ترجمه عربی کتاب تنبیه الامة و تنزیه الملة ضرورت ها و اهداف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه عربی کتاب تنبیه الامة و تنزیه الملة ضرورت ها و اهداف - نسخه متنی

عبدالحسن آل نجف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترجمه عربى كتاب «تنبيه الامة و تنزيه الملة»; ضرورت ها و اهداف

عبدالحسن آل نجف (بهبهانى پور)

اشاره

مقاله حاضر با ذكر اهميت و ويژگى هاى كتاب پرارج «تنبيه الامة و تنزيه الملة» مرحوم نائينى، به نقد ترجمه عربى آن مى پردازد كه حدود شصت سال پيش، به وسيله صالح الجعفرى در مجله لبنانى «العرفان» به چاپ رسيده بود. اين نقد انجام ترجمه اى ديگر را ضرورى مى سازد. نويسنده اين مقاله، خود به اين امر مهم اقدام كرده و ترجمه اى جديد از آن اثر را در اختيار پژوهش گران و علاقه مندان به عرصه فكر و انديشه، قرار داده است.

كتاب «تنبيه الامة و تنزيه الملة» بى شك از ارزش مندترين ميراث علمى و فكرى دانشمندان مسلمان سده هاى اخير محسوب مى شود. شايد بتوان گفت كه اين اثر، نخستين تأليف مستقل شيعه در زمينه «فقه سياسى اسلام» مى باشد. از طرفى مى توان آن را مانيفست (منشور) حركت مبارزاتى شيعه در تاريخ معاصر و نقطه عطف در روند تكاملى جامعه سياسى شيعه ناميد.

براى بيان بهتر اهميت اين كتاب و ضرورتى كه ما را مجاب كرده تا به ترجمه آن اقدام كنيم، بايد به شكل ملموس ترى در اين باره سخن بگوييم.

1. ويژگى هاى مهم كتاب «تنبيه الامة و تنزيه الملة»

به طور كلى مى توان به چهار ويژگى اساسى اين اثر اشاره كرد كه عبارتند از:

1ـ1. اصالت: بى شك اصالت داشتن در تفكر، نقش تعيين كننده اى در حيات علمى و تمدنى امت ها ايفا مى كند. اساساً نمود بارز اصالت يك امت، اهتمام وافر به سنت و ميراث فكرى و فرهنگى خود مى باشد. از اين رو، كتاب تنبيه الامّة ميراث مهم فكرى و اصيل اسلامى است كه توانايى بالاى انديشه اسلامى در برخورد و حل مسايل و مشكلات جوامع بشرى را در هر زمان و مكان به نمايش مى گذارد و نيروى بالا و نهفته در مكتب اسلام را براى رشد و بالندگى به اثبات مى رساند. اين اثر آشكارا اين مسأله را مبرهن مى سازد كه مقولاتى، مانند تجدد و مبارزه براى اصلاح شرايط در حيات مسلمانان، مقوله هايى بى مسمّى و عارضى نيستند. اين گونه نيست كه مسلمانان تحت تأثير جريان هاى كمونيستى و سوسياليستى خواسته باشند بدعت گذارى كرده و جريان هاى سياسى، اجتماعى و فكرى را با ايده هاى جديد و انقلابى راه اندازى كنند; بلكه سرفصل هايى اند مى باشند كه ريشه در تاريخ و ميراث فكرى آنان دارد و داراى اصالت است.

