گامي ديگر به سوي انقلاب اسلامي(تاملي در كاپيتولاسيون دوم1343 ش)
حسن حضرتي (×) معناي لغوي و اصطلاحي كاپيتولاسيون
بر ميگردد به زبان لاتين و براي واژه Capitular معاني مختلفي را در نظر گرفتهاند از جمله: انعقاد عهدنامه، قراداد، عهدنامه، فصل، صلح موقت، تنظيم و بيان رئوس مطالب، شمارش عناوين، شرايط عهدنامه و ... . در اينجا منظور ما معاني لغوي اين كلمه نميباشد بلكه آنچه براي ما اهميتبيشتري دارد، مفهوم اصطلاحي و حقوقي آن ميباشد كه عبارت است از نظام قضاوت كنسولي و برخي تضمينات و امتيازات و مصونيتهاي قضايي كه يك كشور به اتباع يك كشور خارجي ميدهد كه بر اساس آن اتباع آن كشور خارجي در كشور ميزبان محاكمه نميشوند، بلكه در دادگاههاي مربوط به دولتخود مورد محاكمه قرار ميگيرند. در اين ممالك و سرزمينها به طور كلي حق قضاوت در مورد اعمال اتباع بيگانه حتي گاهي بدون رعايت اصل عمل متقابل از حدود صلاحيت مقامات قضايي محلي خارج بوده و تابع صلاحيت مقامات و بويژه مامورين كنسولي و سياسي دولت متبوعه خود ميباشد و دعاوي و شكايتها و محاكمههاي مربوط به امور جزايي آنان به وسيله كنسول يا نماينده دولت متبوع آنان حل و فصل ميشود. (1) اگر چه پيشينه چنين معاهداتي در تاريخ روابط بين دولتها به عهد امپراتوري روم باستان برميگردد، اما سابقه كاپيتولاسيون به آن مفهومي كه ذكر شد، يعني قراردادهاي كاملا يك طرفه، به دوره امپراتوري عثماني و روابط آن با دولتهاي اروپايي در سالهاي آغازين عصر جديد مربوط ميشود. در سال 1535 م. سلطان «سليمان اول» معروف به «سليمان قانوني» پادشاه عثماني با «فرانسواي اول، پادشاه فرانسه، عهد نامه بازرگاني منعقد ساخت و به موجب آن براي اولين بار مقرر گرديد كه اتباع فرانسه، در خاك عثماني تابع احكام كنسولي كشور خويش باشند. اين معاهده به وسيله سلاطين ديگر عثماني تكميل شده و در سال 1740 م. كامل گرديد. به موجب اين پيمان به تجار فرانسوي در خاك عثماني آزادي مذهبي و فردي اعطاء و مقرر شد كه دعاوي جزايي و حقوقي اتباع فرانسه به وسيله كنسولهايي كه از جانب پادشاه فرانسه معين ميشدند، طبق قوانين و سنن فرانسه رسيدگي و قضاوت گردد. (2) اما سابقه كاپيتولاسيون در ايران به عهد حاكميت قاجارها و قرارداد ننگين تركمنچاي، كه بين ايران و روسيه در سال 1828 منعقد گرديد، باز ميگردد. در فصول هفتم و هشتم اين قرارداد، به طور واضح به اعطاي حق قضاوت كنسولي به روسيه اشاره شده است. فلسفه ظهور مقوله كاپيتولاسيون در روابط بين دولتها ميتواند عوامل متعددي داشته باشد. اين عوامل عبارتند از: 1- عامل سياسي:
تفوق سياسي كه قومي بر قوم ديگر پيدا ميكند. اين برتري در مواردي ستاندن امتيازات قضايي را از قوم مغلوب در كنار اخذ امتيازات ديگر به همراه داشته است. تحميل كاپيتولاسيون اول (1828 م.) بر تاريخ معاصر ايران به علت همين برتري سياسي طرف مقابل در جنگهاي ايران و روس بود. مطمئنا نويسنده، اين عامل را به عنوان علت عام و قابل تعميم در همه كاپيتولاسيونها نميداند، چرا كه قابل تعميم نيست. به عنوان مثال معاهده سال 1535 م. بين سلطان عثماني و پادشاه فرانسه دقيقا در زمان اوج اقتدار امپراتوري عثماني منعقد شده استبنابراين، حتما، دليل ديگري وجود داشته است.2- عامل اقتصادي و تجاري:
در بعضي موارد علت تن دادن به كاپيتولاسيون، استفاده از توان و پيشرفتهاي اقتصادي كشور مقابل بوده است.شايد دليل عمده رشد و گسترش معاهدات يكطرفه بين ممالك اسلامي و مسيحي در عصر جديد تفاوت محسوسي بود كه از نظر اقتصادي بين شرق و غرب به وجود آمده بود. بر اين اساس كشورهاي اسلامي براي جذب سرمايهگذاري اقتصادي اروپاييها و دور نماندن از قافله پيشرفتهاي اقتصادي غرب امتيازات مختلفي را به طور يكطرفه براي آنها قائل ميشدند كه از آن جمله امتيازات قضايي ميباشد.3- شخصي بودن قوانين:
