روحانیان و پویایی فرهنگی ملت ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روحانیان و پویایی فرهنگی ملت ایران - نسخه متنی

علی دارابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روحانيان و پويايى فرهنگى ملت ايران

على دارابى (1)

چكيده

نويسنده در اين پژوهش با نگاهى نو، به ارائه تعاريف، مفاهيم و كليد واژه هايى چون روحانى، مجتهد، حوزه علميه، فرهنگ و... به ارزيابى نقش روحانيان در پويايى فرهنگى ملت ايران قبل، حين و پس از پيروزى انقلاب اسلامى پرداخته است. محقق در تلاشى مجدانه و رعايت انصاف كه از شاخص‏ترين ويژگى‏هاى يك اثر علمى است به خدمات و تأثيرگذارى نهاد روحانيت در ايران اشاره كرده و با هدف كارآمدى به آسيب‏شناسى آن نيز پرداخته است. اين بررسى متكفل مباحثى چون پيوند روحانيت با مردم، همكارى حوزه و دانشگاه، پيوند مذهب و سياست و الزام روحانيت در مشاركت سياسى، تعيين ادوار حضور روحانيت در عرصه فرهنگ و اجتماع در ايران قبل و بعد از انقلاب و تقسيم‏بندى گرايش‏هاى غالب در روحانيت پس از نهضت اسلامى 15 خرداد، مى‏باشد. پژوهشگر با رويكردى تازه به تبيين نقش‏آفرينى روحانيت در چهار دوره پس از انقلاب اسلامى: دوره تأسيس و ايجاد نظام (1360-1357)، دوره استقرار نظام (68-1360)، دوره ثبات نظام (76-1368) و دوره چهارم (از دوم خرداد 76 تا كنون) پرداخته و خدمات و آسيب‏هاى هر دوره را تبيين و ارزيابى كرده است.

نويسنده بر اين باور است كه بخش عمده آثار مكتوب در عرصه فرهنگ دينى متعلق به روحانيت است. استقلال واقعى ايران در طول تاريخ مديون روحانيت و حضور آن در صحنه بوده است. هرگاه تماميت ارضى، استقلال و منافع ملى كشور به خطر افتاده است روحانيت در دفاع و پاسدارى از آن نقش اول را ايفا كرده است. و در عين حال همواره بر لزوم بازنگرى و آسيب‏شناسى در سازمان روحانيت به دست خود روحانيون تأكيد كرده است، چرا كه راز ماندگارى و حفظ جايگاه روحانيت در اين نكته كليدى نهفته است.

الف) تعاريف

روحانى: در لغت منسوب به روح است و روح و روان مربوط مى ‏شود. پارسا و اهل صفا، فقيه، دانشمند و پيشواى مذهبى؛ و منظور از روحانى علما و فقها و پيشوايان دينى است. (2) آن دسته از علماى روحانى كه مردم در تكاليف شرعى از آنان پيروى مى‏كنند را «مراجع تقليد» (3) مى‏نامند. و «مجتهد» نيز در لغت كسى است كه در به كار انداختن قواى ذهنيش، كمال جد وجهه را دارد و اصطلاحا به عالمى اطلاق مى‏شود كه احكام فقهى را از منابع اصلى استنباط و استخراج مى‏كند. (4)

«حوزه‏هاى علميه» مراكز تحصيل و تدريس طلاب و دانش پژوهان علوم دينى است و بالأخره «مساجد» مركز اقامه نماز، تعليم و تربيت، بيان مواعظ اخلاقى و نيز سنگرى است كه در اختيار روحانيت قرار دارد تا ارتباط فراگير و گسترده‏اى با مردم داشته باشند؛ چرا كه ايفاى نقش مردم در صحنه‏هاى مختلف جامعه لازم است.

«فرهنگ» مجموعه‏اى از نمادها و معانى، كه طى حيات طولانى يك جامعه و در بطن تحول تاريخى شكل گرفته است را فرهنگ مى‏گويند. اين پديده از حضور حيات فردى و جغرافيايى، تا عوامل جهانى و بين‏المللى تأثير مى‏پذيرد و سرانجام به عادات و تمايلات جامعه تبديل مى‏گردد. از نظر جامعه شناسان، فرهنگ بيانگر نگرش ما به دنيا و تفكرمان درباره تمام ابعاد زندگى، اعم از مادى يا معنوى! ارزش‏ها، هنجارها، دانشها، هنرها، عاطفه‏ها، سليقه‏ها، خلقيات، آداب و رسوم و قوانين را در برمى‏گيرند و همين ويژگيهاست كه سبب تمايز جوامع از يكديگر مى‏گردد. (5) برخى از پديده فرهنگ، كاركرد هويت‏بخشى، آفرينش خودآگاهى جمعى و فردى، احساس همبستگى و انسجام اجتماعى را انتظار دارند. (6)

