غرب در آستانه دگرگونی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غرب در آستانه دگرگونی - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به هدر دادن ذخاير و ثروتها


يكى از مسائلى كه ذهن بسيارى از خردمندان جهان را به خود مشغول داشته ضررهاى سنگينى است كه از رهگذر مصرف بي رويه منابع طبيعى و ضايع نمودن ثروتهاى ملّى به نسلهاى آينده، وارد مي شود. نگرانى عمده اى كه در اينجا وجود دارد اين است كه منابع و ثروتهاى غير قابل جبرانى چون نفت و گاز و ديگر مواد معدنى ارزشمند به پايان برسد.


خداوند تبارك و تعالى در قرآن كريم مي فرمايد:


(خلق لكم ما فى الارض جميعا..)(1).


([خداوند] همه آنچه [از نعمتها] در زمين وجود دارد براى شما آفريد).


خداوند در اين آيه مي فرمايد: آنچه در زمين است براى بشريت در همه زمانهاست پس تمامى اين ثروتها براى همه بشريّت است و نه فقط براى اين نسل(2).


و باز در قرآن كريم مي فرمايد:


(و قدّر فيها اقواتها فى اربعة ايّام سواء للسائلين)(3).


(و مواد غذائى مختلف را [در زمين‏] مقدّر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان).


امّا آنگاهى كه زنگ خطر به صدا در آمد، غربيها شروع به محدود كردن مردم و سلب آزادى از آنها نمودند و براى پيش گيرى از كنترل جمعيّت قوانينى صادر نمودند و ادعا كردند كه كثرت زاد و ولد و ازدياد جمعيّت موجب محدوديّت مردم در نواحى مختلف زندگيشان مي شود. غافل از اينكه محدوديّت و تنگناى واقعى. خود از طريق همين برنامه‏هاى فاسد غربى پديد مي آيد در حالى كه قانون عقلى صادره از شرع، حكم به آزادى بشر بجز در سه مورد مي دهد:


اول: مورد ضرر وارد كردن به خود يا ديگران است كه قانون (لا ضرر) اين را رد مي كند.


دوم: مورد (الاهم والمهم) (مهم و مهمتر)، مثل اينكه فرضا امر حيات، داير بين زندگى مادر و جنين او شود آنهم در شرايطى كه نتوان زندگى هردو را باهم نجات داد. به نحوى كه اگر بخواهيم زندگى يكى از آن دو را نجات دهيم زندگى آن ديگرى به خطر بيفتد در چنين شرايطى طبق نظر شرع آنچه كه ترجيح داده مي شود مورد مهمتر است و كارشناسان و متخصصان با انصاف و بي غرض نيز اين را تاييد مي كنند.


سوّم: موردى است كه آزادى در آن عقلا و شرعا ممكن و ميسور نيست. همچنانكه خداوند تبارك و تعالى مي فرمايد:


(ربّنا ولا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به)(4).


(پروردگارا مجازاتهائى كه طاقت تحمّل آن را نداريم بر ما مقدّر مدار).


بجز اين سه موردى كه ذكر شد هر انسانى مختار است و از آزادى كامل برخوردار. و روشن است كه فرمايش رسول اكرم صلّى الله عليه وآله كه مي فرمايد:


(تناكحوا تناسلوا)(5).


(ازدواج كنيد و توليد مثل نمائيد).


حكمى اوليه است و همچنين حكمى عقلى است، پيش از آنكه حكمى شرعى باشد. امّا حقيقت اين است كه مشكل از ازدياد جمعيت ناشى نمي شود بلكه مصيبت اساسى و همينطور فقر و گرسنگى از عدم توزيع مناسب و اجحاف و زياده روى در مصرف و صرف نمودن ميلياردها (ثروت) در آنچه به زيان بشر است ناشى مي گردد.


لذا دانشمندان غرب اين حقيقت را درك نموده و در گفته هايشان بر آن تاكيد ورزيده‏اند و اين همان چيزيست كه بر غرب فشار مي آورد تا شيوه‏هاى مفسده خيز خويش را كه در موارد ذيل خلاصه مي شود تغيير دهد.


1- بهره بردارى بيش از حد از منابع طبيعى.


2- كنترل نمودن جمعيت بدون يكى از توجيهات سه گانه كه گفته شد.


3- توزيع نامناسب ثروت كه خود موجب آسيب رساندن به اين نسل و گرسنه و محروم نگه داشتن اوست.


در دعاى امام سجاد عليه السلام آمده است كه:


(اللهم صلّ على محمد و آله، واعصمنى واحجبنى عن السرف والازدياد، و قوّمنى بالبذل والاقتصاد، و علّمنى حسن التقدير، واقبضنى بلطفك عن التبذير)(6).


(خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست، و مرا از اسراف و زياده روى باز دار، و به بخشيدن و ميانه روى مستقيم ساز و روش نيكو در معيشت و زندگى [صرف مال به اندازه توانايى‏] را به من بياموز، و مرا به لطف خود از بيجا خرج كردن باز دار).


_______________


(1). سوره بقره:29.


(2). به كتابهاى (الفقه: الاقتصاد) و (الفقه: الدولة الاسلامية) و (الفقه: الادارة) از مؤلف مراجعه فرمائيد.


(3). سوره فصّلت: 10.


(4). سوره بقرة: 286.


(5). مستدرك الوسائل: ج‏14 ص‏153.


(6). صحيفه سجاديّه: دعاى 30.


گرانى


گرانى در عصر حاضر يكى از مهمترين عللى به شمار مي رود كه دولتها را تهديد به سقوط نموده و به طور كلى هشدار انفجار مي دهد.


امروزه گرانى به كابوسى دهشتناك تبديل شده است و در صورتى كه با روشهاى سالم اقتصادى مورد چاره جوئى قرار نگيرد و به طور قطع، خود سران را نيز از بين مي برد و همچنانكه پشت مردم و اقتصاد را شكسته پشت آنها را نيز خواهد شكست.


از اين روست كه مي بينيم خردمندان چه در غرب و چه در جاهاى ديگر، سر و صدايشان بلند شده و خواستار پائين آمدن قيمتها و بهبودى اقتصاد و همينطور اعطاى حق دستيابى به نيازهاى اوليه زندگى به مردم شده اند.


در اينجا بايد پرسيد محروم كردن مردم از ساده‏ترين نيازهايشان چه معنى دارد در حالى كه همزمان، ثروتمندان بي رحمانه به زيان مستمندان بيش از نياز خود بهره ور و بهره مند مي شوند؟


حقيقت اين است كه گرانى روز به روز وخيم‏تر مي شود و اين نيست جز به سبب نامناسب بودن قوانينى كه موجب آن مي گردد.


به عنوان مثال در عراق قيمت گوشت طى مدت نيم قرن به دوازده هزار برابر افزايش يافته. و علت ارزانى آن، اين بود كه احشام و گوسفندانى كه در خانه‏ها و باغها و صحراء پرورش داده مي شد همه رها بودند و از علوفه مجانى تغذيه مي كردند و پرورش دهندگان آنها نيز به بيش از حد معمولى و اندك خانواده، نياز و طمع ورزى نداشتند از اينرو قيمت گوشت در حد واقعى خودش بود.


اما امروزه در كشورهاى جهان، چه پيشرفته و چه عقب مانده، گوشت و گندم و بسيارى از مواد مصرفى از خارج وارد مي شود كه دهها برابر قيمت واقعى اش به آن افزوده مي شود و به فروش مي رسد كه علل ذيل را مي توان براى آن ذكر نمود:


1- حمل و نقل.


2- مخارجى كه براى تبليغ اين كار مصرف مي شود.


3- بالا رفتن مخارج عرضه به علت گرانى اجاره فروشگاهها و همينطور گرانى آب و برق و تلفن و امثال آن.


4- بالا رفتن قيمت مازاد ناشى از رواج ربا، بين وارد كنندگان و تشكيلاتى كه با آنها داد و ستد مي كنند.


5- افزونى تعداد كاركنان در اين زمينه.


6- زياده روى در مسائل زينتى و تشريفاتى براى فروش كالا.


7- پرداخت دستمزد بازنشستگان از سود حاصله از نتيجه كار.


8- بستن ماليات كمرشكن بر واردكنندگان مواد غذائى و ديگر مواد مصرفى...


9- دامدارى در كشتزارهائى كه بهاى كود شيميايى براى آنها افزايش يافته كه اين مشكل براى كشت گندم و جو و... نيز وجود دارد.


10- بالا بردن قيمت گوشت و ديگر مواد توسط دولت براى بهره بردن از سود آن در مصارف غير ضرورى. مانند خريدن اسلحه و پر كردن زرادخانه‏هاى نظامى و اقداماتى از اين قبيل.


به هرحال گرانى همه بخشهاى زندگى را مبتلا ساخته به طورى كه اگر عقلا راه حلهاى مناسبى ارائه ندهند حتما فاجعه پيش مي آيد و انفجار روى خواهد داد و اين چيزيست كه از ذهن خردمندان جهان بدور نيست.


بيت المال


يكى از مظاهر تغيير كه ما در غرب شاهد آن هستيم، منحرف شدن بيت المال (بودجه دولت) از معيارهاى خرد و فطرت است، در واقع بيت المال براى دو هدف مقرّر شده است:


اول: بر آوردن نياز مستمندان.


دوم: راندن چرخهاى زندگى امّت به سمت جلو.


