توسعه فرهنگی، مختصات و آسیب ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

توسعه فرهنگی، مختصات و آسیب ها - نسخه متنی

جواد منصوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید






توسعه‏ى فرهنگى، مختصات و آسيب‏ها


دكتر جواد منصورى (1)



چكيده


اثرات گسترده و همه جانبه‏ى فرهنگ و وسعت قلمرو آن، مورد توجه انديشمندان و تحليلگران سياسى و اجتماعى، خصوصا در زمينه‏ى توسعه قرار گرفته است. به گونه‏اى كه در دو دهه‏ى گذشته توسعه‏ى فرهنگى، شناخت ابعاد آن و آسيب‏هاى فرهنگى، عنوان بسيارى از تحقيقات و محورهاى برنامه‏ريزى بوده است.



مباحثى چون زيرساختهاى فكرى، نقش دولت، رسانه‏ها، نظام آموزشى و تربيتى، همچنين شناخت آسيب‏هايى چون تك بعدى بودن توسعه، بى توجهى به ابعاد وجودى انسان، اثرات سوء سياست‏هاى سلطه، ناديده گرفتن ارزش‏هاى دينى و بى عدالتى‏هاى اجتماعى از جمله موضوعاتى است كه در قرن اخير محور مطالعات و پژوهش‏هاى مراكز علمى، فرهنگى و سياسى خواهد بود.



متأسفانه در جمهورى اسلامى به علت عدم تعادل و توازن در سياستگزارى‏ها و برنامه‏ريزى‏ها و اجرا، ضعف مديريت‏ها و عملكردها، نفوذ جريان‏هاى فكرى و فرهنگى دشمن، توسعه‏ى فرهنگى در تنگنا و چالشى شديد قرار دارد كه فقط تكيه بر جريان‏هاى مردمى و عزم جدى مقامات در دستگاههاى نظام قادر به تغيير وضعيت مى‏باشد.



فرهنگى بودن انقلاب اسلامى ايران يكى از شاخصه‏هاى اصلى و طبعا توسعه‏ى فرهنگى و ارتقاى شأن انسان‏ها، از اهداف اساسى آن مى‏باشد. زمانى كه تمامى انقلاب‏ها و تحولات جهانى رويكردى مادى، دنيايى، انسان ـ خدايى و زمينى داشتند، انقلاب اسلامى آهنگ بلند توحيد معنويت و خدا محورى را سر داد. زمانى كه تمامى مكاتب، فلسفه‏ها، ايسم‏ها و نظام‏ها تك‏بعدى بودن انسان و حذف دين از جامعه نفى تأثيرگذارى آن بر پديده‏هاى اجتماعى و سياسى را قطعى، و در حالى كه همه‏ى راه‏ها به رم ختم مى‏شد! ملت ايران راه ديگرى و مقصد ديگرى را معرفى و همگان را شگفت‏زده كرد.



از اين‏رو، مطالعه پيرامون دين و دولت و تعامل آنها و پى‏آمدهاى حكومت دينى در توسعه و تحولات اجتماعى، مجددا از بحث‏هاى رايج و تا حدودى جنجالى شد. گرچه دو مقوله‏ى دين و دولت در طول تاريخ همواره از موضوعات مطرح بوده است، ولى در چند دهه‏ى اخير بحث چگونگى تعامل و توافق آن‏ها به اشكال مختلف بيش از گذشته مطرح و آينده‏ى تحولات و نقش اين دو مقوله و ارتباط آن‏ها با توسعه، به ويژه توسعه‏ى فرهنگى به عنوان يكى از مباحث پيرامون آينده‏نگرى، خصوصا در مجامع سياسى و بين‏المللى بحث و بررسى مى‏شود. برگزارى سمينارهاى متعدد، اجراى پروژه‏هاى تحقيقاتى و نوشتن صدها مقاله بخشى از اين اقدامات است.



اهداف حكومت دينى


هر مكتب بر اساس جهان‏بينى و ارزش‏هاى خود تصويرى از جامعه، حكومت و انسان ايده‏آل و روابط آنها ارائه و ايدئولوژى خود را براى تحقق شرايط و عينيت بخشيدن به ايده‏آل‏هاى مشخص و استراتژى اقدام جهت سياستگذارى‏ها و برنامه‏ريزى‏ها تعريف مى‏كند.



