جهاني‏سازي و استراتژيِ مقاومت - جهانی سازی و استراتژی مقاومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهانی سازی و استراتژی مقاومت - نسخه متنی

سعید اسماعیلی ‏بهبهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











جهاني‏سازي و استراتژيِ مقاومت


سعيد اسماعيلي‏بهبهاني



پيش‏زمينه‏هاي جهاني‏سازي


عهدنامه و ستفالي در سال 1648 در آلمان عملا فرآيندي جز قرباني‏شدن مسيحيت به صورت نامرئي در بر نداشت. در واقع از آن تاريخ به بعد دستگاه پاپ نفوذ خود را از دست داد و مذهب در اروپا از اهميت افتاد و از سوي ديگر اروپا به تكه پاره‏هايي جدا از هم و براساس قوميت تقسيم شد و امت مسيحيت كه محورش ديانت حضرت عيسي بود از هم پاشيد و اساس تشكيل حكومت‏ها بر پايه مليت و قوميت استوار گشت. بدين ترتيب واژه‏اي تحت عنوان دولت ملي وارد عرصه واژگان مفاهيم سياسي گشت. اگر چه بيش از اين در بسياري از مناطق جهان شاهد تشكيل چنين دولت‏هايي بوده‏ايم، ولي تنها فرق اين دولت‏ها و يا به عبارتي حكومت‏هاي مبتني بر قوميت با دولت‏هاي ملي در عصر وستفالي، آن است كه دولت ــ ملت به وجود آمده پس از جنگ 30 ساله به دليل فرار از اقتدار كليسا تصميم به پيمودن اين مسير گرفته است. در واقع، مسيحيت به دلائل مختلف نتوانسته است پاسخگوي نيازهاي بي‏حدّ و حصر ايشان در عصر جديد باشد. اين رويكرد جديد به «ملت»، پس از دين كه باعث از ميان رفتن امت گشت، شايد به دو دليل انحراف دين و يا سركشي عده‏اي در مقابل تعاليم ديني بود. بهر حال، حكومت كليسا جاي خود را به دولت ملي داد.


«دولت ــ ملت»:


الف) از مهمترين تبعات ايجاد دولت‏هاي ملي، تقويت انديشه سرمايه‏داري و سودمحوري و كنار نهادن موانع اعتقادي در عرصه اقتصاد مانند تحريم ربا است. بنيان‏گزاران «اصلاح دين» در اروپا همچون جان كالون (1509ــ 1564) بنيان‏گزار مذهب كالونيسم، مبادله پولي براساس ربا را مجاز شمردند و اين تحول، نقش مهمي در شكل‏گيري بنيادهاي اقتصاد سرمايه‏داري ايفا كرد.


به هر حال همواره بايد به اين نكته توجه نمود كه تحول اقتصادي و رشد سرمايه‏داري در اروپا علاوه بر استعمار و استثمار ملت‏هاي شرق و جنوب، ناشي از رباخواري بود كه پس از انحلال حاكميت كليساي كاتوليك ــ كه ربا را حرام مي‏دانست ــ رواج و گسترش يافت. از كساني كه باعث رواج رباخواري شد انديشه‏پرداز يهودي، اسحاق ابرانائل، رهبر يهوديان مهاجر در اسپانيا بود كه از نخستين كساني است كه به دفاع آشكار از رباخواري برخاست و توجيه نظري و ديني به نفع ربا در ميان مسيحيان ايجاد كرد و بعدها يهوديان ديگري با راهيابي به اين عرصه، بهره‏هاي فراوان از آن بردند و توانستند بنيان‏هاي اقتصاد سرمايه‏داري اروپا را پايه‏ريزي نمايند.


ب) از ديگر تبعات دولت ــ ملت، كم فروغ‏ترشدن دين در مناسبات اجتماعي غرب بود. بنابر نظر استيون كان نروژي، شكاف ميان دولت و كليسا در يك زمان تا پيش از به وجود آمدن شكاف‏هاي ناشي از انقلاب صنعتي، خشونت‏هاي عمده‏اي مصروف كرد كه در نهايت با به حاشيه رانده شدن كليسا خاتمه يافت. از جمله، رشد و نموّ اعتقادات يهوديت كه تا زماني به دليل حاكميت كليسا محصور بود، به تبليغ قوم‏گرايي و ملّي‏گرايي به دليل داشتن روحيه نژادي در سطح اروپا و بالطبع چنين روحيه نژادي كه بعدها با برتري‏جويي‏هاي عمده‏اي همراه بود مسيحيان رانيز سخت تحت‏تاثير قرار داد و آنها را بيشتر متوجه مليت و نژاد خود كرد تادين. بدينوسيله واژه جديدي به نام سكولاريسم (Seculorism)و علمانيت در مفهوم «دولت ــ ملت» وارد شد. يهوديان نقش اصلي در پيدايش مفهوم «دولت ــ ملت» و سكولاريزم و انهدام اقتدار كليساي مسيحي و نيز در گسترش استعمار در جهان از قبيل جزاير هند شرقي و جزاير كارائيب داشته‏اند، و علاوه بر و اين مستعمرات و نظاير آن منشاء انباشت نخستين سرمايه‏داري در اروپا و پايگاهي براي توسعه سرمايه‏داري جديد بود.


در نتيجه تشكيل دولت ملي يا دولت ــ ملت، عموم كشورها براساس مليت و قوميت و مشخصه‏هاي نژادي و يا زباني تشكيل مي‏شوند و نمونه‏هاي محقق شده آن، اضمحلال امپراطوري مسيحيت در قرون وسطي و امپراطوري عثماني در بخشي از قلمرو كشورهاي اسلامي است و چنين تحولي، پيدايش كشورهاي كوچك در قاره اروپا، آسيا و آفريقا و رواج ناسيوناليسم نوين را تشكيل داد.


سكولاريسم يا علمانيت نيز با كمرنگ‏شدن حضور مسيحيت، باعث شد كه فقط به تجربه، اصالت داده شود و پوزيتويزم، اولويت يابد.


ج) با پيدايش ناسيوناليزم سكولار، سرمايه‏داري بر محوريت سرمايه، ابتدا و انتهاي هر اقدامي قرار گرفت و جامعه به اندازه‏اي از بي‏ارادگي افراد رسيد كه تمام توان خود را منوط به سرمايه كردند و هر گونه خلاقيت و ابتكار در سايه وجود سرمايه محقق گشت و تبليغات و رسانه‏ها نيز به عنوان مروج چنين فرهنگ طاغوتي و ضدالهي در عصر جديد پا به عرصه نهاد. تسليحات مدرن نيز به عنوان وسيله قوه قهريه، ابزار ديگري بود كه به شكلي نو و با فن‏آوري گسترده، مورد استفاده موجه پيدا كرد. آنگاه زعماي صهيونيستي در اين عصر، پروتكل‏هاي خود را تدوين و در عصر جديد اعمال نمودند:


پروتكل اول: امروز قدرت طلا جانشين قدرت همه حكومت‏ها گشته و زمان حاكميت ديانت، سپري شده است.


پروتكل دوم: حق ما سرچشمه‏اش زور و قدرت است و كلمه حق، امري است صرفا وجداني، معنوي و مجرد، دليلي بر درستي آن وجود ندارد.


پروتكل سوم: فريب مردم، شعار عصر جديد است به نحوي كه آنچه را فريبكارانه به خوردشان مي‏دهيم به عنوان امر واقعي بپذيرند و در درستي آن ترديد نكنند.


پروتكل چهارم: كلمات آزادي، عدالت و برابري، كلماتي هستند كه به وسيله آنها مبلغان و عمال بي‏جيره و مواجب ما موفق شدند در چهار گوشه دنيا تعداد بي‏شماري را به زير بيرق ما در آوردند. در حالي كه اين كلمات همواره مثل خوره به جان رفاه ملل غير يهود افتاده، امنيت و آسايش را از خانه‏هاي آنها ريشه‏كن كرده آرامش را از بين برده است و روح همبستگي را از آنها گرفته و همه شالوده‏هايي كه دولت‏هاي غيريهود بر آنها استوار شده نابود كرده است.


پروتكل پنجم: براي ايجاد اخلال در ساير جوامع، برخي احزاب را مسلح نموديم و رسيدن به قدرت را به يك هدف مقدس و بالاتر از هر امري جلوه داديم. ما طوري مردم را به جان هم انداختيم كه همه به يكديگر بدگمانند. نفرت مردم از يكديگر به خاطر تعصبات مذهبي و نژادي كه در طول بيست قرن گذشته تبلور يافته است اجازه نخواهد داد كه مردم به اين سادگي با يكديگر آشتي كنند.


پروتكل ششم: هر گونه وامي براي دولت‏ها (مانند وام‏هاي بانك جهاني و صندوق بين‏المللي پول)، راه به بندكشيدن آنهاست. قرض‏ها، چون شمشير دموكلس بر روي سر فرمانروايان آويزان خواهد ماند و اينگونه فرمانروايان دست تكدي خود را به سوي بانكداران ما دراز مي‏كنند.


ماحصل اين پروتكل‏ها، مردمي بي‏دين، بي‏ايمان و منفعت طلب است كه براي انتفاع بيشتر از اين دنيا، معيار عدل را فراموش كرده و صرفا به فكر زنده‏ماندن بيشتر هستند. اين عده كه عمدتا يهودي هستند معاد را نفي كرده، هر چه مي‏خواهند از اين دنيا تمنا مي‏كنند و با از بين رفتن يكپارچگي امت و حاكم‏شدن مليت‏ها و نژادها به عنوان محور تشكيل حكومت‏ها آنگاه زمينه‏هاي طرح «جهاني شدن» براي ايجاد سلطه جهاني خود را آماده نمودند.


مفهوم «جهاني سازي» چيست؟


واقعيت اين است كه اهداف طراحان «جهاني‏سازي» هنوز براي بسياري از ملل جهان به ويژه كشورهاي فقير و مردم جنوب، ناآشناست، آنان مي‏دانند كه ابرقدرت‏ها استعمارگر هستند و منابع آنان را چپاول مي‏كنند اما مكانيزم و راهكارهاي آنها را نمي‏دانند. آنان تكرار واژه جهاني سازي را مي‏شنوند اما با آن ارتباطي برقرار نمي‏كنند زيرا مفهوم و اهداف آن را نمي‏دانند.


سردمداران و انديشمندان وابسته به سرمايه‏داري و صهيونيسم جهاني از خوبي‏هاي «جهاني‏سازي» مي‏گويند و مي نويسند اما مبارزين راه حق و آزادي‏خواهان عليه آن مي‏نويسند و تظاهرات مي‏نمايند.


جهاني‏سازي، امتداد سياست‏هاي استعماري دولت‏هاي غرب است كه قدرت‏هاي بزرگ نظامي و اقتصادي از كنفرانس برلين تا فروپاشي ديوار برلين و از برلين تا اجلاس يالتا با اتخاذ سياست‏هاي استعماري، ثروت‏هاي جهاني را ميان خود، تقسيم كرده‏اند. قدرت‏هاي بزرگ اقتصادي و مالي درصددند با ايجاد نظام نويني بر زندگي بشري در سرتاسر زمين، حاكم شوند. سلطه قدرت‏هاي بزرگ اروپايي و پس از آن امريكايي بر ديگر بخش‏هاي جهان از پايان جنگ جهاني دوم به اين سو، توانايي و استعداد ملل استعمار شده را از راههاي مختلف، زايل كرده است تا پس از آن، راه براي نفوذ و استقرار نظام‏هاي متناسب با توسعه‏اي كه خود آنها ترويج مي‏كنند باز شود.


بدين ترتيب مجموعه كشورهاي جهان سوم به صورت انبار گسترده‏اي از مواد اوليه كشاورزي، مواد معدني، نيروي انساني ارزان و غيره درآمدند. استقلال‏هاي تشريفاتي، كاري جز تاييد اين شكل از جهاني سازي از طريق حوزه‏هاي نفوذ نظامي، اقتصادي و ايدئولوژي نداشته است.


