نظریه های رشد کودک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه های رشد کودک - نسخه متنی

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان یار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









نظريه هاي رشد کودک


















مطالعه رشد انسان، موضوعي بسيار غني و گسترده است. همه ما شخصاً مسأله رشد را تجربه کرده ايم امّا گاهي اوقات درک اين که مردم چگونه رشد يافته اند و چرا اين گونه عمل مي کنند، دشوار و پيچيده است. نظريه هاي رشد، چهارچوب مفيدي را براي تفکّر درباره رشد و نمو و يادگيري انسان فراهم مي سازند. اگر براي شما نيز اين سوال پيش آمده است که چه چيزي انگيزه افکار و رفتار انسان است، درک اين نظريه ها بينش مفيدي را هم براي تک تک افراد و هم براي جامعه فراهم مي نمايد. آنچه در زير مي آيد برخي از مهم ترين نظريه هايي است که براي توضيح و تشريح جنبه هاي مختلف رشد انسان پديد آمده اند:





1- نظريه رشد اريکسون




رشد رواني-اجتماعي چيست؟


نظريه رشد رواني-اجتماعي اريکسون يکي از معروف ترين نظريه هاي شخصيت در روان شناسي است. اريکسون نيز همانند فرويد اعتقاد داشت که شخصيت هر فرد، طي مراحلي رشد مي يابد. نظريه اريکسون برخلاف نظريه مراحل رواني-جنسي فرويد، به تشريح تاثير تجربه اجتماعي در تمام طول عمر مي پردازد.





يکي از عناصر اصلي در نظريه مراحل رواني-اجتماعي اريکسون، رشد هوّيت خود ( ego identity ) است. «هويت خود»، حس آگاهانه خود است که ما از طريق تعاملات اجتماعي رشد مي دهيم. به گفته اريکسون، «هويت خود» ما با هر تجربه و اطلاعات جديدي که در تعاملات روزانه خود با ديگران به دست مي آوريم، دائماً تغيير مي کند. اريکسون همچنين عقيده داشت که علاوه بر «هويت خود»، يک حس صلاحيت نيز انگيزه رفتار و اعمال ما را تشکيل مي دهد.





هر مرحله در نظريه اريکسون به صلاحيت يافتن و شايسته شدن در يک محدوده از زندگي مربوط است. اگر يک مرحله به خوبي پشت سر گذاشته شود، شخص احساس تسلّط خواهد کرد. و اگر يک مرحله به طور ضعيفي مديريت شود، حس بي کفايتي در شخص پديد خواهد آمد.





اريکسون عقيده داشت که افراد در هر مرحله، با يک تضاد روبرو مي شوند که نقطه عطفي در پروسه رشد خواهد بود. به عقيده اريکسون، اين تضادها بر به وجود آوردن يک کيفيت رواني يا ناکامي در به وجود آوردن آن کيفيت متمرکزند. در خلال اين دوره، هم زمينه براي رشد شخصي بسيار فراهم است و هم از سوي ديگر، براي شکست و ناکامي.





مرحله 1 رشد رواني- اجتماعي: اعتماد در برابر بي اعتمادي






نخستين مرحله نظريه رشد رواني-اجتماعي اريکسون بين تولّد تا يک سالگي پديد مي آيد و بنيادي ترين مرحله در زندگي است.







به دليل آن که نوزاد به طور کامل وابسته است، رشد اعتماد در او به کيفيت و قابليت اطمينان کسي که از او پرستاري مي کند بستگي دارد.







اگر اعتماد به نحو موفقيت آميزي در کودک رشد يابد، او در دنيا احساس امنيت خواهد کرد. اگر پرستار ناسازگار، پس زننده يا از نظر عاطفي غيرقابل دسترس باشد، به رشد حس بي اعتمادي در کودک کمک مي کند. عدم توفيق در رشد اعتماد، به ترس و باور اين که دنيا ناسازگار و غيرقابل پيش بيني است منجر مي گردد.





