اول ـ رابطه طبيعى صحيح بين حكومت و ملت: در اين شيوه حكومت, بيان گرِ واكنشى صرف از وضعيت اجتماعى ـ همان گونه كه در گفتمانِ مردم سالارى يا سوسياليستى است ـ نمى باشد. زيرا گفتمانِ مردم سالارى وضعيتى را مدنظر قرار مى دهد كه نشان گرِ اراده اكثريتى از افراد كه بر مبناى آزادى فردى آنان استوار است, مى باشد. در گفتمانِ سوسياليستى نيز بر انعكاس اراده و منافع طبقه كارگر و نيز عوامل توليد تأكيد مى شود. اما در گفتمانِ اسلامى ـ همان گونه كه رويه اجتماعى و نيز نصوص اسلامى(قرآن كريم و سنت نبوى) اين مطلب را به اثبات مى رساند ـ حكومت داراى نقش مهم و درخور شايانى در تأثيرگذارى بر مردم و خط دهى به آنان است.در رهيافت اسلامى, جدايى بين وضعيت انسان و حكومت قابل تصور نيست, با اين توضيح كه: حكومت به شكلى از ره آوردهاى طبيعى و تكوينى و وضعيت بشرى حكايت مى كند, و حتى اگر از ديدگاه تشريعى, صرف نظر كنيم در عين حال در وضعيت بشرى تأثيرگذارى خود را خواهد داشت و بر اين پايه است كه قرآن كريم به حكومت اهميت ويژه اى عطا كرده است.آيات قرآنى كه در قبل به آن اشاره شد, هرچند كه پى آمدهاى اجتماعى تكوينى را به اوضاع روحى و روانى مردم مرتبط مى نمود كه حكومت نيز يكى از اين پى آمدها است, اما با اين وصف مشاهده مى كنيم كه قرآن كريم و هم چنين سنت نبوى, رابطه اى بين برخى از اين ره آوردها و ساختار حكومت به شكلى متضاد برقرار مى كند كه اين مطلب دال بر اين حقيقت است كه حكومت داراى نقشى تأثيرگذار بر وضعيت بشرى مى باشد, و اين گونه كه فقط به صورتِ واكنشى و آيينه وار براى انعكاس وضعيت بشرى باشد, نيست.بنابراين مى توانيم از نكات زير دريابيم:1ـ قرآن كريم اين مطلب را بيان مى دارد, كه حكومتِ منحرف كه در پادشاهان مستبد و گمراه متبلور مى شود, علتِ ايجاد انحراف در بسيارى از گروه هاى مستضعف مردم بوده است, زيرا اينان نظر به ترس از مجازات هاى دهشتناك و به جهت پيروى از اين گمراهان به انحراف و كج راهى دچار گرديده اند. البته هر چند كه اين اعمال وحشيانه حكومت هاى ظالم نمى تواند اراده انسان را متزلزل كند و قدرت وى را در مقابله با دشمن سست گرداند و هم چنين وظيفه شرعى و انسانى مقاومت را از او سلب نمايد, اما به هر ترتيب نقش بنيادينى در پديد آمدن انحراف و يا استمرار آن داشته است.(ولو ترى اذ الظالمونَ موقوفونَ عند ربهم يَرْجع بعضُهُم الى بعضٍ القول يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا انتم لكنامؤمنين * قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددناكم عن الهدى بعد اذ جاءكم بل كنتم مجرمين11; اى كاش بيدادگران را هنگامى كه در پيش گاه پروردگارشان بازداشت شده اند مى ديدى كه چگونه برخى از آنان با برخى ديگر, جدل و گفت و گو مى كنند; كسانى كه زير دست بودند به كسانى كه رياست و برترى داشتند, مى گويند: اگر شما نبوديد قطعاً ما مؤمن بوديم. كسانى كه رياست و برترى داشتند به كسانى كه زير دست بودند مى گويند: مگر ما بوديم كه شما را از هدايت ـ پس از آن كه به سوى شما آمد ـ باز داشتيم؟ نه, بلكه خودتان گناه كار بوديد.)2ـ قرآن كريم, نقش اساسى را براى رهبرى و حكومت در هدايت و اصلاح يا گمراهى و انحراف و فساد قائل است, همان گونه كه پيامبران نظر به جاى گاه واقعى آنان و نقش فعالى كه در تاريخ داشته اند, الگوى كامل رهبران هدايت و اصلاح بوده اندو براى تحقق عدالت و سعادت بشر تلاش مى نموده اند. در مقابل مجرمان و مستكبران و سركشان و شياطين نماينده رهبران فساد و انحراف و گمراهى قلمداد مى شدند, از اين رو قرآن كريم به اين حقيقت اشاره دارد كه خداوند سبحان مردم را در روز قيامت با رهبرانشان محشور مى گرداند, زيرا اين رهبران, نماينده اين مردمان اند.ـ (وجعلناهم ائمة يدعون الى النار و يوم القيامة لايُنصرون12; و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى خوانند گردانيديم و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.)ـ (يوم ندعوا كل أُناسٍ بامامهم فَمَنْ أ ُوتِى كتابَهُ بيمينه فاولئك يقرؤن كتابهم و لايُظْلمون فتيلا13;[ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشواى آنان فرا مى خواهيم. پس هر كس كارنامه اش را به دست راست اش دهند, آنان كارنامه خود را مى خوانند و به قدر نخ هسته خرمايى به آن ها ستم نمى شود.)و به اين دليل است كه مشاهده مى كنيم قرآن كريم, جانشينى خداوند را در زمين, كه آن را به بندگان صالحش وعده داده است, مقرون به حكومت و رهبرى دانسته است, زيرا بدون اين حكومت و رهبرى, جانشينى در زمين تحقق نخواهد يافت.(و لقد كتبنا فى الزبورِ مِنْ بعد الذكر أنَّ الارضَ يَرِثُها عبادى الصالحون14; و در حقيقت, در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.)به وضوح مشاهده مى كنيم كه دگرگونى حقيقى فقط از طريق اين رهبرى و حكومت به منصه ظهور خواهد رسيد.3ـ قرآن كريم به اين نكته اشاره مى كند كه اگر اراده الهى به از بين بردن شهر يا روستايى در اين زمين تعلق گيرد, علتى جز وجود حكومت منحرف و فاسد در اين اماكن ندارد: