نقش حكومت در دگرگونى اجتماعى - نقش حکومت در دگرگونی اجتماعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش حکومت در دگرگونی اجتماعی - نسخه متنی

سید محمد باقر حکیم؛ ترجمه: سید محسن حکیم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش حكومت در دگرگونى اجتماعى

سيد محمد باقر حكيم

سيد محسن حكيم

انسان محور فرآيند تغيير

اسلام براى ابعاد عقلى, علمى, روحى و اخلاقى انسان اهميت ويژه اى در فرآيند دگرگونى جامعه قائل است, به گونه اى كه وى را محور اساسى در اين روند قرار داده, كليه اوضاع اجتماعى ديگر متأثر از آن است. بنابراين فرآيند دگرگونى از انسان آغاز مى گردد و اين برخلاف تصور ماركسيسم است كه در فرآيند دگرگونى نقش اساسى را به ابزار توليد مى دهد, يا ديگر آموزه هايى كه نقش اساسى را از طبيعت مى دانند به گونه اى كه انسان ويژگى هاى خاص را در جريان زندگى ـ كه طبيعت آن را بر شخص تحمل مى نمايد ـ تحصيل مى كند; اين مفهوم به خوبى از نظريه داروين استنباط مى گردد.

ييا اين كه گاهى(نژاد) نقش ويژه اى در تغيير و پيشرفت اجتماعى داشته باشد, همان طور كه در رهيافت نازيسم اين مطلب به چشم مى خورد.

ييا اين كه نقش اساسى به وسيله غريزه جنسى صورت مى گيرد, به نحوى كه فرويد به آن معتقد بود. يا ساير غرايز(غير از غريزه جنسى) همانند غريزه تملك يا سلطه جوييِ بر غير, اين نقش را بر عهده مى گيرند.

همه اين رهيافت ها از ديدگاه اسلامى به عنوان شاخص منحصر به فرد در فرآيند دگرديسى, مردودند. اگرچه برخى از اين ويژگى ها ـ سلباً يا ايجاباً ـ در تغيير و پيشرفتِ اجتماعى داراى نقش اند, اما همه اينان در رتبه دوم قرار دارند و مرتبط با محور اساسى كه همانا محتواى روحى و اخلاقى انسان است, مى باشند. هر مقدار كه اين عوامل در فرآيند مذكور مؤثر باشند, تأثير شاخص هاى مذكور به صورتى محدود در اين زمينه باقى مى ماند و ارتباط آن را با روند تغيير به طور صورى و شكلى نمايان مى سازد. البته غرض از طرح اين مطلب, فهم صحيحِ نگرش اسلام در قبال اين موضوع است. اكنون بدون اين كه خواسته باشيم براى اين مطلب استدلالى بياوريم فقط به برخى از آيات قرآنى در اين زمينه اشاره اى گذرا خواهيم نمود:

(ولو أنَّ اهل القرى آمنوا واتقوا لَفَتحنا عليهم بركاتٍ من السماء والارضِ ولكن كذبوا فَأخذناهم بما كانوا يَكْسبون1; و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند, قطعاً بركاتى از آسمان و زمين براى شان مى گشوديم ولى تكذيب كردند پس به كيفر دست آوردشان گريبان آنان را گرفتيم.)

(و ان لو استقاموا على الطريقة لأسقيناهم ماءً غدقاً2; و اگر مردم در راه درست, پايدارى ورزند, قطعاً آب گوارايى بدانان نوشانيم.)

در اين جا آيات متعددى است كه بسيارى از ظواهر پيشرفت و دگرگونى را مرتبط با شخصيت انسان يا جامعه يا سرنوشت وى در دنيا و آخرت به وسيله پرهيزگارى كه مرتبط با محتواى روحى و اخلاقى و حالات وجدانى و نفسانى انسان است مى داند.3

اين نقشى كه قرآن كريم به انسان عطا مى نمايد, هم ساز با سه نكته اساسى در نگرش اسلامى است:

1ـ محتواى داخلى يا جنبه روحى و نفسانى, عنصر اساسى در تعيين سرنوشت انسان و زندگانى ابدى و جاودانه وى مى باشد كه زندگانى اين جهانى جنبه هوس رانى آن را هويدا مى سازد:

ـ (اعلموا انماالحياةُ الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و…4; بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت, بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزون جويى در اموال و فرزندان است.)

ـ (وما هذه الحياة الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون5; اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست و زندگى حقيقى همانا در سراى آخرت است; اى كاش مى دانستند.)

/ 7