مرحله 2 رشد رواني-اجتماعي: خودگرداني و اتکاء به نفس در برابر شرم و شک






دومن مرحله نظريه رشد رواني-اجتماعي اريکسون در دوران اوليه کودکي صورت مي گيرد و بر شکل گيري و رشد حس عميق تري از کنترل شخصي در کودکان تمرکز دارد.







اريکسون همانند فرويد عقيده داشت که آموزش آداب دستشويي رفتن، بخش حياتي و ضروري اين فرايند است. امّا استدلال اريکسون کاملاً با فرويد متفاوت بود. اريکسون عقيده داشت که يادگيري کنترل کارکرد بدن به پيدايش حس کنترل و استقلال مي انجامد.







رويدادهاي مهم ديگر در اين مرحله شامل به دست آوردن کنترل بيشتر بر انتخاب غذا، اسباب بازي و لباس است.







کودکاني که اين مرحله را با موفقيت پشت سربگذارند، احساس امنيت و اطمينان مي کنند. در غير اين صورت، حس بي کفايتي و شک به خود در آن ها باقي مي ماند.





مرحله 3 رشد رواني-اجتماعي: ابتکار در برابر گناه






در خلال سال هاي قبل از مدرسه، کودکان شروع به قدرت نمايي و اعمال کنترل بر دنياي خود از طريق برخي بازي ها و ساير تعاملات اجتماعي مي کنند.







کودکاني که اين مرحله را با موفقيت بگذرانند، حس توانايي شخصي و قابليت رهبري ديگران را پيدا مي کنند. و آن هايي که در به دست آوردن اين مهارت ها ناکام مي مانند، حس گناه، شک به خود و کمبود ابتکار در آن ها باقي مي ماند.





مرحله 4 رشد رواني-اجتماعي: کوشايي در برابر حقارت






اين مرحله، سال هاي اول مدرسه، تقريباً از 5 سالگي تا 11 سالگي را در برمي گيرد.







کودکان از طريق تعاملات اجتماعي شروع به رشد حس غرور نسبت به دستاوردها و توانائي هاي خود مي کنند.







کودکاني که توسط والدين يا معلمان تشويق و هدايت مي شوند، حس کفايت، صلاحيت و اعتقاد به توانايي هاي خود در آن ها به وجود مي آيد.







آن هايي که از سوي والدين، معلمان يا هم سن و سال هاي خود به قدر کافي مورد تشويق قرار نمي گيرند به توانايي خود براي موفقيت، شک خواهند کرد.





مرحله 5 رشد رواني-اجتماعي: هويت در برابر گم گشتگي






در دوران نوجواني، کودکان به کشف استقلال خود مي پردازند و به عبارت ديگر، خود را حس مي کنند.







آن هايي که از طريق کاوش هاي شخصي، تشويق و پشتيباني مناسبي دريافت کنند، اين مرحله را با حس استقلال و کنترل و نيز حسي قوي نسبت به خود پشت سر مي گذارند. و کساني که نسبت به باورها و تمايلات خود نامطمئن بمانند، درباره خود و آينده نيز نامطمئن و گم گشته خواهند بود.





مرحله 6 رشد رواني-اجتماعي: تعلّق در برابر انزوا






اين مرحله، دوران اوليه بزرگسالي، يعني زماني که افراد به کشف روابط شخصي مي پردازند را در بر مي گيرد.







اريکسون عيقده داشت که برقرار کردن روابط نزديک و متعهدانه با ديگران ضرورت دارد. کساني که در اين مرحله موفق باشند، روابط مطمئن و متعهدانه اي را به وجود خواهند آورد.







به ياد داشته باشيد که هر مرحله بر پايه مهارت هاي يادگرفته شده در مراحل قبل بنا مي شود. اريکسون عقيده داشت که حس قوي هويت شخصي براي ايجاد روابط صميمانه و همراه با تعلّق خاطر اهميت دارد. مطالعات نشان داده اند که کساني که حس ضعيفي نسبت به خود دارند در روابطشان نيز تمايل به تعهدپذيري کمتري دارند و بيشتر در معرض انزواي عاطفي، تنهايي و افسردگي قرار دارند.