قبل از طرح موضوع، مختصرى در مورد مفهوم دين توضيح داده مى‏شود. در جوامع مختلف اين مفهوم تعريف ثابت و مشخصى ندارد. عده‏اى مكتب و مجموعه‏هاى اعتقادى را بدون توجه به بشرى بودن و يا وحيانى بودن آن دين مى‏گويند، و عده‏اى ديگر فقط وحيانى بودن آن را ملاك دين مى‏دانند. در اين نوشته بدون توجه به اين اختلافات، منظور از دين، اسلام مى‏باشد، و به اين ترتيب به ديدگاه ساير اديان و مكاتب نمى‏پردازد.



ايده‏آل و هدف نهايى اسلام در حكومت و استقرار نظام سياسى، تحقق تركيبى از امت و امام جهت ارتقاى انسان و تبلور ارزش‏هاى متعالى است، كه مغاير و متضاد با اهداف و آرمان‏هاى نظام‏هاى مادى مبتنى بر قدرت، ثروت، لذت و رقابت فردى و گروهى مى‏باشد. به وجود آمدن چنين حكومت و اجتماعى، نيازمند انسانى آگاه و مؤمن (نقش علم و ايمان) و شرايطى كه براى رشد و تعالى انسان و جامعه، از طريق فعاليت‏هاى علمى، توسعه‏ى فرهنگى، اخلاقى، سياسى و اقتصادى كه توازن، تعادل، پايدارى و همه جانبه بودن از اركان و اصول ثابت آن مى‏باشد.



بنابراين، در نظام مبتنى بر پيوند امت و امام (با معنا و مفهوم دقيق آن‏ها) برخلاف تصور رايج نيازهاى مادى فراموش نمى‏شود، تدبير و تلاش براى تأمين امنيت فراگير كه مقدمه‏اى براى رشد و تعالى معنوى، ارتقاى دانش و بينش، تحقق ارزش‏هاى متعالى، امكان دستيابى به سير الى اللّه، اصل و ضرورت است.



امام و رهبر تنها حاكم سياسى نيست، بلكه علاوه بر شرايط عرفى و انسانى كه هر رهبر و حاكمى بايد داشته باشد، دارا بودن دو صفت علم و عدالت كه تضمين كننده‏ى شناخت ويژگى‏هاى حكومت دينى و شرايط حاكم (فقه زمان و مكان) و تعادل و اجرا است، الزامى مى‏باشد.



مديريت در حكومت دينى مستلزم داشتن درك درست و دقيقى از ابعاد مختلف دين و اوضاع و احوال جامعه و جهان (علم) و قدرت بر حفظ توازن، تعادل و رعايت قانون و فراگير بودن (عدالت) است.



اصول راهبردى توسعه‏ى فرهنگى


در صورت عينيت بخشيدن به مديريت با ويژگى خاص حكومت دينى، اميد است اهداف آن نيز تحقق يابد، در غير اين صورت، نامى است كه واقعيت خارجى در تضاد با آن مى‏باشد. از اين‏رو يكى از جدى‏ترين مباحث امروز جامعه‏ى ما همين تفاوت ماهيت و عملكرد است. سؤال‏هاى اساسى مطرح اين است كه آيا دولت مسئوليتى در قبال دين، توسعه‏ى فرهنگى و ارزش‏هاى دينى دارد؟



آيا دولت فقط در قبال مسائل امنيتى و دفاعى، اقتصادى و مالى، سياست خارجى و امور قضايى مسئوليت دارد؟ آيا دولت نسبت به اسلام و وضع مسلمانان در جهان مسئوليتى دارد؟



پاسخ به سؤال‏هاى فوق در واقع پايه‏ى نقد عملكرد جمهورى اسلامى ايران در ارتباط با توسعه‏ى فرهنگى و تحقق اهداف كلان حكومت دينى است. نكته‏ى شايان توجه اين است كه در جامعه‏ى اسلامى ميان مردم و حكومت دوگانگى و جدايى نيست. به عبارت ديگر، نوعى تقسيم كار نه تقسيم مسئوليت، در قبال جامعه، اسلام، كشور و منافع نظام وجود دارد، و همه مسئوليت مشترك دارند. به گونه‏اى كه مى‏توان گفت مردم بخشى از حكومت مى‏باشند. لذا مسئوليت اداره‏ى حكومت و تحقق اهداف كلان دين مشترك و سؤال از اين كه چه كسى در اين زمينه مسئوليت دارد چندان موجه نيست.



