انقلاب اسلامى و چالشهاى فراروى آن
ايرج يحيىپور (1)
چكيده
مقاله حاضر، تحقيقى است جامع كه به طرح استراتژى مهار دوجانبه مىپردازد و در پى آن است تا موضوع تحريم ايران توسط آمريكا را مطرح ساخته و به اختصار واكنش كشورهاى منطقه خليج فارس و همچنين تأثير اين تحريم بر اين كشورها را بررسى نمايد. نويسنده بر آن است، تا با توجه به دوران پس از جنگ دوم خليج فارس در ژانويه 1991، دگرگونى نظام امنيتى اين منطقه را بازگو كند و در اين ميان، مورد خاص، كشور ايران است و آثار اين استراتژى (مهار) بر امنيت ج.ا.ا ـ محور اصلى اين مقاله مىباشد.
بنابراين، مؤلف در اين مقاله، ميزان تأثيرگذارى سياست مهار بر ايدئولوژى نظام سياسى و اقتصادى ايران را سنجيده و در نهايت نيز به اين نتيجه دست مىيابد كه اين سياست، تأثيرى كه هدف آمريكا را تأمين نمايد در برنداشته و آمريكا با انتخاب چنين سياستى، چندان در رسيدن به اهدافش موفق نبوده است. پس تحريم مذكور تقريبا بىتأثير قلمداد مىشود و در مجموع تأثير سياست مهار دوجانبه بر اوضاع داخلى و خارجى ايران و اثرات آن بر مسائل نظامى ژئوپولتيكى اين كشور ـ با توجه به اهميتش در منطقه ـ هدف محورى اين نوشتار بوده است.
در پايان، نگارنده اعمال محدوديتهاى آمريكا عليه ايران، در اين استراتژى را شرح و بسط مىكند و تأثير استراتژى مهار دوجانبه بر عليه امنيت ج.ا.ا را به اجمال بازگو مىنمايد.
«ولن يجعلالله للكافرين على المؤمنين سبيلا» (2)
مقدمه
امروزه مطالعه سياست خارجى كشورها به عنوان شاخهاى از حوزه مطالعات روابط بينالملل، طى يك فرايند مستمر و علمى، مطالعات تاريخى بهرهگيرى از الگوهاى نظرى و همچنين كاربرد دقيق متغيرهاى تأثيرگذارنده بر سياست خارجى كشورها ميسر است. در عين حال شناخت روندهاى تعيين كننده در محيط روابط بينالمللى عاملى بسزا و مؤثر در فهم منطقى و تأثير و تأثرات متقابل اين متغيرها خواهد بود.
فروپاشى اتحاد جماهير شوروى (سابق) و بلوك شرق تغييرات بنيادين و شگرفى را در معادلات موجود در سياست بينالملل پديد آورد. كه در نتيجه آنها وجود اهميت منطقهاى و جهانى ايران در سياست خارجى امريكا نيز دستخوش اين تحول و تغيير بوده است. ايران به لحاظ منطقهاى، همچنان به عنوان يكى از كانونهاى بحران در حيطه منافع حياتى آمريكا در خليج فارس تلقى شده و از نظر بينالمللى نيز پارهاى از رفتارهاى جمهورى اسلامى ايران با اهداف آمريكا در تعارض مىباشد. آمريكا براى از بين بردن اين كانون بحران، مهار ايران را كه بخشى از استراتژى مهار دوجانبه است، انتخاب كرده و از طريق تحريمهاى اقتصادى اوليه و ثانويه و اقدامات خصمانه ديگرى نظير طرح كينگريچ براى خرابكارى در ايران تلاش كرد تا رفتار ايران را مطابق خواستهاى خود تغيير دهد.
سياست مهار ايران پديدهاى جديد و منحصر به دوران كلينتون است، اين سياست با سياستهاى دولتهاى گذشته آمريكا متفاوت مىباشد، تحريم ايران بخشى از مهار ايران نه تمامى آن است، به عبارت ديگر؛ سياست مهار ايران، از تحريمهاى كلاسيك تجارى و اقتصادى فراتر است و در بطن و قلب خود هدفى چون تضعيف قدرت ايران و جلوگيرى از رشد و توسعه همه جانبه كشور را دنبال مىكند.
بنابراين مىتوان پژوهش اين مسأله را بدين شرح بيان كرد كه پس از جنگ دوم خليج فارس، در ژانويه 1991 سيستم امنيت منطقهاى در اين ناحيه دگرگون گرديد. متعاقب آن ويليام كلينتون، در انتخابات نوامبر 1992 به كاخ سفيد راه پيدا كرد و گروه جديدى به كاخ سفيد راه يافتند كه داراى استراتژىهاى متفاوتى با كارگزاران امنيت ملى «ريگان» و «بوش» بودند.
«مارتين ايندايك» و «آنتونى ليك» كه نفوذ قابل توجهى در شوراى امنيت ملى ( NSC )داشتند در صدد گسترش محدوديتهاى استراتژيك بر عليه ايران برآمدند، به گونهاى كه در ماه مه 1993 مارتين ايندايك مشاور خاورميانهاى كلينتون در كميته مشترك آمريكا و اسرائيل موسوم به «ايپاك» (3) طرح مربوط به سياست مهار دو جانبه (4) ارائه كرد. اين امر اگر چه بعدا مورد انتقاد كارگزاران سياست خارجى آمريكا و تحليلگران مسائل ايران قرار گرفت، اما از سال 1994 به بعد نقش عمدهاى در اعمال محدوديتهاى آمريكا عليه ايران ايفا نمود. در اين رابطه قواعد محدوديتهاى ديگرى بتدريج در كنگره آمريكا به تصويب رسيد؛ تا اينكه نهايتا در مارس 1995 بر اثر فشار لابىهاى طرفدار اسرائيل، كلينتون دستورالعمل اجراى خود را براى محدودكردن همكارىهاى اقتصادى اعلام نمود و بعد از اين دوران، روند مهار تشديد گرديد. شايان ذكر است كه؛ اقدامات ياد شده از سوى برخى از مراجع ساختارى و غيرساختارى در سياست خارجى آمريكا با واكنش روبرو گرديده است، آنان بر اين باورند كه آمريكا بايد به جاى مهار ايران اقداماتى را در جهت بازگرداندن اين كشور به مجامع بينالمللى به انجام برساند.
آثار استراتژى مهار دوجانبه بر امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران
يكى از اهدافى را كه ايالات متحده در مورد اعمال سياست مهار عليه جمهورى اسلامى ايران دنبال مىكند، اين است كه از يك طرف با تحريم كامل اقتصادى ايران از جانب خود و كشورهاى ديگر، توانايى اقتصادى ايران را ضعيف كرده و فشارهاى اقتصادى و روانى به مردم ايران تحميل كند تا دست از حمايت دولت بردارند و حتى، اقدام به شورشهاى داخلى كنند و زمينه را براى كوتاه آمدن ايران از اصول و اهدافش فراهم كنند و از طرف ديگر ايران را از نظر سياسى در سطح بينالمللى به انزوا بكشانند و نهايتا ايران را مجبور به تغيير رفتار در زمينههايى كه ادعا مىكنند، هماهنگ با خواستههاى خود و قوانين بينالمللى نيست، وادار نمايند. در اين مقاله بر آنيم كه آثار اين سياست را از زمان اعلان آن در مارس 1993 تا سپتامبر 1997 بر امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران مورد بررسى قرار دهيم.