2ـ1. فقه سياسى: به طور حتم اين اثر از نخستين آثار شيعى در فقه سياسى اسلام در دوران معاصر به شمار مى رود; البته بدان معنا نيست كه فقهاى اماميه پيش از آن در بحوث فقهى خود، هيچ مسأله سياسى را مطرح نكرده اند. اصولا فقه به يك معنا پرداختن به واقعيت هاى اجتماعى است و حتى مسايل عبادى، فردى و معنوى آن به گونه اى با اجتماع و سياست در ارتباط مى باشد. منظور ما اين است كه پيش از كتاب «تنبيه الامة» اثر خاص و مستقلى در فقه سياسى از زمان پيدايش فقه اماميه در قرن سوم هجرى كمتر ديده شده است. آن چه در تصانيف فقهى شيعه تا زمان انتشار اين كتاب، بيشتر به چشم مى خورد، چيزى بيش از بررسى فقهى برخى مسايل سياسى آن هم به طور ضمنى و استطرادى ـ نه به طور مستقل و مستوفا ـ نيست; از اين رو كتاب مذكور با وجود حجم كم آن، اهميت ويژه اى پيدا مى كند. ناگفته نماند كه مؤلف در چند مورد، بررسى بيشتر مسايل مورد بحث را به آينده موكول كرده است و اين نشان مى دهد كه ايشان در صدد تأليف يك اثر ديگر و چه بسا گسترده تر از كتاب تنبيه الامة بوده است.

3ـ1. تاريخى: اين كتاب يك سند تاريخى، پيرامون وضعيت انديشه و سياست در آن زمان شمرده مى شود و مورخ مى تواند با استناد به محتواهاى آن و بحث ها و گفتوشنودهاى مطرح در آن زمان، درباره جنبش مشروطه و اظهارهاى موافقان و مخالفان آگاهى يابد و در كار تدوين تاريخ انديشه سياسى اسلام و ثبت شرايط و وضعيت آن برهه، از اين كتاب كمك بگيرد. هم چنين اين كتاب سيماى كلى از حكومت استبدادى ايران و عوامل تشكيل دهنده آن به دست مى دهد.

4ـ1 . سياسى: كتاب حاضر، خيزش اسلامى در عصر كنونى را داراى پشتوانه مى داند و عمق تاريخى براى آن ترسيم مى كند. به عبارت ديگر به نهضت اسلامى كنونى سنديت مى دهد و آن را به عنوان نهضتى ريشه دار مطرح مى نمايد.

5ـ1. گفتوگوى به دور از تعصّب: از سوى ديگر اين اثر، چشم اندازى زيبا از گفتوگوهاى علمى مطرح شده در آن زمان ترسيم، و اهميت و ضرورت گفتوگوى سازنده را گوشزد مى كند و اين كه گفتوگوى علمى و به دور از تعصب، از مشخصه هاى جامعه اسلامى بوده و بايد باشد. از مسايل مطرح شده در اين گفتوگوها عبارتند از: سنت و تجدد، اصالت و اجتهاد و آزادى و استبداد. روشن است كه چنين مسايلى با گذشت بيش از پنجاه سال، هنوز هم در محافل علمى از اهميت ويژه اى برخوردار مى باشد. مدعيان اصالت و آنان كه به سنت دلبستگى دارند، به حق نسبت به جريان تجدد با ديده شك و بدبينى مى نگرند و مى ترسند كه مبادا تجدد، موجب از بين رفتن اصل دين و ديانت گردد. مدعيان اصالت در انقلاب مشروطيت، جريان تدوين قانون اساسى را يك بدعت دانستند و در مقابل، تجددگرايان ادعا دارند كه دوام و استمرار اصل دين به اين وابسته است كه در هر زمان، افق هاى تازه اى در عرصه تفكر اسلامى متناسب با مقتضيات زمان و مكان گشوده شود تا بدين سبب، جاودانگى و طراوت اسلام همواره حفظ شود.

