بررسی مقایسه ای اسناد و دیدگاه نویسندگان روسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی مقایسه ای اسناد و دیدگاه نویسندگان روسی - نسخه متنی

جمعه خان محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





بررسى مقايسه اى اسناد و ديدگاه نويسندگان روسى


درباره نهضت مشروطيت ايران



جمعه خان محمدى



مقدّمه


نهضت مشروطه ايران، واقعه مهمّى در تاريخ معاصر اين كشور و منطقه خاورميانه به شمار مى رود. اين نهضت را مى توان از چند منظر تحقيق و بررسى كرد: يكى از ابعاد تحقيقى درباره مشروطه ايران، بررسى گزارش ها، و ديدگاه هاى ناظران خارجى به ويژه قدرت هاى بيگانه (روس و انگليس) است كه در ايران داراى منافع و علاقه هاى سياسى ـ اقتصادى بودند.



مقاله حاضر در همين جهت، به «بررسى و تحليل اسناد وزارت خارجه روسيه و ديدگاه نويسندگان آن كشور درباره برخى ابعاد مشروطه ايران به ويژه نقش روس ها در اين نهضت» مى پردازد.



قسمت آخر مقاله مى كوشد به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا روس ها در سركوب جنبش مشروطيت و فرايند قيام ضدّ استعمارى و استبدادى ايرانيان نقش داشته اند يا خير. اهميّت اين امر، از آن رو است كه روسيه در آن زمان، نفوذ سياسى و نظامى گسترده اى در ايران داشت و با نفوذى كه در دربار ايران به دست آورده بود، به طور مسلّم تمام تحوّلات سياسى ـ اجتماعى ايران را زير نظر داشته، در آن ها دخالت مى كرد. به عبارت ديگر، از آن جا كه موضعگيرى ها، فعّاليت هاى ديپلماتيك، سياست هاى انبساطى و انقباضى آنان درباره شاه قاجار، مجلس و مردم ايران و همچنين دادن وام ها و تسهيلات مادّى به شاه يا مضايقه از آن و اعزام نيروى نظامى به داخل ايران و ... سرنوشت جنبش مشروطيت را تغييرداده است، بررسى نقش روس ها از منظر آنان مى تواند اهميّت ويژه اى داشته باشد.



اهميت ديگر بررسى نقش دولت روسيه در تحوّلات مشروطه، آن است كه در دهه هاى اخير، به نقش روس ها در تحوّلات سياسى- اجتماعى ايران، به دو دليل كم تر توجّه شده است: يكى رواج ادبيات احساسى و انقلابى كمونيست ها در ايران كه نوعى حسّ اعتماد و بى خطر بودن روس ها را ايجاد كرده، و ديگرى، شموليت قاعده فراموش شدن حوادث تاريخى از اذهان افراد در گذر زمان است; بدين سبب نويسندگان و محقّقان، بيش تر متوجّه استعمار و خطرهاى غربى ها شده اند و به نقش مخرّب روس ها كم تر پرداخته اند.



أ. آشنائى با منابع روس ها درباره نهضت مشروطيت ايران


منابع و كتاب هاى روس ها درباره جنبش مشروطيت ايران، دو دسته اند: يك دسته از نگاه تزارى روسيه به وقايع و حوادث ايران حكايت دارد; مانند كتاب نارنجى كه اسناد و گزارش هاى وزارت خارجه روسيه است و انقلاب مشروطيت ايران، نوشته الكسيويچ زينويف. دسته ديگر، آثارى هستند كه بر اساس ديدگاه دولت كمونيستى شوروى يا از ديدگاه انقلابيان قفقازى كه در جنبش مشروطيت فعّال بوده اند، نوشته شده اند; مانند كتاب انقلاب مشروطيت ايران، نوشته ايوانف و سه مقاله درباره انقلاب مشروطيت ايران، نوشته پاولويچ و ديگران.



اين دو دسته، داراى ديدگاه اساسى و مشتركى هستند كه به منافع روسيه در ايران توجّه دارند; امّا كتاب هاى دسته اوّل، از منافع آشكار روسيه در ايران سخن گفته اند; ولى كتاب هاى دسته دوم از انقلاب دهقانى و كارگرى در ايران ياد كرده، و به صورتى ديگر، به دنبال منافع روسيه در ايران بوده اند.



اين نوشته ها به گونه اى است كه با كنار يك ديگر قرار دادن آن ها مى توان به سياست ها و نيّات واقعى روس ها در ايران پى برد و متوجّه ابعاد اقدام هاى روس ها شد.



1. كتاب نارنجى، از اسناد وزارت خارجه روسيه


آقاى احمد بشيرى در مقدّمه جلد اوّل، كتاب نارنجى را چنين معرّفى كرده است:



اين كتاب، جلد يكم از يك دوره هفت جلدى گزارش هاى وزارت امور خارجه روسيه تزارى است كه به سال 1911 ميلادى (75 سال پيش) در كشور روسيه چاپ و پخش شده است و اينك براى نخستين بار از زبان روسى به فارسى گردانيده و به چاپ رسيده است و جلدهاى ديگر اين دوره كتاب نيز در آينده به دست خوانندگان خواهد رسيد. 1



اين كتاب، حاوى گزارش روزانه نمايندگان سياسى روسيه تزار در ايران، از سال 1906ميلادى تا سال 1911 از وقايع و حوادث «جنبش مشروطيت» ومقدّمات آن است. اين گزارش ها، ابتدا در سال 1911 در «سن پترزبورگ»، پايتخت روسيه تزارى چاپ شد و آقاى احمد بشيرى بعد از گذشت هفتاد و پنج سال، جلد اوّل آن را كه آقاى حسين قاسميان ترجمه كرده بود، در سال 1365 در ايران منتشر ساخت. جلد دوم آن نيز در سال 1366 منتشر شد. اين مجلد را آقايان فتح الله ديده بان، دكتر ماشاءالله ربيع زاده، اندرياس گريكوريان، جلال خلعت برى و حسين قاسميان ترجمه كردند.



عنوان اصلى كتاب هفت جلدى، مجموعه اسناد سياسى است; امّا از آن جا كه رنگ جلد آن ها «نارنجى» بوده، به كتاب نارنجى معروف شده است. جلد اوّل در 321 صفحه و چهارده فصل، وقايع ايران را از اواخر سال 1905ميلادى (1284 ش/ 1323 ق) تا تاريخ 14 سپتامبر 1908 (4 مهر 1287/ اوّل رمضان 1326) گزارش كرده است.



عناوين فصل ها عبارتند از: 1. درآمد; 2. آخرين روزهاى مظفرالدين شاه; 3. مبانى مشروطيت; 4. آتش زير خاكستر; 5. صلح موقّت; 6. صلح ادامه دارد; 7. ظلّ السلطان در تدارك كودتا; 8. رئيس مجلس كنار گذاشته مى شود; 9. روحانيون نجف بر ضدّ محمّدعلى شاه; 10. اولتيماتوم ژنرال روس به دولت ايران; 11. محاصره سفارت انگليس توسّط محمّدعلى شاه; 12. اعدام ملك المتكلّمين و صوراسرافيل (مجلس به توپ بسته مى شود); 13. انگلستان ردّپا به جاى مى گذارد; 14. تبريز ملتهب.



جلد دوم آن، عنوان و فصل بندى نشده و فقط حوادث ايران و وقايع تهران و شهرستان هاى ايران بر اساس اولويت و ترتيب منافع روسيه و گزارش خبرچين ها از تاريخ 17 سپتامبر 1908 (7 مهر 1287/ 4 رمضان 1326) تا تاريخ 3 ژوئيه 1909 (25 تير 1288/ 27 رجمادى الثانى 1327) ذكر شده است. جلدهاى بعدى ترجمه نشده است.



ويژگى هاى كتاب


كتاب نارنجى، حاوى گزارش هايى از فعّاليت هاى ديپلماتيك سفير و كارداران روسيه در تهران و مراكز كنسولى آن كشور در عراق و اروپا، مذاكرات نمايندگان مجلس و دولت ايران، متن قانون اساسى و دستخط شاه درباره مشروطيت، دستورهاى وزارت خارجه روسيه به سفير آن كشور در تهران و اسناد مكاتبه هاى سياسى وزارت خارجه انگليس با روس ها درباره جنبش مشروطيت است كه براى اطّلاع مقام هاى روسيه ارسال شده است. همچنين كتاب، حاوى گزارش وضعيت مردم ايران، گروه ها، انجمن ها، اصناف و عالمان بوده، ديدگاه آنان را درباره نظام سياسى، دولت و مشروطيت منعكس كرده است. بايد ديد كه روس ها سيماى مردم ايران و جنبش مشروطه را چگونه در گزارش هاى خود ترسيم كرده اند. دانستن آنان براى هر محقّق مشروطه، مى تواند بسيار مفيد باشد.



اين كتاب ـ چنان كه روشن است ـ از لحاظ دسته بندى كلّى، ميان كتاب هاى تحليلى جاى نمى گيرد; بلكه صبغه سندى و وقايع نگارانه دارد.



2. انقلاب مشروطيت ايران، نوشته الكسيويچ


ايوان الكسيويچ زينويف، بعد از فارغ التحصيلى از بخش زبان هاى آسيايى دانشگاه روسيه، به طور مستقيم يا غير مستقيم، حدود 40 سال با مسائل ايران سروكار داشته است. وى بين سال هاى 1859 تا 1883 ميلادى، مأمور روسيه تزارى در ايران و مدّتى نيز وزير مختار آن كشور در دربار ناصرالدين شاه بوده است. او بعد از فراغت از مأموريت در ايران، در جايگاه مسؤول امور ايران و سپس مسؤول اداره آسياى ميانه در وزارت خارجه روسيه انتخاب شد.



زينويف در زمان مشروطه ايران، كاردار روسيه در استانبول بوده و وقايع نهضت را آن جا دنبال مى كرده است. وى كتاب انقلاب مشروطيت ايران را با عنوان فرعى نظرات يك ديپلمات روس 2 پس از سال 1911 ميلادى كه بازنشسته شده بود، به نگارش درآورد. نويسنده، به علّت حضور طولانى در ايران و آشنايى نزديك با افراد و جريان هاى حاكم بر دربار ايران، شناخت بسيارى از ايران داشته است. او با بهره گيرى از منابع كتاب هاى آبى و نشريات انگليسى و احياناً منابع روسى، بدون ذكر نام توانسته، كتاب مذكور را كه در آن، به روشنى بدبينى او به اوضاع ايران نمود دارد، بنويسد. تسلّط خوب او بر زبان فارسى نيز در اين ميان مى توانست به او فراوان كمك كند.



مباحث كتاب در 160 صفحه، بدين نحو تنظيم شده است: مقدّمه آقاى محيط طباطبايى، مقدّمه مترجم و فصول پانزده گانه: 1. دوره اوّل انقلاب ايران، مرگ مظفرالدين شاه، جلوس محمّدعلى شاه; 2. قانون اساسى و ساير قوانين; 3. شرح اجمال اوضاع ايران پس از مشروطيت; 4. رويّه روسيه و انگليس نسبت به انقلاب ايران; 5. انتصاب اتابك اعظم نخست وزير، مرگ وى و كوشش بى نتيجه محمّدعلى شاه براى انجام كودتا; 6. سوء قصد به محمّدعلى شاه و كودتاى دهم ژوئن 1908; 7. انقلاب آذربايجان; 8. پافشارى نمايندگان روسيه و انگليس در تهران نزد محمدعلى شاه براى استقرار مجدّد مشروطيت; 9. مبادله يادداشت ها ميان دولتين (روسيه و انگليس); 10. اوضاع آذربايجان، محاصره تبريز از طريق قواى شاه، قحطى تبريز و ورود قواى روسى به تبريز و اردبيل; 11. نهضت انقلابى در گيلان و لشكركشى سپهدار به قزوين; 12. لرستان و بختيارى ها، تصرّف اصفهان توسّط آن ها، لشكركشى به تهران; 13. آخرين مذاكرات ميان محمّدعلى شاه و نمايندگان روس و انگليس، اعزام قواى روس به قزوين; 14. تصرّف تهران توسّط پيشوايان بختيارى ها و فدائيان، كناره گيرى محمّدعلى شاه از سلطنت، اعلام سلطنت پسر او احمدشاه و شناسايى دولت تازه از طرف روسيه و انگليس; 15. نتيجه



كتاب از دو جهت اهميّت دارد:


1. محمّد محيط طباطبايى در مقدّمه كتاب نوشته است:



شايد اين كتاب، تنها مدرك زبان روسى باشد كه نمونه اى از بدخواهى و كينه توزى يك ديپلمات ] تزار [ كهنه كار و متعصّب روسى را درباره نهضت مشروطيت ايران به دست مى دهد; 3



بنابراين، خواندن ديدگاه هاى او به ما كمك مى كند تا بتوانيم ديدگاه ها و مواضع تزار روسيه را درباره ايران بهتر بشناسيم.



2. اين منبع، خواننده را با روابط جابرانه و ظالمانه ابرقدرت ها در دوران قاجار و رقابت تنگاتنگ آنان براى كسب منافع بيش ترشان در ايران آشنا مى سازد.



3. انقلاب مشروطيت ايران، نوشته م.س.ايوانف



ترجمه اين كتاب، 88 صفحه و در سه بخش چاپ شده است: بخش اوّل: تبديل ايران به نيمه مستعمره; بخش دوم: انقلاب ايران در سال هاى 1905ـ1911; بخش سوم: ايران در دوره جنگ جهانى اوّل. برخى معتقدند: اصل كتاب، نزديك 500 صفحه دارد كه فقط بخشى از آن به فارسى ترجمه شده است. 4



كتاب، از لحاظ طبقه بندى كلّى، در دسته كتاب هاى تحليلى كه از ديد ماترياليسم تاريخى به مشروطه پرداخته اند، جاى مى گيرد. نويسنده، كوشيده تا حوادث جنبش مشروطيت را از ديدگاه منافع دهقانان و كارگران تحليل كند و در عين حال، از تعرّض به سياست هاى روسيه تزارى خوددارى كرده است.



ويژگى هاى نويسنده: احسان طبرى، در مقدّمه كتاب تاريخ نوين ايران كه از جمله كتاب هاى ايوانف است، او را چنين معرّفى مى كند:



پرفسور س.ايوانف، دكتر در علوم تاريخ و پرفسور دانشگاه دولتى مسكو و مسؤول كرسى تاريخ خاورميانه نزديك در دانشكده كشورهاى آسيا و افريقا; وابسته به دانشگاه مسكو. 5



طبرى مى افزايد كه ايوانف، به تاريخ ايران علاقه بسيارى دارد و درباره ايران، كتاب هاى متعدّدى نوشته است; مانند: تاريخ مختصر ايران، تاريخ انقلاب ايران، تاريخ نوين ايران، ايلات فارس و انقلاب مشروطيت ايران. او تاكنون چند بار به ايران مسافرت كرده و با آن آشنا شده است. نويسنده، انقلاب مشروطيت را بر اساس اسناد ومدارك آن را تحليل كرده است.



4. سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ايران، نوشته پاولويچ و ديگران 6



نويسندگان كتاب مذكور، در زمان جنبش مشروطيت، در ايران حضور داشته و آن را از نزديك ديده بودند; براى مثال تريا، از نيروهاى سوسيال دموكرات بوده كه در زمان دفاع از تبريز در مقابل حمله نيروهاى محمّدعلى شاه به آن شهر، در آن جا حضور داشته است. او خود در اين زمينه مى گويد:



نويسنده اين سطور، خود در دفاع تبريز شركت داشته و در حوادث ديگر تاريخى ايران. ... ارتجاع روس و انگليس چشم ديدن انقلابيون ايرانى را نداشت. در سال هاى 1905، 1906 و 1907 م انقلابيون قفقازى در ايران (نقش) بازى نكرده، آنان پس از بمباران مجلس به دست لياخوف، به ايران آمده و در برابر اتّحاد شاه با تزار روس، جبهه متّحد توده هاى زحمتكش قفقاز و ايرانى را تشكيل دادند. 7



ويژگى هاى كتاب: كتاب در 210 صفحه، داراى سه بخش است:




بخش اوّل، را پاولويچ با عناوين (1. مسأله اراضى زراعتى ايران; 2. تحوّلات اقتصادى ايران در سال هاى اخير; 3. دوره مشروطيت; 4. نقش بختيارى ها در مبارزه براى مشروطيت ايران; 5. رقابت ميان انگليس وروس در ايران; 6. بريگاد قزاق در ايران) نوشته است. بخش دوم را م.تريا به نام «مختصرى درباره رشد انقلاب ايران»، و بخش سوم را م.ايوانسكى تحت عنوان (1. جنبش آزادى ملى در ايران (1925-1917م) 2. رُل روسيه شوروى وآزادى ملّى ايران) نوشته اند.



بخش اوّل، مهم ترين قسمت كتاب است كه به صورت تحليلى، جنبش مشروطيت ايران و نقش روس ها را در آن بررسى كرده است. كتاب به خوبى توانسته نقش روسيه را در حوادث مشروطه ايران روشن سازد.



ب. ديدگاه روس ها درباره عوامل شكل گيرى مشروطيت


براى آشنايى ديدگاه نويسندگان كتاب هاى مذكور درباره ماهيت و عوامل شكل گيرى نهضت مشروطه، به ترتيب، منابع مذكور را بررسى مى كنيم.



1. ديدگاه كتاب نارنجى


از آن جا كه كتاب، جنبه گزارشى دارد، چندان به ماهيت، علل و عوامل پيدايى جنبش مشروطيت نپرداخته است; ولى در لابه لاى آن، مطالبى وجود دارد كه داورى آنان را در مورد ناسازگارى مشروطه با جنبش مشروطيت نشان مى دهد; به طور نمونه در جلد اوّل، صفحه 43 مى نويسد:



بديهى است به كارگيرى قوانينى كه با شرايط محلّى، حقوقى و آداب و رسوم كشور تطبيق نداشته باشد; آن هم در كشورى كه هنوز يك دهم ادارات و مؤسّسات كه در مجموعه قوانين اساسى از آن نام برده شده است، وجود ندارد، موانع غير قابل رفعى را به دنبال خواهد داشت.



كتاب نارنجى در مقام بيان ماهيت و علل شكل گيرى جنبش مشروطيت نيست; بلكه قوانين مترّقى مشروطيت را با ساختار جامعه توسعه نايافته ايران، سازگار نمى داند; از همين رو متعجّب است كه چگونه در كشور عقب افتاده آسيايى مانند ايران، جنبش مشروطيت به راه افتاده است. كتاب مى خواهد عوارض و پيامدهاى منفى مطرح شدن مشروطيت را در ايران گوشزد كند.



2. ديدگاه زينويف


نويسنده، ماهيت جنبش مشروطيت را نوعى توطئه ضدّ منافع روسيه در ايران ارزيابى مى كند. او گرچه بعضى از علل داخلى نظير فساد ادارى، ستم و وام هاى خارجى را براى انقلاب مشروطيت ذكر و از الگوگيرى از جنبش هاى قفقازى ياد كرده است، تحريك هاى دولت انگليس را از عوامل اصلى شكل گيرى جنبش مشروطيت بر شمرده است.