ب) پيوند روحانيت با مردم:

روحانيت در تاريخ ايران همواره نقش حاملان فرهنگ را داشته و از نظر جايگاه نيز، در مقام برجسته‏اى قرار داشته ‏اند. در تاريخ ايران پس از اسلام و گرايش ايرانيان به مذهب تشيع، گويى ميان روحانيت شيعه و مردم، پيوندى ناگسستنى وجود داشته است؛ به گونه‏اى كه نظريه رايج در جامعه ما، درباره روحانيت چنين است كه، «روحانيت، به عنوان سازمان رهبرى كننده مردم و گروهى از افراد هستند كه پيشرفت يا انحطاط جامعه را با روحانيت در ارتباط مى‏دانند. (7)

تاريخ معاصر ايران مشحون از حضور روحانيان و مجتهدان بزرگى است كه همت خود را صرف «بيدارى و آگاه سازى مردم» كرده‏اند. در گذشته تاريخ ايران؛ هنگامى كه علم و دانش گسترش نيافته بود و بى‏سوادى بيداد مى‏كرد، امكانات تعليم و تربيت محدود، و در اختيار طبقات خاص چون اشراف و درباريان بود؛ نهاد روحانيت در حوزه‏ها و مدارس علميه پذيراى مشتاق طالبان علم و معرفت بود.

در گذشته «مكتب خانه‏ها» نقش مهمى در آموزش علم و دانش به مردم و آشنايى جامعه با مفاهيم دينى و قرآن داشتند. توجه به امر سواد و دانش در ميان روحانيت در ايران به قدرى فراگير و گسترده بود كه به هنگام احداث و آغاز فعاليت دانشگاه تهران در سال 1313 هجرى شمسى كه نماد آموزش عالى در ايران محسوب مى‏گرديد ـ براى تدريس دروس از جمعى از اساتيد و فرهيختگان حوزه‏هاى علميه دعوت كردند و اين امر، بيانگر جايگاه و منزلت علم و دانش در ميان روحانيت بوده است.

«برخوردار بودن از دانش» «تقليد از مراجع تقليد» و «نقش بيدار كننده روحانيت در جامعه»، «پاسدارى از قرآن و مذهب» و بالاخره «دفاع از حقوق مردم» موجب گرديده است كه از دير باز، ميان روحانيت و مردم رابطه مريد و مرادى وجود داشته باشد و مردم روحانيان را نماد دفاع از دين و حقوق مردم بشناسند. (8)

ج) پيوند مذهب و سياست:

براى تبيين جايگاه و نقش روحانيت در اجتماع، پرداختن به اين پرسش كه اساسا، ميان مذهب و سياست چگونه پيوندى وجود دارد، كه موجبات حضور گسترده روحانيون در جامعه گرديده است، ضروريست. پاسخ آن است كه «انديشه سياسى»، فعالترين حوزه از حيات فكرى مسلمانان در دو قرون اخير بوده است. همچنين مبارزات استقلال طلبانه براى حاكيت نظام دينى و داشتن برنامه‏اى جامع براى اداره زندگى مسلمانان توسط دين اسلام نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. (9) علاوه براين بايد دلايل ديگرى را در تأثيرگذارى حضور روحانيت در صحنه سياست و اجتماع مورد بررسى قرار داد؛ چرا كه اگر جان و جوهر سياست همانا هنر زيستن و كاركردن با ديگران است، از پنج ركن [نماز، روزه، زكات، حج، جهاد] چهار ركن مناسب اعتلاى روحيه همكارى و انسجام گروهى در ميان پيروان آن است. همچنين اگر جان و جوهر سياست، تلاش در پى كسب قدرت باشد، باز هم به سختى مى‏توان جهان بينى سياسى‏تر از اسلام پيدا كرد. دليل ساده‏ترى هم براى همبستگى اسلام با سياست به عنوان هنر حكومت وجود دارد، «امر به معروف و نهى از منكر» و تلاش براى دفاع از حكومت مورد نظر ومخالفت با حكومت مخالف دين را نيز بايد به اين فهرست اضافه كرد. (10) اگر مشروعيت حكومت از نظر شيعه را با امام معصوم (ع) مرتبط بدانيم، آنگاه «اسلام شيعى» و نقش آفرينى «روحانيت» در آن معنا و مفهومى خاص مى‏يابد، چنين نظريه و جايگاهى، ما را به دو هزار و دويست سال قبل رهنمون مى‏سازد. (11)

