انديشه هاي اقتصادي امام خميني2
کليات اقتصاد
ناقد و توصيف كننده:آژيني، محسن رهنمودها
اسلام و رفاه
چيزي را كـه ـخداي تبارك و تعالـي مي خواهد كه رفاه عمومي و سعادت عمومي بشر، سلامت عمومي بشر، سعادت روحي بشر است انشأاللّه كه تحقق پيدا كند ص. ن ـ ج 6 ـ ص 84 ـ 4/2/1358 مبارك باد بر شما افراد روشنفكر و متدين كه در راه اهداف شريفه اسلام كه ضامن رفاه عموم و تامين معنويات و ماديات بشر است فداكاري مي كنيد. ص. ن ـ ج 1 ـ ص 223 ـ آبان 1355 اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسايش مردم و اينطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقي مابين قشري با قشر ديگر نمي گذارد. ص. ن ـ ج 6 ـ ص 164 ـ 24/2/1358 اسلام انشأاللّه در اين محيط پياده بشود و ما آن را، رفاهي كه در اسلام و آن طمانينه اي كه در اسلام براي افراد حاصل خواهد شد، حاصل كنيم در اين كشور. ص. ن ـ ج 4 ـ ص 183 ـ 24/1/1360 نظام اسلامي و رفاه
ما علاقه داريم كه همه افراد ملت ما در رفاه باشند ص.ن ـ ج5ـ ص 259ـ 17/1/1358 نهضت اسلامي مردم ايران در عصري كه نمونه همان عصر جاهليت است و در محيطي كه سرنيزه جانشين عدالت و حبس و شكنجه و اختناق به جاي آزادي و فقر و فلاكت، جانشين رفاه و آسايش گرديده بود، پا گرفت. ص .ن ـ ج 11ـ ص 258ـ 15/11/1358 مسئولين محترم كشور ايران عليرغم محاصرات شديد اقتصادي و كمبود درآمدها، تمامي كوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايي جامعه كرده اند و همه آرمان و آرزوهاي ملت و دولت و مسئولين كشور ماست كه روزي فقر و تهيدستي در جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند كشور از رفاه در زندگي مادي و معنوي برخوردار باشند. ص.ن ـ ج20ـ ص 129ـ 6/5/1366 از حكومت اسلامي شما را نترسانند، حكومت عدالت است، حكومتي است كه زندگي شما را زندگي مرفه انشأاللّه قرار مي دهد. ص. ن ـ ج 2 ـ ص 235 ـ 6/8/1356 احكام اسلام براي همه خوب است، احكام اسلام براي حتي اقليتهاي مذهبي به قدري رفاه ايجاد خواهد كرد كه اينها خوابش را نمي بينند. ص. ن ـ ج 11 ـ ص 23 ـ 25/9/1358 آن كه براي همه كارگرها و كارمندها و طبقه دلسوز است خداي تبارك و تعالي است كه به اراده خودش مي خواهد كه مستمندان مرفه باشند. ص. ن ـ ج 6 ـ ص 234 ـ 1/3/1358 مفهوم رفاه
مرفه بودن زندگي به اين نيست كه خانه چند طبقه آدم داشته باشد چه بسا اشخاصي خانه هاي چند طبقه دارند لكن زندگي شان جهنم است. الان شما زندگي محمدرضا را چه جور مي بينيد؟ همه وسائل آسايش برايش هست لكن آسايش دارد؟ يك آن آسايش دارد؟ ندارد. آسايش انسان به اين است كه روح انسان راحت باشد. روح انسان وقتي راحت شد اگر يك ناهار، هر جوري باشد، اين با آن مي سازد و اصلاً ناراحتي را ادراك نمي كند. راحتي انسان به اين است كه انسان وضع روحيش را جوري بكند كه با اين وضع روحي آسايش برايش پيدا بشود. ص. ن ـ ج 5 ـ ص 226 ـ 9/1/1358 گمان نكنيد كه كاخ نشين ها بسيار مرفه هستند، آنها دلهايشان لبريز از تزلزل است، آنها قلبهايشان آرام نيست تزلزلي كه در بين كاخ نشين ها هست در بين كوخ نشين ها نيست، آرامشي كه اين طبقه محروم دارند، آن طبقه اي كه به خيال خودشان در آن بالاها هستند ندارند. ص. ن ـ ج 14 ـ ص 166 ـ 16/1/1360 يك نفر آدمي كه كم دارد ولي به اندازه معاش دارد، اين آدم لذت زندگي را، همين زندگي مادي را لذتش را بيشتر از آن مي برد كه صد تا كاخ دارد و هر روز و هر شب در زحمت حفظ اينهاست. ... لذت به دارايي نيست لذت يك مطلبي است كه انسان در خودش بايد پيدا بشود... اين مستمندها را به يك زندگي، آنها بيچاره ها قانع هستند به يك زندگي متوسط، به يك زندگي كه بتوانند اعاشه خودشان را بكنند، بتوانند يك سايه سري داشته باشند. ص. ن ـ ج 17 ـ ص 223 و 224 ـ 1/1/1362 داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چيز، اينش مهم نيست، مهم اينست كه قلب انسان را، قلب انسان را اينها تسخير كنند. اينكه مال اندوزي و ثروت اندوزي مذموم است براي اين است كه اين مال اندوزي و امثال اينها و زرق و برق دنيا دل انسان را مي كشاند به طرف غير خدا و از آن ضيافتهاي خدا محروم مي كند. ص. ن ـ ج 18 ـ ص 18 ـ 21/3/1362 انسان محال است كه برسد به يك جايي از قدرت و بالايش را نخواهد، هميشه دنبال آني است كه ندارد. سرمايه دار هر چه زيادتر سرمايه تهيه كند دنبال اين است كه اضافه كند و حكومت هر چه سعه داشته باشد حكومتش، دنبال اين است كه توسعه بدهد. ص. ن ـ ج 18 ـ ص 34 ـ 21/4/1362 همه مي دانيم كه كشور ما در حال جنگ و انقلاب سختي ها و مشكلاتي را تحمل كرده و كسي مدعي آن نيست كه طبقات محروم و ضعيف و كم درآمد و خصوصاً اقشار كارمند و اداري در تنگناي مسائل اقتصادي نيستند ولي آن چيزي كه همه مردم ما فراتر از آن را فكر مي كنند، مساله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ايران ثابت كرده اند كه تحمل گرسنگي و تشنگي را دارند ولي تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شريف ايران هميشه در مقابل شديدترين حملات تمامي جهان كفر عليه اصول انقلاب خويش مقاومت كرده است. ص. ن ـ ج 20 ـ ص 234 ـ 29/4/1367 اما نكاتي كه در بازسازي و سازندگي توجه به آن ضروري است:... 5ـ برنامه ريزي در جهت رفاه متناسب با وضع عامؤ مردم توام با حفظ شعائر و ارزشهاي كامل اسلامي و پرهيز از تنگ نظري ها و افراط گرايي ها . ص. ن ـ ج 21 ـ ص 37 و 38 ـ 11/7/1367 من اميدوارم كه همه طبقات اين ملت در تحت لواي اسلام با رفاه، با سلامت با سعادت، همه با سعادت باشند . ص. ن ـ ج 7 ـ ص 254 ـ 12/4/1358 رفاه و مسئوليتهاي اسلامي و انقلابي