مرحله 7 رشد رواني-اجتماعي: فعاليت در برابر رکود






در دوران بزرگسالي، ما به ساختن زندگي خود ادامه مي دهيم و تمرکزمان بر روي شغل و خانواده قرار دارد.







کساني که در اين مرحله موفق باشند، حس خواهند کرد که از طريق فعال بودن در خانه و اجتماع خود، در کار جهان مشارکت دارند. آن هايي که در به دست آوردن اين مهارت ناموفق باشند، حس غيرفعال بودن، رکود و درگير نبودن در کار دنيا را پيدا خواهند کرد.





مرحله 8 رشد رواني- اجتماعي: يکپارچگي در برابر نااميدي






اين مرحله مربوط به دوران کهنسالي است و بر بازتاب فعاليت هاي گذشته تمرکز دارد.







آن هايي که در اين مرحله ناموفق هستند حس خواهند کرد که زندگيشان تلف شده است و بر گذشته افسوس خواهند خورد. در اين حالت است که فرد با حس نااميدي و ناخشنودي روبرو خواهد شد.







کساني که از دستاوردهاي گذشته خود در زندگي احساس غرور داشته باشند، حس يکپارچگي، درستي و تشخّص خواهند کرد. با موفقيت پشت سرگذاشتن اين مرحله يعني نگاه به گذشته با اندکي تأسف و احساس رضايت کلّي. اين افراد کساني هستند که خردمندي به دست مي آورند، حتي در مواجهه با مرگ.





2- مراحل رشد رواني- جنسي فرويد




رشد رواني- جنسي چيست؟


بر طبق نظريه فرويد، شخصيت انسان ها غالباً تا سن 5 سالگي شکل مي گيرد. تجربيات اوليه، نقش مهمي در رشد شخصيت ايفاء مي کند و تأثيرات آن ها در رفتارهاي بعدي انسان در زندگي تداوم مي يابد. نظريه رشد شخصيت فرويد، يکي از معروف ترين و در عين حال بحث برانگيزترين نظريه هاست. فرويد اعتقاد داشت که شخصيت انسان ها طي يک سري مراحل دوران کودکي شکل مي گيرد که در خلال آن ها، انرژي هاي لذت جوي «خود» ( id ) بر ناحيه هاي تحريک پذير خاصي متمرکز مي شود. اين انرژي رواني-جنسي يا «زيست مايه» ( libido ) به عنوان نيروي محرکي که در پشت رفتارها قرار دارد، در نظر گرفته شده است.





اگر اين مراحل با موفقيت تکميل گردند، نتيجه اش شخصيت سالم خواهد بود. و چنانچه جنبه هاي خاصي در مرحله مناسب خود حل نشده باقي بماند، مي تواند به «تثبيت» بيانجامد. تثبيت يعني تمرکز ماندگار بر روي يک مرحله رواني-جنسي قبلي. تا وقتي که اين تعارض حل نشود، فرد در اين مرحله همچنان «گرفتار» باقي مي ماند. براي نمونه، کسي که در مرحله دهاني تثبيت شده باشد. ممکن است بيش از حدّ به ديگران وابسته باشد و در جستجوي تحريک دهاني از طريق سيگار کشيدن، نوشيدن يا خوردن برآيد.





مرحله دهاني


در خلال اين مرحله، تنها راه تعامل نوزاد با جهان خارج از طريق دهان است و در نتيجه واکنش مکيدن اهميت خاصي دارد. دهان براي خوردن، ضرورت دارد و نوزاد از تحريک دهاني از طريق فعاليت هاي ارضاءکننده اي نظير مکيدن و مزه کردن، لذت مي برد. به دليل آن که نوزاد به طور کامل به پرستارش وابسته است (کسي که به او غذا مي دهد)، نوعي حس اعتماد و آسايش از طريق اين تحريک دهاني در او رشد مي يابد.