اين منزلت و جايگاه، اختيارات و صلاحيت ويژه‏اى را به شيعه اعطا مى‏كند كه با تكيه بر عنصر «اجتهاد» توأمان، وظيفه و اختيار مهمى را متوجه روحانيت مى‏سازد. در تاريخ سياسى ايران معاصر در عصر صفويه، پس از گذشت بيش از شش قرن از زمان غيبت، براى اولين بار شاهد شكل‏گيرى حكومت فراگير شيعى هستيم. در عصر قاجار، علما با صدور فتواى جهاد و تشويق و ترغيب مردم براى پيوستن به جنگ، نقش بااهميتى پيدا مى‏كنند. فتواى ميرزاى شيرازى در تحريم استعمال توتون و تنباكو را مى‏توان نقطه عطف عصر جديد در زندگى اجتماعى روحانيت برشمرد. اما وضعيت روحانيت در دوران پهلوى، شرايط ديگرى يافت. دوران رضاشاه اوج سركوب و انزواى روحانيت است. از سال 1305 ه . ش به بعد، با كشف حجاب زنان، تغيير لباس مردان، تأسيس محاكم عرفى و تشكيلات دادگسترى موجبات خروج بسيارى از مناصب حقوقى و قضايى از دست روحانيان فراهم مى‏شود. به علاوه گسترش ناسيوناليسم افراطى ايرانى، نوعى بى‏اعتنايى نسبت به مذهب و حاملان دين [روحانيت] را به دنبال داشت. در سال‏هاى 32ـ1320 با سقوط رضاشاه، نيروهاى اجتماعى ـ سياسى سركوب، و روحانيون آزاد شدند و بدين ترتيب، بخشى از نفوذ از دست رفته خود را، دوباره به دست آوردند. بنابراين، نهضت ملى شدن نفت، مرهون ائتلاف نيروهاى مذهبى و ملى به رهبرى آيت الله كاشانى بود... از سال 1342 به دليل «نوسازى به سبك غربى» كه پيامدهاى آن تخريب باورهاى دينى و ناديده انگاشتن ارزشها، تضيع حقوق مردم و... بود، واكنش منفى بخشهايى از روحانيت به رهبرى حضرت امام خمينى (ره) برانگيخته شد كه خود سرآغاز نهضت اسلامى پانزدهم خرداد 1342 گرديد. (12) از اين تاريخ تا پيروزى انقلاب اسلامى شاهد شكل‏گيرى سه نوع گرايش، از سوى روحانيان در ايران هستيم:

اول: روحانيت متعهد و مبارز به رهبرى حضرت امام خمينى (ره)، كه اين گرايش، خواهان استقرار حكومت اسلامى به جاى حكومت سلطنتى بود.

دوم: روحانيت متحجر و واپسگرا، كه نحله‏هاى فكرى در حوزه‏هاى علميه از جمله قم و انجمن حجّتيه را مى‏توان در اين بخش جاى داد. اين گرايش مخالف هر گونه مبارزه با رژيم شاه بود، و به نوعى قيام در زمان غيبت امام زمان (عج) را جايز نمى‏دانست.

سوم: روحانيت دربارى و سلطنت طلب كه در رأس اين جريان، آيت الله سيد كاظم شريعتمدارى قرار داشت. اين گرايش وجود سلطنت و حكومت شاه را پناهى براى اسلام در برابر هجوم كمونيسم برمى شمرد و شاه را «ظل الله» مى‏دانست.

روحانيت قبل از انقلاب اسلامى، بدين سان به نقش‏آفرينى و ايفاى رسالت خود همت گماشت؛ هر چند كه با موانع و مخالفتهايى مواجه بود؛ اما اين حضرت امام خمينى (ره) بود كه توانست با نظريه‏پردازى «حكومت اسلامى» بر پايه «ولايت فقيه»، به اثبات نامشروع بودن حكومت سلطنتى و لزوم قيام ملت براى اقامه حكوت اسلامى بپردازد. ايشان با همكارى ياران و همراهان خود و همچنين حضور فراگير مردم توانستند، قيامى را كه از خرداد 1342 آغاز شده بود، در 22 بهمن 1357 بر پيروزى برسانند. كه ثمره آن (جمهورى اسلامى) بود. بنابراين، براى نخستين بار، در پرتو يك حكومت، «جمهوريت و اسلاميت» به صورت نهادينه شده و قاعده‏مند درتاريخ ملت ايران شكل گرفت و روحانيت نيز در اين جريان، به پويايى فرهنگى و سياسى ملت ايران همت گماشت و انديشه‏هايى چون؛ نامشروع دانستن رژيم سلطنتى، لزوم مبارزه ومجاهده با بيگانگان براى تحقق استقلال واقعى، دفاع از حقوق ملت كه اوج آن در بيگانه ستيزى [استعمار و استثمار] و استبداد تبلور مى‏يافت، به جامعه تسرى يافت.