به نظر برخي از محققين قاعده شخصي بودن قوانين يكي از علل پيدايش كاپيتولاسيون است. نويسنده كتاب نظام كاپيتولاسيون و القاي آن در ايران در تشريح اين ديدگاه مينويسد: قاعده شخصي بودن قوانين كه پس از هجوم اقوام ژرمن به سرزمينهاي امپراتوري روم و گل و جنگهاي صليبي كه در اروپا رايجبود، مبناي پيدايش فكر كاپيتولاسيون ميباشد. به اين معني كه در سرزمين معين، اقوام مهاجم و اقوام مغلوب هر يك تابع قوانين شخصي خود بودند، در تعقيب اين فكر بيگانگان مقيم سرزمينهاي بيزانس و شامات در امور مربوط به داد و ستد و امور مدني ديگر تابع نظر و قضاوت كسي بودند كه به عنوان كنسول به عادات و رسوم و حقوق آنان آشنايي داشت. پس از جنگهاي صليبي، مسيحيان هر يك از ممالك اروپايي كه براي تجارت يا علل مذهبي مايل به اقامت در حدود شامات تحتحكومت مسلمانان بودند محلاتي را به صورت قلاع درآورده و تحتحمايتيك كنسول از ملت و مذهب خود و با قوانين و مقررات ملي به صورت واحد مستقل زندگي ميكردند. در اين كلنيهاي مسيحي بتدريج از نظر حقوقي نوعي (مجاز خارج المملكتي) به وجود آمد. پس از تسخير برخي ممالك اروپايي به وسيله مسلمانان اين حق مكتسبه به نفع مسيحيان محفوظ ماند و كنسولهاي مسيحي بتدريج علاوه بر صلاحيت رسيدگي به دعاوي مدني، حق رسيدگي به امور جزايي و اداري مربوط به اتباع خود را نيز به دست آوردند و تاسيس قضايي كاپيتولاسيون به معني قضاوت كنسولي به صورت يكي از واقعيتهاي حقوق بينالملل در آمد. (3)4- عامل حقوقي و قضايي:
آنچه مسلم است اين است كه قوانين هر قومي منبعث از آداب و رسوم و سنن بومي آن قوم ميباشد. از اين رو در بعضي از سرزمينها، قوانين قضايي براي بيگانگان بسيار پيچيده و غامض به نظر ميرسيد. بنابراين براي رهايي از اين مشكل، اعمال مقررات قضايي سرزمين خود را درخواست ميكردند. به عنوان مثال اروپاييان معتقد بودند كه قوانين قضايي چين براي آنها پيچيده و متفاوت مينمايد، چرا كه در اين كشور بين قتل عمد و قتل غيرعمد تفاوتي وجود ندارد و شركت در ارتكاب جرم را هم رديف ارتكاب جرم دانسته و در جرايم دسته جمعي همه افراد به طور مساوي مجازات ميشوند. (4) تصور اروپاييان مسيحي درباره قوانين قضايي اسلام هم بر اين امر استوار بود كه اين قوانين به دليل پيچيدگي خاص و نيز نوع نگرشي كه به غير مسلمانها دارند - به مانند قسم خوردن غير مسلمان در دادگاه اسلامي كه مورد قبول واقع نميشود - ضرورت اجراي احكام قضايي سرزمين خود را درباره اتباعشان در ممالك اسلامي لازم ميدانستند. ادعاي اروپاييان مسيحي درباره پيچيدگي احكام قضاي اسلامي - درستيا نادرست- و وجود تفاوتهاي اساسي در ساختار قضايي سرزمينهاي مسيحي نشين با ممالك اسلامي، تا اواخر قرن نوزدهم به عنوان علل حقوقي و اجتماعي ظهور كاپيتولاسيون بهشمار ميرود. اما آنچه كه باعث احياي دوباره كاپيتولاسيون در تاريخ معاصر كشورمان در سال43 شد دلايلي منحصر به خود دارد كه در پي ميآيد: وزارت دفاع امريكا در فوريه سال 1950 درباره وضعيتحقوق سربازان امريكايي مستقر در كشورهاي عضو پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) طرحي را تهيه كرد كه بعدها به «موافقتنامه وضعيت نيروها» موسوم شد. بر اساس اين طرح دولت امريكا اختيارات قضايي انحصاري در رابطه با نيروهاي نظامي خود كه مستقر در كشورهاي عضو ناتو بودند به دست ميآورد. «در اين موافقتنامهها، حوزههاي قضايي به شكلي بر هم منطبق بود كه امريكا و كشور ميزبان كنترل قانوني بر اوضاع داشتند و اگر امريكا تصميم ميگرفت كه خود متخلف را تحت تعقيب قرار ندهد، در آن صورت كشوري كه جرم در آن واقع شده بود، متعهد بود اين كار را انجام دهد.» (5) اين موافقتنامه كه به دنبال گسترش فعاليتهاي نظامي امريكا بعد از جنگ جهاني دوم در اروپا اتخاذ شده بود، اختيارات قضايي برابر و همزمان را در وهله اول براي كشور اعزام كننده و در وهله دوم براي كشور ميزبان در برداشت.» (6) براي اولين بار در اسفند ماه سال 1340 سفارت امريكا به همراه طرح اصلاحات، از دولت اميني اعطاي مصونيتبه مستشاران نظام امريكا را خواستار شده بود ولي هيچ وقت اين درخواست در زمان صدارت اميني مطرح نشد. تا اينكه در13 مهر 1342 در دوره نخست وزيري اسدالله علم با اصرار زياد امريكا مطرح و به تصويب رسيد ولي خبر آن اصلا منتشر نشد و مسكوت باقي ماند. بعد از تصويب قرارداد وين در 25 خرداد1343 در مجلس سنا، حسنعلي منصور كه به جاي علم از اسفند 1342 قدرت را به دست گرفته بود، در سوم مرداد در حالي كه نمايندگان مجلس سنا در تعطيلات تابستاني به سر ميبردند، درخواست تشكيل جلسه فوقالعاده را نموده و لايحهاي را با عنوان «الحاق يك ماده به قرارداد وين» به مجلس برد. در اين جلسه كه از ساعت 8 شب شروع شده بود، بررسي لايحه اصلاح بودجه تا ساعت 5/11 