در اين تحقيق شاخصهاى امنيت ملى ايران، ابعاد ايدئولوژى، اقتصادى، سياسى، نظامى، ژئوپوليتيكى و مشروعيت نظام سياسى مىباشد و در صدد هستيم، مشخص كنيم كه استراتژى مهار، چه تأثيرى بر شاخصهاى امنيت ملى كه در اين تحقيق به آنها اشاره شد، داشته است آيا اين استراتژى يك سياست موفق بود يا خير؟ آيا اين سياست توانست شاخصهاى مورد نظر را تحت تأثير قرار دهد اگر مثبت بود چه تأثيراتى را بر جاى گذاشته است؟
الف ـ بررسى ميزان تأثير گذارى سياست مهار بر ايدئولوژى نظام سياسى ايران
امروزه، هرگاه كه سخن از نام انقلاب اسلامى ايران در هر نقطه از جهان به ميان مىآيد، اولين چيزى كه به عنوان شاخصه اصلى آن تبلور مىكند، ايدئولوژى اين انقلاب اسلامى است؛ چه بسا بدون اتكا به اين ايدئولوژى، انقلاب ما چندان براى دوست و دشمن شناخته نمىشد و ارزش اين انقلاب بيشتر در اين است كه تفسير و بيان جديدى نسبت به اهداف و ايدهآلهايش ارائه داده است كه البته اين تفسير و بيان به شدت متأثر از مفاهيم و فرهنگ اسلامى است. جالب آنكه ريشه اصلى مشكلات غرب، بويژه ايالات متحده از رابطه با ايران در همين جاست، چرا كه، تاكنون هيچ يك از انقلابها و نهضتهاى تاريخ معاصر، اهدافى را كه بيان كننده و تفسير كننده آنها چيزى به جز فرهنگ و تمدن غرب باشد، تعقيب نكردهاند. اين انقلاب در حقيقت نتيجه ظهور واقعيتهاى نهفته و در عين حال نيرومندى است كه به علل فراوانى در طول يكصد سال اخير يعنى؛ پس از برخورد فرهنگ ايران با تمدن غرب ـ پنهان و در حال كمون مانده بودند و در طى اين انقلاب مجال بروز يافتهاند، در واقع انقلاب اسلامى نماينده جريانى است كه با خود اين انقلاب شروع شد و در آينده به نحو مؤثرتر و گستردهترى ادامه خواهد يافت. در جريان انقلاب ايران نوك پيكان ايدئولوژيكى و فرهنگ اسلامى، در كليت آن است. اگر اين انقلاب صرفا به آن بخش از اسلام كه سياسى ـ انقلابى است تكيه داشت؛ نه تنها به پيروزى نمىرسيد، كه به فرض پيروزى در همان روزهاى اول فرومىپاشيد. پاىبندى رهبران نظام سياسى به ارزشهاى اسلامى و به تبع آن حمايت از نظام جمهورى اسلامى، بيانگر اين واقعيت است كه تلاشهاى آمريكا براى عدم پاىبندى مردم به ارزشهاى اسلامى بىفايده است. و موضعگيرى صريح جمهورى اسلامى در قبال مسائل جهان اسلام، اين واقعيت را نشان مىدهد كه ايران در مقابل تلاشهاى آمريكا از اصول و اهدافش عقبنشينى نكرده است. به عنوان مثال؛ در تمامى سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامى، شاهد آن بودهايم كه شاخصهاى ايدئولوژيك ايران هيچگونه تغييرى پيدا نكرده، بلكه در چارچوب الگوهاى جديد، تعارض با سيستم سلسله مراتبى مورد نظر امريكا افزايش پيدا كرده است. در اين رابطه رئيس جمهور كشورمان آقاى خاتمى نيز در مصاحبه با خبرگزارى امريكا بيان داشتند كه:
امريكاييها از زمان خودشان عقب افتادهاند، در حالىكه جهان به سمت چند قطبى شدن پيش مىرود، خيال مىكنند، كه تنها قدرت جهان هستند.
حمايت از جنبشهاى اسلامى حماس، حزباللّه لبنان و ... كه اصول اوليه انقلاب اسلامى را تشكيل مىداد از اين مقوله قابل ارزيابى است. در خصوص حمايت ايران از لبنان، «محمدالجاسم» معاون سردبير روزنامه كويتى «الوطن» مىنويسد «لبنان صحنه اصلى عمليات ايران به شمار مىرود. حزباللّه ابزار مؤثرى در تحريك آمريكا و اسرائيل به نشان دادن واكنش بيش از حد كه به اعتبار آنان در منطقه و جهان لطمه مىزند، محسوب مىشود. نمونه بارز آن عمليات تهاجمى «خوشههاى خشم» در آوريل 1995 است، ايران به خوبى آگاه است كه اوجگيرى حملات حزباللّه لبنان به افزايش اعتبار آن كشور در اكثر كشورهاى عربى مىانجامد كه واشنگتن را بشدت خشمگين مىسازد.»(1) ايران همچنين بر اصول و ارزشهاى اسلامى خود پافشارى مىكند و اگر ما در حال حاضر در سطح دنيا و منطقه مطرح هستيم، به اين دليل است كه ما حرف داريم و اگر حرف و نظر نداشتيم و داراى قدرتى نبوديم، اينگونه مورد توجه قرار نمىگرفتيم و كسى هم نمىخواست به ما ضربه بزند.(2) اينها نشان دهنده آن است كه ايران، عليرغم فشارهاى آمريكا، همچنان بر ارزشهاى اسلامى پايبند است.
ب ـ بررسى ميزان تأثيرگذارى سياست مهار بر ساختار اقتصادى ايران
عمدهترين تلاشهاى ايالات متحده در زمينه اعمال مهار عليه ايران، براى به زانو درآوردن ايران به لحاظ اقتصادى بوده است. طرح تحريم اقتصادى ايران از جانب شركتهاى آمريكايى، لغو قرارداد 1 ميليارد دلارى شركت كونوكو با ايران، دستورالعمل اجرايى كلينتون و طرح داماتو، همه براى اين بود كه شريان حياتى ايران را ضعيف كرده و اين كشور قادر نباشد نيازهاى اقتصادى خود را تأمين نمايد. اين اقدامات امريكا بعضى از مشكلات اقتصادى موجود در ايران را تشديد كرده است، اما اساسا اثرات منفى روى اقتصاد ايران نگذاشته است؛ البته طرفداران مهار ايران اعتقاد دارند كه سياست مهار و به تبع آن تحريمهاى اقتصادى بر ايران، تأثير منفى گذاشته است. «كنت تيمرمن» ناشر «ايران بريف» كه داراى مواضع خصمانه عليه جمهورى اسلامى ايران است؛ در كنفرانس ايران در مرحله گذار اعلام كرد كه سياست تحريم تا به امروز از جهاتى نيز مؤثر بوده است، چرا كه:
1ـ ارزش ريال ايران را كاهش داد.
2ـ دسترسى ايران به سرمايهها و تكنولوژى خارجى را محدود و به صنعت نفت ايران ضربه زد.
3ـ اين كشور را گرفتار بدهىهاى خارجى كرده است.
در عين حال، تأثير مورد دلخواه را به جاى نگذاشته، چرا كه ايران ؛ به راحتى نيازهاى خود را از ديگر كشورها تأمين مىكند.(3) «آلفوس داماتو» در جلسهاى كه به بررسى اقدامات آمريكا عليه ايران تشكيل شده بود اعلام كرد كه «تنها ظرف دو هفته پس از اعلام دستورالعمل رياست جمهورى عليه ايران، پيامدهاى زير حاصل شد:
1ـ پول رايج ايران، به نام ريال به ميزان بىسابقهاى سقوط كرد و به 7500 ريال در برابر هر دلار آمريكا رسيد، حال آن كه؛ اين ميزان دو هفته پيشتر 4200 ريال در برابر يك دلار بوده است.
2ـ نرخ تورم محافظهكارانه 40% اعلام شده، اما حتى مىتواند، از اين هم خيلى بالاتر برود. رژيم ايران در پى سقوط ارزش ريال، سقف غيرواقعى 3000 ريال را در برابر يك دلار به عنوان نرخ مبادله ارز تعيين كرد نرخ غيرواقعى تعيين شده همچنين موجب فرار پول به خارج از كشور و افزايش خروج پول از ذخاير ملى شده است.
3ـ عليرغم ادعاى ايران مبنى بر عدم تأثير تحريم بر فروش نفت، خريد نفت شركتهاى آمريكايى از 000/600 هزار به 000/200 بشكه در روز رسيد.
4ـ ايران با آفريقاى جنوبى وارد معامله شد تا 000/000/15 بشكه نفت را در آنجا ذخيرهسازى كند.
