اقتصاد اخلاقی، اخلاق اقتصادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اقتصاد اخلاقی، اخلاق اقتصادی - نسخه متنی

حسن رحیم پور ازغدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقتصاداخلاقي اخلاق اقتصادي

اقتصاداخلاقي اخلاق
اقتصادي





?




اقتصاداخلاقي اخلاق اقتصادي





?



اخلاق



?



حسن رحيم
پور ازغدي



« لا تعطوا
السفهاء اموالكم التي جعل الله لكم...»
يعني مديريت مالي نه خانواده تان ، نه
كشورتان ، نه شهرتان ، نه جامعه تان را
دست آدم هاي سفيه ندهيد كه خداوند ، مال
و ثروت و اقتصاد را باعث سرپا ماندن
خانواده و جامعه قرار داده است . اسلام
نمي خواهد يك فرد و يك جامعه زانو بزند
مي گويد ثروت و سرمايه لازم است توليد
شود در يك جامعه براي اينكه جامعه و
خانواده سرپا بايستد ولي مواظب باشيد
كه زمام مديريت اموالتان را ، چه جامعه
و چه خانواده را دست آدم هاي سفيه ندهيد
بعد بعضي ها مي گفتند كه سفيه يعني
ديوانه و اقتصاد و مديريتمان را به سفيه
نمي دهيم . كسي آمد پيش امام حسن (ع) گفت :
آقا قرآن مي گويد : زمام اموال
اقتصاديتان را دست آدم سفيه ندهيد
منظور چيست ؟ منظور ديوانه ها هستند ؟
امام (ع) فرمودند : نه منظور از سفيه
ديوانه نيست ، چون همه مي دانند كه به
ديوانه نبايد چيزي سپرد . تا چه رسد
مديريت اموال را به او بدهيم . امام حسن
(ع) فرمود : اين سفيهي كه قرآن مي گويد :«
هو الاحمق في المال » يعني احمق اقتصادي
اين سفاهت مديريت اقتصادي است ، سفاهت
اقتصادي است . قرآن مي گويد : « لا تعطوا
» يعني ندهيد ، حرام است به چه زباني
بايد بگويد ؟ اما وقتي مي گويد مثلاً
زنا نكنيد ، شراب نخوريد مي گوييم يعني
حرام است . وقتي مي گويد مديريت اقتصاد
مي گوييم خيلي حرام حرام هم نيست . در
حالي كه قرآن با همان زباني كه مي گويد :
زنا نكنيد ، شراب نخوريد ، با همان زبان
مي گويد كه مديريت مالي را دست آدم هاي
سفيه ندهيد ، آدم هايي كه بلد نيستند
مديريت كنند . آدم هايي كه هزينه و فايده
را نمي فهمند ، آدم هايي كه برنامه ريزي
بلد نيستند نبايد به اينها بسپاريد
،حرام است مواظب باشيد كه اينها چگونه
اموال عمومي را برنامه ريزي مي كنند
،قانون مي گذارد و بودجه ها را تنظيم مي
كنند. آيا شعور و عقلانيت در آن هست يا
نه ، اين آيه قرآن است . منتهي ما در آنجا
ها حساسيم ولي درباره مديريت احمقانه و
اقتصاد جامعه حساس نيستيم . حضرت رضا (ع)
فرمود كه: « ما اينكه مي گوييم سرمايه
داري و دنيا نه معني اش اين نيست كه روز
به روز لباس و مسكن و خانه و امكانات
زندگي نه.» فرمود : فردي و جامعه اي كه
غذاي سالش را ندارد ، يعني تامين خاطر
اقتصادي ندارد ، اوآسايش و آرامش دروني
ندارد . امام رضا(ع) فرمود كه : فرد جامعه
و خانواده اي كه غذاي سالش را دارد آن
سبك بار است ، رويش فشار نيست و آرامش
دارد و راحت است و بعد يك نفر گفت : آقا
بعضي ها اهل دنيايند و به اندازة خرج يك
سال يا شش ماهشان ذخيره مي كنند . امام
رضا (ع) گفت : خوب من هم اين كار را مي كنم
اين اهل دنيا بودن اسمش نيست ، اين نياز
طبيعي است ، و شما به حد نياز طبيعي و
مشروع بايد برآورده كنيم و جامعه و
خانواده و فردي كه نياز مادي اش تامين
نيست اين مدام ذهنش مغشوش است ، مدام
حالت عدم تعادل دارد ، و رواني است .
دختر و پسري كه 14 ، 15 سال از سن ازدواجش
مي گذرد و نمي تواند ازدواج بكند ، ديگر
در حالت تعادل نيست ف او ناراحت است .
معنويت اسلامي از اينها جدا نيست . آن
معنويتي از ماديات و سياست و اقتصاد و
اينها جداست و ديني از حكومت و سياست
جداست كه با فرهنگ سكولاريستي شرق و غرب
، با معنويت بودايي و با معنويت ساختگي
سكولاريستها پيوند و هم خواني دارد ،
اما در معنويت اسلامي اينها همگي به
همديگر مربوطند امام رضا (ع) فرمود
(ببينيد خيلي تعبير زيبايي است ) : فرد
وجامعه اي كه دعا مي كند ، يعني از خدا
توفيق مي خواهد اما برنامه ريزي نمي كند
، تلاش و آماده سازي نمي كند ، خودش را
مسخره كرده است . « اِستَهزءَ بِنفسِهِ
» يعني خودش را خر كرده است . او كه دعا
نمي كند اصلاً به عالم ماوراء طبيعت
