« لا تعطوا السفهاء اموالكم التي جعل الله لكم...» يعني مديريت مالي نه خانواده تان ، نه كشورتان ، نه شهرتان ، نه جامعه تان را دست آدم هاي سفيه ندهيد كه خداوند ، مال و ثروت و اقتصاد را باعث سرپا ماندن خانواده و جامعه قرار داده است . اسلام نمي خواهد يك فرد و يك جامعه زانو بزند مي گويد ثروت و سرمايه لازم است توليد شود در يك جامعه براي اينكه جامعه و خانواده سرپا بايستد ولي مواظب باشيد كه زمام مديريت اموالتان را ، چه جامعه و چه خانواده را دست آدم هاي سفيه ندهيد بعد بعضي ها مي گفتند كه سفيه يعني ديوانه و اقتصاد و مديريتمان را به سفيه نمي دهيم . كسي آمد پيش امام حسن (ع) گفت : آقا قرآن مي گويد : زمام اموال اقتصاديتان را دست آدم سفيه ندهيد منظور چيست ؟ منظور ديوانه ها هستند ؟ امام (ع) فرمودند : نه منظور از سفيه ديوانه نيست ، چون همه مي دانند كه به ديوانه نبايد چيزي سپرد . تا چه رسد مديريت اموال را به او بدهيم . امام حسن (ع) فرمود : اين سفيهي كه قرآن مي گويد :« هو الاحمق في المال » يعني احمق اقتصادي اين سفاهت مديريت اقتصادي است ، سفاهت اقتصادي است . قرآن مي گويد : « لا تعطوا » يعني ندهيد ، حرام است به چه زباني بايد بگويد ؟ اما وقتي مي گويد مثلاً زنا نكنيد ، شراب نخوريد مي گوييم يعني حرام است . وقتي مي گويد مديريت اقتصاد مي گوييم خيلي حرام حرام هم نيست . در حالي كه قرآن با همان زباني كه مي گويد : زنا نكنيد ، شراب نخوريد ، با همان زبان مي گويد كه مديريت مالي را دست آدم هاي سفيه ندهيد ، آدم هايي كه بلد نيستند مديريت كنند . آدم هايي كه هزينه و فايده را نمي فهمند ، آدم هايي كه برنامه ريزي بلد نيستند نبايد به اينها بسپاريد ،حرام است مواظب باشيد كه اينها چگونه اموال عمومي را برنامه ريزي مي كنند ،قانون مي گذارد و بودجه ها را تنظيم مي كنند. آيا شعور و عقلانيت در آن هست يا نه ، اين آيه قرآن است . منتهي ما در آنجا ها حساسيم ولي درباره مديريت احمقانه و اقتصاد جامعه حساس نيستيم . حضرت رضا (ع) فرمود كه: « ما اينكه مي گوييم سرمايه داري و دنيا نه معني اش اين نيست كه روز به روز لباس و مسكن و خانه و امكانات زندگي نه.» فرمود : فردي و جامعه اي كه غذاي سالش را ندارد ، يعني تامين خاطر اقتصادي ندارد ، اوآسايش و آرامش دروني ندارد . امام رضا(ع) فرمود كه : فرد جامعه و خانواده اي كه غذاي سالش را دارد آن سبك بار است ، رويش فشار نيست و آرامش دارد و راحت است و بعد يك نفر گفت : آقا بعضي ها اهل دنيايند و به اندازة خرج يك سال يا شش ماهشان ذخيره مي كنند . امام رضا (ع) گفت : خوب من هم اين كار را مي كنم اين اهل دنيا بودن اسمش نيست ، اين نياز طبيعي است ، و شما به حد نياز طبيعي و مشروع بايد برآورده كنيم و جامعه و خانواده و فردي كه نياز مادي اش تامين نيست اين مدام ذهنش مغشوش است ، مدام حالت عدم تعادل دارد ، و رواني است . دختر و پسري كه 14 ، 15 سال از سن ازدواجش مي گذرد و نمي تواند ازدواج بكند ، ديگر در حالت تعادل نيست ف او ناراحت است . معنويت اسلامي از اينها جدا نيست . آن معنويتي از ماديات و سياست و اقتصاد و اينها جداست و ديني از حكومت و سياست جداست كه با فرهنگ سكولاريستي شرق و غرب ، با معنويت بودايي و با معنويت ساختگي سكولاريستها پيوند و هم خواني دارد ، اما در معنويت اسلامي اينها همگي به همديگر مربوطند امام رضا (ع) فرمود (ببينيد خيلي تعبير زيبايي است ) : فرد وجامعه اي كه دعا مي كند ، يعني از خدا توفيق مي خواهد اما برنامه ريزي نمي كند ، تلاش و آماده سازي نمي كند ، خودش را مسخره كرده است . « اِستَهزءَ بِنفسِهِ » يعني خودش را خر كرده است . او كه دعا نمي كند اصلاً به عالم ماوراء طبيعت معتقد نيست او قشري است مادي . اما امام رضا(ع) فرمود آن فرد و جامعه اي كه دعا مي كند ، از خدا توفيق مي طلبد اما كاري نمي كند ، برنامه ريزي و تلاشي نمي كند او خودش را مسخره كرده است . معنويت در فرهنگ ديني يعني تقدير الهي. آري ، اما مسئوليت و عقل و برنامه