سيل خروشان ملت، رژيم دو هزار و پانصد ساله سلطنتى را خاتمه يافته تلقى كردند و اين واقعه، سرآغاز حيات جديدى را در زندگى ايرانيان مژده داد.

د) روحانيت پس از انقلاب اسلامى:

پيروزى انقلاب اسلامى واستقرار جمهورى اسلامى ـ كه نماد اصلى آن حكومت دينى به رهبرى ولايت فقيه بوده به ويژه آنكه رهبرى انقلاب، با حضرت امام خمينى (ره) و نهضت نيز با روحانيت بوده است ـ موجب احراز جايگاه ويژه براى روحانيت در ايران شد. در يك دسته بندى كلى ادوار حضور روحانيت در ايران پس از انقلاب اسلامى را به چهار دوره مى‏توان تقسيم كرد:

دوره اول؛ تأسيس و ايجاد نظام:

دراين دوره روحانيت در زمره معمار و طراح اصلى، ايفاى نقش مى‏كند. تدوين قانون اساسى و طراحى ساختارهاى مورد نياز كشور ، به ويژه نظام قضايى را، بايد مورد تأكيد قرار داد. شهيدان والامقامى همچون مطهرى. بهشتى، باهنر، و روحانيون برجسته‏اى نظير حضرت آيت‏اللّه خامنه‏اى، هاشمى رفسنجانى، مهدوى كنى، مشكينى و... را مى‏توان از پيشتازان اين دوره نام برد. در اين دوره، روحانيت به حضور كيفى توجه داشت و كمتر به حضور كمى و فراگير مى‏انديشيد. اين دوره از سال 1357 آغاز، و تا سال 1360 ادامه مى‏يابد. روحانيت در اين دوره نقش اول را در فرهنگ سازى جامعه ايفا مى‏نمايد.

دوره دوم: استقرار نظام:

اين دوره با خيانت ليبرال‏هايى نظير ابوالحسن بنى صدر ـ اولين رئيس جمهور ايران كه مخلوع و فرارى شد ـ جنايات گروهكها و منافقين، و ترور بخش قابل ملاحظه‏اى از سران انقلاب؛ ماند حادثه هفتم تير (13) و هشتم شهريور (14) همراه بود. اين حوادث به رغم خسارات فراوانى كه براى جامعه به بار آورد، منجر به عدم اعتماد فراگير و گسترده افكار عمومى به غير روحانيان گرديد و فشار افكار عمومى، روحانيت را به حضور گسترده و فراگير در عرصه اداره جامعه فرا خواند. اين امر به گونه‏اى بود كه حضرت امام خمينى (ره) كه مخالف حضور روحانيت در رأس امور اجرايى بودند، موافقت خود را با پذيرش رياست جمهورى توسط روحانيان اعلام كردند (15) اين دوره از سال 60 آغاز و تا پايان جنگ تحميلى و ارتحال حضرت امام خمينى (ره) در سال 1368 ادامه مى‏يابد.

در اين دروه، روحانيت، اساسى‏ترين عنصر تأثير گذار، در عرصه فرهنگ، سياست و حكومت درايران است و فراخوان و بسيج مردم براى حضور در جبهه‏هاى جنگ حق عليه باطل و همراهى روحانيان با رزمندگان، پيوندى از سخن و عمل را به نمايش مى‏گذاشت. روحانيون نيز چون ساير اقشار مردم در جبهه‏هاى جنگ به شهادت مى‏رسيدند و فرزندان آنان نيز در زمره شهدا، جاى مى‏گرفتند. بخش عمده تامين و توليد افكار و انديشه‏هاى اعتقادى و سياسى جامعه و پاسخگويى به برخى شبهات، نيز بر دوش روحانيون قرار مى‏گيرد. بى‏ترديد سالهاى نخست اين دوره، به جهت برجستگى خصلت مردمى روحانيت و ايفاى رسالت خطير فرهنگى ـ اجتماعى، از بى‏نظيرترين دوران است.