5 ـ اين عوامل، مانع از آن مىگردد كه ايران بتواند از عهده بازپرداخت پول خارجى خود برآيد كه در حال حاضر 5 ميليارد دلار، يعنى؛ دو برابر سطح سال 1995 ، اين رژيم را ناگزير ساخته است تا در بازپرداخت پول خود با بستانكاران خارجى تجديدنظر نمايد كه خود جذب سرمايههاى خارجى در ايران را دشوارتر مىسازد. اين عاملى است كه در تأمين مالى مقاصد منطقهاى آن كشور اهميت بسزايى دارد.(4) ادعاى طرفداران مهار ايران اين است كه سياست مهار باعث جلوگيرى از سرمايهگذارى در صنايع نفتى ايران شده و با توجه به كهنه بودن چاهها و ممانعت در امر سرمايهگذارى در صنايع نفتى ايران، در آينده ايران نه تنها براى توليد و فروش نفت با مشكل روبهرو خواهد شد؛ بلكه به وارد كننده نفت نيز تبديل خواهد گشت. آنها همچنين مىگويند: اجراى كامل و مؤثر مهار ايران به پنج تا ده سال ديگر احتياج دارد و اثرات سياستها در آن زمان بيشتر مشهود خواهد گرديد.(5) «پيتر تارنوف» معاون وزير امور خارجه سابق آمريكا گفت: نشانههايى در دست است كه نشان مىدهد تحريمهاى ما در حال حاضر اقتصاد ايران را تحت فشار قرار داده است گرچه هنوز زود است كه انتظار نتايج قطعى داشته باشيم، در عوض بايد به روندهايى توجه داشته باشيم كه حاكى از وخامت بنيادى در شاخصهاى اساسى اقتصاد ايران است، اقدامات ما اين سير نزولى را تشديد مىكند. تحريم ما افت موقت درآمد حاصل از فروش نفت را ناگزير ساخت زيرا داد و ستد نفت ايران براى كمپانىهاى آمريكايى ممنوع شده است، ما با وخيمتر كردن وضع نقدينه ايران توان دولت را براى تأمين هزينههاى خارجى خود تضعيف مىكنيم افزون بر آن وضعيت مالى ايران نيز بدتر خواهد شد، زيرا بازپرداخت بدهى دولت ايران در سال 1996 طبق برنامه دو برابر عقب افتاده است.(6) «كانون» معاون ضداطلاعات «سيا» نيز در اين باره مىگويد: عليرغم تكذيبهاى علنى مقامات ارشد ايران، تحريمها ضربات موقت اقتصادى و روانى به تهران زده است. اين تحريمها، قيمتهاى داخلى تزلزل بازار مبادلات ارز را در تهران دامن زده است، رخدادهايى نيز شامل افزايش هزينههاى مترتب بر يافتن خريداران تازه براى نفت ايران بر اثر تحريمها در بخش نفت پديد آمده است، تهران در صدد برآمد تا به جاى صادرات غيرمستقيم از پايانهها، در خارج از كشور به بازاريابى براى نفت خود بپردازد، نتيجه اين امر افزايش هزينههاى حمل و نقل و ذخيرهسازى بوده است. ايران فروش فورى نفت خود را به مشترىهاى اروپايى و آفريقاى جنوبى افزايش داد. تحريمها موجب توقف پروژههاى بزرگ عمرانى جديد يا ممانعت از امر تعمير و نگهدارى نخواهد شد. بلكه؛ حداكثر قيمتها را بالا خواهد برد. حمايت قوى و پايدار ساير كشورها براى موفقيت تحريم ضرورى است، تأثير تحريم بر اقتصاد ايران در حداقل خواهد بود، مگر آنكه بسيارى از كشورها به اين تحريم بپيوندند و يا از ارائه وامهاى قابل ملاحظه خوددارى كنند، اما تا اين تاريخ حمايت بينالمللى اندك بوده است و تنها چند كشور مانند؛ اسرائيل، السالوادر، ساحل عاج از اين تحريم حمايت مىكنند. اما مراودات اقتصادى اين كشورها با تهران محدود است.(7) «كنت تيمرمن» در گزارشى كه در 24 فوريه 1996 در واشنگتن تايمز منتشر كرده، مىگويد:
شركتهاى نفتى آمريكا روزانه به طور متوسط 000/613 بشكه نفت در سال 1994 از ايران دريافت كردهاند، اكثر نفتهاى خريدارى شده توسط اين شركتها، براساس قراردادهاى درازمدت و با قيمت ثابت صورت گرفته است. از دست دادن اين معاملات، ايران را با زيان قابل توجهى مواجه كرده است. يكى ديگر از ضرباتى كه به ايران وارد آمده است به تعويق افتادن غيرمنتظره قرارداد ذخيره 45 ميليون بشكه نفت ايران، توسط آفريقاى جنوبى در مسير عرضه به بازارهاى جهانى مىباشد. تصميمى كه مقامات آمريكايى نقش مهمى در آن داشتهاند.(8)
به نظر فريدون فشاركى ـ يكى از تحليلگران مؤسسه شرق و غرب ـ در «هرنولولو» از زمان شروع اين تحريم در ژوئن 1995 ، احتمالاً فروش نفت ايران، روزانه صد هزار بشكه تقليل يافته و با بودجه تعيين شده دولت ايران كه بر اساس فروش بشكهاى 5/15 دلار محاسبه شده است، خسارات وارده به ايران بيش از 335 ميليون دلار مىباشد، طبق ارقام ارائه شده از جانب شركت ملى نفت ايران، ميانگين صادرات نفت اين كشور در سال 1994 ، روزانه 57/2 ميليون بشكه بود و در سال 1995 ، پس از اينكه تأثير كامل تحريم مزبور آغاز گرديد، ميانگين فروش نفت ايران به 506/2 هزار بشكه در روز تقليل يافت كه زيان وارده 362 ميليون دلار خواهد بود.(9)
بىاثر بودن تحريم اقتصادى:
در مقابل طرفداران مهار ايران، عدهاى اعتقاد دارند كه تحريم اقتصادى ايران كارساز نبوده است. لارى گلدشتاين از بنياد تحقيق در صنعت نفت ـ واقع در نيويورك كه از مخالفين تحريم است ـ مىگويد: تحريم نفتى ايران هزينه به فروش رساندن نفت را براى ايران افزايش داده است. او مىگويد: آنها اكنون مجبورند براى تانكرهايى كه نفت را در آنها انبار كردهاند، اجاره پرداخت كنند و قيمت نسبى نيز بشكهاى 10 تا 20 سنت ارزان گشته است اما در نهايت نفت ايران به فروش مىرسد.(10) جهانگير آموزگار معتفقد است كه هنوز تحريم آمريكا به طور محسوسى مشكلات ايران را بدتر نكرده است، آثار تحريم آنها به قدر كافى نتوانست تغييرات قابل توجهى در رفتار ايران ايجاد كند. اثرات روانى تحريم اين است كه نشانههاى كينهورزى و مبارزهطلبى نسبت به آمريكا را افزايش داده است، بنابراين بدون يك توافق در ميان متحدين آمريكا و جلب نظر روسيه و چين براى عدم كمك به ايران، تماميت ارضى ايران، كه پايان دادن به جمهورى اسلامى ايران است، به مخاطره نخواهد افتاد.(11) شايد يك ارزيابى مقايسهاى از شرايط كنونى ايران شاخصهايى قطعى را بيان نكند، ولى اقتصاد ايران كه تحت تحريمهاى آمريكاست به مراتب توانمندتر از بسيارى از كشورهاى در حال توسعهاى است كه از آمريكا كمكهاى اقتصادى دريافت مىكنند.(12) در ارتباط با بىاثر بودن تحريمهاى آمريكا عليه ايران، نظرات بسيار زيادى ارائه شده است كه از ذكر آنها خوددارى مىگردد. اما در يك جمعبندى كلى، با عنايت به نكات زير مىتوان گفت: تحريم اقتصادى آمريكا عليه ايران، آن گونه كه طراحان استراتژى مهار دوجانبه دنبال آن بودند، بر اقتصاد ايران كارساز نبوده است.
1ـ افزايش درآمد ارزى
بر اساس ترازنامه بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران مربوط به سال 1375، درآمد ارزى جمهورى اسلامى ايران نسبت به سالهاى گذشته بيشتر بوده است. به جدول زير توجه كنيد: (5)
«درآمد ارزى حاصل از صدور نفت و گاز در سال 1375 ، حدود 2/19 ميليارد دلار بوده است.»(13) اين امر حكايت از آن دارد كه ايالات متحده نتوانست بازارهاى نفت جهانى را بر روى نفت ايران مسدود كند. جهانگير آموزگار در اين زمينه مىگويد: در هر جا كه انتظار مىرفت تحريم، ضربهاى كارساز بزند، با تعجب مىبينيم كه اثرات آن كمتر نمايان شده است. توليد روزانه نفت خام در سالهاى 1997 ـ 1996 از سالهاى 1994 ـ 1993 بيشتر است. دريافتىهاى خالص ارزى ايران از محل فروش نفت قوس صعودى داشته است، سرمايهگذاريهاى داخلى نيز به عنوان بخشى از توليد ناخالص ملى افزايش نشان مىدهد، كسر بودجه و بدهيهاى خارجى و افت بازرگانى كاهش داشته است كه از پيامدهاى افزايش قيمت نفت و ارزش دلار پس از اعمال تحريمهاست.(14) اين افزايش درآمد ارزى در حالى صورت گرفت كه ايران در وضعيت كامل تحريم اقتصادى از جانب آمريكا قرار داشت. سالهاى گذشته (94 ـ 1993) درآمد ارزى ايران وضعيت مطلوبى داشت. چونكه ايران در ميان مهار آمريكا توانست نفت خود را به مشتريانش بفروشد. حتى شركتهاى آمريكايى نيز خريدار نفت ايران بودند؛ بهطورى كه 33% از مجموع 6/3 ميليون بشكه نفت در روز را، از ايران خريدارى مىكردند و روزانه، (بزعم دولتمردان آمريكايى) 5/2 ميليون دلار درآمد ارزى ناشى از فروش نفت ايران عايد اين كشور مىشد.(15) ايران از زمان كاهش قابل ملاحظه واردات در سال 1994 مازاد ارزى قابل توجهى در موازنه پرداختهاى خود به دست آورده است. طى 2 سال يعنى در مارس 1996 ، ميانگين مازاد تجارى كشور، سالانه به حدود 6 ميليارد دلار بالغ گرديده و ميانگين مازاد كنونى حسابها بيش از 4 ميليارد دلار است. در پايان سال جارى ايرانى (20 مارس 1997) مازاد تجارى ايران ظاهرا به 5/6 ميليارد دلار مىرسد و موازنه حسابها 4 ميليارد دلار بستانكار نشان داد. بانك مركزى با پشتوانه چنين مازادى توانسته است جريان بازپرداخت بدهىها را ـ كه تقريبا به 5 ميليارد دلار در سال بالغ مىشود ـ بدون هيچگونه دشوارى سامان دهد. در عين حال ميزان ذخاير استراتژيك ارزى كشور به 9 ـ 8 ميليارد دلار افزايش يافته كه در صورت سقوط قيمت نفت در بازارهاى بينالمللى پوششى كافى براى هزينههاى اضطرارى خواهد بود. در صورت وقوع چنين رويدادى، به دليل بازار پررونقى كه از اوايل 1996 براى نفت ايجاد شد، درآمد اضافه نفت نه فقط ذخاير ارزى كشور را افزايش مىدهد بلكه؛ امر كاهش واردات را با هراسى كمتر از آنچه گمان مىرفت ميسر سازد. در سال 95 ـ 1994 نرخ رشد اقتصادى، به جاى افت، با يك افزايش ملايم همراه بود و در سال 1996 ـ 1995 نيز به 5/3 درصد رسيد (طبق آمار رسمى) بانك مركزى و صندوق بينالملل پول يك رشد 4 درصدى براى امسال (1997) پيشبينى مىكند.(16) در سال 1996 (1375) از نظر فشار اقتصادى، عامل جديدى در ايران احساس نشد. و برعكس به علت افزايش قيمت نفت وضع ارزى دولت بهبود يافته است.