معتقد نيست او قشري است مادي . اما امام
رضا(ع) فرمود آن فرد و جامعه اي كه دعا مي
كند ، از خدا توفيق مي طلبد اما كاري نمي
كند ، برنامه ريزي و تلاشي نمي كند او
خودش را مسخره كرده است . معنويت در
فرهنگ ديني يعني تقدير الهي. آري ، اما
مسئوليت و عقل و برنامه ريزي ما هم آري ،
تو بايد برنامه ريزي ات و تلاشت را بكني
، اما در عين حال معتقد باشي كه رزق دست
خداست چون گاهي همه برنامه ريزي ها را
مي كني و نمي رسد و گاهي برنامه ريزي نمي
كنيد و مي رسد ، معلوم مي شود همه چيز به
تلاش ما نيسست اما اين طور نيست كه تلاش
ما هيچ است . ما مامور به تلاشيم و منتظر
ميوه درخت نكاشته نبايد باشيم ، در
روايت ديگري امام رضا (ع) فرمود كه ( قابل
توجه مسئولين ) « اذا جار هانت الدولة »
وقتي كه مسئولين و مديرها به وظيفه شرعي
و ديني شان در برابر مردم عمل نمي كنند ،
درست حقوق مردم را ادا نمي كنند ، خدمت
به آن مردم نمي كنند ، دولت در چشم مردم
پست مي شود و سقوط مي كند . از چشم مردم
مي افتد . اينها دقيقاً مباني جامعه
شناسي سياسي است . كه امام رضا (ع)
فرمودند : جزء اولين دسته هايي كه به
جهنم خواهند رفت « في اول من يدخل النار
ذو ثروة من المال لم يعطي المال حقه »
جزء آنهايي كه در صف اول جهنمند و
معطلشان نمي كنند ثروتمنداني اند كه
حقوق فقرا را از ثروت خود خارج نمي كنند
. اينها جز صف اولي اند و احتياج به
پارتي و جا زدن در صف نيست ، خاطرشان جمع
باشد . روايتي از موسي بن جعفر (ع) است كه
:
من تضمين مي كنم آدم هاي بخيل به بهشت
نروند آدمهاي سخي به جهنم نمي روند . من
اين را تضمين مي كنم . آنهايي كه اهل
سخاوتند و به ديگران مي دهند ، آنها
جهنمي نيستند . آنهايي كه بخيلند من
تضمين مي دهم كه بهشت نخواهند رفت . اين
فرهنگ معنويت است . روايتي است از حضرت
رضا (ع) راجع به علت زكات و انفاق به
فقراء از حضرت پرسيدند آقا چرا زكات
واجب شد؟ فرمود : خداوند اهل صحت را ،
يعني آنهايي كه وضعشان خوب است ، آنهايي
كه مازاد بر نياز خود دارند ، مرفهند ،
خداوند آنها را مكلف كرد ، يعني واجب
كرد بر آنها كه به امور افراد و خانواده
ها و طبقات زمين گير و گرفتاران برسند ،
آنها از طرف خود مامورند كه به آنها
برسند . اگر نرسند به ماموريتشان عمل
نكرده اند و بايد جواب بدهند . خيال مي
كنيم كه اگر ثروتمندان به فقرا كمك
كردند بارك الله ، اگر هم نكردند كه
نكردند . امام رضا (ع) مي گويد :
ثروتمندان و مرفهان بدانند كه خدا آنها
را مكلف كرده ، يعني جلوشان را مي گيرد
كه آنهايي كه زمين گير بودند ، گرفتار
بودند ، خانواده هايي كه از يك شب تا شب
بعدي نمي دانستند زندگي شان به كجا مي
رسد ، هر ماه منتظرند كه صاحبخانه از
خانه بيرونشان كند ، شما مكلفيد كه به
آنها برسيد . وظيفه تان است و نبايد منت
بگذاريد ، مي خواهم عرض بكنم كه ما الان
در اين شرايط جامعه ، نه ما ، تمام ملت
هاي اسلامي دچار همين مشكلند ، يعني ما
معنويت را نمي فهميم چيست ؟ حساب معنويت
را هم با عقلانيت جدا مي كنيم . معنويت
را
با سفاهت اشتباه مي گيريم و حساب معنويت
را از عدالت جدا مي گيريم ، فكر مي كنيم
معنويت با ظلم و فاصله هاي طبقاتي و
خنديدن به رنج ديگران قابل جمع است . ما
هم مي خنديم به رنج ديگران و هم معنوي ،
، يك حرمي مي رويم هه اش جبران مي شود .
خوب اين طور نيست اين روايت ها و اين آيه
ها آمده و مي گويند خودتان را خر نكنيد و
فردا نگوييد كه به ما نگفتند . معنويت
حقيقي اينهاست . ما در جوامع اسلامي از
معنويت توحيدي دور شده ايم و لذا در
حوزه هاي اجتماعي يك عده اي كه
روشنفكرند دنبال دموكراسي ليبرالند ،
در حوزه اقتصاد هم دنبال سرمايه داري
لجام گسيخته اند ، در حوزه معنويت هم
دنبال معنويت بودايي و درويشي يا
معنويت سكولاريستي ماترياليستي غربند
چرا اين معنويت را فراموش كرده ايم و از
اين طرف هم عرض مي كنم ، اين طوري نيست
كه فكر كنيم روي منبرها مي شود موعظه
بكنيم به معنويت بيشتر و تقوي ، ولي
مديريت ها ، مجلس قانون گذاري ، سازمان
برنامه و بودجه و مانند اينها طور ديگري
برنامه ريزي بكنند .اين نمي شود ، اين
شكاف و اين تضاد نمي شود و بسيار چيز