در نظامهاى ديگر گروه حاكم و مردم دو مجموعه‏ى جداگانه مى‏باشند، دولت از يك حزب و يا گروه اقليت ممتاز و هميشه حاكم است. اما در نظام اسلامى خدا محورى و امانت‏دارى حكومت، عدالت و مردمى بودن، از اصول تغييرناپذير است. (بسم‏اللّه و باللّه و فى سبيل‏اللّه و على ملّة رسول‏اللّه) از اين‏رو مسئوليتى كه براى افراد تعيين شده، به شكل ديگر براى حكومت نيز تعريف شده است. به عبارت ديگر مسئوليت دولت و ملت مكمل يكديگرند و امكان ندارد ايده‏آلترين دولت در حالى كه مردم به مسئوليت‏هاى خود عمل نمى‏كنند بتوانند به اهداف خود برسند، لذا بين حقوق طبيعى، حقوق انسانى و حقوق الهى عملاً تفكيكى نداريم.



امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام در فرازى از سخنان خود به وظايف متقابل دولت و مردم اشاره كرده و فرموده‏اند:



«أيها الناس إنّ لي عليكم حَقا وَ لكُم عَليّحَق. فأما حقّكم عليّ فالنّصيحة لكم، و توفيرفيئكم عليكم، و تعلميكم كيلا تجهلوا و تأديبكم كيما تعلموا، و أما حقي عليكم فالوفاء بالبيعة ، و النصيحة في المشهد و المغيب، و إلاجابة حين أعودكم، و الطاعة حين آمركم.» (2) .



(اى مردم قطعا براى من حقى بر شماست، همچنانكه براى شما حقى بر من است. اما حق شما بر من (وظيفه‏ى من نسبت به شما) ترغيب به نيكى‏ها و خيرخواهى براى شما (نصيحت)، تأمين و رساندن حقوق شما به خودتان، براى جلوگيرى از جهالت و خسارت‏هاى آن شما را آموزش بدهم و با آموزش شما را به رفتار نيكو و ادب برسانم. اما حق من بر شما (وظيفه شما نسبت به من) پايدارى در بيعت و ميثاق با من، در حضور و غياب مرا به نيكى‏ها و خيرات ترغيب كنيد، زمانى كه شما را براى انجام امور كشورى مى‏خوانم و مى‏خواهم اجابت كنيد و آنچه امر مى‏كنم و دستور مى‏دهم اجرا كنيد).



به اين ترتيب، امام على عليه‏السلام در عبارات كوتاه اصل راهبردى توسعه‏ى فرهنگى در حكومت دينى را ترسيم و آنها را با اصول مديريتى همراه و مكمل قرار داده‏اند تا پيوند كامل امت و امام حفظ شود، و خطوط سياست‏ها و برنامه‏هاى حكومت دينى را مشخص كرده‏اند كه عبارتند از:



1ـ نظارت بر عقايد و رفتارها


وجود جريان‏هاى فكرى و فعاليت‏هاى گروه‏ها و تشكل‏هاى اجتماعى نشاندهنده پويايى و انگيزه‏ى داشتن افراد و علاقمندى به شناخت و انتخاب مكتب و حركت‏هاى سياسى و فرهنگى مى‏باشد.



اسلام مى‏خواهد كه مسلمين با تفكرات مختلف آشنا و قادر به مقابله‏ى فكرى و علمى با آنها باشند. در عين حال اين حركت بايد كنترل و هدايت شود، زيرا ممكن است آثار و تبعات تخريبى آن به مراتب زيانبارتر و مسأله‏سازتر از منافع آزادى عقيده و بيان، و مورد سوءاستفاده افراد فرصت‏طلب و فاسد و دشمن باشد.



رويكرد دخالت و تصدى مستقيم دولت در تربيت اعتقادى، اخلاقى و فرهنگى واقع‏بينانه نيست، اما بى‏تفاوتى و يا عدم رعايت موازين دينى در كليه‏ى دستگاه‏ها، مقررات و آئين‏ها، انتخاب مديران و كاركنان به هيچ وجه پذيرفته نيست، زيرا دولت موظف به انجام كليه‏ى اقدامات طبق موازين شرعى است و از مردم و فرهنگ حاكم بر كشور دفاع، و امنيت فكرى، اعتقادى، روانى و اخلاقى مردم را تأمين كند.