مورد نخست شامل نيازهاى روحى روانى همچون پرورش، تزكيه، آموزش و همينطور نيازهاى جسمانى مانند دارو، پوشاك، مسكن، براى كسانى مي شود كه بالفعل يا بالقوة توانائى بر آوردن آنها را ندارند. به علاوه از بيت المال براى اصلاح و سازش ميان مردم و حل و فصل اختلافات آنها استفاده مي شود.


در هر صورت مقصود پيشبرد امّت در همه زمينه‏هاى زندگى است. زيرا امّتها بنا به فطرت خويش متمايلند هميشه رو به سوى ترقّى و پيشرفت و تعالى باشند و اين در راستاى رقابت ملّتها به سوى هرچه بهتر شدن، عاملى مهم و اساسى به شمار مي رود. رسول گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله مي فرمايد:


(الاسلام يعلو ولا يعلى عليه)(1).


(اسلام برتر است و چيزى برتر از آن نيست).


بنا بر اين اسلام تنها دين كاملا هماهنگ با عقل و فطرت (خرد و سرشت) آدمى است، و خداوند تبارك و تعالى مي فرمايد:


(واعدوا لهم ما استطعتم من قوّة)(2).


(در برابر آنها [دشمنان‏] آنچه توانائى داريد از [نيرو] آماده سازيد).


همين اطلاق فرموده خداوند نشانگر اين است كه قوّه (قدرت) شامل توانمنديهاى جسمانى، روانى، علمى، صنعتى و جنگى و جز آن مي شود.


همينطور خداوند چهار چوب يا محدوده معينى را براى (قوه) قرار نداده است. همچنانكه (تقوى) را در آيه اى كه مي فرمايد: (فاتّقوا الله ما استطعتم)(3).


(بنا بر اين تا آنجا كه در توان داريد تقواى الهى پيشه كنيد). محصور به چيز معينى ننموده، و اين بر خلاف ساير عبادات و معاملات است كه به واجبات روزانه مثل نماز و ساير واجبات مانند روزه گرفتن در ماه رمضان و اداى حج يك بار در طول زندگى و همينطور ازدواج با چهار زن و سه مرتبه طلاق دادن و حدود و ديات و امثال آن محدود مي شود.


زيرا كه براى تقوى تا دم مرگ كمّاً و كيفاً حدود و مرز معينى شناخته نمي شود از اين رو خداوند مي فرمايد:


(انك كادح الى ربّك كدحا)(4).


(اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مي روى و او را ملاقات خواهى كرد).


مساله پيشرفت نيز به همين منوال است زيرا درجات و مراتب كمال و ترقّى محدود به حدّ معينى نيست و هرچه انسان پيشرفت كند، بزرگى خداوند براى او بيشتر و بيشتر تجلّى و نمود پيدا مي كند. خداوند تبارك و تعالى مي فرمايد:


(انّ الى ربّك المنتهى)(5).


(همه امور به پروردگارت باز مي گردد)


اما امروزه بيت المال از اهداف واقعى خويش منحرف شده است. لذا نيازهاى مردم بي توجه مانده و درعوض آن به مسائل ثانوى پرداخته مي شود(6).


مثلا ثروتمندان را از انجام كار و تلاش معاف داشته ولى نيازمندان و فقرا مواجه با تنگى و دشوارى زندگى هستند در حالى كه مقتضاى قاعده كاملا بايد برعكس باشد. زيرا طبق قاعده مي بايد فقير را مورد كمك و مساعدت قرار داد اگرچه شرايط معاف بودن از كار كردن را نداشته باشد و برعكس مي بايد ثروتمند را كمك نكرد اگرچه شرايط معاف بودن از كار را داشته باشد.


بنا بر اين مساله بيت المال نياز به تجديد نظر دارد و احتياج به قوانين جديدى دارد تا توزيع آن را نظم بخشد. همه ما ديده ايم كه مردمان ثروتمند و افراد ديگرى كه توان كافى براى كار كردن را دارند از بودجه دولت حقوق مي گيرند در حالى كه هم مال كافى را براى زندگى دارند و هم توان كافى براى كار كردن. در حالى كه بسيارى از مردم مستمند بدون سرپناه و پوشاك و ازدواج باقى مي مانند.


در واقع آنچه كه از بودجه به ثروتمندان پرداخته مي شود از كيسه ملّت بيرون مي آيد. و اين يا از مالياتها و يا از اموال حاصله از منابع ملّت مانند معادن و امثال آن است. در حالى كه اينها ثروتهايى است كه اصولا مي بايستى براى پيشرفت ملّت و بر آوردن نيازهاى ضرورى او مصرف شود.