براساس اعلام مدير كل بينالمللى وزارت نفت، ايران در شش ماهه اول اين سال توانسته است بيش از 9 ميليارد و 310 ميليون دلار از فروش نفت خام و فراوردههاى نفتى، درآمد ارزى كسب كند كه 1 ميليارد و 200 ميليون دلار بيش از پيشبينى بودجه بوده است.(17) به واسطه بهبود در تراز پرداختهاى كشور (افزايش درآمد و تنزل واردات كشور، به حدود 12 تا 13 ميليارد دلار) ذخاير ارزى كشور از مرز 10 ميليارد دلار تجاوز نمود. و بدهىهاى خارجى نيز به موقع پرداخت گرديده است.(18) به نظر نمىرسد كه لايحه تحريم آمريكاتوانسته باشد بر عملكرد اقتصاد كلان ايران تأثير گذاشته باشد ولى مىتوان فرض كرد تأثير آن بر مسئولان، اين بوده كه با احتياط بيشترى عمل كنند. براى مثال؛ بلافاصله براى افزايش قيمت نفت مانع جديد ايجاد نكنند در مورد پرداخت بدهىهاى خارجى و به طور كلى روابط مالى خارجى با احتياط عمل نمايند زيرا؛ هر گونه خطا كردن در اين زمينهها مىتواند هزينههاى قابل توجه اقتصادى و سياسى به سيستم تحميل كند ايران به رغم تحريم بينالمللى كه به وسيله يك قدرت اقتصادى مهم در جريان است با سرعت قابل توجهى اعتبار مالى بينالمللى خود را بازمىيابد، چنانكه؛ امروزه در گزارشهاى تحليلى راجع به خطر سرمايهگذارى در ايران، رديف ايران نسبت به سال گذشته (1375) بهبود يافته است.(19) همانگونه كه در فصل اول بيان شد، نفت بيشترين درآمد ارزى را به خود اختصاص داده است و تلاش آمريكا بر اين بود كه اين شريان حياتى را قطع كند تا به ايران ضربه كارى وارد سازد، اما به دنبال تحريم خريد نفت؛ ايران به فكر جايگزين كردن شركتهاى آمريكايى افتاد و توانست خلأ ناشى از عدم خريد نفت از جانب آمريكا را جبران كند بدان سان كه فروش نفت در سال 1996 نسبت به سال 1995 افزايش داشته و پيشبينى شده است كه در سال 7 ـ 1996 بيشتر شود، كه اين امر مىتواند كل شاخصهاى اقتصادى ايران را تحت تأثير قرار دهد.
2ـ افزايش سرمايهگذارى شركتهاى خارجى در ايران:
يكى ديگر از شاخصهايى كه نشان مىدهد اقدامات آمريكا براى مهار ايران بىتأثير بوده است، سرمايه گذارى شركت خارجى براى توسعه ميدانهاى نفتى و گازى ايران مىباشد. بر اساس قانون «داماتو» هر شركت خارجى كه بيش از چهل ميليون دلار در ايران سرمايهگذارى كند، مشمول مجازات خواهد گرديد. اما برخلاف اين تصميم آمريكا،ايران تاكنون چندين طرح مهم در زمينه انرژى با كشورهاى منطقه منعقد نموده است كه از آن جمله مىتوان به طرح خط لوله گاز تركيه، نفت قزاقستان، پالايشگاه پاكستان، مشاركت شركت پتروناس مالزى در پروژه جزيره سيرى با مشاركت توتال فرانسه و شركت گاز پروم روسيه، و بهرهبردارى از منابع نفت و گاز درياى خزر بين ايران و روسيه و تركمنستان اشاره نمود.(20) در فصل مربوط به اقدامات و مواضع جمهورى اسلامى ايران در قبال تحريم آمريكا، پيرامون قراردادهايى كه قبلاً ذكر گرديد، بحث شد. آمريكا كه سعى مىكرد نهضتى جهانى عليه ايران به راه اندازد، پس از بىاعتنايى قدرتهاى بزرگ اقتصادى جهان در پيوستن به تحريم تجارى يك طرفه كاخ سفيد عليه ايران، روز يكشنبه پنجم خرداد 76 اعلام كرد كه با اجراى بزرگترين خط انتقال گاز تركمنستان، از طريق ايران به اروپا مخالفتى ندارد. شركتهاى نفتى آمريكا در آسياى مركزى و قفقاز پيش از اين، طرح كاخ سفيد براى تحريم تجارى ايران را شكست خورده توصيف كرده و از رهبران آمريكا خواسته بودند تا براى جبران شكست خود تحريم تجارى را لغو كند.(21) بنابراين لايحه تحريم داماتو نيز، نتوانسته است سرمايهگذارى را در صنعت نفت ايران متوقف كند؛ چرا كه قبل از تصويب لايحه، پيشنهاد جدى مطرح نبوده ولى با فشارى كه اين لايحه ايجاد كرد، دولت ايران را به سمت يك سلسله توافقات نفتى ديگر راغب نمود كه در نتيجه اين توافقات و در صورتى كه به مرحله اجرا درآيند، صنعت نفت و گاز ايران، كمى از حالت ارتباط خارج از منطقه خود بيرون آمده و ارتباط منطقهاى افزايش يافته و زمينه كار گستردهتر مىشود و اين موضوع در افزايش انتخابهاى ايران تأثيرى بسزا دارد.(22)
3ـ به بار نشستن پروژههاى بزرگ زيربنايى:
از نظر داخلى، به رشد اقتصادى ـ كه برنامه دولت آقاى هاشمى رفسنجانى از ابتداى رياست جمهورى ايشان بود ـ تأكيد بيشترى مىشد و بسيارى از ميوههاى اين سازندگى درست در همين زمان به بار نشست. در نتيجه به طور غيرمستقيم سياستى كه مىخواست از نظر اقتصادى ايران را تضعيف كند،(23) بىنتيجه بود. به عنوان نمونه، مىتوان به پروژههايى نظير پالايشگاه بزرگ بندرعباس، سد كارون، راهآهن سرخس ـ تجن ـ مشهد اجاره نمود. كه اينها نشان دهنده آن است كه تحريم اقتصادى آمريكا نتوانست، خللى در روند بازسازى و سازندگى ايران ايجاد كند. افتتاح راهآهن بين سرخس ايران و عشقآباد تركمنستان در ماه مه 1996 ، كه در مراسم آن نمايندگان و سران بيش از 40 كشور جهان شركت داشتند، از سوى ايران موفقيتى در قبال تحريمهاى آمريكا توصيف شد و همچنين رهبران ايران حضور 1500 شركت از 54 كشور جهان در نمايشگاه بينالمللى 1996 را، شكستى براى آمريكا و تحريمهاى اين كشور ناميدند.(24)
ج ـ تأثير سياسى
سياست ايالات متحده در قبال ايران، با هدف انزواى سياسى در سطح بينالمللى منطقهاى و داخلى نيز بىتأثير بوده است. چرا كه اين كشور نتوانست نظر متحدان خود را براى منزوى كردن ايران جلب كند. گراهام ـ اى ـ فولر ـ تحليلگر ارشد سياسى و معاون پيشين شوراى ملى اطلاعات در سازمان جاسوسى آمريكا ـ و يان.او.لسر ـ عضو اسبق برنامهريزى سياستگذارى در وزارت خارجه آمريكا ـ كه جزئى مخالفين سياست مهار بودهاند ـ با نگارش مقالهاى در نشريه «فارين افرز» تحت عنوان «افسانههاى خليج فارس» اعتقاد دارند؛ سياست مهار دوجانبه به پايان راه خود كه يك بنبست است، رسيد. اكثريت متحدان واشنگتن معتقد بودند، كه آمريكا از ايران يك غول ساخته است و با همين استدلال به جهت شناخت آمريكا از ايران به عنوان تهديدى اصلى براى امنيت بينالمللى متحدان آم ريكا، روابط نزديك اقتصادى خود را با ايران متزلزل نكردند. آمريكا در منزوى ساختن ايران به طور علنى و قانونى، همه توان و كارتهاى برنده خود را به كار گرفته است.(25) آنها همچنين معتقد هستند كه با سياستهاى مهار، حتى مىتوانند دشمنان سنتى يكديگر را به دليل بيم از رويارويى با آمريكا به سوى يك اتحاد تاكتيكى سوق دهد.(26) از نظر گراهام فولر، اهميت موقعيت كنونى ايران در جهان، بيشتر از جهت گسترش نفوذ معنوى جمهورى اسلامى در ساير كشورهاى مسلمان و توانايى آن در ايجاد بىثباتى، در كشورهايى چون مصر و الجزاير است. فولر با تأكيد بر همين نكته، عنوان مقاله خود را جاذبه ايران گذاشته و معتقد است كه آمريكا با تلاش براى منزوى كردن ايران از نظر سياسى و اقتصادى از اين جاذبه نخواهد كاست.(27)
