بينشهاى ناب در نگاه دخت آفتاب (11)
ارزشهاى جاودان زندگى (ارزشهاى اجتماعى)
احمد لقمانى اشاره:
حيات و هستى انسان را داراى دو جلوه «پيدا» و «ناپيدا» دانستيم كه در اولى، همه موجودات ويژگىهاى مشترك از نظر خوردن و خوابيدن و پوشيدن و نوشيدن دارند، اما در جلوه ناپيدا، انسان با ديگر آفريدهها تفاوت مىيابد؛ با بينشها و ارزشهاى الهى به رشد و بالندگى و پايندگى جاودان دست مىيابد و برتر از ساير موجودات مىشود. اما در اين مسير سعادتآفرين، «جهالت» و «غفلت»، چونان راهزنانى هستند كه آدمى را از صعود به قله «قداست» و «عظمت»، به «زبونى» و «ذلّت» سقوط مىدهند و او را به پديدههاى ناپايدار ظاهرى زندگى سرگرم مىسازند. «ارزشهاى جاودان زندگى»، دفتر معرفتى است كه آشنايى دل و ديده با يكايك آموزههاى آن، هر يك از ما را از «منيّت و ماديّت» به «معنويت و ابديت» راهنمايى مىكند و فردايى پرنور، نويد مىدهد. بخش گذشته اين نوشتار به «ارزشهاى عبادى» در نگاه زهراى مرضيه(ع) اختصاص يافت. در اين قسمت «ارزشهاى اجتماعى» در بينشهاى ناب آن پاكبانوى آفرينش را پى مىگيريم. ب) ارزشهاى اجتماعى
سراى دهر كه در تخت اين نُه ايوان است
بسيط خاك كه در چشم، مشت گِلى است
بساط دهر كه اجناس كم بهاست در آن
گرانتر است ز صد جان هر آنچه ارزان است(1)
هزار گنج در او هست، اگر چه ويران است
هزار صُنع در او آشكار و پنهان است
گرانتر است ز صد جان هر آنچه ارزان است(1)
گرانتر است ز صد جان هر آنچه ارزان است(1)
در كوى ملكشان نبود راه، بخل را
اينجا ز دست خشكِ سبو، آب مىچكد(9)
اينجا ز دست خشكِ سبو، آب مىچكد(9)
اينجا ز دست خشكِ سبو، آب مىچكد(9)
هر كه روزش به فربهى باشد
تن چو از خون ثقيل، سنگ آيد
تو شكم بودهاى از آنى سُست
جان و دل باش تا كه باشى چُست(16)
چون شكم شد تهى، تهى باشد
دل ز بارِ بدن به تنگ آيد
جان و دل باش تا كه باشى چُست(16)
جان و دل باش تا كه باشى چُست(16)
امامت و اطاعت از پيشواى راستين جامعه يعنى معصومان(ع) را باعث نظام، يكپارچگى(21) و بركات بىپايان جامعه مىناميد؛ امامِ معرفى شده از سوى پيامبر اسلام(ص) را «بهترين انسانها»،(22) «پدر امت اسلامى»(23) و «جانشين شايسته رسول خدا(ص)»(24) مىدانست و همگان را به يادآورى حماسه غدير خم و پاسدارى از ارزشهاى الهى آن روز(25) دعوت مىكرد. سير ارتجاعى و هلاكتبار مردم را به سوى ضلالت و گمراهى(26) تحليل مىكرد و علل غصب خلافت(27) را بازگو مىنمود. آنجا كه حضور در جمع مسلمانان را به مصلحت جامعه مىديد به خطبه و خطابه مىپرداخت و گاه در مسجد، زمانى در كوچه و بازار و موقعى در جمع زنان مهاجر و انصار، مهاجمان، غاصبان و بيعتشكنان را نكوهش مىكرد و عوامل رويگردانى از حق و ستم بىحدّ آنان را بيان مىنمود.