شب طول كشيد. در زماني كه نمايندگان پير و خسته قصد ترك جلسه را داشتند، رئيس مجلس «لايحه الحاق يك ماده به قرارداد وين» را كه از نظر او موضوعي بسيار كوچك و كار بسيار مختصري بود مطرح نمود تا در همان جلسه تصويب شود. در چنين شرايطي ماده واحده به شرح زير قرائتشد و بدون هيچگونه مخالفتخاصي به تصويب رسيد: «با توجه به لايحه شماره 18-2291-57-21/11/42 دولت و ضمام آن كه در تاريخ 21/11/42 به مجلس سنا تقديم شده به دولت اجازه داده ميشود كه رئيس و اعضاي هياتهاي مستشاري نظام ايالات متحده در ايران كه به موجب موافقتنامههاي مربوطه در استخدام دولتشاهنشاهي ميباشند از مصونيتها و معافيتهايي كه شامل كارمندان اداري و فني موصوف در بند «واو» ماده اول قرارداد وين كه در تاريخ هيجدهم آوريل 1961 مطابق29 فروردين 1340 به امضا رسيده است ميباشد برخورداري نمايد.» (7) شيوه طرح مساله در مجلس سنا بسيار سؤال برانگيز است: نخست اينكه چرا موضوع به اين مهمي بايد در ساعت 12 شب بعد از چهار ساعت جلسه خسته كننده و در حالي كه سناتورهاي خسته سنا در حالت نيمهخواب و نيمه بيداري منتظر پايان جلسه بودند، مطرح بشود؟ دوم اينكه چرا ماده واحده مورد نظر به همراه «موافقتنامه وين» كه در جلسه 25 خرداد مجلس سنا مورد بررسي قرار گرفت، مطرح نشده بود؟ در حالي كه دولت هر دو قسمت را در لايحه خود به سنا تقديم كرده بود. سوم اينكه چرا پيشتر دستور جلسه فوقالعاده را به طور كامل به نمايندگان اطلاع نداده بودند تا آنها با آمادگي ذهني در موارد طرح مذكور تصميم بگيرند؟ همه موارد ياد شده نشان از اين دارد كه مجلس سنا در قالب يك سناريوي از پيش طراحي شده موظف به تصويب هر چه سريعتر اين طرح بود و آقاي شريف امامي به عنوان رئيس سنا به نحو احسن از عهده اجراي اين سناريو برآمد. لايحه مورد نظر پس از تصويب در جلسه سنا، كه خبر آن اصلا به بيرون از مجلس راه پيدا نكرد، در 21 مهر1343 در مجلس شوراي ملي مطرح و با 74 راي موافق و 61 راي جمع آرا 135 مخالف از مجموع136 راي تصويب و به دولت ابلاغ شد. (8) نحوه طرح موضوع در مجلس شوراي ملي، همانند مجلس سنا، كاملا غير معمول است و ابهامات زيادي را در ذهن ايجاد ميكند كه اشاره به چند مورد ضروري است: 1) با استناد به صورت مذاكرات مجلس ميتوان گفت كه دولتحسنعلي منصور از هر ترفندي، حتي خدعه و دروغ، براي متقاعد نمودن نمايندگان استفاده كرده است: الف: لايحه مذكور و ماده 32 كه مهمترين قسمت آن ميباشد، در اختيار نمايندگان قرار نگرفته بود و تا لحظات پاياني جلسه، نمايندگان از محتواي آن بيخبر بودند. تا اينكه با اعتراضات بعضي از نمايندگان مخالف، بويژه سرتيپيپور، منصور ماده 32 را به صورت شفاهي قرائت نمود و علت عدم درج آن در لايحه را اشتباه تايپي عنوان كرد. ب: نماينده مخالفي درباره افرادي كه مشمول اين لايحه ميشدند سؤال ميكند. نخستوزير به دروغ پاسخ ميدهد كه «شامل خانواده مستشاران نظامي نميشود.» در حالي كه يادداشتشماره299 مورخ27 آذر 1342 سفارت امريكا منضم به ماده واحده هيچ ابهامي ندارد. «به نظر اين سفارت عبارت «اعضاي هياتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده در ايران» شامل كليه كارمندان نظامي يا مستخدمين غير نظامي وزارت دفاع و خانوادههاي ايشان ميشود كه با ايشان در يك جا ميزيسته و طبق موافقتنامهها و ترتيبات مربوط به كمك نظامي بين دو دولت، در ايران مسكن دارند.» (9) پ: منصور در دفاع از لايحه بيان ميكند كه نظير اين مصونيتها در دوران حكومت دكتر مصدق، نيز به مستشاران نظامي امريكايي داده شده است كه دكتر مصدق از تبعيدگاه خود در احمد آباد طي نامهاي اين موضوع را بشدت تكذيب كرد و دروغ نخستوزير را فاش ساخت. (10) 2) پيشتر به نمايندگان اطلاع داده نشده بود كه قرار است چنين موضوعي در جلسه مطرح شود. اعتراض بعضي از نمايندگان هم كه چرا قبلا به آنها داده نشده است، به نتيجه نرسيد. 