نويسنده همانند آن چه در كتاب نارنجى ذكر شد، عقيده دارد:



مشروطيت بى آن كه اساس زندگى ايران را كه از قرون متمادى مرسوم بود، اصلاح كند، موجيات بيدارى پست ترين و خشن ترين غرايزى كه از مدّت ها در طبقات معيّنى خفته بود، فراهم كرد. 8



به نظر او، ساختارهاى اقتصادى و فرهنگى جامعه ايران براى تحقّق مشروطيت ناكارآمد بود و آرزو دارد كه چنين جوامعى مثل ايران طبق روش هاى سنّتى، اداره و كنترل شود. او پيامدهاى شكل گيرى مشروطيت را اين گونه وصف مى كند:



درمدّت بسيار كمى، تمام ايران، پر از مجامع دغل بازانى شد كه گردانندگان آن ها به عنوان حمايت از آزادى ... تمام همّ خود را صرف برهم زدن نظم و امنيت و غصب وظايف ادارات دولتى وملى مى نمود. 9



و در جاى ديگر مى نويسد:



هرچند استقرار مشروطيت در كشور عقب مانده اى مانند ايران، حادثه بسيار غيرعادى و جالبى بود; ] اما [ تا وقتى كه وقايع مهم دالّ بر زوال نفوذ ديرين ما در ايران رخ نداده بود، جامعه ما به حوادث اين كشور، چندان توجه و اعتنائى نداشت. اين حوادث، دولت امپراطورى را ناگزير كرد كه براى تنبيه ومجازات كسانى كه در اثر نشأت انقلاب، افسار خود را گسيخته و گستاخانه منافع حقّه ما را مورد حمله قرار مى دهند، اقدامات جدى بعمل آورد. 10



3. ديدگاه ايوانف


ايوانف با تحليل ساختارگرايانه از اقتصاد ايرانِ نيمه دوم قرن نوزدهم و ذكر امتيازات مختلفى مانند بهره بردارى از منابع طبيعى، گمركات، تلگراف و بانك كه به روسيه و انگليس داده شده بود، ايران را در آن زمان، كشورى نيمه مستعمره مى داند. از نظر او ركود اقتصادى، قحطى، دخالت روزافزون خارجيان، تأثيرپذيرى از انقلاب 1905 م روسيه، حضور كارگران ايرانى در باكو و قفقاز و سرايت روحيه آزادى خواهى در ايران، موجب شد كه مردم، جنبش مشروطيت را به وجود آورند. 11



4. ديدگاه پاولويج و ديگران


پاولويچ، همانند ايوانف، تحولات سياسى واجتماعى ايران در قرن نوزده را از ديد «ماترياليسم تاريخى» بررسى و تحليل كرده است. او پيدايش جنبش مشروطيت را معلول چند عامل بيان مى كند:



1. عوامل اقتصادى از قبيل مالكيت شاه و فئودال ها بر بخش وسيعى از اراضى كشاورزى و نارضايتى دهقانان از اين وضع; 2. عوامل اجتماعى نظير برقرارى روابط ظالمانه بين حاكمان و ملاّكين بزرگ از يكسو و مردم و دهقانان از سوى ديگر، نيز وجود ناامنى و راهزنى در جاده ها و شهرها; 3. عوامل خارجى مانند تحريكات انگليسى ها و روحيه انقلابى و آزادى خواهى در قفقاز. او در اين باره مى نويسد:



همسايگى با روسيه شوروى كه منبع پايان ناپذير نيروى انقلابى است، در تسريع انقلاب ايران نقش مهمى را بازى خواهد كرد. 12



به نظر مى رسد كه روس ها نتوانسته اند ماهيت جنبش مشروطيت ايران را به خوبى درك كنند و تاريخ كشور خودشان را در مورد سرنوشت مردم ايران سرايت داده و بر اساس آن تحليل و بررسى كرده اند; در حالى كه جنبش مشروطيت، نه از عوامل اقتصادى و نه از عوامل خارجى متأثّر بوده; بلكه بايد علل و عوامل شكل گيرى آن را داخل مرز و بوم و فرهنگ و تمدّن ايران جست.



ج . ديدگاه روس ها درباره گروه هاى فعّال و رهبران مشروطه


1. ديدگاه كتاب نارنجى


كتاب نارنجى، گروه هاى فعّال و رهبران جنبش مشروطيت را «عالمان» و «انجمن ها» مى داند; چنان كه كنسولگرى روسيه در بغداد، از فعّاليت عالمان چنين گزارش مى دهد:



اكثريت قابل توجّه علما و در رأس آن ها ملاّ كاظم خراسانى به فكر افتادند شاه را ساقط كرده و نصرالدين ميرزا برادر خردسال وى (محمّدعلى شاه) را كه در حال حاضر براى زيارت به اين جا(عراق) آمده است، به شرط به رسميت شناختن كامل مشروطه و پرداخت مواجب معوّقه نظاميان و كارمندان از محلّ پول هاى شخصى خود، پادشاه سازند. نصرالدين جوان كه توسّط مادرش و دايى جاه طلبش; شاه زاده فرمانفرما، به اين كار تشويق مى گردد، مايل است اين پيشنهاد را بپذيرد. فقط يك مجتهد به نام سيدكاظم يزدى، با تعداد نسبتاً قليل ضعيف پيروان خود، از شاه حمايت مى كند. 13



در صفحه 153 در گزارش از اردبيل مى نويسد:



قبل از ماه محرّم، مجتهدين، ميرزا على اكبر و ميرزا ابراهيم، تبليغاتى عليه حاكم اردبيل; رشيدالملك به راه انداخته و مردم را متقاعد كرده اند كه از تهران تقاضا كنند رشيدالملك را كه روابط دوستانه اى با نمايندگى روسيه در اردبيل داشت، عزل كند.



در صفحه 188 مى نويسد:



از گزارشات قبلى من به دولت امپراتورى، به خوبى معلوم است كه انجمن ها چه قدرت همه جانبه اى را به دست آورده اند. در اين اواخر، آن ها به نمايندگان دولت همانند افراد خود دستور مى دهند از طرف خود، به آنان دستورالعمل هاى كلّى صادر كرده و مستقيماً در كلّيه أمور داخل هر اداره، دخالت مى كنند; در چنين شرايطى بديهى است كه انجام هرگونه كارى غير ممكن مى نمايد.



2. ديدگاه زينويف


به نظر زينويف، روحانيان، جزو گروه هاى فعّال و از رهبران آن به شمار مى آيند:



روحانيون مزبور، عدّه زيادى از جوانان ايران را دور خود گرد آوردند و براى باز كردن چشم و گوش مردم، با تشريح عمليات مذموم درباريان كه گويا مى خواستند ايران را به بيگانه فروخته و موجبات اضمحلال قطعى استقلال كشور را فراهم نمايند، شروع به تبليغات دامنه دارى نمودند. 14



او در مورد روحانيان نجف مى نويسد:



روحانيون شيعه مقيم خارج ايران در قصبه نجف نزديك بغداد مرقد امام على، درنهضت ايران، نقش مهمّى را ايفا كردند; 15



امّا نقش گروه هاى فعّال، مانند انجمن ها را در جنبش مشروطيت، منفى ارزيابى مى كند:



خطرناك ترين عوامل برهم زننده نظم و امنيت ايران، مجامع فوق الذكر (انجمن ها) بودند كه در تمام شهرها به نام انجمن تشكيل شده و ناراحت ترين افراد، عضو آن بودند. 16



او درباره مطبوعات نيز همين نظر را دارد:



خودسرى و لجام گسيختگى عمومى، به زودى به مطبوعات نيز اثر نمود. دفعتاً در تهران، ده ها روزنامه منتشر شد كه مديران آن ها هيچ گونه حدّى براى آزادى مطبوعات قائل نبودند و براى ارضاى مطامع نامشروع خود، مقالات تند، افتراآميز، درج كرده و اولياى امور را مورد ناسزا وتهمت قرار مى دادند. 17



3. ديدگاه ايوانف


ايوانف عقيده دارد كه روحانيان، رهبرى انقلاب عمومى را در جنبش مشروطيت به عهده داشتند:



بدين ترتيب در رأس جنبش مشروطه خواهى ايران در سال هاى 1906ـ1905م، روحانيون مسلمان قرار داشت. 18



او معتقد است زمانى كه مشروطه پيروز شد، عالمان مجلس را به عهده گرفتند. 19 او از تحرّك طبقه كارگر، دهقان و انجمن ها در جريان جنبش مشروطيت، به ويژه از تحرّك نيروهاى قفقازى كه در تبريز و تهران دوشادوش انقلابيان مى جنگيدند، ياد مى كند. 20



4. ديدگاه پاولويچ


پاولويچ، در جنبش مشروطيت، سه گروه كارگران، روحانيان و نيروهاى انقلابى را تأثيرگذار معرّفى كرده است. نويسنده، در ابتدا از پايگاه روحانيت شيعه در ايران و نقش هاى اجتماعى آنان نظير امام جماعت، سردفترى، قضا و توليت اوقاف سخن به ميان آورده، او درباره نفوذ آنان به ويژه عالمان طراز اوّل، چنين نوشته است:



در اين زمان در ايران، روحانيون غير رسمى زيادى وجود دارد به نام مجتهد. توده هاى خلق به اينان با نظر تقديس مى نگرند. اينان نفوذ غير قابل بيانى ميان مردم دارند. 21



او علّت نفوذ روحانيان را زندگى ساده، شبيه زندگى طبقات فرودست جامعه و شركت آنان در غم و شادى مردم دانسته، علّت تقابل روحانيان و دربار را به مسائل مربوط به اداره امور عدليه، اوقاف و مستغلاّت باز مى گرداند، 22 و نحوه مشاركت سياسى آنان را در ابتدا، اندك و به تدريج در حال افزايش ديده است; به گونه اى كه در آستانه پيروزى جنبش مشروطيت، اكثريت قاطع از روحانيان به ويژه رهبران آن ها در نجف، به جمع مخالفان دولت و طرفداران مشروطيت پيوسته بودند. 23 او عقيده دارد كه روحانيان، از آن زمان به بعد با سكوت كردن در برابر آن يا در جبهه مخالف قرار گرفتن، از جنبش فاصله گرفتند. او تصريح مى كند:



به اين ترتيب، تغيير جهتى كه روحانيون ايران در دوره انقلاب مشروطيت در پيش مى گيرند، مورد توجّه قرار مى گيرد. تنها در بين روحانيان متوسّط الحال و درجه سه طرفداران پروپاقرص براى مشروطيت ايران پيدا مى شود; 24



البتّه بر محقّقان مشروطه پوشيده نيست كه از جهت زمانى اين سخن ناردست است; چرا كه تا مدّتى پس از پيروزى مشروطه، بيش تر عالمان و روحانيان از آن حمايت كردند و اعتراض ها، ماه ها بعد از صدور فرمان مشروطه آغاز شد و اين اعتراض ها نيز از سوى طيفى از عالمان و روحانيان بود، و بسيارى همچون آخوند خراسانى، بهبهانى و طباطبايى تا چند سال بعد از آن نيز از مشروطه حمايت كردند.