دين محور بودن جمهورى اسلامى و قانون اساسى آن براى تحقق اهداف و اصول، نيازمند قوانين و سياست‏هاى واسط بين قانون اساسى و برنامه‏هاى اجرايى است. با توجه به لزوم سنخيت بين ابزار و هدف، برنامه‏ى توسعه‏ى ايران اگر دين محور نباشد نمى‏تواند پاسخگوى نيازها و شرايط باشد. لذا انتظار مى‏رفت، پس از تصويب قانون اساسى و تشكيل مجلس شوراى اسلامى و شوراى عالى انقلاب فرهنگى، بهره‏گيرى از آموزه‏هاى اسلامى براى اداره‏ى جامعه با قوت و قدرت علمى و عملى مى‏شد، و مجموعه‏ى سياست‏ها، برنامه‏ها و مديريت‏ها بر مدار دين و آموزه‏هاى آن سامان‏دهى مى‏گرديد، كه متأسفانه در عمل تا حدود زيادى چنين نشد.



برنامه‏ريزان و مديران غالبا فاقد دانش و بينش لازم و در مواردى فاقد انگيزه، سلامت و صداقت در كار بودند. تلاش‏ها و فداكارى‏هاى زيادى توسط نيروهاى مؤمن و مخلص صورت گرفت، ولى به علت عملكردهاى ناشايسته و مديريت‏هاى مسأله‏دار و مسأله‏ساز به مقدار زيادى خنثى شد.



اكنون پس از ربع قرن مى‏توان گفت كه، هنوز تجربه‏ى اداره‏ى كشور در همه‏ى سطوح بر پايه‏ى راهبردها و ضوابط آزموده نشده است، و در اين ميان كسانى كه با انگيزه‏هاى آشكار و پنهان سياسى از ناكارآمدى حكومت دينى سخن مى‏گويند، حكم به نتيجه‏ى منفى آزمونى مى‏كنند كه هنوز برگزار نشده است!



2ـ اجراى عدالت


بعضى تصور مى‏كنند كه توسعه‏ى فرهنگ دينى و ارتقاى سطح فرهنگ و معنويات جامعه فقط با تبليغات و در مواقعى با امر و نهى و يا برخوردهاى قانونى صورت مى‏گيرد. چنين نگرشى ناشى از گرايش تك‏بعدى‏نگر به انسان و بى‏توجهى نسبت به ابعاد ديگر است.



زمانى كه فاصله‏ى طبقاتى، تخلفات قانونى و شبه‏قانونى و غيرقانونى، تضاد گفتار و عمل وجود دارد، بسيارى از انسان‏ها گفتمان‏هاى منطقى و حق را به سختى مى‏شنوند، چه رسد به اين كه بپذيرند!



توسعه‏ى فرهنگى در يك چالش عميق با بى‏عدالتى و بى‏قانونى و تناقض‏هاى رفتارى و گفتارى قرار دارد. اگرچه ممكن است گفته شود چه ارتباط منطقى و علمى بين «حق» و «واقع» مى‏باشد، ولى باز هم واقعيت اين است كه براى بسيارى از انسان‏ها اين تفكيك مشكل و چه بسا غيرممكن است!



در سال‏هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى استراتژى توسعه‏ى فرهنگى به صورت انتزاعى و جداى از عملكردها و بيشتر بيرونى و ظاهرى و تبليغى ديده شد. در نتيجه تفكرات سكورلاريستى و لائيك بدون ذكر كلمه و اطلاع از معنا و مفهوم آن و بدون آگاهى از سوابق و ماهيت آن، به تدريج در حال گسترش است. زمانى كه رهبر انقلاب اعلام مى‏كند كه در كشور فقر، فساد و تبعيض وجود دارد، حاكى از عدم عدالت در زمينه‏هاى مختلف و نفوذ قدرت‏طلبى، زياده‏طلبى، شهرت‏طلبى و فساد فكرى و اخلاقى است. بى‏توجهى و مهم ندانستن عدالت و بى‏اعتنايى به حقوق مردم و ناديده انگاشتن ارزش‏هاى اعتقادى و انقلابى ادامه دارد، چرا كه براى مبارزه و از بين بردن فقر، فساد و تبعيض كه محصول عملكرد مديران است، همچنان از همان مديران استفاده مى‏كنند. اين روش واقع‏بينانه و كارآمد نيست. تداوم اين رويكرد نه تنها توسعه‏ى فرهنگى را به دنبال ندارد، بلكه فساد فرهنگى را نيز تشديد مى‏كند!