مساله ديگرى كه همراه با شيوه نادرست استفاده از بيت المال وجود دارد، مساله ربا است. مي بينيم ربا نيز موجب فساد وضع اقتصادى مي شود زيرا به جاى اينكه همه كار كنند، بسيارى از مردم خود به خود به جمعى بيكار تبديل مي شوند. چون عده زيادى از ثروتمندان به اين بسنده مي كنند كه دارائيشان را به بانك بسپارند تا از سود حاصله آن بهره ور شوند. و اين رخنه، انحرافى مضاعف در پيكر جامعه است زيرا آنكه مي تواند كار كند از كار كردن دست مي كشد و به موجودى، عاطل و باطل تبديل مي شود.


همينطور آن ربائى كه بانكها و يا شركتها به افراد مي پردازند به نحوى از كيسه ملّت بيرون مي آيد كه اين از طريق مالياتها و عوارض و سوء استفاده‏ها و بهره بردارى نادرست از منابع ملّى صورت مي گيرد و خود موجب سستى و ضعف اقتصاد و فقر و محروميّت امّت مي شود.


همچنين ربا موجب چند برابر شدن كار و زحمت براى كاركنان و كارگران مي شود، مثلا چنانچه زيد هزار دينار داشته باشد و با آن معامله و داد و ستد و بطور كلى كار كند و صد دينار سود ببرد و از اين طريق نياز خويش را بر آورده كند، اكنون چنانچه بانك دوباره هزار دينار به او بدهد كار وى دو برابر مي شود كه اين موجب فشار بر او مي گردد. همچنانكه اين شيوه موجب گشايش و توسعه براى كسانى مي شود كه استحقاقش را ندارند و باعث فشار بر آنانى مي گردد كه آنها نيز استحقاق اين فشار را ندارند.


البته اين در مورد ربائى است كه ميان دولت و ملّت رواج دارد. ولى رباى بين الملليكه ميان دولتها و بانكهاى بين المللى رايج است هرچه از مضراتش سخن گفته شود كم است. زيرا امروزه بهترين وسيله براى استعمار كشورهاى مقروض و به بردگى كشيدن ملتهايشان است. لذا ملتها مي بايست به فطرت خويش برگردند و انتقام خويش را از استعمارگران و بهره كشان بگيرند.


بنا بر اين ربا روش نامشروع و نادرستى براى تحصيل و كسب مال است و اين درست برعكس عقود اسلامى همچون مضاربه است كه جزئيات آن را در كتاب (الفقه: الاقتصاد) بيان كرده ايم. پس مضاربه تنها راه درست و منطقى در اين زمينه است. اينجاست كه يك راه بيشتر فراسوى غرب باقى نمي ماند كه همان بهره ورى و استفاده بهتر از بيت المال و جايگزين نمودن مضاربه به جاى ربا است. پس براى ملّتها و رهبران غربى بهترين راه پيروى از روش اسلام در تحريم ربا و جايز شمردن مضاربه است و اين چيزيست كه فطرت درك مي كند و خرد نيز به آن حكم مي دهد.


_______________


(1). بحار الانوار: ج‏39 ص‏47.


(2). سوره انفال: 60.


(3). سوره تغابن:16.


(4). سوره انشقاق: 6.


(5). سوره نجم: 42.


(6). براى اطّلاع بيشتر به كتابهاى (الفقه: الاقتصاد) و (الفقه: الدولة الاسلامية) و (نريدها حكومة اسلامية) از مؤلف، مراجعه فرمائيد.


بيكارى


طى چند سال گذشته، غربيها بيش از هر زمان ديگر احساس نموده‏اند، بيكارى نقش عمده اى در برپا شدن ناآراميها و درگيريهاى داخلى داشته است.


لذا قيام سياه پوستان كه در لوس آنجلس (آمريكا) برپا گرديد و دامنه آن در داخل، به اكثر نقاط ايالات آمريكا و در خارج تا بريتانيا كشيده شد، ثابت كرد كه بيكارى در كنار نژادپرستى براى غرب، از روسيه و موشكهاى قاره پيمايش خطرناكترند. زيرا شرق با وجود برخورداريش از تجهيزات مدرن نظامى نتوانسته است مانند مشكل بيكارى، پيكر غرب را آماج حملات خويش قرار دهد.


از اينجاست كه غرب به طور جدّى به فكر افتاده است اقتصاد آشفته و بحرانى خويش، ناشى از بيكارى كشنده را سامان بخشد. برخى آمارها نشان مي دهد كه در اروپا نزديك به 20 ميليون بيكار وجود دارد. حال اگر ما فرض كنيم كه هريك ازاين افراد دو نفر را اداره مي كند مي توان نتيجه گرفت كه اين فرد و دو نفرى كه تحت پوشش وى هستند مبدّل به بارى اضافى براى جامعه مي شوند و همينطور رقم بيكاران افزايش مى يابد.