پاولويچ به فعّاليت زنان نيز اشاره كرده كه در جريان مبارزه هاى آزادى خواهانه تهران و تبريز، مشاركت داشتند و داراى باشگاه و جلسات مخصوص بودند:



در متينگ هاى مربوط به مبارزه مشروطيت ايران، زنان ايرانى به تعداد زيادى شركت داشتند. علاوه براين، افكار آزادى خواهى وضدّاستبداد عدّه زيادى از ايرانيان، مرهون تربيت مادران است. 25



او همچنين از نيروهاى رزمى بختيارى و گيلانى ياد كرده است كه از گروه هاى فعّال و داراى نقش در جنبش مشروطيت بوده اند. 26



پاولويچ از سه نوع روش مبارزاتى در جريان مشروطيت نام برده است كه نيروهاى انقلابى با كمك آن ها توانستند جنبش مشروطيت را تداوم بخشند: يكى مطبوعات بود كه در داخل و خارج از ايران چاپ و منتشر مى شد و افكار مترقّى و آزادى خواهانه را ميان ايرانيان پخش مى كرد; 27 روزنامه هايى مانند حكمت، ملاّنصرالدين، ارشاد، حبل المتين كه در خارج از ايران چاپ مى شد و روزنامه هاى عدالت، برق، وطن، ايران و شرق كه در داخل ايران انتشار مى يافت. روش ديگرى كه در خدمت انقلابيان قرارداشت، «بست نشينى» بود. او مى نويسد:



مدّت مديدى، بست نشينى و تعطيل عمل، يگانه اسلحه مبارزه عليه دولت محسوب مى شد 28



و سرانجام، روش سوم، مبارزه مسلّحانه بود كه افراد تبريزى و بختيارى با هجوم به تهران، سبب نجات آن و جنبش مشروطيت شد. 29



د. ديدگاه روس ها درباره نقش انگليسى ها در مشروطه



1. ديدگاه كتاب نارنجى


از مجموع گزارش هاى كتاب نارنجى چنين به دست مى آيد كه نمايندگان روس و انگليس، در تمام مسائل مربوط به مشروطه ايران، با يك ديگر مشورت كرده، با هم تصميم مى گرفتند. زمانى كه اختلاف ميان محمّدعلى شاه و نمايندگان مجلس، اوج گرفته بود، روسيه و انگليس در اقدامى مشترك، خواهان اجراى موارد ذيل از سوى شاه قاجار شدند:



1. از شاه بخواهند كه رژيم مشروطه را منحل نكند و به مجلس كمك شود; 2. آن گاه به پارلمان، اطمينان عدم انحلال آن داده شود تا پارلمان از قيد انجمن هاى خودسر ولايات خارج شود; 3. به ظلّ السلطان، هشدار دهند كه از تحرّكات ضدّ شاه دست بردارد. 30



همچنين وزير خارجه روسيه از هارتويك، سفير خود در ايران مى خواهد كه با مارلينگ، سفير بريتانيا در ايران هماهنگ شود:



دولت بريتانياى كبير، از طريق سفير انگليس در سنت پترزبورگ، مايل است شما به اتّفاق مارلينگ، قدم هاى ممكن را در جهت جلوگيرى از لوا و آشوبى كه ممكن است به واسطه اقدامات خطرناك شاه در مورد رئيس شوراى وزيران و مجلس اتّخاذ كرده، برداريد. خواهشمنديم با هماهنگى نماينده انگليس كه دستورالعمل مشابهى دريافت خواهد كرد، از كلّيه امكانات جهت (دستيابى به) اهداف ياد شده، استفاده كنيد. (امضا) ايزولسكى 31



اين هماهنگى در بسيارى از موارد ديگر نيز وجود داشت; مانند تلگراف وزير خارجه روسيه در 14 دسامبر 1907 به سفير آن كشور در تهران كه خواسته بود پيشنهادهاى دولت انگليس درباره مناقشه ميان شاه ايران و مردم را با اصلاحات جزئى، مورد تأييد قرار دهد. خلاصه پيشنهادها، چنين بود:



1. رعايت بى طرفى كامل در مناقشه ميان شاه و ملّت; 2. درصورتى كه شاه درخواست كند، پناهندگى داده شود; 3. دادن پناهنگى به شاه، به معناى حمايت از او ضدّ مجلس نبايد تلقّى شود; 4. اگر تضمين داده شود كه زندگى شاه در امان است، به او امكان داده خواهد شد كه ايران را ترك كند; 5. توافق درباره اين كه شاه، در كدام يك از ميسيون ها (كنسول) مخفى شود و بايد در صورت حمله، ميسيون روس و انگليس با فرستادن نيرهاى مسلّح از او حمايت كند. 32



وزير خارجه روسيه در تلگراف بعدى، افزون بر قبول پيشنهادهاى انگليسى ها، اجراى آن را نيز از سفير خود خواسته است:



عطف به تلگرام اين جانب مورّخ 14 دسامبر، طبق اطّلاع واصله از نيكلسون، دولت او تغييراتى را كه از طرف ما دربندهاى چهارم و پنجم دستورالعمل داده شده، به مارلينگ نيز ابلاغ كرده اند; بنابراين، موافقت مى شود حفاظت شاه توسّط محافظين مشترك و تحت پرچم هاى روس وانگليس انجام شود ودر صورتى كه شاه مجبور شود ايران را ترك كند، حفاظت مشترك تا مرز در اختيار وى قرار داده شود; بدين ترتيب، با توجّه به نقطه نظر مشترك حاصله بين ما و كابينه لندن درباره اين موضوع، لطفاً در رابطه با تغييرات ياد شده، از دستورات مندرج در تلگرام مورّخ چهاردهم پيروى كنيد. (امضا) ايزولسكى. 33



از لحن موافقت نامه پيشين چنين استفاده مى شود كه روس ها و انگليسى ها برخلاف آن چه مشهور است، نه تنها، باهم اختلاف نداشتند، بلكه در مسائل اساسى، با يك ديگر داراى هماهنگى و توافق نظر بنيادين نيز بودند و اين امر حكايتگر منافع مشترك آن دو كشور در ايران است.



هارتويك، سفير روسيه در ايران، در بسيارى از گزارش هاى خود، از اقدام هاى مشترك با سفير بريتانيا سخن گفته است; به طور نمونه:



مارلينگ و من پس از مذاكرات مشيرالدوله با اعضاى پارلمان، نامه هاى رسمى به عنوان رئيس مجلس ارسال داشتيم 34



يا آن كه مى نويسد:



وحدت نظر روسيه و انگليس، الزاماً برقرارى وحدت عملى را در مورد وقايعى كه در حال حاضر اتّفاق مى افتد، ايجاب مى كند. 35



او همچنين مى نويسد:



من در اين مورد (اختلاف شاه و مجلس) به مارلينگ اطّلاع دادم و به او متذكّر شدم كه از اين فرصت استفاده خواهم كرد تا توصيه ها و نصايح جهت آشتى را به شاه بدهم. مارلينگ نيز به نوبه خود، اين اقدام را مفيد دانست. 36



لحن مسالمت جويانه و همگرايانه روس ها با انگليسى ها، در تلگراف هاى وزير خارجه روسيه نيز به روشنى به چشم مى خورد; به طور نمونه:



كاردار بريتانيا در اين جا (سن پترزبورگ) مرا با نظريات دولت خود پيرامون بحران در تهران، آشنا ساخت. از گفته هاى وى چنين برمى آيد كه كابينه لندن، اهميّت زيادى براى اشتراك عمل با ما قائل است و عقيده دارد كه لازم است جانب بى طرفى ميان طرف هاى متخاصم حفظ شود. من از طرف خود لازم است يادآورى كنم كه دولت امپراتورى در جريان بحران ماه دسامبر تصميم گرفت كه در امور داخلى ايران دخالت نكرده و به هيچ وجه به حركت دادن نيروهاى نظامى به داخل آن كشور متوسّل نشود. 37



در جاى ديگر مى نويسد:



ما اطّلاع يافتيم كه دولت بريتانياى كبير قصد دارد با ما اشتراك مساعى كند. ... با توجّه به اين، هماهنگى حتّى الامكان كامل كلّيه عمليات هر دو نماينده در تهران، بدون شك بهتر و مناسب تر مى باشد. اميدواريم دولت بريتانياى كبير، دستورات مقتضى را جهت مارلينگ صادر كند. 38



از مجموعه گزارش هاى كتاب نارنجى چنين استفاده مى شود كه روس ها به انگليسى ها با ديد شريك تجارى در ايران مى نگريسته اند و آن ها، ايران را در چنگ خود مى ديدند و هرگونه مى خواستند، معامله مى كردند; به گونه اى كه آن دو كشور، با هماهنگى با يك ديگر، در كوچك ترين امور داخلى ايران مانند تعيين وزرا يا عزل افراد دخالت كرده، از شاه ايران خواستار عملى شدن درخواست هايشان مى شدند و در صورت استنكاف شاه، تهديد مى كردند كه از اعطاى كمك هاى خود، امتناع خواهند كرد. به توافق ذيل كه زمان استبداد صغير صورت گرفت، توجّه فرماييد:



دولت امپراتورى، تغييرات پيشنهادى سفير بريتانيا را درباره طرح تشكيل شوراها كه بايد از طرف دولتين، به شاه داده شود، مى پذيرد. ديدگاه هاى كابينه لندن در مورد تغييرات مورد بحث از اين قرار است: 1. دولتين روسيه و بريتانيا از شاه مى خواهند كه بى درنگ، صدراعظم و امير بهادر جنگ را وادار به استعفا كند. استعفاى شخص أخيرالذكر شامل ازدست دادن تمام مناصب او; چه در هيأت دولت و چه دربار خواهد بود; با اين حال، اگر شاه به اصرار، مانع بركنارى اين دومقام بلندپايه از دربار شود، دولتين در اين مورد ويژه پافشارى نخواهند كرد; 2. دولتين روسيه وانگلستان، بايد از شاه بخواهند كه حكومت مشروطه را برقرار و فوراً كار اصلاحات در كشور را آغاز كند; 3. دولتين، بايد شاه را به تشكيل دولتى كه اعضاى آن، افراد خدمتگزار و قابل اعتماد باشند وادار كند. شاه، همچنين بايد شوراى دولتى از نمايندگان احزاب و افراد مورد اعتماد مردم تشكيل دهد; ضمناً دستور تهيه و نشر قانون جديد انتخابات نيز بايد داده شود. نمايندگان دولتين در تهران، سياهه نام كسانى را كه براى عضويت در هيأت دولت و شوراى دولتى بيش تر صلاحيت دارند، به طور خصوصى تقديم خواهند كرد. بديهى است كه اگر شاه درصدد انتخاب كسانى باشد كه به اندازه لازم درخور اعتماد نيستند، در اين صورت دولتين به او مساعدتى نخواهند پرداخت; 4. هر دو دولت، از شاه مى خواهند افرادى را كه به عنوان مخالف سياسى بوده اند، ببخشد; راهزنان و افرادى كه از مشروطيت، سوء استفاده كردند، مستثنااند; 5. دولتين، خواستار اعلام تاريخ دقيق تشكيل مجلس و اطّلاع دادن آن به مردمند; 6. به محض اجراى مواد 1 تا 5 از طرف شاه، دولت روسيه، مبلغ 5/2 ميليون فرانك وام ضرورى به شاه خواهد پرداخت و دولت انگليس نيز چنين خواهد كرد. چنان چه شاه، جدّاً از پذيرفتن طرح پيشنهادى بالا سرباز زند، روسيه و انگلستان ناگزير خواهند بود كه از توصيه كردن به او دست بردارند و در آن صورت، محمّدعلى مطلقاً نمى تواند به كمك و پشتيبانى ما اميدوار باشد; بنابراين دولت روس، مايل است كه نمايندگان دو دولت، برنامه بالا را به شاه ارائه كرده و توجّه كامل او را به نظر قاطع دولتين جلب كند. 39