تعارض اصلي در اين مرحله، فرايند از شيرگرفتن است- بچه بايد وابستگي کمتري به پرستارش پيدا کند. اگر تثبيت در اين مرحله اتفاق افتد، فرويد معتقد است که فرد در آينده با مشکلاتي از قبيل وابستگي يا پرخاشگري روبرو خواهد شد. تثبيت دهاني مي تواند به مسائلي در خوردن، آشاميدن، سيگارکشيدن يا ناخن جويدن منجر شود.





مرحله مقعدي


در خلال اين مرحله، به عقيده فرويد تمرکز اصلي «زيست مايه» بر کنترل حرکت هاي ادرار و دفع است. تعارض اصلي در اين مرحله، آموزش آداب دستشويي رفتن است. بچه بايد ياد بگيرد که نيازهاي بدني خود را کنترل کند. رشد اين کنترل به حس استقلال و پيشرفت مي انجامد.





بنا بر گفته فرويد، موفقيت در اين مرحله به رويکرد پدر و مادر در آموزش آداب دستشويي رفتن دارد. نخستين رويکرد، مستلزم پاداش و تشويق به خاطر استفاده از دستشويي در زمان مناسب است. و دومين رويکرد، تنبيه، تمسخر يا شرمنده کردن بچه به خاطر عدم استفاده از دستشويي است.





اگر پدر و مادر رويکر خيلي ملايمي را برگزينند، «شخصيت مقعدي-دفعي» رشد خواهد کرد که شخصيتي مخرّب، نامرتب و ولخرج خواهد بود. و چنانچه پدر و مادر خيلي سختگير باشند و يا آموزش آداب دستشويي رفتن را از خيلي زود شروع کنند، «شخصيت مقعدي-ضبطي» رشد خواهد کرد که شخصيتي محکم، منظم، جدّي و وسواسي خواهد بود.





مرحله آلتي


در اين مرحله، تمرکز اصلي «زيست مايه» بر دستگاه تناسلي است. بچه ها تفاوت بين زن و مرد را کشف مي کنند. فرويد عقيده داشت که پسرها شروع به در نظر گرفتن پدر به عنوان رقيبي براي عاطفه مادر مي کنند. «عقده اُديپ» به تشريح اين احساس يعني در اختيار داشتن مادر و تمايل به جايگزيني پدر مي پردازد. از طرف ديگر، بچه مي ترسد که به خاطر اين احساس مورد تنبيه پدر قرار گيرد. ترسي که فرويد آن را «اضطراب اختگي» مي نامد.





از عبارت «عقده الکترا» براي تشريح احساسات مشابه در دختران جوان استفاده شده است. فرويد اين تجربه در دختران را «غبطه قضيب» مي نامد.





نهايتاً بچه با پدر يا مادر همجنس خود (پسر با پدر، دختر با مادر) به شناخت جنسي بيشتري دست مي يابد. در مورد دختران، فرويد عقيده داشت که غبطه قضيب هيچگاه به طور کامل از بين نمي رود و تمامي زنان تا حدّي در اين مرحله تثبيت شده باقي مي مانند. روان شناساني چون خانم کارن هورناي اين نظريه را رد کرده و آن را نادقيق و براي زنان تحقيرآميز دانسته اند. خانم هورناي در مقابل ادعا کرده است که مردان به دليل اين که نمي توانند موجود ديگري را به دنيا آورند با احساس حقارت و نقص دست و پنجه نرم مي کنند.





دوره نهفتگي


در اين دوره، علائق «زيست مايه» سرکوب شده اند. رشد «خود» ( ego ) و «فراخود» ( superego ) در اين دوره آرامش دخالت دارد. اين مرحله حدوداً زماني آغاز مي شود که کودک وارد مدرسه مي شود و توجه بيشتري به روابط با همسن و سالان و بازي ها و ... پيدا مي کند.





