حسن شاهبيگ Gerd Nonneman, Tim Niblock, Bogdan Szajkowski,Muslim Communities in the New Europe, U. K.Garnet Publishing Limited , 1996 . از آنجا كه وضعيت و نقش جوامع مسلمان در اروپا تا زمان حال مورد توجه واقع نشده است، و در مورد اروپاى شرقى مطالعه قابل توجهى صورت نگرفته است، اين مطالعه قابل توجه و مهم با توجه به نيازى كه در اين زمينه ديده مىشود، در صدد بررسى سرنوشت اين جوامع در اروپاى فعلى مىباشد. سؤالاتى كه در اين زمينه با اهميت جلوه مىكند، از قرار زير است: چه تناسبى مىتواند ميان وضعيت مسلمانان در اروپاى غربى (عمدتا مهاجرين) و اروپاى شرقى (عمدتا بومى) وجود داشته باشد؟ اين وضعيت در مورد كشورهاى مهاجرپذير جديد - اسكانديناوى، اسپانيا و ايتاليا - به چه نحوى است؟ عوامل اقتصادى چه اهميتى دارند؟ نقش روابط بينالملل در اين زمينه چه مىباشد؟ اين عوامل يا ديگر عوامل ممكن به چه نحوى بر افكار عمومى تاثير مىگذارند؟ اين كتاب در صدد پاسخ به اين سؤالات، چه در قالب مقاله و چه اختصاص بخشهاى عمده كتاب به بررسى وضعيت مسلمانان در كشورهاى اروپاى غربى و شرقى به طور جداگانه، توسط نويسندگانى از شرق و غرب مىباشد. اين كتاب آخرين توليد از پروژهاى است كه از طرف شوراى اروپا حمايتشده و توسط دانشگاههاى دورهام،اكستر ،لانكاستر،و اسكوپيه سازماندهى شده است. اين كتاب توسط دكتر جرد نونمن(مدرس روابط بينالملل در دانشگاه لانكاستر)، پروفسور تيم نيبلاك (مدير مركز مطالعات خاورميانه و اسلامى در دانشگاه دورهام)، و دكتر بوگدان ساچكوفسكى (استاد علم سياست در دانشگاه اكستر) ويرايش شده است. كتاب متشكل از سه بخش مىباشد و در قالب اين سه بخش، شانزده فصل گنجانده شده است. در بخش اول كتاب تحت عنوان «موضوعات و سؤالات» مقاله دكتر جرد نونمن تحت عنوان «جوامع مسلمان در اروپاى جديد: موضوعات و پيچيدگيها» آورده شده است. بخش دوم كتاب تحت عنوان «اروپاى شرقى» به وضعيت كلى اسلام و قوميت در اروپاى شرقى، وضعيتحقوقى اين اقليت در جمهورى مقدونيه، وضعيت مسلمانان بوسنى، بلغارستان، آلبانى و يونان در قالب هفت فصل مىپردازد. در بخش سوم كتاب تحت عنوان «اروپاى غربى» به وضعيت مسلمانان در انگلستان، بلژيك و هلند، فرانسه، آلمان، سوئد، دانمارك، اسپانيا، و ايتاليا در قالب هشت فصل پرداخته شده است. بخش اول كتاب كه اختصاص به طرح موضوع دارد و به صورت مقالهاى توسط جرد نونمن نوشته شده است، بر پنج قسمت تقسيم شده است; در قسمت اول به بررسى وضعيت اروپاى جديد و جايگاه مسلمانان در آن اشاره شده است. در قسمتبعدى به وضعيت مسلمانان در اروپاى غربى پرداخته و در آن، بعد از ارائه ديدگاه مختصرى در خصوص چالش اسلام با سكولاريسم غرب، به مشكل تحليل فرهنگى كه مسلمانان با آن مواجه هستند، پرداخته شده است. در قسمتسوم، وضعيت مسلمانان در اروپاى شرقى در زمينه تاريخى و وضعيتى كه اين كشورها بعد از فروپاشى كمونيسم و آزادى دين در آنها پيدا كردند، به بحث گذاشته شده است. در انتها به ديدگاههاى جامعه اروپايى در گذشته، حال و آينده، نسبتبه مسلمانان پرداخته شده است. فصل دوم اين كتاب تحت عنوان «اسلام و قوميت در اروپاى شرقى» كه توسط بوگدان ساچكوفسكى ،تيم نيبلاك و جرد نونمن به رشته تحرير درآمده، به بحث در مورد مفاهيم قوميت و عامل دينى، مشكلاتى كه در زمينه ارائه آمار دقيق جوامع مسلمان در اروپاى شرقى وجود دارد، بررسى وضعيت اقليت مسلمان در لهستان به عنوان تطبيقى در اين مورد و در انتها ارائه نتيجه و آمارى از وضعيت مسلمانان در اروپاى شرقى پرداخته شده است. در فصل سوم تحت عنوان «شهروندى، وضعيت اجتماعى، و مشاركتسياسى اقليتها جمهورى مقدونيه به عنوان دليلى بر اين قضيه» نوشته رابرت دبلوميكى به بررسى وضعيت مسلمانان در يوگسلاوى