2. ديدگاه زينويف


زينويف در مورد نقش انگليس در جنبش مشروطيت معتقد است:



دولت انگليس، ظهور جنبش انقلابى را در ايران، فرصت مناسبى براى انجام برنامه سياسى خود يافت. 40



از نظر زينويف، انگليس در پشت مسأله مشروطيت قرار داشت. او ادلّه اى را براى اين ادّعا ذكر مى كند; از جمله، بست نشينى نزديك به چهارده هزار نفر مردم تهران در سفارت انگليس و مذاكرات شورشيان و نمايندگان دولت در حضور كاردار انگليس. 41



زينوف، موافقت روسيه را با پيشنهاد دولت انگليس، مبنى بر بى طرفى كامل در قضاياى جنبش مشروطه، نوعى خيانت به آرمان هاى امپراتورى روسيه مى داند و در اين مورد عقيده دارد:



موافقت ا.پ.ايزوسكى با پيشنهاد دولت انگليس براى خوددارى از هرگونه دخالت در امور داخلى ايران، هنگامى كه در اين كشور، علايم زننده جنبش انقلابى، به منصه ظهور مى پيوست، مخالف سياست پيشين دولت امپراتورى بود و براى منافع ما و همچنين سرنوشت ايران، عواقب بسيار نامطلوبى داشت.



طبق نوشته او اين موافقت، دو نتيجه داشت كه هر دو براى روسيه نامطلوب بود:



از يك طرف بى علاقگى كامل ما نسبت به سرنوشت شاه كه باعث تزلزل بيش تر نفوذ شاه (نه فقط در مقابل انقلابيون، بلكه ميان تمام اتباع او) مى شد; از طرف ديگر، موجب تجرّى هر چه بيش تر انقلابيون بود. 42



3. ديدگاه ايوانف


ايوانف نيز نقش انگليس را در وقايع مشروطيت با اهميّت تر از نقش روسيه تزارى ديده است. او همكارى دولت تزار با انگليسى ها را در مشروطه ناديده گرفته و جريان سركوب مشروطه خواهان را از طرف روس ها منكر شده است:



امپرياليست هاى انگليسى، در دشمنى خود با انقلاب ايران، از حكومت تزارى هم جلوتر تاختند. حكومت روسيه تزارى تا آوريل سال 1909 م از دخالت مسلّحانه علنى در امور داخلى ايران به نفع شاه عليه انقلاب خوددارى مى كرد; لكن انگليسى ها دراين دوره، بارها به دخالت مسلّحانه پرداختند و توان جنگى خود را عليه انقلابيّون ايران به كار بردند. 43



از نگاه او، روسيه با امپرياليسم انگليس، در سركوبى انقلاب مردمى ايران مشاركت نداشته است! درحالى كه اسناد موجود، از نقش مداخله جويانه و سركوب گرايانه روسيه در انقلاب مشروطيت حكايت دارد.



4. ديدگاه پاولويچ


پاولويچ در مقابله با ايوانف، ملايم تر حركت كرده است. او رقابت روسيه و انگليس را در جهان و از جمله در آسياى ميانه مى پذيرد كه هر كدام مى كوشيد قلمرو نفوذ خود را گسترش دهد:



آرى، در تاريخ مناسبات ايران و انگليس، به موقعى مى رسيم كه حكومت انگلستان، براى قطع نفوذ روس ها از ولايات شمالى ايران، ماسك آزادى خواهى و دوستى ايران را به صورت زده وبه جلب افكار عمومى ايران مى كوشد. در آن ايّام، روسيه تزارى، در آسياى ميانه، به پايگاه هاى انگليس يورش برده و سعى خود را بر اين متمركز كرده بود كه با تصرّف ولايت هاى شمالى ايران، راهى به روى قزّاقان روس و كالاهاى روسى به سوى خليج فارس و سرحدّات هندوستان باز كند. 44



چنان كه در بخش بعد، توضيح داده خواهد شد، پاولويچ، بيش از آن كه به دخالت انگليسى ها در امور داخلى ايران معتقد باشد، دخالت آشكار روسيه، در انقلاب مشروطيت ايران را باور دارد.



ه. ديدگاه روس ها درباره نقش آن ها در نهضت مشروطيت ايران


1. ديدگاه كتاب نارنجى


براى فهم ديدگاه كتاب نارنجى درباره نقش روسيه در جنبش مشروطيت به دو نكته بايد توجّه شود:



1ـ1. نقش روسيه در دربار شاه قاجار


از لابه لاى كتاب نارنجى چنين به دست مى آيد كه روس ها در دستگاه دولت و به ويژه در دربار ايران، نفوذ فراوان داشته، حتّى نظر شاه را طبق دلخواه خود تغيير مى دادند. هنگامى كه مردم و عالمان، محمّدعلى شاه را واداشتند تاريخ انتخابات دوباره را اعلام و مجلس را بازگشايى كند، او به آنان چنين كارى را وعده داد. هارتويك، سفير روسيه در ايران دخالت مى كند و به سفارش او، شاه مى پذيرد تاريخ انتخابات را تغيير دهد. هارتويك از آن واقعه چنين گزارش داده است:



شاه بر طبق توصيه من، در متن اوّليه دستخط كه خوشبختانه هنوز پخش نشده بود، تغيير مقتضى را داد. در متن جديد فرمان كه امروز (7 مهر 1287) منتشر گرديد، گفته است كه انتخابات، روز اوّل شوّال بر گزار خواهد شد (14 آبان). 45



2ـ1. رفتار ظالمانه روس ها


در كتاب نارنجى، گزارش هاى فراوانى از چگونگى برخورد تحكّم آميز و آمرانه روس ها با ايرانيان درج شده است. در اين جهت، يك نمونه ذكر مى شود:



هنگامى كه عدّه اى از عشاير شاهسون، در پاسخ به آزار پاسبانان روس، به پاسگاه مرزى روس ها حمله كرده و يكى از افسران و تعدادى سرباز را كشته بودند، روسيه در تاريخ 31 ارديبهشت 1287 با اعزام نيروهاى قزّاق به مرز و دادن ضرب الاجل فورى به ايرانيان مراتب ذيل را خواستار شد:



1. دستگيرى قاتلين دويه گلازوف وافراد وى و اعدام آنان در حضور نماينده روسيه; 2. تحويل اشرار به روسيه; 3. تعهّد كتبى سردامداران آن ها مبنى بر قطع حملات خود به پاسگاه ها و مردم روسيه; 4. اخذ 20 هزار روبل به خاطر هزينه لشكركشى; پرداخت 30 هزار روبل به مجروحين وخانواده هاى كشته شدگان و 30 هزار روبل طبق رأى دادگاه; جمعاً به مبلغ 80 هزار روبل از شاهسون ها گرفته شود. مهلت پرداخت مبلغ فوق، دو هفته مى باشد. در صورت عدم اجراى شرايط، آبادى هاى شاهسون ها كه قبلا به آن اشاره شده است، نابود خواهد شد. (امضا) ايزولسكى. 46



ژنرال كاخانوفسكى، در تاريخ 17 خرداد 1287، در نامه اى به فرماندار تبريز، افزون بر شرايط قبلى، از ايران خواست تفنگ هايى كه از گذشته تاكنون، در مرز، از روس ها مفقود شده، سربازان ربوده شده، گله هايى كه در سال هاى پيش، از آن طرف مرز به سرقت رفته اند، و سربازان فرارى را باز گرداند و براى پرداخت غرامت جدول كامل تعيين كند و تا ساعت 12 روز 9 مه 1908، پاسخ قاطع و رضايت بخش خود را بفرستد و در صورت تأخير در جواب يا دريافت جواب منفى، حتّى در مورد يكى از شروط، من خود را محق مى دانم از مرز عبور كرده، با زور اسلحه جواب قبول خود را در مورد كلّيه مسائل ذكر شده به دست آورم. 47



فرماندار تبريز، در تاريخ 27 خرداد، مبلغ 50 هزار روبل را به حساب نيروهاى قزّاق در قفقاز به بانك روسيه حواله كرد و شروط او را فوراً انجام داد تا ژنرال روس از مرز عبور نكند.



عجيب آن است كه كتاب نارنجى، نه تنها نقش روس ها را در جنبش مشروطيت، دخالت آميز نمى داند، بلكه آن را حق مسلّم روسيه دانسته، اقدام هاى روس ها را در دخالت كردن در امور داخلى ايران، خيرخواهانه و مشفقانه جلوه داده است!



روس ها، هيچ گاه به ايران و ايرانيان با ديده احترام نمى نگريستند و اين وضعيت در تمام دوران انقلاب مشروطيت تكرار شده است. حتّى مى توان ادّعا كرد كه بخش فراوانى از ناكامى هاى مردم در تحقّق نيافتن كامل آرمان جنبش مشروطيت، معلول دخالت هاى روس ها در امور داخلى ايران، به ويژه در تحريك محمّدعلى شاه به سركوب مشروطه خواهان و مجلس بوده است.