البته مي بايست نسبت كسانى كه تن به كار نمي دهند كه تعدادشان هم زياد است را نيز به بيكاران اضافه نمود چون اينها هم به ديگران متكى هستند و از دسترنج ديگران مى خورند.


بنا بر اين بيكارى مشكلى مضاعف است و بابت آن فساد و دزدى و قتل و تجاوز به مردم افزايش مى يابد.


شايد چاره جوئى جدى در رفع بيكارى و ريشه كن نمودن آن در چهار مورد زير خلاصه شود:


1- بازسازى تربيتى جامعه به ترتيبى كه غرور از آن كنده شود. زيرا غرور و خودخواهى فرد را بر آن مي دارد تا ارزش و اهميت كار ديگران را كم و ناچيز تلقى كند و خودش را بالاتر از كارهائى بداند كه به وى محول شده است. حقيقت اين است كه خداوند پيامبرانش را فرستاده تا مردم را تواضع و فروتنى و تن سپردن به كار بياموزند. حتى خود رسول الله صلّى الله عليه وآله براى مدتى چوپان بود و اين عليرغم مقام و شان و مرتبه والائى بود كه حضرتش داشت. و سليمان بن داود عليه السلام با وجود پادشاهى عظيمى كه داشت از دسترنج و تلاش فردى خويش ارتزاق مي كرد. على عليه السلام نيز به زراعت و آبيارى مي پرداخت. همچنانكه فاطمه زهرا (عليها السلام) كه سرور زنان جهان بود در خانه ريسندگى مي كرد و نان مي پخت و در تاريخ است كه امام باقر عليه السلام و ديگر امامان معصوم (عليهم السلام) در مزارع به شخم زنى و آبيارى مي پرداختند.


2- پيش از اين اشاره و تاكيد نموديم بجاى پرداخت مستمرى به باز نشستگان چه فقير باشند چه غنى، توان كارى داشته باشند يا نه، لازم است حقوقهاى ماهيانه و يا كمكهايى به نيازمندان ناتوان از كار پرداخت شود.


3- لغو قوانينى كه از بهره ورى مردم از امور مباح جلوگيرى به عمل مي آورد. بهره ورى از امورى مانند زمين، جنگل، بيشه زارها، دريا، معادن وهرچيزى كه در چهار چوب (خلق لكم ما فى الارض جميعا)(1) مي باشد.


4- لغو قوانينى كه سد راه كار مي شود و بابت آن ماليات بسته مي شود مانند قوانين مرزهاى جغرافيايى، ملّى، منطقه اى، رنگين پوستى و...


به هرحال بدون پيافكندن اين مبانى، از بين بردن بيكارى در جهان امكان پذير نيست، حتى براى كشورهاى ثروتمند و صنعتى. آرى آنها نيز نيازمند اين مبانى و برنامه‏ها هستند وگرنه در ژاپن كه پيشرفته‏ترين كشور صنعتى جهان است بيكارى وجود نداشت.


_______________


(1). سوره بقره: 29.


زن


برخى ناظران غربى بر اين باورند كه زن در جوامع آنها بيش از حد تصور كم ارزش شده است و لذا مي بايست حتما پيش از آنكه پيوندهاى اجتماعى و خانوادگى بطور كامل از هم گسيخته شود ارج و والائى زن به وى باز گردانده شود.


آرى زن در جوامع غربى كرامت و ارج خويش را از دست داده است. علل و عوامل آن را نيز مي توان در موارد ذيل جستجو كرد:


1- دائر كردن روسپى خانه ها.


2- اهانت به مقام زن در رابطه با برخى مسائل جنسى ديگر.


3- افزايش انحراف جنسى و دور شدن مردان از زن.


4- بهره بردارى از زن در تبليغات براى كالاهاى مختلف و استفاده از وى به عنوان وسيله تبليغاتى در جلب مشترى.


5- استخدام زن در هتل‏ها و رستورانها و هواپيما و مراكزى از اين قبيل و همينطور شركت دادن او در برخى فعاليتهاى پوچ و كم مايه همچون سينما و تلويزيون و جلساتى كه در آن بي بند و بارى رواج دارد و ديگر برنامه هائى كه به همين هدف پيگيرى مي شود.


6- زياد شدن زنان مجرّد به علّت نبودن زمينه ازدواج و يا به تاخير افتادن آن.


7- ممنوعيت طلاق با اينكه در بسيارى از موارد، زندگى و همزيستى ميان مرد و زن به جهنمى تبديل شده، بطورى كه هريك ديگرى را ترك مي گويد و در چنين حالتى معمولا زن تنها مي ماند تا در دريائى از رنجها و دشواريها دست و پا زند در حالى كه مرد راه خويش را مييابد و دنبال مي كند.