3) بر اساس ماده43 آئيننامه مجلس شوراي ملي «رسيدگي به لوايح و طرحهاي قانوني راجع به كليه امور حقوقي، اعم از مدني و جزايي و ثبتي و غيره از وظايف مختصه كميسيون دادگستري است.» (11) با اين حال لايحه ياد شده به جاي اينكه در كميسيون دادگستري و نظامي بررسي شود، به كميسيون خارجي ارسال شده بود. همين امر باعث اعتراض بعضي نمايندگان مهم شد ولي باز جواب قانعكنندهاي داده نشد. 4) با اينكه مخالفتهايي در مجلس شوراي ملي - بر عكس سنا - در خصوص با اين لايحه صورت گرفت ولي چندان جدي و مؤثر نبود. به نظر ميرسيد همين مخالفتها هم يك توافق پنهاني است تا موضوع عادي جلوه كند. تركيب دوره بيست و يكم مجلس كه بعد از انقلاب سفيد شاه شكل گرفته بود، اكثريتحزب ايران نوين منصور را در مقابل اقليت «حزب مردم» علم نشان ميدهد و به نظر ميرسد برخي از مخالفتها كه از طرف نمايندگان حزب مردم صورت گرفتبيشتر به جنبه حزبي توجه داشت تا به محتواي مساله. با اين حال همين مخالفت جناحي هم چندان جدي نبود. اسناد لانه جاسوسي امريكا نشان از اين توافقهاي پنهان بين مجلس، دولت و دربار است. (12) 5) مجلس كه از ساعت 30:9 شروع به كار كرده بود تا ساعت 5 بعد از ظهر بدون اينكه فرصتي براي صرف نهار داده شود ادامه يافت و نمايندگان - از فرط گرسنگي - خواستار ختم هر چه سريعتر جلسه بودند. به دليل اهميت قضيه، مطبوعات از درج خبر تصويب لايحه مورد نظر در مجلس شوراي ملي خودداري كردند. با اين حال نسخهاي از صورت جلسه مجلس به دستحضرت امام(س) رسيد و ايشان با اطلاع كامل از محتواي لايحه با صدور اعلاميه و ايراد سخنراني در 4 آبان1343، واكنش تندي نسبتبه اين اقدام مذبوحانه دولت ايران و امريكا ابراز داشتند. ايشان در بخشي از اين سخنان تاريخي خود فرمودند: من تاثرات قلبي خودم را نميتوانم اظهار كنم. قلب من در فشار است، اين چند روزي كه مسائل اخير ايران را شنيدم خوابم كم شده است ناراحت هستم، قلبم در فشار است، با تاثرات قلبي روز شماري ميكنم چه وقت مرگ پيش بيايد ... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند ... عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند ... ملت ايران را از سگهاي امريكا پستتر كردند، اگر چنانچه كسي سگ امريكايي را زير بگيرد بازخواست از او ميكنند، لكن اگر شاه ايران يك سگ امريكايي را زير بگيرد بازخواست از او ميكنند، اگر چنانچه يك آشپز امريكايي شاه ايران را زير بگيرد ... هيچ كس حق تعرض ندارد چرا؟ ... اي سران اسلام به داد اسلام برسيد! اي علماي نجف به داد اسلام برسيد، اي علماي قم به داد اسلام برسيد! رفت اسلام! اي ملل اسلام! اي سران ملل اسلام! اي رؤساي جمهور ملل اسلامي ... به داد همه ما برسيد! (13 ) اينكه چگونه صورت مذاكرات مجلس به دست امام رسيده بود به طور دقيق روشن نيست. بسياري از گروهها ادعا كردند كه اين كار را انجام دادهاند. يكي از اين گروهها هيات مؤتلفه است; مرحوم مهدي عراقي و شهيد محلاتي در خاطرات خودشان هر دو به اين مساله اشاره دارند: در ناگفتهها از زبان مهدي عراقي ميخوانيم: اواخر شهريور بود كه يكي از رفقايي كه ما در مجلس داشتيم به ما اطلاع داد كه يك لايحه را دولت ميخواهد بياورد در مجلس و مصونيتبدهد به 1700 مستشار امريكايي كه بعدا به همين نام لايحه كاپيتولاسيون مشهور شد. اين مساله آمد با آقا [امام خميني(س)] مطرح شد. آقا اين جوري قبول نكردند، گفتند تا مدرك نباشد ما نميتوانيم روي آن حرفي بزنيم. شما اگر بتوانيد مدركش را تهيه بكنيد. تا اين شد كه لايحه آمد در مجلس و عدهاي مخالفت كردند با لايحه، ما فرستاديم صورت جلسهاي كه در مجلس بود از روي آن فتوكپي كردند، عين صورت جلسه را خارج كرديم هم از مجلس شورا و هم از مجلس سنا، جفت اين صورت جلسهها را در اختيار آقا گذاشتيم. (14) شهيد محلاتي هم در خاطرات خودش مطالبي به همين مضمون دارد: ما يك نفوذي داشتيم در مجلس شورا كه اخبار داخل آنجا را براي ما ميآورد. البته از نمايندهها نبود از افرادي بود كه در دفتر آنجا كار ميكرد، او صورت مذاكرات و مسائلي را كه در درون مجلس ميگذشتبراي ما ميآورد و قرار شد كه ما اينها را براي امام ببريم. من يادم هستيك روز بعد از اذان صبح به اتفاق آقاي مولايي - كه الان توليت آستان قم را دارند - مدارك لازم را برداشتيم و رفتيم قم و خدمت امام ارائه داديم. (15) آقاي هاشمي رفسنجاني موضوع را به شكل ديگري مطرح ميكند: امام چند نفري را مامور تحقيق در مورد جزئيات اين خبر كردند كه يكي از آنها من بودم. رفتم پيش آقايان فلسفي و توليت و سيد جعفر بهبهاني، پيام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده اين جريان را هر چه بيشتر و دقيقتر ميخواهيم. آقاي بهبهاني از طريق يكي از نمايندگان