خطرناكي است يعني نمي شود كه شيب سيستم
اقتصادي و بازرگاني يك جامعه به سمت
فاصله هاي طبقاتي ، به سمت دلالي و مفت
خوري و واردات جنس هاي لوكس و اين چيزها
باشد . و توليدكننده ورشكست مي شود
ديوانه شود . جامعه اي كه نفت دارد ، با
اين نفت بايد به عنوان يك ماده انرژي زا
موتور اقتصاد و توليد آن جامعه را راه
بياندازد . اين نفت پل تخدير مي شود ،
مثل يك مواد مخدري براي اقتصاد كشور است
و بعد مي بينيد كشوري داريم با 4 ميليون
كارمند كه با خانواده هايشان مي شوند يك
سوم ملت ايران حقوق بگير دولتند ، درآمد
دولت از نفتش است و قيمت نفت را هم
سرمايه دارهاي صهيونيست و كاپيتاليست
غرب تعيين مي كنند ، شيخ هاي نفتي خليج
هم با آنها همراهي مي كنند و قيمت نفت را
بالا و پايين مي برند ، الآن قيمت نفت هم
در بعضي جا ها به اندازه قيمت آب است ،
بعضي جاهاي دنيا يك بشكه نفت يعني يك
بشكه آب ، و بعدش هم معلوم نيست چه مي
شود . خوب اين نتيجه اش همين مي شود يعني
الآن ملت 60 ميليوني ما ، مي دانيد كه پر
جمعيت ترين كشور دنيا كه چين است يك
ميليارد و سيصد ، چهار صد ميليون جمعيتش
است ، مصرف سوخت و انرژي ، مصرف بنزين و
برق و نفت در جامعة شصت و چند ميليوني ما
از جامعه سيصد ، چهارصد ميليوني چين
بيشتر است ، اين را مي دانيد كه چقدر مي
خوريم ، نه ، اينها واقعاً چيزهاي عجيبي
است ، يعني مصرف سوخت و انرژي ، مصرف نفت
و بنزين در جامعه شصت و چند ميليوني ما
ايران از كل مصرف ملت يك ميليارد و سيصد
ميليوني چين بيشتر است ، بعد توليد
ناخالص ملي را خط فقر نمي شود گفت ، بايد
گفت خط شرم ، بايد گفت در ايران خط شرم
است ، اصلاً توليد غير نفتي در اين
جامعه چقدر است ؟ آنچه كه پيغمبر و امام
رضا (ع) از ما مي خواهند توليد ثروت است ،
ما در مقام توليد ثروت اهل معنا و
معنويت
هستيم . نه آقا دنيا را ولش كن! آقا برو
كارت را بكن دنيا را ولش كن چيست ؟ ما در
مقام توليد ثروت ، زاهد و معنوي هستيم و
مذهبي ، در مقام مصرف ثروت همپاي طبقات
و اخلاق سرمايه داري غرب داريم مصرف مي
كنيم . آن مذهبي كه ما براي خودمان ساخته
ايم اين است ، در مقام توليد ثروت معنوي
مي شويم ، درست همان جايي كه نگفته اند
زاهد باشيد ، در مقام مصرفش بايد زاهد
باشيد . ما موقع توليد و كار اهل آخرتيم
، اما موقع مصرفش همه چيز يادمان مي رود
. آقا دنيا؟ اين همان جايي است كه امام
حسن (ع) وقتي مي گويند و تعبير مي كنند به
سفاهت اقتصادي . معنويت اسلامي با سفاهت
اقتصادي و مديريتي تضاد دارد ، ولي
معنويت بودايي آسيايي و معنويت مدرن
سرمايه داري غرب با عقلانيت و اقتصاد و
سياست و عدالت اينها نه تنها تضاد ندارد
بلكه ارتباطي هم ندارد . دين از سياست و
همه چيز جداست . سرمايه دار ( آن كسي كه
دستش به دهنش مي رسد ) حالا من راجع به
همه نمي گويم ، يك بخش مهمي از سرمايه
داران كه در تهران جمع هستند ، يك
پايشان داخل و يك پايشان خارج است. در
اين جامعه هيچ چيز‌ توليد نمي كنند ،
فقط بازي با اعداد و ارقام ، بازي با
دلار ، روي گردنه صادرات و واردات
ايستاده اند ، فقط اينها . يك همچين قشر
و طبقه اي ، سرمايه دار ما به جاي توليد
ثروت و به جاي توزيع درست ثروت و كالا كه
تجارت به معني اسلامي اش است ، چه كار مي
كند ؟ يا مشغول دلالي است ، مشغول
واردات جنس هاي لوكس و مصرفي اند ،
مكيدن فقرا ، يك جور برنامه ريزي كند كه
دست اندازي كند به بيت المال و رانت
خواري كند . يك جايي وزيري ، وكيلي ،
مدير كلي ، رئيس بانكي به او وصل بشوند و
احزاب و روزنامه ها را خريد و فروش
بكنند
، در عالم سياست هم اعمال نفوذ بكنند ،
در همچنين وضعيتي سرمايه داران را
موعظه بكنيم ؟ اگر سيستم اقتصاد كشور را
، مديريت كشور را درست كند ، يعني دولت و
مجلس و سازمان برنامه و بودجه اگر اينها
اقتصاد كشور را درست مي كنند ، اگر
سيستم
اقتصاد كشور دلال پرور و ربا خوار درست
كن و متجاوز پرور بود ، سيستم اقتصادي
كه عملاً نزول خود را تشويق مي كند و
توليد كننده را نابود مي كند بعد هم
بايد بياييم و موعظه كنيم كه جان ما
معنوي باشيد! جان ما تقوي داشته باش !
جان ما بيا به فقرا انفاق كن ! تو را به