ريزي ما هم آري ، تو بايد برنامه ريزي ات و تلاشت را بكني ، اما در عين حال معتقد باشي كه رزق دست خداست چون گاهي همه برنامه ريزي ها را مي كني و نمي رسد و گاهي برنامه ريزي نمي كنيد و مي رسد ، معلوم مي شود همه چيز به تلاش ما نيسست اما اين طور نيست كه تلاش ما هيچ است . ما مامور به تلاشيم و منتظر ميوه درخت نكاشته نبايد باشيم ، در روايت ديگري امام رضا (ع) فرمود كه ( قابل توجه مسئولين ) « اذا جار هانت الدولة » وقتي كه مسئولين و مديرها به وظيفه شرعي و ديني شان در برابر مردم عمل نمي كنند ، درست حقوق مردم را ادا نمي كنند ، خدمت به آن مردم نمي كنند ، دولت در چشم مردم پست مي شود و سقوط مي كند . از چشم مردم مي افتد . اينها دقيقاً مباني جامعه شناسي سياسي است . كه امام رضا (ع) فرمودند : جزء اولين دسته هايي كه به جهنم خواهند رفت « في اول من يدخل النار ذو ثروة من المال لم يعطي المال حقه » جزء آنهايي كه در صف اول جهنمند و معطلشان نمي كنند ثروتمنداني اند كه حقوق فقرا را از ثروت خود خارج نمي كنند . اينها جز صف اولي اند و احتياج به پارتي و جا زدن در صف نيست ، خاطرشان جمع باشد . روايتي از موسي بن جعفر (ع) است كه : من تضمين مي كنم آدم هاي بخيل به بهشت نروند آدمهاي سخي به جهنم نمي روند . من اين را تضمين مي كنم . آنهايي كه اهل سخاوتند و به ديگران مي دهند ، آنها جهنمي نيستند . آنهايي كه بخيلند من تضمين مي دهم كه بهشت نخواهند رفت . اين فرهنگ معنويت است . روايتي است از حضرت رضا (ع) راجع به علت زكات و انفاق به فقراء از حضرت پرسيدند آقا چرا زكات واجب شد؟ فرمود : خداوند اهل صحت را ، يعني آنهايي كه وضعشان خوب است ، آنهايي كه مازاد بر نياز خود دارند ، مرفهند ، خداوند آنها را مكلف كرد ، يعني واجب كرد بر آنها كه به امور افراد و خانواده ها و طبقات زمين گير و گرفتاران برسند ، آنها از طرف خود مامورند كه به آنها برسند . اگر نرسند به ماموريتشان عمل نكرده اند و بايد جواب بدهند . خيال مي كنيم كه اگر ثروتمندان به فقرا كمك كردند بارك الله ، اگر هم نكردند كه نكردند . امام رضا (ع) مي گويد : ثروتمندان و مرفهان بدانند كه خدا آنها را مكلف كرده ، يعني جلوشان را مي گيرد كه آنهايي كه زمين گير بودند ، گرفتار بودند ، خانواده هايي كه از يك شب تا شب بعدي نمي دانستند زندگي شان به كجا مي رسد ، هر ماه منتظرند كه صاحبخانه از خانه بيرونشان كند ، شما مكلفيد كه به آنها برسيد . وظيفه تان است و نبايد منت بگذاريد ، مي خواهم عرض بكنم كه ما الان در اين شرايط جامعه ، نه ما ، تمام ملت هاي اسلامي دچار همين مشكلند ، يعني ما معنويت را نمي فهميم چيست ؟ حساب معنويت را هم با عقلانيت جدا مي كنيم . معنويت را با سفاهت اشتباه مي گيريم و حساب معنويت را از عدالت جدا مي گيريم ، فكر مي كنيم معنويت با ظلم و فاصله هاي طبقاتي و خنديدن به رنج ديگران قابل جمع است . ما هم مي خنديم به رنج ديگران و هم معنوي ، ، يك حرمي مي رويم هه اش جبران مي شود . خوب اين طور نيست اين روايت ها و اين آيه ها آمده و مي گويند خودتان را خر نكنيد و فردا نگوييد كه به ما نگفتند . معنويت حقيقي اينهاست . ما در جوامع اسلامي از معنويت توحيدي دور شده ايم و لذا در حوزه هاي اجتماعي يك عده اي كه روشنفكرند دنبال دموكراسي ليبرالند ، در حوزه اقتصاد هم دنبال سرمايه داري لجام گسيخته اند ، در حوزه معنويت هم دنبال معنويت بودايي و درويشي يا معنويت سكولاريستي ماترياليستي غربند چرا اين معنويت را فراموش كرده ايم و از اين طرف هم عرض مي كنم ، اين طوري نيست كه فكر كنيم روي منبرها مي شود موعظه بكنيم به معنويت بيشتر و تقوي ، ولي مديريت ها ، مجلس قانون گذاري ، سازمان برنامه و بودجه و مانند اينها طور ديگري برنامه ريزي بكنند .