقام ژئوپولتيك نوين ايران از سوى ديگر، دامن مى‏زند. اين مقايسه مى‏تواند حقيقت نهفته در داورى بنيادى پروفسور «اديت پنروز» را چنان كه پروفسور «مك لالكن» به ياد ما مى‏آورد، آشكار مى‏سازد آنگاه كه ميان دو دسته از خواسته‏هاى سياسى و اقتصادى، برخوردى رخ مى‏دهد، همان دسته نخستين است كه سرانجام شكست خواهد خورد.(56)




1. «تحريم‏هاى اقتصادى: علل سياسى و تأثيرات اقتصادى»، مجله سياست خارجى، سال اول، شماره 1، (1376): ص 212



2. واعظى، محمود. «تحولات جديد منطقه‏اى و امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران»، فصلنامه خاورميانه، شماره 4، (1374): ص 956



3. «كنفرانس ايران در مرحله گذار»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 201



4. «از درون تصميم‏گيرى آمريكاييان درباره ايران»، پيام امروز، شماره ،(1374): ص 42



5 . سجادپور، سيدمحمدكاظم. «ارزيابى مهار دوگانه: چهار نگاه متفاوت»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 10



6. «از درون تصميم‏گيرى آمريكاييان». پيشين، ص 43.



7. همان، ص 5



8 . تيمرمن، كنت. «تحريم اقتصادى ايران». سياست خارجى، شماره 1 (1376): ص 182.



9. همان، همانجا.



10. همان، همانجا.



11. Amuzegar, Gahangir. "Adgusting to schctions, the toll in iran." foriegn Affairs: volume 16 , No 3 , pp. 33 - 41.



12. ibid ., p. 31.



13. شريعتمدارى، محمد. «همايش عزم ملى براى صادرات»، بررسى‏هاى بازرگانى، شماره 122، (1376): ص 6



14. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 32.



15. meal m. sher comprenstive u.s sanctions aginest - iran a plan for action Alipac (April 1995 ) p. 8.



16. «عملكرد اقتصادى خوب و يك كشور تحت محاصره»، پيام امروز، شماره 17 و 16 ، (1376): ص 24



17. شهابى، سهراب. «اثرات مستقيم و غيرمستقيم تحريم»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 84



18. همان، همانجا.



19. همان، همانجا.



20. ملكى، عباس. «تحريم آمريكا عليه ايران، ارزيابى مقدماتى»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 4



21. اطلاعات، مورخ 8/5/76، ص 3



22. سهراب شهابى، همان، ص 83



23. عباس ملكى، همان، ص 4



24. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 40.



25. Fuller, Graham E and o leseer yan."Persian Gulf Mytns," Foreign Affairs , No 3 , (June 1997 ) : 41.



26. ibid., p. 48.



27. طلوعى، محمود. غول افليج سياست دوگانه آمريكا در ايران، تهران: نشر علم، 1374، ص 27



28. Zbigniew Brazeziski, Bernt scowcroft and Richard Morphy Differenentiated containment. foreign affairs, (May / June 1997 ): p. 28.



29. ibid ., p. 24.



30. ibid .



31. Graham E fuller and yan o leseer, opcit, p. 42.



32. the threat of irag and iran. mees 40:16 . 21 April 1997 - p.d 1.



33. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 34.



34. midde east polisy council



35. برژينسكى. «چهره عريان سياست آمريكا در خاورميانه»، اطلاعات سياسى اقتصادى، شماره 116-115،(1376): ص 139-138



36. مورفى، ريچارد. «دورى از ايران بس است»، پيام امروز، شماره 20، (1376): ص 20



37. عبداللهيان، اميرحسين. «دكترين مهار دوگانه، طرح داماتو در مورد جمهورى اسلامى ايران»، روزنامه جمهورى اسلامى، (17 شهريور 75): ص 14



39. Gahangir Amuzegar op.cit p. 35.



40. سهراب شهابى، همان، ص 87



41. جمهورى اسلامى، همان، مورخ 11/6/75، ص 15



42. اميراحمدى، هوشنگ. «سياست آمريكا و پيامدهاى آن»، پيام امروز، شماره 6، (1374): ص 47



43. «دورى از ايران بس است»، همان، ص 20



44. «ايران تكنولوژى جديد را مى‏بلعد»، مجله صفحه اول، شماره 14، (1372): ص 22



45. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 31.



46. سيك، گرى. «ايران و آمريكا زخمهاى فراموش نشده»، پيام امروز، شماره 11، (1375): ص 23



47. فولر، گراهام. ايندايك... «سمپزيوم استراتژى مهار دوجانبه»، فصلنامه خاورميانه، شماره 3، (1373): ص 628



48. همان، ص 632



49. همان، ص 635



50 . ............ «سفر به مسكو پايان بى پايان»، پيام امروز، شماره 6، (1374): ص 40



51 . روزنامه سلام، مورخ 12/3/75، ص 8



52. Graham E fuller and yan o leseer, opcit, p. 48.



53 . محمود طلوعى، همان، ص 29



54 . مجتهدزاده، پيروز. «از خليج فارس تا درياى خزر، از ايده‏هاى ژئوپوليتيك تا واقعيت‏هاى ايرانى»، اطلاعات سياسى اقتصادى، شماره 110-109، (1375): صص 10-9



55 . همان، ص 11



56 . همان، ص 12



1. نويسنده و پژوهشگر



2. سوره نساء، آيه 141



3. Aipac



4. Dual containment



5- منبع: ترازنامه بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران در سال 1375



6. پروفسور مطالعات امنيت ملى دانشگاه جرج تاون

/ 1