ريچاردمورفى، برژينسكى و اسكوكرافت (مقامهاى سياسى و امنيتى آمريكا) بر اين باورند كه سياست يك جانبه تحريم ايران كارساز نبوده و تلاش براى وادار ساختن ديگر دولتها به پيروى از سياستهاى آمريكا اشتباه بوده است. قلدرى فرامرزى سبب بروز شكاف غيرضرورى ميان آمريكا و متحدان اصلى آن شده است و نظم و تجارت آزاد بينالمللى را كه آمريكا مشوق آن بوده، به مخاطره انداخته است و يكى از جنبههاى منفى سياست كنونى آمريكا زيانى است كه از دسترسى بيشتر آمريكا به منابع انرژى در آسياى مركزى، متوجه منافع آمريكا مىشود.(28) آمريكا در اين سياست خيلى ناشيانه عمل كرد، چرا كه، به جاى اينكه ايران منزوى شود، خود را منزوى كرده است. به عقيده اعضاى شوراى روابط خارجى آمريكا، ائتلافى كه در جنگ خليج فارس «صدام» را شكست داده بود، در حال گسستن است. تشديد تحريمها در مورد ايران گرچه صدماتى به اقتصاد ايران زده بود، اما دستاورد عمدهاى نداشت و آمريكا را نخست به انزوا كشاند و ادامه آمادگى و توانايى برخى از اعضاى شوراى همكارى خليج فارس و ديگران، در كمك به اجراى اين سياستها محل ترديد است.(29) اين سياست پيش از آنكه يك استراتژى باشد، يك شعار است و براى مدت زيادى دوام نخواهد يافت و همچنين بر تلاش براى انزواى هر دو كشور قدرتمند خليج فارس يعنى؛ ايران و عراق استوار مىباشد كه فاقد كارايى استراتژيك بوده و از نظر مالى و ديپلماتيك نيز با هزينههاى سنگين همراه است.(30) سياست مهار دوجانبه به عنوان محور استراتژى آمريكا در قبال ايران و عراق، ازهم پاشيده است. متحدان آمريكا در غرب و اروپا، از اين سياست حمايتى مؤثر نكردهاند و اختلافات داخلى در درون شوراى همكارى خليج فارس روبه افزايش است، آثار بالقوه بىثباتى در عربستان سعودى در سطحى گسترده مشاهده مىشود و تزلزل در روند صلح و سازش در خاورميانه فشار جديد بر رژيمهاى خليج فارس وارد مىآورد.(31)
با وجود اعمال فشارهايى از سوى ايالات متحده عليه ايران و عراق، هنوز خطر ايران و عراق به عنوان دو دولت سركش از بين نرفته است و در حقيقت، استراتژى مهار دوجانبه بهشكل فزايندهاى مشخص كرده كه ايالات متحده؛ به عنوان يك دولت حامى نظامى دولتهاى خليج فارس به ويژه عربستان سعودى است. اين نقش انتقادهاى داخلى و خارجى از رژيمهاى خليج فارس را بيشتر كرده است. مهار دوگانه، افزايش هزينه، كاهش ظرفيت توليدات نفت، تقويت نيروهاى راديكال و نيز افزايش انگيزه تلاش نظامىگرى، به ويژه بين ايران، عراق و چين را افزايش داده است.(32) ايران هنوز با كشورهاى اتحاديه اروپا، روابط تجارى بازرگانى دارد با اين وجود درباره سلمان رشدى و قضاياى ديگر حقوق بشر، اختلاف تحتاللفظى دارند.(33) عدم هماهنگى بين متحدين آمريكا كه مارتين ايندايك ـ طراح استراتژى مهار ـ آن را عدم توازن ساختارى بين روشهاى مقابله با ايران و عراق مىنامد، سبب شده است كه وى صراحتا اعتراف كند كه جامعه بينالملل در مقابله با عراق، با موفقيتهايى روبهرو شد، اما در مواجهه با ايران، ناكام بوده است.(34) برژينسكى ضمن تأكيد بر بىاثر بودن سياست آمريكا در قبال ايران و نيز پافشارى بر اينكه آمريكا نبايد ايران را در انزوا قرار دهد، مىگويد: اگر در دو دهه آينده، نه تنها خواهان ثبات در منطقه خليج فارس بلكه دستيابى به آسياى مركزى و كشورهاى شمالىتر منطقه با ذخاير عظيم نفتى آنها هستيم، نيازمند آنيم كه با ايران روابط استراتژيك داشته باشيم.(35) از سياست مهار كنونى ما، چيزى جز اين باقى نمانده است كه حكومت ايران را يك حكومت سرخ بشماريم و از آن دورى جوييم، ولى اين سياست در درازمدت پايدار نخواهد ماند.(36) با توجه به مطالب فوق و عنايت به نكات زير مىتوان نتيجه گرفت كه سياست مهار آمريكا در قبال ايران، از بعد خارجى ناكام بوده است.
1ـ عدم همراهى متحدين آمريكا، به ويژه اتحاديه اروپا و كشورهاى صنعتى با اين كشور، مانع از تحريم همه جانبه ايران گرديد، چرا كه اهميت ايران به عنوان يك كشور مهم و استراتژيك در منطقه و ضرورت حضور آن در صحنه مبادلات منطقهاى و جهانى، يكى از عوامل عدم همراهى كشورها با سياستهاى ضد ايرانى آمريكا مىباشد. حقيقت اين است كه ايالات متحده در موقعيتى نيست كه بتواند كشورهاى متحد خود را در برخورد با ايران متقاعد سازد و از سوى ديگر، مشكل ايران با آمريكا به گونهاى نيست كه تأثير آن صلح و ثبات بينالمللى را خدشهدار كند و استراتژى مهار دوجانبه از بعد خارجى هيچگونه تأثير جدى و اساسى را متوجه نظام جمهورى اسلامى ايران نكرده است و صرفا تأثيرات كوتاه مدت و مقطعى را به دنبال داشته است. پس تا زمانى كه ساير كشورها از همراهى با آمريكا خوددارى نمايند و ايران نيز به طرحهاى زيربنايى و بهبود روابط با اروپا و كشورهاى منطقه مبادرت ورزد، دكترين مهار ايران و طرح داماتو محكوم به شكست است. تأكيد وزارت امور خارجه آمريكا بر اين موضوع است كه تعدادى از دولتهاى ارزيابى، اقدامات سختگيرانهاى را عليه ايران اعمال كنند. در اين صورت احتمالاً اين امكان براى ما وجود خواهد داشت كه تحريمهاى اعمال شده عليه شركتهاى اين كشورها را كنار بگذاريم كه اين عاملى اساسى در جهت درگيرى اروپا و آمريكا و نيز عقبنشينى آشكار آمريكا مىباشد.(37) از اين منظر مىتوان روابط بسيار خوب ايران با روسيه، ژاپن، چين و نيز روابط توأم با فراز و نشيب كشورهاى اتحاديه اروپا را مورد توجه قرار داد، كه ايران در سطح عالى با اين كشورها روابط حسنه دارد.