آنهايي كه در اين چند سال مبارزه و جنگ به هر دليلي از اداي اين تكليف بزرگ [شركت در جنگ] طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور داده اند، مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفته اند ص. ن ـ ج 20 ـ ص 239 ـ 240 ـ 29/4/1367 بر همه كس واجب است كه به مقدار كفايت، از خطر عظيم اجانب به اسلام و مسلمين كمك نمايد و اين تكليفي است كه بيشتر متوجه است به طبقه مرفه و ثروتمند و پس از آنان به طبقه متوسط به حسب احوال آنها، نه طبقه مستمند و ضعيف كه درآمدشان به مقدار اعاشه آنهاست گرچه اين قشر از تمام قشرها خدمتشان بيشتر است . ص. ن ـ ج 17 ـ ص 202/23/11/1361 رفاه و معنويات
توجه به زرق و برق دنيا انسان را از آن احساس انساني اش مي برد، يك حيوان است در بين مردم راه مي رود. كوشش كنيد معنويت را تقويت كنيد در بين اين ملت . ص. ن ـ ج 17 ـ ص 218 ـ 1/1/1362 ما آن روز عيد داريم كه مستمندان ما، مستضعفان ما به زندگي صحيح رفاهي و به تربيت هاي صحيح رفاهي و به تربيت هاي صحيح اسلامي ـ انساني برسند ص. ن ـ ج 15 ـ ص 282 ـ 23/10/1360
رفاه وعدالت اجتماعي
اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسايش مردم و اينطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقي مابين قشري با قشر ديگر نمي گذارد . ص. ن ـ ج 6 ـ ص 164 ـ 24/2/1358 براي همه انشأاللّه رفاه خواهد شد و اين اختلافات طبقاتي ننگين به آن صورت نخواهد ماند ص. ن ـ ج 6 ـ ص 20 ـ 26/1/1358 رفاه و استقلال و خودكفايي
ما مي خواهيم زندگي فقيرانه داشته باشيم ولي آزاد و مستقل باشيم. ما اين پيشرفت و تمدني كه دستمان پيش اجانب دراز باشد را نمي خواهيم ص. ن ـ ج 15 ـ ص 209 ـ 6/8/1360 من مطمئنم كه ملت عزيز ايران يك لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگي در ناز و نعمت ولي وابسته به اجانب و بيگانگان معاوضه نمي كند. ص. ن ـ ج 21 ـ ص 56 ـ 3/9/1367 مردم بايد تصميم خود را بگيرند، يا رفاه و مصرف گرايي يا تحمل سختي و استقلال و اين مساله ممكن است چند سالي طول بكشد ولي مردم ما يقيناً دومين راه را كه استقلال و شرافت و كرامت است، انتخاب خواهند كرد. ص. ن ـ ج 21 ـ ص 71 ـ 20/10/1367
رفاه و آزادي و حريت
اگر ما تسليم آمريكا و ابرقدرتها مي شديم، ممكن بود امنيت و رفاه ظاهري درست مي شد و قبرستانهاي ما پر از شهداي عزيز ما نمي گرديد، ولي مسلماً استقلال و آزادي و شرافتمان از بين مي رفت. آيا ما مي توانيم نوكر و اسير آمريكا و دولتهاي كافر شويم تا بعضي چيزها ارزان شود؟ ص. ن ـ ج 17 ـ ص 51 و 52 ـ 21/7/1361
رفاه وشرافت وعزت
شكم و نان و آب ميزان نيست، عمده شرافت انساني است و شرافت به اين نيست كه انسان دستش را روي سينه بگذارد تا چند شاهي به او بدهند بلكه شرافت انساني به اين است كه در مقابل زور بايستد. ص. ن ـ ج 18 ـ ص 112 ـ 28/6/1362 زندگي انساني شرافتمندانه را ولو با مشكلات بر زندگاني ننگين بردگي اجانب، ولو با رفاه حيواني ترجيح دهيد. ص. ن ـ ج 21 ـ ص 194 ـ 15/3/1368 اگر ما با دست جنايتكار آمريكا و شوروي از صفحؤ روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات كنيم بهتر ازآنست كه در زير پرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگي اشرافي مرفه داشته باشيم. ص. ن ـ ج 21 ـ ص 198 ـ 15/3/1368 رفاه و چشيدن طعم فقر و محروميت
حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد، ببينيد فقرا چه جوري هستند، شما هم بشويد آنطور، ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم آن رنگ درآئيد. اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مي رويم بايد براي ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست، اين حج نمي تواند باشد... بياييد و يك قدري هم توجه كنيد به زحمت هايي كه فقرا مي كشند. ص. ن ـ ج 16 ـ ص 254 و 255 ـ 31 /5/1361 تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. ص ـ ن ـ ج 20 ـ ص 235 ـ 29/4/1367 رفاه و رسيدگي به محرومين و فقرا
چرا بايد در زمستان يك عائله اي زير چادر، خوب مي دانيد زير چادر سرماي اينجا نمي تواند جوابش بدهد، اينها هيچ زندگي ندارند، ثروتمندها به داد اينها برسند، اينها ننشينند آن طرف و بگويند كه دولت بدهد، دولت هم بايد بكند همه بايد انجام وظيفه بكنند. ص. ن ـ ج 10 ـ ص 165 ـ 17/8/1358 به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت مي كنم... چه نيكو است كه طبقات تمكن دار به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آنست و از انصاف به دور است كه يكي بي خانمان و يكي داراي آپارتمان ها باشد. ص. ن ـ ج 21 ـ ص 201 ـ 15/3/1368 تقدم رفاه بر اصول اسلامي و انقلابي
از اول نهضت اسلامي ما شاهد اشخاصي كه به اين وضع بوده اند، راحت را به هر چيزي مقدم مي داشته اند، تكليف را اين مي دانستند كه نمازي بخوانند و روزه اي بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكري بگويند و فكري بكنند. اين يك راهي بود كه يك دسته اي از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا اين چند روزي كه هست، خوب استراحت بكند،بنشيند در خانه اش عبادت بكند. اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات مثلاً نماز و روزه و امثال اينها، براي اسلام هم غير از اين، خيلي، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشي قائل بودند... يك دسته اينطور بودند كه حضرت امير سلام اللّه عليه از اينها تعبير مي كند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتي كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بر همه چيز مقدم مي دارد، نماز هم مي خواند و روزه هم مي گيرد و عبادات شرعي را هم بجا مي آورد لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك چيزي قرار بدهد... آنهايي كه اسلام را خلاصه مي كنند در اينكه بخورند و بخوابند و يك نمازي بخوانند و روزه اي بگيرند و در گرفتاري ملت، در گرفتاري اين جامعه دخالت نكنند به حسب روايت رسول اكرم اينهامسلم نيستند. ص. ن ـ ج 15 ـ ص 45 تا 50 ـ 8/4/1360 هنري زيبا و پاك است كه كوبندؤ سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد. ص. ن ـ ج 21 ـ ص 30/6/1367 عادت به رفاه و رفاه طلبي
