رابطه تحقق انقلاب جهانى اسلام با: خودآگاهى تاريخى مسلمانان
اسلام كه نتيجه كوشش ها و مبارزات پى گير و مداوم هزاران ساله پيامبران در طول تاريخ و مظهر برترين ارزشهاى توحيدى نجات بخش است اكنون مورد خشم و تهاجم همه جانبه نظامهاى مشرك و ملحد در غرب و شرق عالم قرار گرفته است . دشمنان كينه توزارزشهاى والاى توحيدى افزون بر مخالفت و مبارزه سياسى اقتصادى و نظامى بااسلام از پيچيده ترينشگردها و شيوه هاى فرهنگى و علمى سلطه گرى در جهت مقابله با آن سود مى برند. يكى از اهداف آنان در چارچوب استراتژى مبارزه فرهنگى با آئين اسلام تزريق مواد فكرى و فرهنگى غفلت زا و بى هوش كننده به[ حافظه تاريخى] جوامع مسلمان واز بين بردن[ خودآگاهى تاريخى] آنان مى باشد زيرا[ تاريخ آگاهى مسلمانان] در هنگام مقابله با تهاجم هاى خارجى موجب پايدارى دو چندان آنان گشته و پشتوانه روانى - فرهنگى در كسب پيروزى نهائى و بازيابى وحدت جهانى مسلمين بشمار مى آيد. بدينجهت براى آشنايى با واقعيت و حساسيت اين موضوع ضرورت دارد كه چند عنوان اساسى را دراين رابطه مورد بررسى قرار دهيم دراين صورت با يك سيراجمالى آشكار خواهد شد كه دشمنان اسلام تا چه حد كوشش داشته و دارند تا مسلمين را با تاريخ خود بيگانه نموده و يا تاريخ آنها را بگونه تحريف شده و وارونه نشان دهند. همچنين از لابلاى بحث هاى مربوط به اين عنوانها اين مطلب به دست خواهد آمد كه [آشنايى درست مسلمين با تاريخ اسلام] تا چه ميزان در پيروزى مبارزات آنها و تحقق يافتن انقلاب جهانى اسلام موثر مى باشد.واينك سيرى در آن عناوين :الف -[ هويت و هستى حقيقى جوامع]:
[جامعه] به عنوان واقعيتى داراى هويت مستقل و جداازافراد تشكيل دهنده آن يكى از كامل ترين و پيچيده ترين موجودات عينى و واقعى جهان آفرينش مى باشد.اگر هستى و طبيعت را جلوه ناشگفته آفرينش الهى بدانيم و هسته اوليه آن بشمار آوريم[ افرادانسانى] بگونه اى مستقل و جداى از جامعه درخت به شكوفه نشسته آن محسوب مى شوند كه در يك تركيب حقيقى با يكديگر [ جوامع انسانى] را بعنوان[ ثمره نهائى خلقت] بار مى دهند. به بيان ديگر [ جامعه] بمثابه ثمره درخت به بار نشسته آفرينش بطور واقعى داراى هويت و شخصيت بوده است و بگونه مستقل از عناصر و افراد پديدآورنده خود داراى قوانين پيچيده و مخصوص بخود مى باشد. فعل وانفعالاتى كه از مجموع اين قوانين به وجود مى آيد پايه شكل گيرى و پيدايش پديده غ قانونمند و متكامل ديگرى در هستى را فراهم مى سازد كه[ تاريخ] نام دارد و هميشه در حال حركت و فعليت يافتن است . تاريخ كه بيانگر شكوفائى انفطار و فعليت يافتن نيروها واستعدادهاى بالقوه بشرى بصورت تدريجى مى باشد از حركت و حضور فعال و زنده جوامع در بستر زمان پديدار مى گردد. از نظر بسيارى از فلاسفه و جامعه شناسان[ جامعه] داراى هستى واقعى مى باشد كه ناشى از فرض واعتبار بشر نيست . دانش[ جامعه شناسى] و علوم وابسته به آن براين اساس كه جامعه ها داراى وجود واقعى و قوانين معين هستند پا به عرصه وجود گذاشته است ازاين رو در صورت اعتبارى و قراردادى بودن[ جامعه] جامعه شناسى مفهومى نمى تواند داشته باشد. از ديدگاه قرآن مجيد و برخى علماى تاريخ چنين بر مى آيد كه جوامع بشرى داراى وجود حقيقى در عالم خارج و در بر دارنده قوانين ويژه و جدا از وجودافراد مى باشند. برمبناى دلالت روشن برخى ازاين آيات قرآنى [ امتها] كه همان[ جوامع] هستند داراى عمر و[ اجل] معينى مى باشند و آن هنگام كه زمان انقراض و نابوديشان فرا رسد ديگر تاخير و تقديمى نخواهد داشت . 