اين نمي شود ، اين شكاف و اين تضاد نمي شود و بسيار چيز خطرناكي است يعني نمي شود كه شيب سيستم اقتصادي و بازرگاني يك جامعه به سمت فاصله هاي طبقاتي ، به سمت دلالي و مفت خوري و واردات جنس هاي لوكس و اين چيزها باشد . و توليدكننده ورشكست مي شود ديوانه شود . جامعه اي كه نفت دارد ، با اين نفت بايد به عنوان يك ماده انرژي زا موتور اقتصاد و توليد آن جامعه را راه بياندازد . اين نفت پل تخدير مي شود ، مثل يك مواد مخدري براي اقتصاد كشور است و بعد مي بينيد كشوري داريم با 4 ميليون كارمند كه با خانواده هايشان مي شوند يك سوم ملت ايران حقوق بگير دولتند ، درآمد دولت از نفتش است و قيمت نفت را هم سرمايه دارهاي صهيونيست و كاپيتاليست غرب تعيين مي كنند ، شيخ هاي نفتي خليج هم با آنها همراهي مي كنند و قيمت نفت را بالا و پايين مي برند ، الآن قيمت نفت هم در بعضي جا ها به اندازه قيمت آب است ، بعضي جاهاي دنيا يك بشكه نفت يعني يك بشكه آب ، و بعدش هم معلوم نيست چه مي شود . خوب اين نتيجه اش همين مي شود يعني الآن ملت 60 ميليوني ما ، مي دانيد كه پر جمعيت ترين كشور دنيا كه چين است يك ميليارد و سيصد ، چهار صد ميليون جمعيتش است ، مصرف سوخت و انرژي ، مصرف بنزين و برق و نفت در جامعة شصت و چند ميليوني ما از جامعه سيصد ، چهارصد ميليوني چين بيشتر است ، اين را مي دانيد كه چقدر مي خوريم ، نه ، اينها واقعاً چيزهاي عجيبي است ، يعني مصرف سوخت و انرژي ، مصرف نفت و بنزين در جامعه شصت و چند ميليوني ما ايران از كل مصرف ملت يك ميليارد و سيصد ميليوني چين بيشتر است ، بعد توليد ناخالص ملي را خط فقر نمي شود گفت ، بايد گفت خط شرم ، بايد گفت در ايران خط شرم است ، اصلاً توليد غير نفتي در اين جامعه چقدر است ؟ آنچه كه پيغمبر و امام رضا (ع) از ما مي خواهند توليد ثروت است ، ما در مقام توليد ثروت اهل معنا و معنويت هستيم . نه آقا دنيا را ولش كن! آقا برو كارت را بكن دنيا را ولش كن چيست ؟ ما در مقام توليد ثروت ، زاهد و معنوي هستيم و مذهبي ، در مقام مصرف ثروت همپاي طبقات و اخلاق سرمايه داري غرب داريم مصرف مي كنيم . آن مذهبي كه ما براي خودمان ساخته ايم اين است ، در مقام توليد ثروت معنوي مي شويم ، درست همان جايي كه نگفته اند زاهد باشيد ، در مقام مصرفش بايد زاهد باشيد . ما موقع توليد و كار اهل آخرتيم ، اما موقع مصرفش همه چيز يادمان مي رود . آقا دنيا؟ اين همان جايي است كه امام حسن (ع) وقتي مي گويند و تعبير مي كنند به سفاهت اقتصادي . معنويت اسلامي با سفاهت اقتصادي و مديريتي تضاد دارد ، ولي معنويت بودايي آسيايي و معنويت مدرن سرمايه داري غرب با عقلانيت و اقتصاد و سياست و عدالت اينها نه تنها تضاد ندارد بلكه ارتباطي هم ندارد . دين از سياست و همه چيز جداست . سرمايه دار ( آن كسي كه دستش به دهنش مي رسد ) حالا من راجع به همه نمي گويم ، يك بخش مهمي از سرمايه داران كه در تهران جمع هستند ، يك پايشان داخل و يك پايشان خارج است. در اين جامعه هيچ چيز توليد نمي كنند ، فقط بازي با اعداد و ارقام ، بازي با دلار ، روي گردنه صادرات و واردات ايستاده اند ، فقط اينها . يك همچين قشر و طبقه اي ، سرمايه دار ما به جاي توليد ثروت و به جاي توزيع درست ثروت و كالا كه تجارت به معني اسلامي اش است ، چه كار مي كند ؟ يا مشغول دلالي است ، مشغول واردات جنس هاي لوكس و مصرفي اند ، مكيدن فقرا ، يك جور برنامه ريزي كند كه دست اندازي كند به بيت المال و رانت خواري كند . يك جايي وزيري ، وكيلي ، مدير كلي ، رئيس بانكي به او وصل بشوند و احزاب و روزنامه ها را خريد و فروش بكنند ، در عالم سياست هم اعمال نفوذ بكنند ، در همچنين وضعيتي سرمايه داران را موعظه بكنيم ؟ اگر سيستم اقتصاد كشور را ، مديريت كشور را درست كند ، يعني دولت و مجلس و سازمان برنامه و بودجه اگر اينها اقتصاد كشور را درست مي كنند ، اگر سيستم اقتصاد كشور دلال پرور و ربا خوار درست كن و متجاوز پرور بود ، سيستم اقتصادي كه عملاً نزول خود را تشويق مي كند و توليد كننده را نابود مي كند بعد هم بايد بياييم و موعظه كنيم كه جان ما معنوي باشيد! جان ما تقوي داشته باش ! جان ما بيا به فقرا انفاق كن ! تو را به حضرت عباس تقوي داشته باشيد ، آخرت و قيامت هم هست .