دستگاه‏هاي تبليغاتي غرب، سقوط ديوار برلين را حكايت از پيروزي اقتصاد ليبرال و فرهنگ غرب خواندند و پس از آن بود كه بال‏هاي گروه‏هاي بزرگ مالي و تبليغاتي غرب در آسمان جهان گشوده شد. و براي تصاحب بهترين بازارها، و تخريب فرهنگ و تمدن اسلامي و ساير تمدن‏هاي آزادي‏خواه به طراحي و اجراء نشستند و تعريف‏هايي نادرست و مردم فريب از جهان‏سازي آغاز شد و در عمل براي كشورهاي جهان سوم!! نقشه برادركشي، جنگ و خشونت در ميان گروههاي نژادي و مذهبي، غارت منابع و تخريب فرهنگي مي‏كشند در حالي كه فقر و بيدادگري همانند سرطان، حساسترين بافت‏هاي بدنه اجتماعي را مي‏خواهند و بر بستر بي‏سوادي و فقر، بذرهاي بيماري ايدز جوانه مي‏زند و ارزش‏هاي اجتماعي را با خود به نابودي مي‏برد.


سردمداران جهاني‏سازي، غربي‏ها و سرمايه‏داران بزرگ مي‏خواهند كه جهاني‏سازي در كشورهاي جنوب خيلي زود ايجاد شود و دروازه‏ها كاملا و به سرعت باز شوند!! آنها چنين امري را شرطي ضروري براي فرار از توسعه‏نيافتگي و حاشيه‏نشيني تبليغ مي‏كنند اما كشورهاي محروم بايد ابتدا به نابساماني‏هاي خود پايان دهند.


به هر حال آنچه در تفكر طراحان «جهاني شدن» قرار دارد، تسلط همه جانبه بر تمام ابعاد جامعه جهاني از حيث سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي است جهاني سازي به معني يكسان‏سازي جوامع در چارچوب سيطره واحد غرب است. جهاني سازي، نظامي است كه قدرتمندان را با ادعاي روابط آزاد و آزادي بازار نابرابر قادر مي‏سازد تا اصنافي از ديكتاتوري‏هاي ضدانساني را بر محرومين و مستضعفان، جهان تحميل نمايند. جهاني سازي يعني فرآيند يكسان‏سازي در هر گونه تغيير خوراك، پوشاك، آداب و سنن و فرهنگ جهان به سمت و سوي الگوهاي غربي كه تمام توان خود را صرف مبارزه با اسلام در تمام ابعاد اعتقادي، اقتصادي، ارزشي و فرهنگي آن كرده‏اند. در پرتو جهاني سازي، كشورهاي فقير نه تنها استقلال سياسي خود را از دست مي‏دهند بلكه به بردگي كشيده مي‏شوند چنان كه گويي در حكم بدهكاراني هستند كه به هيچ وجه توان پرداخت بدهي‏هاي خود را ندارند و در نتيجه، هيچ اختياري براي فسخ پروژه‏هاي پيشنهاد شده به خود را ندارند. در راس جهان سازي، امريكا است و اكثر اركان‏هاي جهاني سازي از قبيل، بانك جهاني، صندوق بين‏المللي پول، يونسكو و غيره را امريكا طراحي و رهبري مي‏نمايد.


حذف ارزش‏هاي اسلامي و انساني و جايگزيني ارزش‏هاي غربي: وابستگي فرهنگي، منشا ديگر سلطه‏هاست و دو نهال سياست و اقتصاد در زمين بكر فرهنگ، غربي مي‏شوند.


در اين راستا، سازمان تجارت جهاني مسئول برخي از مهمترين آسيب‏هاي اجتماعي است كه در جوامع جهاني عارض شده است. سياست تجاري اين سازمان تاثيرات منفي به ويژه در زمينه بهداشت و گوناگوني زيستي و بحران فرهنگي در كشورهاي در حال توسعه داشته است، افزايش ايدز و طرز لباس پوشيدن جوانان كشورهاي فقير به صورت غربي‏ها در صورتي مردم اين كشورها گرسنه‏اند نمونه‏اي از اين تاثيرات منفي مي‏باشند.


در اين فرهنگ‏سازي بايد فرهنگ غرب را كشورها، بخصوص كشورهاي اسلامي بياموزند و اجرا نمايند و مثلا چادر، حذف شود، روابط زن و مرد كاملا آزاد شود، ارزش‏هاي ديني كم‏رنگ شوند و زبان انگليسي عالمگير شود و كامپيوتر را با زبان انگليسي آموزش ببينند.


از آثار منفي جهاني سازي فرهنگي، فرايند «سكولاريزاسيون» است. اين فرايند، كليه شئون فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي يك جامعه اسلامي را ديانت‏زدايي مي‏كند. اكنون جهاني‏سازي از طريق شبكه‏هاي ارتباطي خود همين سكولاريزاسيون را تبليغ مي‏كند و عوارض و علائم سكولاريزاسيون در جوامع اسلامي و غيراسلامي، اين است كه ادبيات مردم عوض شود، مفاهيم ديني و قدسي كمتر استعمال شود و به جاي آنها واژه‏ها و مفاهيم غيرديني و غيربومي را به كار برند و به جاي «جامعه ديني» از «جامعه مدني»، به جاي «عدالت»، از «دمكراسي» و مشاركت غربي دم مي‏زنند، به جاي اخلاق و اجراي احكام الهي، از تساهل و تسامح استفاده مي‏شود. عارضه بعدي جهاني‏سازي فرهنگي، اين است كه، تلقّي محافل علمي از دين، عوض مي‏شود. علماي حوزه و دانشگاه را به آنجا مي‏رسانند كه ميان دين و علم، دين و عقل، دين و توسعه، دين و رفاه، تزاحم و تقابل ببينند. اين بلايي است كه بر سر مسيحيت هم آوردند و وانمود مي‏كنند ديني كه با همه اين مقولات محترم!! سر جنگ دارد همان بهتر كه كنج مسجد بنشيند.


عارضه ديگر اين است كه جوانها از مساجد و روح حق‏طلبي باز دارد و با مدهاي روز و سرگرمي‏هاي عوام‏فريب، فريب دهند تا به جاي مبارزه با استعمار و ابرقدرت‏ها در فكر مد لباس و شهوتراني بيفتند.


عوارض ديگر، اين است كه ميراث فرهنگي، معنوي، ديني و حراست از آنها در معرض خطر قرار مي‏گيرد، ميراثي كه در برگيرنده مجموعه‏اي از رفتارها، دانش و نمودهاي زنده از آداب و رسومي است كه بيان‏كننده جهان‏بيني ما مسلمانان است.


در اثر «جهاني‏شدن» اكنون فلاسفه و پيروان مذاهب مختلف به خصوص اسلامي از بحران ارزش‏ها سخن مي‏گويند. بسياري از به اصطلاح ارزش‏هاي جديد، بيشتر به توجيه خودخواهي، سودجويي، جاه‏طلبي، غرور نابجا، قدرت، پول و مصرف بي‏حد و مرز شبيه هستند تا به اصول معقولانه و سازگار با سرشت و فطرت انساني.


اصول اخلاقي كه توسط پيامبران و مربيان و متفكران بزرگ الاهي، فرمول‏بندي شده بود به نام «جهاني سازي» كم‏رنگ شده‏اند، زيرا كه زندگي بيش از پيش، تابع تمايل مصرف‏گرايي است. مصرف‏گرايي، مدپرستي و شي‏پرستي كه توسط تجارت آزاد و جهاني‏سازي غربي افزايش يافته تمايل به ايمان معنوي و رشد فرهنگي و نيز بهسازي تفكر و آگاهي انسان را عميقا تضعيف كرده است.


آزادي اخلاقي و بي‏بندوباري و حذف اخلاق مذهبي به عنوان دستاورد بشري و عصر جديد كه راه كشورهاي اسلامي و بشريت را به سوي آينده‏اي بهتر و روشن‏تر مي‏گشايد، تلقي مي‏شود.


اگر جامعه اسلامي و بشري با ارزش‏هاي غيراسلامي و تحريف شده و كاذب كنوني وارد آينده شود، مي‏توان دور آن را خط بطلان كشيده زيرا در اين صورت انسان به عنوان مخلوق عالي و خردمند خدا از بين خواهد رفت. بازگشت به ارزش‏هاي اسلامي، معنوي، روحي و حياتي بايد يكي از اهداف تعيين كننده عصر حاضر باشد. و بايد ارزش‏هاي اسلامي و اخلاقي را در سياست جهاني‏سازي دوباره تجسّم نماييم.


الف) امروزه فعاليت‏هاي ضدفرهنگي جهاني سازي بسيار وسيع و شامل همه سرزمين‏ها است. لكن بايد اذعان نمود كه بيشترين فعاليت‏هاي اين جريان در كشورهاي اسلامي به ظهور مي‏رسد. زيرا فرهنگ و تعاليم و قوانين جامع اسلام با منافع قدرت‏هاي استعماري و جهاني سازي به طور آشكار منافات دارد و خواهد داشت و آنها بارها شاهد اثرگذاري اين فرهنگ پويا و بالنده و حركت‏آفرين در توده‏هاي مردم بوده‏اند. انقلاب اسلامي ايران يك نمونه كامل آن مي‏باشد.


فعاليت‏هاي ضدّارزشي و فرهنگي جهاني سازي مورد علاقه شديد سران و دولتمردان كشورهاي غربي است زيرا شيوه‏هاي عمل اين جمعيت‏ها بسيار پنهان، نامرئي و داراي ظاهري زيبا و انسان‏دوستانه مي‏باشد. تاثير فعاليت‏هاي ضدارزش جهاني سازي بر تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان يكي از اهداف آنان، است زيرا مي‏خواهند اطفال مسلمان را از قبل از بلوغ غرب زده نمايند تا قبل از اينكه مسائل اسلامي در روح اطفال شكل يابد، روح آنان را تسخير كنند و قبلا اين كار نتيجه داده است و اكنون با ابزارهاي نوين مانند ماهواره و اينترنت تسريع در اين تهاجم فرهنگي به عمل مي‏آيد.


شيوع ديگر از طريق استخدام ظواهر اسلام براي مبارزه با اهداف اسلام است و با همين سياست و روش نامرئي است كه آنها حتي در مقام تبليغ توام با تحريف اسلام برمي‏آيند و با معرفي غلط و ايجاد ترديد در اذهان جوانان موجب مي‏شوند كه اقشار ناآگاه به مرور و گام‏به‏گام از اسلام فاصله بگيرند و نسبت به اعتقادات خود بي‏اعتنا گردند و گروه‏هايي را به نام اسلام‏شناس به استخدام خود در مي‏آورند و به آنها ماموريت مي‏دهند كه پيرامون تعاليم اسلام و قرآن به تحقيق و بررسي مغرضانه بپردازند و حاصل كار خود را كه با زبردستي خاصي شبهه‏افكني در تعاليم و احكام اسلام مي‏باشد به صورت‏هاي مختلف از طريق اينترنت، ماهواره و كتاب به جوامع اسلامي و جوانان عرضه مي‏كنند. هدف از اين اقدام، پاشيدن بذرهاي ترديد و شبهه، تحريف و دگرگون‏ساختن حقايق در زمين بكر و حاصلخيز جان و روح جوانان و دانشجويان مسلمان مي‏باشد و زمينه را براي ترك اسلام و ترك گرايش به عزّت، آماده مي‏سازند. بديهي است براي سردمداران «جهاني سازي»، بهترين شيوه و روش، بهره‏برداري از تعاليم قرآن و اسلام براي واژگون ساختن اساس اين دين و ترديدافكني و ايجاد تحريف در اسلام است.


روش ديگر مقابله با ارزش‏هاي اسلامي اين است كه دشمنان اسلام و محافل صهيونيستي در امريكا توسط ابزارهاي جهاني‏سازي، كه در شبكه‏هاي سازنده فيلم‏هاي سينمايي در هاليود نفوذ كرده‏اند، فقط از سال 1364 تاكنون 700 فيلم سينمايي ضداسلامي توليد كرده‏اند. دشمنان اسلام با ساخت و توزيع اين فيلم‏ها و CDها در جهان توانستند تا حدودي افكار عمومي جهانيان را به اسلام و مسلمانان بدبين كنند. در اين فيلم‏ها مسلمانان به عنوان انسان‏هاي خون‏آشام، تروريست يا افراطي و منبع خشونت و خطر براي فرهنگ و تمدن غربي معرفي مي‏شوند و محافل يهودي امريكا با اين گونه فيلم‏ها توانسته‏اند شهروندان امريكا را عليه مسلمانان اين كشور بسيج كنند. براي مثال يكي از فيلم‏هايي كه در سال 1379 ساخته شده و «قانون نظامي» نام دارد مسلمانان آمريكا را تهديد اصلي، معرفي مي‏كند.