آنهايي كه عادت بكنند، چند روز عادت به اين كارها. به اين عشرتها، به اين چيزهايي كه در سينماها مي كردند و نمايش مي دادند، اين ديگر در فكر اينكه نفت ما را كي مي برد و آهن ما را كي مي برد و گاز ما را كي مي برد، اين به اين فكرها ديگر نيست. ص. ن ـ ج 9 ـ ص 62 ـ 17/6/1356 جنگ وقتي كه واقع مي شود انسان از آن خستگي و از آن چيزهايي كه سست مي كند انسان را، از آن سستي و خستگي ها بيرون مي آيد و فعاليت
مي كند و جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد بروز مي كند و در استراحت و در راحت و در اين امور، انسان هميشه كسل مي شود، هميشه خمود مي شود، قواي انسان خمود
مي شود و خصوصاً آنهايي كه به عياشي عادت دارند يا به رفاه عادت دارند، آنها ديگر بدتر خواهند شد. ص. ن ـ ج 13 ـ ص 106 و 107 ـ 8/7/1359
* جنگ فقر و غنا
حضرت امام (س) در برخي از بياناتشان مسئله جنگِ بين فقر و غنا را مطرح فرموده اند. با توجه به بحثهاي گذشته در مورد احترام سرمايه هاي مشروع و قانوني، اين سئوال پيش مي آيد كه آيا طرح موضوع جنگ فقر و غنا توسط حضرت امام (س) به معني نفي غنا و حمايت از فقر نيست؟ آيا بيانات معظم له در مورد جنگ فقر و غنا با بيانات ديگرشان مبني بر محترم بودن ثروتهاي مشروع تعارض ندارد؟ قبل از پاسخ به سئوالات فوق، به برخي از برداشتهاي اشتباه از بيانات امام(س) در مورد جنگ فقر و غنا اشاره مي كنيم. عده اي از افراد كه تنها جملات مربوط به جنگ فقر و غنا را ديده و ديگر بيانات امام (س) را ملاحظه ننموده اند چنين تصور كرده اند كه رهنمودهاي امام درباره جنگ فقر و غنا و دائمي بودن اين جنگ و حمايت نظام اسلامي از فقرا در مقابل اغنيا، بدين معني است كه معظم له فقر را به كلي ارزش و غنا را مطلقاً ضد ارزش مي دانستند. نتيجه چنين تصوري از جنگ فقر و غنا آنست كه
پديده اي بنام فقر همواره بايد وجود داشته باشد و فقرا نيز هميشه بايد در فقر و محروميت باقي بمانند تا براي هميشؤ تاريخ، جنگ فقر و غنا مصداق عيني و واقعي داشته باشد! و اگر قرار باشد روزي فقرا از فقر خود نجات يافته (يعني غني شوند) طبعاً در جبهه اغنيا قرار گرفته و بايد با خود آنها نيز مبارزه كرد! با توجه به رهنمودهاي حضرت امام(س) چنين برداشتي از سخنان ايشان، نادرست و اشتباه است. اولاً فقر نه تنها ارزش نيست بلكه ضد ارزش است. فقر ارمغان ظلم و استثمار و سودجويي يا تن پروري و تنبلي و فرهنگ غلط است. اين پديده در آيات شريفؤ قرآن كريم و روايات متعدد معصومين (ع) مذمت شده و حتي در برخي از كلمات آن بزرگواران، در حد كفر يا پديد آورنده آن، شمرده شده است. در رهنمودها و نظرات حضرت امام (س) نيز فقر، محروميت و استضعاف به طور گسترده مذمت و به عنوان يك پديده ضد ارزش معرفي شده است. اگر در بعضي از روايات ديده مي شود كه از فقر ستايش شده، اين نه به معني يك اصل كلي و قابل تعميم به تمام زمانها بلكه تنها يك دستور خاص و با توجه به شرايط ويژه زماني و مكاني بوده است و در هر حال نمي توان فقر را ارزش دانست. همچنين در برداشت مذكور، بين فقر و فقرا خلط شده است. فقر ارزش نيست ولي فقرا (آنهم نه همه فقرا بلكه تنها كساني كه عليرغم خواست و اراده خود، توسط استثمارگران و سودجويان به فقر و محروميت كشيده شده اند) يك قشر ارزشمند و مستحق حمايت و پشتيباني هستند. عده اي همين خلط مبحث را در مورد محرومين و مستضعفين هم مرتكب شده اند. از نظر امام (س) محروميت ارزش نيست ولي محرومين ارزشمندند، استضعاف ارزش نيست ولي مستضعفين ارزشمندند. غنا و ثروت به طور كلي و مطلق از سوي حضرت امام (س) نفي نشده است. حضرت امام (س) نه تنها رفاه و ثروت را به كلي نفي نمي كنند بلكه با شرايط و ويژگيهاي خاص براي جامعه ضروري هم مي دانند و كراراً نظام اسلامي را به تامين و تعميم آن توصيه فرموده اند و در اين امر، اولويت را با محرومان و فقرا دانسته اند. ايشان همچنين سرمايه و ثروت مشروع را محترم و حتي تلاش براي كسب آن را در مواردي عبادت دانسته اند. در خصوصِ برداشتِ صحيح از بيانات امام (س) دربارؤ جنگ فقر و غنا، دو مورد را مي توان مطرح كرد كه هر دو هم با رهنمودهاي معظم له سازگار است. برداشت اول: مقصود از جنگ فقر و غنا، مبارزه با يك سيستم اجتماعي ـ اقتصادي است كه در بطن خود دو طبقه فقير و غني را بوجود مي آورد. فقر و غنا دو پديده اي است كه در اين سيستم خودنمايي مي كند و حالت وسطي نيز متصور نيست. در اين سيستم اقليتي داراي ثروت و مكنت هنگفت بوده و اكثريت مردم نيز در فقر و محروميت به سر مي برند. امروزه در بسياري از كشورهاي جهان سوم حاكميت چنين سيستمي را شاهديم كه علت العلل آن، حاكميت سرمايه وسرمايه داري بر نظام
بين المللي است. نظامي كه در آن حرف اول و آخر را سرمايه مي زند و هيچ ارزش و معيار ديگري مطرح نيست. منظور حضرت
امام (س) از جنگ فقر و غنا، جنگ با چنين سيستم و نظامي است. اين نبرد، يك مبارزه مقدس و دائمي است كه بايد آنقدر ادامه يابد تا طلسم حاكميت سرمايه بر جهان شكسته شود و فقر و غناي ظالمانه از بين برود و بر ويرانؤ آن سيستم، جامعه اي پديد آيد كه همه آحاد مردم در آن، از يك زندگي مرفه با حاكميت ارزشها و معيارهاي معنوي و متعالي برخوردار شوند. برداشت دوم: مقصود از جنگ فقر و غنا، جنگ بين فقراي متدين با اغنيأ ظالم است. در اين برداشت نمي توان فقير و غني را به كلي ارزش يا ضد ارزش دانست. فقراي مظلوم، مورد حمايت و اغنيأ ظالم نيز مغضوب هستند. بين اين دو طبقه مبارزه دائمي وجود داشته و موضع مومنان و صالحان نيز حمايت از فقرا و نبرد عليه اغنيا و سرمايه داران خواهد بود. بديهي است نتيجه نهايي اين نبرد، احقاق حقوق فقرا و شكست و نابودي اغنياست. همانگونه كه ملاحظه مي شود برداشتهاي فوق نه تنها با يكديگر منافات ندارند بلكه قابل جمع نيز هستند. بهر حال هر برداشتي كه بخواهيم از مقوله جنگ فقر و غنا داشته باشيم، نبايد با اصول و محكمات رهنمودها و نظرات حضرت امام (س) در تعارض باشد.