او اصلاً چه مي فهمد كه اين حرف ها چيست ؟ ببينيد عرض من اين است ، كه شما وقتي به اقتصاد دلالي و ربوي ميدان داده ايد كه درست ضد فرهنگ پيغمبر و اهل بيت است ، عملاً مردم را تشويق مي كنيد كه همديگر را گاز بگيريد ، و پا روي سر و گردن هم بگذاريد و برويد جلو . نمي شود با قوانين مجلس و با بودجه بندي سازمان برنامه وبودجه سياست هاي بانكي و نوع وارداتمان و تجارت خارجي و دانشگاهها و رسانه ها و فيلم ها و سينما ها و جامعه را به فرهنگ مصرف پرستي و ربا خواري و دلالي تشويق كنيم ، بعد توي سخنراني هايمان بحث ايثار و تقوي و موعظه بكنيم . خود اين يعني اقتصاد از دين جداست . سكولاريزم يعني همين . سكولاريسم يعني در مقام سياست گذاري و مديريت كشور يك نظام سكولار و سرمايه داري درجه سه غير توليدي دلالي را ميدان بدهيم ، ولي در مقام صحبت و موعظه و سخنراني بهترين و انساني ترين و شريفترين كلمات را به كار ببريم ـ انفاق ، ايثار ، مساوات . سكولاريزم يعني همين ، شاخ و دم كه ندارد سكولاريزم ، كه ما از آن مي ترسيم . ما داخل آن هستيم ، ولي از آن مي ترسيم . نمي توانيم در منبرهاي ديني دعوت به اخلاق بكنيم به زهد و عدالت و تقوي و برادري و برابري و بگوئيم علي و مهدي و اينها ، مدام اين بحث ها را بكنيم . در مديريت و اقتصاد و رسانه ها و دانشگاه و پارلمان و دستگاههاي ديگرمان ، آن وقت آنجا شيب برنامه ها به سمت مصرف زدگي ، واردات ، اسراف و تبذير ، دلالي و فرع خوري باشد ، اين نمي شود . يك زماني يادم هست كه اگر يك فرع خواري پيدا مي شد مي گفتند : خانه او نرويد سر سفره اش ننشينيد دختر به او ندهيد و از او دختر نگيريد . حالا كه خيلي جاها اصلاً عادي است ، يعني ما خواستيم خانه اجاره كنيم خيلي طبيعي گفتند آقا يك ميليون چقدر حساب مي شود . چقدر بايد فرع بدهيم يعني يك چيز عادي ، ما نمي توانيم در يك سيستم اقتصادي بازرگاني ربوي كاملاً فرع خواري را براي خودمان عادي بكنيم ، بعد هم بياييم از معنويت و مذهب و اينها صحبت كنيم اينها با هم نمي سازد . اين شكاف و تضاد را خيلي نمي شود ادامه داد ، نمي شود در سخنراني دعوت به تعاون و انفاق وبرابري بكنيم ، در برنامه ريزي و تبليغات و فرهنگ و مديريت و قانون گذاري و اينها تشويق به رقابت هاي گرگي بكنيم . با گرگ ها برقصيم ، اين نمي شود . نمي شود مرگ بر آمريكا و انگليس و صهيونيست بگوئيم ، بازار مسلمان ها پر از كالا هاي مصرفي و صهيونيستي و امريكايي باشد و تقويت كمپاني هاي سرمايه داري يهود. همان چيزي كه الان است ، تمام بازارهاي كشور هاي اسلامي از عربستان و سوريه و پاكستان همه جا برويد ببينيد بازار مسلمانها دست كيست؟ دست كمپاني هاي صهيونيستي است . آنها حاكمند بر مقدرات ما ، قيمت نفت را آنها تعيين مي كنند . بازار ما را آنها پر مي كنند ، مد لباس و آرايش و مو و طرز زندگي را آنها تعيين مي كنند فرهنگ ما را آنها دارند مي سازند . اين تضاد معنويت و عدالت منشأش برداشت ليبرالي از دين و برداشت كمونيستي از عدالت است . والا معنويت اسلامي كه با اينها قابل جمع نيست . بالاخره بايد برنامه هاي دولتي ـ دولت كه مي گوئيم فقط منظورم قوه مجريه نيست ، منظورم كل حكومت است ـ رسانه ها و مطبوعات و صدا و سيما و قوه قضائيه اش از همه اينها مهمتر دولت است كه تمام بودجه كشور دست اوست و مجلس است كه برنامه ريزي و قانون گذاري مي كند براي كل كشور و ناظر بر دولت است . بايد برنامه هاي حكومتي با موعظه هاي مذهبي ما هماهنگ باشد . نمي شود مذهب ما ، برنامه هاي مذهبي ما به يك طرف برود و برنامه هاي حكومتي به يك طرف ديگر ، اين نمي شود اگر هماهنگ نبود مسخره مي شود يعني هم دولت مسخره مي شود هم مذهب مسخره مي شود . براي اينكه وقتي قبل ازانقلاب از اقتصاد اسلامي حرف مي زدند ، كه الان هم حرف مي زنيم ، وقتي كه از اقتصاد اسلامي بحث مي شود ، وقتي كه شهيد صدر و شهيد مطهري و شهيد بهشتي و000 از اقتصاد اسلامي بحث مي كردند وقتي در درگيري هاي سال 59-60 روي جزوه « مواضع ما» بحث مي شد كه اقتصاد اس
