جلال و روشنفكري بيمار
حسن ابراهيمزاده مقولهي «روشنفكري بيمار»، مقولهاي است كه رهبر معظم انقلاب، چند سال پيش در بين دانشجويان، پيرامون آن سخن به ميان آوردند و به تبيين شاخصههاي آن پرداختند. رهبر معظم انقلاب، عزلت وانزوا در دورهي رويارويي طلاب و دانشجويان با نظام ستم شاهي را از شاخصههاي اين روشنفكري برشمردند، و در اين بيانات، به صراحت به روشنفكري اشاره كردند كه به جاي لمس ميلههاي سرد زندان و شكنجههاي رژيم سفاك پهلوي، به كافه نشيني و گفتگو پيرامون واژگاني بيهوده ميپرداختند و اين سيرهي كساني بود كه با بستن چشم بر روي جنايات رژيم، خود را «روشنفكر» جامعه معرفي ميكردند.جلال آل احمد، در تبيين شاخصههاي روشنفكري ايران، مبارزهي اين قشر با مذهب، زبان، تاريخ، اخلاق و آداب مردم را به نام «علم»، «دمكراسي»، «آزادانديشي»، نه از سر دوست داشتن علم، دمكراسي و آزادنديشي، بلكه از عجز و ناتواني در برخورد با رژيم ديكتاتوري پهلوي به تحليل ميگذارد و در اين خصوص مينويسد:«روشنفكر، در ايران كسي است كه در «نظر» و «عمل» به اسم برداشت «علمي»، اغلب برداشت استعماري دارد، يعني از علم و دمكراسي و آزاد انديشي در محيطي حرف ميزند كه علم جديد در آن هنوز پا نگرفته و مردم(بومياش) را نميشناسد، تا ايشان را لايق دمكراسي بداند- آزاد انديشي را هم نه در قبال حكومتها بلكه فقط در قبال بنيادهاي سنتي(مذهب- زبان- تاريخ- اخلاق- آداب) اعمال كند، چون به كار انداختن آزاد انديشي در قبال حكومت و بنيادهاي استعماري و نيمه استعمارياش دشوار است»(1)گذشته از تأكيد جلال آل احمد بر عجز «روشنفكري بيمار» در قبال حكومت ديكتاتوري پهلوي، چند نكتهي ديگر در اين بيان كوتاه جلال، قابل مداقّه و كنكاش است:الف: برداشت استعماري از مقولهاي بنام علم. ب: عدم رعايت قانون گفتمان و قواعد سير تحول علمي.ج: عدم درك درست از دين و عدم شناخت از فرهنگ و آداب مردم.د: گسست از مردم و شكلگيري طبقهاي خاص.در دههي دوم انقلاب و در آستانهي مجلس پنجم و با به ميان آمدن مقولهي «توسعهي اقتصادي»، روشنفكري بيمار، در بعد از انقلاب ايران متولد شد كه شباهتهاي بسياري به روشنفكري عصر جلال آل احمد دارد. از شاخصههاي بارز اين روشنفكري، نداشتن پيشينهي مبارزاتي با رژيم، همگام با مردم و عدم حضور در ميادين نبرد هشت سال دفاع مقدس است. اين قشر كه حضور جوانان دلسوز انقلاب در اقصي نقاط ايران و نيز تكليف مداري جوانان با حضور در جبهههاي نبرد، عملاً زمينهي رشد تحصيلي و اخذ مدرك را براي آنان مهيا كرده بود، به سرعت توانست با اخذ مدرك بر پستهاي مديريتي كشور چنگ بزند و ساختار مديريت مباني كشور را بهدست گيرد و هرگز جرأت رويارويي علني با فرهنگ، آداب و مباني ديني مردم را نداشت كه متأسفانه و يا خوشبختانه، اين فرصت را شعارهاي خرداد هفتاد و شش به اين طبقهي نوظهور داد كه ضمن علني كردن برداشت غربگرايانه از مقولهي «علم»، ناديده گرفتن قواعد مناظره و گفتگو، ارائهي قرائتهاي مبتذل از آموزههاي ديني و توهين به فرهنگ و آداب مردم با جداشدن از مردم، خود را قشري «فرهيخته» و «خردمند» بنامند كه عامهي مردم درك درستي از دلسوزيهاي آنان در اجراي دمكراسي ندارند!