در اين دوره ،همواره بالاترين آراى انتخابات از سوى مردم، به روحانيان اختصاص داشت. (16)

دوره سوم: دوران ثبات نظام:

اين دوره با پايان يافتن جنگ، تغييرات گسترده در قانون اساسى واعطاى اختيارات ويژه به رئيس جمهور آغاز شد. انبوهى از پرسشهاى بدون پاسخ از دوره‏هاى گذشته ـ به علت جنگ و مسائل امنيتى و... ـ به اين دوره منتقل گرديد. صف‏بنديهاى جديدى در ميان روحانيان به وجود آمد كه بخشى از آن، به اختلاف سليقه و عقيده مربوط مى‏شد، و اما بخش ديگر آن، درباره نحوه حكومت ونيز عدم حضور روحانيان در اداره جامعه بود. «دوران سازندگى» كه «توسعه اقتصادى» را به مثابه ايدئولوژى نجات بخش كشورمى دانست، موجب گرديد كه همه افكار و انديشه‏ها و منابع و امكانات به سوى سازندگى بسيج گردد و اذهان و افكار مديران جامعه از «آزادى» و «عدالت» كه دو خواسته دائمى جامعه ايرانى در تاريخ معاصر بوده و از آرمانهاى بلند انقلاب اسلامى محسوب مى‏گردد، به حاشيه رانده شود. همين امر خود پيامدهايى نظير شكل‏گيرى و گسترش گسست ميان روحانيت و مردم را سبب گرديد. (17) شايد هيچ امرى مانند «اشرافى‏گرى» و «تجمل گرايى» عده اندكى از روحانيان دراين دوره، به آرمانها و انديشه‏هاى افكار عمومى لطمه وارد نكرد؛ چرا كه مردم گرايش برخى از روحانيان را كه بايد سمبل و نماد ساده زيستى و پاسدار حقوق ملت قلمداد مى‏شدند، خلاف آموزه‏هاى دينى، سيره و سنن پيامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) و على (ع)، و نيز رهنمودهاى حضرت امام خمينى (ره) ومقام معظم رهبرى مى‏دانستند.

با كمال تأسف، دراين دوره، نقش روحانيت در برپايى فرهنگى ملت ايران با پرسشها و ابهامات فراوانى مواجه شد. پاسخ ندادن به موقع، به پرسشهاى موجود، پاسخهاى غير واقعى به پرسشهاى موجود و تأويل وتفسيرهاى انحرافى و التقاطى ازايدئولوژى انقلاب و شكل‏گيرى گفتمانهاى سكولاريستى در جامعه را، بايد از جمله دلايل اين عدم موفقيت و ابهامات آن برشمرد.

اما شايد مهمترين آسيب وارده به ارتباط روحانيت و مردم دراين دوره، همانا غير پاسخگو بودن لايه‏هايى از روحانيت در برابر مطالبات حقيقى مردم و دورى گزيدن آنان از پاسدارى از حقوق ملت بود؛ به گونه‏اى كه در افكار عمومى، زمزمه‏هاى خطر شكل‏گيرى «دين دولتى» مطرح بود. اين دوره تا سال 1376 ادامه مى‏يابد.

دوره چهارم: از دوم خرداد 1372 تاكنون:

در اين دوره، با عنوان «قرائتهاى متعدد از دين» و «عدم پذيرش قرائتهاى رسمى»، نوعى سردرگمى درميان نسل جوان را مشاهده مى‏كنيم. اين رويكرد، هر چند موجب انفتاح ديدگاههاى مختلف ـ كه خود دستاورد بزرگى براى جامعه محسوب مى‏گردد ـ شده است، اما نوعى سردرگمى و پريشانى را نيز در پى داشته است. برخى صف بنديها در درون روحانيت نيز، مزيد بر اين علت شده است. استاد شهيد، مرتضى مطهرى نفوذ انديشه‏هاى بيگانه، تجدد گرائى افراطى، (18) رخنه فرصت طلبان، ابهام طرحهاى آينده و تغيير جهت دادن انديشه‏ها را؛ از جمله آفات انقلاب اسلامى مى‏داند. (19) متأسفانه بايد گفت:

«در اين دوره آفتهاى مذكور، بيش از پيش خودنمايى و عرض اندام نموده و آسيب بزرگى، بر حسن ارتباط روحانيت و مردم وارد كرده است. به گونه‏اى كه در اين دوره روحانيت كمتر فرصت خدمت به مردم را داشتند و بيشتر وقت خود را صرف پاسخ به چالشهاى مطروحه كرده‏اند. كاهش آراى روحانيون در انتخابات چند سال اخير، تنها نمونه‏اى از اين مدعاست.»