(28) آنجا كه صراحت و شفافيت در سخن را ضرورى مىشمرد، دست به افشاى خط نفاق و شرك مىزد و در گفتار و رفتار خويش، شيوههايى شايسته براى پيكار با منحرفان از خط ولايت و امامت را ترسيم مىنمود تا امروز و فرداى جامعه خود را هوشيار و بيدار سازد. فاطمه(س) يكى از عوامل دستيابى به بهشت الهى را در عرصههاى اجتماعى، «حُسن خُلق»، «خوشرويى» و «برخورد شيرين و دلنشين» مىدانست و بر اين باور بود كه: «پاداش خوشرويى در برابر مؤمن، بهشت است و حُسن خُلق و گشادهرويى با انسانهاى ستيزهجو و كينهتوز، انسان را از عذاب آتش باز مىدارد.»(29) از اينرو هرگز نسبت به مراجعهكنندگان، ترشرويى نمىكرد و گاه كه آنان از زيادى زحمت خويش شرمنده مىشدند، مىفرمود: «باز هم بيا و آنچه سؤال دارى بپرس. آيا اگر كسى را اجير كنند كه بار سنگينى را به بالاى بام ببرد و در مقابل، يكصد هزار دينار طلا مزد بگيرد، چنين كارى بر او دشوار است؟!»(30) اين شيوه ارزشمند اخلاقى - اجتماعى، امسلمه را وادار به اعتراف حقيقتى چشمگير كرد و آن اين سخن وى بود كه: «پس از ازدواج با رسول خدا(ص)، من عهدهدار امور دختر آن حضرت شدم، اما به خدا سوگند! فاطمه(ع) در آداب اجتماعى، شيوههاى اخلاقى و آگاهىهاى زندگانى، آگاهتر از من به همه مسائل بود.»(31) توجه به آداب بهداشتى - اجتماعى از سوى فاطمه زهرا(ع)، جلوهاى ديگر از كتاب كامل شخصيت آن حضرت است. اهميت اين نكات در نگاه دخت رسول خدا(ص) از آنرو بود كه مؤمنان و شيعيان، خواسته يا ناخواسته هماره در نشست و برخاستهاى اجتماعى، مورد توجه ديگران هستند و بىتوجهى به كمترين اصول و آداب رفتارى - بويژه در مجامع مختلف - به شخصيت عموم خداجويان ضربه وارد مىكند كه خاطره تلخ آن تا زمانهاى زيادى باقى خواهد بود! سخن نخست آن بانوى بصير كه در باره بهداشت دست است، چنين است: «اَلا لا يَلُومَنَّ إمرؤ اِلّا نفسه يبيتُ و فى يده ريحُ غَمَزٍ؛(32) كسى كه پس از خوردن غذا با دستى آلوده و چرب به خواب رود، [و مبتلا به آثار سوئى شود ]هيچ كس جز خود را سرزنش ننمايد.» در گفتارى ديگر، آداب غذا خوردن و بهداشت عمومى و اجتماعى در نگاه آن بزرگبانوى بصير ترسيم شده است. در سر سفره دوازده دستورالعمل ارزشمند وجود دارد كه سزاوار است هر مسلمانى آنها را بشناسد. چهار تاى آن لازم؛ چهار تاى آن مستحب و چهار تاى آن نشانه ادب و بزرگوارى است.