رهنمودها
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار و جنگ پا برهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است و من دست و بازوي همه عزيزاني كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين را نموده اند، مي بوسم. ص.ن ـ ج21ـ ص 234ـ 29/4/1367 جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود. ص.ن ـ ج21ـ ص 94ـ 3/12/1367 بايد ... نسل به نسل و سينه به سينه شرافت و اعتبار پيشتازان اين نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند. ص.ن ـ ج20ـ ص 123ـ 6/5/1366
ضد ارزش بودن فقر، محروميت و استضعاف
مجموعه قواعد اسلامي در مسائل اقتصادي هنگامي كه در كل پيكره اسلام بصورت يك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پياده شود بهترين شكل ممكن خواهد بود هم مشكل فقر را از ميان مي برد و هم از فاسد شدن يك عده بوسيله تصاحب ثروت جلوگيري مي كند. ص.ن ـ ج 4ـ ص 176ـ 18/10/1357 اين به عهده علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي است كه براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه هاي سازنده و در برگيرنده منافع محرومين و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت بدر آورند. ص.ن ـ ج20ـ ص 129ـ 6/5/1366 (ص 154)
امام خميني احياگر انديشه حكومت اسلامي
انديشه عنصر اساسي در اركان اصلي هر جامعه است. اقتصاد، سياست و فرهنگ كه سه ضلع در كنار هم قرار گرفته هستند و در ادارؤ اجتماعات انساني از جايگاه بالايي برخوردارند، بدون انديشه ممكن نخواهند بود. با انديشه است كه انسان كار مي كند، زندگي مي كند و از ميان انبوه طرق، مسيري را برمي گزيند و بر اساس آن رفتار مي كند. اينك اگر توجّه كنيم كه چهرؤ عمدؤ زندگي انسان، زندگي سياسي و زندگي در جامعه است، به اين نكته خواهيم رسيد كه مقوّم زندگي سياسي انديشه سياسي است. جامعه انساني اگر از يك نوع زندگي سياسي ناخشنود شد، در پي ايجاد زندگي سياسي جديدي برمي آيد و چنانكه گفته شد، بنياد هر زندگي سياسي يك انديشه سياسي است. بنابراين پايگاه عمده و اصلي در تغيير و تحولاّت سياسي و يا به سخن ديگر در انقلابها و تغيير و تحولات جوامع بشري از آن انديشه است. مخالفين يك نظام سياسي هميشه تلاشمي كنند تا فلسفه سياسي جديدي را رو در روي فلسفه سياسي ارائه كنند، بديهي است كه اين فلسفه سياسي جديد اگر قبول عام بيابد تغيير و تحولاتي را، و حتي انقلابي را، به ثمر خواهد رساند. طبيعي است كه هر فلسفه سياسي، اقتصاد، سياست، و فرهنگ متناسب با خويش را ارائه كند.(1) يكي از اموري كه بايسته است نسبت به آن پژوهشها و تحقيقات گسترده و عميقي صورت گيرد، فلسفه سياسي اسلام است. فلسفه سياسي به معني اعم و انديشه سياسي بطور اخص، به ويژه از اين نظر كه اگر درست عرضه شود و مورد قبول جامعه قرار گيرد، مي تواند موجد و موجب نظم سياسي مطلوب باشد، از اهميّت بسيار زيادي برخوردار است. با توجّه به اين نكته، مقاله حاضر عهده دار ارائه وجوهي از انديشه سياسي كه توسط امام خميني (ره) احيا شده است و در سرانجام به ايجاد حكومت اسلامي منجر گشته است، خواهد بود. فرضيه مهم نگارنده در اين مقاله آن است كه بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره)، قيام و نهضت اسلامي خويش را با احياي انديشه سياسي اسلام، به ويژه احياي تئوري حكومتي اسلام، آغاز كرد و اين در واقع يكي از تفاوتهاي اساسي نهضت بيدارگرانه و حيات بخش آن امام راحل (ره) نسبت به ديگر نهضتهاي
اسلام خواهانه قرون اخير در جهان است و همين تفاوت اساسي يكي از عوامل مهم موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي شد. امام
خميني (ره) علاوه بر مبارزه براي نفي استعمار و استبداد به ارائه فلسفه سياسي اسلام پرداخت و در واقع به اين دو پرسش اساسي مهم فلسفه سياسي كه چه كسي بايد حكومت كند؟ و چگونه بايد حكومت كند؟ ، پاسخهاي صريح و روشني داد و در عمل نيز به پياده كردن اين انديشه اهتمام ورزيد. آزمون ادعاي فوق را در ادامه اين مقاله پي مي گيريم.
انديشه سياسي امام خميني (ره)
با نگاهي به تاريخ انديشه سياسي اسلام به اين نتيجه مي رسيم كه در ميان متفكران و عالمان مسلمان، كه در جهت تبيين انديشه و نظام سياسي اسلام تلاش كرده اند، بطور عمده چهار گرايش و طرز فكر عمده و قابل ملاحظه است:(2) 1ـ انديشه سياسي فلسفي
انديشه اي است كه توسط فلاسفه پي نهاده شده است و مانند ديگر شعب فلسفه، از نحله هاي قديم و از مباني كتاب و سنت، هر دو، استفاده كرده است. كتابهايي همچون آرأُ اهلِ المدينة الفاضله ، السيّاسات المديّنه ، التّنبيه علي سبُلِ السّعادة از فارابي، سياسيّات شفا از ابن سينا، تدبير المتوحّد از ابن باجّه، نبوّات و سياسات مبدا و معاد و الشواهد الربوبيّه از ملاصدرا و... از اين قسم است. ماهيت، حقيقت و واقعيت سياست محور اصلي بحث و بررسي در اين گرايش است. در مرتبؤ بعد از زاويه حكمت عملي كه همان عمل به حكمت است، به ارائه ويژگيهاي انسان كامل مي پردازند و چون انسان كامل نمي تواند به كمال برسد، مگر در مدينه فاضل و كامل، به ارائه ويژگيهاي مدينه فاضله و رئيس و رهبر آن و نحوؤ تدبير حيات بشر در آن پرداخته اند.2ـ انديشه سياسي اجتماعي