حضرت عباس تقوي داشته باشيد ، آخرت و
قيامت هم هست .او اصلاً چه مي فهمد كه
اين حرف ها چيست ؟ ببينيد عرض من اين است
، كه شما وقتي به اقتصاد دلالي و ربوي
ميدان داده ايد كه درست ضد فرهنگ پيغمبر
و اهل بيت است ، عملاً مردم را تشويق مي
كنيد كه همديگر را گاز بگيريد ، و پا روي
سر و گردن هم بگذاريد و برويد جلو . نمي
شود با قوانين مجلس و با بودجه بندي
سازمان برنامه وبودجه سياست هاي بانكي
و نوع وارداتمان و تجارت خارجي و
دانشگاهها و رسانه ها و فيلم ها و سينما
ها و جامعه را به فرهنگ مصرف پرستي و ربا
خواري و دلالي تشويق كنيم ، بعد توي
سخنراني هايمان بحث ايثار و تقوي و
موعظه بكنيم . خود اين يعني اقتصاد از
دين جداست . سكولاريزم يعني همين .
سكولاريسم يعني در مقام سياست گذاري و
مديريت كشور يك نظام سكولار و سرمايه
داري درجه سه غير توليدي دلالي را ميدان
بدهيم ، ولي در مقام صحبت و موعظه و
سخنراني بهترين و انساني ترين و
شريفترين كلمات را به كار ببريم ـ انفاق
، ايثار ، مساوات . سكولاريزم يعني همين
، شاخ و دم كه ندارد سكولاريزم ، كه ما
از آن مي ترسيم . ما داخل آن هستيم ، ولي
از آن مي ترسيم . نمي توانيم در منبرهاي
ديني دعوت به اخلاق بكنيم به زهد و
عدالت و تقوي و برادري و برابري و
بگوئيم علي و مهدي و اينها ، مدام اين
بحث ها را بكنيم . در مديريت و اقتصاد و
رسانه ها و دانشگاه و پارلمان و
دستگاههاي ديگرمان ، آن وقت آنجا شيب
برنامه ها به سمت مصرف زدگي ، واردات ،
اسراف و تبذير ، دلالي و فرع خوري باشد ،
اين نمي شود . يك زماني يادم هست كه اگر
يك فرع خواري پيدا مي شد مي گفتند : خانه
او نرويد سر سفره اش ننشينيد دختر به او
ندهيد و از او دختر نگيريد . حالا كه
خيلي جاها اصلاً عادي است ، يعني ما
خواستيم خانه اجاره كنيم خيلي طبيعي
گفتند آقا يك ميليون چقدر حساب مي شود .
چقدر بايد فرع بدهيم يعني يك چيز عادي ،
ما نمي توانيم در يك سيستم اقتصادي
بازرگاني ربوي كاملاً فرع خواري را
براي خودمان عادي بكنيم ، بعد هم بياييم
از معنويت و مذهب و اينها صحبت كنيم
اينها با هم نمي سازد . اين شكاف و تضاد
را خيلي نمي شود ادامه داد ، نمي شود در
سخنراني دعوت به تعاون و انفاق وبرابري
بكنيم ، در برنامه ريزي و تبليغات و
فرهنگ و مديريت و قانون گذاري و اينها
تشويق به رقابت هاي گرگي بكنيم . با گرگ
ها برقصيم ، اين نمي شود . نمي شود مرگ بر
آمريكا و انگليس و صهيونيست بگوئيم ،
بازار مسلمان ها پر از كالا هاي مصرفي و
صهيونيستي و امريكايي باشد و تقويت
كمپاني هاي سرمايه داري يهود. همان چيزي
كه الان است ، تمام بازارهاي كشور هاي
اسلامي از عربستان و سوريه و پاكستان
همه جا برويد ببينيد بازار مسلمانها
دست كيست؟ دست كمپاني هاي صهيونيستي
است . آنها حاكمند بر مقدرات ما ، قيمت
نفت را آنها تعيين مي كنند . بازار ما را
آنها پر مي كنند ، مد لباس و آرايش و مو و
طرز زندگي را آنها تعيين مي كنند فرهنگ
ما را آنها دارند مي سازند . اين تضاد
معنويت و عدالت منشأش برداشت ليبرالي
از دين و برداشت كمونيستي از عدالت است .
والا معنويت اسلامي كه با اينها قابل
جمع نيست . بالاخره بايد برنامه هاي
دولتي ـ دولت كه مي گوئيم فقط منظورم
قوه مجريه نيست ، منظورم كل حكومت است ـ
رسانه ها و مطبوعات و صدا و سيما و قوه
قضائيه اش از همه اينها مهمتر دولت است
كه تمام بودجه كشور دست اوست و مجلس است
كه برنامه ريزي و قانون گذاري مي كند
براي كل كشور و ناظر بر دولت است . بايد
برنامه هاي حكومتي با موعظه هاي مذهبي
ما هماهنگ باشد . نمي شود مذهب ما ،
برنامه هاي مذهبي ما به يك طرف برود و
برنامه هاي حكومتي به يك طرف ديگر ، اين
نمي شود اگر هماهنگ نبود مسخره مي شود
يعني هم دولت مسخره مي شود هم مذهب
مسخره مي شود . براي اينكه وقتي قبل
ازانقلاب از اقتصاد اسلامي حرف مي زدند
، كه الان هم حرف مي زنيم ، وقتي كه از
اقتصاد اسلامي بحث مي شود ، وقتي كه
شهيد صدر و شهيد مطهري و شهيد بهشتي و000
از اقتصاد اسلامي بحث مي كردند وقتي در
درگيري هاي سال 59-60 روي جزوه « مواضع ما»
بحث مي شد كه اقتصاد اس