بزرگترين سؤالى كه مطرح مى‏شود اين است كه، آيا اين مى‏توان حكومتى مبتنى بر عدالت، قانون و حق ايجاد و اداره كند؟



اگرچه زير سؤال بردن دين ممكن است ناشى از جهل و غرض باشد، ولى در هر حال توسط عده‏اى با انگيزه‏هاى خاص به جاى اين كه سياست‏ها و مديران زير سؤال بروند، نسبت به صلاحيت دين براى اداره‏ى جامعه ترديد و تشكيك مى‏شود.



وقتى رئيس قوه‏ى قضائيه مى‏گويد، اخيرا تصميم گرفته‏ايم كميته‏ى مبارزه با مفاسد اقتصادى و تخلفات مديران را تشكيل دهيم و احكام و حدود را اجرا كنيم، نمى‏توان گفت كه اسلام در اداره‏ى جامعه و اصلاح عقايد و اخلاق و ارتقاى ارزش‏هاى انسانى كارآمدى نداشت، چرا كه اساسا قوانين و ضوابط و شؤون اسلام به طور كامل پياده نشده تا در مورد كارآمدى براى حل مشكلات جامعه‏ى بشرى در اين قرن و شرايط حاكم در جهان و پاسخگويى به مسائل فكرى، كلامى و فلسفى قضاوت و ارزيابى شود.



ظلم بزرگى است كه عملكردهاى غيراصولى و ناقص، و آثار و پى‏آمدهاى ضد فرهنگى و ضد ارزشى آن را، به اسلام نسبت داد و انتظار توسعه‏ى فرهنگى داشت.



3ـ تعليم و تربيت


يكى از راه‏هاى شكل دادن مطلوب به جامعه براى رسيدن به اهداف مورد نظر، آموزش و تربيت انسان طبق اصول و برنامه‏اى متناسب با شأن و هدف وجودى آن است. از جمله فعاليت‏هاى انبياء براى تحقق جامعه‏ى ايده‏آل تعليم و تزكيه است. به همين علت است كه امام على عليه‏السلام نيز از جمله مسئوليت‏ها و وظايف حكومت اسلامى را تعليم و تربيت افراد براى ارتقاى شأن و مقام و براى ثمره‏ى بيشتر و كمالات انسانى مى‏داند.



نظام آموزشى، محتوا و برنامه‏ى آن، معلم، تعليم و تعلم جايگاه ويژه‏اى در اسلام دارد و بسيار والاتر و بالاتر از بحث‏هاى مادى و كمى ديده شده، اگرچه تأثير مادى آن قابل انكار نيست.



امروز در دنيا آموزش و تربيت نيروى انسانى از مباحث تعيين كننده و استراتژيك در سياست‏گذارى‏هاى كلان دولت‏ها مى‏باشد، به گونه‏اى كه سرمايه‏گذارى در اين زمينه را لازمه‏ى حفظ هويت، اقتدار، حيثيت و اعتبار ملى و حتى به مقدار زيادى تأثيرگذارى در اين زمينه را لازمه‏ى حفظ هويت، اقتدار، حيثيت و اعتبار ملى و حتى به مقدار زيادى تأثيرگذار در دفاع و امنيت ملى مى‏دانند. بنابراين، آموزش و كسب مهارت‏ها و تخصص‏ها، ارتقاى سطح آگاهى و فرهنگ عمومى يكى از برنامه‏هاى اساسى در توسعه‏ى فرهنگى و از مسئوليت‏هاى مستقيم و مهم دولت است.



متأسفانه با وجود سرمايه‏گذارى قابل ملاحظه‏اى كه در زمينه‏ى آموزش پس از پيروزى انقلاب در كشور صورت گرفت، به علت ضعف برنامه‏ريزى و مديريت و تا حدودى اعمال اغراض و مقاصد خاص در قالب سياست‏زدگى، باندبازى، حاكميت روابط و بى‏اعتنايى به اصول و ضوابط و ظرافت‏هاى و حساسيت‏هاى موضوع، اشكالات و مشكلات متعددى پيش‏آمد كه آثار و پى‏آمدهاى منفى زيادى داشت.