2. ديدگاه زينويف


براى درك ديدگاه زينويف درباره نقش روس ها در جنبش مشروطيت باز هم به نكات ذيل اشاره مى شود:



1ـ2. ميزان نفوذ روس ها در دربار محمّدعلى شاه


زينويف معتقد است كه روسيه بهترين موقعيت نفوذ در دربار ايران را دارا بود و اين مسأله، سبب حسادت انگليسى ها شد; بدين لحاظ به طرح بى طرفى ابرقدرت ها در جريان مشروطيت كردند كه هدف آنان كاهش دادن نقش روسيه در ايران بوده است. او اعتقاد دارد كه روسيه در دربار ايران نفوذ فوق العاده اى داشت. زينويف، تاريخچه نفوذ و تأثيرگذارى روسيه در محمّدعلى شاه را چنين بيان مى كند:



به وزير مختار ايران، در پترزبورگ دستور داده شد كه يك معلّم روس براى وليعهد، پيداكند. ميرزا رضاخان، سرگى ماركويچ شاپشال نامى را كه دانشكده شرقى دانشگاه سن پترزبورگ را همان اواخر به پايان رسانده بود، انتخاب كرد. نامبرده از قرائمه (گروه يهودى كريمه) بوده و در دوران كودكى با لهجه هاى تركى محلّى و طرز زندگى مسلمان ها آشنا شده بود. شاپشال جوان، موفّق به جلب اعتماد محمّدعلى ميرزا شد و در مسافرت ها همراه او بود. او وليعهد را به آموختن علوم مختلفه و زبان روس تشويق مى نمود; در نتيجه، شاهزاده مثل پدرش حسّ احترام نسبت به روسيه پيداكرد. محمّدعلى ميرزا پس از جلوس به تخت سلطنت نيز اين حس را حفظ كرد. رابطه موجود ميان او و هارتويگ وزير مختار ما، اين مسأله را به ثبوت مى رساند. محمّدعلى شاه، شاپشال را به عنوان منشى مخصوص خود منصوب نمود و اسميرنف، كاپيتان توپخانه ارتش روسيه را به سمت معلّم و مربّى فرزندان خويش و آقاى سادوفسكى، پزشك روسى بريگاد قزاق را به سمت پزشك مخصوص انتخاب نمود. تعليم مستحفظين سلطنتى به خابايف از مسلمانان روسيه محوّل گرديد. بديهى است اين وضعيت دربار، مورد پسند و رضايت انگليس ها كه جدّاً با بسط نفوذ روسيه در ايران مبارزه مى كردند، نبود و همين مسائل موجب رفتار غيردوستانه انگليس با محمّدعلى شاه، پس از جلوس وى بر تخت سلطنت گرديد. 48



گزارش زينويف به اندازه اى گويا و روشن است كه جاى هيچ گونه توضيحى را در مورد نفوذ و دخالت گسترده روس ها در امور داخلى ايران، باقى نمى گذارد.



2ـ2. نقش روس ها در سركوب جنبش مشروطيت


از نظر زينويف، روسيه حق دارد در امور داخلى ايران دخالت كند. وضعيت روسيه در آن زمان، شبيه وضعيت فرانسه در الجزاير است. وقتى عدّه اى در مراكش، كشور همسايه الجزاير شورش كردند، فرانسه از جامعه ملل براى حفظ منافع خود در الجزاير، اجازه سركوب شورش را در مراكش گرفت. روسيه نيز بايد از طرح مشابه پيروى مى كرد و نمى گذاشت شورش در ايران گسترش يابد. او از موافقت نامه روسيه و انگليس كه دست روس ها را در سر كوب مردم بسته بود، گله مند و شاكى است و مى نويسد:



موقعيت استثنايى ما در ايران كه خود دولت انگلس نيز آن راتصديق مى نمود، نه فقط به ما حق مى داد، بلكه ما را موظّف مى داشت به انگليس ها خاطرنشان كنيم كه طرح پيشنهادى آن ها در باب سياستِ عدم مداخله براى حفظ منافع و مخصوصاً لزوم آرامش در نزديكى مرزهاى قفقاز، ما را مجبور مى سازد كه حق آزادى عمل را لااقل در ايالات شمالى ايران كه مركز منافع ما هستند، براى خود حفظ نماييم و اجازه ندهيم نهضت انقلابى به نواحى مرزى سرايت كند. 49



زينوف بدون اشاره به نقش روسيه در سركوب انقلابيون و نقش لياخوف در سركوب جنبش مشروطيت، اين عمل را به محمّدعلى شاه نسبت مى دهد:



شاه، طبق تصميم پيشين خود، شروع به اجراى نقشه خاتمه دادن به انقلاب نمود. حفظ نظم شهر به بريگاد قزاق محوّل گرديد و از ورامين، سواران ايل اوسيلو (اصانلو) كه عارى از هرگونه ديسپلين بودند، به تهران احضار شدند. 50



او در توجيه استنكاف محمّدعلى شاه از قبول برقرارى مجدّد مشروطه مى نويسد:



حوادث نشان داد كه لاقيدى دو دولت بزرگ، به خصوص روسيه در دوره اوّل انقلاب نسبت به محمّدعلى شاه، فقط موجب تشنّج عناصر شورشى شهر و گذشت هايى كه در بهار 1908 شاه اجباراً در مقابل مجلس و انجمن هاى انقلابى نمود، باعث توسعه هرج و مرج گرديد. شاه كه در وضعيت توهين آميزى قرار گرفته بود، ناگزير شد با قوّه قهريه، مجلس را بسته و اعضاى انجمن ها را متفرّق و متوارى سازد. 51



پرسش اين است كه آيا محمّد على شاه بدون اجازه روس ها مى توانست جنبش مشروطيت را سركوب يا دستور انحلال مجلس را صادر كند. به نظر مى رسد با توّجه به ميزان نفوذى كه روس ها در دربار ايران داشتند ـ چنان كه زينويف از آن ياد كرد ـ بدون ترديد، شاه، به چنين كارى قادر نبود و اين روس ها بودند كه جنبش مشروطيت را سركوب كردند و سرمايه گذارى هاى عالمان و مردم ايران را در سال هاى جنبش به هدر دادند و در واقع آنان نقش محورى و اصلى را داشتند.



3. ديدگاه ايوانف


ايوانف، نقش روس ها را در جنبش مشروطيت كمرنگ جلوه داده است. او جريان سركوبى مشروطه خواهان را اين گونه شرح مى دهد:



پس از امتناع مجلس از انجام تقاضاى شاه در روزهاى اوّل و دوم دسامبر، در ميدان بهارستان; مقابل مجلس، قشون متمركز شد كه براى انحلال مجلس و سركوبى انجمن ها، امريّه سرّى داشت. 52



او درادامه نوشته است:



در 22 ژوئن سال 1908، شاه به حمله پرداخت. در تهران، حكومت نظامى اعلام گرديد. فرمانده بريگاد، سرهنگ لياخوف قزّاق به فرماندارى نظامى تهران انتخاب شد. 53



او درباره ماجراى به توب بستن مجلس فقط مى گويد:



پس از ردّ تقاضاى لياخوف از طرف مجلس، صبح روز 23 ژوئن بريگاد قزاق، به دستور شاه، مجلس و مسجد سپهسالار را به توپ بست. 54



ايوانف كوشيده است نقش روس ها را در سركوبى مشروطيت ناديده بگيرد و از بيان ارتباطات لياخوف با ارتش روسيه خوددارى كرده است.



4. ديدگاه پاولويچ


پاولويچ نقش روسيه تزارى را در جنبش مشروطيت ايران خيلى گسترده و مهم ارزيابى كرده است. او روسيه را يكى از موانع جدّى در راه پيشرفت مشروطيت مى داند.



1ـ4. سابقه طمع روسيه


او با اشاره به سابقه طمع روس ها به ايران كه خواهان الحاق آن به روسيه بودند، به گزارش آرتمى وولينسكى، سفير پتر كبير در سال 1715ميلادى كه از اصفهان ارسال كرده و در آن از ضعف شاه و دولت ايران خبر داده بود، استناد مى كند. سفير، در اين نامه كه به پتر كبير نوشته بود، اشغال ايران را پيشنهاد داد:



با ضعف داخلى اين جا (ايران) به اين نتيجه رسيده ام كه ما در صورتى هم كه در جنگ فعلى (جنگ روسيه ـ سوئد) نتوانيم موفّقيت پيداكنيم، بدون هيچ ترس و خيالى مى توانيم شروع به عمليات نماييم; زيرا براى جنگ با ايران، اردوى كامل مورد احنياج نيست; تنها با يك واحد كوچك نظامى مى توانيم سرزمين هاى زيادى از ايران را به خاك روسيه ملحق سازيم و براى اين كار هيچ فرصتى بهتر از حال در دست نيست. 55



او از اين نامه و سياست دولت تزارى، براى دوران مشروطيت، چنين نتيجه گرفته است:



ديپلماسى تزارى، نسبت به همسايه خود، ايران، طبق وصيت ارتمى وولينسكى عمل كرد. روسيه تزارى با ايجاد هرج و مرج داخلى در كشور شاهنشاهى، قدم به قدم پيش رفته; اراضى واقع در ماوراى رود كر، طالش، قرباغ، گنجه، شيروان، نخجوان و ايروان، تمام خان نشين ها را مسخّر ساخته و به طور موقّت شهرهاى جنوب درياى خزر را (گيلان و مازندران) نيز متصرّف شدند. 56



2ـ4. نقش بريگاد قزّاق در سركوب مشروطيت


پاولويچ در عنوانى جداگانه، به نام «نقش بريگاد قزّاق در انقلاب ايران» نقش روس ها را در جنبش مشروطيت به خوبى توضيح داده است. او در ابتدا به تاريخچه شكل گيرى نيروهاى قزّاق در زمان ناصرالدين شاه پرداخته كه او در سفرى به روسيه تحت تأثير انضباط نظامى آنان قرار گرفت. روس ها با استفاده از اين توجّه ناصرالدين شاه به نيروهاى نظامى آن كشور، او را به عقد قرارداد، در سال 1890ميلادى با روسيه، در زمينه تعليم نيروهاى نظامى ايران، متقاعد كردند. شاه در بازگشت به ايران سه نفر افسر و پنج نفر استوار را براى تشكيل دسته هاى سواره نظام، با خود به ايران آورد. 57



نيروهاى روسى، بعد از ورود، به تدريج اختيارات گسترده اى يافتند. آنان با نفوذ در دستگاه ديپلماسى و دربار ايران به قدرت خارجى برتر صاحب نفوذ در ايران تبديل شدند; به ويژه در زمان محمّدعلى شاه كه بيش تر نيروهاى دربار، از عناصر روس بودند.