لامي ، اقتصاد توليدي معني اش اين است و در توليد ، در توزيع ، در مصرف ثروت چنين است و... اينها حرف هايي بود كه پايش خون ريخت . دهها هزار نفر بخاطر اين حرف ها شهيد شدند . چقدر خانواده ها و پچه ها يتيم شدند و زنها بيوه شدند ، به خاطر اين حرف ها نمي توانيم در موقع جنگيدن حرف هاي ارزشي بزنيم ، بعد موقع مديريت كردن بگوئيم آنها شعار است ، آنها عملي نسيت ، اگر عملي نيست شما بي خود مي رويد به اسم همين ارزش ها در حكومت مسئوليت مي گيريد . چه كسي گفته به شما كه اين حرف ها را قبول نداريد برويد مسئوليت بگيريد . وزير شويد ، وكيل شويد ، قاضي شويد ، تو كه عقيده نداري حق نداري بيايي مسئوليت قبول بكني . اين زمينه و اين امكانات را كساني به شما تحويل دادند كه به آن اعتقاد داشتند و جانشان را روي اين حرف ها گذاشته اند ، كساني كه 15 سال عارضه گاز هاي شيميايي شب و روز برايشان نگذاشت . آنها براي اين حرفها سرمايه گذاري كردند حالا شما به نام آن حرف ها مسئوليت قبول مي كنيد و مي گوئيد من اين حرف ها را قبول ندارم ، اين حرف ها سنتي و امّلي است . براي همين حرف هاي سنتي و امّلي فداكاري كردند . تو امّلي كه نمي فهمي و الان بالاي كرسي مفت نشسته اي ، شماها امّليد . والا آنهايي كه فدا كاري كردند ، آنهايي كه در شب هاي زمستان در قله هاي برف كردستان ، در ظهرتابستان در شلمچه ، او از تشنگي مرد ، او در سرما يخ زد ، جنازه هاشان بعد از مدت ها در بررسي بچه ها پيدا شد به اين حرف ها عقيده داشتند ، با اين حرف ها شوخي نداشتند ، شما ها كه عقيده نداريد ، حق نداريد در حكومت وارد شويد ، حق نداريد نامزد شويد به عنوان وزير و وكيل ، حق نداريد برويد دستگاه قضايي ، حق نداريد برويد دررسانه ها ، دانشگاهها ، مي خواهيد برويد ، بهايش را بپردازيد . ما 200ـ300 هزار شهيد و معلول داديم ، شما هم بدهيد . جرئتش را داريد ، عرضه اش را داريد ، شما هم 200ـ300 هزار نه ، 50 هزار نه ، 5 هزار نه ، 500 تا كشته و معلول بدهيد ، ما دو دستي تقديمتان مي كنيم . ولي نمي توانيد بگوئيد اين حكومت باشد ، شما هم خوب كاري كردي شهيد شدي ، جانباز شدي ، معلول شدي ، يتيم شدي. شيميايي شدي عيبي ندارد ، ولي ما به روش سكولاريستي و سرمايه داري مي خواهيم حكومت كنيم ، اينها نمي شود .
اقتصاد اسلامي كه بحثش مي شد معني اش اين نبود كه فرمول هاي مذهبي داريم براي عرضه و تقاضا و تورم و اين حرف ها ، اقتصاد اسلامي كه بحث مي شد ، معنايش اين بود كه ما يك جدول انساني داريم از حقوق اقتصادي و وظايف اقتصادي مردم در برابر هم ، فقير و غني دربرابر هم ، دولت دربرابر مردم و مردم در برابر دولت ، معني اقتصاد اسلامي اين بود و الا ما چرا ما با گروههاي ماركسيست و گروههاي ليبرال و گروههاي ملي گرا اول انقلاب اين همه درگيري داشتيم براي چه 8 سال جنگ ؟ براي چه اين همه ترور ؟ براي چه اين همه خطرات كه در همه اين سالها بوده و هنوز هم هست ، براي چه ما تحمل يكنيم ؟ اينها تحمل مي شود به خاطر اين حرفها كه تو نمي تواني پشت بكني به آنها و بر ما حكومت كني ، اين نمي شود ،( براي اينكه بعد به ما اتهاماتي وارد مي شود من توضيح بدهم) ما طرفدار اقتصاد بسته ، اقتصاد دولتي ، اقتصاد كمونيستي ، اقتصاد ضد خلاقيت ، ضد فطرت ، ضد فرد نيستيم اين اقتصاد انساني نيست ، اقتصاد ماشيني است و دروغ هم هست. كمونيست ها و سوسياليست ها به همين نام آمدند باشعار عليه اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد رقابتي حرف زدند و خودشان به اسم اينكه به محرومين و زحمتكشان برسند ، خودشان خوردند و زحمتكشان زير پايشان له شدند ، ولي بحث اين است كه نه آن و نه اقتصاد بي مهار وحشيانه و خشن سرمايه داري كه مالكيت فردي را به جاي خدا نشانده و به آن افتخار مي كنند كه اقتصاد از اخلاق و دانش از ارزش و تكليف جداست . اقتصاد اسلام ، اقتصاد رقابتي باز است ، اما در عين حال هدايت شده و انساني ، در اقتصاد سرمايه محور غرب ملاك ارزشي انسان سرمايه است ، نه انسانيت . يعني هر كسي كه سرمايه اش انسانيتش باشد او له مي شود . او هيچ و پوچ است ، در فهنگ ليبرالي سرمايه داري غرب ، نظام اقتصاد سرمايه پرست اصلاًمبناي توحيدي ندارد ، مبناي دئيستي است ، بر اساس مبناي دئيستي در غرب و اروپا تئوري ريزي شد . رابطه خدا را با انسان ، جامعه و طبيعت قطع كرد ، و آنهايي كه از اقتصاد خودكار و نظام خود جوش و گاتالاكسي بحث مي كنند ، اينها همه شعاراست ، دو تئوري است كه ما با هر دوي آن مخالفيم . يكي تئوري سرمايه داري است كه مي گويد آقا ولش كن خودش درست مي شود . در كار بازار و اقتصاد ،دخالت نكنيد خودش درست مي شود ، اين تزشان است اسمش را مي گذارند نظم خود جوش ، اسمش را مي گذارند دست نامرئي كه آدام اسميت مي گويد كه بعداً هم مرئي شد و معلوم شد نه فقط تعادل برقرار نمي كند ، بلكه جنايت مي كند ، و در بازار رقابت آزاد وجود ندارد ، رقابت برابر وجود ندارد ، رقابت آزاد و نابرابر يعني رقابت ناآزاد ، اين رقابت سالم نيست ، مسابقه عادلانه اي نيست ، برتري هايش هم خود جوش نيست . مافيايي است . تحميلي است .
اين تز را هم ما قبول نداريم كه بگويد دولت ، اين بروكراسي كه ما داريم ، يك بروكراسي تن لش ، كم سواد ، بي انگيزة مفت خور كه مي گردد يك جايي آويزان شود ، اگر جايي هم يك كار توليدي مثبت مي شود همين بروكراسي مي پرد رويش همان را هم خفه اش مي كند . بروكراسي كه ما الان داريم اينطوري است ديگر. يعني به اسم نظارت اداره فلان ونظارت اداره فلان ، به جاي اينكه بيايند آن دست نامرئي را به دست عدالت خواه ، مديري عاقل و برنامه ريزي تبديل بكنند ، هدايت انساني بكنند ، نگذارند بازار به جنگل و رقابت وحوش با همديگرتبديل بشود ، به جاي اين كار بروكراسي ما چه كار مي كند ، اگر يك جايي يك كار توليدي بخواهد سر بگيرد ششصد ادارة دولتي رويش مي ريزند تا خفه اش كنند . ما طرفدار اقتصاد بسته ي بروكراتيك هم نيستيم . طرفدار اين اقتصاد نيستيم ، اينهايي كه عرض مي كنم ، همه اش ، من عقيده دارم مستند به روايت و آيات است ، روايات زيادي وجود دارد هم در نقد اقتصاد سرمايه داري بازار رقابتي بدون اخلاق ، بدون نظم ، اقتصاد جنگلي و هم اقتصاد دولتي رانت خوار موزي كه در هر كار مثبتي كه مي بيند زود چهار تا بهانه قانوني مي آورند تا نگذارند سر بگيرد با اين ما مخالفيم ، بايد يك فكري برداشت ، آن خط سومي كه ما مي گفتيم ، آن شق ثالثي كه مي گفتيم ، و به آن معتقديم ، براي اينكه ما به چيزي كه عمل مي كنيم و نتيجه ندهد ، نسبت به آن شك مي كنيم ، نه به آن چيزي كه عمل نمي كنيم و نتيجه نمي دهد ، تو عمل بكن ببين نتيجه مي دهد يا نمي دهد ، ما به آن اقتصادي كه امام رضا(ع) در روايت مي فرمايند: ( ببينيد اخلاق و اقتصاد از هم جدا نيست ) به خدا سوگند ، هر وقت نعمت وسرمايه اي به دستم مي رسد ،( پولي به دستم مي رسد ) مي ترسم كه نكند حق خدا و مردم را در آن به درستي ادا نكنم ، و زود مي خواهم آن را رد كنم . در روايت دارد كه وقتي حضرت رضا (ع) مي فرمودند: مي ترسم ، دستشان را هم تكان مي داد كه واقعاً نگران است ، بعد يكي گفت آقا شما هم مي ترسيد ؟ امام رضا (ع) گفت : بله من هم مي ترسم . براي اينكه اموالي كه دست من مي آيد ، مال من نيست و امانت است ، حتي آني كه محصول كار خودم است ، آن هم امانت است ، بايد مواظب باشم انساني عمل بكنم ، شما اين فرهنگ را ببينيد ، اين حرفهاي امام را اگر شما برويد در آن روشي كه اسمش را اقتصاد مدرن مي گذارند ، ديده نمي شود . مي گويند آقا چرا اخلاق را با اقتصاد قاطي مي كنيد ، اخلاق از اقتصاد جداست . در دانشگاههاي ما دارند اينها را درس مي دهند . جامعه اي كه بر اساس فرمول تنازع بقا امورات خودش را مي گذراند با جامعه اي كه اساسش برابري و تعاون و مواسات است ، اينها دو جهت عكس را از حيث انساني مي روند . امام حسن ( ع ) كه عرض كردم چند بار اموالش را با خدا يعني فقرا نصف كرد و مي گفت در چشم محرومين و محتاجان نمي توانم نگاه بكنم ، اين جمله را بگذاريد در كنار جمله