اين سنخ از انديشه، عمدتاً از جانب مصلحان اجتماعي معاصر ارائه شده است. از چهره هاي برجسته اين شعبه از انديشه مي توان از سيد جمال الدين اسدآبادي، سيّد عبدالرحمن كواكبي، شيخ محمد عبده، سيد امير علي هندي، سيد عبداللّه نديم مصري، محمد اقبال لاهوري، شيخ محمد خياباني، سيد عبدالحسين شرف الدين لبناني و شيخ محمد حسين كاشف الغطا ياد كرد. افكار اين گروه در مكتوباتي همچون مجله العروة الوثقي و كتابهاي طبايع الاستبداد ، تفسير المنار ، ديوان اقبال ، الفصول المهمّة في تاليف الامّة ، المثل العُليا في الاسلام لا في بحمدون و... دريافتني است. سيد جمال الدين اسد آبادي، به عنوان پرچمدار اين جريان، معضلات اساسي جهان اسلام را مطرح نمود و بدنبال ارائه راه حلهايي به تكاپو و تلاش، اقصي نقاط جهان اسلام و غيراسلام را زير پا گذاشت. سئوالهايي كه سيّد مطرح كرد از اين قبيل بود كه: چرا مسلمانان ذليل شدند؟ چرا دين اسلام ضعيف شد؟ كفار چرا غالب گرديدند؟ اين پريشاني از كجاست و خرابي از چه راه است؟ (3) و توصيفش از جهان اسلام اين بود كه: مورد تاخت و تاز بيگانگان قرار گرفته و اموالشان غارت شده وبيگانگان به اغلب كشورهاي اين جامعه مسلط هستند و سرزمينهاي آنها را قطعه قطعه، در ميان خود تقسيم مي كنند... چنان ذليل و خوار گشته اند كه پادشاهان و امراي باقي مانده اين امت صبح خود را با مصائب شروع مي كنند و روز نويش را با رنج و مشقت به شب مي رسانند، ترس از بيگانگان بر وجود آنان مستولي شده و ياس بيش از اميد، بر روح آنان غلبه كرده است. (4) آنچه از سوي سيد، به عنوان موانع داخلي و خارجي عزّت و سربلندي جهان اسلام، مطرح شد، دستمايؤ ديگر انديشمندان در اين گرايش گشت. اهم اين مشكلات از اين قرار بود: ترك فضايل اخلاقي و رسوخ اوصاف رذيله، فاصله گرفتن از اسلام اصيل و نفوذ خرافات و بدعتها در عقايد مسلمين، قوميت گرايي و تعصبات قومي و نژادي، تفرقه و جدايي و در نتيجه عدم همكاري ميان علما و زمامداران و مسلمين شهرهاي مختلف و عدم آشنايي نسبت به هم، جدايي دين از سياست و تبديل خلافت به سلطنت، استبداد حكام خودكامه در كشورهاي اسلامي، جهل و بي خبري و عقب ماندگي جوامع اسلامي از دانش و علوم بشري، نفوذ و استيلاي بيگانگان بر كشورهاي اسلامي، تهاجم گسترده فرهنگي غرب براي نابودي دين اسلام و... با اذعان به اين مطلب كه سيد و ديگر رهروان او در شناخت مشكلات جهان اسلام توفيق شاياني كسب كردند، اما در ارائه راه حل و درمان نتوانستند نسخه اي موفّقيت آميز ارائه دهند: و اين همان نكته اي است كه امام خميني (ره) به آن توجّه كرد، كه در ادامه اين پژوهش به آن اشاره خواهد شد.3ـ انديشه سياسي كلامي
از آنجا كه يكي از بحثهاي اساسي كلام، بحث امامت است، متكلّمان مسلمان قسمت عمدؤ مباحث خود را به بحث دربارؤ نياز جامعه اسلامي به امام و خصائص و شرايط وي اختصاص داده اند و از اين نظام سياسي مطلوب خود را ارائه كرده اند. كتابهايي از قبيل الشّافي في الامامة از سيّد مرتضي علم الهدي، تجريد العقايد از خواجه نصيرالدين طوسي، التّمهيد از قاضي ابوبكر باقلاني، الارشاد از امام الحرمين جويني، المغني از قاضي عبدالجبّار همداني، نمونه هايي هستند كه مي توانند شاهدي بر اينگونه انديشه ها باشند. دانش كلام پيوسته در معرض مسايل جديد است، از اين رو وقتي به دورؤ شكوفايي علم كلام مي نگريم، گرايشات كلامي شيعي اثنا عشري، زيدي و...، گرايشات كلامي اشعري، معتزلي، گرايشات كلامي مرجئه و... قابل مشاهده است اما سوگمندانه در تاريخ معاصر، كه جهان اسلام و به ويژه ايران مورد تهاجم و بلكه شبيخون فرهنگي دشمنان اسلام قرار گرفته و هنوز هم قرار دارد، اين دانش و انديشمندان آن از صحنه علمي به دور بوده اند و پاسخگوي معارضات جديد نبوده اند. مهمترين اقدام و بلكه يگانه اقدام موثر از سوي حضرت امام خميني (ره) با طر ح ولايت فقيه صورت گرفت كه به بررسي آن خواهيم پرداخت.4ـ انديشه سياسي فقهي
كه از آن به عنوان فقه سياسي نيز ياد مي شود، نظام ويژه اي است كه فقهاي مسلمان در باب حكومت و سياست، در خلال ابواب فقهي عرضه كرده اند. اثر مشهور آية اللّه نائيني به نام تنبيه الامة و تنزيه اعله... و نيز مباحث فقهي حكومتي كه از سوي فقيهاني همچون شهيد اول، شهيد ثاني، محقق كركي، شيخ محمد حسن نجفي، شيخ جعفر كاشف الغطأ و... مطرح شده است از اين قبيل است. گو اينكه در آثار فقها بيشتر به مباحث سلبي حكومت پرداخت شده است تا مباحث ايجابي و ايجادي و يا وجوبي و وجودي، در اين زمينه نيز امام راحل (ره) تحوّلات عظيم و مطابق با زمان ايجاد كرد كه فرصت پرداختن مستقل به آن به عهدؤ مقاله ديگر اين نگارنده است. امام خميني (ره) تجربه بيش از يك قرن شكست و ناكامي مسلمانان در مقابله با جهانخوران را به خوبي تحليل و تبيين كرد. مشكلات و معضلات اساسي را دريافت و در يك تحليل دقيق، شيوه و روشي بديع در تبيين مسايل فقهي، كلامي و فلسفي ـ عرفاني اسلام را در پيش گرفت، در حالي كه در اين راه جوّ غالب از آن تفكر جدايي دين از سياست، گريز از حكومت و بي توجّهي به مسايل جهاني و منطقه اي بود و چه فريادها و دردها كه امام از جوّ و محيط داشت و... آري، امام خميني (ره) انديشه سياسي اسلام را، در وضعيّتي دشوار، در خلال مباحث فقهي مطرح كرد. اما اينگونه نبود كه از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشوند، بلكه ضرورت ايجاد حكومت اسلامي به رهبري ولي فقيه را در كلام ثابت كرد و آنگاه فقه را با اين انديشه مشروب ساخت. در اين مورد آية اللّه جوادي آملي نظر روشني دارند كه به لحاظ اهمّيت آن عيناً نقل مي شود. ابتكار امام خميني در دين و فقه شناسي نه مانند اخباريون بود كه از روزنؤ زبون تحجر و ثقبؤ كم نور جمود و خمول به آن مي نگرند و نه مانند ساير اصوليون بود كه از تنگناي مباحث الفاظ و اصول عمليه در آن نظرمي نمايند و نه همتاي ساير حكيمان و عارفان بود، ... بلكه دين شناسي او در فقه اصغر و اوسط و اكبر تابع دين شناسي امامان معصوم (ع) بوده است، كه آن ذوات مقدس دين را در همؤ زاوياي غيب و شهودش مي شناختند و درصدد اجراي همه آن بودند و تنها راه عملي نمودن آن تاسيس حكومت اسلامي است. (5) كاري كه امام (ره) كرد، اين بود كه بحث ولايت فقيه مظلوم را از قلمرو فقه بيرون آورد و به جايگاه اصليش كه مساله كلامي است نشاند. آنگاه با براهين عقلي و كلامي اين مساله را شكوفا كرد. و سراسر فقه را در تابش شعاع آن قرار داد. (6) امام خميني (ره) با نگارش كشف الاسرار در سال 1323 ش، ضمن پاسخگويي به اتهاماتي كه نويسندؤ اسرار هزار ساله و ديگران به اسلام زده بودند، حمله به رژيم پهلوي را نيز به نحو بارزي آغاز كرد.