مجلس سنا متن لايحه و اسناد مربوطه را به دست آورد و به من داد و من دو روز در تهران ماندم و م تن مذاكرات مجلس و جزوه كنوانسيون وين را تهيه كردم. اخبار را هم مرحوم توليت در اختيار من گذاشت كه مجموعا با اطلاعات كامل بردم خدمت امام. (16) ارائه اين نقل قولها براي اثبات اين مساله كه منابع خاطراتي در بعضي موارد قابل رد و اثبات نيست، ضروري مينمود. به عبارت ديگر، چون منبع ديگري در اين باره در اختيار ما نيست، بنابراين نميتوان به طور دقيق مشخص كرد كه چه كسي يا كساني صورتجلسه مذكور را به اطلاع امام رسانده بودند. در اين ميان دكتر مظفر بقايي هم فعاليتهايي - البته در افشاي صورت مذاكرات مجلس نه اطلاع رساندن آن به امام - داشته است. رهبر حزب زحتمكشان كه صورت مذاكرات مجلس را به نحوي به دست آورده بود، با درج قسمتهايي از آن در رسالهاي به تاريخ اول آبان1343 از احياي كاپيتولاسيون سخن گفت. بخش عمده نسخههاي اين رساله با عنوان ستيا نيست؟ پيش از اينكه پخش و توزيع شود، به وسيله ساواك كشف و توقيف شد. ولي تعداد كمي از نسخههاي آن بين مردم توزيع گرديد. (17) بعد از خطابه آتشين امام خميني(س)، انتظار ميرفت كه مراجع ديگر نيز مخالفت صريح خودشان را با كاپيتولاسيون اعلام كنند و انزجار خودشان را از اين عمل مفتضحانه رژيم به اطلاع عموم برسانند. اما به دلايلي، بيشتر مراجع در اين باره سكوت اختيار كردند و امام را در اين اقدام عظيم و متهورانه همراهي نكردند. در اين ميان فقط آيتالله مرعشي نجفي در همان روز سخنراني امام (4 آبان) همزمان با ايشان اعلاميه تندي را در محكوميت كاپيتولاسيون صادر كرد. در بخشي از اعلاميه ميخوانيم: تصويبات غير مشروعه يعني مصونيت مستشاران امريكايي بسيار مايه تاسف است ... . آخر در كجاي دنيا سابقه دارد كه براي رقيت و بردگي يك مشت ملت محروم همچون قانون وحشيانهاي را وضع كنند. در صورتي كه فعلا تمام دول عقب افتاده هم براي احراز استقلال و كسب آزادي خود از قيد استعمار قيام نموده و از نعمتحريتبرخوردار ميباشند ... . من يقين دارم كه عقلاي ايران به وضع رجال ايران خنديده و اين نوع تصويبات را رجوع به قهقرا و ارتجاع سياه تفسير خواهند كرد. زيرا مصونيت كه براي آنها تصويب شده بر ضد قوانين بينالملل و دور از شرافت و انسانيت و غيرت است ... آقايان و وكلاي بيموكل كه در خانه ملت گرد آمدهايد آيا شماها براي دفاعي از حقوق مسلمين و حفظ استقلال ملت و مملكت جمع نشدهايد يا براي اينكه با دستخود سند اسارت و بردگي يك مشت ملتشريف ايران را امضا كنيد... (18) ؟ ارزش اعلاميه آيتالله نجفي بيشتر از آن جهت است كه در روز سخنراني امام و همزمان با اعلاميه ايشان تهيه و توزيع شده است. به طور كلي مرحوم آيتالله نجفي در مورد كاپيتولاسيون و به دنبال آن بازداشت امام حساسيتبيشتري از خودشان نشان داده است و شايد به همين دليل مرحوم حاج آقا مصطفي خميني بعد از دستگيري امام به خانه ايشان ميروند و در همانجا كه توسط ساواك بازداشت ميشود. عبدالمجيد معاديخواه در خاطراتش نقل ميكند: وقتي مامورين ريختند توي خانه آيتالله نجفي و حاج آقا مصطفي را گرفتند، آقاي نجفي چسبيده بود به لباس حاج آقا مصطفي، كه به جدم نميگذارم ايشان را ببريد. مهمان است و فلان، كه زده بودند و بالاخره ايشان غش كرده بود. (19) اما آيتالله گلپايگاني در اين مورد سكوت مطلق كردند و هيچ گونه واكنشي نسبتبه حركت امام از خود نشان ندادند. (20) به نظر ميرسد ايشان بعد از واقعه فيضيه و حمله بيرحمانه عمال رژيم به طلاب بيپناه (2 فروردين 1342) به اين نتيجه رسيده بودند كه در آن شرايط، مبارزه قهرآميز با حكومت مؤثر نخواهد بود و در نهايتبه ضرر روحانيت و مردم تمام خواهد شد. در اين زمان مرحوم آيتالله گلپايگاني به عنوان عضوي از گروه مراجع سنتي، اعتقادي به حركت انقلابي، آن چنان كه حضرت امام(س)، شروع كرده بودند نداشت و شرايط را مقتضي نميديد. هرچند بعدها ايشان در نوع نگرش خود به حركت امام تغيير اساسي ايجاد كردند و درستي آن را تصديق مينمودند، اما در سال1343 بر اين باور نبودند و از همين روست كه سكوت را بر هر اقدام ديگري ترجيح دادند. واكنش حوزه علميه نجف هم نسبتبه رخداد مورد نظر قابل توجه نيست. ابراهيم انصاري اراكي كه در اين زمان در نجف حضور داشت واكنش علما و طلاب را در مورد اين