نظام آموزشى ـ خصوصا آموزش دانشگاهى ـ تركيبى از نظام و محتواى فرهنگ سكولاريستى غرب و مطالبى از معارف دينى است. در واقع جريان سكولار غالب، مانع از شكل گرفتن و تعميق فرهنگ عمومى متناسب با فرهنگ استقلال و نظام دينى و ارزش‏هاى متعالى مى‏شود.



بعد از پيروزى انقلاب و طرح وحدت حوزه و دانشگاه و همچنين حركت انقلاب فرهنگى و به دنبال آن ايجاد تشكل‏ها و سازمان‏هاى متعدد از جمله تشكيل «شوراى عالى انقلاب فرهنگى» اين اميدوارى به وجود آمد كه تحول اساسى در نگرش به فرهنگ، ساختار سازمانى، مديريت، و برنامه‏ى توسعه‏ى فرهنگى، در كنار ساير ابعاد توسعه به وجود مى‏آيد. آنچه در عمل واقع شد بى‏توجهى دستگاه ادارى و دولتى به نهادهاى مردمى، دينى، ضعف حاكميت ارزش‏ها در نظام ادارى كشور، حذف و انزواى تدريجى نيروهاى متدين و مخلص به عناوين مختلف، و رواج تملق، پارتى بازى، رشوه‏خوارى و تجمل بود.



عملكرد نظام آموزشى تاكنون در جهت قطع وابستگى به نفت، مقابله با انديشه‏هاى وارداتى و ماده‏گرايانه غرب، افزايش بهره‏ورى، ارتقاى فرهنگ عمومى و قانون‏پذيرى چندان مثبت و موفقيت‏آميز نبوده است.



آنچه در طول سه برنامه‏ى توسعه و در طى 14 سال اجرا شد، بيشتر توجه به جنبه‏هاى كمى و سخت‏افزارى و كم‏توجهى به ابعاد انسانى، دينى، اخلاقى و خلاصه نرم‏افزارى بود. به گونه‏اى كه بازدهى مادى سرمايه‏گذارى نيز در مقايسه با كشورهاى ديگر بسيار پايين و ضعيف بوده است.



4ـ نظم‏پذير شدن مردم


از جمله وظايف براى پيشبرد امور كشور و بهبود وضعيت عمومى برقرارى نظم، حاكميت قانون، انضباط فردى و اجتماعى و بالأخره ساماندهى گردش كارها مى‏باشد. هر دولتى كه بتواند در اين زمينه‏ها پيشرفتى داشته باشد به همان نسبت در سروسامان دادن به اوضاع و احوال و توسعه‏ى همه جانبه موفق خواهد بود. بسيارى از فعاليت‏هاى اساسى و مهم نظير آموزش، توليد، توزيع، سرمايه‏گذارى، برنامه‏ريزى، و امنيت عمومى ارتباط مستقيم با چگونگى نظم‏پذيرى و انضباط اجتماعى دارد. به همين دليل يكى از شاخصه‏هاى مؤثر در رشد و توسعه، فرهنگ و ادب اجتماعى و نظم‏پذيرى مردم است. در سال‏هاى اخير كشورهايى كه قصد سرعت‏گيرى در توسعه‏ى اقتصادى ـ اجتماعى دارند، بودجه‏ى قابل ملاحظه‏اى را جهت هزينه در تربيت اجتماعى و ارتقاى سطح فرهنگ عمومى مى‏كنند و دربرآوردهاى آمارى نتيجه گرفته‏اند كه، چندين برابر هزينه در افزايش توليد ناخالص ملى و اعتبار بين‏المللى تأثير مثبت داشته است.



در جمهورى اسلامى حكومت مردمى و مردمى بودن حكومت، اين ذهنيت را ايجاد كرده است. كه لزومى براى تربيت اجتماعى و ارتقاى فرهنگ عمومى به ميزانى كه در كشورهاى ديگر مورد توجه و اهتمام است ـ به دليل ضرورت سخت‏گيرى و اعمال قوانين عمومى ـ نمى‏باشد. به همين دليل وضعيت ترافيك، انضباط اجتماعى و جدان كارى و نظم شهرى، وضعيت بسيار ناهنجار و آزاردهنده‏اى دارد، و از اين جهت حيثيت نظام در داخل و خارج از كشور در معرض خدشه قرار گرفته است.