(7) در همين كتاب آورده بودند: خداي عادل هرگز تن دادن به حكومت ظالمان را نمي پذيرد. تنها حكومتي كه خرد و شرع آن را حق مي داند، حكومت خدا، يعني حكومت قانون الهي است؛ و اين نوع حكومت اگر به دست فقيه هم نباشد، بايد حكومت با اساس و قانون الهي كه صلاح كشور و مردم در آن است، اداره شود و چنين حكومتي بدون نظارت فقها امكان پذير نيست. (8) به اين ترتيب، انديشه تاسيس حكومت اسلامي از آغاز مبارزات مورد نظر حضرت امام (ره) بود، ولي اولويّت با ساختن و تربيت عناصر آگاه و ياران همدل بود. كاري كه در جوّ آن روز هم شجاعت
مي خواست و هم نياز به زمان داشت. بعد از حادثه فيضيه، در 22 فروردين 1342، ضمن معرفي دولت به عنوان تشكيلاتي كه اساساً مخالف اسلام است و براي دشمني با قرآن با اسرائيل و ايالات متحده وحدت كرده است. (9) فرمود: بايد اين راه ادامه يابد، هر چه مي شود بشود ولو بلغ ما بلغ. (10)
فكر تاسيس حكومت اسلامي
اوّلاًامام (ره) و پيروانش را در مقابل نظام
ستم شاهي پهلوي قرار مي داد و ثانياً مانع از آن مي شد تا شكستهايي نظير آنچه در
نهضت مشروطه و غير آن اتّفاق افتاد، دوباره تكرار شود. اين همه، در كنار لزوم ارائه يك فلسفه سياسي در مقابل فلسفه سياسي نظام حاكم، سبب شد تا از سوي حضرت امام
خميني (ره) در اول بهمن سال 1348، در اثناي بحث فقهي مكاسب موضوع ولايت فقيه محور تدريس قرار گيرد. در اين درس بود كه فرمود: بر تمام مسلمانان و پيشاپيش آنان بر علماي روحاني و طلاب حوزه هاي علميه اسلامي واجب است كه عليه سمپاشيهاي دشمنان اسلام، به هر وسيله ممكن، قيام كنند، تا اينكه بر همگان آشكار شود كه اسلام براي اقامؤ حكومتي عدل گستر آمده است. (11) انتشار اين دروس در قالب كتاب ولايت فقيه و يا حكومت اسلامي و يا عناوين ديگر مبارزات را وارد مرحله جديدي كرد و در سطح وسيعتر تحوّل عميقي در حوزؤ انديشه سياسي اسلام به وجود آورد و زمينه را براي طرح هاي مختلف در ابعاد مختلف حكومتي فراهم آورد. براي پرهيز از تفصيل، به چند نكته اساسي كه در اين درسها مطرح شد، به اختصار اشاره مي كنيم. در مورد لزوم برپايي حكومت اسلامي متذكر شده بودند كه: احكام اسلامي، اعم از قوانين اقتصادي و سياسي و حقوقي، تا روز قيامت باقي و لازم الاجرا است. ... اين بقا و دوام هميشگي احكام، نظامي را ايجاب مي كند كه اعتبار و سياست اين احكام را تضمين كرده،
عهده دار اجراي آنها شود، چه، اجراي احكام الهي جز از رهگذر برپايي حكومت اسلامي امكان پذير نيست. (12) درباره اهداف حكومت فرموده اند: لزوم حكومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي كشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهيترين امور است، بي آنكه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور و آن كشور فرقي باشد. (13) و نتيجه مي گيرند كه: پس اقامؤ حكومت و تشكيل دولت اسلامي بر فقيهان عادل، واجب كفايي است. (14) و بدينگونه بود كه در انديشه امام (ره) فقها مكلّف بودند براي تحصيل حكومت تلاش كنند و البته اگر يكي از فقيهانِ زمان به تشكيل حكومت توفيق يافت، بر ساير فقها لازم است كه از او پيروي كنند. (15)
در مقابل انديشه سياسي حضرت
امام (ره)، كه با قيام 15 خرداد زمينه هاي فراگير شدن آن فراهم شده بود، رژيم غيرقانوني و فاقد مشروعيت پهلوي، با توسل به انواع و اقسام راهها و حيله ها، درصدد حفظ سلطنت خويش بود. تاسيس و تقويت ساواك، گسترش واحدهاي پليسي و اطلاعاتي، وابستگي هرچه بيشتر و بيشتر به امريكا، عوامفريبي و اتكأ بر ناسيوناليسم افراطي از اهمّ اين شيوه ها بود. پهلوي در همان حال كه به منظور فريب تودؤ مردم مي گفت: نيروئي كه ديگران نمي بينند مرا همراهي مي كند، يك نيروي عرفاني، وانگهي من پيامهايي دريافت
مي كنم! پيامهاي مذهبي، من خيلي مذهبي هستم. بخدا باور دارم و همواره گفته ام كه اگر هم خدا وجود نمي داشت بايد اعتراف مي كرديم... من از پنج سالگي با خدا زندگي مي كنم از زمانيكه الهاماتي به من شده... من حضرت قائم را ديدم من دچار يك حادثه شدم... او خود را ميان من و صخره جاي داد... كسي كه همراهم بود او را نديد. (16) در همين حال جشنهاي 2500 ساله را برگزار كرد، تاريخ هجري را به تاريخ شاهنشاهي برگرداند و با احيأ تاريخ نويسي پادشاهي و تعويض نامها و قانونگذاريها درصدد بود تا ضمن يافتن فلسفه سياسي قابل اتكايي براي حكومت خود، اسلام را از سر راهش بردارد و هر چه زودتر به چيزي كه وي آن را دروازؤ تمدّن مي ناميد، برسد. در اين نبرد نور و ظلمت، حق و باطل و اسلام و كفر، انديشه اسلام پيروز گشت و 22 بهمن 57 شاهد اين پيروزي شد.
تاثيرات انديشه سياسي امام خميني
همانگونه كه پيدايش اصل انقلاب اسلامي با احياي انديشه سياسي اسلام، توسط رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (ره) بود، استمرار آن نيز با تداوم اين انديشه خواهد بود و چنانكه بيداري مردم مسلمان ايران با رهبري ديني آغاز شد، بيداري و قيام مردم خارج از اين مرز و بوم نيز با هدايت ديني انجام پذير است و اين همان معناي صدور انقلاب است. بنابراين صدور انقلاب به معناي پاسخ دادن به سئوالهاي فكري بشر تشنؤ معارف الهي است. (17) و اين چيزي غير از تداوم، پويايي و بالندگي انديشؤ اسلامي به ويژه انديشه سياسي اسلام، كه امام راحل (ره) احياگر آن بود، نيست. در ادامؤ اين مقال، تاثيرات و روند اين انديشه را، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در سه سطح (ايران، جهان اسلام و نظام بين الملل) مورد اشاره قرار مي دهيم.