اقدام در حد اظهار تاسف و تاثر بيان ميكند، بدون اينكه اقدام و حركت جدي براي اظهار مخالفت صورت دهند. (21) اما موضع آيتالله شريعتمداري درباره واقعه كاپيتولاسيون و سخنراني پرشور حضرت امام، تا اندازهاي، با مواضع ديگر مراجع متفاوت است. ايشان هيچگونه واكنش مخالفي در قبال رخداد مذكور اتخاذ نكردند. بعد از سخنراني معروف امام، طبق عرف معمول، علما و طلاب دسته جمعي به طرف منزل ايشان حركت كردند; در حالي كه آيتالله شريعتمداري اصل قضيه را مورد ترديد قرار ميدادند و اظهار كردند كه افرادي را به تهران فرستادهاند تا اطلاعات موثقي را از چگونگي اوضاع به ايشان بدهند. در چنين شرايطي ايشان هيچگونه تصميمگيري را به صلاح نميديد. (22) شايد واقعا آيتالله شريعتمداري در اين زمان از محتواي لايحه مذكور بيخبر و منتظر دريافت اخبار لازم براي هر نوع اقدامي بودند، اما وقايعي كه در روزهاي بعد اتفاق افتاد (از 4 آبان تا13 آبان) مخالفت ايشان را با حركت امام روشن كرد. در فاصله 4 آبان - روز سخنراني امام - تا13 آبان - روز دستگيري و تبعيد ايشان - فضلا و طلاب درجه دو حوزه، فعاليتهايي را براي تشريح وضعيتسياسي موجود جامعه و تبيين ماهيتحركت امام آغاز كردند كه از آن جمله ميتوان به سخنرانيهاي متعددي كه هر شب در فاصله اين9 روز در مساجد مختلف قم انجام ميشد، اشاره كرد. يكي از اين شبها در تاريخ انقلاب به «ليلةالضرب» معروف است و جريان آن از اين قرار است كه عدهاي از فضلاي حوزه مثل: علي اكبر هاشمي رفسنجاني، مهدي كروبي، علي مشكيني، شيخ نصرالله شيرازي، رباني شيرازي، علي اصغر مرواريد، مرتضي فهيم، يحيي انصاري شيرازي، و ... با تشكيل يك گروه بيست نفره، براي تبيين ماهيتحركتحضرت امام و شكستن جو سكوت حاكم بر حوزه، به پخش اعلاميه و ايراد سخنراني در محافل مختلف پرداختند. يكي از اين محافل مجلس ختمي بود كه آيتالله شريعتمداري در مسجد اعظم براي بزرگداشت آقاي اثنيعشري گرفته بود. برخي از افراد گروه ياد شده، از جمله آقاي كروبي با شركت در اين جلسه، سعي در استفاده وقت جلسه براي يادآوري و احترام به امام خميني(س) و همچنين تاييد مواضع ايشان داشتند. هواداران آيتالله شريعتمداري با پيشبيني اين مساله و گماردن يك عده چماقدار سعي كردند از هر اقدامي جلوگيري كنند و گروه مزبور وقتي وضع را اينگونه ديد، دم بر نياورد. آقاي مهدي كروبي، از شاهدان عيني، در خاطرات خودش ادامه حوادثي را كه در ليلة الضرب پيش آمد، اينگونه توصيف ميكند: هيچ كس آن شب بلند نشد ولي همين كه مجلس تمام شد جمعيتيك مرتبه حركت كرد و شروع كردند به شعار دادن و پخش تراكت و اعلاميه، طلبهاي شروع كرد به شعاردادن، همين كه گفتحضرت آيت الله به «خ» خميني رسيد، من خودم ديدم آشيخ غلامرضا [زنجاني] گفت: «خفه شو» و درستبا همين صداي «خفه شو» صداي «شرق» توي گوش [آن طلبه] نواخته شد و ديگر نيروهاي مخالف شروع كردند به زدن بچههايي كه تراكت پخش ميكردند ... در اين اثنا ... عدهاي گفتند كه كتك خوردهها كي بودند؟ عدهاي كه دور شيخ غلامرضا جمع بودند گفتند: «ساواكي». در اينجا يكدفعه بي اختيار گفتم: «ساواكي چيه؟» اينها جرمشان اين است كه حمايت از آقاي خميني ميكنند، اعلاميه پخش كردند، ساواكي آنهايند كه اينها را زدند ... اين كتك كاري از طرف بيت ايشان [آقاي شريعتداري] انعكاسش بسيار بد بود و براي تشكيلاتش سنگين تمام شد. (23) انتخاب چنين شيوهاي از طرف بيت آيتالله شريعتمداري دو دليل ميتواند داشته باشد; نخست اينكه، اساسا آيتالله شريعتمداري با مبارزه قهرآميز و انقلابي با حكومت موافق نبود و بيشتر به فكر اصلاح جامعه و حكومتبود تا تغيير آن. تفكر انقلابي و تلاش براي تغيير وضع موجود از طريق يك تحول عميق در تمامي اركان جامعه مقولهاي نبود كه در مخيله و ذهن ايشان جايي داشته باشد. اما اصلاح جامعه و حكومت از طريق رفتار مسالمتآميز، شيوهاي بود كه ايشان هميشه آن را ميپسنديد. دوم اينكه; بعد از قضيه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و نهضت دو ماهه روحانيون كه آيتالله شريعتمداري در آن نقش برجستهاي داشت واقعه 15 خرداد و دستگيري امام اتفاق افتاد كه بعد از ده ماه باز اشتسرانجام در فروردين1343 آزاد شده و در قم مورد استقبال مراجع، طلاب و مردم قرار گرفتند و جشنهايي هم به همين مناسبت در مساجد حوزه علميه