2ـ از نظر سياسى ايران بيش از گذشته فعال بوده و نقش ويژهاى را در آفريقا و افغانستان ايفا نمود كه به خوبى نشان دهنده اهميت ايران در عرصه بينالمللى و منطقهاى و روابط گسترده اين كشور بود؛ نه نشانه انزواى ايران. همچنين ايران توانست نقش مهمى را در حل منازعات منطقهاى نظير؛ قرهباغ و تاجيكستان ايفا كند. ريچارد مورفى با تأكيد به نقش ارزنده ايران در حل مسائل منطقهاى مىگويد: «در اين سياست آمريكا يعنى سياست مهار، نقش پيچيده و غالبا مثبت ايران در آسياى مركزى و خاورميانه ناديده گرفته شده است. ايرانىها با ميانجيگرى در تاجيكستان، به توافق صلح ميان طرفين درگير در جنگ داخلى اين كشور كمك كردند. ايران در جنگ خليج فارس با اشغال كويت مخالفت ورزيد و از تحريمهاى شوراى امنيت سازمان ملل برضد عراق پشتيبانى كرد.»(38) از رژيمى كه آمريكا آن را «ياغى» اعلام كرده است، بارها دعوت شده در مناقشات بينالمللى ميانجيگرى كند. دعوت از ايران براى ميانجيگرى و حل و فصل مناقشات آذربايجان و ارمنستان، سودان، اوگاندا و چندين كشور ديگر، از چشم جهانيان پوشيده نماند. ايران همچنين نقش فعالى در ميانجيگرى ميان طرفين درگير در جنگ داخلى عراق و بوسنى و ديگر نقاط جهان داشته است. به رغم مخالفتهاى واشنگتن، نمايندگان ايران به رياست كميتههاى مختلف سازمان ملل و ارگانهاى وابسته به آن برگزيده شدند. در دسامبر سال 1996 ، دادگاه بينالمللى لاهه با 14 رأى موافق در مقابل دو رأى به حقانيت ايران در مورد انهدام يك سكوى نفتى ايران در خليج فارس، در سال 1987 به وسيله نيروهاى آمريكايى مستقر در منطقه رأى داد. قدرت تهران امروز در مورد توانايى اقتصادش براى بررسى عضويت در سازمان تجارت جهانى، از احساسى آكنده از اعتماد به نفس برخوردار است.(39)
3ـ موفقيت ايران در كند كردن روند سازش بين اعراب و اسرائيل نشان ديگرى از بىاثر بودن سياست آمريكا، براى منزوى كردن ايران در سطح بينالمللى است. ايران همواره با روند صلح با اسرائيل مخالفت كرده و از آن، به عنوان صلحى ظالمانه نام مىبرد. پافشارى ايران براى توقف روند صلح و به دنبال آن اقدام رژيم صهيونيستى براى توسعه شهركهاى يهودى نشين، تصميم اين رژيم براى تغيير پايتخت اين كشور از تلآويو به بيتالمقدس خشم اعراب را برانگيخت و سرانجام كشورهاى عضو كنفرانس اسلامى و اتحاديه عرب را به واكنش واداشت، به گونهاى كه بيشتر كشورهاى عربى، دفتر نمايندگى خود در اسرائيل را تعطيل كردند. در ادامه همسويى كشورهاى عربى با مواضع برحق ايران بود كه اكثر كشورهاى عربى، گردهمايى كشورها در دوحه قطر با عنوان «توسعه همكارىهاى رژيم اسرائيل و آفريقا» را تحريم كردند كه اين خودگامى براى به كرسى نشاندن رأى جمهورى اسلامى ايران در عرصه منطقه محسوب مىگردد.
4ـ برگزارى هشتمين كنفرانس سران كشورهاى اسلامى در 1997 در تهران، علامت ديگرى برشكست ايالات متحده در به انزوا كشاندن جمهورى اسلامى ايران است. در اين كنفرانس كه از تاريخ 18 تا 20 آذر 1376 در تهران برگزار شد، سران و مقامات بيش از پنجاه كشور اسلامى شركت كردند. اين در حالى بود كه از زمان شكلگيرى تصميم برگزارى كنفرانس در تهران، آمريكا تلاش مىكرد كه با ناامن جلوه دادن اوضاع داخلى ايران، كشورهاى اسلامى را از برگزارى اين كنفرانس در تهران منصرف كند، ثانيا؛ اين كشورها را لااقل در حد سران، از شركت در اين كنفرانس باز دارد. چنان كه به گفته كارشناسان ارشد سياسى و امور بينالمللى، تعدادى از مقامات كشورهاى اسلامى، از ايران خواسته بودند كه بيهوده براى برگزارى كنفرانس تلاش نكنند، چرا كه آمريكا مخالف برگزارى كنفرانس در تهران است. گذشته از موضعگيرىها و صدور قطعنامه در اين كنفرانس، حضور 29 نفر از سران كشورهاى اسلامى در اين كنفرانس بسيار حايز اهميت است. كه نشان دهنده موقعيت جمهورى اسلامى ايران در ميان تهاجم گسترده سياسى ايالات متحده به اين كشور، و عدم توجه كشورهاى اسلامى به خواستههاى نامشروع آمريكاست. اين در حالى بود كه در اجلاس هفتم كه در مراكش برگزار شده بود، سران بيست و پنج كشور در آن حضور داشتند.
تأثير سياست مهار دو جانبه بر اوضاع داخلى ايران
يكى از اهدافى را كه آمريكا در ارتباط با ايران دنبال مىكرد اين بود كه با تحريم اقتصادى و بينالمللى بر ايران و در تنگنا قرار دادن اين كشور از لحاظ اقتصادى، زمينه را براى نارضايتى عمومى در ايران فراهم كند تا علاوه بر فشارهاى خارجى؛ در داخل نيز فشارهاى مردمى را عليه نظام جمهورى اسلامى ايران اعمال كند تا بتواند رفتار جمهورى اسلامى را در سطح مسائل مورد علاقه آنها، تغيير دهد، اما در اين زمينه هم ناكام بوده است. زيرا در صورت موفقيت سياست تحريم به واسطه فشارهاى بينالمللى و اقتصادى، بايد نارضايتى عمومى در ايران افزايش پيدا مىكرد و فشار از اين طريق بر دولت بيشتر مىشد، ولى فشارهاى اقتصادى و بينالمللى به جهت اين سياست افزايش پيدا نكرد تا موجب نارضايتى گردد.
اصولاً به نظر مىرسد كه مردم ايران ارتباط چندانى بين اين سياست و احيانا كمبود و نارسايىهاى موجود در كشور برقرار نمىكنند و موضوع آمريكا و ارتباط با آمريكا هر روز بيشتر در مسائل سياسى و اقتصادى ايران فرعى مىگردد. افكار عمومى، نسبت به مسائل امنيتى در مقايسه با مسائل سياسى و اقتصادى چون؛ تورم و مشاركت سياسى و وضعيت مطبوعات حساسيت كمترى دارد.(40) «هنرى كسينجر» در سمينارى در سانفرانسيسكو گفت: آمريكا در متزلزل كردن اوضاع داخلى ايران ناتوان است، مگر اينكه كلينتون بخواهد منطقه را بار ديگر اما به شكل فاجعهآميزى بحرانى كند. ماهيت نظام حاكم بر ايران پيچيدهتر از آن است كه تهيه كنندگان گزارشهاى سنتى و كلاسيك ترسيم مىكنند. آمريكا بايد نهايت زور خود را بزند تا بتواند متحدينش را نسبت به تحريم اقتصادى ايران متقاعد سازد.(41)
«هوشنگ امير احمدى» پژوهشگر دانشگاه رادگرز آمريكا نيز اعتقاد دارد كه: «بعيد است كه جمهورى اسلامى ايران زير فشار تسليم شود، بلكه برعكس به عقيده من اين تدابير آمريكا سبب خواهد شد كه نيروهاى ضد آمريكايى و تندروها در داخل ايران، تقويت شوند و اين سناريويى است كه به اهداف آمريكا كمك نمىكند.»(42) ايالات متحده از بدو پيروزى انقلاب اسلامى، همواره در صدد بود تا با توسل به انواع ترفندها، اوضاع داخلى ايران را متشنج كند و از آن سود ببرد. ايجاد جنگ داخلى در كردستان، آذربايجان، گنبد، كودتاى نوژه و در نهايت جنگ تحميلى، از اين حربهها بود. اما نتوانست به هدف خود دست يابد، چرا كه مردم در صحنه بودند و انقلاب اسلامى را از آن خود مىدانستند. در دوران پس از جنگ نيز، مردم دو برنامه پنج ساله توسعه اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى را تحمل كردند. گر چه اين برنامهها به دليل سوء مديريت و عدم پاسخگويى ساختار اقتصادى ايران با برنامه توسعه، مشكلاتى را بر قشر عظيمى از مردم ايران وارد كرد، اما مردم همه اين مشكلات را تحمل كردند و همچنان حمايت خود را از انقلاب اسلامى اعلام نمودند كه اوج اين حمايتها، حضور بيش از 29 ميليون نفر از مردم ايران در انتخابات رياست جمهورى در دوم خرداد 1376 (ماه مه 1997) بود. پس از اين انتخابات، ريچارد مورفى در مقالهاى در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «انتخابات اخير ايران نشان داد كه ما در مورد سياست داخلى ايران چقدر بىاطلاع بودهايم. بر هيچ كس پوشيده نيست كه وقتى خاتمى توانست در انتخابات دوم خرداد، 69 درصد از آراى مردم را از آن خود كند، واشنگتن غافلگير شد. چنانچه پيروزى خاتمى را نتيجه سياست مهار آمريكا بدانيم و نتيجهگيرى كنيم كه تنها عمل لازم، به منظور يارى رساندن به خاتمى براى پيشرفتى سازندهتر، ادامه اين فشار است سخت در جهل و اشتباه هستيم».(43)
دـ تأثير نظامى
تحريم نظامى ايران از جانب آمريكا، در واقع زودتر از تحريم اقتصادى شروع شده بود، چرا كه؛ پس از پيروزى انقلاب اسلامى، ايالات متحده ميلياردها دلار از تسليحات نظامى خريدارى شده توسط ايران را در آن كشور، بايكوت كرد كه نقطه شروعى براى تحريم نظامى ايران محسوب مىشد. و ممنوعيت سلاح، به ويژه سلاحهاى پيشرفته به ايران همچنان ادامه دارد. اما هيچگونه تأثيرى بر بنيه دفاعى ايران نگذاشت.