مرحوم نائينى درباره بدعت دانستن تدوين قانون اساسى و اشكال هاى ديگر با روشن بينى و تكيه بر روش اجتهادى پويا پاسخ گفتند. به راستى، اگر تدوين قانون اساسى بدعت باشد، پس چرا فقهاى اسلام رساله هاى عمليه براى تعيين تكليف مرد مسلمان در زندگى شخصى خود مى پردازند؟ اگر نوشتن رساله عمليه براى جامعه بدعت باشد، چرا نوشتن آن براى افراد بدعت نيست؟

از سوى ديگر اين كتاب، گفتمان استبداد و آزادى را در تفكر اسلامى به تصوير مى كشد. سكولارها عموماً بر اين نكته تأكيد دارند كه تفكر دينى و حكومت دينى به طور طبيعى استبدادى است; چرا كه اين تفكر و نوع حكومت، پيوسته خود را نماينده حاكميت خدا بر روى زمين مى داند و از آن جايى كه زمين در چارچوب دين، نمى تواند خود را از سلطه خدا برهاند; پس يك فرد در حكومت دينى نيز نمى تواند خارج از چهارچوبى بينديشد يا كار كند كه دين براى او مشخص كرده است. حال آن كه اساساً حاكميت خدا بر روى زمين در حاكم دينى جلوه گر نمى شود; بلكه در خود دين متبلور مى گردد. اين دين است كه به صورت عقيده و شريعت بر سرنوشت انسان حاكم مى باشد، نه حاكم دينى. حاكم دينى انسانى است مانند ديگر انسان ها; اگرچه آن حاكم دينى، پيامبر بزرگ اسلام باشد; از اين رو قرآن كريم درباره آن حضرت چنين مى فرمايد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالَْيمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ; و اگر مى بست بر ما پاره سخنان را هرآينه مى گرفتيم از او به دست راست و سپس مى بريديم از او رگ گردن را.»

در اسلام جايى براى استبداد حاكم دينى به عنوان حاكم دينى وجود ندارد. درباره صلاحيت و اختياراتى كه اسلام به پيامبر گرامى و امامان داده، بايد گفت اين صلاحيت ها و اختيارات به لحاظ پيامبرى و امام بودن به ايشان عطا شده است و اين كه اين ذات هاى مقدس، تجسم حقيقت دين در بعد اجتماعى آن مى باشند و نه به خاطر حاكم بودن ايشان. از اين جهت; سخن، كردار و تقرير ايشان از منابع تشريع در اسلام قرار داده شده است.

2. نخستين ترجمه عربى تنبيه الامة و نارسايى هاى آن

با توجه به آن چه ذكر شد، ترجمه اين اثر گران سنگ به زبان عربى در اولويت كارى قرار گرفت. قابل ذكر است كه نخستين بار، اديب و مورخ معروف عراقى، آقاى جعفرالخليلى به اين كار همّت گمارد كه ظاهراً در همان اوايل با ممانعت هاى آقاى نايينى(قدس سره)، اين كوشش به سرانجام نرسيد. سپس آقاى صالح الجعفرى در مجله لبنانى «العرفان» به طور مسلسل، طى شماره هايى در سال هاى 1930ـ1931 ميلادى با عنوان «الاستبداد و الديمقراطيه» اقدام به ترجمه آن نمود.

انتشار ترجمه عربى، هياهوى بسيارى به همراه داشت و براى ممانعت از ادامه ترجمه و انتشار آن تلاش فراوانى صورت گرفت ولى مترجم (آقاى الجعفرى) على رغم همه فشارها و ممانعت ها، آن را در مجله العرفان ادامه داد.

بى شك مترجم، خدمتى شايان انجام داده است كه قابل تقدير و تشكر مى باشد و اساساً هدف اوليه ما اين بود كه ترجمه ناتمام آقاى صالح الجعفرى را تكميل كنيم; ولى با مطالعه آن ترجمه، موارد ضعف و خطاهاى بسيارى در آن مشاهده كرديم كه عملا مى توان گفت ترجمه عربى تنبيه الامة، نسخه تحريف شده و ناقص فارسى آن است.