جهاني سازي يعني...: پاپ ژاپن پل دوم در مراسم جشنهاي سال 2000 براي فرمانداران و نمايندگان كه با حضور 2500 نماينده و سياستمدار زن و مرد از 93 كشور جهان در واتيكان برگزار شد طي نطقي طولاني، رسوايي جوامع ثروتمند و مرفه را كه در آنها ثروت، ثروت مي‏آورد و فقيران روزبه‏روز فقيرتر مي‏شوند، محكوم كرد و گفت امروز بخصوص با پديده جهان سازي بازارهاي كشورهاي ثروتمند و توسعه يافته سعي دارند وضعيت اقتصادي خود را باز هم بهتر كنند، در حالي كه كشورهاي فقير روزبه‏روز بدتر در فقر فرو مي‏روند. براي مثال گرسنگي 13 ميليون آفريقايي را در آستانه مرگ قرار داده است. كه يك فاجعه بشري در حال اتفاق در قاره آفريقا است. اگر مواد غذايي به ساكنان اين كشورها نرسد در حدود سيزده ميليون آفريقايي در چند ماه آينده بر اثر خشكسالي جان خود را از دست خواهند داد. پاپ افزود 6 ميليون نفر در زيمبابوه 3 ميليون نفر در مالادي، بيش از 2 ميليون نفر در زامبيا. 6 هزار نفر در موزامبيك، 400 هزار نفر در لسوتو و بيش از 150 هزار نفر در سوازيلند در خطر مرگ قرار دارند. از سوي ديگر انتشار بيماري ايدز و فقر در ميان كشورهاي آفريقايي اوضاع آنان را بحراني‏تر كرده است.


سياست جهاني سازي نمي‏گذارد اراده سياسي و منابع مالي و امكانات لازم براي مبارزه با گرسنگي به كار رود. به هر حال سوءتغذيه جلوه‏هاي مختلفي دارد كه ازآن جمله مي‏توان به كم خوني، عقب‏افتادگي رشد، كمبود ويتامين A و يا كمي وزن نوزادان اشاره كرد. در كشورهاي در حال توسعه از هر پنج نفر، يك نفر و يا به عبارت ديگر 777 ميليون نفر به طور مزمن دچار سوءتغذيه است. در هر سال 12 ميليون كودك از مسائل ناشي از سوءتغذيه جان خود را از دست مي‏دهند. در جهان بيش از دو ميليارد نفر دچار كمبود ريزمغزي‏ها از جمله 740 ميليون نفر دچار كمبود يد، 100 تا 140 ميليون كودك دچار كمبود ويتامين A، 177 ميليون كودك دچار عقب‏افتادگي رشد، 17 درصد نوازدان و در عقب مانده‏ترين كشورها 5 درصد نوزادان با وزني كمتر از وزن طبيعي متولد مي‏شوند.


با وجودي كه از چند دهه از جهاني‏سازي مي‏گذرد اگر از جهان سوم ديدار كنيد فقر را چنان وحشتناك خواهيد ديد كه براي غربي نازپرورده قبول آن به ندرت ممكن است. يك نفر از هر پنج نفر در اين جهان 6 ميليارد نفري با درآمد روزي كمتري از يك دلار زندگي مي‏كند و تقريبا يعني يا كمتر از دو دلار بيش از 850 ميليون نفر در كشورهاي فقير نمي‏توانند بخوانند يا بنويسند. نزديك به يك ميليارد نفر از مردم به آب تميز و 4/2 ميليارد نفر به بهداشت دسترس ندارند يازده ميليون كودك زير پنج سال بر اثر بيماري‏هايي كه قابل درمان هستند مي‏ميرند. جالب آن است كه غربي‏ها براي فريب افكار عمومي و ايجاد آمادگي در نخبگان كشورها تلقين مي‏كنند كه تحقيقات نشان مي‏دهد كه ما با «جهاني شدن» وضعيت فقر را بهتر كرديم. يك نمونه از اين تحقيقات ساختگي و تبليغاتي، تحقيقي است كه جفري ساچز و آندرو وارنر دو اقتصاددان دانشگاه‏ها وارد، سفارش گرفته و عرضه كردند:


پژوهش‏هاي سفارشي تبليغاتي!! اين دو اقتصاددان وابسته به هسته‏هاي سرمايه‏داري آمريكا ادعاء كردند كه كشورهاي فقير كه درهايشان به روي تجارت بين‏المللي يعني سرمايه‏داري غرب باز بود در سال‏هاي 1970 و 1980 شش بار سريعتر از كشورهايي كه درهاي خود را بسته نگاهداشتند رشد كردند.


تحقيق ديگر از نوع سفارشي و تبليغاتي به وسيله ديويد دولار و اثارت‏گراي از بانك جهاني انجام شده است كه اطلاعات جمع‏آوري شده از هشتاد كشور را در چهار دهه تحليل مي‏كند. اين تحقيق نيز ادعاء مي‏كند كه بازگشايي كامل درها به روي سرمايه‏داري غرب و تجارت بين‏المللي به فقيران، كمك مي‏كند!! اين القائات در حالي انجام مي‏شود كه مسئولين بانك جهاني، خود اعتراف نمودند كه طرح‏هاي بانك جهاني در كشورهاي در حال توسعه و فقير غالبا با شكست روبرو شده است و وضعيت اقتصادي آنها را خراب‏تر كرده است.


در جهاني سازي، اكثرا شركت‏هاي خارجي بيشترين زيان را به مردم كشورهاي فقير مي‏رساند. به طور مثال در ازاي باج سبيل به دولت‏هاي فاسد به حق انحصار دست يابند. آنها از كارگر به صورت برده برده و يا به مسموم كردن محيط زيست به طور غيرقابل قبولي مي‏پردازند و يا كشورهاي فقير فقط به تجارت و سرمايه‏گذاري خارجي براي داراكردن كشور خود اقدام مي‏كنند در حالي كه اقدام ديگر از قبيل لغو موانع تجاري و غيره را انجام نمي‏دهند و يا ارتباط‏هاي اينترنتي را تقويت مي‏كنند در صورتي كه كشورهاي فقير اكثرا نمي‏توانند بينديشند و فقط تحت تاثير قرار مي‏گيرند يا كشورهاي فقير، كارخانه‏هاي جديد بر پا مي‏كنند در حالي كه مردم‏شان دارند در اثر ايدز از بين مي‏روند و يا بهداشت و محيط زيست مناسب و كافي در آن كشورها وجود ندارد و يا دولت‏هاي شياد برخي از كشورهاي فقير درآمدهاي حاصل از سرمايه‏گذاري‏هاي خارجي را به حساب خود در بانك‏هاي سوئيس واريز مي‏كنند و يا صرف سلاح‏ها مي‏كنند.


افزايش بيگارخانه‏ها هم يكي از محصولات «جهاني شدن» است يك پژوهش موسسه بروكينگ در واشنگتن دي‏سي‏مي گويد كشورهايي كه درآمد سرانه‏شان زير 500 دلار است 30 تا 60 درصد كودكان بين سن‏هاي ده و چهارده سال بيگاري مي‏كنند در كشورهايي كه درآمد سرانه بين 500 دلار و 1000 دلار است اين رقم 30 درصد است.


مسلم است در اين بيگارخانه‏ها شرايط وحشتناك و سوءرفتار با كودكان انجام مي‏شود و در عصر «جهاني شدن» هنوز حداقل معيارهاي كار، اجراء نمي‏شود و تمام اتحاديه‏هاي كارگري اروپا، امريكا و بسياري از منتقدان «جهاني شدن» به آن اذعان دارند.


يكي ديگر از اثرات جهاني سازي براي كشورهاي فقير در حال توسعه صدور بي‏رويه و حساب نشده فرآورده‏هاي اندك آنان است كه در اثر اين اقدام، صادرات آنان بي‏امان كاهش خواهد يافت و براي آنان فلاكت‏بار خواهد بود البته به جز چند كشور وابسته و ويژه كه براي اهداف آمريكا كار مي‏كنند.


به طور مثال اوگاندا كه بيش از نيمي از درآمد صادراتش از قهوه است شاهد سقوط يك سوم متوسط قيمت قهوه بين سال‏هاي 1997 تا 2000 بوده است. كل صادرات كشورهاي در حال توسعه در سال 1999 تنها 6/5 درصد توليد جهان مي‏باشد. به طور مثال تمايل هند به روند جهاني‏شدن پيوسته است اما كشور در فقر وحشتناكي غرق است. خيابان‏هاي دهلي پر از گدايان بي‏دست و پا و بي‏چشم است و ديوانسالاران كه در هر كاري مداخله مي‏كنند، گردن‏فراز، بي‏لياقت و فاسد هستند. اختلاف طبقاتي وحشتناك در اين كشور ايجاد شده و رو به رشد است. در جنوب هند، درست خارج از بنگلور، در ميان مزرعه‏هايي كه مردان در آنها با داس دستي كار مي‏كنند، يك مجتمع ساختمان‏هاي تميز با باغ‏هاي حجاري شده، آب افشان‏ها و يك استخر شنا وجود دارد. كاخ يكي از شركت‏هاي بزرگ خدمات آي‏تي جهان كه سهام اين شركت در وال استريت خريد و فروش مي‏شود و سود آن 7/7 ميليارد روپيه است. به پيشرفت اين شركت‏ها هيچ تاثير مثبتي در فقر و بيچارگي مردم هند ندارد.


«جهاني‏سازي» به ضرب تفنگ: طراحان پروژه جهاني‏شدن جهت هجوم به حاكميت‏هاي سياسي و مراكز تصميم‏گيري كشورهاي جهان از ابزارهاي متعددي استفاده نمودند به نحوي كه دامنه آن همه شئونات زندگي انسان‏ها و جوامع را برگرفته و از ابعاد گوناگون، كليه ارزش‏هاي انساني والهي را هدف مي‏گيرند و همه امكانات را در خدمت اهواء مادي خود قرار داده است.


بنابراين هدف حكومت جهاني واحد تحت عنوان جهاني‏شدن در حقيقت، هجوم به همه امكانات و مقدورات انساني، طبيعي و فرهنگي ملل محروم از طريق ايجاد روابط غارتگري بين‏المللي است كه توسط سازمان‏ها و موسسات وابسته بين‏المللي هماهنگ و اقدام مي‏شود كه ذيلا به برخي از اين نهادهاي بين‏المللي اشاره مي‏شود:


1ـ سازمان ملل متحد: اين سازمان از قديمي‏ترين و فراگيرترين اهرم‏هاي جهاني است كه با ظاهري فريبنده در سال 1324 به بهانه حفظ صلح و امنيت بين‏المللي و توسعه روابط دوستانه ميان ملل و همكاري در حل مسائل بين‏المللي بودجه آمد و مثلا قرار بود كه اهداف بشردوستانه را تعقيب كند.


جنگ دوم جهاني در حالي به پايان رسيد كه قدرتمندان جهاني در انديشه يافتن راهي ديگر براي كنترل جهان بدون نياز به جنگ‏هاي سخت بودند. قرار بر اين شد كه سازماني جاي جنگ را بگيرد و يا به صورت طرح ضربه‏گير و در كنترل ابرقدرت‏ها با حق وتو قرار گيرد.


بدين ترتيب سازمان ملل متحد براي تقسيم دنيا از راه مسالمت‏آميز ميان صاحبان قدرت تشكيل شد. از جمله روشهاي اين سازمان براي رسيدن به اهداف شوم جهانخواران اعلام اين كه ايده بود بايستي آزادي عقايد گوناگون و احترام به آنان مراعات شود سپس به نام دفاع از آزادي و حقوق بشر به توجيه چپاول دنيا پرداخته شد. امام خميني(ره) اين ترفند دشمن را به خوبي افشاء نمودند:


«اين سازمان‏ها دست‏آورد ابرقدرت‏هايي هستند كه مي‏خواهند مردم مستضعف جهان را چپاول كنند. اصول اين سازمان ملل را خود اينها درست كردند. اگر ساخته خود اينها نبود به چه مناسبت بايد يك يا چند كشور قلدر حق وتو داشته باشند؟ اين را درست كردند براي بازي دادن ملت‏هاي ضعيف.»