8- محروم ساختن مرد از حقّش در انتخاب چند همسر با اينكه غالبا تعداد زنان از مردان بيشتر است. پيامد اين امر افزايش تعداد زنانى است كه از ازدواج كردن محروم مي مانند و مجبور به تن فروشى و نظاير آن مي شوند.


9- گريزان بودن جوانان از ازدواج به علت اشباع جنسى ناشى از اختلاط آنها با زنان بطور مداوم در استخرها و مدارس و كم شدن تمايل متأهلان به همسران خود.


10- آزادى مرد در انتخاب دوست دختر به جاى همسر كه اين موجب محروم نگهداشتن آن دختر يا زن از گرمى خانواده و از بين رفتن محبّت و ديگر مزاياى زندگى مشترك مي شود. همچنانكه در صورت متاهل بودن هركدام از آنها نيز بر روى زندگى خانوادگى آن دو اثر بسيار نامطلوبى مي گذارد.


11- آسيب رسانيدن به ويژگيهاى جنس لطيف كه در پى اشتغال وى به كارهائى كه با خصوصيات زن هماهنگى ندارد پديد مي آيد.


12- آزادگذاشتن زن در آميزش با حيوانات به ويژه سگ و ميمون.


و ديگر موارد متعددى كه شمارش آنها دشوار است. ولى ويژگى مشترك همه آنها اين است كه همگى موجب فساد اخلاقى و بيماريهاى بدنى و روانى مانند ايدز و امثال آن مي شود.


و روشن است كه لاابالى گرى و بي بند و بارى موجب فروپاشى جامعه و بيمارى و فقر آن مي شود و نيز هيچ سنخيتى با آزادى ندارد. بلكه مي توان آن را يك نابسامانى و پوچ گرائى به حساب آورد كه تفاوتى با آزاد گذاشتن آدم كشان و دزدان و متجاوزان ندارد.


بنا بر اين لازم است قوانين و مقررات ويژه اى وضع گردد تا ضامن و عهده دار از ميان بردن بي بند و بارى و مفاسد اجتماعى شود و بتواند زن را به جايگاه والا و ارجمند خويش در كانون گرم خانواده برگرداند. حقيقت اين است كه هيچ قانونى همچون قوانين اسلامى نمي تواند عهده دار حل اين مشكل به گونه اى شود كه با عقل و فطرت نيز مطابق و هماهنگ باشد(1).


_______________


(1). مؤلف راجع به زن در چندين كتاب خود از جمله: (الفقه: النكاح)، (الفقه: الاجتماع) و (الفقه: الحقوق) و (الفقه: الاداره) و (هكذا الاسلام) سخن گفته است.


فقر و تنگدستى


غرب برنامه‏هاى خويش را به گونه اى بنيان گذاشته است كه خود به خود به فقر و تنگدستى بخش وسيعى از جامعه مي آنجامد. غرب قوانين دشوارى را وضع نموده كه به انسان اجازه بر خوردارى از حق مسلمش در تملّك زمين و آب و معدن و دريا و جنگل و امثال آن را نمي دهد(1).


مثلا برخى قوانين آنها به علّت وجود مرزهاى جغرافيائى، از مسافرت بدون داشتن جواز سفر، جلوگيرى مي كند و بعضى از قوانين به علّت وجود نظام سرمايه دارى و انتشار ربا و سلاح و فزونى كاركنان، زمينه گرانى را فراهم مي آورد و قوانين ديگرى به سبب نبودن زمينه كار ميليونها كارگر را ازكار بيكار كرده است.


برخى قوانين نيز حيوانات را تامين غذائى نموده و در آسايش نگه داشته و صدها ميليون انسان را گرسنگى داده است.


علاوه بر اين، امروزه ديگر بيت المال كه عهده دار تامين و رفاه اجتماعى و فراهم آوردن زمينه كار براى ديگران و كمك به نيازمندان و بيماران و مجروحان و آسيب ديدگان از حوادث طبيعى است، ديگر نقش بارز و فعالى ندارد.


براى اينكه جهان امروز خودش را از اين قوانين ظالمانه نجات دهد ناگزير مي بايست به عقل و فطرت، ايمان به خداوند و روز قيامت باز گردد. همچنانكه مي بايست حتما از آيات شريفه قرآن و احاديث شريف نبوى پيروى نموده و به آنها عمل نمايد كه رهگشاى او در اين مقام است از جمله اين آيه كه مي فرمايد:


(و يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة)(2).


(ديگران را بر خود مقدم مي دارند، هرچند شديدا فقير باشند).


و يا اين حديث شريف نبوى كه مي فرمايد:


(ما آمن بى من بات شبعانا و جاره جائع)(3).