ه : نتيجه‏ گيرى

بى‏ترديد روحانيت با پيشينه و تاريخ گذشته‏اى كه دارد، از نقاط ممتازى برخوردار است. حضرت امام خمينى (ره) مى‏فرمودند: «مملكت بدون روحانى، مانند كشورى بدون طبيب است» روحانيت به سان طبيب روحانى مردم هستند و مردم حلال وحرام خود را از آنان اخذ مى‏نمايند. مرحوم دكتر على شريعتى ـ جامعه‏شناس مشهور ـ بر آن است كه نام هيچ روحانى در زير پاى قراردادهاى استعمارى نيست و نام روشنفكران غير دينى خارج رفته چون مهندس و پزشك... در زير قراردادهاى استعمارى آن ثبت و ضبط است. مرحوم جلال آل احمد، بردارشدن شيخ فضل‏ا.. نورى را علامت استيلاى غرب و غربزدگى مى‏داند. لذا روحانيت دراستقلال‏طلبى، مبارزه با استبداد و استعمار واستثمار، همواره نقش اول را در تاريخ ايران داشته است. مساجد بزرگترين نهاد مدنى ( N.C.O )در اختيار روحانيت است. (20) هم اكنون بيش از 70 هزار مسجد در كشور در شبكه روحانيت قرار دارد. «حميد مولانا» صاحبنظر برجسته جهانى در علم ارتباطات معتقد است كه بزرگترين و مردمى‏ترين شبكه نهادهاى مردمى دردنيا، در اختيار روحانيت شيعه در ايران است. حال اگر اين آمار را، طبق محاسبات موجود، 6949 امامزاده و زيارتگاه، 143 دارالتبليغ، 55 مصلى، 263 مهديه (21) فرض كنيم امكان گسترده‏اى در اختيار روحانيت قرار دارد.

روحانيت شيعه در تاريخ ايران همواره در كنار فرهنگ، دين، مقابله با استبداد و استعمار و ياور مردم؛ معنا و مفهوم يافته است. بسيارى از ميراثهاى ماندگار فرهنگى ـ دينى ما، مديون روحانيت شيعه است. «مفاتيح الجنان» اثر شيخ عباس قمى ـ كه معارف گرانقدر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام را در خود جاى داده است ـ دنيايى سرشار از اخلاق، معنويت وخودسازى و راهنماى عمل مؤمنان براى زندگى است؛ «اصول كافى» اثر شيخ كلينى در چهار جلد و شانزده هزار حديث؛ «من لا يحضره الفقيه» اثر شيخ صدوق با 5920 حديث؛ «تهذيب الاحكام» اثر شيخ طوسى با 13590 حديث و «استبصار» اثر شيخ طوسى مشتمل بر 5510 حديث به عنوان كتب اربعه منابع دست اول فقه شيعه را شامل مى‏گردد كه همگى از آن روحانيت است. (22)

اين آثار در كنار ميراثهاى فاخرى نظير؛ «بحار الانوار»، «وافى» و «وسائل الشيعه» (23) از نبوغ خيره كننده روحانيت در امر فرهنگ و دين حكايت مى‏كند. نقش بزرگ روحانيت در اشاعه و گسترش فقه، اصول، فلسفه، حكمت، عرفان، قرآن، تفسير و قرائت، نشر و تبليغ اسلام بى‏بديل است (24) .

و در ساليان اخير، كتاب «الغدير» اثر «علامه امينى» كه دايرة‏المعارف بزرگ تشيع و امام على(ع) محسوب مى‏گردد و كتابخانه بزرگ «آيت الله مرعشى نجفى» كه بى‏نظيرترين كتابخانه اسلامى در كشور محسوب مى‏گردد را بايد، از خدمات بزرگ فرهنگى روحانيت به حساب آورد. سالها قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، روحانيان والامقام و برجسته‏اى مانند آيت الله دكتر بهشتى، دكتر باهنر، ابراهيم امينى و گلزاده غفورى در تدوين كتب دينى مدارس ـ كه نقش مهمى در جلوگيرى از انحراف و سرقت در آثار اسلامى داشت ـ را بر عهده داشتند.