سابق مىپردازد. در اين منطقه با وجود چالشها كه خود مردم در مورد مشاركتسياسى و استقلال خود دارند، وضعيت مسلمانان در قالب اين حس بررسى شده است و از آن ميان به وضعيت مقدونيه، فدراسيون يوگسلاوى سابق، و آلبانى پرداخته شده است. فصل چهارم تحت عنوان «مسلمانان، دولت و جامعه در جمهورى مقدونيه، نظرى از داخل» نوشته ميرجانا ناجسوسكا، اميليجا سيموسكا و ناتاشاگابر به ساختارهاى قانونى، نهادينه و اساسى جامعه مقدونيه از ديدگاه جامعه مدنى پرداخته و از آن ميان به وضعيت مسلمانان در اين خصوص اشاره شده و به تحليل برآوردى كه از افكار عمومى در سال 1993 در مورد فاصله ملى و دينى مسلمانان و ارتدوكسها به عمل آمده بود، پرداخته شده است. الكساندر لوپاسيك در مقالهاى تحت عنوان. «مسلمانان بوسنى» فصل پنجم اين كتاب را به خود اختصاص داده است. مسلمانان بوسنى جايگاه مهمى در ميان مسلمانان اروپاى شرقى را دارند. بنابراين نويسنده با ذكر مقدمهاى تاريخى از ورود مسلمانان به اين منطقه، وضعيت مسلمانان بوسنى بعد از جنگ دوم جهانى، بوسنى بعد از مرگ تيتو و رفراندومى كه در سال 1992 براى استقلال انجام گرفت، در صدد تشريح وضعيت مسلمانان بوسنى برآمده است. «مسلمانان بلغارستان» عنوان فصل ششم اين كتاب است كه توسط ايوان ايلشف و دونكان پرى به رشته تحرير درآمده است. نويسندگان اين مقاله ضمن بررسى زمينه تاريخى ورود تركها به بلغارستان، تصور آنها از اين منطقه و جنبشى كه براى بدست آوردن حقوق و آزادى توسط آنها به انجام رسيد، بررسى وضعيت قبطىهاى بلغارستان (روما)، بررسى وضعيت مسلمانان بلغارستان (پوماكها)، و روند اسلامى كردن بلغارستان، در صدد تشريح گذشته، حال و آينده مسلمانان در اين كشور برمىآيد. فصل هفتم اين كتاب تحت عنوان «مسلمانان آلبانى، حقوق بشر و روابط با جهان اسلام» نوشته اليراسلا با مقدمهاى در مورد وضعيت كلى مسلمانان آلبانى شروع شده و به بررسى موقعيت قانونى مسلمانان آلبانى، واقعيتهاى اجتماعى - دينى در اين جامعه، مقاومت عمومى كه از طرف آنها در جهت توسعه سياسى به عمل آمد و روابط آنها با جهان اسلام مىپردازد. يورگوس كريستيديس در مقالهاى تحت عنوان. «اقليت مسلمان در يونان» با بررسى وضعيت اقليت مسلمان در يونان فصل هشتم اين كتاب را به خود اختصاص داده و سعى در تشريح وضعيت و موقعيت مسلمانان در اين كشور دارد. در اين فصل مطالبى در مورد زمينه تاريخى ورود مسلمانان به اين كشور، مجادله آنها در مورد از بين بردن تبعيض اعمال شده عليه اقليتهاى اين كشور در زمينه حقوق شهروندى، تحصيلات و ...، بررسى پرونده دستگيرى احمد صديق و ابراهيم شريف (از نمايندگان تركهاى مسلمان در پارلمان) به دليل پخش شايعات و امضاهاى جعلى و ترس يونانيها از مداخله تركها آورده شده است. از فصل نهم كتاب به بعد به بررسى وضعيت مسلمانان در اروپاى غربى پرداخته شده است. فصل نهم كتاب تحت عنوان «مسلمانان، دولت، و حوزه عمومى در بريتانيا» نوشته استيون ورتوك به بررسى وضعيت مسلمانان بريتانيا و حوزه عمومى بريتانيايى (برنامههايى كه در جهت عمومى كردن فضاى گفتمانهاى جمعى و برترى كه از طرف اخبار و رسانههاى گروهى پخش مىشوند، نتايجى از فعاليت جنبشهاى اجتماعى مختلف بدست مىآيد، بحثهاى ميان احزاب سياسى، مطالعات و مباحثات دانشگاهى، و سياستهايى كه از طرف دولتيا بنگاههاى خدماتى به انجام مىرسد)، ملاحظات ساختارى سياسى (از قبيل: شهروندى و حق راى، ارائه نمايندگان ملى، ارائه نمايندگان محلى، منابع مالى عمومى)، تبعيضهاى اعمال شده و تطابقى كه مسلمانان با محيط پيدا كردهاند، ارائه چارچوبهاى ترقى براى مسلمانان بريتانيا مىپردازد. «اسلام در بلژيك و هلند» عنوان فصل دهم كتاب، نوشته فليس داستو و جرد نونمن به بحث راجع به مسلمانان بلژيك و هلند مىپردازد. نويسندگان اين مقاله با بررسى جمعيت مسلمانان كه اصالتا در اين دو كشور مسلمان مىباشند به موضوعات ذيل مىپردازند: چرخه اسلام: مراحل توسعه اسلام در بلژيك و هلند; چه كسى مسلمان است؟ (سؤالى در مورد تعيين نسب مسلمانان) و اينكه مشاهدات عموم، انكارهاى بر زبان رانده يا در دل گذارنده وجود هستى و خداوند و روح و يا بىتفاوتى نسبتبه اين قضايا چه مدركى در مورد تعيين نسب به ما ارائه مىدهد، تعيين نسب از طريق فرمهاى سازماندهى شده عضويت در جمعيت مسلمانان، تعيين نسب از طريق اجداد مبلغ يا جنگجو، تعيين نسبهاى ريشهاى; بررسى حضور سازمان يافته اسلام در بلژيك و هلند در قالب اسلام پايه، جنبشها و اجتماعاتى كه در سر تا سر اسلام واقع در بلژيك و هلند گسترده است، و سازمانهايى كه در صدد قرار دادن اسلام اين دو كشور در يك چارچوب ملى - سرزمينى هستند. فصل يازدهم كتاب تحت عنوان «جوامع مسلمان در فرانسه» نوشته جيم هاوس به بررسى وضعيت مسلمانان فرانسه مىپردازد. در ابتدا بحثى راجع به چارچوبهاى تجزيه و تحليل وضعيت مسلمانان در فرانسه پرداخته، سپس بحث نژادگرايى جديدى كه بر فرانسه حاكم شده است و جايگاه مسلمانان در آن، حقوق اجتماعى آنها و چگونگى تطابق مسلمانان باسكولاريسم فرانسه و در آخر به مسئله الجزايرىهاى مهاجر در اين كشور پرداخته شده است. «مسلمانان در آلمان» عنوان فصل دوازدهم اين كتاب مىباشد. اين مقاله توسط ياسمين كاراكاسوگلو و جرد نونمن به رشته تحرير درآمده است. در اين فصل به مقولات تغييرات جمعيتى و اجتماعى مهاجرين و حركت آنها در جهتسكونت دائمى در آلمان، وضعيت اقتصادى مسلمانان و ترس آنها از تنفر آلمانيها، سياستهاى تركيه در قبال آنها، موضوع تحصيلات دينى، سازمانهاى اسلامى و چشمانداز آينده مسلمانان در اين كشور كه آيا بطرف گفتگو و يا تندروى و بنيادگرايى حركت مىكند، بحثشده است. فصل سيزدهم تحت عنوان «وضعيت جوامع مسلمان در سوئد» نوشته آك سندر به بررسى وضعيت مسلمانان در كشور سوئد مىپردازد. در اين مقاله به فرهنگ و سيستم قانونگذارى سوئد از لحاظ تاريخى و مفروضات و ديدگاههاى مردمان آن مىپردازد. وضعيت مسلمانان به دو بخش تقسيم گرديده است: دوره قبل از دهه 1980 و دوره بعد از دهه 1980 كه مهاجرت مسلمانان از اين دهه به اين كشور افزايش يافت و از اين طريق مجادله و خصومت ميان مسلمانان و سوئديها افزايش مىيابد. در انتهاى مقاله تفسيرى از آينده وضعيت مسلمانان در اين كشور ارائه شده است. جان هجارنو در مقاله خود تحت عنوان «مسلمانان در دانمارك» فصل چهاردهم اين كتاب را به خود اختصاص مىدهد. در اين مقاله به مقوله عامل مهاجرت مسلمانان به دانمارك پرداخته و در اين راستا وضعيت مسلمانان در دهه 1970 و از آن به بعد در زمينه وضعيت اقتصادى و بيكارى و آينده مبهم روابط مسلمانان با مسيحيان در اين كشور مورد بحث واقع شده است. «جامعه مسلمان در اسپانيا» نوشته نوريا دل اولموويسن عنوان مقالهاى است كه در فصل پانزدهم اين كتاب آورده شده است. در اين مقاله به چگونگى ورود اسلام به اسپانيا، چه مسلمانان و مهاجرين اوليه و چه كسانى كه در دهه 1980 به دلايل اقتصادى به اين كشور مهاجرت كردند، برخوردهاى اجتماعى - اقتصادى و فرهنگى كه از حضور جوامع مسلمان در جامعه اسپانيا بوجود آمده است و بررسى وضعيت آينده مسلمانان در اين كشور پرداخته شده است. وضعيت مسلمانان ايتاليا در فصل آخر كتاب، در مقالهاى تحت عنوان «جامعه مسلمان در ايتاليا» نوشته استفانو آليوى به بحث گذاشته شده است. نوعشناسى اسلام در جامعه ايتاليا از لحاظ اطلاعات آمارى، مساجد، فرق صوفى و جنبشهاى دينى، بازيگران اجتماعى و نتايجحاصله; روابط نهادينه مسلمانان با جامعه ايتاليا و بينالملل از جمله مباحث اين مقاله را تشكيل مىدهد.