مقارن انقلاب 1905ميلادى، فرمانده بريگاد قزّاق، يكى از افسران اركان حرب كلّ روسيه به نام سرهنگ و.پ.لياخوف بود. روس ها با قراردادن افسران خود ميان نيروهاى مسلّح ايران، مى خواستند كه هيچ گونه عملى بدون نظر يا هدايت آنان در ايران انجام نپذيرد. او در اين مورد مى نويسد:



حكومت تزارى روسيه، با نيروى قزّاق كه تحت اداره و تعليم افسران روس بود، به حفظ وضع موجود ايران و اصول اداره مستبدّانه كمك كرد. 58



پاولويچ معتقد است كه با توجّه به نفوذ گسترده روس ها در ايران، مسؤوليت ناكامى ها و عقب ماندگى هاى سياسى ايران متوجّه روس ها است. او ضمن افشاى دخالت روس ها در جنبش مشروطيت، مسؤوليت سركوب آن را نيز متوجّه آنان مى داند و با بيان اين كه محمّدعلى شاه فقط مأمور اجراى نقشه هاى روس ها در ايران بود، مسؤوليت واقعى نابسامانى هاى ايران را متوجّه روس ها مى كند. پاولويچ چنين نتيجه مى گيرد:



به اين ترتيب، نقشه تخريب مجلس و به هم زدن مشروطيت ايران، با تمام جزئيات، از طرف دايره عمليات نظامى قفقاز، سرهنگ لياخوف، هارتويك، سفير روسيه تزارى تنظيم شده بود. اعلاحضرت امپراتور روس، تمام اين نقشه ها را تصويب و جمله تاريخى «به دلاوران فاناگورى لشكر تزارى ابلاغ شود» را تكرار نموده است و شاه ايران در اين ميان تنها رُل درجه دوم، يعنى اطاعت از اوامر ارباب را بازى كرده است. 59



او براى ادّعاى خود چند دليل ذكر مى كند:


1. وابستگى شديد محمّدعلى شاه به دربار روسيه تزارى:



محمّدعلى شاه، شاه مستبدّ ايران، تمايل شديدى به روسيه تزارى داشت و از همين جا نيز روسيه تزارى، نفوذ اقتصادى سياسى و نظامى بزرگى در تهران داشت. 60



او تقاضانامه محمّدعلى را هنگام درخواست پناهندگى از روسيه آورده كه در حال پناهندگى، خود را مطيع اوامر ملوكانه مى داند:



اين جانب به توصيه دو حكومت (روسيه و انگليس) با مشروطيت موافقت كردم; ولى هرج و مرج طلبان استانبول، كربلا، تبريز، و تهران، در كشور اغتشاش برپا كردند كه به بيرق پرسطوّت اعليحضرت همايونى پناهنده گردم. براى نجات خود، عائله و كشور خويش، چشم اميد به اعلاحضرت امپراتورى دوخته ام. در حال حاضر، توصيه هاى خيرخواهانه اعلاحضرت امپراتورى را مورد قبول قرار خواهم داد. 61



2. ميان روسيه و انگليس در 17 اوت 1907 قراردادى امضا شد كه بر اساس آن، ايران، به سه منطقه شمالى، جنوبى و مركزى تقسيم مى شد و قسمت هاى شمالى ايران كه كانون هاى انقلابى بودند، زير نفوذ روسيه قرار مى گرفت. 62 مناطق جنوبى نيز به انگليس واگذار شد. گرچه انگليسى ها در ابتدا موافقت خود را در ظاهر با جنبش مشروطيت نشان دادند، در ادامه متوجّه شدند كه تداوم جنبش مشروطيت به سياست هاى آنان در هندوستان مضرّاست و مردم هند به طغيان دست خواهند زد; از اين رو با تقسيم مناطق سه گانه در ايران و دادن مناطق حسّاس كه جنبش مشروطيت در آن ها جريان داشت به روس ها، عملا دست آنان را در سركوب جنبش باز گذاشت; بنابراين، روسيه با چراغ سبزى كه از انگليس دريافت كرد، در مناطق تحت نفوذ خود به سركوب مخالفان سياست هاى خود اقدام كرد. پاولويچ مى نويسد:



در 11 ژوئن سال 1908 سرهنگ لياخوف فرمانده نيروهاى قزّاق، با اشتراك هارتويك، سفير روسيه و امير بهادر جنگ، سردسته مرتجعين، نقشه اى طرح و به تصويب فرمانده عالى نظامى قفقاز رسانيدند و با اجراى اين نقشه، مجلس بمباران و عدّه اى زيادى از نمايندگان ملّت از قبيل ... به قتل رسيده و يا اعدام شدند. 63



3. نامه هاى لياخوف در سركوب مشروطيت: پاولويچ، با استناد به نامه هاى سرهنگ لياخوف به امپراتورى روسيه كه بعد افشا شده، 64 نتيجه گرفته است كه امپراتور روسيه، به طور مستقيم، دستور سركوب جنبش مشروطيت را صادر كرده است. از آن جا كه لياخوف، فرمانده نيروهاى سركوبگر، جزو افسران اركان حرب روسيه بوده، او به دستور روسيه، جنبش مشروطيت را سركوب مى كرده است و اين را مى توان از نامه هاى او دريافت:



محرمانه، گزارش شماره 59 ـ اداره اركان حرب منطقه قفقاز


حضرت اجل فرمانده متبوع معظّم! روز 26 ماه مه اعلاحضرت محمّدعلى شاه اين جانب و مترجم اوّل سفارت را به باغ شاه دعوت فرمود. ضمن مذاكرات محرمانه فيمابين، شاه پيشنهاداتى كه اين جانب سابقاً به شرف عرض تيمسار معظّم رسانده بودم، لغو مشروطه و تخريب مجلس، جلوگيرى از اصرار و دخالت دول اروپايى و اعاده اصول حكومتى سابق، موافقت نموده، ضمناً خواهش كرد كه براى اجراى اين نقشه ها، نبايد زياد خونريزى شود; ولى اين جانب جسارتاً اظهار داشتم كه عمليات بدون خونريزى به نتيجه نخواهد رسيد. در مراجعت به شهر، در سفارت به همراهى مترجم، نقشه از بين بردن لانه دزدان را كه با دهن پر، نام مجلس بر آن گذاشته اند، طرح كرديم. عمليات آتيه ما از اين قرار است: تا موعد لازم، مجلس و طرفداران مجلس و سفارتخانه هاى خارجى را اغفال نموده، بعداً به يكباره برخوردى تهيه كرده و از فزونى قواى تشكيلات خود استفاده نموده و اين لانه رشوه خواران را بر سرشان خراب كنيم. در نظر است هر كسى به فكر مقاومت بيفتد، از بين برود و پس از تخريب مجلس، اگر كسانى از مفسدين زنده ماندند، تسليم محاكم شده و به مجازات هاى شديدى برسند. بنا به صلاحديد شاه، تمام اعضاى حكومت محلّى كه گاه و بيگاه سرى به سفارت ها زده و ممكن است دسيسه اى در كار بينداند، از بين برده شوند. پس از تأييد نقشه فوق الذّكر، براى آن كه دست اين جانب، در كارها باز باشد، اختيارات تامّى به اين جانب تفويض و امر فرمود كه مى توانم در صورت لزوم، بدانم كه تابع دستورات هيچ مقامى نمى باشم. تيمسار معظّم! طبق دستورات گذشته آن جناب، حدود صلاحيت و وظايف اين جانب معلوم است. براى اقداماتى كه در آينده بايستى صورت گيرد، منتظر اوامر فرمانده معظّم مى باشم. پس از تأييد نقشه جنگى از طرف شاه و سفارت، رونوشت آن را به فوريت به تيمسار معظّم تقديم خواهم داشت. منتظر اوامر عالى ـ 27 مارس 1908. تهران. لياخوف. 65



لياخوف، در نامه ديگر خود به فرماندهى نيروهاى قزّاق در قفقاز، او را از جزئيات طرح حمله به مجلس و پيامدهاى آن آگاه كرده است:



محرمانه، گزارش شماره 60 - دايره عمليات نظامى قفقاز


به تيمسار فرماندهى معظّم. تيمسار معظّم! پروژه اى كه از طرف من و مترجم اوّل سفارت درست شده بود، پس از ردّ و بدل شدن تلگرافاتى با پترزبورگ، با جزئى تصحيح مى توان گفت كه بدون هيچ اعتراضى تصويب شد. خود محمّدعلى شاه مثل يك ايرانى از زد و خورد بيمناك بوده، ترديد زيادى به خود راه مى داد و راه هاى آسان ترى پيشنهاد مى كرد; از اين رو اجباراً به عوامل قطعى ديگرى متشبّث شديم. متذكّر شديم كه طرح ما مناسب ترين نقشه اى است كه در شرايط موجود قابل اجرا است و ضمناً از طرف حكومت روسيه به تصويب رسيده است. اگر شاه با اين طرح موافقت نكند، دولت روسيه، ديگر تعهّدى براى كمك به شاه نخواهد داشت. اين طرز صحبت، تأثير خود را بخشيد. شاه بدون درنگ رضايت داد و براى اجراى طرح، قول قطعى داد; 66



آن گاه لياخوف، طرح خود را توضيح داده كه به طور مختصر چنين است: 1. شاه وسفارت، روابط خود را با مجلس حفظ خواهند كرد; 2. چنين وانمود خواهد شد كه كدورت ها در حال حل شدن است; 3. با دادن رشوه، افراد مسلّح انجمن ها و مجلس جلب شوند; 4. با رشوه، اعضاى اصلى انجمن ها جلب شوند; 5. قبل از موعد مقرّر، عدّه اى از افراد قزّاق با لباس مبدّل به مجلس و مسجد رفته، با تيراندازى، راه را براى ورود نيرهاى قزّاق فراهم كنند; 6. تدابيرى براى منع رفتن به سفارتخانه هاى خارجى و به ويژه از بست نشينى در سفارت انگيس انجام شود; 7. در روز معيّن، بريگاد قزّاق بناهاى مجلس و انجمن ها را بمباران، و مدافعان را تارومار كنند; 8. پس از بمباران مجلس، منازل مشروطه طلبان و نمايندگان مجلس به وسيله افراد سويل (لباس شخصى) غارت خواهد شد; 9. سردسته هاى مشروطه طلبان و نمايندگان مجلس، بر اساس موقعيت اجتماعى اعدام يا تبعيد شوند; 10. براى تسكين افكار عمومى و دولت هاى خارجى، فرمانى براى انتخابات مجدّد صادرشود. 67