براى اين كه خواننده گرامى بر موارد غلط و اشتباه هاى فاحش آن ترجمه آگاه گردد، به چند مورد اشاره مى شود:

1. مترجم اصطلاح «مشروطه» را در همه موارد به «الديمقراطيه» (دموكراسى) ترجمه كرده است و حال آن كه هيچ گاه واژه «مشروطه» به چنين معنايى ـ دموكراسى ـ بكار نمى رود. اين ترجمه اشتباه، باعث اوج گيرى بحث هايى در ميان فعالان اسلامى شد. برخى ادعا كردند كه به كارگيرى اصطلاح «دموكراسى» از طرف آقاى «نايينى» ، نشانه اين است كه اسلام نسبت به اين مقوله، نظر مثبتى دارد. در مقابل، مدعيان اصالت در تفكر اسلامى به آقاى نايينى اشكال كردند و به كارگيرى آن را نوعى دور شدن از اصالت و هويت فكرى اسلامى و گرفتار آمدن در اصطلاح ها و مفاهيم غربى عنوان كردند. در صورتى كه اگر خواننده گرامى به اصل فارسى كتاب رجوع كند، يك بار هم با واژه دموكراسى مواجه نمى شود. منشأ اين همه جدال و مناقشه فكرى، همان ترجمه اشتباه بوده كه گويا مترجم بر اشتباه خود پافشارى داشته است و از اين رو فصل هاى كتاب را با عنوان « الاستبداد و الديمقراطيه» منتشر ساخت.

اين كه چرا آقاى الجعفرى به اين اشتباه مرتكب شده، سؤالى است كه به راحتى نمى توان به آن پاسخ داد. شايد بتوان گفت كه گرايش هاى فكرى و سياسى مترجم در انتخاب عنوان «الاستبداد و الديمقراطيه» براى كتاب بى تأثير نباشد با اين كه عنوان اصلى آن كاملا عربى است. لفظ مشروطيت، بار معنايى واژه دموكراسى را ندارد. كلمه مشروطيت در وهله اول به معناى تقييدن شدن، شرط پذيرفتن، وجوب تقييد كردن اراده حاكم و كاستن از اختيارات و صلاحيت هاى او براى از بين بردن آثار استبداد و ظلم به كار مى رود و در كل، معناى سلبى دارد و نه اثباتى در حالى كه واژه دموكراسى در اصل، معناى اثباتى ـ حكومت مردم ـ دارد. آن چه كه احتمال ياد شده ـ دخالت گرايش فكرى و سياسى مترجم ـ را در ترجمه لفظ مشروطه تقويت مى كند، همزمانى جريان مشروطه خواهى در ايران با يك جريان مشروطه خواهى در تركيه ب وده ـ كه شايد از نظر زمانى بر مشروطه خواهى در ايران تقدم داشته است ـ و اين جريان مشروطه خواهى تركيه در كتاب هاى عربى به «الحركة الدستوريه» ياد شده است. ترجمه كتاب تنبيه الامة، همزمان با اصطلاح «الدستور» به معناى قانون اساسى و اصطلاح «الحركة الدستورية» در ادبيات سياسى و فكرى جهان عرب بود و بعيد به نظر مى رسد كه از ذهن آقاى صالح الجعفرى دور بوده باشد. به ويژه آن كه در آثار و نوشته هاى ادبى آن دوران، نام وى را همراه با كلمه الاديب مى آورند و به «الاديب صالح الجعفرى» معروف بوده است.

امكان هم دارد كه مترجم با توجه به تأكيد علامه نايينى بر ضرورت و اهميت تشكيل مجلس شورا، حضور مردم در انتخاب نمايندگان مجلس و وجوب حضور آنان در تعيين سرنوشت خود و نكته هايى ديگر از اين قبيل، به اين نوع ترجمه اقدام كرده باشد.

2. در برخى موارد، مترجم عبارت فارسى را خوب متوجه نشده و خلاف معناى مقصود نويسنده ترجمه كرده است. به طور مثال، مترجم در مقدمه كتاب از قول مؤلف چنين مى آورد:

«و إن امكن نادراً وجود حكومة سلطانها هو كأنو شيروان... و حاشية امثال أبى ذر... .» وقتى به اصل كتاب مراجعه مى كنيم، اصلا نامى از ابوذر ]غفارى [نيست; بلكه نام «بوذر جمهر» يا همان «بزرگمهر» مشاهده مى شود; همان حكيم معروف ايرانى كه طبق متون تاريخى، انوشيروان پادشاه ساسانى ايران او را به عنوان مشاور خويش برگزيده بود.