هاي نظام سرمايه داري كه الان بر دنيا حاكم است كه مي گويد اخلاق را با اقتصاد قاطي نكنيد ، دانش را با ارزش قاطي نكنيد ، اينهاازيكديگر جدايند و ربطي به هم ندارند اين روايت حضرت امير است كه مي گويد راجع به اين نوع نظام سرمايه داري مي گويد : اينها سگ هاي درنده اند ، اين زندگي و جامعه ، جامعه ي سگي است . عين روايت اين است «ياكل عزيزها ضعيفها» . قوي ها ضعيف ها را مي خورند و پاره پاره مي كنند در بازار و بزرگترها كوچكتر ها را له مي كنند . اين اقتصاد اسلامي نيست اين اقتصاد سرمايه داري است اين اقتصادي است كه برنارد دومن دويل تئورسين آن است كه مي گويد ، رذائل فردي ، فضائل جمعي اند ، اين همان اقتصادي است كه از داخلش دموكراسي آمد بيرون . دموكراسي لائيك غرب ، دموكراسي يعني چه ؟ دموكراسي كه در غرب گفته اند .غير از اين به اصطلاح مردم سالاري و مردم گرايي ديني است . كه رجوع به آراء مردم و حفظ حقوق مردم از چهار چوب شريعت و با تعريف ديني و معنوي اش است . دموكراسي غربي معني اش اين است كه هيچ حق و باطلي ، هيچ ارزش و ضد ارزشي ، هيچ مشروعيت و عدم مشروعيتي قبل از توافق ما و ارادة ما و خواست ما وجود ندارد و همه چيز كشك است . هر چه كا ما بگوئيم خوب است ، خوب است هر چه هم ما بگوئيم بد مي شود . اين چطوري با فرهنگ توحيدي قابل جمع است ؟ فرهنگ توحيدي كه مي گويد حقانيت ، ارزشها عدالت فضيلت ، اينها قبل از دموكراسي وجود دارند ، تعريف شده اند و دليل عقلي و دليل وحياني و توحيدي دارند . دموكراسي بايد بر اساس اينها معنا بشود ، نه اينكه اينها محصول دموكراسي بشوند . دموكراسي اعتبارش را از اينها مي گيرد ، نه اينكه اينها اعتبارشان را از دموكراسي بگيرند . دموكراسي كه در غرب بوجود آمد در امتداد همين تفكري بود كه الان گفتم ، در حوزه اقتصاد ، اصلاً اين دموكراسي آمد براي اينكه سرمايه دارها دستشان باز شود . كه به نام آراء بگويند كه آقا هيچ حريمي وجود ندارد . حريم ها را مي شود شكست . هيچ حدي وجود ندارد . هيچ خط قرمز انساني و اخلاقي وجود ندارد . فضيلت و رذيلت فرقي با هم ندارند . ما افكار عمومي را مي سازيم و بر او سوار مي شويم . آنچه هم كه مي خواهيم از صندوق ها مي كشيم بيرون .بروند منشأ تاريخ تمدن دموكراسي را در غرب ببينند ، آنهايي كه صحبت از آن نوع دموكراسي مي كنند ببينند چگونه متولد شد . كه خود اين دموكراسي يك نوع تنازع بقا است يك نوع داروينيزم اجتماعي بود . داروين مي گفت در حوزة زيست شناسي بقاي اصلح . اينها در حوزة سياست و اجتماع و در حوزه ي اقتصاد هم مي گويند آن سرمايه داري كه گردنش كلفت تر است آني كه قوي تر است و اويي كه قدرت و تبليغش بيشتر است او اصلح است ، بقا حق اوست . ضعيف ها بميرند . دموكراسي سرمايه داري يعني اين .
آخرين بخش عرائضم اين روايت را عرض مي كنم خدمتتان كه در روايت از امام حسن (ع) ، پيامبر(ص) و حضرت رضا(ع) خيلي جاها دعوت شديم ،به تعابيري مثل تعاون برادري و مواسات ، و مساوات به كار رفته جامعه ي ديني ، جامعه اي است بر اساس مواسات ، از امام پرسيدندآقا مواسات يعني چه ؟(مواسات غير از مساوات است)كه شما مي گوييد جامعه بايد مواسات داشته باشند . امام فرمود : مواسات يعني سهيم شدن در رنج و غم ديگران ، و شريك كردن ديگران در شادي و سيري خود. كسي آمد به امام حسن(ع) گفت كه آقا ما شيعه شمائيم . آقا فرمود : آيا اهل مواسات هستي ؟ گفت يعني چه؟ حضرت فرمود: يعني در مشكلات و رنج و گرسنگي ديگران شريك و مي شوي و آنها را در شادي ها و رفاه خود شريك مي كني؟ گفت نه من اين طور نيستم . فرمودند : نه شيعه نيستي بگو ما را دوست داري نگو شيعه ما هستي . بگو من شما اهل بيت را دوست دارم واقعا ما لياقت اين امام ها را نداريم . حضرت عباسي اعتراف مي كنيم كه ما شيعه اينها نيستيم . البته نمي خواهم راجع به همه بگويم . كساني در جامعه هستند كه شيعه آنهايند . خودم را مي گويم و امثال من ، ما شيعه آنها نيستيم ولي آنها را دوستشانم داريم . به تعبير خودشان كه فرمودند ، بگوئيد ما محب شماييم نه شيعه شما. در اين فرهنگي كه فرهنگ رقابت بيرحمانه بر اقتصاد بازار حاكم مي شود ، ديگر صحبت از اخلاق و انسانيت نمي شود كرد . من نمي خواهم اينجا رؤيايي صحبت كنم . من قبول دارم كه برادري و برابري در حد آرمانيش قابل تبديل به يك الگوي مديريتي عالي وقاطع نيست . لااقل فعلا در جوامع بشري و جوامع ما نيست . در حوزه هاي كوچكتر اختياري قابل اعمال است . ولي حكومت ها و دولت ها و مجلس ها و دستگاههاي قضايي و رسانه ها حق ندارند كه اجازه بدهند كه بازار تبديل بشود به جنگل و قبول دارم كه همه شقوق انفاق و ايثاررا نمي شود اجباري كرد . انفاق مستحبي داريم و لازم است . ولي بالاخره ما انفاق واجب واجباري هم داريم . يك جيزي هم به نام برنامه ريزي و تعديل جامعه داريم . چيزي هم به نام منافع عمومي وجود دارد كه بايد سرمايه ها را به آن سمت هدايت كرد و به سرمايه داران و ثروتمندان كشور گفت كه : آقا به نفع دنيا و آخرت خودت است كه به ديگران فكر كني تو داري از اين جامعه مي خوري بايد به اين جامعه پس بدهي ، نم پس بده . تو از اين جامعه داري مصرف مي كني . روي شانه هاي جامعه ايستاده اي . حق متقابلت را در حق جامعه ادا كن . والا فقرا را بر سر يك دو راهي مي گذاري . يا بميرند در انزوا . هم دينشان و هم دنيايشان را از دست بدهند. يا شورش بكنند و پرخاشگرانه از ديوار خانه ي تو بالا بيايند و سر راهت را بگيرند . تو داري انها را به يكي از اين دو كار مجبور مي كني . اين معني اش اين نيست كه آنها حق دارند اين كار را بكنند ولي از حيث جامعه شناسي سياسي دارم مي گويم شما داري آنها را مجبور ميكني . اين را بايد يك وقتي به ثروتمندان جامعه گفت كه ما شما را موعظه مي كنيم كه به عاقبت منافع و مصالح خودتان در دنيا بينديشيد اگربه آخرت معتقد نيستيد و برنامه ريزي قانوني بالاخره هم ممكن وهم مفيد است و هم لازم . اين اقتصاد ربوي هم من ديدم بعضي ها در بحث هايشان مي نويسند و در دانشگاهها هم تدريس مي كنند . متأسفانه بعضي از مسئولين اقتصادي ما هم به آن معتقد بودند و هستند . مي گويند آقا نرخ بهره و نرخ ربا اصلاً قابل حذف نيست از اقتصاد مدرن لا ينفك است 10 درصد ـ 12 درصد 13 درصد از نرخ بهره اينجا مي گيرند. آن وقت خيلي جالب است در كشورهاي سرمايه داري اروپاو غرب و آمريكا در بعضي از اين كشورها نرخ بهره را رساندند به 2 درصد و 3 درصد تازه از اين هم دارند كمترش را تجربه مي كنند . خود آنها كوتاه آمده اند ، آنوقت اينجا ، يك عده غرب زده باز كاسه داغ تر از آشند و مي گويند اقتصاد مدرن بدون ربا نمي شود . اين جايش خيلي جالب است ، خود آن سازمان كوتاه آمده و اينها كوتاه نمي آيند . يك عده الان در بعضي از بانك هاي بزرگ غرب فهميدن كه اشتباه است نرخ بهره بالا باشد . رساندند به 2ـ3 درصد .اينجا يك عده مي گويند آقااين حكم حرمت ربا ازاحكام سنتي و قديمي است مال دوره عرب هاي جزيره العرب بوده است . اقتصاد مدرن يعني رباي بالا 10 ـ12 درصد . ببينيد ما گرفتار اينهاييم ، يعني كساني كه 30 سال پيش در دانشگاههاي درجه 2ـ3 امريكا و انگليس رفتند اقتصاد خوانده اند حالا مي خواهند اينجادر جامعه اي كه براي اقتصاد اسلامي شهيد داده ، در آن اقتصاد درجه 3 غير توليدي كپي برداري شده از سرمايه داري غرب را اجرا بكنند . اين همان سفاهت مالي است كه امام حسن (ع) فرمودند نبايد باشد يك روايت هم از حضرت رضا (ع) عرض مي كنم كه راجع به پيامبر است . حضرت رضا (ع) فرمودند كه :بهترين آدم ها در نزد پيامبر مي دانيد كه چه كساني بوده اند آنهايي كه بيش از همه به فكر توده ي مردم بوده اند و به فكر خدمت كردن به مردم وآنهايي كه بيش از همه نسبت به مردم و ديگران مواسات داشتند و موازره . موازره يعني بارشان را برمي داشتند و زير دست و بال مردم و خانواده هايي كه مشكل دارند و گرفتارند را مي گرفتند . خيلي ممنون و متشكرم و اميدوارم كه ما و به خصوص متوليان اين جامعه و آنهايي كه مديريت جامعه دارند با اين روايت آشنا بشوند .