لامي ،
اقتصاد توليدي معني اش اين است و در
توليد ، در توزيع ، در مصرف ثروت چنين
است و... اينها حرف هايي بود كه پايش خون
ريخت . دهها هزار نفر بخاطر اين حرف ها
شهيد شدند . چقدر خانواده ها و پچه ها
يتيم شدند و زنها بيوه شدند ، به خاطر
اين حرف ها نمي توانيم در موقع جنگيدن
حرف هاي ارزشي بزنيم ، بعد موقع مديريت
كردن بگوئيم آنها شعار است ، آنها عملي
نسيت ، اگر عملي نيست شما بي خود مي رويد
به اسم همين ارزش ها در حكومت مسئوليت
مي
گيريد . چه كسي گفته به شما كه اين حرف ها
را قبول نداريد برويد مسئوليت بگيريد .
وزير شويد ، وكيل شويد ، قاضي شويد ، تو
كه عقيده نداري حق نداري بيايي مسئوليت
قبول بكني . اين زمينه و اين امكانات را
كساني به شما تحويل دادند كه به آن
اعتقاد داشتند و جانشان را روي اين حرف
ها گذاشته اند ، كساني كه 15 سال عارضه
گاز هاي شيميايي شب و روز برايشان
نگذاشت . آنها براي اين حرفها سرمايه
گذاري كردند حالا شما به نام آن حرف ها
مسئوليت قبول مي كنيد و مي گوئيد من اين
حرف ها را قبول ندارم ، اين حرف ها سنتي
و امّلي است . براي همين حرف هاي سنتي و
امّلي فداكاري كردند . تو امّلي كه نمي
فهمي و الان بالاي كرسي مفت نشسته اي ،
شماها امّليد . والا آنهايي كه فدا كاري
كردند ، آنهايي كه در شب هاي زمستان در
قله هاي برف كردستان ، در ظهرتابستان در
شلمچه ، او از تشنگي مرد ، او در سرما يخ
زد ، جنازه هاشان بعد از مدت ها در بررسي
بچه ها پيدا شد به اين حرف ها عقيده
داشتند ، با اين حرف ها شوخي نداشتند ،
شما ها كه عقيده نداريد ، حق نداريد در
حكومت وارد شويد ، حق نداريد نامزد شويد
به عنوان وزير و وكيل ، حق نداريد برويد
دستگاه قضايي ، حق نداريد برويد
دررسانه ها ، دانشگاهها ، مي خواهيد
برويد ، بهايش را بپردازيد . ما 200ـ300
هزار شهيد و معلول داديم ، شما هم بدهيد
. جرئتش را داريد ، عرضه اش را داريد ،
شما هم 200ـ300 هزار نه ، 50 هزار نه ، 5 هزار
نه ، 500 تا كشته و معلول بدهيد ، ما دو
دستي تقديمتان مي كنيم . ولي نمي توانيد
بگوئيد اين حكومت باشد ، شما هم خوب
كاري كردي شهيد شدي ، جانباز شدي ،
معلول شدي‌ ، يتيم شدي. شيميايي شدي
عيبي ندارد ، ولي ما به روش سكولاريستي
و سرمايه داري مي خواهيم حكومت كنيم ،
اينها نمي شود .