از موارد، اشتباه در فصل چهارم اين است كه آقاى نايينى به مخالفان مشروطه حمله مى كند و آن ها را به استفاده از نيرنگ براى رسيدن به هواهاى نفسانى خود متهم مى سازد. مؤلف در ادامه چنين آورده است: «ما ظالم پرستان در هدم اين اساس سعادت، فنون و حيل و تزويراتى را كه الحق سزاوار و در خور است، نه تنها دهات معروفين عرب; بلكه تمام حيله گران عالم به قصور باع خود از اين درجه دهى و تزوير اعتراف كنند به كار برديم... .» مترجم در ترجمه اين قسمت، واژه «دهات» را كه درست آن «دُهاة» مى باشد، به معناى «روستاها» و جمع ده گرفته و آن را به «القرى» ترجمه كرده است. ايشان عبارت را چنين مى نويسد: «اهل الحيل ليس من عرب القرى فقط بل من كل العالم.» حال آن كه «دهاة» به معناى زيركان و حيله گران مى باشد و از «دهاء» گرفته شده است كه به زيركى و حيله گرى معنا مى دهد.

3. مترجم برخى واژه هاى فارسى را در متن ترجمه آورده است; مثل كلمه «زيور» كه معادل آن «الحلي» مى باشد و نيز كلمه «مستغلات» كه تنها به اضافه كردن الف و لام بسنده كرده و آن را «المستغلات» آورده است; در حالى كه بايد آن را به «الاملاك و العقارات» ترجمه مى كرد.

4. مترجم در مواردى قسمتى از سخنان مؤلف را حذف نموده و چيزى به جاى آن آورده كه مؤلف اساساً آن را ننوشته و منظور نكرده است. براى مثال، مؤلف در مقدمه كتاب در ردّ مخالفان مشروطه و شبهه هاى آنها چنين مى نويسد: «غافل از آن كه آفتاب را به گل اندودن محال و دهنه در پاى نيل را به بيل مسدود ساختن از ابلهى است... .» مترجم اين تشبيه استعارى را حذف كرده و به جاى آن، اين بيت از شعر متنبى، شاعر نامى عرب را آورده است:

«و من البلية عذل من لا يرعوى *** عن جهلِهِ و خطاب من لايفهم»

5. در فصل پنجم كه مؤلف به بيان وظايف نمايندگان و وكلا مى پردازد، مترجم آن قسمت را به طور آشفته و همراه با غلط هاى زياد ترجمه كرده است.

3. ترجمه جديد تنبيه الامة و ويژگى هاى آن

با توجه به اشتباه هاى بالا و موارد مشابه ديگر، عزم خود را جزم كرده، به ترجمه كامل كتاب تنبيه الامة پرداختيم 1 و با وجود آن كه ادبيات كتاب، مشكل و پيچيده بود، اين كار سخت انجام گرفت; چرا كه كتاب به دوره قاجاريه متعلق بوده و با نثر و ادبيات آن دوره به نگارش در آمده است. ناگفته پيدا است كه بارزترين ويژگى نثر آن دوران، پيچيدگى خاص آن مى باشد. مؤلف كتاب از شخصيت هاى بارز علمى حوزه نجف و صاحب مكتب در علم اصول است كه نظرها و انديشه هاى اصولى ايشان تا به امروز بر مباحث اصولى رايج در حوزه هاى علميه سايه افكنده است. اين ويژگى، جنبه علمى و فنى كتاب را بيش از پيش پربار ساخته و در نتيجه، كار ترجمه را دشوارتر كرده است.