قم برگزار شد كه در نوع خود باشكوه بود. به نظر ميرسيد آيتالله شريعتمداري از برگزاري چنين جشنهايي چندان دلخوش نبود و تكريم و تجليل بيش از حد امام را نوعي بيتوجهي و بيمحلي به مراجع ديگر تلقي ميكرد. عدهاي ديگر بر اين عقيده بودند كه حضرت امام واقعه كاپيتولاسيون را بدون دليل بزرگ كرده است و مطلب چندان مهمي نبوده است. به همين دليل با حركت امام چندان موافق نبودند. آقاي عبايي خراساني در خاطرات خود نقل ميكند: روزي كه امام عليه كاپيتولاسيون سخنراني كردند، من در قم بودم. آن روز يكي از دوستان آقاي مكارم - از طيف مكتب اسلاميها - را ديدم، خيلي ناراحتبود، ميگفت: آقاي مكارم و اينها در جلسهشان مطرح كردهاند كه جريان كاپيتولاسيون به اين اهميت نبوده و اخبار را بد ميدهند به آقاي خميني، اينها هم مشورت نميكنند. اولا مساله به اين حادي نبود و ثانيا طريق بيانش مجمل است و مردم نميتوانند مساله را بفهمند. مطلب ديگر اينكه شعار را در مبارزه نبايد تغيير داد، هر روزي يك شعار جديد مطرح كردن، درست نيست، بايد همان مساله شعار اسرائيل يا هر چه كه هست همان باشد ... و مساله كاپيتولاسيون، شرايط شعاريت را ندارد. (24) خلاصه كلام اينكه علما و مراجع در واقعه كاپيتولاسيون امام را چنان كه بايد و شايد ياري نكردند و او را در اين اقدام عالمانه و جسورانه تنها گذاشتند. نه روز بعد از آن سخنراني تاريخي، در بامداد روز سيزده آبان امام دستگير و به تركيه تبعيد شدند. علت تاخير رژيم در دستگيري امام برگزاري انتخابات رياست جمهوري در امريكا بود، و چون امام در سخنراني خود به دولت و رئيس جمهور امريكا، ليندون جانسون، شديدا حمله كرده بود، بيم آن ميرفت كه با دستگيري امام، سخنراني ايشان در مطبوعات دنيا و از جمله امريكا پخش شده و به عنوان يك حربه تبليغاتي عليه جانسون استفاده شود. به همين دليل تا بامداد سيزده آبان - زمان اعلان نتايج انتخابات رياست جمهوري در امريكا - نسبتبه دستگيري امام اقدامي صورت نگرفت. (25) در پايان نوشتار حاضر به دو پيامدها از پيامدهاي مهم رخداد كاپيتولاسيون اشاره ميشود: 1. واقعه كاپيتولاسيون موقعيتحضرت امام را به عنوان تنها رهبر واقعي انقلاب نمايان و تثبيت كرد; و در مقابل، مواضع ديگر مراجع را نيز درباره اين حركت و چگونگي ادامه آن به طور شفاف بر همگان آشكار ساخت. به عبارت ديگر، در واقعه مورد نظر گروههاي سياسي فعال جامعه و به طور عامتر آحاد مردم دريافتند كه اگر خواهان تغيير و تحولات بنيادي در ساختار سياسي كشور هستند، تنها كسي كه ميتواند در اين مسير پرفراز و نشيب، هادي و راهبر مطمئني براي آنها باشد امام خميني است تبعيد ايشان نه تنها اين مساله را تحت الشعاع قرار نداد بلكه تاييدي دوباره بر اين واقعيتبود. 2. تشديد خفقان سياسي و رشد مبارزات مسلحانه زيرزميني پيامد ديگر واقعه مزبور ميباشد. ترور منصور توسط محمد بخارايي در اول بهمن1343، ترور شاه توسط رضا شمسآبادي در 21 فروردين 1344، كشف و شناسايي حزب ملل اسلامي در مهر 1344 همه نشان از گسترش مخالفتها و نارضايتيهاي عمومي بود. ترور منصور تغييرات اساسي در ساواك را به دنبال داشت. شاه با جايگزين نمودن نعمت الله نصيري به جاي حسن پاكروان به عنوان رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور، عزم خود را بر تحت فشار قرار دادن مخالفان خود نشان داد. يادآوري يك نكته درباره سوء قصد به منصور در اينجا لازم به نظر ميرسد: گمان ميرود حضرت امام چندان موافقتي با اين مساله نداشته است و استدلال نگارنده بر اين ادعا، بعضي از خاطرات - چاپ نشده - هيات مؤتلفه است. قبل از تبعيد امام عدهاي از اعضاي اين گروه، در ملاقات با ايشان، راجع به ترور اشخاصي كه به تعبير ايشان «خائن» هستند سؤال ميكنند؟ امام ميفرمايد: «در غير خودش [شاه] فايدهاي ندارد. (26)×) عضو هيات علمي گروه تاريخ انقلاب پژوهشكده امام خميني(س) و انقلاب اسلامي. 1) ايرج سعيد وزيري، نظام كاپيتولاسيون و الغاي آن در ايران، تهران: وزارت امور خارجه، 2535، ص4. 2) محمد تقي، علويان قوانيني، كاپيتولاسيون گناهي كه هويدا به آن اعتراف كرد، بيجا، بينا، بيتا، ص13. 3) ايرج سعيد وزيري، همان، صص6 و7. 4) محمدتقي، علويان قوانيني، همان، ص 11. 5) جيمز، بيل، عقاب و شير (تراژدي روابط ايران و امريكا، ترجمه مهوش غلامي، تهران: 1371، انتشارات كوبه، چاپ اول، ص 225. 