اقتصاد اسلامي كه
بحثش مي شد معني اش اين نبود كه فرمول
هاي مذهبي داريم براي عرضه و تقاضا و
تورم و اين حرف ها ، اقتصاد اسلامي كه
بحث مي شد ، معنايش اين بود كه ما يك
جدول انساني داريم از حقوق اقتصادي و
وظايف اقتصادي مردم در برابر هم ، فقير
و غني دربرابر هم ، دولت دربرابر مردم و
مردم در برابر دولت ، معني اقتصاد
اسلامي اين بود و الا ما چرا ما با
گروههاي ماركسيست و گروههاي ليبرال و
گروههاي ملي گرا اول انقلاب اين همه
درگيري داشتيم براي چه 8 سال جنگ ؟ براي
چه اين همه ترور ؟ براي چه اين همه خطرات
كه در همه اين سالها بوده و هنوز هم هست
،
براي چه ما تحمل يكنيم ؟ اينها تحمل مي
شود به خاطر اين حرفها كه تو نمي تواني
پشت بكني به آنها و بر ما حكومت كني ،
اين نمي شود ،( براي اينكه بعد به ما
اتهاماتي وارد مي شود من توضيح بدهم) ما
طرفدار اقتصاد بسته ، اقتصاد دولتي ،
اقتصاد كمونيستي ، اقتصاد ضد خلاقيت ،
ضد فطرت ، ضد فرد نيستيم اين اقتصاد
انساني نيست ، اقتصاد ماشيني است و دروغ
هم هست. كمونيست ها و سوسياليست ها به
همين نام آمدند باشعار عليه اقتصاد
بازار و اقتصاد آزاد رقابتي حرف زدند و
خودشان به اسم اينكه به محرومين و
زحمتكشان برسند ، خودشان خوردند و
زحمتكشان زير پايشان له شدند ، ولي بحث
اين است كه نه آن و نه اقتصاد بي مهار
وحشيانه و خشن سرمايه داري كه مالكيت
فردي را به جاي خدا نشانده و به آن
افتخار مي كنند كه اقتصاد از اخلاق و
دانش از ارزش و تكليف جداست . اقتصاد
اسلام ، اقتصاد رقابتي باز است ، اما در
عين حال هدايت شده و انساني ، در اقتصاد
سرمايه محور غرب ملاك ارزشي انسان
سرمايه است ، نه انسانيت . يعني هر كسي
كه سرمايه اش انسانيتش باشد او له مي
شود . او هيچ و پوچ است ، در فهنگ ليبرالي
سرمايه داري غرب ، نظام اقتصاد سرمايه
پرست اصلاًمبناي توحيدي ندارد ، مبناي
دئيستي است ، بر اساس مبناي دئيستي در
غرب و اروپا تئوري ريزي شد . رابطه خدا
را با انسان ، جامعه و طبيعت قطع كرد ، و
آنهايي كه از اقتصاد خودكار و نظام خود
جوش و گاتالاكسي بحث مي كنند ، اينها
همه شعاراست ، دو تئوري است كه ما با هر
دوي آن مخالفيم . يكي تئوري سرمايه داري
است كه مي گويد آقا ولش كن خودش درست مي
شود . در كار بازار و اقتصاد ،دخالت
نكنيد خودش درست مي شود ، اين تزشان است
اسمش را مي گذارند نظم خود جوش ، اسمش را
مي گذارند دست نامرئي كه آدام اسميت مي
گويد كه بعداً هم مرئي شد و معلوم شد نه
فقط تعادل برقرار نمي كند ، بلكه جنايت
مي كند ، و در بازار رقابت آزاد وجود
ندارد ، رقابت برابر وجود ندارد ، رقابت
آزاد و نابرابر يعني رقابت ناآزاد ، اين
رقابت سالم نيست ، مسابقه عادلانه اي
نيست ، برتري هايش هم خود جوش نيست .
مافيايي است . تحميلي است .