الان بعد از حدود 13 سال از رحلت امام خميني(ره) مي‏بينيم كه آمريكا به صراحت اعلام مي‏كند كه چه سازمان ملل تجاوز به عراق را تصويب نمايد و چه ننمايد آمريكا كار خود را خواهد كرد.


سازمان ملل با وضع قوانيني براي ملل و دول جهان به برنامه‏ريزي و توجيه براي تصاحب دنيا پرداختند و بنا به تصريح هدف چهارم ازماده اول منشور سازمان، اين قوانين نهايتا قوانيني هستند كه جهت يكپارچه كردن دنيا و ايجاد نظمي جهاني وضع شدند، بدين معنا كه همه دنيا را با حذف گرايشات قومي و منطقه‏اي، مكتبي و مذهبي، تحت مديريت واحد صاحبان حق وتو قرار دهند.


2ـ يونسكو: :U.N.E.S.C.Oسازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد يا يونسكو به عنوان هماهنگ‏كننده و ايجاد كننده فرهنگ يكسان جهاني (جهاني سازي) و سياستگذاري آموزشي، علمي و تحقيقاتي به ايفاي وظيفه به نيابت از غرب مي‏پردازد.


اين سازمان بناست كه كليه مسائل مربوط به آموزش و پرورش و نظام آموزش و مدار درسي و تربيت معلمان و نيز محيط‏هاي آموزش را با بدست‏آوردن تمام اطلاعات و آمارهاي لازم مربوط به هر كشور، از طريق مركز اطلاعات آموزشي سازماندهي و كنترل نمايد. امام خميني در افشاء رسالت يونسكو و توجه به مقوله مهم فرهنگ در عرضه دانشگاهها و مدارس هشدار دادند كه اتفاقي نيست كه مراكز تعليم و تربيت كشورها و از جمله، ايران از دبستان تا دانشگاه، مورد تاخت و تاز استعمارگران (جهاني‏سازي) قرار مي‏گيرد.


نقش يونسكو شبيه‏سازي، علمي، آموزشي و فرهنگي همه جهان با غرب است كه محصول چنين نظام آموزشي فرهنگي در جهان براساس ارزش‏هاي غربي است.


3ـ بانك جهاني و صندوق بين‏المللي پول :(I.M.F)اين دو مسئوليت تعيين و اعمال سياست‏هاي پولي و ارزي ارزش‏گذاري ارزها، تعيين نرخ اعتبار بين‏المللي كشورها و شركت‏هاي خصوصي داخل آنها و يا شركت‏هاي چند مليتي و نيز زمينه‏سازي طرح‏هاي هماهنگ با سياست‏هاي جهاني غرب در كشورهاي گوناگون را به عهده دارد.


صندوق بين‏المللي پول دول عضو را موظف به تسعير پول خود به طلا (براي هر اونس طلا 35 دلار) و در نتيجه كنترل آن مي‏كند و بانك جهاني (تحت امر آمريكا و...) به عنوان خزانه مالي دنيا عمل مي‏كند.


اگر وضعيت كشورهاي انتقالي مانند روسيه و يا اقداماتي كه به هنگام بحران انجام گرفته را خوب بررسي كنيم، مي‏بينيم كه بيلان صندوق بين‏المللي پول بسيار بد و كاملا منفي است. به عنوان مثال، مالزي كه درست برخلاف صندوق بين‏المللي پول عمل كرد، كوتاه‏ترين مدت بحران را متحمل شد و دوران نقاهت سريعتري را طي مي‏كند. در عوض، بيلان برنامه‏هاي كمك صندوق بين‏المللي پول كاملا فاجعه‏انگيز است اندونزي، تايلند، كره، روسيه، برزيل و سر آخر آرژانيتن. شش شكست ظرف كمتر از شش سال، واقعا زياد است مسخره اينجاست كه صندوق بين‏المللي پا به اين كشورها مي‏گذارد و از آنها مي‏خواهد فوق‏العاده محتاط باشند و سياست رياضت بودجه‏اي را به كار نبرند زيرا جريان جهاني سازي چنين مي‏خواهد!


در تايلند نيز همين اتفاق افتاد زيرا مطمئن بود كه گامي به سوي ركود برداشته شده و محدوديت تجارت، اين ركود را وحشتناك‏تر خواهد كرد اما وقتي همه چيز از هم فروپاشيد مامور صندوق بين‏المللي پول كه مسئول اين پرونده بود به اين بسنده كرد كه بگويد اشتباه كرده است و از اين پس سياست مناسب اجرا خواهد شد. البته او اشتباه نكرد بلكه طبق سياست‏هاي جهاني سازي غرب، عمل كرد كه كشورهاي جنوب را عقب افتاده مي‏خواهند زيرا اگر به دست‏اندركاران صندوق بين‏المللي پول يعني تصميم‏گيري آن بنگريد، . مشاهده خواهيد كرد كه از ابتدا تنها يك كشور، حق وتو داشته و آن ايالات متحده آمريكاست. اين موضوع به خزانه‏داري آمريكا اين امكان را مي‏دهد كه نفوذ خود را در سراسر جهان به اجرا در آورد. اين وزيران دارايي آمريكا هستند كه در صندوق بين‏المللي پول جلوس مي‏كنند. آمريكا بر بازارهاي مالي بين‏المللي تسلط دارد و سياست‏هاي صندوق بين‏المللي پول، بازتاب نقطه نظرات رهبران جهاني سازي است.


4ـ سازمان‏هاي ايمكوــ ايكائو: سازمان مشورتي دريايي بين‏المللي (ايمكو) عهده‏دار كشتيراني و نيز سازمان بين‏المللي هواپيمايي كشوري (ايكائو) مسئول هماهنگ‏سازي حمل و نقل هوايي را با معيارهاي مورد تاييد غرب به عهده دارد.


5ـ سازمان بهداشت جهاني :(V.H.O)وظيفه اين سازمان معناكردن بهداشت در دنياي «اصالت مصرف» و «اصالت سرمايه» است.


6ـ گات: موافقت نامه‏هاي عمومي تعرفه و تجارت «گات»، موافقت نامه‏اي بود كه در پوششي از تصميم‏گيري تجارت دولت‏ها و در چهارچوب فعاليت‏هاي سازمان ملل متحد براي جهاني كردن تجارت و از ميان برداشتن مشكلات آن مطرح و به اجرا گذارده شد و موجب گرديد كه صدور كالاهاي مصرفي دنياي ماشينيزم به سمت جوامع مصرفي توسعه يافته، صنايع آمريكا در بازارهاي جهاني تقويت گرديده، سيل جريان موادخام و معادل ملت‏هاي عقب نگهداشته شده به سمت كشورهاي چپاول‏گر سرعت يافته و بالاخره امكان نفوذ كشورهاي غربي در برنامه‏ريزي اقتصادي ممالك تحت سلطه فراهم گردد و از سوي ديگر، اجراي گات، باعث شد تا كشورهاي كوچك و فقير در حفظ صنايع كوچك و نوپاي‏شان با مشكل مواجهه شدند زيرا در اصل دوم اين موافقت‏نامه با كمال صراحت تصريح شد كه استفاده از سهميه وارداتي به عنوان وسيله حمايت از صنايع داخلي ممنوع است.


7ـ سازمان جهاني هواشناسي :W.M.Oاين سازمان در رابطه با هماهنگ‏كردن كشورها براي جلوگيري از امكانات آنها در رده ايستگاهها و مراكز خدماتي و كمك به ايجاد و حفظ سيستم مبادله سريع اطلاعات هوايي و نيز كمك به استاندارد كردن مشاهدات هواشناسي براي منظورهاي مختلف (نظامي، علمي، ترابري و غيره) به وجود آمده است و كاملا كنترل قدرت‏هاي غربي است.


8ـ شركت‏هاي چند مليتي: محور قرار گرفتن «ربا» در اقتصاد غرب و در پي آن، رسميت يافتن انحصار در سيستم موجب ظهور شركت‏هايي به اصطلاح چند مليتي شد كه قدرت آنها را واقعا از اكثريت امپراطوري‏هاي شناخته شده نمي‏توان كمتر دانست. شركت‏هايي كه به مرور زمان با ايجاد سازمان‏هاي بين‏المللي و روابط متناسب با منافع خويش پيوسته رشد نموده و به گستره قدرت خويش افزوده‏اند، شركت‏هايي كه براي فعاليت، مرزي نمي‏شناسند و تقريبا در هر جا كه بخواهند پايگاه حكومت يعني شعبه‏اي از تشكيلات را بر پا مي‏كنند.


9ـ آزدسازي تجارت: آمريكا شعار آزادسازي تجارت مي‏دهد. اما اگر به آنچه واقعا مي‏گذرد خوب نگاه كنيم، مي‏بينيم كه اين تجارت بسيار ناعادلانه است. كشورهاي جنوب، تحت فشار كمپاني‏هاي سرمايه‏داري غرب، مرزهاي خود را مي‏گشايند و يارانه‏ها را لغو مي‏كنند در حالي كه در اين مدت، كشورهاي ثروتمند كه قاعدتا بايد در وضعيتي قرار داشته باشند كه سريعتر خود را با اوضاع وفق دهند به منظور حمايت از توليدات داخلي خود كماكان ورود توليدات جنوب را ممنوع مي‏سازد، به عنوان مثال معامله آمريكا با چين در مورد منسوجات آمريكايي‏ها 10 سال به چيني‏ها فرصت دادند خود را با آزادسازي تجارت وفق دهند، در حالي كه در مورد خودشان شرط كردند كه به چهار سال بيشتر يعني در مجموع 14 سال وقت نياز دارند! دومين نمونه بارز، آزادسازي بازارهاي سرمايه است، روندي كه به نام تسهيل ورود و خروج سرمايه در كوتاه مدت، بي‏ثباتي بسياري از كشورهاي در حال توسعه را به وجود آورد. بارها مشاهده شده است كه اين روش به رشد اقتصادي كمكي نمي‏كند. بنابراين به چه دليل، صندوق بين‏المللي پول، خواستار آزادسازي بازار سرمايه است؟ پاسخ اين سوال كاملا واضح است. صندوق بين‏المللي پول در واقع به منافع بازارهاي مالي و رهبران جهان‏سازي پاسخ مي‏دهد و نه آنچه واقعا جهان در حال توسعه را نگران مي‏سازد. براي مثال آمريكا كه اين صندوق را كنترل مي‏كند كشورهاي آسيايي را تهديد كرده بود كه در صورت عدم گشايش بازارهاي خود (آزادسازي تجارت) آنها را تحت فشار قرار خواهد داد.


به چه دليل، تسريع اين آزادسازي براي آمريكا در آسيا اهميت داشت؟ مشخص است كه شركت‏هاي مالي و سرمايه‏داري بزرگ پول بيشتري به دست خواهند آورد.


براساس تحقيقي كه در سال 1381 به عمل آمده است براساس يك بازنگري از بررسي‏هاي ملي در مورد درآمد خانواده در 88 كشور در حال توسعه به اين جمع‏بندي رسيدند كه آزادسازي تجارت و سرمايه، فقط در ميان كشورهاي ثروتمند و موجب درآمد مي‏شود ولي در كشورهائي كه درآمد سرانه آنها كمتر از 5000 دلار در سال است، فقط به افزايش نابرابري مي‏انجامد. در يك سطح پايين ميانگين درآمد، فقط ثروتمندان هستند كه از اين آزادسازي تجاري منتفع مي‏شوند و به نظر مي‏رسد كه اين گشودگي، توزيع را به جاي اين كه بهتر كند، بدتر مي‏كند.


اين يافته‏ها، در تضاد با تئوري استاندارد اقتصادي است كه مي‏گويد تجارت آزاد و سرمايه‏گذاري، به ويژه به نفع كشورهاي فقير است چون به آنها اجازه مي‏دهد صادرات را به كشورهاي ثروتمندتر افزايش دهند و سرمايه آنها را جلب كنند!! اين يافته‏ها همچنين در تضاد با ديدگاه رسمي بانك جهاني مي‏باشد كه در طول دو دهه گذشته، از نهادينه شدن آزادي تجارت، حمايت كرده و غالبا آن را پيش‏شرط وام دهي به كشورهاي فقير اعلام مي‏كرد.