1ـ3. چاپ هاى كتاب و نسخه مورد اعتماد در كار ترجمه

پيش از اين، كتاب تنبيه الامّة سه بار به زيور طبع رسيده است:

1. چاپ بغداد در سال 1327 هـ ق در 95 صفحه در حجم رقعى.

2. چاپ تهران در سال 1328 در 95 صفحه در حجم رقعى كه هر صفحه آن 22 سطر و چاپ آن سنگى است.

3. چاپ تهران در سال 1334 هـ. ش، مقارن با 1374 هـ. ق و 1954 م . اين نسخه در 142 صفحه و با تعليقات مرحوم آيت الله سيدمحمود طالقانى همراه است. قابل ذكر مى باشد كه متن اين نسخه با متن چاپ شده نسخه قبلى يكى است و هيچ تفاوتى با هم ندارند; بنابراين مى توان گفت هرسه چاپ با هم مطابقت دارند. با اين همه تلاش بر اين بود كه نسخه خطى كتاب را پيدا و طبق آن ترجمه كنيم; ولى در هيچ يك از فهرست هاى كتب خطى كتاب خانه هاى تهران، مشهد و قم از آن اثرى نبود. البته در فهرست كتابخانه وزيرى يزد، يك نسخه خطى از كتاب به شماره 1202 و به خط محمدعلى كميتان وجود دارد كه تاريخ استنساخ آن به سال 1332 هـ ش برمى گردد و روشن است كه اين تاريخ به شانزده سال پس از وفات مؤلف برمى گردد; از اين رو اين نسخه، ارزش علمى مطلوب را ندارد. احتمالا ناسخ آن براى تبرك يا زنده نگه داشتن نام خويش در كنار شخصيتى علمى، هم چون محقق نايينى به نوشتن اين كتاب به دست خط خود اقدام كرده باشد. شايان ذكر است كه سردبير مجله «الموسم» در شماره پنجم آن به همراه انتشار ترجمه آقاى الجعفرى، ضمن اشاره به چاپ هاى متعدد كتاب تنبيه الامّة، به نسخه خطى كتابخانه وزيرى يزد اشاره كرده است كه به طور قطع اصلى نيست و ارزش علمى ندارد. علاوه بر آن به نسخه كپى گرفته شده ديگرى از نسخه ى خطى موجود در خزانه دكتر عبدالله الفياض در بغداد اشاره داشته است كه هم اكنون آن نسخه كپى شده در «مكتبة المجمع العلمى العراقى» به شماره هفت و با عنوان «موضوعات شتى بخط النسخ» نگه دارى مى شود. شماره صفحه هاى آن نسخه ـ طبق گفته سردبير مجله الموسم ـ 95 صفحه و هر صفحه آن 22 سطر دارد. اوصاف نسخه ياد شده با نسخه چاپ سال 1328 هـ ق تهران مطابقت دارد; بنابراين اعتماد ما را به نسخه چاپ تهران چند برابر كرده است; در نتيجه ترجمه و تحقيق را براساس نسخه چاپ تهران به انجام رسانديم.

2ـ3. مستندسازى كتاب و نگارش پيش درآمدى درباره حيات و انديشه سياسى نايينى

در اين جا لازم مى دانيم به اين نكته اشاره كنيم كه هنگام مطالعه اين كتاب، متوجه برخى اشتباه ها و بى دقتى ها در برخى از شواهد قرآنى و روايى كه در آن آمده است شديم. براى مثال، آيه 179 از سوره اعراف در كتاب چنين آمده است: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَعْقِلُونَ بِها» و حال آن كه در قرآن كريم، چنين آيه اى موجود نيست; بلكه به صورت «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها» وجود دارد. اين اشتباه در تمام چاپ هاى كتاب به چشم مى خورد و حتى آقاى الجعفرى كه به ترجمه اين كتاب پرداخت، بدان اشاره نكرده است. مرحوم طالقانى نيز در چاپ آخر اين اثر كه بر آن حاشيه زده، بدان اشاره ننموده است. در اين جهت اگرچه براى نويسنده محترم اثر مى توان چنين توجيه كرد كه به علت عجله اى كه براى چاپ و نشر كتاب داشته در شواهد قرآنى و روايى دقت نكرده اند; ولى از آقاى الجعفرى و مرحوم طالقانى اين انتظار مى رفت كه به چنين اشتباه هايى به ويژه درباره قرآن كريم اشاره داشته باشند.