1ـ ايران
اگر قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، برخورد و رويارويي انديشؤ اسلامي عمدتاً با سلطنت بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مسائل ديگري روياروي انديشه اسلامي بويژه، انديشه سياسي اسلام، قرار گرفت. اين رويارويي سبب احيأ و گسترش انديشه سياسي اسلامي در حوزه هاي كلامي، فلسفي، اجتماعي و فقهي گرديد. (بررسي مسئله در همؤ اين حوزه ها نياز به بحثهاي مستقل و مفصّل دارد، بر همين اساس در اين نوشته تاكيد بر حوزؤ فقهي خواهد بود.) گامهايي كه در اين گرايشها برداشته شده، بسيار اساسي است و مي شود گفت زمينه را براي مطالعات و پژوهشهاي بعدي در اين حوزه ها، فراهم كرده است. تدريس فلسفه و يادگيري زبان خارجي اگر روزي كفر به حساب مي آمد، امروزه اينگونه نيست. اگر روزي جوّ غالب از آنِ گرايش جدايي دين از سياست بود و به تعبير امام راحل (ره) آخوند سياسي لقبي نابخشودني بود، امروز چنين نيست. سخن امام خميني (ره) در اين مورد سندي است كه هر پژوهشگري را از تفصيل بي نيازمي كند. وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد... حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد. بزعم بعضي افراد، روحانيت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سرو پاي وجودش ببارد والاّ عالم سياسي و روحاني كاردان و زيرك كاسه اي زير نيم كاسه داشت. و اين از مسايل رايج حوزه ها بود كه هر كس راه مي رفت، متدين تر بود. ياد گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك. به شمار مي رفت. (18) يكي از تحولات مهمي كه امام (ره) آن را به وجود آورد، تحوّل در حوزه فقه بود ايشان با اين كه در مورد روش تحصيل و تحقيق در حوزه ها... معتقد به فقه سنتي و اجتهاد جواهري بود و تخلّف از آن را جايز
نمي دانست ولي معتقد بود كه اين بدان معني نيست كه فقه اسلام پويا نباشد.(19) بر همين اساس بر نقش دو عنصر زمان و مكان توجه داد: زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند . مساله اي كه در قديم داراي حكمي بوده است به ظاهر، همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است حكم جديدي پيدا كند. بدان معني كه با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي و سياسي، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقي نكرده است، واقعاً موضوع جديدي شده است كه قهراً حكم جديدي
مي طلبد. (20) و از همه مهمتر اينكه حكومت را فلسفه عملي تمامي فقه دانست: حكومت، در نظر مجتهد واقعي، فلسفه عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريّت است. حكومت نشان دهندؤ جنبؤ عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و فرهنگي است. (21) و ويژگيهاي مجتهد واقعي را اينگونه برشمرد: آشنايي به روش برخورد با حيله ها و تزويرهاي فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتي سياسيّون و فرمولهاي ديكته شدؤ آنان و درك موقعيت و نقاط ضعف... از ويژگيهاي يك مجتهد جامع است. (22) با اين همه در صورتي كه سخن استاد مطهري را به ياد داشته باشيم كه فرموده بود: حق اين است كه در برابر هر يك رسالؤ عمليّه... دهها رسالؤ عمليه و فكريه و اصوليه و اجتماعيه و اقتصاديه و سياسيه بر طبق احتياج و درك و قبول مردم و شان زمان... نيز نوشته شود. (23) بايد بپذيريم كه هنوز در ابتداي راهيم و تا رسيدن به آنچه آرزوي امام (ره) بود فاصله زيادي داريم.
2ـ جهان اسلام
با پيروزي انقلاب اسلامي، چراغ اميدي در قلب امت اسلام روشن شد و مسلماناني كه تا آن هنگام فكر مي كردند براي رهايي از يك ابرقدرت بايد به ابرقدرت ديگري روي آورند و يا بعضي كه گمان مي كردند، امكان برقراري حكومت اسلامي در اين عصر و زمانه نيست، انديشه و فكرشان بطور كلي متحول شد.شاهد اين ادعا اين است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي از نفوذ
انديشه هاي ماركسيستي و غير آن در ميان مسلمانان كاسته شد و در عوض اسلام به عنوان راهنماي عمل انتخاب گرديد. بدينگونه فرياد اسلام خواهي مردم لبنان و سودان و الجزاير و مصر و افغانستان و كشمير و اقصي نقاط جهان متاثر از انقلاب اسلامي و انديشه امام خميني (ره) به حساب مي آيد. آنچه گفته شد چيزي نيست كه بر كسي پوشيده باشد. در اين مورد حتي بيگانگان نيز به اين حقيقت اعتراف كرده اند. اشاره به يك مورد خالي از فايده نيست: اسلام تولد مجدد خود را از امام خميني دارد و او بود كه با احياي ارزشهاي فراموش شدؤ ميليونها انسان، تعجب رهبران غرب و جهانيان را برانگيخت. (24) بدينگونه، پژواك انديشه انقلاب اسلامي در سطح جهان اسلام، احيأ مذهب و به راه انداختن جنبشهاي اسلامي بود. چيزي كه به نفوذ اين انديشه كمك كرد، آرزوهاي
امام (ره) در جهت آزادي جهان اسلام از زير يوغ استعمارگران و طاغوتيان، مجد و عزت مسلمانان، از بين رفتن تفرقه هاي سياسي، مذهبي، ملي و قومي در جهان اسلام، آگاهي بخشي به مسلمانان جهان، بازسازي و نجات تفكر ديني و در يك كلام نجات مسلمين بود. در ميان فرمايشات ايشان كم نداريم از اين قبيل كه: ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامي، در آتيه نزديكي بر استعمار چيره شود. (25) و نيز بايد بسيجيان جهان اسلام، در فكر ايجاد حكومت اسلامي باشند و اين شدني است؛ چرا كه بسيج، تنها منحصر به ايران اسلامي نيست. بايد
هسته هاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد. (26)
ثمرات عميق نفوذ و تاثير انديشه
امام (ره) در حمايت همه جانبه مسلمانان جهان از حكم اعدام سلمان رشدي، كه توسط امام خميني (ره) صادر شد، به خوبي روشن گشت و دشمنان اسلام را بيش از پيش از قدرت جهان اسلام به وحشت انداخت. 3ـ نظام بين الملل