اما چهار دستورالعمل لازم عبارت است از
1- شناخت پروردگار و معرفت نسبت به آفريننده نعمتها، 2- راضى بودن به نعمتهاى الهى، 3- گفتن «بسماللَّه الرحمن الرحيم» در آغاز غذا، 4- شكر و سپاسگزارى خداوند در آغاز و پايان غذا.و چهار دستورالعمل مستحب عبارتند از:
1- وضو گرفتن قبل از غذا، 2- نشستن به طرف چپ، 3- در حال نشسته غذا خوردن، 4- خوردن غذا با سه انگشت. و چهار دستورالعملى كه نشانه ادب و بزرگوارى است عبارت است از:
1- از آنچه پيش روى شماست، غذا بخوريد، 2- لقمهها را كوچك برداريد، 3- غذا را بجويد و با شدت نرم كنيد، 4- كمتر به صورت ديگران به هنگام غذا خوردن نگاه كنيد.(33) «ارزش غذايى خرما»، سخن ديگرى از آن حضرت است كه نشان آگاهى دخت رسول خدا(ص) نسبت به نعمتهاى خدادادى به بندگان، جهت تأمين نيروى مورد نياز در زندگى است. آن حضرت در باره خرما فرمود: «نعم تحفةُ المؤمن التّمر؛(34) براى مؤمن، خرما هديه خوبى است.» ادامه دارد. 1) محتشم كاشانى. 2) آلعمران، 92؛ ر.ك: تفسير ابنكثير، ج2، ص583 و ج4، ص15 و 477؛ احسنالحديث، ج1، ص517؛ تفسير البيان، ج2، ص96. 3) اسراء، 100؛ ر.ك: تفسير التحرير، ج3، ص44 و 45 و ج4، ص7؛ تفسير جامعالبيان، ج2، ص364. 4) اهلالبيت، توفيق ابوعلم، ص138؛ نزهةالمجالس، ص576. 5) بحارالانوار، ج43، ص20 و 22؛ اهلالبيت، ص139؛ ر.ك: بحارالانوار، ج43، ص26، 81، 83 و 86؛ الجعفريات، ص182؛ مكارمالاخلاق، ص95. 6) بحارالانوار، ج43، ص20 و 86. 7) بحارالانوار، ج43، ص218 (اِنَّ فاطمة تصدّقت بمالها على بنىهاشم و بنىعبدالمطلب ...). 8) اهلالبيت، ص131 - 130. 9) صائب تبريزى. 10) حشر، 9؛ ر.ك: تفسير نمونه، ج23، ص519؛ تفسير مجمعالبيان، ج10، ص611؛ تفسير المنير، ج28، ص78. 11) دهر، 8؛ ر.ك: تفسير ابنكثير، ج2، ص143؛ تفسير احسنالحديث، ج12، ص236؛ تفسير نمونه، ج25، ص357. 12) بحارالانوار، ج36، ص59 و ج41، ص38. 13) همان، ج43، ص73. 14) همان، ص56. 15) اهلالبيت(ع)، ص131. 16) اوحدى مراغهاى. 17) زن در آينه جلال و جمال، آيتاللَّه جوادى آملى، ص425. 18) احزاب، 59؛ ر.ك: همسران، زندگى، الگوى بالندگى (صفات همسران در خانواده فاطمه زهرا(ع) و امير مؤمنان(ع))، به همين قلم. 19) طبقاتالكبرى، ج1، ص400؛ ذخائرالعقبى، ص47؛ احقاقالحق، ج10، ص285؛ ينابيعالموده، ص199. 20) كتاب الشافى، ص231؛ كتاب طرائف، ص263؛ مروجالذهب، ج2، ص311؛ كتاب القدس، ص393. 21) كتاب مناقب، ج2، ص206؛ دلائلالامامه، ص40 و 41؛ نهايه ابناثير، ج4، ص273. 22) فتحالبارى، ج8، ص97؛ فضائلالخمسه، ج3، ص21. 23) تفسير البرهان، ج3، ص245؛ تفسير الامام العسكرى، ص330. 24) كفايةالاثر، ص26؛ عوالمالمعارف، ج11، ص228؛ احقاقالحق، ج21، ص26 و 27. 25) دلائلالامامه، ص38؛ احتجاج طبرسى، ج1، ص146؛ معانىالاخبار، ص354. 26) احقاقالحق، ج217 ص26 و 27؛ البدرالطالع، ج2، ص297. 27) مناقب، ج2، ص205؛ كتاب عوالم، ج11، ص478 و 605؛ رياحينالشريعه، ج2، ص40. 28) اعيانالشيعه، ج1، ص317؛ رياحينالشريعه، ج1، ص337؛ احتجاج طبرسى، ص106. 29) كتاب عوالم، ج11، ص628؛ بحارالانوار، ج72، ص401. 30) بحارالانوار، ج2، ص3. 31) بحارالانوار، ج43، ص10. 32) مسند فاطمه(ع)، ص100؛ كتاب عوالمالعلوم، ج11، ص628؛ كنزالعمال، ج15، ص242، ح40759. 33) كتاب عوالم، ج11، ص629؛ نقاشىاللباب، ج3، ص124. 34) كنزالعمال، ج12، ص339، ح35305. ماهنامه پيام زن ـ شماره 136ـ تير 1382