آسيب‏شناسى توسعه‏ى فرهنگى


تحول بنيادين و اساسى در شاخصه‏هاى فرهنگى قطعا يكى از اهداف انقلاب اسلامى و از تأكيدات مكرر رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى(ره) بود. امام در سخنان خود مسائل فرهنگى را از مهمترين و حساسترين مسائل كشور مى‏دانستند. براى اطلاع از ديدگاه‏هاى معظم‏له كافى است كه وصيت‏نامه سياسى ـ الهى امام به دقت مطالعه و بررسى شود، كه به دليل اجتناب از طولانى شدن نوشته، از ذكر عبارت و مستندات خوددارى مى‏شود.



با وجود ديدگاه‏هاى حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبرى در زمينه‏ى اهميت و نقش گسترده و عميق امور مختلف فرهنگى، متأسفانه مديريت دستگاه‏هاى دولتى به خصوص در قوه‏ى مجريه، ـ آنچنان كه بايد ـ راهبردى بودن اين موضوع را درك نكرده‏اند. غالب مديران توان و صلاحيت فعاليت و ايفاى نقش مثبت و سازنده هم نداشتند، و حتى با عملكردهاى ضعيف و انحرافى خود خسارات سنگين و آسيب‏هاى فراوانى متوجه نظام كردند، كه جبران آن به سادگى مقدور نمى‏باشد. آنچه به اجمال مى‏توان گفت عبارت است از:



1ـ تك‏بعدى كردن جهت‏گيرى‏هاى دولت.


در سال‏هاى اوليه پس از پيروزى انقلاب به دلايل متعددى امكان سياستگذارى و برنامه‏ريزى متوازن، متعادل و واقع‏بينانه وجود نداشت. با آغاز جنگ تحميلى طبعا بيشترين امكانات و توجهات معطوف به جنگ هشت ساله شد.



پس از پايان جنگ و شروع دوران سازندگى بحث‏هاى اقتصادى، توليد، اشتغال، جبران عقب‏ماندگى‏هاى مادى و تأمين نيازهاى كشور، آنچنان در اولويت قرار گرفت كه توسعه‏ى فرهنگى و اصلاح نظام آموزشى و رسانه‏اى، ايجاد سازمان‏ها و ساختارهاى هماهنگ با ويژگى‏ها و اهداف نظام، به فراموشى سپرده شد.



تمركز امكانات در بخش اقتصادى و عمرانى موجب ظهور طبقه‏اى جديد، فرهنگى مادى و ارزش‏هايى در تعارض با انقلاب اسلامى شد. در پايان اين دوره مجموعه‏ى جريان‏هاى ناراضى از شرايط در دوم خرداد 76 با انتخاب رئيس‏جمهور جديد، دوران خاصى را پايه‏گذارى كردند كه مهمترين ويژگى آن بى‏اعتنايى و بى‏اعتقادى به اسلامى بودن نظام، رهبرى امام، ارزش‏هاى انقلاب، ارزش‏هاى ملى و اسلامى و طرح شعار «توسعه‏ى سياسى» بود.



به اين ترتيب بار ديگر تك‏بعدى كردن امور كشور، در قالب ديگرى شكل گرفت، كه حاصل آن توليد فرهنگ ليبراليستى و تفكر سكولاريستى و عملكردى ماكياوليستى بود.



دلايل پيدايش اين جريان و حاكميت و عملكرد و آثار آن خود بحث جداگانه‏اى را مى‏طلبد.



2ـ بى‏توجهى به توطئه‏ى فرهنگى دشمنان


ضعف شناخت دشمن وسياست‏هاى آن، خصوصا در بعد فرهنگى، تاكنون خسارت‏هاى زيادى براى ما داشته است. متأسفانه در غالب دستگاه‏هاى دولتى بى‏توجهى به استعمار فرهنگى و ويژگى‏هاى آن، حتى بى‏اعتقادى به تهاجم و تلاش براى استحاله‏ى فرهنگى وجود دارد. به گونه‏اى كه در هيچيك از سياست‏گذارى‏ها و برنامه‏ريزى‏ها و سازمان‏هاى دولتى، مسئوليت و اقدام هدفدار و جهت‏دار در اين زمينه، حداقل به شكل مستمر و با مطالعات همه جانبه وجود ندارد.