در مقايسه بين درآمد خانواده‏ها از سال 1985 تا 1991 با سالهاي 1992 تا 1997 مي‏توان نابرابري چشمگيري ملاحظه كرد. در ميان كشورهايي كه مورد مطالعه قرار گرفتند نسبت ميانگين واردات و صادرات با توليد ناخالص داخلي اين كشورها، از 62 درصد به 77 درصد رشد داشت. اما نابرابري هم افزايش يافت. در سال 1988 درآمد متوسط 10 درصد مردم فقيرترين كشورهايي كه تحت مطالعه قرار گرفتند 7/30 درصد درآمد متوسط تمام مردم بود. در سال 1993، اين ميزان به 8/24 درصد تنزل يافت. بالعكس، درآمد متوسط 10 درصد ثروتمندان 5/273 درصد درآمد متوسط تمام مردم در سال 1988 بود در سال 1993 اين ميزان به 4/293 درصد رشد يافت. به عبارت ديگر، درآمد كشورهاي فقير، زير متوسط رشد قرار گرفت و درآمد كشورهاي ثروتمند از متوسط رشد فزوني پيدا كرد. به اين ترتيب بانك جهاني به محتواي واقعي سياست‏هاي خود در كشورهاي مختلف در سال جاري (1381) بايد اعتراف مي‏كرد.


تظاهرات گسترده مخالفان آزادسازي تجارت و ابزارهاي جهاني سازي همزمان با اجلاس سران اروپا در آذرماه 1379 در خيابان‏هاي پراك و در مهرماه 1379 همزمان با اجلاس بانك جهاني، تظاهرات مخالفان جهاني‏سازي اقتصاد در سياتل در آذرماه 1379 ــ حمله مخالفان جهاني سازي در فرانسه به مراكز سرمايه‏داري در آذرماه 1379ــ تظاهرات دهها هزار مخالف جهاني سازي در تير 1380، جنگ و گريز مخالفان جهان سازي با پليس كانادا در ارديبهشت 1380، راهپيمايي مخالفان جهاني‏سازي همزمان با نشست سازمان تجارت جهاني در قطر در آبان 1380 و... نشان مي‏دهد كه جهاني سازي مورد قبول افكار عمومي جهان نمي‏باشد.


عدم صلاحيت آمريكا براي رهبري جهان


الف) تحميل مدل سياسي بر كشورهاي فقير جهان از طريق سازمانهاي بين‏المللي استعماري.


ب) عدم پايبندي آمريكا به اصول دموكراسي: مانند طرح صلح خاورميانه‏اي دبليو بوش كه چيزي جز جانبداري كاملا يكسويه از رژيم صهيونيستي و موضع‏گيري عليه فلسطيني‏ها نبود. بوش در سخنانش سعي نمود به فلسطيني‏ها سفارش كند كه ترور و تروريزم (عمليات استشهادي) را رها كنند يعني به عبارتي خواست مبارزات حق‏طلبانه ملت فلسطين را به عنوان تروريزم قلمداد نمايد.


دبليو بوش در طرح خود كلمه‏اي در مورد جنايات رژيم صهيونيستي در سرزمين‏هاي اشغالي بر زبان نراند. رئيس‏جمهوري آمريكا به گونه‏اي وانمود كرد كه ملت فلسطين خواهان صلح‏اند و بر اين اساس براي آغاز مذاكرات براي تشكيل يك كشور فلسطيني پيش‏شرط تعيين مي‏كند و نشان مي‏دهد كه حتي براي طرح‏هايي كه در زمان كلينتون از جمله «اسلو» تا «واي پلن تيشن» كه حداقل بر روي كاغذ مطرح مي‏شد هيچ ارزشي قايل نيست در اين طرح بوش حتي عرفات را هم كه صلح را پذيرفته و كاملا خود را در اختيار اسرائيلي‏ها و آمريكايي‏ها قرار داده است برنمي‏تابند.


طرح انتخاب رهبري جديد به جاي ياسر عرفات توسط آمريكايي‏ها نشان داد كه دمكراسي، ارزش و احترام به آراء ملت‏ها از نظر رئيس‏جمهور آمريكا كاملا مردود و نقض شده است چرا كه ممكن است ملت فلسطين خواهان ابقا عرفات شوند و بوش نشان داد كه جز به منافع صهيونيسم و منافع يهوديان افراطي و برتري‏طلب به چيز ديگري نمي‏انديشد، طرح جديد بوش عملا دستور حمله صهيونيسم‏ها، به منظور قلع و قمع مردم فلسطين را صادر كرد و به گونه‏اي حراست خود را از بن‏بست به وجود آمده نجات دهد ولي قطعا ملت مبارز فلسطين با اين حركات، منسجم‏تر از گذشته خواهند شد. طرح بوش در حدود 10 تير ماه 1381 ابلاغ شد و حالا در اسفند 1381 هستيم و مي‏بينيم كه كشتار مردم فلسطين از هوا، زمين و بمباران همراه بوده است و هنوز انتفاضه ادامه دارد.


همچنين آمريكا با اجازه دادن به اسرائيل در نپذيرفتن، كميته تحقق سازمان ملل، اين سازمان را، بيشتر تضعيف و وابسته‏تر كرد كميته‏اي كه مي‏خواست در مورد يورش و كشتار زنان، كودكان و مردان آواره اردوگاه جنين تحقيق كند اما با وتو آمريكا در سازمان ملل اين كميته اجازه پيدا نكرد ماموريت خود را انجام دهد.


ج) بمباران 18 كشور از سال 1324 تاكنون: آمريكا از زمان ويران ساختن شهرهاي بي‏دفاع هيروشيما و ناكازاكي در سال 1324 تاكنون 18 كشور را بمباران كرده است و كشورهاي ديگري را نيز همچنان آماج تجاوز قرار مي‏دهد بدون آن كه امكان مقابله به مثل وجود داشته باشد.


آمريكا در افغانستان، دست به جنگي يك‏سويه در برابر رژيم طالبان زد كه زاده دست خود او بود و سپس عراق را به بهانه خلع سلاح كشتار جمعي اشغال كرد حال آنكه خود او در تسليح اين رژيم عليه جمهوري اسلامي ايران، نقش فعال داشت. بيش از 200 هزار نظامي آمريكايي در به نام عمليات حفاظت از صلح!! (جدا از پيمان‏هاي نظامي مانند ناتو) در سراسر جهان استقرار يافته‏اند. مهمترين بخش اين نيروها در آلمان (70 هزار نيرو)، ژاپن (40 هزار نيرو)، كره جنوبي (37 هزار) به سر مي‏برند و در حال حاضر در كشورهاي افغانستان، 60 هزار نظامي پاكستان، 11000 نيرو، ازبكستان 1000 سرباز، قرقيزستان 1900 ــ عربستان 5 هزار نيرو ــ كويت 100 هزار نيرو ــ بحرين 4 هزار نيرو ــ قطر 3300 نيرو ــ عمان، يمن، فيليپين، كوزوو، مقدونيه و سينا و... به علاوه نزديك به 350 هزار نيرو در عراق، وارد عمل شده‏اند.


پ) خروج آمريكا از پروتكل كيوتو: بوش صرفا براساس تفسير يك‏طرفه از منافع آمريكا، خود را از اجماع جهاني جدا كرد و موضع او با موضع صاحبان صنايع نفت مطابق است تا با منافع واقعي مردم آمريكا و دمكراسي‏هاي مورد ادعا.


خروج آمريكا از پيمان موشكي ضد بالتيك 1351: اين اقدام كنترل تسليحات راويران ساخته و موجب وحشت كشورهاي جهان شده است همچنين آمريكا قرارداد منع آزمايشات فراگير هسته‏اي را كه به امضاي 164 كشور رسيده است وبوش با آن مخالف است تصويب نكرده است. اين كشور پيمان مين‏زميني را نيز كه در اتاوا در آذرماله 1376 منعقد گرديد و به امضاء 122 كشور رسيد رد مي‏كند.


آمريكا با يك دادگاه جنايي بين‏المللي مخالفت مي‏كند زيرا نظاميان اين كشور ممكن است تابع حوزه قضايي اين دادگاه گردند.


و) آمريكا درخصوص سازمان ملل به شيوه خود عمل مي‏كند براي مثال: ايالات متحده مي‏تواند شوراي امنيت را وادار سازد كه آنچه او مي‏خواهد انجام دهد مثل بمباران عراق در 1370 اما اكنون سازمان ملل مي‏گويد كه بايستي گزارشات بازرسان سازمان ملل درخصوص عراق و سلاح‏هاي كشتار جمعي كامل و منتشر شود اما آمريكا ضرب‏الاجل تعيين مي‏كند و مي‏گويد حتي اگر سازمان ملل تصويب نمايد كه نبايد به عراق حمله شود آمريكا به عراق حمله خواهد كرد و سپس اين كار را كرد.


ز) شكست كنفرانس «زمين»: تمام شركت‏كنندگان در كنفرانس زمين، آمريكا را مسئول شكست در زمينه توافق بر سر انرژي‏هاي تجديدشونده و يا زمينه‏هاي بشردوستانه مي‏دانند. در اين كنفرانس اعلام شد آمريكا بزرگترين آلاينده و توليدكننده گازهاي گلخانه‏اي در جهان همچنان با پيوستن به پيمان كيوتو مخالفت مي‏كند.


ه··) چنانچه كه رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت‏الله خامنه‏اي به نشست اتحاديه انجمن‏هاي اسلامي دانشجويان در اروپا در شهريور 1381 فرمودند: رژيم آمريكا با روش متكبرانه و زباني آميخته به زور و تزوير، منطقه خاورميانه را به تهاجمي خونين و آشوبي سهمگين تهديد مي‏كند آماج اين ستيزه‏گري نظامي و تبليغاتي در وهله اول عراق، و در پي آن همه اين منطقه است و هدف آن به تسليم و تمكين كشاندن هر قدرت مستقل و به تسخير درآوردن همه منابع حياتي در اين بخش از جهان است. اين را بايد بزرگترين گرفتاري بشريت امروز دانست كه كشوري متكي به زور و زر، خود را از همه بنيادهاي اخلاق و قراردادهاي بشري رها بدانند و بي‏مهار به سلطه‏جويي و استيلاطلبي بپردازد.


ط) طرح‏هاي موشكي آمريكا: ايجاد سيستم موشكي آمريكا رقابت تسليحاتي در منطقه آسيا ــ اقيانوس آرام و جهان را در پي خواهد داشت. اين طرح يعني طرح‏هاي سپر ضدموشكي آمريكا و سپر ضدموشكي كه كشورهاي آسيايي متحد آمريكا را تحت پوشش قرار مي‏دهد و اين در حالي است كه روسيه و چين، آمريكا را به از سرگيري برنامه هسته‏اي و آزمايش‏هاي موشك‏هاي بالستيك تهديد كرده است كه نتيجه آن تهديد جهان و ملت‏هاي مظلوم جهان سوم مي‏باشد.


ي) افشاي اسناد مربوط به نقش آمريكا در سركوب نهضت‏هاي آزادي‏خواه در آمريكاي لاتين: اسناد وزارت خارجه آمريكا كه به تازگي از رده محرمانه خارج شده است نقش آمريكا در سركوب آزادي‏خواهان آمريكاي لاتين را افشا ميكند. اين اسناد نشان مي‏دهد كه دولت آمريكا در سركوب آزادي‏خواهان آمريكاي لاتين به دست دولت‏هاي راستگراي منطقه در دهه 1350 دست داشته است. براي مثال تاسيسات آمريكايي مستقر در حومه كانال پاناما براي هماهنگي اطلاعاتي بين كشورهاي آمريكاي لاتين در شبكه موسوم به كندور مورد استفاده قرار مي‏گيرند و آنگاه بررسي مي‏كنند كه آيا ادامه استفاده كشورهاي آمريكاي جنوبي از تاسيسات ياد شده به نفع آمريكا است؟


شبكه كندور كه در سال‏هاي اوليه پا گرفتن خود از كمك پليس فدرال آمريكا بهره برده بود در زمينه بازپرس و جمع‏آوري اطلاعات از آزادي‏خواهان آمريكايي لاتين و در برخي موارد شكنجه اين عده فعاليت مي‏كرد. شبكه ياد شده ابتدا به بهانه مقابله با تروريسم ناشي از تفكرات چپ تشكيل شد ولي دامنه قربانيان آن به تدريج مقام‏هاي بركنار شده در نتيجه كودتاهاي با حمايت آمريكا، اعضاء اتحاديه‏هاي تجاري، طرفداران حقوق مدني و مظنونين به طرفداري از سوسياليسم را در برگرفت. قتل عده بسياري از جمله اورلاندو لتكير وزير خارجه اسبق شيلي و ردني مافت همتاي آمريكايي وي در سال 1355 در پي انفجار خودرو آنها در واشنگتن به شبكه كندور نسبت داده مي‏شود.