رهبر معظم انقلاب، درست يك سال پس از موضعگيريهاي علني اين قشر نوظهور، در 22/2/1377 نخست تعريفي جامع و عميق از مقولهي روشنفكري ارائه دادند و فرمودند:«به نظر ما در روشنفكري به معناي حقيقي كلمه، نه ضديت با مذهب هست و نه ضديت با تعبد، يك انسان ميتواند روشنفكر باشد، به همان معنايي كه همه روشنفكر را تعريف كردهاند» رهبر معظم انقلاب، در راستاي تنوير افكار عمومي، خصوصا قشر جوان و تحصيل كرده و براي عدم تكرار جريان روشنفكري بيماري كه در قبل از انقلاب، شمشير را براي دين، آداب و سنن پذيرفته شدهي ملي از رو بسته بود و به عبارتي ديگر شكلگيري روشنفكري با همان شاخصههايي كه جلال آل احمد برآن تكيه كرده بود، در حركتي بس خردمندانه و هوشمندانه، چند مؤلفه را در مناسبتهاي گوناگون مطرح و جامعهي علمي و نخبگان و تشنگان نوآوري را به سوي هدفمند شدن سير روشنفكري ديني هدايت، و از رجعتطلبي برخي پس از حاكميت دين بر تمام شئونات زندگي جلوگيري كردند.رهبر انقلاب، در برابر برداشتهاي استعماري و غربگرايانه از مقولهي علم كه توسط برخي در محافل علمي و دانشگاهي دنبال و رويكرد به «تمدن غربي» را تجويز ميكردند، مقولهي «توليد فكر»،«آغاز جنبش نرمافزاري» بر پايهي اصول اسلامي و در راستاي نُضجگيري «تمدن اسلامي» تأكيد كردند.- معظمٌ له، در برابر حاكميت غوغاسالارانه و هياهوي سياسيكارانهي برخي در مطبوعات زنجيرهاي، در برخورد با مفاهيم ديني و علمي، در جمع جوانان پُرشور اصفهان، به رعايت قانون مناظره و گفتگو و عدم كشاندن شبهات و قرائتهاي مختلف به ميان عامهي مردم قبل از چكش خوردن هر برداشت و زاويهي ديدي در محافل خواص تأكيد نمودند و آشفتهبازاري به نام آزادانديشي را نوعي «قانون گريزي» در عرصه علم به تصوير كشيدند.رهبر انقلاب، در مقابل نقد نادرست مباني ديني و فرهنگ و آداب مردم توسط اين قشر نوظهور و مجبور شدن اين قشر سطحينگر كه تنها با بازي كردن با الفاظ و نگاه و كاركردي ژورناليستي به مفاهيم، در پاسخ به نامهي فضلاي حوزهي علميهي قم خواستار اهتمام فضلا و انديشمندان و نخبگان حوزوي و دانشگاهي براي ايجاد فضايي شدند كه در آن فضا نخبگان، آزادانه به نقد مؤلفهها و مقولههاي گوناگون در حوزههاي مختلف بپردازند. رهبر معظم انقلاب در مقابل گسست اين قشر نوظهور از دين، فرهنگ و آداب مردم و شكلگيري طبقهاي كه رو به قبلهي ليبرال دمكراسي، تمدن غرب را مدينهي فاضلهي معرفي ميكردند، مقولهي «خودي» را مطرح و بر تمايز قائل شدن فرهنگ خودي از غير خودي در همهي حوزهها و ساحتها انگشت نهادند. جالب آنجاست كه طبقهي روشنفكرِ بيمارِ قبل از انقلاب كه هيچگاه به نقد حاكميت طاغوت در عصر ستمشاهي نپرداخته بود، در گردشي صد و هشتاد درجهاي به ياري روشنفكر بيمار نوظهور در دههي دوم انقلاب به ميدان آمده بود و براي اولين بار به نقد حاكميت ديني نظام مقدس اسلامي پرداخت و نه تنها نتوانست، جايگاه خود را تثبيت كند، بلكه در تثبيت انديشههاي روشنفكري بيمار پس از انقلاب نيز، كاري از پيش نبرد و ماهيت دينستيزانهي خود را بيش از پيش نمايان ساخت. حركتهاي هوشمندانهي رهبر معظم انقلاب در كنار اهتمام فرزندان امام و انقلاب در شش سال گذشته در عرصهي تدريس و تحصيل و شكلگيري نهادها و انجمنهاي علمي از سوي روشنفكري ديني، تا بدانجا پيش رفت كه امروز به شدت روشنفكري بيمار را به چالش كشانده است، به گونهاي كه اين روشنفكري بيمار، بي مايه، احساسي، سطحينگري و غربزده، در فراري رو به جلو و گريختن از مناظره و گفتمان در حوزههاي گوناگونِ سياسي، فرهنگي، اقتصادي و...برآن است، دست به «انتحاري سياسي» بزند و بيش از پيش آبروي خود را در برابر دينمداران و مردم نجيب و پايبند به آداب و رسوم خود نبرد.1. جلال آل احمد، خدمت و خيانت روشنفكران، ص 46.