دوره نهفتگي، زمان کشف کردن است که در آن، انرژي جنسي هنوز وجود دارد امّا به ناحيه هاي ديگري نظير تعاملات اجتماعي منحرف شده است. اين مرحله در رشد مهارت هاي اجتماعي و ارتباطي و اعتماد به نفس اهميت دارد.





مرحله تناسلي


در آخرين مرحله از رشد رواني-جنسي، ميل جنسي شديدي به جنس مخالف به وجود مي آيد. در حالي که در مراحل قبلي، تمرکز صرفاً بر روي نيازهاي فردي بود، در اين مرحله توجه به خوشبختي ديگران رشد مي يابد. اگر ساير مراحل با موفقيت تکميل شده باشند، اکنون فرد بايد متعادل، صميمي، مهربان و نوع دوست باشد. هدف اين مرحله، برقراري تعادل بين جنبه هاي مختلف زندگي است.





ارزيابي نظريه رشد رواني-جنسي فرويد






اين نظريه تقريباً به طور کامل بر روي رشد مردان متمرکز است و توجه کمي به رشد رواني-جنسي زنان دارد.







آزمايش علمي نظريه فرويد دشوار است. مفاهيمي چون «زيست مايه» قابل سنجش و اندازه گيري نيستند و در نتيجه نمي توان آن ها را آزمود. تحقيقات به عمل آمده، تا حد زيادي بي اعتباري نظريه فرويد را نشان داده اند.







پيش بيني هاي آينده خيلي مبهم هستند. چگونه مي توان دانست که يک رفتار فعلي مشخصاً به دليل يک تجربه در دوران کودکي مي باشد؟ فاصله زماني بين علّت و اثر آنقدر زياد است که به سختي مي توان رابطه اي را بين دو متغير در نظر گرفت.







نظريه فرويد بر پايه مطالعات موردي و نه پژوهش هاي تجربي است. همچنين، فرويد نظريه خود را برپايه جمعي از بيماران بالغ خود بنا نهاده است، نه بر روي مشاهده واقعي و مطالعه کودکان.





3- نظريه رشد پياژه




نظريه رشد مرحله اي پياژه به تشريح رشدِ شناختي کودکان مي پردازد. رشدِ شناختي مستلزم تغييرات در توانائي ها و فرايند شناخت است. به نظر پياژه، کودکان کم هوش تر از بالغين نيستند بلکه تنها نحوه تفکر آنها متفاوت است.





مفاهيم کليدي






طرحواره - عمليات ذهني و فيزيکي درگير در فرايند دانستن و درک را تشريح مي کند. طرحواره ها رده هاي دانش هستند که به ما در تفسير و درک جهان کمک مي کنند. به نظر پياژه، يک طرحواره هم شامل رده اي از دانش و هم فرايند کسب آن دانش است. با هر تجربه جديد، اين اطلاعات تازه براي اصلاح، اضافه شدن و يا تغيير طرحواره هاي موجود قبلي به کار گرفته مي شوند. براي مثال، کودک ممکن است طرحواره اي درباره يک نوع حيوان، مثلاً سگ داشته باشد. اگر تنها تجربه کودک با سگ هاي کوچک بوده باشد، کودک ممکن است اعتقاد يابد که تمام سگ ها کوچک، پشمالو و داراي چهار پا هستند. حال فرض کنيد که کودک با سگ خيلي بزرگي روبرو شود. در اين صورت، کودک اين اطلاعات تازه را گرفته و طرحواره موجود قبلي را اصلاح مي کند تا شامل اين اطلاعات جديد نيز بگردد.







جذب - فرايند وارد ساختن اطلاعات تازه به يک طرحواره موجود قبلي، جذب نام دارد. اين فرايند تا حدّي ذهني است زيرا ما معمولاً تمايل داريم که اطلاعات و تجربيات را تا حدودي تغيير دهيم و اصلاح کنيم تا با عقايد قبلي مان جور در بيايد. در مثال بالا، ديدن يک سگ و برچسب زدن آن به عنوان «سگ»، مثالي از جذب حيوان در طرحواره سگ کودک است.