(كسى كه شب را با شكم سير به صبح رساند، حال آنكه همسايه اش گرسنه است به من ايمان نياورده است).


بنا بر اين آيات قرآن و احاديث بر كمك و مساعدت نيازمندان اگرچه مذاهب و عقايدشان متفاوت باشد، تاكيد ميورزد. خداوند تبارك و تعالى مي فرمايد:


(و يطعمون الطعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا انّما نطعمكم لوجه الله...)(4).


(و غذاى [خود] را با اينكه به آن علاقه [و نياز] دارند به مسكين و يتيم و اسير مي دهند [و مي گويند] ما شما را براى خدا اطعام مي كنيم).


روشن است كه اسير ذكر شده در اين آيه مسلمان نبوده است. بنا بر اين خردمندان غربى مي بايد رهبرانشان را تحريك كنند تا آنها را از اين قوانين ماديو ظالمانه نجات بخشند و روح انسانيّت در آن قوانين بدمند، باشد كه از مشكلات خطرناكى كه فراسويشان است نجات يابند.


_______________


(1). مؤلف راجع به (حيازة مباحات) در كتابهاى (الفقه: القواعد الفقهية) و (الفقه: الاقتصاد) و (الحرّيه الاسلامية) و (به سوى حكومت يك ميليارد مسلمان) سخن گفته اند.


همچنين به بحثهاى مؤلف در (انفال) مراجعه فرمائيد.


سوره حشر: 9.


وسائل الشيعة: ج‏12 ص‏153.


سوره انسان: 8 9.


بيمارى


يكى از مسائل مهمّى كه بايد غرب را به سوى تغيير و تجديد نظر در برنامه‏ها و قوانين خود سوق دهد بيمارى خطرناك كنونى در غرب است.


حقيقت اين است كه در نتيجه بي بند و بارى جنسى و اشاعه فحشاء و محرّمات، بيمارى تناسلى مانند سوزاك و سفليس و ايدز گسترش يافته كه در ميان آنها ايدز با وجود پيشرفت‏هاى عظيم در زمينه پزشكى معاصر همچنان بي درمان مانده است. بطورى كه ناتوانى پزشكان از درمان آن، دانشمندان غرب را وادار به انديشه در بازگشت به طب قديم، يعنى به كارگيرى گياهان براى درمان بيماران نموده است. البته نه اينكه طب جديد را رها كنند بلكه طب قديم را به آن بيفزايند و آنها را باهم تركيب نموده از فوايد هردو بهره مند شوند.


امّا هنوز تصميم نهائى در بازگشت به طب يونانى كه دهها قرن پيش رواج داشته گرفته نشده است. برنامه‏هاى بهداشت عمومى در غرب ناموزون و مختل است و سبب آن نيز عدم پيشگيرى و مراقبتهاى بهداشتى است. چيزى كه درمان را نيز دشوار و ناممكن ساخته است. زيرا چنانچه درمان هم امكان پذير شود بهاى درمان و پرداخت آن براى همه افراد به آسانى ميسّر نيست و اينها همه پى آمد برنامه‏هاى منحرفى است كه انسان غربى را به اين مرحله از انواع بيمارى رسانيده است.


سپس لازم است همه اين برنامه‏ها و عملكردها از خوراك و نوشيدن و پوشاك و مسكن و شيوه ازدواج و طرز برخورد و معاشرت گرفته تا همه جنبه‏هاى ديگر زندگى تغيير داده شود(1).


بدين ترتيب كه مي بايد علل و عوامل نگرانى و اضطراب را ازميان برد و همه محرّمات چه در بعد جنسى مانند آزادى جنسى چه در خوردنيها مانند خوردن گوشت خوك و سگ و حشرات و چه در نوشيدنيها مانند مشروبات الكلى و همينطور مواد مخدّر و ساير انواع محرّمات كه به بدن انسان آسيب مي رساند ممنوع و از آنها جلوگيرى شود. درواقع همانطور كه غرب سعى دارد علل آلودگى محيط زيست را آنهم تا اندازه اى از بين ببرد بايد سعى كند علل آلودگى جامعه مثل انحراف و بي بند و بارى جنسى را از بين ببرد و آن جامعه را از منكرات و محرّماتى كه با عقل و فطرت منافى هستند پاك كند و آنگاه به اسلام برگردد كه با فطرت انسانى هماهنگ و با عقل سليم سازگار است. ظاهرا برخى انديشمندان غربى نيز فراخوان اين مطلب شده اند. بطورى كه نظريات و انتقادات ايشان به وضع كلى غرب از طريق دستگاههاى تبليغاتى پخش مي شود و براى تغيير در آن جامعه و انديشه اساسى براى تحول ريشه اى در آن درگردهمائيها و كنفرانسها و جلسات عمومى دراين باب بسيار سخن مي گويند.