ك) آمريكا نشست غذاي جهان (وابسته به سازمان ملل) در ايتاليا را ناديده گرفت و در كنفرانس‏هاي سران در كانادا و اندونزي جلوي كمك‏هاي اصيل و واقعي مثل آب پاك برق براي بيشتر مردم محروم بر روي كره زمين را گرفت و همچنين طرح‏هاي افزايش يارانه‏هاي غذايي تا سقف 80% براي آمريكايي‏ها، به اين خاطر طراحي شد كه بتواند تسلط آمريكا را بر بازارهاي غلات جهان حفظ كند براساس اعلام سازمان ملل متحد، يك ميليارد و يكصد ميليون نفر در جهان به آب سالم دسترسي ندارند و در كنفرانس آب ژاپن كه در 24 اسفند 1381 در كشور ژاپن برگزار شد اين تعداد به يك ميليارد و دويست ميليون نفر رسيد كه مي‏بينيم تاثير جهاني سازي بر بهداشت مردم جهان مثبت نمي‏باشد. و همچنين 2 ميليارد و 400 ميليون نفر هم از امكانات بهداشتي فاضلاب محروم هستند.


وقتي اقتصاد ضعيف، جهاني مي‏شود!


الف) قاچاق انسان ــ تجارت روزافزون قرن: اپيدمي قاچاق انسان كه تجارت قرن، لقب گرفته است دامن 5 قاره جهان را گرفته است. هر روز كه مي‏گذرد، مهاجرت بيش از پيش عامل تهديد كننده تلقي مي‏شود. تصويري كه از اين تهديد در كشورهاي ثروتمند رايج است تصوير هجوم مغول‏وار ميليونها انسان‏هاي بي‏چيز از سراسر جهان است.


واكنش اوليه كشورهاي توسعه يافته!! اين است كه نيروهاي مستقر در مرزها را افزايش دهند و سياست‏هاي داخلي خود را درباره مهاجران قانوني و غيرقانوني، سخت‏گيرانه‏تر كنند. اما وقتي موضوع قاچاق انسان به ميان مي‏آيد، مساله صورتي ديگر به خود مي‏گيرد.


انتقال اجباري يا فريبكارانه انسان‏ها از جايي به جاي ديگر، براي بهره‏گيري و استفاده در كارهاي سياه، نظير مشاغل سخت و زيان‏آور، روسپيگري، استفاده‏هاي سودجويانه و غيرانساني از آنان در امور پزشكي و فروش اعضا از مصاديقي است كه براي توضيح مفهوم قاچاق انسان و برده‏برداري جديد به كار مي‏رود.


براساس برآوردهاي رسمي و حداقلي كميسيون اروپا، سالانه 500 هزار زن و كودك به اروپاي غربي قاچاق مي‏شوند. حدود 40 درصد اين قربانيان، از اتباع كشورهاي شرق اروپا و اروپاي مركزي و يا از كشورهاي روسيه و اكراين هستند. مابقي نيز به كشورهاي در حال توسعه (يعني 60 درصد) در آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين تعلق دارند.


سالانه 200 هزار كودك از كشورهاي غرب آفريقا قاچاق مي‏شوند و مورد سوءاستفاده كاري و جنسي قرار مي‏گيرند. در اين ميان برخي كشورهاي صادر كننده و برخي وارد كننده هستند و برخي به طور همزمان صادركننده، واردكننده و محل عبور به شمار مي‏روند. قاچاق روزافزون زنان از كشورهاي آفريقايي به اروپا توسط سازمان‏هاي تبهكار صورت مي‏گيرد براي مثال زنان نيجريه‏اي را به ايتاليا منتقل مي‏كنند. قاچاق زنان به صورت خريد و فروش آنان و بيشتر براي فحشا صورت مي‏گيرد.


اين در حالي است كه پيمان‏هاي بين‏المللي براي مقابله با قاچاق زنان و كودكان وجود دارد و ليكن در عمل اجرا نمي‏شود.


پديده جهاني‏سازي كه سردمداران آن ادا مي‏كنند باعث فقرزدايي در كشورهاي فقير و توسعه نيافته مي‏شود در عمل باعث چه فاجعه‏هاي انساني مي‏شود.


ب) نقش NGO و شركت‏هاي چندمليتي: نقش سازمان‏هاي غيردولتي (NGO) در مسائل نظام بين‏المللي و نيز امور داخلي پررنگ مي‏شوند. و ليكن آنان به طور غيرمستقيم زير نظر دولت‏ها خواهند بود. و در طي فرآيند جهان سازي و يا بر اثر آن خوي تجاوزگري و جنگ‏طلبي كشورها بخصوص آمريكا افزايش يافته و از اين رو دولت‏ها در پي افزايش امنيت خود خواهند بود و بي‏اعتمادي در اثر جهاني‏شدن در نظام بين‏الملل افزايش خواهد يافت.


در اثر جهاني سازي دولت‏ها به راحتي نمي‏توانند بر شعارهاي ناسيوناليستي افكار عمومي ملت خود را جهت اجراي سياست‏هاي خارجي و ديگر سياست‏ها، جنگ نظامي، حتي مداخل بشردوستانه جلب كنند زيرا ابزارهاي ارتباطي مانند ماهواره‏ها، اينترنت و ديگر وسايل ارتباطي سياست دولت‏ها را تضعيف مي‏نمايد.


در اثر جهاني‏شدن پارامتر اقتصاد در حاكميت دولت‏ها براي تعيين مرز دخالت نموده است و بازيگري دولت‏ها را به شكل سابق تضعيف نموده است رشد NGOو شركت‏هاي چندمليتي به معني دولت‏ها و بازيگران منحصر به فرد اقتصادي نيستند. زيرا سي هزار شركت فرامليتي در حال حاضر در دنيا فعاليت مي‏كنند و 75 درصد گردش سرمايه دنيا به دست آنهاست. اين شركت‏ها توسط غربي‏ها حمايت مي‏شوند به هر حال حجم وسيع مبادلات تجاري فرامرزي و نيز اطلاعات و داده‏ها باعث شده تا دولت‏هاي اسلامي و كشورهاي در حال توسعه دچار بحران شوند و كنترل خود را در حوزه‏هاي اقتصادي و فرهنگي از دست بدهند. براي مثال بيل‏گيتس به لطف نوسانات بازارهاي بورس در اثر جهاني سازي ثروت خود را معادل ثروت 35 درصد از مردم فقير آمريكا رسانيد.


براساس تحقيق سازمان ملل كه به طور همزمان در نيويورك و ژوهانسبورگ منتشر شد شمار كشورهاي فقير جهان در سه دهه گذشته دو برابر شده و از 25 كشور در سال 1350 به 49 كشور در زمان حاضر رسيده است. براساس اين تحقيق ميانگين توليد ناخالص داخلي در كشورهاي عقب‏مانده سالانه حدود 235 دلار است كه مقايسه اين رقم با 24 هزار و 522 دلار در كشورهاي توسعه يافته قابل تامل است اين گزارش تصريح كرده است 80 درصد از جمعيت 613 ميليون نفري ساكن كشورهاي بسيار فقير جهان روزانه كمتر از دو دلار درآمد دارند كه 50 درصد آنان با كمتر از يك دلار در روز زندگي مي‏كنند.


ج) اختلاف كشورهاي آمريكاي لاتين: كشورهاي آمريكاي لاتين از اختلاف و عدم يكپارچگي خود كه توسط آمريكا و جريان جهاني‏سازي، برنامه‏ريزي شده، رنج مي‏برند. آنها اتحاد و يكپارچگي را تنها راه نجات از فلاكت و دشواري‏هاي كنوني موجود در منطقه مي‏دانند و هيچ نشانه‏اي از گشايش سردمداران جهاني‏سازي به روي كشورهاي آمريكاي لاتين وجود ندارد و و سختگيري آنان به كشورهاي آمريكاي لاتين افزايش مي‏يابد. بخصوص سياست‏ها و برنامه‏هاي تحميلي صندوق بين‏المللي پول، عامل اصلي درماندگي كشورهاي اين منطقه مي‏باشند از جمله راهكار مناسب براي آن منطقه ايجاد اتحاديه منطقه‏اي است كه مي‏تواند مانعي بزرگ بر سر اجراي برنامه‏هاي جهاني سازي به رهبري آمريكا به نام (الكا) عمل نمايد. جريان جهاني‏سازي سعي دارد با اجراي اين برنامه (الكا) تمام كشورهاي منطقه را در يك اتحاديه به زير سلطه خود درآورد.


د) تضعيف سياسي: يكي ديگر از اهداف جهاني‏سازي، تضعيف سياسي دولت‏هاي در حال توسعه و نيمه‏مستقل است و اين تضعيف پس از دوران جنگ سرد، تقويت شد.


نظامي‏گري آمريكا براي جهاني‏سازي


همزمان با جهاني سازي، كشورهاي سرمايه‏داري و آمريكا سعي در تقويت بنيه نظامي خود دارند. پنج كشور آمريكا، روسيه، چين، انگليس و فرانسه به طور رسمي به عنوان قدرت‏هاي هسته‏اي جهان شناخته مي‏شوند و كشورهاي ديگر چون هند و پاكستان و كره شمالي از توانايي هسته‏اي برخوردارند اما در استفاده از آن محدوديت‏هايي دارند مثلا نمي‏توانند از كلاهك‏هاي پيچده‏اي بر موشك‏ها برخوردار شوند و به نحوي تحت كنترل آمريكا و... مي‏باشند.


ميزان تسليحات هسته‏اي موجود در جهان بين 24 هزار و 700 تا 33 هزار و 300 كلاهك هسته‏اي جنگ‏افزار برآورد شده است. بدين ترتيب، آمريكا بيش از 7 هزار كلاهك هسته‏اي استراتژيك يا حدود 1670 كلاهك تفكيكي و محفوظ دارد و شمار جنگ‏افزارها در زرادخانه هسته‏اي آن حدود 10 تا 12 هزار برآورد مي‏شود. همچنين آمريكا تنها كشوري است كه تسليحات هسته‏اي در پايگاه‏هاي خارج از مرزهايش مستقر كرده است. فرانسه 400 تا 482 كلاهك هسته‏اي استراتژيك و 20 كلاهك غيراستراتژيك دارد و انگليس از 160 كلاهك هسته‏اي استراتژيك و يكصد كلاهك غيراستراتژيك برخوردار است اما زيردريايي‏ها «ترايدنت» انگليسي از توانايي پرتاب موشك‏هاي بالستيك قاره‏پيما برخوردارند.


رژيم صهيونيستي نيز تا 200 جنگ‏افزار هسته‏اي توليد كرده است و برخي گزارشات حاكي است اين رژيم از امكانات كافي براي توليد يكصد جنگ‏افزار هسته‏اي برخوردار است.


خروج يك جانبه آمريكا از پيمان «اي‏بي‏ام» و تصويب نشدن قرارداد استارت 2 از سوي كنگره آمريكا باعث شده روسيه نيز از اين پس خود را در قبال قرارداد استارت 2 متعهد نداند. اين دو كشور در سال‏هاي 1993 و 1997 دو توافقنامه درباره كاهش زرادخانه‏هاي هسته‏اي امضا كردند كه براساس آن بايد دو سوم سلاح‏هاي هسته‏اي خود را كاهش دهند اما پس از واقعه 11 سپتامبر آمريكا و سپس روسيه از پيمان مزبور كنار رفتند و آمريكا نخستين آزمايش ضدموشكي خود را در خرداد ماه 1381 شروع نمود.