بخش عمده آثار مكتوب در عرصه فرهنگ دينى متعلق به روحانيت است. اصولاً روحانيت از سنگر موعظه، خطابه و مسجد به تبليغ و نشر اسلام بهره گرفته‏اند و با تكيه بر فريضه «امر به معروف و نهى از منكر» به روشنگرى جامعه پرداخته‏اند. استقلال واقعى ايران در طول تاريخ مديون روحانيت و حضور آن در صحنه بوده است. هرگاه تماميت ارضى، استقلال و منافع ملى كشور به خطر افتاده است، روحانيت در دفاع و پاسدارى آن، نقش اول را ايفا كرده است. فتواى ميرزا محمد مجاهد بر عليه تجاوز روسها در دوران محمدشاه، فتواى ميرزاى شيرازى در تحريم استعمال توتون و تنباكو در زمان ناصرالدين شاه، مجاهدات شيخ فضل‏الله نورى براى استقرار مشروطه مشروعه در زمان مظفرالدين شاه، مبارزات و مجاهدات مرحوم مدرس در مقابله با استبداد رضاشاه و استعمار بيگانگان، مرحوم نواب صفوى و مجاهدات او در برابر انحرافات دينى و ناهنجاريهاى جامعه در زمان محمد رضا شاه، آيت الله كاشانى و نقش بزرگ ايشان در قيام سى تير و جريان ملى شدن نفت در سالهاى 32ـ30 در زمان محمد رضاشاه وبالاخره نقش بى‏بديل وماندگار حضرت امام خمينى (ره) در مقابله با استبداد شاه و استعمار و استكبار، و تلاشى كه براى استقرار حكومت اسلامى به جاى سلطنت، با تحمل سالها حبس و تبعيد، متحمل گرديد، نمونه‏هايى از نقش آفرينى ومبارزه‏هاى روحانيت متعهد در پويايى فرهنگ مردم ايران زمين بوده است. بى‏ترديد رمزماندگارى و بقاى چنين موفقيتى، مرهون حفظ نقاط قوت وامتيازات روحانيت و برطرف كردن نقاط ضعف آنهاست. تمام تلاش نگارنده در اين يادداشت، معطوف به اين جمله است كه «استقلال و پويايى فرهنگ ايران زمين، پيوندى انفكاك‏ناپذير با روحانيت داشته است» بر همه ما، و مقدم بر همه، خود روحانيت است كه ضمن بازنگرى در سازمان خود به رفع آسيب‏ها پرداخته و همچنان عنصرى نقش آفرين، در جامعه باشند.

1. نويسنده، معاون پژوهش و برنامه‏ريزى شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى

2. حسن عميد، فرهنگ فارسى، جلد اول، چاپ هشتم (تهران: اميركبير، 1364)، صص 1068ـ1067.

3. همان ـ ص 1783.

4. حميد عنايت، انديشه سياسى در اسلام معاصر، چاپ دوم (تهران: خوارزمى، 1365)، ص 23.

5. رجوع كنيد به: مصاحبه نگارنده بافصلنامه پژوهشى انديشه‏هاى انقلاب اسلامى پيرامون فرهنگ و توسعه فرهنگى، سال دوم شماره پنجم (1382)، ص 85.

6. رجوع كنيد به: مقاله «تبادل فرهنگ‏ها»، فصلنامه مطالعات ملى، شماره ششم (1379): ص 7

7. براى نمونه به ديدگاه استاد شهيد مرتضى مطهرى بنگريد: «كسانى كه آرزوى اعتلاى آئين مبين اسلام را در سر دارند و درباره علل ترقى و انحطاط مسلمين در گذشته دور و نزديك مى‏انديشند، نمى‏توانند درباره دستگاه رهبرى آن؛ يعنى سازمان مقدس روحانيت، نينديشند و آرزوى ترقى و اعتلاى آنرا در سر نداشته باشند واز مشكلات و و نابسامانيهاى آن رنج نبرند. زيرا قدر مسلم اينست كه هر گونه صلاح و اصلاحى كه در كار مسلمين رخ دهد، يا بايد مستقيما به وسيله اين سازمان كه سمت رسمى رهبرى دينى مسلمين را دارد صورت بگيرد و يا لااقل اين سازمان با آن هماهنگى داشته باشد...».

رجوع كنيد به: مشكل اساسى در سازمان روحانيت، صص 4ـ3.