اين تز را
هم ما قبول نداريم كه بگويد دولت ، اين
بروكراسي كه ما داريم ، يك بروكراسي تن
لش ، كم سواد ، بي انگيزة مفت خور كه مي
گردد يك جايي آويزان شود ، اگر جايي هم
يك كار توليدي مثبت مي شود همين
بروكراسي مي پرد رويش همان را هم خفه اش
مي كند . بروكراسي كه ما الان داريم
اينطوري است ديگر. يعني به اسم نظارت
اداره فلان ونظارت اداره فلان ، به جاي
اينكه بيايند آن دست نامرئي را به دست
عدالت خواه ، مديري عاقل و برنامه ريزي
تبديل بكنند ، هدايت انساني بكنند ،
نگذارند بازار به جنگل و رقابت وحوش با
همديگرتبديل بشود ، به جاي اين كار
بروكراسي ما چه كار مي كند ، اگر يك جايي
يك كار توليدي بخواهد سر بگيرد ششصد
ادارة دولتي رويش مي ريزند تا خفه اش
كنند . ما طرفدار اقتصاد بسته ي
بروكراتيك هم نيستيم . طرفدار اين
اقتصاد نيستيم ، اينهايي كه عرض مي كنم
، همه اش ، من عقيده دارم مستند به روايت
و آيات است ، روايات زيادي وجود دارد هم
در نقد اقتصاد سرمايه داري بازار
رقابتي بدون اخلاق ، بدون نظم ، اقتصاد
جنگلي و هم اقتصاد دولتي رانت خوار موزي
كه در هر كار مثبتي كه مي بيند زود چهار
تا بهانه قانوني مي آورند تا نگذارند سر
بگيرد با اين ما مخالفيم ، بايد يك فكري
برداشت ، آن خط سومي كه ما مي گفتيم ، آن
شق ثالثي كه مي گفتيم ، و به آن معتقديم
، براي اينكه ما به چيزي كه عمل مي كنيم
و نتيجه ندهد ، نسبت به آن شك مي كنيم ،
نه به آن چيزي كه عمل نمي كنيم و نتيجه
نمي دهد ، تو عمل بكن ببين نتيجه مي دهد
يا نمي دهد ، ما به آن اقتصادي كه امام
رضا(ع) در روايت مي فرمايند: ( ببينيد
اخلاق و اقتصاد از هم جدا نيست ) به خدا
سوگند ، هر وقت نعمت وسرمايه اي به دستم
مي رسد ،( پولي به دستم مي رسد ) مي ترسم
كه نكند حق خدا و مردم را در آن به درستي
ادا نكنم ، و زود مي خواهم آن را رد كنم .
در روايت دارد كه وقتي حضرت رضا (ع) مي
فرمودند: مي ترسم ، دستشان را هم تكان مي
داد كه واقعاً نگران است ، بعد يكي گفت
آقا شما هم مي ترسيد ؟ امام رضا (ع) گفت :
بله من هم مي ترسم . براي اينكه اموالي
كه دست من مي آيد ، مال من نيست و امانت
است ، حتي آني كه محصول كار خودم است ،
آن هم امانت است ، بايد مواظب باشم
انساني عمل بكنم ، شما اين فرهنگ را
ببينيد ، اين حرفهاي امام را اگر شما
برويد در آن روشي كه اسمش را اقتصاد
مدرن مي گذارند ، ديده نمي شود . مي
گويند آقا چرا اخلاق را با اقتصاد قاطي
مي كنيد ، اخلاق از اقتصاد جداست . در
دانشگاههاي ما دارند اينها را درس مي
دهند . جامعه اي كه بر اساس فرمول تنازع
بقا امورات خودش را مي گذراند با جامعه
اي كه اساسش برابري و تعاون و مواسات
است ، اينها دو جهت عكس را از حيث انساني
مي روند . امام حسن ( ع ) كه عرض كردم چند
بار اموالش را با خدا يعني فقرا نصف كرد
و مي گفت در چشم محرومين و محتاجان نمي
توانم نگاه بكنم ، اين جمله را بگذاريد
در كنار جمله هاي نظام سرمايه داري كه
الان بر دنيا حاكم است كه مي گويد اخلاق
را با اقتصاد قاطي نكنيد ، دانش را با
ارزش قاطي نكنيد ، اينهاازيكديگر
جدايند و ربطي به هم ندارند اين روايت
حضرت امير است كه مي گويد راجع به اين
نوع نظام سرمايه داري مي گويد : اينها سگ
هاي درنده اند ، اين زندگي و جامعه ،
جامعه ي سگي است . عين روايت اين است
«ياكل عزيزها ضعيفها» . قوي ها ضعيف ها
را مي خورند و پاره پاره مي كنند در
بازار و بزرگترها كوچكتر ها را له مي
كنند . اين اقتصاد اسلامي نيست اين
اقتصاد سرمايه داري است اين اقتصادي
است كه برنارد دومن دويل تئورسين آن است
كه مي گويد ، رذائل فردي ، فضائل جمعي
اند ، اين همان اقتصادي است كه از داخلش
دموكراسي آمد بيرون . دموكراسي لائيك
غرب ، دموكراسي يعني چه ؟ دموكراسي كه
در غرب گفته اند .غير از اين به اصطلاح
مردم سالاري و مردم گرايي ديني است . كه
رجوع به آراء مردم و حفظ حقوق مردم از
چهار چوب شريعت و با تعريف ديني و معنوي
اش است . دموكراسي غربي معني اش اين است
كه هيچ حق و باطلي ، هيچ ارزش و ضد ارزشي
، هيچ مشروعيت و عدم مشروعيتي قبل از
توافق ما و ارادة ما و خواست ما وجود
ندارد و همه چيز كشك است . هر چه كا ما
بگوئيم خوب است ، خوب است هر چه هم ما
بگوئيم بد مي شود . اين چطوري با فرهنگ
توحيدي قابل جمع است ؟ فرهنگ توحيدي كه
مي گويد حقانيت ، ارزشها عدالت فضيلت ،
اينها قبل از دموكراسي وجود دارند ،
تعريف شده اند و دليل عقلي و دليل
وحياني و توحيدي دارند . دموكراسي بايد
بر اساس اينها معنا بشود ، نه اينكه
اينها محصول دموكراسي بشوند . دموكراسي
اعتبارش را از اينها مي گيرد ، نه اينكه
اينها اعتبارشان را از دموكراسي بگيرند
. دموكراسي كه در غرب بوجود آمد در
امتداد همين تفكري بود كه الان گفتم ،
در حوزه اقتصاد ، اصلاً اين دموكراسي
آمد براي اينكه سرمايه دارها دستشان
باز شود . كه به نام آراء بگويند كه آقا
هيچ حريمي وجود ندارد . حريم ها را مي
شود شكست . هيچ حدي وجود ندارد . هيچ خط
قرمز انساني و اخلاقي وجود ندارد .
فضيلت و رذيلت فرقي با هم ندارند . ما
افكار عمومي را مي سازيم و بر او سوار مي
شويم . آنچه هم كه مي خواهيم از صندوق ها
مي كشيم بيرون .بروند منشأ تاريخ تمدن
دموكراسي را در غرب ببينند ، آنهايي كه
صحبت از آن نوع دموكراسي مي كنند ببينند
چگونه متولد شد . كه خود اين دموكراسي يك
نوع تنازع بقا است يك نوع داروينيزم
اجتماعي بود . داروين مي گفت در حوزة
زيست شناسي بقاي اصلح . اينها در حوزة
سياست و اجتماع و در حوزه ي اقتصاد هم مي
گويند آن سرمايه داري كه گردنش كلفت تر
است آني كه قوي تر است و اويي كه قدرت و
تبليغش بيشتر است او اصلح است ، بقا حق
اوست . ضعيف ها بميرند . دموكراسي سرمايه
داري يعني اين .