در اين حال روسيه و ناتو براي ايجاد يك نهاد جديد به نام شوراي ناتو و روسيه به توافق رسيدند. اين نهاد فرصت را مي‏دهد كه روسيه و 19 عضو پيمان آتلانتيك در بعضي از زمينه‏ها مانند گسترش‏نيافتن سلاح‏هاي كشتار جمعي، كنترل سلاح‏ها، عمليات نجات در دريا و عمليات كنترل بحران‏ها كه حاصل رو به تزايد جهاني‏سازي است تصميمات مشتركي اتخاذ نمايند.


نظامي‏گري آمريكا در فضا يكي ديگر از اهداف آمريكا در عصر جهاني سازي است. گرايش رو به تزايد آمريكا و تمايل آشكار دولت منتخب در آن كشور براي گسترش فعاليت نظامي آمريكا، در واقع نفوذ غيرقابل انكار نظاميان و صاحبان صنايع نظامي در عرصه سياستگذاري ايالات متحده است. آمريكا با اتكاء به قدرت نظامي همواره مي‏كوشد بر روند تحولات جهاني (جهاني‏سازي) به جهت تامين منافع خود تاثير گذارد.


كاخ سفيد با تكيه بر اين توانمندي درصدد است تا فضا را كه در حقوق بين‏الملل جزئي از ميراث مشترك بشري است با اهداف غير انساني به مكاني براي پيشبرد اهداف نظامي خود درآورد. اين اقدام آمريكا مغاير با معاهده‏ها و كنفرانسيون‏هاي بين‏المللي است در 33 سال پيش يعني در سال 1346 با نظارت مجمع عمومي سازمان ملل متحد و در چارچوب توافق كشورهاي جهان يك معاهده با عنوان نظارت بر اجراي اصول اساسي استفاده از فضا و ماهواره جو مورد پذيرش جامعه جهاني قرار گرفت. در اصل سوم اين معاهده با صراحت به استفاده مسالمت‏آميز و غيرنظامي از فضا و ماوراي جو اشاره شده است.


آمريكا براي اولين بار به منظور نظامي كردن فضا طرح دفاع راهبردي (جنگ ستارگان) كه توسط ريگان و مشاوران نظمي ويندوز 98 طراحي شده بود در سال 1362 ارايه كرد. همچنين چتر دفاع موشكي با همان منظور در سال 1377 توسط كلينتون به كنگره اين كشور ارائه شد. البته كشورهاي جهان در اعتراض به طرح چتر دفاع موشكي آمريكا واكنش نشان دادند و اجراي اين طرح را نقض آشكار معاهده‏هاي منع و گسترش سلاح‏هاي هسته‏اي و پيمان‏هاي استارت 1و2 و حتي استارت 3 دانستند. اما آمريكا رويكرد به نظام‏گري فضا و ماوراي فضا را همچنان در عصر جهاني‏سازي ادامه مي‏دهد.


با وجودي كه سپر ضدموشكي آمريكا يك ابزار سلطه استراتژيك بر جهان است، عليرغم اينكه بوش چند كشور را محور شرارت مي‏داند مانند كره شمالي، عراق و ايران. اما هيچ خطري عليه آمريكا از ناحيه آنها وجود ندارد زيرا آنها تكنولوژي فضايي قدرتمند ندارند به هر حال آمريكا طرح دفاع ضدموشكي خود را ادامه مي‏دهد با وجودي كه اين طرح 60 ميليارد دلار هزينه دارد.


چه بايد كرد؟


سياستمداران و گروههاي سياسي در درون جوامع اسلامي از مهمترين عوامل تاثيرگذار بر وحدت اسلامي و مبارزه با استكبار و سردسته آنان آمريكاست آنان مي‏توانند ضمن مخالفت با سياست‏هاي آمريكا مردم را عليه برنامه‏هاي بلندمدت، كوتاه مدت و ميان مدت كاخ سفيد وارد صحنه كنند و موانع بزرگي بر سر راه آمريكا ايجاد نمايند.


بخصوص گروهها، احزاب اسلامي، روحانيون اسلامي كه نفوذ گسترده‏اي در بين مردم دارند و باسياست‏هاي اقتصادي، نظامي، فرهنگي و اجتماعي ظالمانه آمريكا و جهاني‏شدن امپرياليستي مخالفند و نقش محوري در اين زمينه‏ها دارند. اين گروهها، احزاب اسلامي توانايي اين را دارند كه در صورت سازش برخي سياستمداران با برنامه‏هاي جهاني‏سازي مخالف امت اسلام، با تشكيل گروهها يا هسته مقاومت به رويارويي آن سياست‏هاي ظالمانه بپردازند.


تقويت مناسبات فراگير كشورهاي اسلامي با ديگر كشورهاي جهان موجب شده است كه اين كشورها منافع حياتي در كشورهاي اسلامي داشته باشند. لذا هر گونه تغيير و تحولي در كشورهاي اسلامي براي ساير كشورهاي جهان موثر محسوب مي‏شود مانند آلمان، فرانسه و روسيه.


نبايد به رهبران جهاني سازي اجازه داد تا كشورهاي اسلامي را در بحران‏ها تجزيه نمايند. وقتي كشورهاي اسلامي تجزيه شوند قدرت سياسي، اقتصادي آنها به طور چشم‏گيري كاهش پيدا خواهد كرد، اغلب درآمد ارزي اينگونه كشورها متاسفانه وابسته به نفت است و حذف اينگونه درآمدها از دولت مركزي باعث تضعيف آنان و ايجاد اختلاف و چالش مي‏شود و مجبور مي‏شوند خود را در دامن آمريكا، رهبر جهاني‏سازي بيفكند مانند كشور كويت.


كشورهاي اسلامي درخصوص سرمايه‏گذاري كشورها بسيار سنجيده عمل نمايند و تا آنجا كه بتواند از سرمايه‏گذاري كشورهاي باني جهاني سازي مانند غربي‏ها اجتناب مي‏كنند زيرا وقتي سرمايه‏ها بيرون كشيده شود، كشورهاي اسلامي ديگر نمي‏توانند سرپاي خود بايستند. همين مشكل در سال‏هاي 1376 و 1377 براي كشور مالزي پيش آمد و سرمايه‏گذاران خارجي ناگهاني سرمايه خود را از مالزي خارج كرده و مالزي را با بحران مالي روبرو ساختند. پس بايستي كشورهاي اسلامي تا آنجا كه بتوانند با تشكيل اتحاديه سرمايه‏گذراي اسلامي از امواج منفي جهاني‏سازي در كشورهاي اسلامي كاسته شود.


كشورهاي اسلامي و غيراسلامي در حال توسعه بايستي تعرفه‏هاي گمركي خود را در معامله با يكديگر حذف و سعي نمايند از طريق نهادهاي بين‏المللي در بازارهاي كشورهاي صنعتي نفوذ نمايند. مكانيزم اين كار حذف تعرفه‏هاي گمركي براي صادرات آنان مي‏باشند. و همه كشورهاي اسلامي و غيراسلامي در حال توسعه تلاش نمايند كه از طريق نهادهاي بين‏المللي لغو بدهي 49 كشور كم توسعه يافته را انجام دهند به هر حال نقش كنفرانس اسلامي در اين خصوص اهميت زيادي دارد.


همانطوري كه كشورهايي مانند ونزوئلا ديدگاه مستقل دارند و ايستادگي در برابر فشارهاي قدرت‏هاي جهاني و تهاجم جهاني‏سازي و ديكتاتوري بين‏الملل كه هدف آن تسلط بر فرهنگ‏ها، تمدن‏ها و امضا كشورهاست جز اهداف آنان مي‏باشد، كشورهاي اسلامي و مستقل جهان بايد با اتكاي به ملت خودشان و ارائه راهكارهاي مناسب امواج منفي جهاني‏سازي را مهار كنند پايه‏هايش را تغيير دهند و شكل تازه‏اي به آن ببخشند. شرط اول اين كار در كشورهاي اسلامي وحدت مسلمين است. در دنياي امروز وحدت مسلمين اهميت شاياني دارد زيرا جهاني‏سازي كيان جهان اسلام و امت اسلامي را مورد تهاجم قرار داده‏اند و مسلمانان را به طور جدي تهديد مي‏كنند. براي كسب عزت و قدرت و جبران عقب‏ماندگي‏هاي سياسي و اقتصادي و نظامي در برابر جهاني سازي چاره‏اي جز همگاني و وحدت نداريم در اين راه بايستي عوامل تفرقه را بشناسيم اين عوامل علل سياسي، مذهبي، حزبي، زباني و.... از طريق ابزارهاي نوين جهاني سازي مي‏باشد. كاهش اختلاف پيروان كشورهاي اسلامي يك امر ضروري است كه در كنفرانس اسلامي بايستي براي آن راه‏حلي عملي بيشتري پيدا شود حداقل وحدتي كه سران اسلامي بايستي داشته باشند اتخاذ درخصوص نحوه برخورد با جهاني سازي يعني سلطه جهاني غرب است تا منافع جهان اسلام تامين سازد.


عاملي ديگر كه بايستي كشورهاي اسلامي در مورد آن، كار زيادي انجام دهند تقوا و خودسازي حكام، انديشمندان و امت اسلامي است.


عامل ديگر بسيار مهم براي جوامع اسلامي بيداري و آگاهي دادن آنان از تحولات جهاني و امواج جهاني سازي است تا بر اثر اين آگاهي ما، بيگانگان به دخالت‏هاي مستقيم و غيرمستقيم در اركان حكومت‏هاي مسلمين و تغيير در رفتار و فرهنگ مسلمين نشوند.


از عوامل ديگر مبارزه با جهاني سازي در كشورهاي اسلامي ريشه‏كن كردن نرخ بي‏سوادي است. زيرا بي‏سوادي مانع از هرگونه تلاشي براي توسعه فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي است و به عنوان نشانه‏اي از عقب‏ماندگي از تمدن بشري مي‏تواند اجراي طرح‏هاي اقتصادي و ساير طرح‏ها را مختل نمايد و امواج جهاني سازي به راحتي بتواند در جهان اسلام نفوذ نمايد.


آزادي قدس از طريق حمايت از انتفاضه فلسطين: در حال حاضر شاهد وحشيگري‏هاي كم‏نظير صهيونيست‏ها در حمله ناجوانمردانه به ملت بي‏دفاع و سركوب انتفاضه فلسطين و دهن‏كجي به مقدسات پيش از 5/1 ميليارد مسلمان جهان با تهاجم به مسجدالاقصي و قدس شريف هستيم. لازم است بر اجراي قطعنامه‏هاي كنفرانس اسلامي مانند بند 5 بخش الف ماده 2 اساسنامه اين سازمان كه از كليه كشورهاي عضو درخواست شده براي احقاق حقوق حقه فلسطينيان و آزادي سرزمينشان از آنان حمايت كنند. كنفرانس اسلامي، حل مساله فلسطين جهان را به عنوان وظيفه شرعي كليه مسلمانان اعم از مرد و زن اعلام كرده است. همچنين در كنفرانس سران در تهران در بند 4 اين بيانيه آمده است: سران كشورهاي اسلامي اشغال فلسطين را محكوم مي‏كند، مقاومت استوار مردم فلسطين را در مقابل اشغالگري اسرائيل مي‏ستايند، و آزادي همه سرزمين‏هاي اشغالي و اعاده حقوق مردم فلسطين را مي‏خواهند. سياست‏ها و اعمال توسعه‏طلبانه اسرائيل مانند احداث و گسترش شهرك‏هاي يهودي‏نشين در سرزمين‏هاي اشغالي فلسطين و اعمالي كه براي تغيير وضع جغرافيايي و جمعيتي شهر مقدس قدس صورت مي‏گيرد را محكوم مي‏كنند.