روشن است كه مرحله احساس خطر نخستين گام براى ايجاد تغييرات است. در واقع اين انتقادات و اعتراضات مي تواند به خواست خدا نويد دهنده نتيجه نيكو و مناسبى باشد.


ترديدى نيست كه بيماريها بطور كلى مساله اى طبيعى است و انسان نمي تواند خودش را از همه آن بيماريها محافظت كند. امّا سخن ما در اين مرض‏هاى اضافى و بيماريهاى متعددى است كه بشريّت را تهديد به نابودى دسته جمعى و يا نقص و ناتوانى كلى مي كند.


و همينطور سخن در باره علل پيدايش بيماريهائى است كه كلا يا پيآمد ثروتمندى و شكمبارگى است يا نتيجه محروميّت و تنگدستى و يا نتيجه دورى از برنامه‏هاى الهى در زندگى فردى و اجتماعى مي باشد. به هرحال اين تفاوت درجات در زندگى افراد توازن را به هم زده و چنان ناهماهنگى پديد آورده كه در تاريخ گذشته بشر همانند ندارد.


_______________


(1). براى شناخت راههاى اسلامى متكامل دراين زمينه‏ها به كتاب (الفقه: الآداب والسنن) از مؤلف مراجعه فرمائيد.


ازدياد جمعيّت


هيچكس اين را انكار نمي كند كه شهرهاى بزرگ غربى با بحران مسكن دست به گريبان است و اين بحران زاييده عوامل متعددى است كه مهمترين آنها افزايش جمعيت و همينطور زياد شدن قوانين سختى است كه به شهروندان اجازه خانه سازى و انتخاب محل اقامت و وطن مخصوص نمي دهد.


ولى بايد دانست چاره جوئى اين بحران پديد آمده از سوى خود غرب جز باحل علل آن، آن هم با نهايت شجاعت و برنامه ريزى دقيق ميسّر نيست. بدين ترتيب كه مي بايست جمعيت شهرهاى بزرگ صنعتى از طرق ذيل كاهش داده شود:


اولاً: ايجاد مؤسسات، دانشگاهها، كارخانه‏ها، فرودگاهها و بيمارستانها در شهرهاى پراكنده در سراسر كشور كه اين موجب توازن در جمعيت و كاهش تراكم در شهرهاى بزرگ صنعتى و همينطور عدم تمركز ادارات و مؤسسات دولتى در يك شهر معيّن است.


ثانياً: از ميان برداشتن مرزهاى جغرافيائى ميان كشورها و همچنين موانع روحى روانى ميان ملّتها، و باز نمودن مرزها بر روى كسانى كه وارد و يا خارج مي شوند تا هر فردى بتواند به كشورهاى كم جمعيت برود و در آنجا زندگى كند، و دولت نيز بايد لوازم زندگى در وطن جديد را براى مهاجرين فراهم آورد و همينطور زمينه كار و فعاليت به بازرگانان و تجّار تازه وارد كه از قوميتهاى مختلف هستند را بدهد.


ثالثاً: حمايت و پشتيبانى از روستائيان به صورتى كه آنها و همينطور خانواده هايشان را تشويق به ادامه كارهاى توليدى كند و اين نيازمند بالا رفتن سطح زندگى و فرهنگى روستائيان به ويژه در زمينه كارشان است. همچنان كه نيازمند فراهم آوردن وسايل بهداشتى و امنيتى و خدماتى مثل آب و برق و پست و تلفن و جاده‏هاى ارتباطى و امثال آنهاست كه بايد به اندازه نياز فراهم آورده شود.


البته معمولا مشكل است روستاها در پيشرفت شان به پاى شهرها برسند زيرا شهرها موقعيت جغرافيائى و سياسى ويژه اى دارند ولى بهرحال معمولا روستاها داراى هواى آزاد و مشكلات كمترى هستند و از هياهوى شهرها و معضل ترافيك نيز به دورند و اين ويژگيها و جز آن پشتوانه روستاها را بيشتر مي كند و سطح آنها را به شهر نزديكتر مي نمايد. البته در صورتى كه دولت سطح زندگى و فرهنگ آنجا را به ميزان مطلوبى بالا ببرد.


پوشيده نيست سه محورى كه به آنها اشاره شد نيازمند برنامه ريزى دقيق از سوى متخصصان سطح بالا است تا بتوانند در حد مقدور به طور مرحله اى، براى پايان بخشيدن به مشكل، همكارى كنند. باشد كه از اين رهگذر از نابسامانى و انفجار جامعه پيشگيرى نمايند تا ديگر مشكلاتى كه آرامش جامعه را به هم ميزند پيدا نشود و زندگى به شكل معقول و طبيعى خود برگردد.


/ 6