«هرالد تريبون» در 11 نوامبر 1992 نوشت: «شركتهاى اروپايى، آسيايى و آمريكايى، با مشاهده كوششهاى زياد ايران براى تجهيز انقلاب اسلامى به علوم جديد و شكوفايى اقتصادى، تازهترين تكنولوژىهاى روز را به سوى اين كشور سرازير كردهاند. از تكنولوژىهايى كه در اختيار ايران قرار گرفته است، مىتوان از تجهيزات آزمايش رادار، تجهيزات دريايى و هوايى، دستگاه تجزيه و تحليل منطق، اليافهاى نورى، كليدهاى ديجيتال، كامپيوترهاى سريع و موتورهاى جت يادكرد. گرچه اين تكنولوژىها را براى استفاده غيرنظامى چون فرودگاههاى جديد و شبكههاى تلفن سفارش دادهاند، اما مقامات غربى معتقدند كه اين تكنولوژىها را به راحتى مىتوان به منظور نظامى هم به كار برد.»(44) آقاى آموزگار در مقالهاى كه به ارزيابى تحريم آمريكا عليه ايران پرداخت، معتقد است كه ايران از نظر نظامى نسبت به سال 1989 ، نيرومندتر است و از بسيارى از متحدان آمريكا در منطقه، كمتر آسيبپذير مىباشد.(45) با وجود تحريم تسليحاتى آمريكا عليه ايران، هنوز در مورد توانايىهاى نظامى اين كشور در محافل سياسى نظامى آمريكا نگرانى وجود دارد. گرى سيك ـ عضو اسبق شوراى امنيت ملى آمريكا ـ مىگويد: در بين افرادى كه در زمينه منع تكثير سلاحهاى اتمى كار مىكنند، اين نظر متداول است كه اگر كشورى مشكوك به داشتن يك برنامه اتمى باشد، پس حتما يك برنامه اتمى دارد. اين داورى براساس تجربه است كه تقريبا هر كشورى، مشكوك به داشتن برنامه اتمى بوده، بعدها حتما چنين برنامهاى داشته است. عراق، پاكستان و آفريقاى جنوبى و هر كشور ديگرى، چنين برنامهاى را تكذيب كرده است و آنها گفتهاند: ما كارى نمىكنيم و آنچه انجام مىدهيم، صلحآميز است. در مورد ايران؛ ايراد گرفتن از برنامه اتمى آن دشوار نيست زيرا؛ ايران انواع ديگر و كارآمدترى از انرژى را در اختيار دارد و همچنين از بهترين كشورهايى است كه مىتواند اين تكنولوژىها را بهكار گيرد.(46)
«گراهام فولر» مىگويد: به طور قطع مىدانم كه ايران با جديت به دنبال كسب توان يا تسليحات هستهاى است و در اين راه از هيچ تلاشى فروگذار نخواهد كرد، پس ما بايد به شدت مراقب حركتهاى آن باشيم.(47)
«آنتونى كوردزمن» (6) در زمينه بىاثر بودن تحريم آمريكا عليه ايران مىگويد: ايرانىها در اواسط دهه 80 ، برنامه ساخت توليد تسليحات شيميايى را به صورت گسترده آغاز كردهاند و هماكنون نيز اين برنامه بىوقفه ادامه دارد و ما هر تحريمى هم كه اعمال كردهايم، تنها تأثيرى محدود داشته است، بهطور قطع ما سعى كردهايم كارى كنيم تا آنها ديرتر به موشك دست يابند، ولى آنهااز كره شمالى موشكهاى مورد نياز را دريافت كردهاند، هماكنون نيز قرار است تكنولوژى توليد موشك را از كره شمالى و چين دريافت دارند.(48) او همچنين مىگويد: ايران بتدريج مشغول ساخت شبكه دفاع هوايى است، چنانچه روسيه موشكهاى سام ـ 10 به آن كشور كه دو سال است براى دريافت آنها تلاش مىكند بفروشد، ما قادر نخواهيم بود براى خنثى كردن آنها اقدام كنيم ايران بطور قطع و يقين بنيه نظامى خود را از نظر تعداد تانك دو برابر خواهد كرد. اين كشور در حال تبديل شدن به يك خطر نظامى مسلم است كه در آن بزرگترين نيروى غيرمتعارف جهان يعنى؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به كار گرفته مىشود.(49)
آمريكا در راستاى تحريم نظامى ايران، در مورد انعقاد قرارداد ايران با روسيه در زمينه تكميل نيروگاه اتمى بوشهر ـ با اين تصور كه ايران از آن در زمينه ساخت سلاحهاى هستهاى استفاده خواهد كرد ـ تلاشهاى گستردهاى را آغاز كرد تا روسيه را وادار كند كه قرارداد يك ميليارد دلارى با ايران را لغو نمايد. اما در اين زمينه نيز موفقيتى كسب نكرد. بيل كلينتون براى لغو قرارداد روسيه با ايران در سال 1994 ، سفرى به مسكو داشت، اما او نتوانست همكارى هستهاى روسيه با ايران را متوقف سازد، بلكه آنچه كه بدان دست يافت تعهد يلتسين به فروش سيستم گريز از مركز بود كه آن نيز از ابتدا بين ايران و روسيه توافق نشده بود. به اين ترتيب كلينتون مانند كودكى كه با يك آبنبات خشنود مىشود، راضى به آمريكا بازگشت، به خيال آبنباتى كه با توجه به بىاعتنايى جامعه بينالملل به تحريم واشنگتن عليه ايران، شيرينى چندانى نداشت.(50) يكى از مقامات ارشد وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) اعلام كرد كه تلاشهاى نظامى اخير ايران، در واقع نشان دهنده اين موضوع است كه رهبرى ايران، به شدت و بهطور جدى در پى يافتن جايگاهى برتر در منطقه آن هم با حداقل هزينه ممكن است. جالب اينكه، اين تلاشها زمانى صورت مىگيرد كه ايران از لحاظ اقتصادى با برخى مشكلات جدى روبهرو شده است.(51)
ه ـ تأثير سياست آمريكا بر اهميت ژئوپليتيكى ايران
به رغم تلاشهاى آمريكا براى كم اهميت جلوهدادن موقعيت ژئوپليتيكى ايران، همچنان كشور ما به لحاظ جغرافياى سياسى براى كشورهاى منطقه حايز اهميت بسيار است و كشورهايى نظير؛ قزاقستان، تركمنستان، تركيه، ايران را امنترين، راحتترين و سريعترين مسير انتقال نفت و گاز به ساير كشورها مىدانند. و عليرغم فشارهاى آمريكا نيز، قرارداد چندين ميليارد دلارى با ايران امضا كردند.