8. البته بيان اين سخنان به معناى ناديده انگاشتن برخى اشكالات و نواقص جدى در سازمان روحانيت نيست، استاد شهيد مرتضى مطهرى كه از برجسته‏ترين نظريه پردازها و رهبران انقلاب اسلامى محسوب مى‏گرديد، سالها پيش از وقوع انقلاب اسلامى (1341) اهم اين اشكالات را بيان كرده است كه بدين مضمون مى‏باشد: آزادى بى‏حد و حصر لباس روحانيت و فقدان يك سازوكار كنترل كننده، افراط در مباحثه به گونه‏اى كه طلاب را از واقع بينى در مسائل اجتماعى دور مى‏كند، بودجه روحانيت شيعه كه وابسته به دولت نيست و از مردم ارتزاق مى‏كند؛ شهيد مطهرى، اين عدم و ابستگى به دولت را يك امتياز بزرگ روحانيت شيعه نسبت به روحانيت اهل تسنن بر مى‏شمارد. وى از خطر و آفت بزرگى به نام «عوام زدگى» ياد مى‏كند. شهيد بزرگوار بر اين باور است كه اتكاى روحانى به مردم، موجب قدرت مى‏گردد اما حريت را از دست مى‏دهد...». براى مطالعه بيشتر رجوع كنيد به: استاد شهيد مرتضى مطهرى، ده گفتار، (تهران: انتشارات حكمت)، صص 275ـ239.

9. على دارابى، سياستمداران اهل فيضيه، چاپ دوم (تهران: سياست، 1381)، صص 140ـ136.

10. حميد عنايت، پيشين، ص 16.

11. رسول جعفريان، چالش‏هاى فرا روى مرجعيت شيعه (2 و 1)، سايت بازتاب، 9/7/2003.

12. سيد حميد روحانى [زيارتى]، بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى (ره)، 3 جلد، (تهران: دفتر انتشارات اسلامى، 1361).

13. در حادثه هفتم تير، كه محصول ائتلاف مشترك نفاق و ليبراليسم با حمايت استكبار جهانى بود، 72 تن از ياران انقلاب، از جمله جمعى از اعضاى كابينه دولت، تعدادى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، جمعى از مقامات قضايى و در رأس همه، شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى، در اثر انفجار بمب در دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى در سال 1360 به شهادت رسيدند.

14. در هشتم شهريور 1360 نيز، در اثر انفجار بمب توسط گروهك منافقين دردفتر نخست وزيرى، شهيدان محمد على رجايى ـ رئيس جمهور وقت ـ حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر ـ نخست وزير وقت ـ و تنى چند از مقامات نيز، ايران به شهادت رسيدند.

15. براى مطالعه پيرامون دلايل مخالفت حضرت امام خمينى (ره) با تصدى امور اجرايى توسط روحانيت، رجوع كنيد به: على دارابى، انتخاب هشتم؛ تحليلى بر هشتمين دوره انتخابات رياست جمهورى چاپ دوم (تهران؛ نشر سياست، 1381)؛ صص 50ـ47

16. ناگفته نماند كه اين دوره به رغم امتيازات ويژه‏اى كه داشت، آفت مهمى را به سازمان روحانيت و تأثيرى منفى بر كاركرد آن نيز گذاشت؛ چرا كه در سايه فضاى تروريستى كه منافقين عامل آن بودند، مسئله حفاظت و استفاده از منازل خاص براى لايه‏هايى از روحانيت مطرح گرديد، كه چون به طور صحيح، مديريت و نظارت نگرديد، استمرار آن در سالهاى بعد خود لطمه‏اى جدى، به مردى بودن روحانيت وارد كرد.

17. على دارابى، كارگزاران سازندگى از فراز تا فرود، چاپ دوم (تهران: سياست 1381): ص 59 .

18. در حقيقت منظور از تجديد گرائى افراطى، عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نيست و پيراستن آن از آنچه از اسلام هست. رجوع كنيد به: استاد شهيد مرتضى مطهرى، نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخير، چاپ يازدهم (تهران: نشر صدرا، 1367): ص 92.

19. همان، صص 100ـ87.

20. «لستر سالامون» استاد دانشگاه «جان هاپكينز» و «مركز مطالعات نهادهاى مدنى» نه مشخصه را براى N.C.O ضرورى مى‏داند كه عبارت است از: به صورت رسمى شكل گرفته باشد، غير دولتى، مستقل، بدون سود، داوطلبانه، عضوپذير، غير سياسى، داراى نظام باز (شفاف و حساب‏پذير) و همچنين فعاليت آن، در جهت منافع همگانى باشد.

21. سياستمداران اهل فيضه، پيشين، ص 156.

22. استاد مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، چاپ دهم (تهران: صدرا، 1359)؛ صص 473ـ471.

23. «بحارالانوار» اثر محمد باقر مجلسى، «وافى» اثر ملا محسن فيض كاشانى و «وسائل الشيعه» اثر شيخ حر عاملى» از جمله منابع معتبر و بى‏بديل فقه شيعه محسوب مى‏گردد.

24. خدمات متقابل اسلام وايران، پيشين.

/ 1