آخرين بخش عرائضم اين
روايت را عرض مي كنم خدمتتان كه در
روايت از امام حسن (ع) ، پيامبر(ص) و حضرت
رضا(ع) خيلي جاها دعوت شديم ،به تعابيري
مثل تعاون برادري و مواسات ، و مساوات
به كار رفته جامعه ي ديني ، جامعه اي است
بر اساس مواسات ، از امام پرسيدندآقا
مواسات يعني چه ؟(مواسات غير از مساوات
است)كه شما مي گوييد جامعه بايد مواسات
داشته باشند . امام فرمود : مواسات يعني
سهيم شدن در رنج و غم ديگران ، و شريك
كردن ديگران در شادي و سيري خود. كسي آمد
به امام حسن(ع) گفت كه آقا ما شيعه
شمائيم
. آقا فرمود : آيا اهل مواسات هستي ؟ گفت
يعني چه؟ حضرت فرمود: يعني در مشكلات و
رنج و گرسنگي ديگران شريك و مي شوي و
آنها را در شادي ها و رفاه خود شريك مي
كني؟ گفت نه من اين طور نيستم . فرمودند :
نه شيعه نيستي بگو ما را دوست داري نگو
شيعه ما هستي . بگو من شما اهل بيت را
دوست دارم واقعا ما لياقت اين امام ها
را نداريم . حضرت عباسي اعتراف مي كنيم
كه ما شيعه اينها نيستيم . البته نمي
خواهم راجع به همه بگويم . كساني در
جامعه هستند كه شيعه آنهايند . خودم را
مي گويم و امثال من ، ما شيعه آنها
نيستيم ولي آنها را دوستشانم داريم . به
تعبير خودشان كه فرمودند ، بگوئيد ما
محب شماييم نه شيعه شما. در اين فرهنگي
كه فرهنگ رقابت بيرحمانه بر اقتصاد
بازار حاكم مي شود ، ديگر صحبت از اخلاق
و انسانيت نمي شود كرد . من نمي خواهم
اينجا رؤيايي صحبت كنم . من قبول دارم كه
برادري و برابري در حد آرمانيش قابل
تبديل به يك الگوي مديريتي عالي وقاطع
نيست . لااقل فعلا در جوامع بشري و جوامع
ما نيست . در حوزه هاي كوچكتر اختياري
قابل اعمال است . ولي حكومت ها و دولت ها
و مجلس ها و دستگاههاي قضايي و رسانه ها
حق ندارند كه اجازه بدهند كه بازار
تبديل بشود به جنگل و قبول دارم كه همه
شقوق انفاق و ايثاررا نمي شود اجباري
كرد . انفاق مستحبي داريم و لازم است .
ولي بالاخره ما انفاق واجب واجباري هم
داريم . يك جيزي هم به نام برنامه ريزي و
تعديل جامعه داريم . چيزي هم به نام
منافع عمومي وجود دارد كه بايد سرمايه
ها را به آن سمت هدايت كرد و به سرمايه
داران و ثروتمندان كشور گفت كه : آقا به
نفع دنيا و آخرت خودت است كه به ديگران
فكر كني تو داري از اين جامعه مي خوري
بايد به اين جامعه پس بدهي ، نم پس بده .
تو از اين جامعه داري مصرف مي كني . روي
شانه هاي جامعه ايستاده اي . حق متقابلت
را در حق جامعه ادا كن . والا فقرا را بر
سر يك دو راهي مي گذاري . يا بميرند در
انزوا . هم دينشان و هم دنيايشان را از
دست بدهند. يا شورش بكنند و پرخاشگرانه
از ديوار خانه ي تو بالا بيايند و سر
راهت را بگيرند . تو داري انها را به يكي
از اين دو كار مجبور مي كني . اين معني اش
اين نيست كه آنها حق دارند اين كار را
بكنند ولي از حيث جامعه شناسي سياسي
دارم مي گويم شما داري آنها را مجبور
ميكني . اين را بايد يك وقتي به
ثروتمندان جامعه گفت كه ما شما را موعظه
مي كنيم كه به عاقبت منافع و مصالح
خودتان در دنيا بينديشيد اگربه آخرت
معتقد نيستيد و برنامه ريزي قانوني
بالاخره هم ممكن وهم مفيد است و هم لازم
. اين اقتصاد ربوي هم من ديدم بعضي ها در
بحث هايشان مي نويسند و در دانشگاهها هم
تدريس مي كنند . متأسفانه بعضي از
مسئولين اقتصادي ما هم به آن معتقد
بودند و هستند . مي گويند آقا نرخ بهره و
نرخ ربا اصلاً قابل حذف نيست از اقتصاد
مدرن لا ينفك است 10 درصد ـ 12 درصد 13 درصد
از نرخ بهره اينجا مي گيرند. آن وقت خيلي
جالب است در كشورهاي سرمايه داري
اروپاو
غرب و آمريكا در بعضي از اين كشورها نرخ
بهره را رساندند به 2 درصد و 3 درصد تازه
از اين هم دارند كمترش را تجربه مي كنند
. خود آنها كوتاه آمده اند ، آنوقت اينجا
، يك عده غرب زده باز كاسه داغ تر از
آشند
و مي گويند اقتصاد مدرن بدون ربا نمي
شود
. اين جايش خيلي جالب است ، خود آن
سازمان
كوتاه آمده و اينها كوتاه نمي آيند . يك
عده الان در بعضي از بانك هاي بزرگ غرب
فهميدن كه اشتباه است نرخ بهره بالا
باشد . رساندند به 2ـ3 درصد .اينجا يك عده
مي گويند آقااين حكم حرمت ربا ازاحكام
سنتي و قديمي است مال دوره عرب هاي
جزيره العرب بوده است . اقتصاد مدرن
يعني رباي بالا 10 ـ12 درصد . ببينيد ما
گرفتار اينهاييم ، يعني كساني كه 30 سال
پيش در دانشگاههاي درجه 2ـ3 امريكا و
انگليس رفتند اقتصاد خوانده اند حالا
مي خواهند اينجادر جامعه اي كه براي
اقتصاد اسلامي شهيد داده ، در آن اقتصاد
درجه 3 غير توليدي كپي برداري شده از
سرمايه داري غرب را اجرا بكنند . اين
همان سفاهت مالي است كه امام حسن (ع)
فرمودند نبايد باشد يك روايت هم از حضرت
رضا (ع) عرض مي كنم كه راجع به پيامبر است
. حضرت رضا (ع) فرمودند كه :بهترين آدم ها
در نزد پيامبر مي دانيد كه چه كساني
بوده اند آنهايي كه بيش از همه به فكر
توده ي مردم بوده اند و به فكر خدمت كردن
به مردم وآنهايي كه بيش از همه نسبت به
مردم و ديگران مواسات داشتند و موازره .
موازره يعني بارشان را برمي داشتند و
زير دست و بال مردم و خانواده هايي كه
مشكل دارند و گرفتارند را مي گرفتند .
خيلي ممنون و متشكرم و اميدوارم كه ما و
به خصوص متوليان اين جامعه و آنهايي كه
مديريت جامعه دارند با اين روايت آشنا
بشوند .

استاد رحيم پور ازغدي (
اقتصاد اخلاقي ، اخلاق اقتصادي ) اصفهان
- فروردين 83



/ 1