او در ادامه گزارش خود مى نويسد:



محمّدعلى شاه به اين امر رضايت داد و شركت سربازان ايرانى را در عمليات خواستار شد; ولى من صريحاً با اين موضوع مخالفت كردم. خودنمايى بريگاد براى اشغال مقام مؤثّرى در حيات دولت هاى آينده ايران و اجراى مقاصد آتيه در بهترين موقع مناسب، لازم است. شركت مستقيم اين جانب در امر بمباران از نظر اعتراض دول ديگر، مورد عدم موافقت جناب سفير بود. اين جانب بنابه امر تيمسار معظّم و از اين كه مى دانم افسران ايرانى هر قدر هم نسبت به روسيه وفادار باشند، باز هم ايرانى هستند و در دقايق حسّاسى ممكن است دسته گلى به آب دهند، در شركت مستقيم خود اصرار ورزيدم. جسارتاً خاطر تيمسار معظّم را مستحضر مى دارد كه بريگادى كه به اين جانب سپرده شد، خواه بين افسران و خواه سربازان، عالى ترين انضباط و وفادارى حكمفرما است. اگر مانع غيرمترقّبه پيش نيايد مى توانم موفّقيت در عمليات را تضمين نمايم. منتظر اوامر عالى ـ سرهنگ لياخوف 31 مارس 1908 ـ تهران. 68



پاولويچ، به گزارش ديگرى اشاره مى كند كه در آن، نقش روسيه در سركوبى جنبش مشروطيت ايران به خوبى معلوم است:



محرمانه، گزارش شماره 63


دايره ستاد عمليات نظامى قفقاز به تيمسار فرماندهى معظّم. امريّه عالى را راجع به گزارش تلگرافى حضرت اجل به اعلاحضرت امپراتورى درباره عمليات بريگاد قزّاق عليه اخلالگران پارلمان، براى افسران گارد خواندم. از اين كه اعلاحضرت امپراتورى به دست خود زير اين گزارش مرقوم فرموده اند: «آفرين قزّاقان! از افسران رشيد متشكّرم»، شادى غيرقابل وصفى به افسران بريگاد كه از جان و دل نسبت به روسيه وفاداراند دست داد. در ميان فريادهاى «هورا» شور و هيجان غريبى برپا شد. شوراى افسران تصويب كرد كه از حضرت اجل تقاضا نماييم تا وفادارى بى شائبه افسران بريگاد و فداكارى آنان را تا آخرين قطره خون در راه اعلاحضرت امپراتورى عظيم الشأن به خاكپاى همايونى عرضه دارند. الطاف عالى مستدام. 15 ژوئن 1908. تهران. سرهنگ لياخوف. 69



اگر اين نامه ها مربوط به لياخوف باشد، در آن صورت، ترديدى باقى نمى ماند كه امپراتور روسيه، نيروهاى نظامى، وزارت خارجه و سفارت آن كشور در تهران، جزو طرّاحان اصلى مقابله با جنبش مشروطيت بوده اند.



4. زمانى كه نيروهاى انقلابى ايران، جهت بازگرداند نظام مشروطه و خلع محمّدعلى شاه از مسند قدرت، در تدارك حركت به تهران بودند،



در سوم ژوئيه دو هزار سرباز روس در انزلى پياده شده و با ساز و برگ كامل براى پيوستن به نيروهاى قزّاق لياخوف و دفاع از پايتخت به سرعت به سوى تهران روانه شدند. 70



جمع بندى و نتيجه گيرى


يك از پرسش هايى كه در ابتداى مقاله طرح شد، اين بود كه «آيا روس ها در سركوب جنبش مشروطيت و به تأخير انداختن فرايند قيام ضدّاستبدادى و ضدّاستعمارى ايرانيان، نقش داشته اند يا خير». بنابر آن چه از منابع چهارگانه بررسى شد، نقش روسيه در سركوب جنبش مشروطيت ايران، به طور كامل آشكار است.



منابع مذكور را مى توان به دو دسته كلّى تقسيم كرد: يك دسته (كتاب نارنجى و كتاب زينويف) در پرتو سياست هاى تزارى قبل از انقلاب 17 اكتبر نوشته شده كه در دفاع از دولت تزارى و سياست هاى توسعه طلبانه آن كشور بوده است. اين دسته، نقش روسيه در ايران را مى پذيرند; ولى آن را حقّ مسلّم روسيه دانسته، به آن، نه تنها اعتراض ندارند، بلكه از كوتاهى كه در برابر انقلابيان و جنبش مشروطيت صورت گرفته، گله مندند.



دسته ديگر، يعنى كتاب ايوانف و كتاب پاولويچ، بعد از انقلاب 17 اكتبر شوروى، در انتقاد از سياست دولت هاى استعمارى نوشته شده اند با اين تفاوت كه ايوانف، خطاها و خيانت هاى روس ها را در ايران ناديده گرفته; امّا پاولويچ آن ها را به خوبى آشكار ساخته است. به عقيده پاولويچ، روسيه تزارى، عامل اصلى شكست جنبش مشروطيت محسوب مى شود و از اين جهت در مقابل تاريخ بايد پاسخ گو باشد.



كتاب نامه


1. زينويف، ايوان الكسيويچ، مشروطيت ايران، نظرات يك ديپلمات روس (حوادث ايران سال هاى 1905 تا 1911)، ترجمه ابوالقاسم اعتصامى، اوّل، تهران، انتشارات اقبال، 1362ش.



2. بشيرى، احمد، كتاب نارنجى، ترجمه حسين قاسميان و ديگران، اوّل، تهران، انتشارات نور، 1366ش.



3. م.پاولويچ، و.تريا، س.ايرانسكى، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ايران، ترجمه م. هوشيار، دوم، تهران، شركت سهامى كتاهاى جيبى، 1357ش.



4. م. س، ايوانف، انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه كاظم انصارى، سوم، تهران، امير كبير، 2537 شاهنشاهى.



5. م. س، ايوانف، تاريخ نوين ايران، ترجمه احسان طبرى، بى جا، بى نا، بى تا.





1 . احمد بشيرى: كتاب نارنجى، ص 13. آقاى بشيرى جلد اوّل را با كمك «نشر پرداز» در سال 1365 و چاپ مجدّد آن را در سال 1367 انتشار داد و جلد دوم را نيز در سال 1366 به وسيله انتشارات «نور» به جامعه علمى عرضه كرد.



2 . نحوه ترجمه كتاب مذكور، بدين صورت بوده است كه آقاى ابوالقاسم اعتصامى، در زمانى كه مأمور سفارت ايران در روسيه بوده، متوجّه مى شود زينويف كتابى درباره انقلاب مشروطيت ايران (بدون آن كه نامى براى آن مشخّص كند) نوشته; ولى آن را چاپ نكرده است. وى نسخه اى از كتاب را از خانواده نويسنده گرفته و پس از ترجمه، با خود به ايران مى آورد. بعد از وفات آقاى اعتصامى و پيروزى انقلاب اسلامى ايران، خانواده اعتصامى، نسخه ترجمه شده را در اختيار آقاى تيمورى قرار مى دهند و وى آن را با عنوانى كه ذكر شد، منتشر مى كند.



3 . ايوان الكسيويچ زينويف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 8.



4 . احسان طبرى: مقدمه كتاب «تاريخ نوين ايران» نوشته ايوانف، ص5.



5 . ايوانف: تاريخ نوين ايران، ص 5.



6 . كتاب، در سال 1926ميلادى به زبان روسى و در سال 1339شمسى بعد از ترجمه آن به فارسى به وسيله م. هوشيار، در ايران منتشر شد.



7 . پاولويچ، و.تريا و س.ايرانسكى: سه مقاله درباره انقلاب مشروطيت ايران، ص 127.



8 . همان، ص 44.



9 . همان.



10 . همان، ص 24.



11 . ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 5ـ20.



12 . پاولويج: سه مقاله درباره انقلاب مشروطيت ايران، ص15ـ22.



13 . كتاب نارنجى، ج1، ص 175.



14 . زينويف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 32.



15 . همان، ص 48.



16 . همان، ص 45.



17 همان، ص 47.



18 . ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 29.



19 . همان، ص 23.



20 . همان، ص 36.



21 . پاولويچ و ... : سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ايران، ص 36.



22 . همان، ص 27.



23 . همان، ص 39-49.



24 . همان، ص 45.



25 . همان، ص 55.



26 . همان، ص 66ـ69.



27 . همان، ص 56.



28 .همان، ص 46.



29 . همان، ص 60ـ69.



30 . كتاب نارنجى، ج1، ص 64.



31 . همان، ص 58و59.



32 .همان، ص 66و67.



33 . همان، ص 87و88.



34 . همان، ص 88.



35 . همان، ص 207.



36 . همان، ص 212.



37 . همان، ص 205و206.



38 . همان، ص 209و210.



39 . همان، ج2، ص 127و128.



40 . زينويف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 60.



41 . همان، ص 54.



42 . همان، ص 56.



43 . ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 42.



44 . پاولويچ ... : سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ايران، ص 28.



45 . كتاب نارنجى، ج 2، ص 1.



46 . همان، ج1، ص 185.



47 . همان، ص 199و200.



48 . زينويف الكسيويچ: انقلاب مشروطيت ايران، ص 38و39.



49 . همان، ص 61.



50 . همان، ص 66.



51 . همان، ص 98.



52 . ايوانف: انقلاب مشروطيت ايران، ص 49.



53 . همان، ص 51.



54 . همان.



55 . پاولويچ ... : سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ايران، ص 78.



56 . همان، ص 78.



57 . همان، ص 101.



58 . همان، ص 79.



59 . همان، ص 117.



60 . همان، ص 79.



61 . همان، ص 70.



62 . همان، ص 79.



63 . همان، ص 86.



64 . اين نامه ها را فردى به نام پانوف كه خبرنگار روزنامه «ريش» در تهران بوده، آن را در جزوه اى تايب كرده كه سرانجام به دست ادوارد براون انگليسى رسيده بود و او آن را در كتاب « For private circuation » آورده است. پاولويچ آن را از آن منبع در كتاب خود ذكر كرده است.



65 . همان، ص 112و113.



66 . همان، ص 113و114.



67 . همان، ص 114و115.



68 . همان، ص 115.



69 . همان، ص 116ـ117.



70 . همان، ص 91.

/ 1