2ازاينرو بگونه يك موجود زنده عاقل و با شعور مورد[ خطاب] قرار مى گيرند 3 و بخاطر[ عمل اجتماعى و مشتركى] كه دارند در دنيا و آخرت مورد سوال و بازخواست واقع شده و در صورت انحراف و نافرمانى مورد[ تنبيه و عذاب الهى] قرار مى گيرند. 4بنابراين و با توجه به اين قبيل مفاهيمى كه از قرآن بدست مى آيد به روشنى مى توان دريافت كه هر جامعه اى داراى قانونمندى و شرايط زيستى و حياتى مخصوص بخود مى باشد. و همه خصوصيات يك موجود زنده و فعال در آنها جمع است . لذا جامعه نه تنهااز نظر قالبى و شكلى (جامعه شناسى ) قابلشناخت است بلكه از جهت روح كلى حاكم بر آن نيز قابل شناسايى است . استاد متتبع و شهيد ما مرتضى مطهرى قدس سره دراين باره چنين فرموده است :جامعه مركب حقيقى است از نوع مركبات طبيعى ولى تركيب روحها وانديشه ها و عاطفه ها و خواستها واراده ها و بالاخره تركيب فرهنگى نه تركيب تنها واندامها. همچنانكه عناصر مادى دراثر تاثير و تاثر با يكديگر زمينه پيدايش يك پديده جديد را فراهم مى نمايند و به اصطلاح فلاصفه اجزاء ماده پس از فعل وانفعال و كسر وانكسار در يكديگر واز يكديگر استعداد صورت جديدى مى يابند و به اين ترتيب مركب جديد حادث مى شود واجزاء با هويت تازه به هستى خودادامه مى دهند.افرادانسان كه هر كدام با سرمايه اى فطرى و سرمايه اى اكتسابى از طبيعت وارد زندگى اجتماعى مى شوند روحا در يكديگر ادغام مى شوند و هويت روحى جديدى كه از به[ روح جمعى] تعبير مى شود مى يابند. اين تركيب خود يك نوع تركيب طبيعى مخصوص به خوداست كه براى آن شبيه و نظيرى نمى توان يافت .اين تركيب از آن جهت كه اجزاء در يكديگر تاثير و تاثر عينى دارند و موجب تغيير يكديگر مى گردند واجزاء هويت جديدى مى يابند تركيب طبيعى و عينى است امااز آن جهت كه[ كل] و مركب به عنوان يك [واحد واقعى] وجود ندارد با ساير مركبات طبيعى فرق دارد]... 5 . بنابراين از ديدگاه علمى فلسفى واسلامى شبهه اى دراين نيست كه جامعه بصورت[ مركب طبيعى ويژه] در عالم خارج وجود عينى و حقيقى دارد.اين موجود حقيقى موسوم به[ جامعه] داراى تلاش و تحرك مخصوص بخود بوده و مانند هر موجود زنده ديگراز طرفيت توان و عمر معينى برخورداراست و ممكن است دچارانواع آفتها و بيماريها گردد. روى همين اصل است كه مى توان گفت جامعه ها نيز مانندافرادى مى توانند [روان شناسى اجتماعى] ويژه خود را داشته باشند كه تاكنون براى همگان ناشناخته مانده ولى استعمارگران بطور پنهانى از آن سود مى جسته اند و بتدريج رازشان افشاء گرديد. 6چنانكه با كشف ضعفها حساسيتها وانعطاف پذيريهائى ديگر موجودات زنده جهان آفرينش ( ازافرادانسانى گرفته تا جانداران دريايى و خشكى ديگر) مى توان بر آنها چيره شده و كنترل شان را در دست گرفت با كشف حساسيتها و نهاد و عناصرانعطاف پذير يك جامعه نيز مى توان بر آن جامعه چيره گشته و در يك مسير دلخواه به حركت عمل و عكس العمل واداشت . و نيزاز نوع جهت گيرى ها و حركت هاى يك جامعه مى توان عوامل موثر در تكوين كنترل و هدايتگرى آن را شناسايى نمود. ؛