اكنون تز آنائيكه اعتقاد داشتند از طريق سازوكارهاي به اصلاح مسالمت‏آميز يا سازش‏كارانه مي‏توانند به اهدف خود برسند با شكست كامل روبرو شد. و ثمره سال‏ها چانه‏زني و سياسي‏كاري بي‏حاصل يا صهيونيست‏ها به سرآمده و انتفاضه ملت فلسطين به راه مقدس خود ادامه مي‏دهد. ضروري است كشورهاي اسلامي به قطعنامه‏هاي صادره و تصويب شده خود عمل نمايند تا به ياري خداوند هر چه زودتر شاهد آزادي قدس شريف شويم.


اسلام در درون كشورهاي غربي، سردمداران جهاني‏سازي پايگاهي محكمي دارد كه تقويت اين پايگاهها باعث تضعيف آنان (سردمداران جهاني سازي) و تقويت امت اسلامي است و آن مسلمان‏هاي مقيم در اروپا و آمريكاست كه تعداد آنان در حال حاضر 61 ميليون است. اروپا در گذشته استقرار و شكوفايي تمدن بزرگ اسلامي را مشاهده كرده است مسلمانان در سه منطقه مهم اروپا يعني اندلس (پرتغال و اسپانياي مسلمان) سيسيل و كرت به سر مي‏بردند.


حضور گسترده مسلمانان و ماندگاري آنها در كشورهاي مختلف اروپا اثر شگرف بر ساختار اجتماعي، فرهنگي اين كشورها مي‏گذارد. مسلمانان در آمريكا و اروپا يا ايدئولوژي‏هاي سكولار موجود و جهاني سازي در ستيز مي‏باشند. جامعه ضدديني و سكولار در غرب با امكانات گسترده تبليغاتي مالي، علمي و فرهنگي در كوشش است كه مسلمانان را در خود حل كند تا آنها هويت فرهنگي خود را از دست بدهند اما پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره) روح تازه‏اي در مسلمانان آمريكا و اروپا دميده است از اين رو سردمداران جهاني سازي در غرب با مسلمانان شديدا در تعارض مي‏باشند.


دولت‏هاي اسلامي و كنفرانس اسلامي با اين اقدام‏هاي قانوني زير كه توسط مسلمانان مقيم اروپا و آمريكا انجام مي‏گردد حمايت نمايند: آموزش اسلامي در مدارس مسلمانان در غرب ــ احداث مساجد ــ ذبح شرعي ــ جلوگيري از شركت دختران در كلاسهاي مختلط ــ تقويت روابط اجتماعي مسلمانان ــ تاسيس بانك‏هاي اسلامي و ديگر موقعيت‏هاي گوناگون مانند ايجاد موضع بي‏طرفانه از سوي رسانه‏هاي غرب نسبت به مسلمانان ــ احترام به حقوق آنان به عنوان همسايه و همكار ــ حمايت از مسلماناني كه مي‏كوشند پيام اسلام را از طريق شبكه‏هاي تبليغاتي در بين جامعه سكولار غربي گسترش دهند.


ــ حمايت از موسسات و انجمن‏هاي اسلامي در كشورهاي غربي تا به شكل گروههاي قدرتمندي ظاهر شوند تا هر چه بيشتر به امكانات در محيط سكولار غرب ظاهر شوند.


ــ حمايت از گرايش غربي‏ها به پذيرش اسلام كمااينكه در فرانسه 140000 مسلمان فرانسوي‏نژاد وجود دارد.


ــ حمايت از مسلمانان مقيم كشورهاي غربي كه از جنبش‏هاي اسلامي در دنيا مانند انتفاضه فلسطين يا در الجزاير اعلام همبستگي و پشتيباني مي‏كنند اما دولت‏هاي غربي اين حمايت‏ها را سركوب مي‏كنند بايستي كشورهاي اسلامي دولت‏هاي غربي را تحت فشار قرار دهند و از اهرم‏هاي فشار استفاده نمايند. نمونه اين تبعيض‏ها، آنست كه در بريتانيا مذاهب شناخته شده نظير كاتوليك رومي يهوديت كه تعداد افراد آنان از مسلمانان مقيم آنجا به مراتب كمتر است از حمايت دولت بريتانيا برخوردارند، اما اسلام هنوز هم از سوي دولت انگليس به رسميت شناخته نشده است در نتيجه مسلمانان بريتانيا از نظر مذهب، مالي و امور ديگر شديد، تحت فشارند حتي مراسم ازدواج كه توسط امام در مساجد برگزار مي‏شود در بريتانيا به رسميت شناخته نمي‏شود پس لازم است راهكارهاي مناسب در زمينه كنفرانس اسلامي پيدا و اقدام شود.


ــ در مقابل جهاني سازي ما بايد تز و راهبرد «جهاني سازي اسلام» را مطرح و تقويت نماييم. اين موضوع توسط رهبر انقلاب حضرت آيت‏الله خامنه‏اي مطرح شده است. جهان اسلام بايستي بر اصل توحيد، با هدف نفي برخي نهادها، اسطوره‏ها و سمبل‏هايي كه به غلط جاي خداوند نشستند و مورد پرستش شرك‏آميز انسانها قرار گرفته است تاكيد نمايد. ما بايستي عبوديت و طاعت خداوند متعال هدف قرار دادن تعالي انسان، ترجيح رستگاري اخروي بر سود دنيوي، مجاهدت و مبارزه و نيز اميد به پيروزي در همه شرايط، اصل عملي مبارزه و جهاد اعم از قتال و جهاد بانفس، را تقويت نماييم.


تقويت فرهنگ اسلامي: بيشتر كشورهاي در حال توسعه اسلامي بايستي فرهنگ خود را در مقابل جهاني سازي تقويت كنند و در زمينه فرهنگ اسلامي خود بايد بسيار فعال باشيم.


ــ ايجاد شبكه خبري مشترك در كشورهاي اسلامي: بايستي كشورهاي اسلامي با تشكيل يك شبكه خبري به رويارويي با تحريف رسانه‏هاي غربي يا جهاني‏شدن درخصوص گزارشگري از اين كشورها و رفع ايجاد اختلاف در كشورهاي اسلامي بپردازند. بايستي اين شبكه هوشمند خبري متون خبري، تحليل‏ها، عكس‏ها و تصاوير متحرك ويديويي از سازمان‏هاي خبرگزاري‏هاي كشورهاي اسلامي دريافت داشته تا با تعابير بدانديشانه، اختلاف‏افكن و شيطنت‏آميز رويدادهاي جهاني مبارزه و رويارويي نمايد تا كارتل‏هاي سرمايه‏داري دنيا در جهت ميل و مصلحت خود از شبكه‏هاي جهاني خود بهره نبرند و سرمايه‏داران براي بقا و دوام خود نيازمند رسانه و شبكه‏هاي ارتباطي جهاني هستند تا قدرت و دوام خود را افزايش دهند و هدايت افكار جهان را به عهده بگيرند. و بتوانيم اين خواست جهان‏خواران كه شبكه‏هاي جهاني را در مسير خواست قدرت خود و از ابزارهاي فرهنگي در خدمت مصالح سياسي و منافع اجتماعي و سرمايه‏داري استفاده مي‏كنند به ياس تبديل نماييم.


ــ ايجاد بازار مشترك در كشورهاي اسلامي: ايجاد بازار مشترك اقتصادي راهي براي مقابله با جهاني‏سازي و شكوفايي اقتصاد كشورهاي اسلامي است. منابع انساني و سرمايه‏اي كه در حال حاضر در كشورهاي اسلامي وجود دارد فرصت‏هاي مهمي را براي توسعه مناسبات و تقويت اين بازار مشترك فراهم خواهد نمود. اگر بازار مشترك اسلامي راه‏اندازي شود تا كشورهاي اسلامي از بالاترين شان و جايگاه سياسي و اقتصادي برخوردار خواهد شد و به گسترش وحدت و برادري بين امت اسلام دامن خواهد زد و بايستي سازمان كنفرانس اسلامي كه مظهر اتحاد حقيقي كشورهاي مسلمان در مسايل و منافع مشترك است در توسعه روابط اقتصادي و تجاري و ايجاد و تقويت اين بازار مشترك گامي اساسي بردارد بديهي است مسلمانان جهان علاقه‏مند هستند با يكديگر مراوده داشته باشد، هم اكنون سهم كشورهاي اسلامي از تجارت جهان حدود 7 درصد است يعني حدود 770 ميليون دلار و متاسفانه در حال حاضر مبادلات بين كشورهاي اسلامي بسيار پايين و در حدود 6/11 درصد است كه ضروري است اين مبادلات افزايش يابد اگر كشورهاي اسلامي با بيش از يك ميليارد مصرف كننده يكپارچه شوند اين امر تاثير قابل توجهي بر اقتصاد جهان خواهد گذاشت و تجارت درون گروهي كشورهاي اسلامي را افزايش خواهد داد، از طرف ديگر ايجاد چنين بازاري باعث خواهد شد تا جاذبه‏هاي فراوان اولين كشورهاي اسلامي براي جلب سرمايه‏گذاري خارجي ايجاد شود همچنين بازار مشترك اسلامي اين فرصت را فراهم مي‏كند تا كشورهاي اسلامي در مقابل امواج اقتصادي جهان سازي خوب عمل نمايد و به انتقال تكنولوژي كمك زيادي نمايد.


ــ تكنولوژي و جهاني‏سازي: در عصر جديد تكنولوژي كاربرد مهارت‏ها، فنون انساني، ابزاري مهم براي بهره‏وري در جهت سردمداران جهاني‏سازي و بر عليه كشورهاي اسلامي و در حال توسعه مي‏باشد. تكنولوژي سردمداران جهاني‏سازي را واداشته است كه با ابلاغ فنوني جديد براي غلبه بر زمان و مكان هدايت و اقدام نمايد تا بدان وسيله قدرت لازم براي مقاصد استعماري، اقتصادي، فرهنگي و نظامي را ايجاد نموده و ارزش‏ها، فرهنگ و اقتصاد خود را جهان‏سازي نمايند.


تكنولوژي توانسته است موانعي كه توسط منابع طبيعي بر ابرقدرت‏ها و سردمداران جهاني سازي تحميل مي‏شود برطرف نمايد.


تكنولوژي استخراج منابعي مثل نفت و گاز در درياها، خشكي‏ها، ذغال سنگ و غيره كه قبلا دور از دسترس غربي‏ها بودند را استخراج نمودند.


تكنولوژي ماهواره‏اي توانسته است برتري كامل غربي‏ها را بر جهان اعمال نمايد و آنان را در اهداف خود به جلو ببرد.


به هر حال كشورهاي اسلامي به هر ترتيبي بايستي خود را به سلاح تكنولوژي مجهز نمايند كما اينكه در صدر اسلام پيامبر اسلام(ص) براي آموزش و ساخت سلاح افراد از ايران كه در آن زمان ابرقدرت بود به عربستان آورد و فنون سلاح‏هاي نظامي را به مسلمين آموختند.


امروز تجهيز كشورهاي اسلامي به تكنولوژي نو و مدرن مي‏تواند اهداف جهاني سازي را كه غربي‏ها دنبال مي‏كنند تضعيف نمايد و تكنولوژي يكي از ابزارهاي مهم براي تحقق جامعه اسلامي است.














منابع:



ــ روزنامه‏هاي اطلاعات، كيهان و جمهوري اسلامي سال‏هاي گذشته


ــ روزنامه‏هاي اطلاعات، كيهان و جمهوري اسلامي سال‏هاي گذشته


ــ روزنامه‏هاي اطلاعات، كيهان و جمهوري اسلامي سال‏هاي گذشته


ــ روزنامه‏هاي اطلاعات، كيهان و جمهوري اسلامي سال‏هاي گذشته


ــ مراجعه با جهاني سازي، تركي حنوش


ــ روزنامه‏هاي اطلاعات، كيهان و جمهوري اسلامي سال‏هاي گذشته


ــ سياست‏هاي جهاني، بررسي روست و هاروي استار؛ مترجم: سيدامير ايافت c


ــ گفتارهايي درباره يكپارچگي جهاني ــ آنتوني كيدنز؛ مترجم: علي‏اصغر سعيدي c


ــ جهان نابرابر، پير ژرژ؛ ترجمه خزائني


ــ اين مقاله در شانزدهمين كنفرانس بين‏المللي وحدت اسلامي، عرضه شده است.


ــ روزنامه‏هاي اطلاعات، كيهان و جمهوري اسلامي سال‏هاي گذشته

/ 1