اگر تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي گفته مي شد كه دين افيون توده هاست. ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و انديشؤ ديني در ايران، اين سخن به موزه هاي تاريخ انديشه سپرده شد. به نظر مي رسد يكي از علل عمده غافلگير شدن تحليلگران غربي و شرقي در پيش بيني وقوع انقلاب اسلامي، تصورات غلط آنها از دين و انديشه ديني بود. يكي از روزنامه نگاران غربي طي تحقيقي به بررسي رويدادهاي ايران در فاصله زماني دهسال مانده به انقلاب تا وقوع انقلاب، در 12 روزنامه مشهور جهاني كه در سطح بين المللي منتشر مي شوند، پرداخته است. وي در پايان به اين نتيجه رسيده است كه هيچ كدام از اين روزنامه ها نتوانسته بودند خوانندگانشان را براي اعلام خبر وقوع انقلاب آماده كنند. (27) يكي از عواملي كه به نفوذ انديشه سياسي اسلام (علاوه بر دين اسلام) در سطح نظام بين الملل قوت بخشيد و قرآن را به صورت يك انديشه جهاني، كه تمام جهان را به سوي خويش دعوت مي كند درآورد، نامه امام (ره) به گورباچف بود، نامه اي كه يادآور نامه هاي پيامبر اسلام (ص) به پادشاهان جهان بود؛ در اين نامه به صراحت مشكل اصلي كشور شوروي سابق عدم اعتقاد واقعي به خدا معرفي شده بود و امام (ره) از گورباچف مي خواست كه درباره اسلام به طور جدي تحقيق كند. آقاي گورباچف! ... بايد به حقيقت روي آورد. مشكل اصلي كشور شما، مساله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست، مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست؛ همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد... اكنون از شما مي خواهم درباره اسلام، به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد؛ و اين نه بخاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزشهاي والا و جهان شمول اسلام است كه مي توان وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسي بشريّت را باز كند. (28) به اين ترتيب، طرح انديشه ديني و مذهبي در جهان امروز، يكي از ثمرات مهم انقلاب و انديشه بنيانگذار آن مي باشد، چيزي كه تا قبل از انقلاب در رديف مسائل فراموش شده و بلكه تخدير كنندؤ جوامع به حساب مي آمد. گفتني و قابل توجّه است كه مطرح شدن انديشه اسلامي در سطح جهان از چنان جديّتي برخوردار است كه نظام موجود جهاني را به اعمال واكنش مجبور ساخته است. طرح تئوريهايي همچون رويارويي تمدّنها در اين راستا قابل تحليل است.(29)
نتيجه
با تامل در آنچه گذشت به اين نكته مي رسيم كه انديشه و به يك تعبير فرهنگ ، اساس هرگونه تحول و دگرگوني است. به تعبير بسيار زيباي شاعر: بدين سان تبيين ابعاد مختلف انديشه اسلامي، كه انديشه اي حياتبخش و
نجات دهنده و پاسخگوي معضلات جهان معاصر است، از اولويّت بسيار بالايي برخوردار است. با توجّه به اينكه تبيين انديشه اسلامي به عهدؤ حوزه هاي علميّه و نسل متعهد جامعه است، وظيفه بسيار سنگيني كه امروزه بر دوش حوزه ها و انديشمندان مسلمان قرار دارد، قابل كتمان نيست. خوب است اين وظيفه را از زبان امام راحلمان بشنويم كه فرمود: حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آيندؤ جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه هاي رايج ادارؤ امور در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حلّ مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند. علمأ بزرگوار اسلام، از هم اكنون بايد براي اين موضوع فكري كنند. (31) حوزه امروز براي اينكه بتواند به چنين وظيفه اي عمل كند بايد عالماني آگاه به سياست، فرهنگ و اقتصاد جهاني و... تربيت كند؛ عالماني كه با اشراف بر مكتب نجاتبخش اسلام، تداوم دهندؤ اصل دعوت ، كه توسط امام خميني (ره) احيا شده باشند و بدانيم كه اصل دعوت با تكيه بر موعظه، حكمت و جدال احسن ، استقلال فرهنگي را به بار مي آورد. چيزي كه بدون آن به تعبير استاد مطهري حتي با اين فرض كه استقلال سياسي و استقلال اقتصادي را به دست آوريم، اگر به استقلال فرهنگي دست نيابيم، شكست خواهيم خورد و نخواهيم توانست انقلاب را به ثمر برسانيم. (32) و بديهي است كه اين يكي از بهترين راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن است. به اين ترتيب به ميزان نفوذ انديشه اسلامي، كه با نهضت فكري امام خميني (ره) زمينه بسط آن فراهم آمده است، قلمرو اسلامي خواهيم داشت.
1ـ آية اللّه جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 4، مركز نشر فرهنگي رجأ، 1366، صص: 111 ـ 93. ايشان در نتيجه گيري از بحث آورده اند كه: پس دو طرز تفكر در افراد و جوامع بشري وجود دارد؛ يكي خدمت به اسلام را غرامت مي داند، ديگري خدمت به دين را غنيمت. 2ـ محمدرضا حكيمي، دانش مسلمين، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بي تا، صص: 270 ـ 266. در اين كتاب، با عنوان فلسفه سياسي ، چهار نوع فلسفه سياسي ذكر شده است. 3ـ عبدالهادي حائري، ايران و جهان اسلام، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، 1368، ص 129. 4ـ احمد موثقي، استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1370، ص 298. 5ـ آية اللّه جوادي آملي، آواي توحيد، ص 23. 6ـ آية اللّه جوادي آملي، نقش امام خميني در تجديد بناي نظام امامت ، كيهان انديشه، ش 24، ص 8. 7ـ سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج، ترجمه عباس مخبر، صص: 304 ـ 303. 8ـ عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، نشر طوبي، ص 435. 9ـ سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي، همان، ص 306. 10ـ كيهان انديشه، همان، ص 16. 11ـ آية اللّه العظمي امام خميني، شئون و اختيارات ولي فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه از كتاب البيع )، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 20. 12ـ همان، ص 23. 13ـ همان، ص 24. 14ـ همان، ص 33. 15ـ همان، ص 33. 16ـ سيد جمال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، انتشارات اسلامي، ص 122. 17ـ آواي توحيد، ص 21. 18ـ از پيام امام به روحانيت، 3/12/67. 19ـ حوزه، ش 38 ـ 37، ص 9. 20ـ همان، ص 10. 21ـ همان، ص 12. 22ـ همان، ص 11. 23ـ گزيده مقاله ها (مجموعه مقاله هاي تحقيقي و پيشنهادي مجله حوزه درباره مسائل حوزه هاي علميه) ص 26. 24ـ يك روزنامه آرژانتيني، به نقل از حوزه، ش 58، ص 94. 25ـ حوزه، ش 32، ص 13. 26ـ همان، ص 41. 27ـ مارتين واكر، قدرتهاي جهان مطبوعات، ترجمه م. قائد. روزنامه هايي كه مولف اين كتاب مورد بررسي قرار داده است از اين قرارند: تايمز، لوموند، دي ولت، كوريه ره دلاسرا، پراودا، الاهرام، آساهي شيمبون (با 35 ميليون ميليون خواننده!)، نيويورك تايمز، واشنگتن پست، گلوب اندميل، ايج ملبورن و راند ديلي ميل. وي به اين نتيجه مي رسد كه اگر بررسيهاي اين كتاب نكته اي ناگوار داشته باشد اين است كه جوامع بشري روزنامه هايي درخور 28ـ از پيام امام (ره) به گورباچف، 11/10/67. 29ـ براي مطالعه نظريه رويارويي تمدنها اثر ساموئل هانتينگتون ر. ك. به: مجتبي اميري، ماهنامه اطلاعات سياسي ـ اقتصادي، شماره 70 ـ 69 و 74 ـ 73. 30ـ گفتار فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات، ص 122. 31ـ حوزه، شماره 42، ص 20. 32ـ مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 130.