انطباق - بخش ديگري از وفق پذيري، مستلزم تغيير دادن طرحواره هاي موجود در پرتو اطلاعات جديد است. اين فرايند، انطباق ناميده مي شود. انطباق مستلزم تغيير طرحواره ها يا ايده هاي موجود در نتيجه اطلاعات يا تجربيات جديد است. در خلال اين فرايند ممکن است طرحواره هاي جديدي هم به وجود آيند.







عادل جويي - پياژه اعتقاد داشت که تمام کودکان سعي مي کنند بين «جذب» و «انطباق» از طريق سازکاري که پياژه آن را تعادل جويي ناميده، توازن برقرار کنند. کودکان همان طور که طي مراحل رشدِ شناختي پيشرفت مي کنند، مهم است که تعادلي را نيز بين به کار بستن دانش قبلي (جذب) و تغيير رفتار متناسب با دانش جديد (انطباق) حفظ کنند. تعادل جويي به توضيح و توصيف چگونگي توانايي کودکان براي انتقال از يک مرحله تفکر به مرحله بعدي کمک مي کند.





4- نظريه رشد کولبرگ




لاورنس کولبرگ، روان شناس، با اصلاح و توسعه کار پياژه، نظريه جديدي ارائه کرد که به توصيف رشد استدلال اخلاقي مي پردازد. پياژه يک فرايند دو مرحله اي را براي رشد اخلاقي تشريح کرد در حالي که نظريه رشد اخلاقي کولبرگ، شش مرحله در داخل سه سطح مختلف را در نظر مي گيرد. کولبرگ نظريه پياژه را توسعه داد و عنوان کرد که رشد اخلاقي يک فرايند مداوم است که در سراسر دوره عمر اتفاق مي افتد. کولبرگ نظريه خود را بر پايه تحقيقات و مصاحبه هايي که با گروه هايي از نوجوانان و جوانان انجام داده بنا کرده است. تعدادي محظورات اخلاقي به بچه ها عرضه شده و سپس با آن ها مصاحبه به عمل آمده تا استدلال هايي که در پس قضاوت هاي آنان در مورد هر سناريو قرار دارد، تعيين گردد. آنچه در زير مي آيد يک نمونه از محظورات اخلاقي ارائه شده توسط کولبرگ است:





«زني به خاطر ابتلا به نوع خاصي سرطان در حال مرگ است. تنها يک دارو وجود دارد که پزشکان فکر مي کنند ممکن است جان او را نجات دهد. اين دارو به تازگي توسط داروسازي ساخته شده است. هر چند ساختن دارو پرهزينه بوده امّا داروساز قيمتي معادل 10 برابر هزينه ساخت براي آن در نظر گرفته است. مثلاً فرض کنيد 200 دلار صرف ساختن آن کرده و 2000 دلار آن را به فروش مي رساند. شوهر زن بيمار به هر کس که مي شناسد براي قرض گرفتن مراجعه مي کند امّا رويهم رفته موفق به جمع آوري بيشتر از 1000 دلار، يعني نصف قيمت دارو نمي شود. او به داروساز مي گويد که زنش در آستانه مرگ است و از او درخواست مي کند که يا دارو را ارزانتر بدهد و يا به او اجازه دهد که بقيه پول آن را بعداً بپردازد. امّا داروساز موافقت نمي کند و مي گويد من اين دارو را کشف کرده ام و مي خواهم از بابت آن پولدار شوم. سرانجام مرد از قانع کردن داروساز نااميد مي شود و شبانه به داروخانه دستبرد مي زند و دارو را براي زنش مي دزدد. آيا آن مرد بايد اين کار را مي کرد؟»





کولبرگ به پاسخ اين سوال در مورد اين که مرد کار درستي کرده است يا خير زياد علاقه مند نبود بلکه آنچه براي او جالب بود «استدلال هايي» بود که در پشت تصميمات شرکت کنندگان در اين نظرخواهي قرار داشت. کولبرگ پاسخ هاي دريافت شده را در قالب مراحل مختلف استدلال، رده بندي کرد.