پس برآن شديم تا در كنار ترجمه دقيق و كامل به تحقيق درباره آن بپردازيم; از اين رو آقاى عبدالكريم آل نجف اين مهم را به احسن وجه به انجام رسانيد. محقق محترم، علاوه بر كار مستندسازى و ارجاع هاى كتاب، پيش درآمدى علمى و محققانه شامل چند بحث مقدماتى و مرتبط با موضوع نوشت و بدين طريق توانست يك نگرش كلى از اين اثر و اهميت فكرى، اجتماعى و سياسى براى خوانندگان به دست دهد. ايشان در پيش درآمد خود، نخست به تحليل حيات سياسى و علمى آقاى نائينى مى پردازد و نقش و فعاليت هاى ايشان را در ايران و در عراق به طور مختصر تبيين مى نمايد، سپس مختصرى درباره فقه سياسى اسلام بحث و تلاش مى كند مقايسه اى تطبيقى ميان مكتب تشيع و اهل سنت ارايه دهد و اين نكته را يادآور مى شود كه فقه سياسى در مكتب تشيع، سه مرحله را پشت سر گذاشت كه آخرين مرحله آن به دست محقق نايينى متبلور شد به طورى كه مى توان آن را از پيشگامان فقه سياسى اسلام در دوران معاصر نام برد. در ادامه در مورد انقلاب مشروطه، تحولات فكرى و سياسى آن و نقش محقق نايينى در آن به اختصار توضيح مى دهد و در پايان مقايسه اى تطبيقى ميان كتاب تنبيه الامة و كتاب طبايع الاستبدادِ آقاى عبدالرحمن الكواكبى به عمل مى آورد و به شبهه اقتباس آقاى نايينى از كتاب كواكبى پاسخ مى دهد.

در پايان مى توان گفت ترجمه اين اثر گران قدر به زبان عربى گامى بود در راه زدودن بى مهرى هايى كه به آن روا داشته شده بود. همين جا از فرصت استفاده كرده و پيشنهاد مى كنيم كه متن فارسى كتاب تنبيه الامة، بار ديگر همراه با تحقيق علمى چاپ گردد تا جايگاه حقيقى خود را به عنوان ميراث بزرگ تفكر اسلامى باز يابد.

چرا بايد اين اثر مهم به عنوان سوژه اى در دست روشنفكران غرب زده قرار گيرد و ادعا كنند قرائتى كه اين كتاب از حكومت اسلامى به دست مى دهد با نظريه ولايت فقيه مغايرت دارد; در حالى كه چنين ادعايى واقعيت ندارد و اساساً محقق نايينى در اين اثر، ولايت فقيه را براساس دليل حسبه اثبات مى كند. هم چنين تذكر اين نكته ضرورت دارد كه بايد ميان رفتار سياسى محقق نايينى و تفكر مدون وى در اين اثر تفكيك كنيم. ممكن است در عملكرد سياسى محقق نايينى اشتباه ها، تندروى ها يا كندروى هايى روى دهد; اما لزوماً به معناى تخطئه انديشه سياسى ايشان نمى باشد. اين كه جنبش مشروطه از مسير اصلى خود منحرف شده و به دست خودباختگان افتاد، بر مبانى سياسى مدون در اين اثر هيچ رخنه اى وارد نمى كند.


1 . شايان ذكر است كه مدتى بعد از انتشار ترجمه نگارنده، آقاى توفيق السيف نيز ترجمه اى ديگر از كتاب تنبيه الامّة و تنزيه الملّة منتشر نمود.


/ 1