6) Richar au:"The Legal Status of American orces in Iran ". The Mile East ournal , Sring, 1974, :122 . 7) عبدالرضا، هوشنگ مهدوي، سياستخارجي ايران در دوران پهلوي، تهران: 1375، نشر البرز، چاپ سوم، ص309 و - دانشجويان پيرو خط امام،اسناد لانه جاسوسي، تهران: مركز نشر اسناد لانه جاسوسي، جلد71،1369، ص 11. 8) «صورت مذاكرات مجلس شوراي ملي، دوره 21، جلسه 104»، فصلنامه ياد، سال هفتم، شماره 28، ص 240. 9) دانشجويان پيرو خط امام، همان، صص 205-207. 10) عبدالرضا، هوشنگ مهدوي، همان، ص 314. 11) همان. 12) اسناد لانه جاسوسي، جلد 71 و 72، اسناد مختلفي را در اين باره نشان ميدهد; ر.ك: خسرو آرامش، نبرد من با اهريمن (خاطرات احمد آرامش)، انتشارات فردوس و مجيد، تهران: صص 48 و49. × از نمايندگان مخالف كاپيتولاسيون در مجلس شوراي ملي به افراد زير ميتوان اشاره كرد: - صادق احمدي: فرزند عباس (تاجر)، كارمند دولت، نماينده دوره 21 از سقز. - غلامحسين فخر طباطبايي، فرزند حاج آقا حسين - كارمند دولت، نماينده دورههاي19،20،21 از بروجرد. - هولاكو رامبد، فرزند محمد حسين سالار اسعد (ملاك) و كارمند مؤسسات ملي، نماينده از گرگانرود و طوالش. - ناصر بهبودي، فرزند سليمان بهبودي (ملاك و كارمند دربار شاهنشاهي) كارمند دولت نماينده دورههاي19،20،21 از ساوه و زرند. - رحيم زهتاب فرد، فرزند اسد الله (تاجر)، نماينده دوره 21 از تبريز و مدير مجله هفتگي اراده آذربايجان. - ابوالقاسم پاينده: كارمند دولت، نماينده دوره 21 از نجفآباد. - محسن موقر، مالك و روزنامهنگار (روزنامه مهر ايران) و نماينده دوره 20 از خرمشهر و دوره 21 از اهواز. - امير نصرت الله بالاخانلو، شهردار همدان ، نماينده دوره 21 از همدان. - سيد حسن مصطفوي نائيني، فرزند سيد محمد علي (ملاك) - مالك و كارمند دولت نماينده دورههاي 20 و 21 از نايين. - محمد بقايي يزدي، فرزند حسن، پزشك و كارمند دولت و مالك، نماينده دوره 21 از تفت. - سيد محمد باقر نيري، فرزند حاج سيد عليرضا (مالك) و كارمند دولت نماينده دورههاي 20 و 21 از زواره اردستان. - ملكشاه ظفر، ملاك و كارمند دولت، نماينده دورههاي 21 و 20 از ايذه. - هاشم جاويد، فرزند شير علي جاويد، بازرگان و كارمند دولت و وكيل دادگستري نماينده دوره 21 از شيراز. - امام علي حبيب، كارمند كارخانه و كشاوز، نماينده دوره 21 از زابل. - علي رجايي، فرزند محمد علي، تاجر قالي، نماينده شيراز. - محمد علي آموزگار، فرزند مير محمد نور، كارمند دولت و وكيل دادگستري، نمايند دوره 21 از بندرلنگه. - حنيفه رمضاني، فرزند عباس، كارمند دولت، نماينده دوره 21 از بندر پهلوي. - امير حسين فولادوند، فرزند عزيز الله مالك و كارمند شركت نفت، نماينده دورههاي 20 و19، از خرمآباد و دوره 21 از اليگودرز. برگرفته از: مؤلف نامعلوم، جايگاه مبارزات روحانيون ايران، بيتا، بينا، صص 275،276. 13) صحيفه نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، جلد 1، چاپ دوم، 1370، صص 141و142. 14) تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ اول، 1370، ص207. 15) خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول،1376، صص63و64. 16) هاشمي رفسنجاني دوران مبارزه، زير نظر محسن هاشمي، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، جلد 1، چاپ اول،1376، ص197. 17) عبدالرضا، هوشنگ مهدوي، همان، ص 315. 18) اسناد انقلاب اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران: چاپ اول، جلد 1، 1374، صص257-258. 19) فصلنامه ياد، سال هفتم، شماره 28، ص73. 20) خاطرات عبدالمجيد معاديخواه (چاپ نشده)، مركز اسناد انقلاب اسلامي، صص27-30; فصلنامه ياد، همان، ص59، «خاطرات علي اكبر محتشميپور». 21) خاطرات ابراهيم انصاري اراكي (چاپ نشده)، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 14. 22) خاطرات موسوي خوئينيها (چاپ نشده)، دفتر پنجم، ص 138. 23) خاطرات مهدي كروبي، فصلنامه ياد، سال هشتم، شماره29 و 30، صص 114 و 115. 24) خاطرات عبايي خراساني، فصلنامه ياد، سال هفتم، ش 28، ص 64. 25) خاطرات فيض گيلاني، همان، ص 68. 26) گفتگوي اسد الله عسگر اولادي با واحد خاطرات مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در تاريخ29/3/1377.