سطح 1- اخلاق پيش قراردادي




مرحله 1- اطاعت و تنبيه


نخستين مراحل رشد اخلاقي در بين نوجوانان و جوانان مشترک است. در اين مرحله، بچه ها قوانين را ثابت و مطلق مي انگارند. اطاعت از قوانين بسيار مهم است زيرا باعث جلوگيري از تنبيه مي شود.





مرحله 2: فردگرايي و مبادله


در اين مرحله، نقطه نظرات فردي و قضاوت بچه ها برپايه چگونگي بر آورده ساختن نيازهاي فردي قرار دارد. مثلاً در مورد داستان قبلي، بچه ها مي گفتند که بهترين کار، کاري بود که به بهترين وجه نيازهاي همسر زن بيمار را برآورده مي کرد. تقابل، تنها در صورتي که در خدمت علائق شخصي فرد باشد امکان پذير است.





سطح 2- اخلاق قراردادي




مرحله 3: رواط ميان فردي


اين مرحله بر زندگي مطابق نقش ها و انتظارات اجتماعي تمرکز دارد. همرنگي با جماعت، «خوب» جلوه گر شدن و ملاحظه تاثير تصميمات بر روابط، مورد تاکيد قرار مي گيرد.





مرحله 4: حفظ مرتبه اجتماعي


در اين مرحله از رشد اخلاقي، انسان ها به هنگام قضاوت کردن جامعه را به صورت کلّي در نظر مي گيرند. تمرکز اصلي بر حفظ قانون، پيروي از مقررات، انجام وظيفه و احترام به مافوق است.





سطح 3- اخلاق پس قراردادي




مرحله 5: قراردادهاي اجتماعي و حقوق فردي


در اين مرحله، انسان ها شروع به در نظر گرفتن ارزش ها، عقايد و باورهاي متفاوت ساير مردم مي کنند. قواني براي حفظ يک جامعه اهميت دارند امّا افراد جامعه بايد اين استانداردها و چهارچوب ها را قبول داشته باشند.





مرحله 6: اصول همگاني


آخرين سطح از استدلال اخلاقي کولبرگ بر پايه اصول اخلاقي همگاني و استدلال انتزاعي قرار دارد. در اين مرحله، انسان ها از اين اصول که ملکه ذهن شان شده است پيروي مي کنند، حتي اگر با قوانين و مقررات تناقض داشته باشند.





انتقادهايي بر نظريه رشد اخلاقي کولبرگ






آيا استدلال اخلاقي لزوماً به رفتار اخلاقي منجر مي شود؟ نظريه کولبرگ به تفکّر اخلاقي مي پردازد در حالي که بين دانستن اين که چه کار بايد بکنيم و اعمال واقعي ما اختلاف زيادي وجود دارد.







آيا عدالت، تنها جنبه استدلال اخلاقي است که بايد در نظر گرفت؟ نظريه کولبرگ بر مفهوم «عدالت» به هنگام تصميم گيري هاي اخلاقي، تأکيد بيش از اندازه اي دارد. در حالي که عوامل ديگر نظير دلسوزي، ترحّم، مواظبت و ساير احساسات ميان فردي مي توانند سهم مهمي در استدلال اخلاقي داشته باشند.







آيا نظريه کولبرگ تأکيد بيش از اندازه اي بر فلسفه غربي دارد؟ فرهنگ هاي فردگرا بر حقوق فردي تأکيد دارند در حالي که فرهنگ هاي جمع گرا بر اهميت جامعه تاکيد مي ورزند. فرهنگ هاي شرقي ممکن است نظرگاه هاي اخلاقي متفاوتي داشته باشند که نظريه کولبرگ آن ها را به حساب نياورده است.





ترجمه : کلينيک الکترونيکي روان يار





منبع




Theories of Child Development , Kendra van Wagner, 18 Dec. 2006.



http://psychology.about.com





/ 1