درباره‏ى تهاجم و توطئه فرهنگى عده‏ى معدودى صحبت مى‏كنند و عملاً كارى صورت نمى‏گيرد. جالب و عجيب است كه عده‏اى نه تنها اعتقادى به توطئه‏ى فرهنگى دشمن ندارند، بلكه بسترساز و زمينه‏ساز نفوذ و سلطه فرهنگى مى‏شوند، و در سنگرهاى مديريتى كشور هم از موقعيت و امكانات بالايى برخوردارند! طبعا در چنين شرايطى توسعه‏ى فرهنگى يك اميد و رؤيا، ارتقاى معنوى و بقاى ارزش‏ها دينى و انقلابى يك شوخى است!



حركت‏هاى ضد فرهنگى سال‏هاى اخير كه با مديريت و هدايت عوامل خارجى و سرمايه‏ى ملى و بودجه‏ى دولت در كشور صورت گرفت و مى‏گيرد! يكى از بزرگترين موفقيت‏هاى استعمار در پايان قرن بيستم و اوايل قرن بيست و يكم مى‏باشد، زيرا شكست انقلاب اسلامى به اندازه‏اى براى آنان مهم است كه هر گونه اقدام و هزينه كردن را در اين جهت مى‏پذيرند.



3ـ الگوهاى غير دينى توسعه


مديريت‏هاى غير دينى و در مواردى سكولار و حتى معارض، در ارائه‏ى سياست‏ها و برنامه‏هاى سرمايه‏دارى با تغييرات جزئى و يا پوششى به ظاهر دينى موجب دوگانگى (پارادوكس) در دستگاه‏هاى نظام شده‏اند. به گونه‏اى كه شك و ترديد در بسيارى از مفاهيم، ارزش‏ها، اعتقادات و اصول را ايجاد كرده‏اند.



در حالى كه چشم‏انداز مطلوب در حركت دينى استقرار عدالت اجتماعى، استقلال همه جانبه، خوداتكايى و خود كفايى، مديرت‏هاى عالم و عادل و ساده‏زيست و مردمى، پاسخگو بودن، مجاهده با فقر، جهل، مرض، تبعيض و فساد، تحكيم خانواده و اخلاق فردى و جمعى، شايسته‏سالارى، اداى حقوق و امانت مردم و قانون‏مدارى مى‏باشد، در عمل با اين اوصاف فاصله زيادى وجود دارد.



بدون مسامحه بايد اعتراف كرد كه در حال حاضر فاصله‏ى زيادى با مبنا قرار گرفتن انديشه‏ى دينى براى توسعه‏ى فرهنگى و اداره‏ى كشور داريم، ولى از سوى ديگر ظرفيت و زمينه‏ها و امكانات بسيارى در كشور براى رسيدن به اين هدف وجود دارد.



نقد عملكرد سه برنامه‏ى توسعه نشان‏دهنده‏ى ضعف، ناهماهنگى و ناكارآمدى آنها در پيشبرد توسعه‏ى فرهنگى و ناآگاهى برنامه‏ريزان با واقعيت‏هاى دينى و فرهنگى جامعه و ناتوانى در ارائه‏ى برنامه‏اى متناسب و مفيد مى‏باشد.



افزايش روزافزون جرائم، فساد، تخلفات، ناهنجارى‏ها و نابسامانى‏ها بخشى از آثار و عملكرد مديريت‏ها و برنامه‏ريزان فرهنگى و آموزشى كشور مى‏باشد، و اگر پايگاه‏هاى مردمى دين نظير مساجد، حسينيه‏ها، هيأت‏ها، حوزه‏هاى علميه، نمازهاى جمعه، مؤسسات، شخصيت‏هاى عالم و مجاهد و مراكز فرهنگى ـ دينى غير دولتى نبود، قطعا وضعيت فرهنگى ـ دينى كشور به مراتب وخيمتر و نگران‏كننده‏تر از وضعيت فعلى مى‏بود. لذا تقويت، توسعه و افزايش كارآمدى اين گونه نهادهاى دينى ـ مردمى مى‏بايست در دستور كار نيروهاى مؤمن، مخلص و خدمتگزاران صديق قرار گيرد.





1. استاد دانشگاه و مشاور وزير امور خارجه



2. نهج‏البلاغه، خطبه 34

/ 1