آمريكا معتقد است كه به رغم تمايل خود و موافقت اكثر كشورهاى منطقه و شركتهاى نفتى، با گذاشتن خطوط لوله نفت قفقاز از خاك ايران، به دليل عملى بودن و مقرون به صرفه بودن آن نبايد اجازه چنين اقدامى را داد؛ زيرا راه را براى نظارت انحصارى روسيه به اين خطوط باز مىكند.(52)
«جفرى كمپ» رئيس پيشين امور خاورميانه در شوراى امنيت ملى آمريكا، در مورد ويژگىهاى ژئوپليتيكى ايران نوشت: «ايران از چنان اهميتى برخوردار است كه آمريكا نه مىتواند آن را ناديده بگيرد و نه مىتواند آن را منزوى سازد.» دسترسى به نفت خليج فارس براى جهان صنعتى داراى اهميت حياتى است وابستگى غرب به اين منطقه با كاهش توليدات منابع نفتى ديگر افزايش خواهد يافت. كنترل خليج فارس از طرف هر قدرت مخالف يا غيرقابل اعتماد خطر جدى براى منافع جهان غرب به وجود خواهد آورد. ايران در اين منطقه، از موقعيتى به مراتب حساستر از عراق برخوردار است و هر رژيمى بر سركار باشد، اهميت ژئوپليتيكى آن بر سر جاى خود باقى است. موقعيت جغرافيايى ايران، اين كشور را خواه ناخواه درباره مسائل مربوط به خليج فارس در يك موضع كليدى قرار مىدهد. اين واقعيت انكارناپذير است كه آمريكا نمىتواند نسبت به آنچه در ايران مىگذرد، بىتفاوت بماند.(53) در برابر تلاش گسترده براى محاصره اقتصادى و سياسى ايران، عوامل جغرافيايى در خليج فارس به سود ايران است. ايران بزرگترين كشور منطقه است؛ چه از ديد جمعيت و چه از نظر طول كنارهها، كنترل ايران توسط حساسترين راههاى دريايى و جزيرههاى استراتژيك پراهميت در تنگه هرمزو حياتى بودن منافع اقتصاديش در منطقه، در مجموع حكايت از حضورى ژئوپليتيك اين كشور در خليج فارس دارد كه به مراتب، بزرگتر از آن است كه تحتالشعاع تاكتيكهاى محاصره قرار گيرد. گرچه خليج فارس شاهرگ حياتى ايران است وگرچه ايران به همكارى با كشورهاى عربى در خليج فارس علاقه دارد، ولى براى به حداكثر رساندن منافع خود در منطقه، چندان وابسته به همكارى ديگران نيست.(54) همچنين ايران ارتباط هوايى با كشورهاى آسياى مركزى راگسترش داده و از 13 مه 1996 راه آهن مشهد ـ سرخس ـ تجن داير شده است.
افتتاح اين راه آهن كه شبكههاى راه آهن آسيايى و آسياى مركزى را از ايران به خليج فارس و اروپا وصل مىكند، گام بزرگى در پيشرفت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك منطقه محسوب شده و مورد استقبال عمومى قرار گرفته است. اين راه آهن كه دسترسى به خليج فارس و اروپا را براى كشورهاى منطقه خزر ـ آسياى مركزى ميسر مىسازد، مىتواند در حكم گشوده شدن پنجرهاى به سوى نقشآفرينى ژئوپوليتيك بسيار پوياتر ايران در گستراندن پيوندهاى آينده ميان درياى خزر، آسياى مركزى و خليج فارس باشد.(55) در تحليل نهايى، استراتژى ناديده گرفتن مقام ژئوپولتيك ايران در شرايط كنونى از سوى برخى از آگاهان، با سردرگمى سالهاى 73-1971 ـ ناشى از پديده نخستين ضربه نفتى ـ قابل مقايسه است. در آن دوران سياستمداران در ايالات متحده، سياست ناديده گرفتن منافع اقتصادى درازمدت، كمپانىهاى باختر زمين را پيش گرفتند و مشكل موجود را به بحران تبديل كردند و هم اكنون نيز اين استراتژى، سردرگمى مشابهى را در برخورد ميان پاىبندى آمريكا به پشتيبانى از خواستهاى سياسى اسرائيل در خاورميانه از يك سو، و منافع واقعى خود آمريكا و اتحاديه اروپا و دوستان عرب آنها در مقام ژئوپولتيك نوين ايران از سوى ديگر، دامن مىزند. اين مقايسه مىتواند حقيقت نهفته در داورى بنيادى پروفسور «اديت پنروز» را چنان كه پروفسور «مك لالكن» به ياد ما مىآورد، آشكار مىسازد آنگاه كه ميان دو دسته از خواستههاى سياسى و اقتصادى، برخوردى رخ مىدهد، همان دسته نخستين است كه سرانجام شكست خواهد خورد.(56)
1. «تحريمهاى اقتصادى: علل سياسى و تأثيرات اقتصادى»، مجله سياست خارجى، سال اول، شماره 1، (1376): ص 212
2. واعظى، محمود. «تحولات جديد منطقهاى و امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران»، فصلنامه خاورميانه، شماره 4، (1374): ص 956
3. «كنفرانس ايران در مرحله گذار»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 201
4. «از درون تصميمگيرى آمريكاييان درباره ايران»، پيام امروز، شماره ،(1374): ص 42
5 . سجادپور، سيدمحمدكاظم. «ارزيابى مهار دوگانه: چهار نگاه متفاوت»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 10
6. «از درون تصميمگيرى آمريكاييان». پيشين، ص 43.
7. همان، ص 5
8 . تيمرمن، كنت. «تحريم اقتصادى ايران». سياست خارجى، شماره 1 (1376): ص 182.
9. همان، همانجا.
10. همان، همانجا.
11. Amuzegar, Gahangir. "Adgusting to schctions, the toll in iran." foriegn Affairs: volume 16 , No 3 , pp. 33 - 41.
12. ibid ., p. 31.
13. شريعتمدارى، محمد. «همايش عزم ملى براى صادرات»، بررسىهاى بازرگانى، شماره 122، (1376): ص 6
14. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 32.
15. meal m. sher comprenstive u.s sanctions aginest - iran a plan for action Alipac (April 1995 ) p. 8.
16. «عملكرد اقتصادى خوب و يك كشور تحت محاصره»، پيام امروز، شماره 17 و 16 ، (1376): ص 24
17. شهابى، سهراب. «اثرات مستقيم و غيرمستقيم تحريم»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 84
18. همان، همانجا.
19. همان، همانجا.
20. ملكى، عباس. «تحريم آمريكا عليه ايران، ارزيابى مقدماتى»، سياست خارجى، شماره 1، (1376): ص 4
21. اطلاعات، مورخ 8/5/76، ص 3
22. سهراب شهابى، همان، ص 83
23. عباس ملكى، همان، ص 4
24. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 40.
25. Fuller, Graham E and o leseer yan."Persian Gulf Mytns," Foreign Affairs , No 3 , (June 1997 ) : 41.
26. ibid., p. 48.
27. طلوعى، محمود. غول افليج سياست دوگانه آمريكا در ايران، تهران: نشر علم، 1374، ص 27
28. Zbigniew Brazeziski, Bernt scowcroft and Richard Morphy Differenentiated containment. foreign affairs, (May / June 1997 ): p. 28.
29. ibid ., p. 24.
30. ibid .
31. Graham E fuller and yan o leseer, opcit, p. 42.
32. the threat of irag and iran. mees 40:16 . 21 April 1997 - p.d 1.
33. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 34.
34. midde east polisy council
35. برژينسكى. «چهره عريان سياست آمريكا در خاورميانه»، اطلاعات سياسى اقتصادى، شماره 116-115،(1376): ص 139-138
36. مورفى، ريچارد. «دورى از ايران بس است»، پيام امروز، شماره 20، (1376): ص 20
37. عبداللهيان، اميرحسين. «دكترين مهار دوگانه، طرح داماتو در مورد جمهورى اسلامى ايران»، روزنامه جمهورى اسلامى، (17 شهريور 75): ص 14
39. Gahangir Amuzegar op.cit p. 35.
40. سهراب شهابى، همان، ص 87
41. جمهورى اسلامى، همان، مورخ 11/6/75، ص 15
42. اميراحمدى، هوشنگ. «سياست آمريكا و پيامدهاى آن»، پيام امروز، شماره 6، (1374): ص 47
43. «دورى از ايران بس است»، همان، ص 20
44. «ايران تكنولوژى جديد را مىبلعد»، مجله صفحه اول، شماره 14، (1372): ص 22
45. Gahangir Amuzegar, op.cit, p. 31.
46. سيك، گرى. «ايران و آمريكا زخمهاى فراموش نشده»، پيام امروز، شماره 11، (1375): ص 23
47. فولر، گراهام. ايندايك... «سمپزيوم استراتژى مهار دوجانبه»، فصلنامه خاورميانه، شماره 3، (1373): ص 628
48. همان، ص 632
49. همان، ص 635
50 . ............ «سفر به مسكو پايان بى پايان»، پيام امروز، شماره 6، (1374): ص 40
51 . روزنامه سلام، مورخ 12/3/75، ص 8
52. Graham E fuller and yan o leseer, opcit, p. 48.
53 . محمود طلوعى، همان، ص 29
54 . مجتهدزاده، پيروز. «از خليج فارس تا درياى خزر، از ايدههاى ژئوپوليتيك تا واقعيتهاى ايرانى»، اطلاعات سياسى اقتصادى، شماره 110-109، (1375): صص 10-9
55 . همان، ص 11
56 . همان، ص 12
1. نويسنده و پژوهشگر
2. سوره نساء، آيه 141
3. Aipac
4. Dual containment
5- منبع: ترازنامه بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران در سال 1375
6. پروفسور مطالعات امنيت ملى دانشگاه جرج تاون